صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۳۶۱۶۱۷
جمهوری اسلامی ایران پیروز انتخابات 8 تیر، اگر رای ندهیم، رئیسی سربازی که او را انقلاب آورد؛ برخی از یادداشت های روزنامه‌های پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳ است.

جمهوری اسلامی ایران پیروز انتخابات 8 تیر

مسعود اکبری
فردا چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران برای انتخاب نهمین رئیس‌جمهور در سراسر کشور و ۳۰۰ شعبه اخذ رای در خارج از کشور برگزار خواهد شد. درخصوص انتخابات پیش رو، چند نکته قابل ذکر است که به اختصار به آن‌ها می‌پردازیم: 
1- رهبر معظم انقلاب، در هفته‌های اخیر در چندین سخنرانی به تشریح ویژگی‌های نامزد اصلح پرداختند. اعتقاد قلبی به مبانی انقلاب و نظام، دوری جستن از افراد زاویه‌دار با مبانی انقلاب و پرهیز از به‌کارگیری آنان در کابینه، آویزان قدرت‌های دنیا نبودن، چشم نداشتن به خارج از مرزها، دارای روحیه تلاش شبانه‌روزی برای رفع مشکلات، توانایی استفاده از همه ظرفیت‌های کشور، استفاده از همکاران خوب و... از جمله ویژگی‌هایی است که حضرت آقا برای کاندیدای اصلح برشمردند.
2- یکی از الگوهای شاخص در این خصوص، شهید بزرگوار آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی است. دولت سیزدهم هر چند دوره چهار ساله خود را به اتمام نرساند اما کارنامه درخشانی بر جای گذاشت. بر همین اساس بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر به مناسبت عید سعید غدیر فرمودند: «دولت سیزدهم از دولت‌هایی بود که از ظرفیت‌های کشور به خوبی استفاده کرد و اگر این دولت ادامه می‌یافت احتمال زیاد می‌دادم بسیاری از مشکلات اقتصادی حل ‌شود.»
3- دشمنان ملت ایران در آستانه هر انتخابات، در ادعایی مضحک مدعی می‌شوند که از انتخابات خبری نیست و آنچه رخ می‌دهد در اصل «انتصابات» است. اما انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری نیز همانند انتخابات‌های گذشته، یک‌بار دیگر این ادعا را رسوا کرد.
گرایش سیاسی نامزدهای انتخابات پیش رو و اظهارات مطرح شده از سوی برخی نامزدها در روزهای گذشته، یک‌بار دیگر ثابت کرد که گرایش‌های مختلف در انتخابات حضور داشته و جمهوری اسلامی ایران پیشتاز در «مردم‌‌سالاری» است و آنچه رخ می‌دهد، یک انتخابات واقعی است. 
4- جمهوری اسلامی ایران، یکی از مصادیق بارز «مردم‌سالاری دینی» در جهان است. امروزه در بسیاری از کشورها انتخابات برگزار می‌شود، اما با مقایسه کیفیت و کمیت برگزاری انتخابات در جهان، می‌بینیم که جمهوری اسلامی ایران با فاصله‌ای قابل توجه از دیگران پیشی گرفته است.
چندی پیش پایگاه اطلاعاتی «worldatlas‌» در گزارشی نوشت، ۲۲ کشور در جهان هستند که قانون «رای اجباری» را تصویب کرده‌اند؛ از این ۲۲ کشور، ۱۱ کشور به طور جدی این قانون را اجرا می‌کنند و در صورت عدم رعایت آنها مجازات سختی را برای شهروندان در نظر می‌گیرند.
به عنوان نمونه آرژانتین رای‌گیری اجباری را در سال ۱۹۱۲ برای شهروندان ۱۸ تا ۷۰ ساله ارائه کرد در حالی که برای شهروندان بالای ۷۰ سال و از ۱۶ تا ۱۸ سال اجباری نیست؛ در صورت عدم رای‌دهی شهروندان آرژانتینی، جریمه نقدی شامل حالشان می‌شود.
در کشور بلژیک، اگر کسی پس از دریافت دعوت‌نامه برای رای دادن، پای صندوق نرود و عذر موجهی هم نداشته باشد، بین ۲۵ تا ۵۰ یورو جریمه می‌شود؛ اگر این غیبت دوباره تکرار شود جریمه بین ۵۰ تا ۱۲۵ یورو خواهد بود؛ اگر کسی در ۴ دور انتخابات شرکت نکند، علاوه‌ بر ۴بار جریمه، نام او از لیست رای‌دهندگان به مدت ۱۰ سال خط خورده و در هیچ مقام و اداره دولتی پذیرفته نخواهد شد و هیچ کمک و امتیازی نیز از سوی دولت دریافت نخواهد کرد.
استرالیا از انتخابات ۱۹۲۴ به بعد سیاست رای اجباری را در پیش گرفت؛ شهروندان استرالیایی موظفند در زمان انتخابات در محل رای‌گیری حاضر شوند؛ اما بعد از ثبت اسمشان می‌توانند رای ندهند و یا به اصطلاح رای سفید و بی‌نام بیندازند؛ شهروندانی هم که دلیل موجهی برای غیبت در انتخابات ندارند به صورت نقدی جریمه می‌شوند و در صورت عدم پرداخت جریمه، به زندان می‌روند.
در کشور سوئیس، رای‌گیری اجباری در اواخر قرن نوزدهم در برخی از کانتون‌ها آغاز شد؛ افرادی که از این قانون سرپیچی کنند با جریمه نقدی روبه‌رو می‌شوند؛ در برزیل نیز برای کسانی که در انتخابات شرکت نکنند پاسپورت صادر نمی‌شود.
5- نکته قابل تأمل اینجاست که در برخی کشورهای جهان، شهروندان در مسئله انتخابات به شهروندان درجه یک و درجه دو تقسیم‌ شده و شهروندان درجه ۲ حق رأی دادن ندارند. به عنوان نمونه در آمریکا حدود چهار میلیون نفر از ساکنین قلمروهای تحت تسلط آمریکا یعنی پورتوریکو، گوام، جزایر ماریانای شمالی، جزایر ویرجین و ساموآ از حق رأی در انتخابات آمریکا محروم هستند. این در حالی است که ۹۸ درصد از این ساکنین، اقلیت‎های نژادی و قومی به‌حساب می‌آیند.
6- نکته مهم دیگر اینکه با مقایسه میزان مشارکت در انتخابات‌های ریاست جمهوری ایران با میزان مشارکت در انتخابات‌های کشورهای غربی، به این نتیجه می‌رسیم که مشارکت در ایران وضعیت بهتری نسبت به کشورهای غربی دارد. 
بررسی تطبیقی میزان مشارکت سیاسی مردم در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از سال 1996 تاکنون نشان می‌دهد که به طور میانگین، 58.8 درصد از واجدان رای‌دهی در این کشور، در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده‌اند. در این راستا بیشترین میزان مشارکت مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 در این کشور بوده که بر اساس آمارها، 66.7 درصد از واجدان رای‌دهی، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرکت کرده‌اند.
بر اساس آمارها، از زمان انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1997 (انتخابات ریاست جمهوری سال 1376) تاکنون، به طور میانگین 68.64 درصد از مردم کشورمان در انتخابات ریاست جمهوری ایران مشارکت داشته‌اند. بیشترین مشارکت انتخابات ریاست جمهوری نیز مربوط به سال 88 است که 85 درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. 
7- این انتخابات یک‌بار دیگر مدعیان «اختیارات محدود رئیس‌جمهور» را رسوا کرد. این طیف در سال‌های گذشته چندین بار کلید پاستور را در اختیار گرفت اما هر بار در «زنگ حساب» در کمال بی‌صداقتی و بی‌مسئولیتی، مدعی شد که رئیس‌جمهور اختیارات ندارد و همه امور در اختیار «دولت موازی»! است. 
اما نکته اینجاست که این طیف در انتخابات پیش رو، تمام قد به میدان آمد و از یک کاندیدا حمایت کرد و مدعی شد که اگر به پاستور راه یابد، تحولی عظیم رقم خواهد زد! 
8- حماسه انتخابات در روز جمعه 8 تیرماه، به واقع مکمل حماسه تشییع باشکوه شهدای خدمت است. ان شاءالله مردم عزیز ایران با حضور پرشور در انتخابات فردا، برگ درخشان دیگری در کارنامه جمهوری اسلامی ایران ثبت می‌کنند. 
انتخابات روز جمعه، فارغ از اینکه چه کسی به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شود، دو برنده بزرگ دارد، یکی ملت عزیز ایران و دیگری نظام جمهوری اسلامی است. 

اگر رای ندهیم

کورش شجاعی 
فردا روزی بس سرنوشت ساز در تاریخ کشور است،روز برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ،آن هم در شرایط حساس منطقه وجهان و در حالی که مردم کشورمان در آستانه چهلمین روز پرکشیدن رئیس جمهور «مردمی» ،«پرکار»،«خستگی ناپذیر» ،«متدین وانقلابی» دلتنگ «رئیسی عزیز»و همراهان گران قدرش هستند. دلتنگ شهدای خدمتی که همچون دیگر شهیدان نام و یادشان در تاریخ ایران عزیز با عزت و سرافرازی ثبت و ضبط شد. اما در همین شرایط اقشاری از مردم که تعدادشان هم کم نیست به دلایل گوناگون هنوز همچنان برای شرکت در این انتخابات بسیار مهم ،مردد هستند،البته عده ای هم تصمیم به مشارکت و استفاده از حق رای خود را ندارند،کثیری از مردم نیز بر اساس آمار و داده های تحقیقاتی و نظرسنجی های معتبر برای شرکت در انتخابات ورقم زدن مشارکت حداکثری عزم جزم دارند.قدر مسلم روی سخن بخش نخست این نوشته 2گروه اول هستند ،نگارنده حقیر در این مقاله از روش طرح سوال و استفهام انکاری استفاده کرده ام . واما اگر رای ندهیم : 1-به نظر شما عزیزان اگر رای ندهیم «وحدت وانسجام ملی»تضعیف نمی شود؟ 2-آیا اگر در انتخابات شرکت نکنیم«امید»در جامعه کاهش نمی یابد؟ 3-آیا با شرکت نکردن در انتخابات،خود را از حقی مسلم و سرنوشت ساز محروم نمی کنیم؟ 4-اگر در انتخابات شرکت نکنیم پاسخی قانع کننده در پیشگاه تاریخ وآیندگان خواهیم داشت؟ 5-آیا شرکت نکردن در انتخابات مشکلات کشور وگره های فروبسته را باز می کند؟ 6-آیا با رای ندادن،ضریب امنیت کشورمان را افزایش می دهیم؟ 7-اگر در انتخابات شرکت نکنیم ومشارکت حداکثری را رقم نزنیم،دشمنان این مردم وسرزمین،دلشاد نمی شوند؟ 8-اگر ما رای ندهیم و خود را از انتخابات محروم کنیم،کسی را که اصلا نمی خواهیم و نمی پسندیم رئیس جمهور شود،براین کرسی تکیه نخواهد زد؟ 9-آیا قهر با صندوق آرا،مشکلات را حل می کند و مطالبات مردم را برآورده می کند یا بر مشکلات می افزاید؟ 10-آیا رای ندادن ما برای دشمن خوراک تبلیغاتی درست نمی کند وبه طمع نمی اندازد؟ 11-آیا رای ندادن ما شهیدان سرافراز دین ومیهن عزیزمان را دلشاد می کند؟ 12-آیا رای ندادن و روی کار آمدن رئیس جمهور با حداقل آرا تضمین کننده منافع ملی است؟ 13-آیا مشارکت نکردن در انتخابات ،از کشورمان ،ایران قوی و مقتدر می سازد؟ 14-آیا رای ندادن،موجب رشد و پیشرفت وتوسعه و حرکت به سوی قله ها می شود؟ 15-آیا مشارکت نکردن در انتخابات مهم و سرنوشت ساز پیش رو،موجب«منزلت منطقه ای وبین المللی»کشورمان می شود؟ 16-آیا شرکت نکردن در انتخابات باعث تقویت جمهوریت و تحکیم مردم سالاری می شود؟ وآیا... واما روی سخن بخش دوم این مطلب با کسانی است که می خواهند از حق رای خود با شرکت در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری استفاده کنند وعلاوه بر مشارکت ،قصد دارند در شرایطی چنین خاص و حساس،آگاهانه وعالمانه و با دقت و حساسیت،بهترین انتخاب را داشته باشند.براین اساس شاید برشماری چند ویژگی برای شناخت وانتخاب بهترین،بیراه وبی ثمر نباشد. به چه کسی رای می دهیم؟ ضمن حفظ احترام و حرمت همه نامزدهای محترم ریاست جمهوری 1-به کسی رای می دهیم که ملاک ها و مبانی و اصول انقلاب و ارزش های انقلابی را باور داشته و به آن ها پایبند باشد. 2-کسی که دلبستگی اش به دین ،میهن و وفاداری به آرمان های شهیدان و انقلاب وامام قوی باشد. 3-کسی که«دولت تصدی گر»را قبول ندارد. 4-کسی که وعده غیرعملی وبدون پشتوانه نمی دهد. 5-کسی که اصلی ترین سرمایه و پشتوانه کشور را «مردم»ونیروی انسانی می داند. 6-کسی که رشد وپیشرفت کشور را در«آویزان شدن»به قدرت ها نمی بیند. 7-کسی که نگاه جدی به فعال کردن واقعی بخش تعاونی و بخش خصوصی دارد. 8-کسی که اراده و توان تعامل جدی وکارآمد وموثر با کشورهای همسایه ،منطقه و جهان را دارد. 9-کسی که عزت،حکمت و مصلحت را روح کلی واساسی روابط بین الملل می داند. 10-کسی که همکارانش کمترین زاویه را با انقلاب و آرمان های انقلاب ندارند. 11-کسی که تقصیرها وقصورها وناتوانی های احتمالی اش را مردانه گردن می گیردو به گردن این و آن و این دستگاه وآن نهاد نمی اندازد. 12-حتما کسی که «قدرت»را ابزار «خدمت»به مردم و کشور می داند برای رئیس جمهور شدن شایسته تر است. 13-کسی که رعایت قانون برای او وهمکارانش اصل است و در مقابل مردم وقانون پاسخ گوست. 14-کسی که مردمی ومرد میدان است،شجاع و مدیر ومدبر و کارآمد است ،بهترین گزینه است. 15-کسی که مردم را فقط برای رای دادن نمی خواهد ووعده های انتخاباتی اش را فراموش نمی کند برای ریاست جمهوری اصلح است. 16-به کسی رای می دهیم که واقعا دغدغه وتوان صیانت و تقویت اسلامیت وجمهوریت نظام و اجرای قانون اساسی را داشته باشد. 17-کسی را برای ریاست جمهوری شایسته تر می دانیم که از نزدیک با دردهای مردم،مطالبات و مشکلاتشان آشنا باشد و درکنار مردم وبا مردم زندگی کند. 18-کسی که امیدوار باشد و اهل امیدوار کردن البته امید مبتنی بر واقعیت. 19-شخصی را اصلح می دانیم که توان و قدرت مدیریت و اداره قوه مجریه که قوه اجرا وانجام کار  وارائه خدمات است ،داشته باشد. 20-کسی را برای ریاست جمهوری شایسته تر می دانیم که همکاران ضعیف، ترسو، کارنابلد، غیرمتخصص  و بله قربان گو انتخاب نکند. 21-آن که نه تنها توان شنیدن نقد دارد، بلکه از نقدآگاهانه و منصفانه استقبال می کند برای پذیرش این مسئولیت شایسته تر است. 22-کسی را بهترین گزینه ریاست جمهوری می دانیم که «واقع بینی»را پیوست اصلی «آرمان گرایی»بداند. 23-کسی را برای ریاست جمهوری شایسته تر می دانیم که «منافع ملی»،«عزت ملی» و «استقلال» کشور برایش اصل باشد. 24-بی گمان آن کسی که قدرت و توان مدیریت و اجرا دارد وکارآمد وآزموده است برای خدمت به کشور و مردم شایسته تر است. اگرچه قطعا تصمیم نهایی برای شرکت در انتخابات و استفاده از حق رای بر عهده خود هموطنان است اما درخواست تامل و درنگی در این سوالات و نکات توسط ایشان،تقاضایی از طرف این کمترین است . خادم روزنامه نگاری که حدود27سال افتخار قلم زدن و نوشتن برای مردم عزیز و کشور عزیزتر از جانمان را در «خراسان»دارد.

رئیسی سربازی که او را انقلاب آورد

 کبری آسویار
بالگرد رئیس‌جمهور رئیسی که سقوط کرد، خبر شهادت او که رسید، موج حقی از بیان خوبی‌های او فضای رسانه‌ای و سیاسی و اجتماعی ایران را فرا گرفت. گویی حالا که او نبود و رقیب محسوب نمی‌شد، گفتن از خوبی‌هایش سهل‌تر می‌نمود. شهید رئیسی دیگر برای هیچ کس خطری نداشت!
تشییع چندین میلیونی شهید سید ابراهیم رئیسی که برگزار شد، تحلیل‌هایی سیاسی از قدرشناسی مردم نسبت به رئیس‌جمهور شهید منتشر شد، گرچه جامع‌شناسانی که بر استقبال طبیعی تعداد افراد اندکی از فلان فوتبالیست خارجی ده‌ها یادداشت و تئوری و تحلیل بیرون دادند، تغافل و سکوت کردند و همچون همیشه مردم را نخواستند ببینند، گرچه در هر حال آن اجتماعات عظیم از چشم جهان هم پنهان نماند و خبرنگاران غربی هم به آن اذعان کردند. 
در این میان، اما یک موضوع شاید بیش از هر چیز بیان نشد و در ازدحام اخبار بالگرد و سوگواری و انتخابات گم شد. حالا در چهلمین روز شهادت آیت‌الله رئیسی، می‌توان این بخش مورد غفلت قرار گرفته را کمی تبیین کرد. 
رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در دیداری که با اعضای خانواده و نزدیکان شهید رئیسی در منزل او داشتند، حضور مردم در تشییع رئیس‌جمهور فقید را به معنای دلبستگی مردم به انقلاب و شعار‌های انقلاب دانستند. دلیل بیان چنین تحلیلی از سوی رهبری هم در عبارات قبلی‌شان بیان شده بود؛ اینکه «ایشان مظهر شعار‌های انقلاب بود؛ یعنی همان حرف‌های اصلی انقلاب از دهان ایشان خارج می‌شد و این شعار‌ها را ایشان شعار‌های خودش قرار داده بود و مردم این‌ها را از ایشان شنیده بودند.»
رهبری رئیس‌جمهور شهید را مظهر شعار‌های انقلاب دانستند و باید گفت این ظهور و بروز شعار‌های انقلاب در سیره و قول و فعل سید ابراهیم رئیسی، خود برخاسته از تربیت انقلابی او بود، تربیتی که او در مسیر انقلاب اسلامی و سپس در عمر چهل ساله جمهوری اسلامی کسب کرد. 
رئیسی را می‌توان یک نمونه ویژه از نیرو‌هایی دانست که انقلاب اسلامی تربیت کرد و به دنیا شناساند که منظور ما از یک نیروی پرورش یافته در مکتب امام خمینی و مکتب انقلاب اسلامی چیست. رئیسی روحانی‌زاده‌ای بود که از خردسالی طعم یتیمی و تجربه فقر را حس کرد. با این حال، اسلام مبنای تربیت خانوادگی او بود و در فضای اجتماعی هم اسلام و بعد انقلاب خمینی کبیر او را تربیت کرد و رئیسی با پخش اعلامیه‌های حضرت امام در دوران طاغوت، قدم به فعالیت اجتماعی گذاشت. 
انقلاب اسلامی چگونه نیرویی می‌خواهد و تربیت می‌کند؟ فعال در اجتماع و مسئولیت پذیر نسبت به وضعیت کشور که رئیسی این‌گونه بود؛ درس خوانده و اهل دانش و مطالعه که رئیسی در حوزه تا درجه اجتهاد و در دانشگاه تا درجه دکترا پیش رفت؛ کارآمد و فعال و پرتلاش، معتقد به مبانی انقلاب اسلامی، ولایت‌پذیر، خدمتگزار نسبت به مردم، دغدغه‌مند نسبت به حل مشکلات، پاکدست و در عین حال حساس نسبت به فساد، اخلاق‌مدار، مردم‌دوست، اهل فداکاری، مدیر و مدبر و..؛ و رئیسی همه این‌ها را با هم داشت و در منش و اخلاق و عملش هویدا بود. 
جمهوری اسلامی این قاضی جوان را از دادستانی شهری کوچک، پله پله به معاون اولی قوه و دادستان کل کشور و ریاست سازمان بازرسی و از تولیت امامزاده صالح به تولیت حرم رضوی و سرانجام، ریاست قوه قضائیه و ریاست جمهوری اسلامی ایران رساند. 
حال حق بدهیم که چرا رهبر انقلاب در دل سوگواری برای فقدان سید ابراهیم رئیسی، فخر وجود چنین رئیس‌جمهوری را هم می‌فروشد و او را چنان نمونه‌ای خاص به مخاطبان معرفی می‌کند. شهید سید ابراهیم رئیسی نمونه یک نیروی تربیت شده انقلاب اسلامی است و از همین رو همه حضور مردم در بدرقه پیکر او، به پای همراهی ملت با نظام و انقلاب نوشته می‌شود.

رئیس‌جمهور تراز ایران

علیرضا نصر اصفهانی

در این شب لیله‌القدر انقلاب اسلامی، مهم‌ترین سوال پیش روی عموم مردم آن است که رئیس‌جمهور اصلح و تراز کیست؟ این یادداشت سعی دارد پنجره جدیدی برای پاسخ به این سوال بگشاید.

«کسی که توانایی استفاده از فرصت‌ها و ظرفیت‌های کشور را داشته باشد اصلح است؛ اصلح آن کسی است که در درجه اول به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد. دوم این‌که کارآمد باشد. شب و روز نشناسد. دنبال کار باشد. توانایی داشته باشد برای کار کردن. از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند، توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب این موجب صلاحیت است. وقتی این صلاحیت وجود داشت این آدمی با این خصوصیات می‌تواند از همه ظرفیت‌های کشور استفاده کند...؛ بنابراین این‌که می‌گوییم بایستی چشم‌مان به بیگانگان نباشد، به معنای قطع رابطه نیست، به معنای شجاعت ملی است، ... شما اگر شجاعت ملی داشته باشید، ملت ایران شخصیت خود، توانایی خود، استقلال خود، قدرت پیشرفت خود را به دنیا نشان بدهد، احترامش در دنیا بسیار بیشتر و بالاتر خواهد شد.» (۱۴۰۳.۰۴.۰۵)
برمبنای منظومه فکری رهبرمعظم انقلاب می‌توان گفت کارویژه واصلی رئیس‌جمهور، «شکوفاسازی همه ظرفیت‌های ایران و بهره‌گیری از همه فرصت‌های پیش‌روی انقلاب اسلامی» است. ایده‌ای که در نتیجه و همراه با تجلی نگاه «زیست‌بومی به حکمرانی» حاصل می‌شود. در این رویکرد، رابطه‌ای دوسویه و هم‌افزا بین مردم و دولت وجود دارد. حکمرانی زیست‌بومی، حکمرانی درون‌زا، خوداتکا، توانمندساز و فرصت‌آفرین است. به‌دنبال آن است که شخصیت حل مساله در عموم مردم ایجاد شود. در این رویکرد، تقویت آگاهی‌های عمومی و بهره‌گیری از همه ظرفیت‌ها برای منافع ملی در دستور کار قرار می‌گیرد. در این نگاه، کلیشه‌ها و دوقطبی‌های باطل و ضد پیشرفت (مانند پیوند کارآمدی با غربگرایی) جایی ندارد. نظام جمهوری اسلامی در ۴۵سال اخیر تلاش فراوانی کرده تا در شیب تند رسیدن به قله بر چالش‌های مختلفی غلبه کند؛ چالش‌هایی که به جرات می‌توان گفت هیچ کشور دیگری در گیتی یارای ایستادگی در برابر آن را نداشت. اکنون ج. ا. ا به سطح بالاتری از اثرگذاری ملی و بین‌المللی رسیده و دغدغه همه مردم ایران، آن است که این پرچم به‌دست صالح‌ترین و بلکه توانمندترین فرد سپرده شود؛ لذا این تفاوت و گاه مباحثاتی که بین نیرو‌های جبهه انقلاب اسلامی بر سر تشخیص اولویت‌های امروز نظام و به تبع آن مصداق نامزد اصلح است، یک تلاش و جهاد مقدس در ساحت انقلاب اسلامی است که در نزدیکی‌های قله اتفاق می‌افتد و البته باید از آسیب‌های آن مثل اختلاف و بی‌تقوایی بر حذر باشیم.

«پزشکیان» پزشکیان است

دکتر علی شمس اردکانی

 مادر طبیعت در هر زمانی دوره ای ، شخصیت ها و انسانهای موثر را می زاید و کسی شبیه کسی نیست. پزشکیان نه پیشه وریست ، نه مصدق ، نه بازرگان نه میرحسین موسوی نه یک رهبر ملی و نه گورباچف. او پزشکیان است ؛ همانطور که استالین لنین نبود پوتین هم استالین نیست. اوباما کلینتون نبود بایدن اوباما و ترامپ جرج بوش نیست. پزشکیان نه رهبر سیاسی هست و نه حتی سیاستمدار، او یکی از مردم عادی است ولی جزو شهروندان نخبه .
در روزهای اخیر هر انگی و وصله ای به او چسباندند و تخریبش کردند ولی هیچکدام از این بازیها نگرفت؛ چون که واقعا تخریب پزشکیان به معنی تخریب یکی از مردم عادی است، کسی که نه اختلاس کرده نه فساد نه خیانت نه جنایت نه ثروت اندوزی کرده نه باند و جناحی دارد نه به هیچ جریان و فردی وابستگی دارد.
او عنصری آزاد است ؛ نه اصولگراست و نه اصلاح طلب ، از آن آذری های ساده و بی آلایش بی اِفاده است، ساده و روشن حرف می زند ساده لباس می پوشد ساده راه می رود از بچگی تا الان کار کرده، همیشه در تلاش و انجام عمل بوده است. او را می توان یکی از مردم عادی دانست که توانسته کاندید ریاست جمهوری بشود.
وقتی می گوید من برنامه ای ندارم در واقع او بلد نیست و نمی تواند از کلمات و جملات کلیشه ای و قلمبه سلمبه و بسته بندی شده با پیاز داغ را بلغور بکند . دروغ بگوید و وعده بدهد، برنامه او همان برنامه مردم است، مردمی که نمی دانند لیبرالیسم و سوسیالیسم چیست فقط رفاه عدالت آسایش و حقوق خود را می خواهند .
شباهت او به گاندی زیاد است، گاندی هم سیاستمدار و دیپلمات نبود، یک هندوی ساده با خصوصیات کاملی از مردم عادی هند آمد و توانست با ساده ترین راهها و شیوه ها استعمار را پایان ببخشد و هندوستان را نجات دهد، باید به پزشکیان ساده نگاه کرد آنگاه بهتر می توان او را شناخت و فهمید .
اگر کسی فکر بکند که او ساعتها با مشاورینش می نشیند صحبت می کند، در نهایت یک متن سخنرانی آماده می شود و او به دقت آن را حفظ کرده و با زبان سیاستمداری در جلوی دوربین سخنوری می کند سخت در اشتباه است .
او همانطور که با شبکه های صداوسیما و انواع روزنامه و خبرگزاریها مصاحبه می کند اگر صبح اول وقت جلوی خانه اش بروی و باهاش حرف بزنی به همان صورت که در رسانه ها حرف زده، سخن خواهد گفت .
پزشکها هیچگاه زیاد حرف نمی زنند، آن موضوع و جوابی را که لازم است کوتاه و روشن می گویند، اگر او رئیس جمهور بشود همانطور خواهد بود، چون خودش دزدی نمی کند زیردستی هایش هم نمیتوانند دزدی بکنند .
خودش دروغ نمی گوید و حقه نمی زند اعضای کابینه اش هم مجبورند که چنین باشند و زمانی که بالادستی فاسد نباشد به هیچ وجه پایین دستی نمی تواند فساد بکند ، تغییرات بزرگ این طور شروع می شود در تاریخ هم این طور وقوع یافته، او شاید به همین سادگی و با همین سادگی منجر به تحولاتی بزرگ و تاریخی در این مملکت بشود.

صورت‌بندی جدید مسائل ایران

محسن پیرهادی

یک. از آن غروب غم‌انگیز که همه دعا می‌کردیم بالگرد رئیس‌جمهور پیدا شود، تا صبح روز بعد که بغضمان شکست و به گریه نشست، چهل روز گذشت. شهید رئیسی رفت اما مشی و نامش در کنار بزرگانی چون بهشتی ‌و رجایی جاودانه شد.
دو. جمهوری اسلامی که چند هفته قبل‌تر، عملیات پیروز وعده صادق علیه جلادان صهیونیست را اجرا کرده بود، درحالی‌که در نقطه لبه جنگ احتمالی بود، رئیس‌جمهور و وزیر خارجه‌اش را از دست داد، اما در معادلات سیاسی کلان کشور، آب از آب تکان نخورد. ایران ما در همین دوره کوتاه و پرتنش، با آرامش و متانت و بدون آن‌که مردم شرایط فوق‌العاده‌ای حس کنند، تمام برنامه‌های تبلیغاتی و انتخاباتی را بانظم و طبق برنامه اعلامی برگزار کرد. این نشان از قدرت درون‌زا و ثبات عمیق نظام مردم‌سالار ماست.
سه. پیش‌ازاین گاهی حس می‌شد که هرکه در مناظره تندتر و تهاجمی عمل کند پیروز است و به‌اصطلاح، بااخلاق ها و آرام‌ترها پیروز نمی‌شوند. از سوی دیگر در این دوره، در مناظرات انتخاباتی کمتر شاهد بداخلاقی بودیم که به نظر می‌رسد یکی از دلایل عمده آن، ارائه سیره اخلاقی رئیس‌جمهور شهید در مناظرات دوره پیش بود. او هم اخلاق و هم نتیجه را باهم جمع کرد و نشان داد این روش شدنی است.
چهار. آرایش نامزدها در انتخابات پیش رو، صورت‌بندی جدیدی از کنشگران سیاسی ایران است. تجربه نشان داده که جریان مستقر در قدرت، معمولا نمی‌تواند به نامزد واحد برسد چنان‌که در سال ۸۴ و ۹۲ هم همین اتفاق افتاد. با توجه به ترکیب نامزدها، تقریبا تمام سلایق عمده توده‌های ملت درصحنه انتخابات نماینده دارند. میزان مشارکت پیش‌بینی‌شده در انتخابات هم تا اینجای کار، از بسیاری از کشورهای دنیا بالاتر است.
پنج. انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ مبدأ صورت‌بندی جدیدی در سپهر سیاست خواهد شد. در مورد آینده جریان‌های سیاسی کشور با توجه به انتخابات ریاست جمهوری گفتنی‌های بسیاری هست که در روزهای پس از انتخابات به آن خواهم پرداخت. آنچه اصل است، مشارکت گسترده و بازگشت به انتخابات‌های پرشکوه سال‌های پیشین است، ان‌شاءالله.
 
دفاع از سیاست دینی در تجربه‌ جمهوری اسلامی
علیرضا ملااحمدی
پیام حمایت استاد بزرگوار جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرتضی جوادی‌آملی از یکی از نامزدهای ریاست‌جمهوری حاوی نکات مهمی است که راقم این سطور به ‌عنوان یکی از شاگردان کوچک ایشان اجازه می‌خواهد به رسم ادب خدمت ایشان معروض دارد.
1- جناب استاد به‌نیکی پیچ‌وخم‌های صحنه‌ واقعی سیاست و حکمرانی را یادآور شده‌اند و توجه مضاعف به ابعاد این مساله را با بهره‌مندی از ۴ دهه تجربه‌ زیسته‌ جمهوری اسلامی برای آینده‌ ایران اسلامی، لازم دانسته‌اند. این همان «واقع‌بینی» است که تا پیوست «آرمان‌خواهی» نشود، بار سنگین مسؤولیتی که انقلاب اسلامی ایران به دوش کشیده، به سرمنزل مقصود نخواهد رسید.
2- استاد به‌درستی یکی از ماموریت‌های نظام جمهوری اسلامی را این امر خطیر عنوان کردند که «سیاست را در لباس دین به جامعه‌ بشری بنمایاند» اما در ادامه نتیجه گرفتند: «اما در واقع امر برعکس شد و سیاست، سلطه و چیرگی خود را به رخ کشید».
آیا حقیقتا جمهوری اسلامی در این ماموریت شکست خورد و نتوانست بر قواعد سیاست‌ورزی کثیف غربی چیره شود؟ از میان ده‌ها مؤلفه‌ ناقض این تلقی، فقط به 2 مورد اشاره می‌کنم.
الف- می‌دانیم که در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) رکن اساسی اسلامی‌ بودن حکومت «جمهوریت» است و لذا این تنها شکلی بود که آن ‌حضرت برای تحقق «اسلام» شایسته‌اش دانستند. اکنون سوال این است: آیا همین که پس از 46 سال هنوز و همچنان تمام مردم کشور از حق یکسان برای انتخاب رئیس‌جمهور (و همه‌ دیگر مناصب اساسی کشور) برخوردارند، مصداق بارز و تام «جمهوریت» نیست؟ همین اقدام جناب استاد برای معرفی نامزد اصلح به عموم مردم، آیا معنایی جز این دارد؟
ب- مهم‌ترین رسالت یک نظام توحیدی چیزی جز «تربیت انسان‌های موحد با ایمان‌های راسخ» نیست. حال سوال این است: کجای تاریخ این مرز و بوم و حتی در کجای تاریخ اسلام (‌جز صدر اسلام) را می‌توان سراغ گرفت که مردان بزرگی مانند شهید سلیمانی و سربازانش چون حججی، صدرزاده و علی‌وردی و نظائرشان (رضوان‌الله علیهم) آن هم در این حجم کثیر که در تاریخ جمهوری اسلامی شاهدیم، مردان پولادین و موحد تربیت شده باشند؟ همانانی که حضرت امام ایشان را «فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی» عنوان فرمودند.
اکنون آیا منصفانه و رواست که با مشاهده‌ چند فقره فساد و تبعیض و ضعف مدیریت در تجربه‌ 46 ساله چنان قضاوتی انجام شود؟ آیا این ۲ مورد کافی نیست تا نتیجه بگیریم جمهوری اسلامی توانسته در این سطح بنیادین سیاست را مقهور حیات دینی و ایمانی کند؟
هیچگاه فریادهای حضرت امام(ره) در «منشور روحانیت» را فراموش نمی‌کنیم که پس از دوران پرهزینه‌ دفاع ‌مقدس که عده‌ای نظام را رمی به تجربه‌ای خسارت‌بار و بی‌ثمر کرده بودند، ایشان از برکات معنوی و تاریخی و تمدنی آن تجربه (برخلاف همه‌ تلخی‌هایش) گفتند و آیندگان را از سطحی‌نگری بر حذر داشتند.
3- اما عجیب‌ترین و سوال‌برانگیزترین بخش پیام استاد آنجا بود که فرمودند «باید اجازه و فرصت داد کار و شأن زمینی به زمینیان سپرده شود و امر الهی به او و اولیای الهی وانهاده شود و از تصاحب ولایت الهی و غصب شؤون او پا پس کشید». راقم این سطور به عنوان یک شاگرد، هیچ‌گونه نتوانستم معنای این عبارت را فهم کنم! حقیر نمی‌دانم این سخن چگونه با نظریه‌ «ولایت مطلقه‌ فقیه» که در زمانه‌ ما حضرت آیت‌الله العظمی جوادی‌آملی مدظله‌العالی منادی آن بوده و هستند و حضرت امام خمینی(ره) میراث تمدنی اسلام و ایران را برای تحققش به میدان آوردند، قابل جمع است!
آیا فحوای این سخن غیر از همان سکولاریسمی است که بشر مدرن پیش گرفت و امروز به چنین منجلاب کثیفی مبتلا شده که شاهدیم؟
اگر این فرمایش صادق است پس حضرت استاد چگونه و بر چه اساس این پیام را صادر فرمودند و سعی کردند اصلح مدنظرشان را به مردم معرفی کنند؟! به نظر می‌رسد مقصود ایشان مطلب دیگری بوده و این عبارت حاصل سهو بوده است.

ترمزها را باید بکشیم‌

ترانه یلدا
فرض کنید همین امشب توافق کنیم و کلیه تحریم‌ها برداشته شود. یک‌شبه تمام لوایح را نیز امضا و تصویب کنیم و به عضویت همه سازمان‌های بین‌المللی هم درآییم. فکر می‌کنید حداقل چند سال زمان لازم است تا با مدیریتی مدبرانه گشایشی در وضع موجود ایجاد شود؟ سیاست‌مداران می‌گویند اشتباه زیاد کرده‌ایم و اقتصاددانان حدس می‌زنند یکی، دو دهه طول بکشد تا به وضعیتی معادل سال‌های دهه 80 بازگردیم. اما من فکر می‌کنم باید اول به ترمزهایی فکر کرد که باید فوری کشید تا از ادامه رفتن به دره نجات یافت. به وضع بقیه دنیا هم که نگاه می‌کنیم، اصلا مشعشع نیست. بنابراین بهتر است به ترمزهایی فکر کنیم که شرایط را از همین که هست، بدتر نکنیم. البته شخصا بهتر است به کشیدن ترمز تورم و چاپ پول بی‌پشتوانه و بازی‌های مالی، کشیدن ترمز فساد دولتی، قاچاق، مافیاهای مختلف در آپارات دولتی و شهرداری یا ترمز خودکفایی کشاورزی به هر قیمت ورود نکنم زیرا تخصصم نیست و بهتر است از ترمز در مصرف انرژی و بنزین بگویم و از توسعه که هدفمان است. از توسعه ایران و آمایش سرزمین شروع کنیم؛ یعنی انتخاب مدل‌های توسعه اقتصادی و جمعیتی برای استان‌ها و مکان‌های مستعد سرمایه‌گذاری در پهنه سرزمین. با وجود طرح آمایش سرزمین که شبکه نقاط شهری و روستایی و کلا آبادی‌ها را از 50 سال پیش ترسیم کرده بود، متأسفانه در این نیم‌قرن روستاهای زیادی خالی از سکنه شده‌اند، حدودا 40 هزار روستا از صد هزار روستای قدیم. شاید وقت کشیدن ترمزها باشد. تا کی باید کشاورزان فقیر از روستاهای خشک و بی‌آب به حواشی شهرها مهاجرت کنند و در زیستگاه‌های غیررسمی و دور از مدرسه و درمانگاه و سایر خدمات حداقلی، یک زندگی حقیرانه داشته باشند، وقتی امکان توجه به روستاها به‌خصوص در استان‌های مرزی وجود دارد؟ البته چندی است گرایش به بردن شهرک‌ها و بنادر جدید به سواحل جنوب و بلوچستان قوی شده است، اما باید با نیش ترمز رفت. جوامع محلی در چابهار، جاسک، میناب و... را داخل بازی آورد و در تخریب طبیعت برای ساختن خانه و بندر و کارخانه ترمز کرد. چه‌بسا برخی سواحل بی‌نظیر آن دیار برای گردشگری مناسب‌تر باشند. مورد دیگر جابه‌جاکردن پایتخت است که آن هم به ترمز و تأمل بیشتر نیاز دارد و نباید بی‌محابا به آب زد!
 

اگر برنامه‌ریزی و اجرای هر کاری با امکان‌سنجی درست صورت گیرد، این سقوط شیبش کمتر می‌شود؛ به‌ویژه اگر شاغلان عمده در بخش ساختمان هم سامانی بیابند. بحث کشیدن ترمز مهاجرت و اقامت بدون مجوز افغان‌ها در ایران نیز در همین‌جا می‌تواند مطرح شود که در یکی، دو سال اخیر زنگ‌ خطرها زیاد شده است.

و اما مهم‌ترین ترمزها را در حوزه حیاتی تجاوز به محیط زیست و منابع آب باید کشید. همه نقطه ضعف توسعه در کشورمان ایران را می‌شناسیم: آب! باید ترمز استفاده‌ بی‌حساب‌و‌کتاب از منابع آب زیرزمینی را کشید. باید درهای استفاده از آن هزاران هزار چاه بدون مجوز را بست. به همین سادگی و راه استفاده از آب رودخانه‌های نحیف‌مان را محدود کرد؛ زیرا همین رودخانه‌ها هستند که سفره‌های آب زیرزمینی را تغذیه می‌کنند. می‌دانیم که تمام هیاهوی وحشت مردم از فرونشست زمین در سرتاسر کشور از عواقب همین خشک‌شدن سفره‌های آب است. عکس ترک‌های پل‌ها و مساجد تاریخی اصفهان و شکاف‌هایی را که در وسط بیابان و صحرا کیلومترها دهان باز کرده‌اند‌ دیده‌ایم. همه نامشان فرونشست است. می‌خواهید نام ترمزش را «ترمز فرونشست» بگذاریم تا بهتر در خاطرمان بماند. در دشت‌های کشور همه به دنبال تغییر کاربری اراضی زراعی و باغی و شالی هستند تا بسازند و بفروشند. چه کسی می‌خواهد این ترمز را بکشد؟ تازه، ترمز کارخانجات پتروشیمی و فولاد آب‌بر و آلوده‌ساز نیز باید کشیده شود. خودروسازان ناکارآمدمان همین‌طور. باید بدانیم محیط زیست راحت ترمیم نمی‌شود. سال‌ها طول می‌کشد تا دریاچه‌ها و تالاب‌های خشک‌شده به حیات بازگردند. بهتر است از ابتدای کارِ توسعه و گسترش فضایی با نیش‌‌ترمز و هماهنگ حرکت کنیم.