در دنیای سیاست بینالملل، فریب و مهندسی افکار عمومی همواره از ابزارهای مؤثر قدرتهای بزرگ برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکیشان بوده است. یکی از نمونههای بارز این رویکرد، تجربه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، موسوم به «برگزیت» است؛ تجربهای که نهتنها پیامدهای اقتصادی و سیاسی گستردهای برای خود بریتانیا داشت، بلکه به الگویی برای فریب دیگر کشورها از سوی غرب تبدیل شد. برگزیت در ظاهر، نماد «استقلالطلبی ملی» و «بازگشت حاکمیت» بود، اما در واقع، محصول یک عملیات روانی پیچیده بود که با بهرهگیری از اطلاعات نادرست، تحریک احساسات ملیگرایانه و وعدههای اقتصادی غیرواقعی، افکار عمومی را به سمت خروج از اتحادیه اروپا سوق داد. بعدها مشخص شد بسیاری از این وعدهها، از جمله بازگشت کنترل کامل مرزها یا صرفهجوییهای مالی هنگفت، پایه و اساس واقعی نداشتند. موفقیت نسبی مدل «برگزیت» معرف الگوی کارآمد در طرحهای ایالات متحده و متحدانش است. این مدل در حقیقت بر سه محور اصلی استوار است:
۱ ـ تحریک احساسات هویتی و ملیگرایانه با برجستهسازی تهدیدهای خارجی یا بزرگنمایی وابستگیهای بینالمللی که افکار عمومی را به سمت گسست از ساختارهای منطقهای یا جهانی سوق میدهند.
۲ ـ اطلاعات نادرست و عملیات روانی از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی که اطلاعات تحریفشده یا دروغین منتشر میشود تا فضای بیاعتمادی و تردید نسبت به نهادهای داخلی یا بینالمللی ایجاد شود.
۳ ـ وعدههای اقتصادی فریبنده با ارائه تصویرهای اغراقآمیز از منافع اقتصادی احتمالی، مردم را به حمایت از تصمیمات پرریسک وادار میکنند.
در واکاوی پیامدهای این الگو میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
از تفرقه تا وابستگی کشورهایی که در دام این مدل فریب گرفتار شدهاند، اغلب با بحرانهای اقتصادی، شکافهای اجتماعی و تضعیف حاکمیت ملی مواجه شدهاند. در واقع، آنچه بهعنوان «استقلال» تبلیغ میشود، در عمل به افزایش وابستگی به ساختارهای قدرت غربی و کاهش توان تصمیمگیری مستقل منجر میشود تا آنجا که «هنری کیسینجر» نظریهپرداز و وزیر خارجه پیشین آمریکا، برگزیت را فرصتی برای ایفای نقش فعالتر آمریکا در اروپا عنوان میکند. مدل فریب برگزیت، نمونهای از چگونگی بهرهبرداری غرب از ابزارهای نرم برای تغییر مسیر کشورهاست. در ادامه نمونههایی از پیادهسازی مدل فریب به سبک برگزیت در سایر کشورها اشاره میشود. کشورهایی که هر یک به نوعی قربانی مدلهای فریب غربی شدهاند؛ به طوری که با شعارهایی، چون «استقلال»، «دموکراسی»، یا «رشد اقتصادی» آغاز شده و در عمل به بیثباتی، وابستگی و بحرانهای داخلی منجر شدهاند.
برای نمونه، میتوان به سودان اشاره کرد. در موضوع انتقال قدرت پس از عمر البشیر الگوی فریب با وعدههای کمک اقتصادی و ادغام در جامعه جهانی به کارگرفته شد و نتیجه آن بیثباتی سیاسی، کودتاهای مکرر و بحران اقتصادی برای سودان بود. نمونه دیگر اوکراین است که با طرح نزدیکی به ناتو و اتحادیه اروپا الگوی فریب زمینهسازی شد.
با این الگو حتی میتوان برخی تحولات مربوط به ایران را به طور مشخص در زمینه مذاکرات هستهای و برجام واکاوی کرد. این الگو با وعدههای لغو تحریمها، اعتمادسازی نادرست با تروئیکای اروپایی و آمریکا پی گرفته شد. به هر حال مدل فریب برگزیت، نمونهای از چگونگی بهرهبرداری غرب از ابزارهای نرم برای تغییر مسیر کشورهاست.