عملیات طوفان الاقصی با دستاوردهای پیروزمندانه بینظیر یک شاهکار نظامی بزرگ و بیبدیل بود و در تاریخ عملیات انقلابی جاودان خواهد ماند، اما دستاوردهای مقاومت بعد از این عملیات صدها برابر بزرگتر از دستاوردهای خود عملیات است.
صبر و استقامت و صلابت مردمی مظلوم، اما عزیز و مقتدر، که دهها سال است در اسارت دشمن در منطقهای محاصره شده و یک زندان روباز زندگی میکنند در مواجهه با بزرگترین قدرتهای نظامی جهان دنیا را تغییر داد.
نورافشانی خون پاک کودکان معصوم شهید چشم بشریت را بر حقایق باز کرده است و زلزله شهادت نوزادان شهیدی که فقط درفاصله چند ساعت از ولادتشان در خون تپیدند، دنیای غرق در لذتهای شوم مادی را از خواب بیدار کرده است؛ کودکانی که از خون پاکشان عطر ظهور منجی را میشود استشمام کرد.
جامعه بشری که پس از شکست سوسیالیسم مدعی اداره عادلانه جهان و به بن بست رسیدن لیبرالیسم مدعی تحقق رفاه و آزادی در خلأ ایدئولوژیک حیران و سرگردان مانده و نمیداند برای اداره سعادتمندانه جهان چه تفکر و نظریهای را باید دنبال کند در پرتو نور این جهاد مقدس دارد راه خود را کم کم مییابد. خدای متعال در این مقاومت فداکارانه برکتی نهاد و اعجازگون پیشرفتی را در تعالی جامعه بشری ایجاد کرد که با یک قرن تلاش برای روشنگری و تبیین هم چنین پیشرفتی حاصل نمیشد. دنیا دارد میبیند هر آنچه انقلاب اسلامی در مورد ماهیت امریکا و صهیونیستها قضاومت میکرد، کاملاً درست است.
امام و مقتدایمان و بزرگ پرچمدار این جهاد حضرت آیت الله خامنهای عزیز چه زیبا فرمودند «این حرکت وحشیانهای که رژیم صهیونیستی انجام داد، این حرکت بیرحمانهای که انجام داد، نه فقط آبروی خود رژیم صهیونیستی را برد، آبروی امریکا را هم برد؛ آبروی امریکا را برد، آبروی تعدادی از این کشورهای معروف اروپایی را برد، بلکه آبروی تمدن و فرهنگ غرب را برد. فرهنگ غرب و تمدن غرب همان تمدنی است که وقتی با بمب فسفری میزنند و ۵ هزار کودک را شهید میکنند، رئیس فلان کشور میایستد میگوید که اسرائیل دارد از خودش دفاع میکند! این دفاع از خود است؟ فرهنگ غرب این است؛ در این قضیه فرهنگ غرب بیآبرو شد.»
تمام جهان رویارویی دو تفکر و دو تمدن را میبینند. نه ما ادعا داریم و نه حماس و جهاد فلسطین مدعی این هستند که نسخه کاملی از پیادهسازی اسلام هستند. در همین حدی که از اسلام یاد گرفته چه شکوهی را به نمایش گذاشته است و در طرف مقابل اسرائیل که غربیها و دنبالههای داخلی آنها همیشه گفتهاند و میگویند برجستهترین الگوی دموکراسی لیبرال در منطقه است چه افتضاح و رسوایی را به بار آورده است.
به خواست خدا پردهها کنارزده شده، یک صفحه نمایشگر -به وسعت مشاهده همه جهان- گشوده شده تا جهانیان همه ماهیت واقعی این دو تفکر را به چشم خود ببینند.
این بیان ولایت یک حقیقت انکارناپذیر است که غزه گورستان لیبرال دموکراسی شد و غزه، پرونده تفکر غرب را برای همیشه بست. همه مردم دنیا دو جبهه و ماهیت دوطرف را میبینند و مقایسه میکنند.
در یک طرف سعهصدر، بردباری و حلم و در طرف مقابل حقد و کینه و تنگنظری؛ همه دیدند رزمندگان مجاهد فلسطینی بعد از ۷۵ سال که از اشغال سرزمینشان میگذشت به تعداد زیادی از شهرکهای اشغالی و غصب شده مسلط شدند. آتش زدن و انهدام کل خانههای این شهرکها کار سادهای بود. یک کبریت و یک بطری بنزین میخواست، ولی رزمندهای که بعد از ۷۵ سال از اشغال سرزمینش تسلط پیدا میکند. حلیم است و سعهصدر دارد، ولی دشمن او چطور؟ از امریکا بمبهای ضد پناهگاه را که برای انهدام استحکامات زیرزمینی ساخته شده میگیرد، ساختمانهای مسکونی را میکوبد و ۴۵ هزار خانه مسکونی را با خاک یکسان میکند.
وقتی رزمندهای در کرانه باختری عملیات میکند رژیم صهیونیستی با مواد منفجره خانه آن رزمنده را از بین میبرد؛ در جنین با بلدوزر آسفالت خیابانی را که رزمنده فلسطینی از آن عبور یا تیراندازی کرده، از جا میکند و کل آسفالت یک خیابان را در انتقام از عملیات از بین میبرد. تنگ نظری و کینه-توزی تا کجاست؟
آن سو جبهه بخل و خساست است که از آب هم مضایقه میکند. به روی زنان و بچهها و مردم عادی آب و غذا و سوخت را میبندند. در طرف مقابل مجاهدان فلسطینی که خودشان در محاصره و تحریم هستند و آب و غذا به روی آنها و خانوادهشان بسته شده است، اوج سخاوت و دست و دلبازی را از خود نشان میدهند و در اوج نداری به بهترین نحو از اسرای خودشان پذیرایی میکنند.
اسیر اسرائیلی که آزاد میشود بعد از ۵۰ روز سرحالتر و شادابتر از روز اول اسارت همراه سگ خودش آزاد میشود، در حالی که دشمن به فلسطینیها گرسنگی میدهد. فلسطینیها حتی سگ متعلق به اسیرشان را هم گرسنه نگه نداشتهاند، غذای آن را هم تأمین کردهاند. اینها همه را دارند میبینند و مقایسه میکنند. کدام تفکر صلاحیت اداره جهان را دارد. آن کس که آب به روی مردم میبندد یا محاصره شدهای که از سگ اسیرش هم پذیرایی میکند؟
آن طرف میدان، در نهایت قساوت و اوج بیرحمی نزدیک به ۴۰ هزارتن بمبهای امریکایی را روی سر زن و بچهها میریزد، کشتار جمعی میکند، بیش از ۵ هزار کودک را میکشد و در نهایت سنگدلی جشن کودککشی میگیرد، اما این طرف میدان نهایت مروت و جوانمردی مجاهد فلسطین که با مشقت و سختی خیلی زیاد خطوط مستحکم دشمن را شکسته و در ۱۵ مهر ماه به شهرکهای صهیونیستی رسید. بسیاری از زنان و کودکان ساکن این شهرکها را بدون کوچکترین آزار در خانهشان تا پایان عملیات حبس میکند که در معرکه آسیب نبینند و تا پایان عملیات آنها را رها میکند که مصاحبههای تعدادی از این خانوادهها را در رسانهها دیدید و همه دیدند و دارند انتخاب خودشان را میکنند. هیچوقت هیچ انسانی قساوت و بیرحمی را بر ترحم و جوانمردی ترجیح نمیدهد. بیجهت نیست که در دوماه گذشته قرآن کریم به پرفروشترین کتاب در کشورهای غربی تبدیل شده است.
یک سو جبهه جبن و ترس و بزدلی نیروهای مسلح صهیونیستها را میبینیم که در فراخوان نیروهایشان ۵۵ درصد اصلاً به میدان نیامدند. آنها هم که خیلی شجاع بودند و آمدند بیشتر از ۲ هزارنفرشان از غزه فرار کردند. دو تیپ آنها که وارد غزه شده بودند نافرمانی کردند و بدون اجازه عقبنشینی کردند. در مقابل ارتشی که جرئت رزم با نیروی مقابل خودش را ندارد و اوج شجاعتش این است از راه دور بمب بیندازد و بچهها را بکشد، رزمنده فلسطینی قرار دارد که با دستهای خالی غزه را گورستان تانکهای فوق پیشرفته دشمن میکند. رزمندگان فلسطینی ۳۶۰ تانک و نفربر پیشرفتهای را که پیچیدهترین ابزار دفاعی را دارد و هر موشکی را که به سمت آن شلیک شود منهدم میکند، از فاصله زیر صدمتر و بسیاری از آنها را از مسافت صفر یعنی چسبیده به تانک و با بمب چسبان منهدم میکنند.
آن طرف جبهه نهایت بیقیدی و بیشرافتی و بیاعتنایی به حقوق بشر و اوج شجاعت در تقابل اوج ترس و بزدلی برخلاف همه موازین جنگی و ملاحظات انسانی که حتی جنایتکاران جنگی هم آن را معمولاً مراعات میکنند، رسماً بیمارستانها را بمباران میکند، به بیمارستانها وارد میشود، اکسیژن نوزادان را قطع میکند. کشتههای دشمن خود را به تانک میبندد، روی زمین می-کشد و اعضای بدن شهدا در سردخانه بیمارستانها را قطع میکنند و می-دزدند. در طرف مقابل اوج شرافت و انسانیت مسلمانان مظلومی که این همه شقاوت را میبینند، وقتی اسیر صهیونیست در دستشان آزاد میشود، جلوی خبرنگارها از زندانبانهای خود تشکر میکند و میگوید همه داروهای مرا بدون کم و کاست فراهم کردند و هر روز پزشک میآوردند مرا معاینه میکرد.
همه دارند عملکرد تربیتشدگان مکتب لیبرال دموکراسی غرب را با عملکرد مجاهدان مسلمان مقایسه میکنند؛ کدام یک از این دو تفکر لیاقت اداره جهان را دارد، کدام یک از این دو تفکر به انسانیت احترام میگذارد.
مردم غزه، انبوه جمعیت فقیر، رانده شده از خانه و کاشانه در محاصره و محبوس در زندانی روباز هستند که ۱۷ سال زیر تحریم شدید و در زیر شدیدترین کنترلهای امنیتی زندگی میکنند. پهپاد دائماً بالای سرشان پرواز میکند و لحظه به لحظه از همه چیز عکس میگیرد، ماهوارههای متعدد از بالای سرشان کنترل میکند، تمام تلفنهای مردم منطقه ۱۰۰ درصد شنود میشود؛ از چهار طرف این منطقه زیر دید رادار و دوربینهای حرارتی و دیدهبانی قرار دارد. زیر همین فشارها، این جماعت مؤمن کارخانههای موشکسازی زیرزمین میسازد و دهها هزار موشک و راکت را با وجود همین فشارها تولید میکنند. طرف مقابل با دستان باز با چپاول اموال دیگران و با کمکهای پایانناپذیر همه مستکبران و حمایت دائمی سازمانهای به اصطلاح بینالمللی بعد از دو ماه کشتار نتوانست به هیچ یک از اهداف خود برسد.
از این بیلیاقتی بالاتر چه چیز است که رژیم صهیونیستی و متحدانش که ۹۰ درصد رسانههای بزرگ جهان را با صدها هزار کارمند و خبرنگار در اختیار دارند در جنگ رسانه هم شکست خوردند. صدای مقاومت با چند کانال تلویزیونی که کل استودیوهای آن در چند اتاق مختصر خلاصه میشود بر خبرگزاریها و رسانههایی که برجهای بزرگ و بزرگترین شبکههای ماهوارهای را دارند، بر دشمن فائق آمد.
امروز امریکا و رژیم صهیونیستی منفورترین نظامها و دولتها در دنیا هستند و جبهه مقاومت محبوبترین است. اگر امروز سید حسن نصرالله، یحیی سنوار یا محمد ضیف، حتی اگر ابوعبیده به تهران یا بغداد بلکه حتی وارد فرودگاه لندن یا نیویورک شود با استقبال با شکوهی مواجه خواهد شد و مردم او را روی دوش خودشان از فرودگاه به مرکز شهر خواهند برد. در مقابل رئیس رژیم صهیونیستی، رئیسجمهور امریکا یا نخستوزیر انگلیس به هر کشوری بروند باید از مسیرهای مخفی طوری حرکت کنند که هیچکس آنها را نبیند. چراکه اگر در منظر مردم قرار گیرند جز اعتراض و مخالفت چیزی نخواهند دید. اگر سران امریکا و اسرائیل یک جو فکر داشتند بهای گنبد آهنین و دیوارهای بتنی و این همه شبکههای امنیتی و اینطور در مضیقه گذاشتنِ مردم فلسطین چند درصد این هزینهها را و بخش کمی از هزینههایی که امروز دارند برای جنگ میپردازند برای امنیت و رفاه مردم فلسطین خرج می-کردند صحنه اینطور نبود.
دنیا دارد این صحنه را نگاه و انتخاب میکند.
یک طرف جبهه استغنا، بینیازی، اعتماد به نفس و خودکفایی میبینند و عظمت روح مقاومت اسلامی در اوج شدتها را مشاهده میکنند که فلسطینی میگوید حسبناالله ونعم الوکیل. (خدا ما را کفایت میکند.) طرف مقابل بیهویت و بیشخصیتی است که باوجود این همه امکانات سراسر نیاز و وابستگی است. مردم فلسطین در واقع در این دوماه با امریکا میجنگند. چنانکه وزیر خارجه امریکا به مقامات کشورهایی را که سفر میکند میگوید وقتی به تل آویو وارد شدم دیدم همه چیز از هم پاشیده است.
روزانه ۶۰ فروند هواپیمای ترابری سنگین غربی پر از سلاح و مهمات در اسرائیل فرود میآید و کشتیهای باری بزرگ مهماترسانی میکنند، اتاق فرماندهی را امریکا اداره میکند. کل دنیای استکبار در مقابل یک ملت مظلوم تحت محاصره کم آورده است.
این مردم مظلوم چگونه پایداری میکنند و تربیتشدگان مکتب غرب در مقابل آن همه صبر و تحمل مقهور بیصبری و بیتحملی خودشان هستند تظاهرات برای پایان دادن به جنگ را در تلآویو شاهدیم.
مردمی که بدون آب و نان و برق و زیر بمباران خانههای خودشان را ترک نمیکنند. سرزمین خود را دوست دارند و تسلیم نمیشوند در مقابل آدمهایی که به این سرزمین هیچ تعلق خاطری ندارند و صدها هزار نفر از کسانی که حتی تهدید نمیشوند شهرهای خود را ترک کرده میروند نزدیک یک میلیون نفر خاک فلسطین اشغالی را ترک کردهاند؛ یک طرف جوانمردی و وفاداری و طرف دیگر بیوفایی و خودخواهی است.
غزه نمایشگاه بزرگ رسوایی لیبرال دموکراسی و تمدن غرب است و اینجا کار آنها تمام شد. غربیها از اول تسلط بر عالم کارشان همین بوده است. جنایات غزه تازگی ندارد؛ فقط این روزها رسانهها زیاد هستند، همه میبینیم و دنیا میبیند. اروپاییها در برابر تصرف امریکا با سرخپوستها و بومیان امریکا همین کار را کردند. همین طور کشتار کردند. در افریقا همین طور جنایت کردند وآن را به استعمار در آوردند؛ در شرق آسیا، ویتنام و کامبوج، فیلیپین نیز چنین بوده است. خود فلسطین همین طور و با همین کشتارهای وحشیانه اشغال شد و این پایان راه این تمدن وحشی غرب است. خون کودکان معصوم پایان کار این تمدن حیوان صفت را رقم زد. اینک باید خود را برای دنیای جدیدی بدون اسرائیل و قلدری امریکا آماده کنیم.
در یک طرف اوج عطوفت و محبت به گونهای که اسرای صهیونیستی در وقت آزادی به گرمی با زندانبانان خودشان خداحافظی میکنند و برای آنها دست تکان میدهند و در طرف مقابل اسرائیلیها در هر روز تبادل اسرا یکی دو نفر از خانواده زندانیان را که برای تحویل زندانی خودشان جلوی در زندان آمدهاند با تیراندازی میکشد یا مجروح میکند و هرگونه اظهار خوشحالی مردم در آزادی اسرایشان را ممنوع و سرکوب میکند.
اینکه میبینید در کتابفروشیهای مجازی مشهور دنیا فروش قرآن در این دو ماهه هفت یا هشت برابر گذشته شده است و خانم هنرپیشه اسرائیلی در تورنتو کانادا شناسنامه اسرائیلیاش را جلوی دوربین گرفت و گفت دیروز رفتهام به کنسولگری اسرائیل و درخواست کتبی دادهام شناسنامه اسرائیلی مرا باطل کند، چون شرم دارم اسرائیلی باقی بمانم. این اعلام برائتها با استمرار کشتارها گستردهتر خواهد شد.
فروپاشی اجتماعی در سرزمینهای اشغالی
دکترمحمدعلی صنوبری
آغاز مجدد حملات رژیم صهیونیستی به غزه و عدم استقبال از تمدید آتشبس، نشان داد برخلاف ادعاهای آمریکا و سران رژیم اشغالگر، این رژیم غاصب صهیونیستی بود که از این فرصت برای تجدید قوا و طراحی جنایات جدید استفاده کرده است.
ما قاطعانه معتقدیم سران رژیم اشغالگر قدس، بهخاطر کاهش فشار ناشی از تظاهرات گسترده در داخل سرزمینهای اشغالی که از دولت نتانیاهو میخواهند روند مذاکرات را برای آزادی بازداشتشدگان تسریع بخشد، با آتشبس موافقت کردهاند. به نظر میرسد رهبران سیاسی جنبش حماس در نبرد رسانهای و سیاسی علیه سران رژیم اشغالگر پیروز شدهاند، زیرا آنها به خوبی میدانند هر کلمهای که از طریق رسانهها گفته میشود به گروههای معترض اجتماعی داخل اسرائیل راه پیدا میکند. شاید مهمترین اظهارات در رابطه با روند مبادله اسرا از سوی خلیل الحیه، یکی از اعضای دفتر سیاسی حماس باشد، زمانی که وی تأیید کرد حماس بسیار مشتاق است هرچه سریعتر زنان و کودکان مبادله شوند. هوشمندی رهبران مقاومت فلسطین باعث شده آنها از اختلافات داخلی در رژیم صهیونیستی استفاده کنند و به دنبال تقویت آن باشند و در این مسیر موفق بودهاند. بنابراین، تمدید آتش بس و مبادله اسرا به معنای افزایش فشار بر دولت افراطی اسرائیل و به معنای تبدیل اهداف نظامی صهیونیستها به توهمات صرف است.
اما یک سؤال مهم باقی میماند: منابع برتری فلسطین که جناحهای مقاومت بر آن تکیه میکنند، چه در مذاکرات و چه در جنگ چیست؟
حماس به منابع مختلف قدرت، چه داخلی و چه خارجی متکی بود و این منابع از طریق بلوغ جنبشهای مقاومت در طول سالها درگیری با رژیم صهیونیستی ایجاد شدهاند. واقعیت دیگر این است که ادامه جنگ و عدم تمدید آتشبس نیز به منزله خرید زمان برای به تعویق انداختن اعتراضات سراسری در سرزمینهای اشغالی است؛ اعتراضاتی که بیش از یکسال است در روزهای شنبه، توازن و تعادل رژیم صهیونیستی را از داخل برهم زده است. وضعیت اقتصادی رژیم صهیونیستی و ارزش شکل (واحد پول جعلی داخل سرزمینهای اشغالی) در پایینترین حد خود از ابتدای تشکیل این رژیم جعلی قرار گرفته است. نتانیاهو نیز بهخاطر به تاخیر انداختن سقوط خود، بیمحابا جنگ را ادامه میدهد و خزانه این رژیم را تخلیه میکند. در واقع اگر کمکهای بیشمار آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان نبود، رژیم صهیونیستی حتی توانایی تامین مالی موشکهایی را که بر سر کودکان و زنان فلسطینی پرتاب میکند، نداشت. در ماههای گذشته و با تحلیل ترکیب جمعیتی در اعتراضات سراسری متوجه میشویم علاوه بر نسل Z رژیم و افراد با گرایش چپ، اقشار مختلف مانند معلمان، رانندگان، پرستاران، افراطیون مذهبی و حتی در این اواخر نیروهای نظامی و امنیتی هم به صف تظاهراتکنندگان در روزهای شنبه پیوستهاند. نتانیاهو خیال میکند میتواند با ادامه جنایت و آدمکشی، کابوس خود یعنی اسقاط از قدرت را آن هم برای همیشه به تاخیر بیندازد، اما او با این لجاجت افسارگسیخته، نهتنها پایان خود، بلکه پایان رژیم نامشروع در منطقه را رقم خواهد زد.
صابر گل عنبری
پاسخ چرایی ایجاد بحران در خاورمیانه را میتوان در سخنان خود روسای جمهور آمریکا از ترومن تا بایدن یافت. اگر وضعیت تاریخی قبل از ۱۹۶۷ و آواره شدن صدها هزار فلسطینی از مناطقی که اسرائیل در ۱۹۴۸ در آنها تاسیس شد و هم اکنون جمعیت همان فلسطینیها به ۸ میلیون آواره بلا تکلیف در گوشه و کنار جهان میرسد، فاکتور بگیریم اما در همین محدوده سرزمینی۱۹۶۷ نیز که طبق نظر سازمان ملل و قاطبه کشورها از ۵۶ سال پیش تحت اشغال است، اسرائیل با احداث دهها شهرک و اسکان ۵۰۰ هزار مهاجر یهودی عملا امکان تشکیل کشور فلسطین را از بین برده است.
در این میان سخن گفتن از راه حل دو کشوری در حالی که یک کشور آن ۷۵ سال پیش تشکیل شده و دیگری هنوز برپا نشده و امکان شکلگیری آن معدوم شده، مسکنی تاریخ مصرف گذشته بیش نیست. اگر اراده قدرتهای جهانی پشت این راهکار بود، از زمان شروع روند صلح بر اسرائیل برای پایان اشغال اراضی ۱۹۶۷ به منظور تشکیل کشور فلسطین فشار جدی میآوردند. علت العلل تداوم همین اشغالگری است و فتح، حماس، جهاد و انتفاضهها معلول آن است.
تا علت برطرف نشود، صرف پرداختن به معلول دردی را دوا نمیکند. تمدید آتش بس توام با حضور روسای سازمانهای اطلاعات مصر، آمریکا و اسرائیل در دوحه و گمانهزنی برخی رسانههای اسرائیلی درباره احتمال توافق جامع مبادله اسرا و همچنین تهدید برخی شرکای دولت نتانیاهو به خروج از کابینه در صورت توقف جنگ یک نوع خوشبینی را نزد برخی ناظران برای پایان جنگ خلق کرده است. اما آیا چنین است؟
پاسخ روشنی نمیتوان داد. اما آنچه مبرهن است این که پایان دادن به جنگ در این نقطه، اسرائیل را در موقعیت بازنده کامل قرار میدهد. بنابراین دشوار است که پذیرفت جنگ غزه در این نقطه پایان مییابد. مگر این که بپذیریم اسرائیل به دنبال برقراری معادله وحشتی بوده است که آن را با در پیش گرفتن سیاست زمین سوخته و برجای گذاشتن این حجم از ویرانی و تلفات تحقق یافته میداند، مانند اتفاق ۲۰۰۶ با حزب الله لبنان.
شکی نیست که مسائل و مشکلات کشور تماما راهحل دارد، همچنان که در کشورهای دیگر نیز داشته و اجرا شده و موفق شدهاند. القای امتناع مسائل از حلشدن در چارچوب نظم موجود و به دنبال آن تجویز نسخه ضرورت قطعی دگرگونی ساختاری کشور تنها یک هدف دارد و آن هم امید به کسب غنایم از یک جنگ بیپایان است. این چیزی جز یک آدرس غلط برای گلآلودماندن شرایط و تداوم ماهیگیری برخی نیست. امروز کشور بیش از هر دوره دیگر به بروز و ظهور «عقلانیت انقلابی» و «انقلاب عقلانی» برای حل مسائل کشور نیاز دارد و به مدیرانی نیاز دارد که عاشق «شهادت اداری» در عبور از میدانهای مین فراروی کشور و جاننثاری برای میهن با گذشتن از میز و صندلیهای مدیریتی برای مبارزه با کانونهای تولید درد و بحران هستند.
امروز گرانیگاه حل مسائل کشور در وهله اول به «اصلاح نظام اداری کشور» و «توانمندسازی حاکمیت» در حکمرانی مطلوب و مدیریت کارآمدتر جامعه بازمیگردد؛ در ساختار دولتپایه توسعه در کشور با لشکر کارمندان بیانگیزه، کمتخصص و درگیر در روزمرگی نظام اداری که تبعیضهای ناروا در نظام حقوق و دستمزد، رفاهیات و انتصابات آنها را اساسا از حیز انتفاع خارج کرده، تصور عبور از بحران خیالی کودکانه است؛ چراکه آنها خود ترمز حرکت ماشین حکمرانی و تغییر در وضع موجود هستند و اساسا همه درآمدهای نفتی و غیرنفتی دولت نیز صرف اداره و پابرجایی تشکیلات عریض و طویل خودش میشود و پولی برای توسعه کشور باقی نمیماند!
موضوع اصلاح نظام یارانهها بهویژه در حوزه انرژی به سبب بروز پیامدهای ناترازیهای مشهود در تولید و مصرف انرژی و عقبماندگی از سرمایهگذاری در میادین نفت و گاز و نیروگاهها بیشک اصلیترین تنگه احد فراروی نظام حکمرانی است. ازاینرو اصلاحنکردن نظام قیمتگذاری انرژی و تداوم الگوی مصرف موجود بیتردید کشور را در چند سال آینده وارد چرخه بحران بازگشتناپذیری خواهد کرد؛ بنابراین بستن راه دگرگونی قیمت انرژی در قالب برنامه هفتم، نهتنها یک تصمیم ثباتآفرین برای اقتصاد بلکه فروبردن بیشازپیش و عامدانه کشور در مهلکهای است که عواقب آن پیشبینیپذیر نیست. افزایش پلکانی قیمت بنزین و برق، تا رساندن آن به حدود قیمت واقعی (قیمت تولید) نیازمند تدبیری مدبرانه است و بیشک با گفتوگوی صریح و صادقانه با مردم و اجرای صحیح، شفاف و گامبهگام آن که در درجه اول مستلزم بازسازی سرمایه اجتماعی دولت در بین مردم است، مردم را همراه کرده و آنها با درک مضیقه موجود، برای عبور از این مخمصه پای کار کشور خواهند آمد.
مسئله اصلاحات لازم در نظام بانکی، نظام ارزی، صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای دولتی و نظام آموزشی کشور که مستلزم ورود به حیاط خلوت مافیاهای اقتصادی پیچیده و مخوفی است که در کشور از دههها قبل شکل گرفته و به اقتضای شرایط تابلوی سیاسی خویش را عوض میکنند تا باد از هر مسیری که میوزد، آنها نیز منتفع شوند و شاید هیچکس آنها را نشناسد، از دیگر اولویتهایی است که دولت باید برای آن تدبیر عاجلی کند؛ پس انتظار میرفت و همچنان میرود که برنامه هفتم با وجود بحرانها و چالشهای ملموس و محسوسی که گریبانگیر کشور شده است، باید برنامه «خروج از بحران» و افقگشایی برای «حکمرانی نو» در کشور با ارائه الگویی نو از همکاری و مشارکت مردمپایه و تحولخواهانه برای برهمزدن و دگرگونی در بسیاری از رویکردها، ترتیبات و مناسبات ناکارآمد، فرسوده و تکراری پیشین برای اداره کشور باشد؛ بنابراین نباید زمینهها و چارچوبهای قانونی تحقق این راهبرد کلان به تصور باطل ثباتدهی به اقتصاد مسدود شود.
در پایان باید گفت القای امتناع مسائل از حلشدن یک باور سمی و نادرست رواج دادهشده از سوی کاسبان ناکارآمدی برای تداوم وضع موجود و استمرار حیات انگلوار خویش است. با مردم میتوان گفتوگو کرد و با اقناع و مفاهمه زمینه اصلاحات بزرگ در کشور و مبارزه جمعی با اژدهای هفتسر فساد (رانت، تبعیض، انحصار و...) را فراهم کرد. لازمه این گفتوگو هم بازسازی اعتماد عمومی به دولت از طریق برهمزدن نظام درجهبندی آحاد جامعه به خودی و غیرخودی، انقلابی و غیرانقلابی و آغاز الغای بسیاری از رانتها و انحصارها و تبعیضها و خاموشکردن موتور تصفیههای سیاسی (و به تعبیر رسانهای این روزها خالصسازی) است. یادمان باشد اگر برایند نظام حکمرانی در کشور ما نتواند به جامعه این پیام مهم را برساند که در گزاره «اصلاحات لازم نیست انقلاب کنید!» به دنبال گذاشتن ویرگول پس از «اصلاحات» باشد، دشمنان این آب و خاک در جنگ اجتماعی بزرگی که علیه نظام و ملت ما به راه انداختهاند، تنها و تنها این پیام را به جامعه مخابره میکنند که جای ویرگول فقط و فقط پس از کلمه «نیست» است و لاغیر!
۱. اینکه مجلس شورای اسلامی دارای دو شأن اساسی است موردتوافق همگان است. مجلس متولی قانونگذاری در کشور است و همزمانشان نظارت بر دستگاههای اجرایی و کارگزاران را بر عهده دارد. در این یادداشت بنا نداریم به صلاحیت قانونگذاری مجلس که کارکرد اصلی این قوه است، بپردازیم. بلکه به بهانه اظهارات اخیر رئیس مجلس شورای اسلامی در خصوص شأن نظارتی مجلس، مروری مختصر در این زمینه خواهیم داشت. دکتر قالیباف اواخر هفته گذشته در جمع فعالان سیاسی و اجتماعی کشور، بیان داشت «مجلس متناسب با ساختار و شرح وظایف خود نظارت را انجام میدهد. اما توجه کنیم که نظارت بر اجرای دقیق قانون بر عهده سازمان بازرسی کل کشور است و ماهیت نظارت ما در مجلس متفاوت است و این سازمان بازرسی است که میتواند کاری را متوقف کرده و یا برخورد قضائی صورت دهد». این نکته ازاینجهت که انتظارات و توقعات آحاد مردم در خصوص نظارت پارلمانی، انتظار دقیق و متناسبی باشد، بسیار حائز اهمیت است. درواقع سؤال اصلی این است که اساسا مجلس چه نوع نظارتی بر دستگاههای اجرایی و کارگزاران دولت دارد؟ و چه ابزارهای قانونی برای چنین نظارتی در اختیار اوست؟ اطلاع از این موارد کمک میکند تا با آگاهی از امکانات و ظرفیتهای مجلس در نظارت، بتوان به ارزیابی دقیق و درستی از عملکرد این قوه دستیافت.
۲. پیش از ورود به پاسخ سؤالات پیشگفته، بد نیست توجه داشته باشیم که نظارت بر دولت به معنای وسیع آن را در یک دستهبندی کلی میتوان تحت عناوینی چون نظارت مردمی، نظارت قضائی، نظارت مالی، نظارت سیاسی و پارلمانی و غیره قرار داد. تقسیمبندی که هرکدام از گونههای آن معنایی مستقل داشته و بر اساس قانون، ابزارهای اختصاصی خود را در اختیار ناظر قرار میدهد. طبعا پرداختن به همه ابعاد و انواع نظارت بر دولت و دستگاههای اجرایی از عهده این یادداشت بیرون است و در آینده میتوان به آن پرداخت. اما آنچه ما در این تحلیل مد نظر داریم، بررسی و مروری بر نظارت سیاسی و پارلمانی است.
نظارت پارلمانی را میتوان به معنای نظارت مجلس شورای اسلامی بر عملکرد دستگاههای اجرایی و کارگزاران دولت دانست. مطابق اصول متعدد قانون اساسی و قانون آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی، این قوه از اختیارات مختلفی در نظارت بر عملکرد دولت برخوردار است که میتواند در موارد مربوطه از آن استفاده کند. حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور(اصل ۷۶)، حق سؤال از وزیر و یا رئیسجمهور(اصل ۸۸)، حق استیضاح وزیر و یا هیئتوزیران(اصل ۸۹) و حق رسیدگی به شکایات از قوای سهگانه(اصل ۹۰) ازجمله ابزارهای نظارتی مجلس شورای اسلامی است.
۳. آنچه از ظرفیتهای پیشگفته بیان شد شامل اقدامات نظارتی نمایندگان(یک و یا چند نفر از نمایندگان)، کل مجلس(با تصویب در مجلس) و یا ریاست مجلس میشود. مواردی چون تذکر و سؤال از وزرا و همچنین ابتکار عمل در تحقیق و تفحص (درخواست انجام آن) ازجمله امکانات فردی نمایندگان در نظارت است و هر یک از نمایندگان مجلس میتوانند از این ظرفیت قانونی استفاده کنند. درحالیکه سؤال از رئیسجمهور و یا استیضاح، ازجمله ظرفیتیهای جمعی(بیش از یک نفر) نمایندگان است و درنهایت نظارت رئیس مجلس شامل تطبیق مصوبات دولت با قوانین تصویبشده در مجلس است که ضمن ابلاغ برای اجرا در دولت، در اختیار رئیس مجلس قرار میگیرد.
۴. با نگاهی به موارد و ابزارهای قانونی مجلس شورای اسلامی در نظارت بر دولت و نیز کارگزاران دولتی، میتوان به ماهیت و جنس این نظارت پی برد. درواقع میتوان گفت ابزارهای نظارتی مجلس شورای اسلامی، از جنس اصلاح روندها، فرآیندها و کلان عملکردهای دولت است. سؤال و تذکر، موجبات دقت و توجه بیشتر دولت در عملیات اجرایی را فراهم میکند، تحقیق و تفحص ابزاری در جهت ارزیابی و راستی آزمایی است و استیضاح وزرا و عدمکفایت آخرین حربه برای متوقف کردن کلانروندهای نادرست از منظر مجلس است. بهعبارتدیگر مجلس شورای اسلامی بدون ورود و مداخله در کارکرد اجرایی دولت که ناشی از استقلال قوا است، آنچه را غیر صحیح تشخیص دهد از طریق ابزارهای عمدتا سیاسی دنبال میکند. از همین جهت است که بسیاری از صاحبنظران، نظارت مجلس را تحت عنوان نظارت سیاسی مطرح میکنند. درواقع نظارت پارلمانی از این زاویه در ادامه نظارت مردمی است، چراکه نمایندگان مجلس وکلای مردم هستند و جنس نظارت ایشان به نظارت عامه مردم نزدیک است و نیز به همین جهت ماهیت نظارت مجلس را باید ماهیتی سیاسی و کلان دانست که برای جهتدهی و ترغیب عملیات اجرایی دولت در مسیر صحیح که همان قانون مصوب مجلس است، اعمال میشود.
در آینده به ابعاد دیگری از نظارت پارلمانی خواهیم پرداخت و زوایای بیشتری از این امر مهم را بررسی خواهیم کرد.