صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۲:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۴۹۴۰
کیهان/


هرچند در هفته‌های اخیرِ بعد از کودتای نافرجام ترکیه مقامات این کشور در مواضع سياسي، از جمله در دیدار با مقامات ایرانی و روسی تمايل‌شان را براي تغيير سياست‌هاي اشتباه گذشته خود در منطقه به ویژه در سوریه نشان دادند، اما در عمل هنوز نشانه آشکاری از اين تغيير سياست‌هاي آنکارا ديده نشده، لذا با این نگاه چند تحلیل را باید مد نظر قرار داد:
 1- دخالت نظامي آشکار و مستقيم ترکيه در سوريه همه اميدها براي اصلاح سياست‌هاي اشتباه آنکارا در منطقه را زير سوال برده. اشغال جرابلس توسط گروه موسوم به ارتش آزاد سوريه با حمايت نظامی مستقیم ترکيه در حقیقت این شهر را از یک گروه تروريستي یعنی داعش خارج و به دست گروه تروریستی دیگری داد. 
2- اگرچه ترکيه گفته می‌خواهد مرزهاي خود با سوريه را از دست داعش پاکسازي کند، اما اولا ترکيه نمي‌تواند در تعامل با گروه‌هاي تروريستي موضع دوگانه‌اي داشته باشد. اين کشور در حالی از مقابله با داعش سخن مي‌گويد که با حمایت از گروه تروريستي به اصطلاح ارتش آزاد، شهر جرابلس در شمال شرقي حلب را اشغال کرده. ثانياً مقابله با تروريسم از طريق نقض قوانين بين‌المللي و مشخصا با نقض حاکميت سوريه امکان‌پذير نيست. ترکیه باید هرگونه اقدام نظامی در خاک سوریه را با دمشق هماهنگ کند. ثالثاً ترکيه با حمايت از گروه‌هاي تروريستي ديگر مثل جبهه النصره يا فتح‌الشام و.... زمينه ظهور داعش در سوريه را فراهم کرده که اکنون خود ترکيه نیز در تيررس حملات اين گروه قرار گرفته است. رابعاً ترکيه از ابتدا مرزهاي خود را براي عبور تروريست‌های داعش به سوريه و حمل قاچاق نفت سوريه توسط این گروه تروریستی باز گذاشته بود. خامساً نمي‌شود هم با پدران و پديدآورندگان داعش از جمله آمريکا و رژيم صهيونيستي به تقويت روابط و هماهنگي مواضع اقدام نمود و هم با فرزندان اين پدران مبارزه کرد. سادساً ترکیه توافقنامه آدانا را دستمایه حمله به جرابلس قرار داده که به این کشور اجازه مي‌دهد گروه‌هاي تروريستي را در خاک سوريه هدف حمله قرار دهد. اما آنکارا بايد متوجه باشد که اين توافقنامه را با دولت مرکزی سوریه امضا کرده و هرگونه عملیاتی در خاک سوریه را، اگر مصداق این توافق نامه باشد، باید با دمشق هماهنگ کند، نه با ائتلاف آمریکایی!
3- لذا نمي توان موضع‌گيري‌هاي دولت ترکيه را هرچند که مثبت ارزيابي می‌شود، ولي به عنوان چرخش واقعي در سياست‌هاي اين کشور در تعامل با سوريه حداقل تاکنون تلقی کرد و باید منتظر حوادث آینده بود. در همین راستا فارغ از گفتار و عمل متناقض ترکيه درباره سوريه و جایگاه بشار اسد، هنوز اين موضوع که آنکارا براي تقویت روابط با ایران و روسیه، چه امتيازاتي را در حوزه  سياسي و ميداني از یک سو می‌دهد و از سوی دیگر طلب می‌کند، مبهم است. 
4- باید گفت آنکارا با توجه به اوضاع کنونی که شرايط داخلي و منطقه‌اي بر اين کشور تحميل کرده، مجبور شده در سیاست‌هایش تجدید نظر کند و عوامل زیادی برای بازی جدید ترکیه در منطقه بعد از پنج سال حمایت گسترده از تروریست‌ها در جهت ساقط کردن دولت قانونی سوریه، میتوان متصور شد، از جمله: بی‌اعتمادی اردوغان به آمریکا به ویژه بعد از کودتای نافرجام که با حمایت آمریکا خود را در معرض براندازی دید، اوضاع نابسامان اقتصادی به دلیل چالش‌های امنیتی و حملات تروریستی، فروپاشی توهمات مقامات ترکیه بویژه شخص اردوغان در تکیه بر گروه‌های افراطی برای پیشبرد سیاست‌های منطقه‌ای‌اش و اثبات ناتوانی آنکارا برای تاثیر‌گذاری در تعیین حاکمیت سوریه، کابوس تشکیل اقلیم خودمختار کرد در مرزهای ترکیه با حمایت آمریکا و نیاز ترکیه به بازیگران مهم منطقه از جمله ایران...
5- تلاش آنکارا براي بهبود مناسبات با تل‌آويو در اين شرايط مي‌تواند بيانگر تصنعي بودن تغيير سياست‌ها در آنکارا باشد. براين اساس ممکن است نزديکي مناسبات آنکارا با تهران و مسکو بخشي از ديپلماسي غرب در شرايطي باشد که تروريست‌ها در سوريه و عراق در حال نابودی هستند و کرد‌ها هم نتوانستند برای آمریکا در مبارزه با تروريست‌ها دستاوردی داشته باشند. به این معنی که واشنگتن برای اینکه متهم به خیانت نشود با يک دعواي ساختگی با آنکارا، مسئوليت سرکوب و تضعیف کرد‌هاي سوريه را به عهده ترکیه گذاشته. تغيير رويکرد رسانه‌هاي جهان به کرد‌هاي مورد حمايت آمريکا نیز مي‌تواند مويد این گمانه‌زنی باشد. 
6- به دلیل نادیده گرفتن منافع ترکیه در مناطق کردنشین سوريه و عراق از سوی آمریکا، ممکن است مناسبات آنکارا با غرب دچار تحول شده باشد اما از یک سو براي جلوگيري از تشديد تنش‌ها با غرب، آنکارا سناريوی غلط دیگری یعنی بهبود روابط با رژيم صهيونيستي را در پيش گرفته و از سوی دیگر احتمالا این سیاست اشتباه در بهبود روابط با رژيم صهيونيستي را حربه‌اي براي کاهش انتظارات ايران و روسيه از آنکارا قرار خواهد داد. که البته این سناریو خود تناقضی است در مبارزه با تروریسم. 
7- اشغال جرابلس توسط ترکیه سناریویی می‌تواند باشد برای فشار بر دولت مرکزی سوریه تا آنکارا بتواند در پای میزه مذاکره امتیاز بگیرد. از این نکته نیز نباید غافل بود ترکیه که مدتی براي ایجاد منطقه امن در شمال سوريه تلاش می‌کرد، وارد خاك سوريه شده. البته باید گفت با توجه به اینکه تروریست‌های مورد حمایت تركيه با شکست‌های خود نتوانسته‌اند برگ برنده‌اي براي آنكارا باشند، موجب شده آنکارا راساً وارد عمل شود. 
8- حملات نظامی تركيه در جرابلس مانع تسلط نيروهاي «پ ي  د‌» یا همان نسخه سوري«‌پ ک ک‌» بر مناطق شمالی سوریه می‌شود. هدفی که آمریکا برای ايجاد كريدور كُردها در شمال سوريه و اتصال آن به کریدور کُردها در شمال عراق و تجزیه این کشورها و نهایتاً ایجاد اقلیم خودمختار دنبال مي‌کند. لذا هرچند اشغال جرابلس برخلاف مقررات بین‌المللی صورت گرفته اما می‌تواند خنثی‌کننده این طرح آمریکا باشد، گرچه هنوز ابعاد آن مشخص نیست. 
9- در حالی که عناصر مسلح کُرد تلاش مي‌کردند با حمایت آمریکا شهر حسکه را به تصرف خود در آورند، تا پازل آمریکا در اتصال این شهر به شهرهاي منبج و جرابلس در شمال حلب کامل شود، با تلاش ايران و روسيه، آتش بس بین ارتش سوریه و کردها در حسکه برقرار و تا حدودی از تکمیل پازل آمریکا جلوگیری شد. 
10- ايران و روسيه تلاش دارند با جذب ترکیه، مانع تحقق اهداف واشنگتن در منطقه شوند. اين تلاش سال گذشته در عراق موفقيت‌آميز بود و شايد اين بار نيز در سوريه به موفقيت برسد. لذا بعد از سفر اردوغان به مسکو و همزمان با احتمال سفر وی به تهران، برخی رسانه‌ها از مذاکرات محرمانه ميان دمشق و آنکارا با ميانجي‌گري تهران و با هدایت معاون سابق رئيس اطلاعات ترکيه و معاون فعلی رئيس حزب الوطن خبر دادند که ممکن است به آشتي ميان بشاراسد و اردوغان منجر شود. اسماعیل حقی پکین بعد از پنج بار سفر به دمشق و دیدار با مقامات سوری از جمله بشاراسد گفته « ترکيه چه اسد را بپذيرد و چه نپذيرد، بايد اعتراف کند که اسد يک واقعيت در سوريه است و بخش بزرگي از مردم سوريه از اسد حمايت مي‌کنند، لذا ترکيه برای توقف خونريزي‌ها بايد حضور اسد را بپذيرد و تصميم‌گيري را به ملت سوريه واگذار کند.» ا‌ین یعنی همان سیاست درست جمهوری اسلامی. 
11- اما تحولات کنونی سوریه دو حامی تروریست‌ها را اکنون درمقابل یکدیگر قرار داده. در حالي که ترکيه تلاش مي‌کند با حمايت از نيروهاي تروریستی موسوم به ارتش آزاد مانع سيطره تروریست‌های داعش و کردها بر شمال سوریه شود، عربستان سعودي در تناقضی آشکار با ائتلاف رياض -  آنکارا، با کمک مالي و تسليحاتي جدید به گروه تروریستی داعش و همچنین کردها، تلاش دارد نفوذ از دست رفته خود را به دست آورد. 
12- بازی دوگانه و متناقض آمریکا با کردها هم قابل توجه است. در حالی که جو بایدن در انکار از حمله نظامی ترکیه در خاک سوریه علیه کردها و اشغال جرابلس حمایت کرده، آمريکا با ایجاد پوشش هوايي براي کردها، قول حمایت از تشکیل اقلیمی خودمختار به آنها داده است. 
13- اما نکته مهم در تحولات کنونی سوریه پیوستن چین به جبهه محور مقاومت در سوریه با تلاش‌های ایران است. سفیر جدید چین در سوریه پنجشنبه گذشته استوارنامه خود را تقدیم بشار اسد کرد و پکن قبل از این سفیر سابق چین در ایران را به عنوان نخستین فرستاده ویژه برای بحران سوریه انتخاب کرد. رئیس دفتر همکاری‌ نظامی بین‌المللی چین هم حدود ده روز قبل به دمشق رفت و در دیدار با بشار اسد و وزیر دفاع سوریه راه‌های تقویت همکاری‌های نظامی ارتش‌های دو کشور را بررسی کرد، به طوری که هم‌اکنون مستشاران نظامی چین در سوریه در کنار مستشاران ایرانی، همزمان با استفاده جنگنده‌های روسی از فضای هوایی ایران و عراق برای مبارزه با تروریست‌ها، مشغول آموزش نیروهای سوری هستند. این امر موجب دردسر جدیدی برای ناتو و آمریکا شده. به نظر می‌رسد ائتلاف روسیه، چین، ایران و حزب‌الله در برابر آمریکا و ناتو موازنه قدرت را در منطقه به نفع محور مقاومت سنگین‌تر کند و با توجه به اینکه حلب و موصل در آستانه آزادسازی قرار گرفتند، عمر تروریست‌ها با سرعت بیشتری به پایان برسد. رئیس کمیته دفاعی دومای روسیه گفته است: «حضور نظامی چین در سوریه گام نخست به سمت ایجاد ائتلافی سیاسی- نظامی از کشورهایی است که متحد ناتو نیستند و زمان چنین ائتلافی فرا رسیده است». البته به نظر می‌رسد تلاشهای ایران و روسیه برای پیوستن هند به این ائتلاف نیز با موفقیت‌هایی همراه بوده است. 
دکتر محمد‌حسین محترم
ایران/
ارزش‌ها و روش ها

علی جنتی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

فیلسوفان قدیم، اخلاق را مقدمه سیاست می‌دانستند؛ آنچنان که ابونصر فارابی، غایت دانش‌ها و ارزش‌های انسانی را در «سیاست مدن» می‌جست. با این حال، اخلاق و سیاست در طول تاریخ، تناقضی دیرین و دائمی داشته‌اند. اخلاق، نه فقط در حکومت‌های خودکامه قدیم دائماً پایمال شده، بلکه حتی در نظام‌های دموکراتیک معاصر نیز به قربانگاه عملگرایی سیاسی رفته است؛ تا آنجا که برخی گمان کرده‌اند «سیاست» ذاتاً ضد «اخلاق» است.
در جهان امروز، فقدان اخلاق نه فقط در جوامع غیر دینی، مصیبت آفرین است؛ بلکه خشونت‌های زشت و ننگینی نیز که به نام دین در منطقه انجام می‌شود، جدایی پوسته دین از حقیقت اخلاقی آن را نشان می‌دهد. در چنین شرایطی انتظار می‌رود که دست کم در ایران، اندیشه بزرگانی چون فارابی، خواجه نصیر، امام خمینی(ره) و شهید مطهری، الگوی سیاست ورزی باشد؛ بزرگانی که سیاست را نهادی در خدمت فضایل اخلاقی و تلفیقی از اخلاق، شریعت و عدالت می‌دانستند. امام خمینی(ره) در تأسیس جمهوری اسلامی، به حکومت پیامبراکرم(ص) در مدینه نظر داشت که با گفت‌و‌گوی اخلاقی و استدلالی به قدرت دست یافت و آن گاه بر مشارکت و رضایت جمعی شهروندان تکیه کرد. با پیمان برادری، مهاجر و انصار را با یکدیگر پیوند داد و موقعیت اجتماعی و کینه‌های دیرینه قبایل عرب را در بوته نهاد. امام در تأسیس جمهوری اسلامی به حکومتی نظر داشت که قرن‌ها پیش از نظریه «قرارداد اجتماعی»، بر محور پیمان با مردم تشکیل شد و «بیعت» با حاکم را گواه آن گرفت که دولت، بیش و پیش از هر چیز در گرو رضایتمندی شهروندان است.
با این همه و با وجود پیوند استوار سیاست و اخلاق در نظریه حکومتی امام(ره)، متأسفانه ایران کنونی، شاهد رواج بی‌سابقه بی‌اخلاقی‌های سیاسی است. توهین‌ها، دروغ‌ها و تهمت‌های سازماندهی شده به خدمتگزاران نظام و نهادینه کردن آن، اکنون نه تنها هزینه‌ای برای مرتکبان ندارد، بلکه از سوی برخی، مورد تأیید و تشویق نیز قرار می‌گیرد و از آن بدتر، توجیه دینی و اخلاقی هم می‌شود! آنچه بر ناگواری این روند می‌افزاید، نهادینه شدن حملات بی‌سابقه علیه دولت برای کاهش حقوق و آزادی‌های مشروع مردم و افزایش نگاه قیم مآبانه به آنان است.
سازمان دهندگان حملات علیه دولت با هدف اعمال سلطه بر مردم وگسترش دایره تجسس در عقاید و رفتار آنان می‌کوشند تا ساز و کار «خود-مصلحت انگاری» را جایگزین الگوی «رضایتمندی شهروندان» کنند.
پیامد این همه بی‌اخلاقی در فضای سیاسی، جدایی «ارزش»‌های انسانی از «روش»‌های دستیابی به قدرت است؛ آن هم در کشوری که با اتکا به نظریه حکومتی خود می‌توانست و می‌تواند نمونه اخلاقی‌ترین جامعه سیاسی در جهان شناخته شود.
ایران امروز، صحنه حضور جریانات سیاسی گوناگونی است که شاید هر یک قادر باشند برای تحقق رضایتمندی مردم، پاسخ‌هایی ارائه کنند. چالش این جریان‌ها با یکدیگر اگر از مدار اخلاق بیرون افتد، علاوه بر ولنگاری سیاسی، تخریب فرهنگ عمومی را در پی خواهد داشت؛ دردی که علاج آن، نظم بخشی به عناصر سیاسی درون نظام بر مدار اخلاق و احترام به رأی و رضایت شهروندان است.


خراسان/
طرح صلح کری معادلات یمن را تغییر می دهد؟
نویسنده : حامدرحیم پور

تنهاچند روز پس از اعلام تشکیل شورای عالی سیاسی یمن از سوی انصارا... و کنگره ملی و دیگر گروه های یمنی برای اداره این کشور و تایید این شورا از سوی پارلمان یمن و برگزاری راهپیمایی گسترده ای که در حمایت از این تصمیم پارلمان در صنعا برگزار شد، جان کری به درخواست عربستان راهی جده شد تا با شرکت در نشست کمیته چهار جانبه ای متشکل از نمایندگان امارات، انگلیس و عربستان برای برون رفت از بحران یمن، طرحی را ارائه کند.بر اساس اظهارات وزیر خارجه آمریکا طرح جدید نشست جده سه بند دارد:1-تشکیل فوری دولت وحدت ملی دریمن که قدرت در میان طرف ها تقسیم شود. 2 - نیرو های انصارا... از صنعا و مناطق کلیدی عقب نشینی کنند.3-همه تسلیحات سنگین از جمله موشک های بالستیک از انصارا... و نیرو های متحد آن ها به طرف ثالث انتقال پیدا کند.اما کری برای چه به عربستان آمد؟ واقعیت این است که این روز ها دیگرنه تنها از پافشاری های دولتمردان سعودی بر ادامه جنگ در یمن خبری نیست بلکه این کشور به انواع راه های سیاسی و دیپلماتیک متوسل شده تا بتواند حداقل به بعضی از خواسته های خود در این جنگ بی حاصل که میلیارد ها دلار برای پیروزی در آن هزینه کرده، دست یابد.باید گفت که تشکیل کمیته چهارجانبه وزرای خارجه آمریکا،  انگلیس،  عربستان و امارات در جده، به معنای شکست تمام تلاش های موازی نظامی و سیاسی این ائتلاف در 18 ماه جنگ و چند ماه مذاکره سیاسی در کویت بود. در مذاکرات99 روزه کویت، ولدالشیخ نماینده سازمان ملل در امور یمن؛ تلاش کرد خواسته عربستان را بر یمنی ها دیکته کند که مهم ترین هایش تشکیل دولت جدید به ریاست «منصورهادی»،  عقب نشینی انصارا... و حزب کنگره ملی (عبدا... صالح) از صنعا و امضای توافق در «خاک عربستان» بود. یمنی ها این شروط ذلت بار را نپذیرفتند و مذاکرات در کویت به پایان رسید و جنگ شدت گرفت، اما این روز ها کری ناچار شده است خیلی از خواسته هایش را در طرح جدیدش تعدیل کند، چرا که یمنی ها اکنون به عمق نجران در جنوب عربستان رسیده اند و بزرگترین شرکت نفتی سعودی یعنی «آرامکو»  را با موشک هدف قرارمی دهند.
افزون بر این آمریکا به شدت نگران افزایش آشکار تلفات غیرنظامیان به خصوص کودکان در یمن شده ا ست، چرا که حملات هوایی جنگنده های سعودی به مراسم عروسی، بیمارستان و مدرسه انجام می شود و فقط در دو دوره ریاست اوباما 120 میلیارد دلار سلاح به عربستان فروخته شده است و ممکن است در آینده این مسئله از لحاظ حقوقی برای آمریکا دردسر شود. عبدالباری عطوان تحلیلگر سرشناس جهان عرب در رأی الیوم نوشت: آن کس که صدام را به دام «اشغال کویت» کشاند، آمریکا بود وقتی که سفیر وقت واشنگتن آپریل گلاسپی، طوری با صدام رفتار کرد که بفهماند، کشورش مخالفتی با اقدام علیه کویت نمی کند و اکنون آمریکا، عربستان را در یمن دچار فرسایش اقتصادی، انسانی و سیاسی کرده است.بدین ترتیب طرح کری را باید آغاز روند امتیازدهی عربستان به طرف یمنی دانست. امتیاز های تلخی که ظاهر عربستان هنوز آماده چشیدن مزه آن نیست زیرا لجوجانه و متکبرانه حملاتش را به یمن ادامه می دهد.
چالش های پیش روی طرح کری
پیش از ارزیابی امکان موفقیت طرح کری، نیاز به زمان بیشتری برای آگاهی از واکنش طرف ها و شیوه برخورد آن ها با اصول و مبانی این طرح است. با این حال، یک سری داده ها و نشانه ها، حکایت از ماهیت چالش هایی دارد که پیش روی طرح کری می باشد. در صنعا، امروز بسیاری از اعضای انصار ا... و همچنین هواداران علی عبدا... صالح رئیس جمهور سابق یمن معتقدند که بعد از اقدام آن ها در تشکیل شورای عالی سیاسی جهت مدیریت امور کشور و برگزاری تظاهرات گسترده برای اعطای مشروعیت مردمی به شورای عالی سیاسی، وضعیت جدیدی به وجود آمده است که باید مد نظر قرار گیرد.آن ها معتقدند که هرگونه حل و فصل بحران باید با پیوستن طرف های تایید کننده دولت عبدربه منصور هادی به آن (شورای عالی سیاسی) آغاز شود؛ نه بازگشت با این طرف ها به میز از قبل شکست خورده مذاکرات.چالش دیگر پیش روی طرح پیشنهادی جان کری بند3 آن یعنی تحویل سلاح های سنگین است؛ زیرا انصار ا...تحویل سلاح خود را نمی پذیرد تا آن طور که می گویند به دست طرف مقابل آن ها در جریان روند سازش نیفتد. جنبش انصار ا... پیش از تحویل سلاح خود این شرط را مطرح می کند که یک نهاد قدرت توافقی تشکیل شود تا این نهاد بر تحویل سلاح و سایر تدابیر امنیتی نظارت داشته باشد که این خود نشان می دهد خواسته انصارا... و احزاب متحدش بیرون کشیدن کل یمن از زیر یوغ سعودی است و نه صرفا به دست گرفتن دولت در یمن و حکومت داری. برخی کارشناسان آمریکایی نیز درباره امکان تداوم حمایت آمریکا از طرح جان کری شک و تردید دارند؛ زیرا این طرح فقط دو ماه قبل از آغاز انتخابات ریاست جمهوری و میان دوره ای کنگره در آمریکا مطرح شده است. همچنین برخی معتقدند که اعلام این طرح بسیار دیر صورت گرفت و به بهبود چهره حزب دموکرات در دوره آینده یا کاهش انتقاد های روز افزون از دولت اوباما به خاطر همکاری نظامی با ائتلاف تحت فرماندهی عربستان علیه یمن کمکی نخواهد کرد. با این حال پیام احزاب ملی یمنی به همه طرف های بین المللی، عربستان سعودی و رئیس جمهور فراری ومستعفی یمن روشن و آشکار است و آن این که آن ها در تشکیل نهاد های مدنی برای ایجاد ثبات سیاسی در کشور ثابت قدم بوده و غرب چاره ای جز پذیرش این اراده ملی ندارد.



جوان/
انتخاب سالروز شهادت شهيدان رجايي و باهنر به عنوان هفته دولت در وهله نخست متأثر از خوي کوخ‌نشيني و ساده‌زيستي آن بزرگواران است. در ميان صفات حميده و ممدوحه اين دو شهيد انقلاب نظير پشتکار، شجاعت و صداقت بي‌شک ساده‌زيستي نقطه برجسته زندگي سياسي آنان محسوب مي‌شود که در جاي‌جاي عمر کوتاه و بابرکت‌شان مانند خورشيدي بر آسمان انقلاب مي‌درخشد. شيوه زندگي شهيدان بزرگوار ما و روش حکمراني آنان ريشه در آرمان‌هاي والاي انقلاب اسلامي و مهم‌تر از آن سبک زندگي و حکومت بزرگان دين مبين اسلام از پيامبر اکرم(ص) گرفته تا ائمه اطهار(ع) و تا امام خميني(ره) منبعث مي‌شود. 

آن چيزي که شخصيت‌هاي سياسي جهان نظير فيدل کاسترو را نسبت به شخصيتي مثل حضرت امام خميني(ره) به بهت و حيرت واداشت، ساده‌زيستي آن حضرت و پشت کردن به زخارف دنيا و مبارزه بي‌امان با خوي فاسد کاخ‌نشيني و اشرافي‌گري است. ساده‌زيستي جلوه‌اي بديع و آشکار از شعار ماندگار و راهبردي شهيد مظلوم بهشتي «ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت» است و در حقيقت فقط کساني مي‌توانند شيفته واقعي خدمت خالصانه به بندگان خدا باشند که زيستي ساده و مردمي و فارغ از خوي فاسد کاخ‌نشيني و زندگي اشرافي داشته باشند. در نظام اسلامي حاکمان و مديران، مردم را بايد ولي نعمت خود دانسته و بدون رودربايستي به عنوان يک خدمتگزار و با نرم‌خويي و پرهيز از استکبار (خشونت و سنگدلي) در جهت تأمين مصالح ملي و برآوردن حوائج مردم و شکوفايي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران تلاش كنند و از همين‌روست که قرآن کريم در آيه ۱۵۹ سوره آل عمران، رمز موفقيت پيامبر اکرم(ص) را مدارا و ملاطفت با مردم برشمرده و تأکيد مي‌کند که اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراکنده مي‌شدند. توبيخ عثمان بن‌حنيف (استاندار بصره) از سوي مولاي متقيان حضرت علي(ع)، به دليل نشستن بر سفره‌اي که فقط اغنيا حضور داشتند و از فقرا خبري نبوده است، نيز تأکيدي بر ضرورت رعايت اصل ساده‌زيستي مديران در حکومت اسلامي است. شهيدان رجايي و باهنر با تأسي از حضرت امام خميني(ره) ثابت کردند که مي‌توان در بالاترين مناصب حکومتي با اخلاص، تقوا و ساده‌زيستي زندگي و به خلق خدا خدمت كرد. 

يکي از خواسته‌هاي مردم در نظام اسلامي از مسئولان و دولتمردان اين است که ضمن پيگيري مشي ساده‌زيستي آن شهيدان والامقام در مجموعه هيئت دولت و رفتارهاي شخصي خود و وزيران، نيروهايي را براي همکاري برگزينند که اين صفت و ويژگي مثبت و عاليه را داشته باشند و ضمن پيشگيري از احياي خوي فاسد کاخ‌نشيني و اشرافي‌گري، مروج ساده‌زيستي در عرصه‌هاي مختلف باشند. ترويج اشرافي‌گري از سوي مسئولان و دولتمردان نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مطلقاً با روحيه انقلابي و مباني نظري و عملي اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي سازگاري نداشته و در تضاد آشکار با روش و منش رهبران نظام و امامين انقلاب اسلامي است. خوي فاسد کاخ‌نشيني، تجمل‌گرايي و اشرافي‌گري موجب ترويج ابتذال فرهنگي، بي‌اعتمادي مردم به نظام، فاصله گرفتن دولتمردان از مردم و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي، تحميل هزينه‌هاي سنگين مادي و معنوي به بيت‌المال، تخريب دموکراسي، تخريب نظام اخلاقي، افزايش آسيب‌پذيري‌هاي اجتماعي، تقويت بحران‌هاي امنيتي و افزايش طمع‌ورزي دشمنان خواهد شد. فيش‌هاي حقوقي نامشروع و نجومي صرف‌نظر از کميت و کيفيت و شدت و ضعف آن و همچنين صرف‌نظر از نوع برخورد دولتمردان با اين پديده زشت، بي‌شک نشانه روشني از حرکت به سمت خروج از مرزهاي ساده‌زيستي و فاصله گرفتن از الگوي عملي شهيدان والامقام رجايي و باهنر است. 

نوع برخورد دولتمردان با پديده زشت و نامشروع حقوق‌هاي نجومي محک مناسبي براي تعيين ميزان پايبندي اين دولت به آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و تبعيت از الگوي ساده‌زيستي حاکمان در نظام مقدس اسلامي بوده و بديهي است که نمره قبولي يا مردودي دولتمردان فعلي نسبت به احياي روحيه ساده‌زيستي و مبارزه جدي و برنامه‌ريزي شده و قاطع با خوي فاسد کاخ‌نشيني و اشرافي‌گري و مسابقه تجمل در انتخابات آتي رياست جمهوري داده خواهد شد. 

وطن امروز/
سیاست خارجی اشتباهی
دکتر زهرا طباخی: یک‌سال پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم در کشورمان، «تریتا پارسی» مدیر و مؤسس تشکیلات «نایاک» میهمان یکی از شبکه‌های فارسی‌زبان بهاییان بود. مجری برنامه به مهم‌ترین اتهامات وارد شده از سوی گروه‌های مختلف ضدانقلاب به نایاک اشاره کرد و از پارسی پرسید: چرا با جمهوری اسلامی ایران همکاری می‌کنید؟ آیا شما ولایت فقیه را قبول دارید؟ اینجا بود که مدیر نایاک بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی‌اش را مرتکب شد و برای نجات از انتقادات پاسخ داد: «نه! به نظر من برای اصلاح ساختار داخلی ایران، ما باید با جمهوری اسلامی کار کنیم و وارد مسیر اصلاحات شویم. این راهی است که با ولی فقیه آغاز می‌شود اما در پایان آن ولی فقیه در جامعه وجود ندارد». طیف مذکور، نظام جمهوری اسلامی ایران را «اقتدارگرا» و «ناقض حقوق بشر» ارزیابی می‌کند. این موضوع را می‌توان در تلاش‌های نایاک برای تکمیل پرونده «حقوق بشری» ترتیب داده شده ضدایران به وضوح دید. 
  گسترش ترس مرضی
در داخل نیز غربگرایان حامی پروژه «رفرم در ایران» با برچسب‌هایی همچون حکومت در حال گذار اقتدارگرا، سلطانیسم، نئوپاتریمونیال و دموکراسی نمایشی؛ پروژه‌ مشروعیت‌زدایی از نقاط کانونی نظام جمهوری اسلامی ایران را در دست اجرا دارند اما آنچه اهمیت همپیمانی ایدئولوژیک نایاک و گروهی از غربگرایان را مهم کرده، تحولات پسابرجامی ایران است. آنها معتقدند «برجام» نتیجه عقب‌نشینی نظام از بخشی از اهداف اقتدارگرایانه بود و این راهبرد با تصویرسازی درونی میان جنگی که سایه‌اش کم شد و فاجعه‌ای که با متوقف شدن همگرایی با خواسته‌های آمریکا رخ می‌دهد، با ترغیب نظام به ادامه پروژه و خلع سلاح از درون، ادامه می‌یابد. 
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان بدون اشاره به وضعیت داخلی ایران در کتاب «آقای سفیر»، فروپاشی حاکمیت‌های اقتدارگرا در دوره جهانی شدن را چنین توصیف می‌کند: «به نظر می‌رسد شرایط جهانی شدن باعث می‌شود یک دولت اقتدارگرا براساس منافع ملی، در درازمدت با موفقیت روبه‌رو نباشد و ممکن است روند پرتنش و خطرناکی داشته باشد».
با احتساب این موارد پایه‌های فکری نظریه‌پردازانی که تاکید دارند ایران در دوره پسابرجام باید از اقتدارگرایی در داخل و خارج بپرهیزد، مشخص می‌شود. غربگرایان در پسابرجام چند راهکار ارائه می‌دهند که در حوزه داخلی مبتنی بر ایجاد اصلاحات درونی به روش «کنسرت و مک‌دونالد روسی» و در بخش خارجی به شرح ذیل است:
الف- رویکرد توسعه که مبتنی بر نفت فروشی حداکثری و به طور کلی ادغام اقتصاد ایران در هاضمه اقتصاد جهانی است.
ب- رویکرد ژئوپلیتیک استوار بر همگرایی با آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش همچون عربستان و ترکیه است.
بیایید این پازل را قدم به قدم تحلیل کنیم.
  بی مسؤولیتی متقلبانه
1- غربگرایان داخلی، برجام را حاصل واقع‌گرایی ایران در موقعیت تهدید جنگی آمریکا و اضطرار ژئوپلیتیک غرب در مواجهه با تحولات منطقه برمی‌شمارند. گزاره‌هایی که هیچ همسویی با واقعیات پیش از برجام و پیشنهادهای پسابرجامی آنها مبنی بر تن دادن به «انزوای داوطلبانه» در منطقه و همگرایی با سیاست‌های آمریکا ندارد! محمدجواد ظریف از طرفی در «آقای سفیر»، روی کار آمدن اوباما را نشانه شکست جهانی تیم بوش و پایان دیپلماسی «هژمونی نظامی» آمریکا برمی‌شمارد و از طرف دیگر مقابل ادعای دوستان غربگرای خود در داخل در مزیت‌تراشی توهمی پیرامون برجام سکوت می‌کند! این در حالی است که وی حتی پس از توافق سعدآباد نیز از تایید گمانه‌سازی‌های این طیف درباره «رفع خطر جنگ» از سر ملت و نظام شانه خالی می‌کند و می‌گوید: «اصلا مهم نیست که تهدید نظامی جدی بود یا نه!» پراگماتیسم متقلبانه در طیف غربگرا مروج نوعی بی‌مسؤولیتی سیاسی است که نه تنها آینده‌پژوهی‌های پیش رو را به علت بی‌اعتباری گزاره‌های قبلی، مخدوش می‌کند، بلکه به اعتماد عمومی نیز ضربات جدی وارد می‌کند. 
در چنین وضعیتی مشخص نیست دقیقا کدام اتاق فکر داخلی یا خارجی نظریه‌های توهمی به جهت سر باز زدن از اجرای تئوری «همگرایی منطقه‌ای با آمریکا» را ارائه کرده و مسؤولیتش با کیست! طبیعتا جمهوری اسلامی ایران با دکترینی که سر و ته آن مشخص نیست و هم‌اکنون نیز از بی‌مسؤولیتی عملیاتی بشدت رنج می‌برد نمی‌تواند در مسیر ابرقدرتی گام بردارد، چرا که «ترس مرضی از ترک غربگرایی» می‌تواند به سرکوب قدرت درونی منجر شود. 
زیر سایه کدخدا
2- «چندجانبه‌گرایی» از مهم‌ترین شعارهای دیپلمات‌هایی است که مهم‌ترین دستاوردهای آنها در حوزه سیاست خارجی، محدود کردن دامنه قدرت ایران به نام «مسؤولیت‌پذیری»، «مشروعیت‌بخشی» و «تنش‌زدایی» جهانی بوده است. قطعا در دنیایی که با سرعت به سمت «حاکمیت جهانی» پیش می‌رود و گذار از اداره تک‌قطبی و چندقطبی را طی می‌کند، «چندجانبه‌گرایی» سیاست منطقی و معقولی است. پس ترغیب ایران به شرکت در ائتلاف منطقه‌ای و همکاری چیز بدی نیست.
 اما در عمل آنچه مشاهده می‌شود هنوز با یکجانبه‌گرایی منطبق بر مدل جهان تک‌قطبی قابل تفسیر است. طرح موضوع «هضم ایران در اقتصاد غرب»، در دوره‌ای که حتی اروپایی‌ها تغییر قبله اقتصاد جهانی به سمت «کسب و کار آینده‌دار شرقی‌ها» را در عمل نشان می‌دهند، معنایی جز تعهد به «کدخدایی کدخدا» دارد؟ این چندمین بار است که فرمان خروج از ائتلاف شرقی ضدداعش برای تشکیل اتحاد استراتژیک با آمریکا در منطقه، از حوالی پاستور بلند می‌شود. عقلا هنوز منتظرند وزارت امور خارجه، چندجانبه‌گرایی عملیاتی ایران در منطقه را مورد حمایت جدی قرار دهد یا احیانا به رسانه‌های زنجیره‌ای حامی، در بی‌آبرویی بزرگ تخریب «اتحاد استراتژیک ایران و روسیه» در پرونده پایگاه شهید نوژه تذکر دهد! بامزه اینجاست که ظریف در «آقای سفیر» نیز چین و روسیه را قدرت‌های غیرقابل اعتماد و سهم‌خواه معرفی می‌کند که در جهان سوم و چهارم نیز نیستند! آیا راهبرد مذکور نشانه‌ای از اعتباربخشی وزارت خارجه به بازی با اصول جهان تک‌قطبی نیست؟ استراتژی‌ای که پیام تاریخی‌اش استوار بر این مطلع است که شخص وزیر خارجه‌اش برای علاقه‌مندان به همکاری با ایران، از وزارت خزانه‌داری آمریکا «امان‌نامه» طلب خواهد کرد! 
اتحاد با بوئینگ و توتال!
این سیاستی است که «افول جهان تک‌قطبی» را در مرحله اجرا اصلا به رسمیت نمی‌شناسد که برای آن برنامه‌ریزی کند. پس در بعد رسمی نیز به جای تعامل حقیقی با قدرت‌های نوظهور، مطابق تئوری ارائه‌شده در «آقای سفیر» به نام «تعامل با بازیگران غیرحاکمیتی» با زیرسازه‌های اقتصاد تک‌قطبی وارد معامله می‌شود. نتیجه اینکه فرجام برجام را به جای چارچوب و ساختار ابداعی حقوقی، به چانه‌زنی‌های پسابرجامی با بوئینگ و ایرباس و توتال و اقمار وابسته به «بنیاد برادران راکفلر» گره می‌زند. تعاملی که پرواضح است از درون آن منافع ملی ایران و ایرانیان درنمی‌آید. چنین سیاست خارجی خجالت‌آوری نتیجه بدیهی «بدفهمی روابط بین‌الملل» و تحلیل جهان با خوراک خارجی است.
خطر مهندسی اطلاعات
3- پردازندگان تئوری «اضطرار ژئوپلیتیک ایران» تمرکز شدیدی بر شناخت تحولات درونی آمریکا از پایین‌دست سیستم دارند. البته تمرکز بر راهبرد متکی بر «دشمن‌شناسی» خوب است اما در میانه این چندجانبه‌گرایی محلی و دیپلماسی عمومی با شرکت‌های تجاری و اندیشکده‌ها و سازمان‌های رقیب، احتمال مهندسی اطلاعات دریافتی نیز بالا می‌رود. خصوصا که طرف مقابل استاد جنگ سرد است و در نمایش گزاره‌هایی که دوست دارد طرف مقابل را به واسطه آنها تحت تاثیر قرار دهد، حرفه‌ای است. اوج این مهندسی اطلاعاتی را می‌توان در سطر به سطر نظریه «انزوای داوطلبانه ایران» مشاهده کرد. آنجا که قدرتی نوظهور و خوش‌آتیه را به عقب‌نشینی از مواضع برتر ترغیب می‌کند تا راه برای اجرای نقشه «خاورمیانه جدید» باز شود! ظریف در «آقای سفیر» می‌نویسد: «علم محدود، بدتر از نداشتن علم است». شاید منطبق با همین مثل است که بدون درک احتیاجات دوره‌ای سیاست خارجی آمریکا، در تقبیح تلاش رایس و بوش برای تثبیت «هژمونی نظامی» این کشور در آغاز افول می‌گوید: «دانشگاه دنور امروز عکس خانم رایس را نمی‌زند اما هنوز از عکس بنده برای تبلیغاتش استفاده می‌کند». او در ادامه همین گزاره‌سازی، «پارادایم شیفت» را برای نجات جهان از هرج و مرج در توصیف تئوری مشهور «برد- برد» ضروری ارزیابی می‌کند.
نظم جدید یا نظم آمریکایی؟
4- قدرت‌های نوظهور یا باید به انطباق با نظام بین‌الملل پرداخته و با آن همگرا شوند یا به واگرایی گرایش یافته و نظم موجود را به چالش بکشند. هدف از اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران برای عقب‌نشینی از نظامات پیشنهادی برای اداره جهان به بهانه «مقابله آمریکا»، حرکت به سمت همگرایی با «نظم لیبرال سرمایه‌داری» است. در صورت عمل به چنین سیاستی، تنها مزیت نسبی برآمده از قدرت نرم ایران نسبت به سایر قدرت‌های نوظهور از دست خواهد رفت و چشم‌انداز امنیت منطقه‌ای و جهانی ایران نیز به واسطه ضعف ساختاری، تخریب خواهد شد. این مهم است که درک کنیم ما نمی‌توانیم به‌عنوان «قدرتی» که خواهان سهم در تنظیم و اعمال نظم جدید حاکم بر جهان در دوره گذار از نظام تک‌قطبی به حاکمیت جهانی است، انزوا پیشه کرده و «خودخوری قدرت» کنیم و همچنان امیدوار به شناسایی قدرت‌مان از مسیرتفویضی آمریکا باشیم! به همین جهت است که نمایه یک دولت غربگرا برای آینده ایران به‌عنوان ابرقدرتی نوظهور مناسب نیست، چرا که دکترین سیاست خارجی و داخلی آن ضد قدرت و درهم کشنده عوامل برنده‌ساز است.

نام:
ایمیل:
نظر: