صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۵  ، 
کد خبر : ۳۸۴۹۹۱

آمریکای خسته و شکست‌خورده

سند استراتژی امنیت ملی دولت دوم ترامپ نمایانگر تغییر بنیادین رویکرد آمریکا در سیاست خارجی است؛ کشوری که دیگر نمی‌تواند نقش پلیس جهان را ایفا کند و به‌جای آن، بر قدرت سخت، کنترل منابع و فناوری و بازسازی اقتصاد داخلی تمرکز دارد تا حداقل بخشی از جایگاه خود را حفظ کند

* دولت دوم دونالد ترامپ سند ۳۳ صفحه‌ای استراتژی امنیت ملّی جدید آمریکا را منتشر کرد که با شعار «اول آمریکا» معرفی شده و بر بازتعریف نقش واشنگتن در جهان تمرکز دارد. سند اعلام می‌کند که آمریکا دیگر قصد ندارد پلیس جهانی باشد و مداخله نظامی گسترده، تغییر رژیم و مهندسی نظم منطقه‌ای گذشته را کنار می‌گذارد.

این تغییر جهت در ظاهر، بازگشت به واقع‌گرایی است، اما در لایه‌های عمیق‌تر، بیانگر افول قدرت و محدودیت‌های ساختاری آمریکا در عرصه جهانی است. در دو دهه اخیر، واشنگتن بار‌ها در افغانستان، عراق، لیبی و به‌صورت کلی، غرب آسیا شکست خورده و چند تریلیون دلار منابع اقتصادی و انسانی را از دست داده است. جنگ طولانی افغانستان که با وعده ایجاد ثبات و دموکراسی آغاز شد، پس از ۲۰ سال به خروج بدون دستاورد ملموس ختم شد. شکست‌های مختلف، هزینه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عظیمی بر واشنگتن تحمیل کرده و شکاف‌های داخلی را عمیق‌تر کرده است.

این سند تأکید می‌کند که جهان امروز مجموعه‌ای از تهدید‌ها است و نه فرصت‌ها و تمرکز واشنگتن باید بر حفاظت از خاک، مرزها، بازسازی صنعتی، فناوری و منافع حیاتی آمریکا باشد. این نگاه، بیشتر تدافعی و محافظه‌کارانه است و نشان می‌دهد که واشنگتن دیگر قادر به ایفای نقش یکه‌تاز جهانی نیست.

بحران‌های اقتصادی مانند رکود سال ۲۰۰۸، افزایش بدهی عمومی، فرسایش طبقه متوسط و نابرابری گسترده، نشان می‌دهند که آمریکا نه‌تنها در عرصه خارجی شکست خورده بلکه پایه داخلی قدرت خود را نیز ضعیف کرده است. رقابت با چین و روسیه که در سند به‌عنوان چالش اصلی معرفی شده، عملاً به ناکامی واشنگتن ختم شده است.

حتی در اروپا، متحدان سنتی خسته و با مشکلات اقتصادی و سیاسی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و فشار آمریکا برای افزایش هزینه‌های دفاعی، روابط سنتی را تضعیف می‌کند. بحران اوکراین نمونه بارزی است که واشنگتن نمی‌تواند مدیریت مستقیم و مؤثری بر آن اعمال کند و اروپا به‌تدریج مسئولیت امنیتی خود را افزایش می‌دهد. در نیمکره غربی نیز سند تأکید می‌کند که نفوذ خارجی از جمله چین و روسیه باید محدود شود، اما واقعیت نشان می‌دهد که آمریکا با ابزار محدود اقتصادی و دیپلماتیک تنها توان مدیریت نسبی دارد و دیگر کنترل مطلق ندارد.

در غرب آسیا، کاهش اهمیت و محدود شدن اهداف آمریکا آشکار می‌شود. حمایت از رژیم اسرائیل و حفاظت از خطوط انرژی، تنها اولویت‌های واشنگتن هستند و توان یا تمایل برای مداخله گسترده در سوریه، عراق یا مهار ایران وجود ندارد. شکست‌های دو دهه اخیر در منطقه، همراه با قدرت‌گیری بازیگران مستقل نشان می‌دهد که آمریکا قادر نیست نظم منطقه‌ای را به شکل گذشته مدیریت کند. کاهش نیرو‌های نظامی و انتقال بار به متحدان منطقه‌ای مانند عربستان و امارات، نمادی از افول عملی قدرت هژمونیک است و سند جدید نیز به‌صراحت این محدودیت‌ها را نشان می‌دهد.

سند جدید تصویری از آمریکا ارائه می‌دهد که از توانایی مدیریت جهانی فاصله گرفته و تمرکز بر داخل و منافع ملی را تنها گزینه عملی می‌داند. بازسازی صنایع، کنترل مرز‌ها و تقویت امنیت اقتصادی بیشتر نمایشی از مقابله با بحران‌های داخلی است تا ابزار واقعی برای حفظ جایگاه جهانی. این عقب‌نشینی تدریجی در کنار شکست‌های نظامی، ناکامی در مهار چین و روسیه و بحران‌های اقتصادی داخلی، نشان می‌دهد که آمریکا وارد مرحله‌ای شده که نمی‌تواند بدون هزینه‌های عظیم، کنشگری جهانی داشته باشد.

در کل، سند استراتژی امنیت ملی دولت دوم ترامپ نمایانگر تغییر بنیادین رویکرد آمریکا در سیاست خارجی است؛ کشوری که دیگر نمی‌تواند نقش پلیس جهان را ایفا کند و به‌جای آن، بر قدرت سخت، کنترل منابع و فناوری و بازسازی اقتصاد داخلی تمرکز دارد تا حداقل بخشی از جایگاه خود را حفظ کند. این سند، ضعف آمریکا در اروپا و آمریکای لاتین را آشکار می‌کند؛ اروپا متحدی خسته و درحال زوال است و آمریکای لاتین نیازمند کنترل مستقیم است.

پیام کلی سند، تأکیدی ضمنی بر افول تک‌قطبی آمریکا است؛ کشوری که نمی‌تواند بدون هزینه قابل توجه، نظم جهانی را شکل دهد و مجبور است میان قدرت داخلی و حضور جهانی انتخاب کند. بازتعریف نقش آمریکا به سمت امنیت داخلی و اولویت منافع ملی، کاهش اهمیت غرب آسیا، محدودسازی اروپا، تمرکز بر نیمکره غربی و رقابت محدود با چین، همه نشان‌دهنده افول قدرت هژمونیک واشنگتن و حرکت جهان به سمت چندقطبی شدن است.

البته نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که برخی از محافل قدرت و ثروت در آمریکا و همین‌طور رژیم اسرائیل، چندان موافق چنین رویکردی نیستند. چرا که سود و منافع آنها در کشاندن پای آمریکا به مداخلات نظامی و امنیتی در نقاط مختلف جهان است. نفوذ صهیونیست‌ها بر تصمیمات ترامپ تا حدی است که برخی تحلیلگران می‌گویند شعار راهبردی ترامپ در صحنه عملی این است؛ اول آمریکا، پس از اسرائیل!

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات