حسین شریعتمداری
۱ـ دیروز، روزنامه آمریکایی «نیویورکتایمز» مدعی شد که «ایلان ماسک» میلیاردر معروف آمریکایی و از حامیان و مشاوران نزدیک ترامپ، مخفیانه با آقای امیرسعید ایروانی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل ملاقات کرده است. نیویورکتایمز مینویسد این ملاقات که به طور پنهان و در یک مکان مخفی صورت پذیرفته است، بیش از یک ساعت به طول انجامیده و نماینده ترامپ با نماینده ایران در سازمان ملل درباره راههای کاهش تنش میان ایران و آمریکا گفتوگو کردهاند!
۲ـ آقای ایروانی، در پاسخ به پرسش یکی از خبرگزاریها که از وی درباره این ملاقات سؤال کرده بود، بیآنکه انجام این ملاقات را تکذیب کند، گفته است: «در اینباره نظری نداریم»! ایلان ماسک، نماینده ترامپ هم درپاسخ به سؤال مشابه نیویورکتایمز گفته است: «ما در مورد گزارشهای جلسات خصوصی که برگزار شده یا نشدهاند، اظهارنظر نمیکنیم»!
گزارش اصلی (تیتر یک) کیهان امروز با عنوان «ملاقات پنهان با نماینده ترامپ، سادهلوحی یا خیانت»؟! به این موضوع اختصاص دارد ولی در وجیزه پیشروی، سخن درباره تناقض آشکاری است که میان این دیدار پنهان با اظهارات و نظرات بارها اعلامشده رئیسجمهور محترم وجود دارد.
همینجا، اشاره به این واقعیت نیز ضروری است که امام راحلمان- رضواناللهتعالیعلیه- به حق و در بیانی حکیمانه، آمریکا را «شیطان بزرگ» مینامید و رهبر معظم انقلاب،این نام را گویاترین واژه برای معرفی هویت آمریکا دانسته و میفرمودند، تفاوت دو حزب شناختهشده آمریکا در ماهیت ضداسلامی و ضدایرانی آنها نیست، تفاوت فقط آن است که یکی دستهای چدنی خود را با دستکش مخملین پوشانده است.
۳ـ و اما، دونالد ترامپ نیز مانند جو بایدن و سایر رؤسایجمهور آمریکا- دموکراتها و جمهوریخواهها- دشمن سرسخت و کینهتوز جمهوری اسلامی ایران است و این دشمنی سرسخت را نهفقط پنهان نمیکند، بلکه از آن با عنوان یکی از راهبردهای اصلی دولت خود یاد میکند. اظهارات ترامپ را در تبلیغات انتخاباتی وی از نظر بگذرانید! و یا، چرا راه دور برویم؟ فقط نیمنگاهی به هویت و سوابق چند عضوی که تاکنون برای کابینه خود انتخاب و معرفی کرده است بیندازید! چه میبینید؟! در تمامی آنها دو ویژگی به وضوح دیده میشود، دشمنی سرسخت و بارها انجامگرفته و یا اعلامشده با جمهوری اسلامی ایران و حمایت همراه با وابستگی مطلق به رژیم صهیونیستی و دفاع از جنایات وحشیانه آن.
۴ـ اکنون این پرسش از برادر عزیزمان جناب آقای پزشکیان، در میان است که آیا ملاقات نماینده ایران در سازمان ملل متحد با نماینده ترامپ، به صورت «پنهان»! و در یک مکان «مخفی»! و خودداری طرفین از اعلامنظر درباره انجام این ملاقات، با اطلاع رئیسجمهور محترم کشورمان صورت پذیرفته و یا بدون اطلاع ایشان بوده است؟! اگر با اطلاع ایشان بوده است، اولاً؛ تناقض میان این ملاقات ذلتبار و برخاسته از دیپلماسی التماسی با اظهارات و شعارهای جناب پزشکیان چگونه قابل تعریف است؟! و اگر ملاقات یادشده، بدون اطلاع رئیسجمهور محترم و در بیخبری جناب ایشان صورت پذیرفته، نماینده کشورمان در سازمان ملل با کدام مجوز قانونی دست به این اقدام زده و حیثیت ایران اسلامی و قدرتمند را نزد بیگانگان و اصلیترین دشمن ایران و ایرانیان مخدوش و لکهدار کرده است؟! اساساً چرا اصرار داشتهاند که این ملاقات پنهان و در مکانی مخفی انجام شود؟! و چرا هر دو سوی ماجرا از پاسخ درباره انجام یا عدم انجام آن طفره رفتهاند؟! این ملاقات با مواضع بارها اعلامشده آقای عراقچی، وزیر محترم امور خارجه کشورمان نیز در تناقض آشکار است.
۵ـ از آنجا که این ملاقات با مواضع بارها اعلامشده رئیسجمهور همخوانی ندارد، بعید به نظر میرسد که با اطلاع ایشان صورت پذیرفته باشد. اگرچه در این میان، نمیتوان و نباید نقش برخی مشاوران بداندیش و کجاندیش به رئیسجمهور را نادیده گرفت!
این نکته نیز گفتنی است که حتی اگر ملاقات نماینده ایران در سازمان ملل متحد با اجازه و اطلاع ریاست محترم جمهوری نیز صورت گرفته باشد، اقدامی غیرقانونی است، چرا که اقدامات و اموری از این دست در فهرست سیاستهای کلان نظام تعریف شدهاند و دولت نمیتواند به تنهائی درباره اقداماتی از این دست، تصمیم بگیرد.
۶ـ و بالاخره، انتظار آن است که رئیسجمهور محترم با فراخوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد، مخالفت شدید دولت جمهوری اسلامی ایران را با این ملاقات اعلام نموده و گفتوگوهای انجامگرفته و قول و قرارهای احتمالی(!) در این نشست «مخفیانه و پنهان»! را رسماً بیاعتبار و کانلمیکن اعلام کند.
انتخابات امریکا آیا اذهان جهان را به دموکراسی بدبین کرد؟!
غلامرضا صادقیان
هشت سال پیش که ترامپ رئیسجمهور امریکا شد، بسیاری در ایران گفتند این «باگ» (bug) یا ایراد دموکراسی است ولی دموکراسی همچنان بهترین و کاملترین نوع حکمرانی است و قدرت آن را دارد که خود را ترمیم کند. در ایران ترامپ را دیوانه، خودشیفته، زنبارهای ضدزن! غیرقابلپیشبینی و هوسبازی غیرقابلکنترل میدانستند که این تعریفها بیشتر نشان میداد دموکراسی دچار یک «بوگ» (bog) یا گنداب شده است. چهار سال بعد که ترامپ از پیرمرد لقوهای دموکراتها شکست خورد، همانها در ایران گفتند نظریه ما اثبات شد، دموکراسی خود را ترمیم و بازسازی کرد و قدرتمندانه بازگشت و دیوانه خودشیفته را به خانه فرستاد! اکنون ترامپ دوباره بازگشته است، با یکی از بهترین آرای رئیسانجمهور تاریخ امریکا که در تمامی هفت ایالت کلیدی (چرخشی) پیروز شد و اگر با انتخاباتهای یکطرفه دهه ۹۰ مثل پیروزی رونالد ریگان مقایسه کنیم، جامعه امریکا در دوقطبیترین دوران خود به سر میبرد که پیروزی در این انتخابات دوقطبی نشانه قوت دموکراسی است. از طرفداران نظریه «بازگشت پیروزمندانه دموکراسی» این روزها کمتر میشنویم، جز آنکه هم آن زمان که پیروزی دموکراتها مقابل ترامپ را نشانه قوت دموکراسی میدانستند و هم همینحالا که دموکراتها دوباره از ترامپ شکست خوردند، تقریباً با یک رویکرد طرفدار «ترک مخاصمه» ایران با امریکا و مذاکره و دادن امتیاز و خلاصی از شر و دعوا هستند!
نشانههای دموکراتیک و غیردموکراتیک در انتخابات امریکا بسیار بههم پیچیده و درهمتنیده شده است. بسیاری ترامپ را در هر دو دوره که پیروز شد، سوار بر اسب راهوار پوپولیسم میدانستند که از آفتهای اصلی دموکراسی است. اما یکی از شاخصهای پوپولیسم همراهی با سلبریتیهای محبوب مردم است که ترامپ تقریباً بهرهای از این نداشت، بلکه برعکس اصلیترین سلبریتیهای امریکا علیه او بودند. حتی یک خواننده زن موسیقی پاپ که در طرف هر نامزد میایستاد، احتمال پیروزی او قطعی مینمود، علیه ترامپ بود و برای هریس تبلیغ میکرد.
با اینحال پوپولیسم ترامپ دستخالی هم نبود. او در بستن مرزها به روی مهاجران و اخراج آنان و ایجاد شغل و کاهش مالیات و خارجشدن از قراردادهای بینالمللی زیانآور برای امریکا و پایاندادن به جنگهایی که «سربازان امریکایی نمیدانند کجا و برای چه میجنگند» تبلیغ میکرد. با اینکه برخی از این وعدهها عامل افزایش تورم در امریکا میشود، صورتخوش وعدهها برای مردم که
طرفداران ترامپ آنها را «سختکوشان» امریکا مینامیدند، خوشایند بود. از طرفی دست خالی ترامپ از سلبریتیها با یک سلبریتی که ثروتمندترین مرد امریکا است پر شد. درباره ایلان ماسک شاید بتوان چنین تعبیری داشت که برای مردم امریکا همچنان که تاریخ این سرزمین نشان میدهد، «شهرت و ثروت عظیم» مهمتر از «شهرت و ثروت متوسط» (باقی سلبریتیها) است.
علاوهبراین در امریکا این اعتقاد وجود دارد که هریس نتوانست نشان دهد چرا از بایدن متفاوت است و چگونه میخواهد تغییر ایجاد کند. اما پیروزی رقیب او که قبلاً رئیسجمهور بوده و بعد شکست خورده و حالا دوباره بازگشته است هم نمیتواند جلبکننده آرای طرفداران تغییر باشد، مگر آنکه بپذیریم در پوپولیسم، مردم هربار فریب شعار تغییر را میخورند و این تکرارپذیر و انکارناپذیر است!
وجوه نژادگرایی هم در انتخابات امریکا مشهود بود. ۷۸ درصد مردان سیاهپوست، ۹۲ درصد زنان سیاهپوست و ۴۷ درصد زنان سفیدپوست به هریس رنگینپوست رأی دادند و او در مجموع ۸۶ درصد رأی سیاهپوستان را به دست آورد که نشانه خوبی برای دموکراسی نیست. این یعنی رأی به جنسیت و رنگ تا به عقلانیت و شایستگی. از طرفی وزنه رأیدهندگان با تحصیلات عالی در سبد هریس که شکست خورد، سنگینتر از ترامپ بود. باسوادها دوباره در دموکراسی از عوام شکست خوردند و این هم نشانه بسیار بدی است. همچنین اینکه ترامپ در هر دو دوره بر یک زن (کلینتون و هریس) غلبه کرده و در میانه این دو دوره از یک پیرمرد فراموشکار شکست خورده است، میتواند نشانههایی از آرای غیردموکراتیک و مردسالارانه در امریکا باشد؛ و بالاخره اگر با معیارهای روشنفکران ایرانی که یکدستشدن قوا و خالصسازی را نشانههای مرگ دموکراسی در ایران میدانستند، قضاوت کنیم، تسلط و پیروزی جمهوریخواهان در سنا و کنگره علاوهبر ریاستجمهوری و یکدستشدن تمامی قوا در امریکا و سپردهشدن آن به دست «مردان دیوانه» نیز نشانه نامطلوبی است.
در کنار آرای نژادی و جنسیتی، آرای مسلمانان رویکرد بهتری داشت و با آنکه بایدن در دوره قبل ۷۱ درصد رأی مسلمانان امریکا را به دست آورده بود، رأی ۲۰ درصدی به هریس و ۲۱ درصدی به ترامپ و درعوض چرخش رأی مسلمانان با ۵۳ درصد به جیلاستاین، نامزد مستقل نشان از بی اعتمادی مسلمانان به هر دو نامزد جمهوریخواه و دموکرات به خاطر رفتارشان در جنگ غزه بود.
در حین انتخابات امریکا، در قطر، اما انتخابات دیگری برگزار شد که در آن مردم با مشارکت ۸۶ درصدی رأی دادند که رأی ندهند! یعنی همهپرسی لغو انتخاب نمایندگان مجلس شورای قطر از طریق رأی مستقیم مردم و واگذاری انتخاب آنها به اختیار امیر و حاکم قطر با ۶/۹۰ درصد رأی آورد! نظیر این چنین انتخاباتی را میتوان برای تمامی حاشیه خلیجفارس و برای بسیاری از حکومتهای غیردموکراتیک دنیا تصور کرد.
دموکراسی در امریکا را خودشان پیروزی پولدارها، بیسوادها و بیثباتها (در اخلاق و شخصیت) نامیدند. آیا آنچه در دموکراسی امریکا میگذرد اذهان جهان را نسبت به این نوع حکمرانی بدبین میکند؟!
تنها گزینه گروسی!
حنیف غفاری
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درجریان سفربه ایران، ازحساس بودن شرایط کنونی (در نظام بینالمللی) و لزوم حلوفصل پروندههستهای کشورمان سخن بهمیان آورد.
گروسی قبل از سفر به تهران، مانور زیادی روی اهمیت این سفر وتأثیر آن برنحوه تعامل یا تقابل شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی با کشورمان داده و ابرازامیدواری کرده بودکه بتواند در «شرایط جدید» به نقشه راه جامعتر و عملیاتیتری در حلوفصل موارد ادعایی با ایران برسد. در اینجا دو نکته اساسی وجود دارد که نمیتوان آنها را نادیده انگاشت:
نخست اینکه گروسی با حمایت همیشگی دولتها و رسانههای غربی (خصوصا رویترز و یورونیوز) طی ماههای اخیر تلاش کرده تا بازی مقصرسازی علیه ایران را بهگونهای مستمر و هدفمند دنبال کرده و آژانس را به نماد حسننیت و تهران را به نماد لجاجت تشبیه کند. گروسی کمترین اشارهای نسبت به ماهیت غیرحقوقی پرونده موسوم به «موارد ادعایی» علیه ایران نکرده و حتی تفکیکی میان همکاریهای پادمانی و فراپادمانی کشورمان با آژانس بینالمللی انرژی اتمی قائل نشده است. همچنین گروسی به این سؤال مهم و اساسی پاسخ نداده که دلیل عدم پایبندی آژانس نسبت به تعهدات قبلی وی در جریان دو سفر پیاپی به تهران چه بوده و نقش اعضای غربی شورای حکام در عدم اجرایی شدن تعهدات عملیاتی آژانس در نقشه راه مشترک ترسیم شده با تهران بر سر مختومهسازی پرونده «موارد ادعایی» چه بوده است؟
دومین نکته معطوف به تمرکز گروسی بر ابعاد فرامتنی پرونده هستهای ایران و متعاقبا، گرفتاری آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دور باطل کنونی است. واقعیت امر این است که پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری اخیر در کشورمان، گروسی بارها از تمایل خود درخصوص مذاکره با دولت جدید در ایران خبر داد.
پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری پنجم نوامبر در آمریکا نیز گروسی دقیقا همین فرمول را دنبال کرد: تاکید بر مذاکرات سیاسی بهجای مذاکرات فنی! به عبارت بهتر، گروسی بهجای متن مذاکرات، بر فرامتن آنها متمرکز شده و قصد دارد به جای ترسیم چارچوبی عملیاتی، واقعی ومعقول جهت مختومهسازی پروندههای ادعایی علیه جمهوری اسلامی ایران، از عوامل فرامتنی و سیاسی بهمثابه مؤلفههایی جهت بازگشت تهران به تعهدات فراپادمانی و همکاریهای یکجانبه استفاده کند. این رویکرد گروسی تاکنون محکوم به شکست بوده و در آینده نیز همین قاعده در مناسبات تهران و آژانس جاری خواهد بود. صورت مسأله کاملا گویاست: مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید چارچوب ومتعاقبا روش بازی خود در تقابل با تهران را تغییر دهد، درغیر اینصورت، تهران کمترین کمکی به استمراربازی گروسی دراین دورباطل نخواهدکرد. گروسی فرصتزیادی برای اعمال اینتغییربنیادین وتجدیدنظر واقعی دررویکردمغرضانه سالهای اخیرخودعلیه تهران ندارد؛ موضوعی که قطعا مسئولان کشورمان در جریان سفر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به وی یادآور شدهاند.
رایزنی ارزشمند نمایندگان ایران و آمریکا
عبدالرضا فرجی راد
علاوه بر اهمیت ذاتی ملاقات ایلان ماسک به عنوان فرد دست راست ترامپ با نماینده ایران، نکته حائز اهمیت دیگر در این ملاقات اشاره ایلان ماسک به فعال شدن در ایران پس از کسب مجوز از وزارت خزانه داری امریکاست.
در واقع اگر چنین اتفاقی رخ دهد و چنین مجوزی از سوی ایران صادر شود، بسیار در روند مذاکرات گره گشا خواهد بود.
همانطوری که می دانیم یکی از دلایلی که ترامپ از برجام خارج شد قطع ارتباط تجاری و سرمایه گذاری امریکا در ایران پس از برجام بود که بارها در مصاحبه ها اشاره می کرد که اوباما یکصد و پنجاه میلیارد دلار پول نقد به ایران پرداخت کرد و تحریم ها را نیز برداشت ولی سود آن را اروپا و چین کسب کردند و امریکا بازنده واقعی بود.
فعالیت ایلان ماسک در ایران باعث می شود که دیگر شرکت های امریکایی در ایران فعال شوند و دلیلی ندارد که یک شرکت امریکایی حضور داشته باشد و از ورود دیگر شرکت ها ممانعت شود.
این امر می تواند به تسهیل گفت و گوها کمک کند.
برای آزمایش احتمال ارائه مجوز از سوی وزارت خزانه داری ترامپ زیاد است و البته باید دید که طرف ایرانی چه پاسخی خواهد داد.
عدم پذیرش چنین مجوزی می تواند در طرف امریکایی این شک و شبهه را ایجاد کند که تمایل ایران برای گفت و گو یک امر تاکتیکی است که می تواند منجر به سختگیری بیشتر دولت جدید امریکا شود.
پرواضح است که هرگونه آزاد سازی اقتصاد ایران و توافق با امریکا بدون دخالت امریکا در فعالیت اقتصادی همچون کشورهای دیگر همچون چین، روسیه با توجه به روحیه تجاری مسلک ترامپ امکانپذیر نیست.
اتفاقا چنین همراهی از سوی دولت ایران رقابتی را بین امریکا، اروپا، چین و روسیه و حتی کشورهای منطقه همچون امارات و ترکیه بوجود می آورد که می تواند در بهبود وضعیت اقتصادی ایران و جذب سرمایه های خارجی سرعت بخشد.
القای حس احترام به زیبایی طبیعت در درّه فرحزاد
ترانه یلدا
چند روز پیش باخبر شدیم که فاز یک گلگشت رودخانه فرحزاد دارد افتتاح میشود. چند عکس بسیار زیبا پیشدرآمد خبر بود و برای برخی دوستان ما که شش سال پیش کمی هم از نزدیک با مسائل دره فرحزاد آشنا شده بودیم مطرحشدن این خبر و عکسهای دلانگیز آن بسی شعفانگیز بود. اگرچه با شنیدن اینکه باندهای قاچاق انسان و اسلحه و مواد مخدر همگی برچیده شده و هزار معتاد متجاهر از کف دره جمع شده و به مراکز نگهداری منتقل شدهاند، فکر کردیم که حالا چه بلایی سر معتادان آمده، خدا میداند! هرچه بود مصالح طبیعی زیبای چوبی و سنگی سازگار با محیط زیست کوهستان در عکسها احترام خاصی را القا میکرد. راستش ما از زمان تهیه طرح جامع تهران اصولا نگران روددرههای تهران بودیم و هستیم: کریدورهایی اکولوژیک و طبیعی که از کوه بلند البرز آغاز میشوند و زمانی تا دشت کشاورزی منطقه تهران راهشان را ادامه میدادهاند. این محورهای طبیعی در طرح جامع تهران نیز محورهای اصلی سازمانیابی فضایی کلانشهر تهران یا به زبانی دیگر استخوانبندی شهر قرار گرفتند. بارها قبلا یادآور شدهام از پنج دره اصلی، دره رودخانه دربند و امتدادش ستون فقرات شهر تهران است و دره دارآباد در شرق آن و سه دره اوین درکه، فرحزاد و کن در غرب آن شاکله تهران بزرگ را تشکیل میدهند. ایده برجسته مهندس هادی میرمیران، طراح طرح جامع تهران این بود که با محور قرارگرفتن این کریدورهای اکولوژیک و تا حدودی منطبق بر بزرگراههای اصلی شمالی-جنوبی تهران و با ایجاد فضاهای سبز و باز عمومی در دوسوی هر محور یا در نزدیکی آنها، هم فضاهای سبز بزرگی برای شهروندان ایجاد شود که دسترسی به آنها از هر نقطه تهران آسان باشد، و هم یک تصویر ذهنی درست و شایسته از تهران برای هر تهرانی در سرش شکل بگیرد. متأسفانه با اینهمه ترافیکی که در این بزرگراهها جریان دارد، این حس خوب فقط در ناخودآگاه ما جا گرفته، آنهم به فیض مهندس مختاری که تا توانست اطراف بزرگراهها را پر از چمن و سبزه و درخت و گلکاری کرد، البته بیآنکه استفاده از آنها مقدور باشد. شهرداری و مالکان نیز رحم نکردند و تا جایی که میشد تا وسط رودخانهها را با تجاوز آشکار ساختند. تنها جاهایی در محدوده قلهک اطراف رودخانه کمی باز است، وگرنه آن احترام و توجه لازم را هرگز برای فضاهای اطراف رودخانهها قائل نشدند. شاید چون درآمدی فوری از آن حاصل نمیشد.
برگردیم به فرحزاد. گفته شد بالغ بر هشت هزار تن زباله از این محل خارج شد. تملکها نیز انجام و به روددره اضافه شد. بهطوریکه علاوه بر حریمهای درجه یک و دو رودخانه، حریمهای طبیعی و اکولوژیک هم برای رودخانه آزاد نگاه داشته شود. با اینکه برخی از ساکنان محدوده فرحزاد در حاشیه ساماندهی این روددره (فاز نخست) نسبت به عملکرد شهرداری تهران در چگونگی انجام این طرح معترض شدند و مدعی هستند شهرداری حقوق برخی از باغداران را رعایت نکرده است... اما شهرزاد مهدوی، شهرساز باتجربه و فعال شهری معتقد است حاصل زحماتی را که دکتر اویس ترابی و دکتر حسین آخانی سالها برای طرح ژینایی روددره فرحزاد کشیدند امروز میبینیم و اینکه مقایسه فازهای طبیعتِ پارک نهجالبلاغه در مقابل این اجرای سازگار با طبیعت روددره فرحزاد، بیانگر تحولی در پارکسازی طبیعت است که میتواند سرمشق طراحان فضای سبز قرار گیرد و رویکرد عمومی این طرح شایسته ترویج و پیادهسازی در دیگر روددرههای تهران نیز هست که نیاز به اصلاح و گشایش دارند. مجید کریمی نیز گفت: «واقعا حس طبیعت فشم و جنگلهای شمال به آدم دست میدهد. و با اینکه دیوارهای سنگی با حجم زیاد و بیسلیقه ساخته شده و خشکه چین نبودند، اما پلها زیبا بودند و در کل تجربه خوبی بود». روشن است که اگر اعمال قدرت و سلیقه شهرداری کمتر شود و به بانیان طرح گوش دهند، همه چیز بهتر میشود. همچنین حضور شکارچیان در بالای دره فرحزاد معضلی است که پای حیات وحش را از آنجا کوتاه کرده است.
دکتر اویس ترابی ایدهپرداز طرح، خلاصهای از اهداف طرح ژینایی فرحزاد را چنین مطرح میکند:
طرح ژینایی روددره فرحزاد به عنوان طرح پیشرو برای تجمیع اراده اجتماعی و سیاسی در حرکت به ژینایی زیستبومهای روددرهای تهران تعریف شده است. طرح از پاییز ۱۴۰۱ در تمام لایههای اجتماعی و محیط زیستی آن آغاز شده است. بخش قابل توجهی از آسیبها در حد توان تخصصی کشور برطرف شده است (مدیریت پسماند در محل، مدیریت فاضلاب در محل، مدیریت بزهکاران و کجروهای اجتماعی که نیاز به تکمیل دارد، آزادسازی بستر و حرایم کمی و کیفی رودخانه که نیاز به تکمیل دارد. حفاظت سواحل بازیابیشده در سازگاری با جریان رودخانه و محیط پیرامونی آن، احیای قناتها، نهرهای آبیاری، استخرهای توزیع آب، حقابهها، ترمیم ترانشههای ناپایدارشده در اثر سکونتهای غیرقانونی به روش اکولوژیک و...) اما تلاش برای ایجاد زیستگاه (حیات وحش) به کندی پیش میرود، امیدواریم طرح ژینایی روددره فرحزاد، برایمان مانند دانشگاهی باشد برای بازخوانی مهارتها و آگاهیهای زیست سرزمینی. یک مانع جدی، فعالیت زیرزمینی و گاه وقیحانه کاسبان زمین و ملک است که در تمام لایههای اجتماعی نفوذ کرده و قدرت برنامهریزی را ضعیف کرده است. کاسبان یادشده از نبود اعتماد اجتماعی بین گروههای شهروندی با هم و با حکمرانی استفاده کرده و در مسیر تحقق طرح سنگاندازی میکنند. ازاینرو کماکان به همدلی و همافزایی برای حرکتهای خوب نیازمندیم. مهمترین ویژگی این طرح، کمک به ارتقای مسئولیت اجتماعی شهروندان و خلق امید برای فرزندانمان است: که هنوز میتوان... .
تکمیل کننده پازل نتانیاهو نباشیم!
حامدرحیم پور
1-شلاق زدن به قامت سپاه از لندن کمی عجیب به نظر میرسید، آن هم در حالی که فرماندهان در خط مقدم مبارزه با صهیونیست ها قرار دارند اما علیز ،همان یوتیوبر ایرانی مقیم لندن این ماموریت را خوب انجام داد. او با ژست عدالت خواهی و با ادعای افشای «واقعیتهای ناپیدا» در ساختار حکومتی و نظامی ایران، مخاطبان انقلابی خود را بهطور ضمنی به تردید و بدبینی به نهادهای حکومتی ومظاهر قدرت جمهوری اسلامی سوق داد تا اعتماد مردم به مسئولان کشور را متزلزل سازد.
۲-پس از۱۵ سال عباس پالیزدار را نیز از بایگانی خارج کردند. البته همان زمان هم او اتهامات متعددی علیه برخی مسئولان کشور در حوزه فساد مطرح کرده و حتی برخی نهادهای مهم را دخیل در موضوع فساد دانسته بود اما هیچ گاه سند و مدرکی برای حرف های خود ارائه نداد. جدای از اتهامات وی، در آن مقطع، مشکوک بودن پروژه پالیزدار از سوی برخی رسانه ها طرح شد؛ پروژه ای که شاید بی ارتباط با انتخابات ۸۸ نبود. اکنون نیز حضور مشکوک او جلوی دوربین ، آن هم در شرایط بحرانی منطقه و جنگ با تل آویو نشان میدهد که شاید بار دیگر یک پروژه رسانهای با این شخص درحال انجام است.
۳-میان پخش شایعات درباره پرونده های فساد، ناکارآمد خواندن دولت در خاموشیهای پیشرو نیز می تواند زمینه های عصیان اجتماعی را فراهم کند. تجربه آبان ۹۸ هم پیش روی ماست اما از افرادی در سطح نمایندگی مجلس، بعید بود بدون آن که به پیامدهای کلمات خود حتی فکر کنند،توئیت بزنند! انگار در فضای رقابت ها مانده و قطعی برق را هم با نگاه طبقاتی پی گرفته و دوقطبی پایین شهر و بالای شهر راه انداختند. مواضعی این چنینی برای دیده شدن هم تشویش اذهان عمومی بود و هم خدشه به امنیت ملی.
۴-رای بومی رئیسجمهور یک فرصت است که می تواند حتی زمینه ساز ترمیم شکافهای قومیتی شود اما پخش تصویر دیدار یک ساعته گروهی ۷نفره با رئیس جمهور و حضور دو فعال قومیتگرا بازخوردهای منفی زیادی پیدا کرد. شنیدن صداهای مختلف و حتی متفاوت امری لازم برای حکمرانی امروز کشور است اما این اصل شامل کسانی که بدون رودربایستی سخن از تجزیه کشور میزنند، نمیشود. عجیب است که «حراست نهاد ریاست جمهوری»، «مسئول دفتر رئیس جمهور» و ... از این ماجرا بیخبر باشند!
۵-نحوه اطلاع رسانی دولت در موضوعات مختلف از چابکی ،به روز بودن و انسجام لازم برخوردار نیست. شرایط ملتهب منطقه و جهان، تیم رسانه ای متناسب با این شرایط را می طلبد.برای مثال در مسئله ناترازی انرژی ، سخنگوی دولت می گوید دلیل خاموشی ها صرفا دغدغه برای سلامت مردم است اما رئیس جمهور دلیل را کمبود ذخایر سوخت نیروگاهی عنوان می کند. صداقت رئیس جمهور،بزرگ ترین سرمایه دولت است.این صداقت در حوزه رسانه نیز باید تجلی پیدا کند.حل کردن مسائل از طریق کمپین رسانه ای، گرچه برای مشروعیت بخشی به عملکرد تا حدی کارآمد است اما راه حل تقویت اعتماد عمومی به دولت نخواهد بود.
۶-با خودکشی کیانوش سنجری، فضای براندازان ضدایرانی هم داغ شد؛ آن ها تلاش دارند این موضوع را به جمهوری اسلامی ربط دهند، هرچند انتشار توئیتهایی که نشان میداد اولا او بارها قصد خودکشی داشته و دیگر این که اطلاع افرادی مثل رونقی از اقدام او و سکوت یا تشویق آن ها به این کار فضای معکوسی علیه براندازان ساخته است. آن ها پس از ناکامی در این مرحله، سراغ پروژه قتل به جای خودکشی رفتند تا با این فضا آبی برای براندازان گرم شود. با این حال برخی شاهدان عینی تاکید کردند که دیدهاند او خود را پرت کرده است.خلاصه این که خودکشی اتفاقی ناراحت کننده است اما جماعت ضدایرانی بیش از آن که عزادار این حوادث باشند، آن را فرصتی برای اقدامات ضدایرانی خود میدانند.
۷-به هیچ وجه معتقد نیستم بسیاری از جریانات و افرادی که به اقدامات آن ها اشاره شد، مرتبط یا عامل اسرائیل هستند اما در این شرایط ناخواسته باعث تامین منافع و تکمیل کننده پازل نتانیاهو بوده اند. حالا از سویی رضا ربع پهلوی در پیامی برای رهبری دوران گذار اعلام آمادگی می کند و از دیگر سو، شعار «زن زندگی آزادی» در پیام جدید نخست وزیر رژیم صهیونی که سعی میکند فارسی آن را تلفظ کند، شنیده میشود. تشویق به شورش و آشوب و اعتراضات خانوادگی محور اصلی پیام نتانیاهو است.هم او که دهها هزار زن و مرد و کودک بیگناه را بدتر از کفتار بیابان، تکهپاره کرده و منفورترین انساننما نزد ابناء بشر در شرق و غرب است.منافقین نیز قصد دارند به زودی نشستی در ظاهر حقوق بشری را در مرکز فعالیت های تروریستی خود یعنی برلین، با حضور پارلمانترهای بازنشسته برگزار کنند.اکنون این ماییم و راه های مواجهه با یک عملیات ترکیبی اسرائیلی!ایجاد شکاف وبی اعتمادی بین حاکمیت-جامعه ، نارضایتی اقتصادی از ناکارآمدی حکمرانی و افول سرمایه اجتماعی،تشدید شکاف های قومیتی و ایجاد انگارههایی چون حاکمیت سرمایه سالار و جامعه طبقاتی سرفصل اولیه برای تدوین عملیات خطرناک صهیون بوده است.در مقابل،بزرگترین تهدید و حمله به نتانیاهو،یکپارچگی،صدای واحد و کاهش شکاف ها در داخل است.
صدای پای کودتا علیه نتانیاهو
حنیف غفاری
هر اندازه هزینه های میدانی و فرامتنی جنگ غزه به صورت تصاعدی افزایش پیدا می کند، احتمال وقوع حوادث خاص و غیرقابل پیش بینی در اراضی اشغالی افزایش می یابد.حضور نتانیاهو در مسند قدرت، مولد هزینه هایی برای ارتش رژیم صهیونیستی و موساد بوده و حتی برخی اعضای حزب لیکود ( حزب متبوع نتانیاهو) نیز نسبت به حذف وی از معادلات جاری در تل آویو بی میل نیستند. اخیرا سران ائتلاف کابینه رژیم صهیونیستی در بیانیهای مشترک اعلام کردند که هرگونه تلاش برای عزل نتانیاهو را محکوم میکنند و آن را کودتا علیه او میدانند.اصل تنظیم و علنی سازی چنین بیانیه ای، ظاهرا ناظر بر درخواست اخیر مشاور قضایی نتانیاهو مبنی بر عزل بن گویر، وزیر امنیت داخلی رژیم اشغالگر قدس از کابینه است. این اقدام ، به طور طبیعی منجر به فروپاشی کابینه ائتلافی نتانیاهو خواهد شد. اما مسئله از آنچه ادعا می شود فراتر است: مشاور قضایی نتانیاهو با توجه به دست داشتن احتمالی وی در پرونده درز هدفمند اسناد محرمانه ، بر روی عزل شخص نخست وزیر از قدرت نیز تمرکز ویژه ای کرده است. تلاش نیمه پنهان برای عزل نخست وزیر توسط مشاور وی، رخدادی بی سابقه است!
ترس نتانیاهو از اسنادی که در خصوص پرونده های فساد مالی وی از یک سو و پرونده اخیر امنیتی علیه دفتر نخست وزیری افشا شده، لحظه به لحظه بیشتر می شود. نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس، حتی کارگردانی این صحنه توسط کاخ سفید را نیز منتفی نمی داند زیرا او تبدیل به سیاستمداری هزینه ساز برای واشنگتن در منطقه شده است. اگرچه آمریکا در روند نسل کشی و جنایاتی که صهیونیستها در غزه و لبنان مرتکب شده اند نقش همراه و شریک تل آویو را ایفا کرده، اما زمانی که نسبت هزینه ها و فایده ها در سیاست خارجی آمریکا بر هم می ریزد،جریان های پنهان و آشکار قدرت در واشنگتن ابایی از حذف نزدیک ترین مهره های خود نیز ندارند.این رویکرد، منبعث از قدرت آمریکا نبوده و بالعکس، انعکاسی از استیصال مشترک واشنگتن وتل آویو در مدیریت صحنه جنگ و ابعاد پیرامونی و بین المللی آن است.
در اینجا نمی توان گزینه ترور نتانیاهو در داخل اراضی اشغالی را نیز منتفی دانست.
اختلافاتی که از ابتدای جنگ غزه میان مثلث قدرت در تل آویو ( ارتش-کابینه -موساد) وجود داشته وارد مراحل غیرقابل کنترلی شده که خروجی آن حتی می تواند حذف فیزیکی نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس باشد. این روند پس از برکناری گالانت توسط نتانیاهو تشدید شده است. بی دلیل نیست که حتی برخی نزدیکان نتانیاهو نیز برکناری گالانت را بدترین خطای محاسباتی وی در بحبوحه جنگ غزه و لبنان قلمداد می کنند.
بیانیه منتشر شده اخیر از سوی اعضای کابینه ائتلافی در اراضی اشغالی، انعکاسی از آینده تاریک پیش روی صهیونیستها و شخص نتانیاهو است. در اینجا دستگاه قضایی رژیم صهیونیستی ، می تواند با ادعای ناتوانی نتانیاهو در انجام وظایف نخست وزیری خود، دستور عزل وی از قدرت را صادر کند. به نظر می رسد سناریوی مذکور، در ذهن نخست وزیر رژیم صهیونیستی و همراهانش نسبت به هر زمان دیگری پررنگ تر شده و مسیر فرار نتانیاهو از شکست نهایی و سقوط از قدرت را تنگ تر ساخته است.
محمدحسین مهدویزادگان
رئیسجمهور فرانسه این روزها بابت بازگشت ترامپ به کاخ سفید آرام و قرار ندارد! مکرون در ماههای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری ماه نوامبر نیز بارها در مواضع آشکار و پنهان خود، بازگشت جمهوریخواهان (بویژه ترامپ) به کاخ سفید را خبری نامطلوب قلمداد کرده و پیروزی هریس و دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری ۵ نوامبر را بهترین گزینه ممکن برای خود و اتحادیه اروپایی تصور میکرد. اخیرا مکرون در نشست سران جامعه سیاسی اروپا در بوداپست بر تمایل خود نسبت به تقویت استقلال راهبردی قاره اروپا پس از انتخاب مجدد دونالد ترامپ تاکید کرد. او تصریح کرد اروپاییها نباید امنیت خود را برای همیشه به آمریکاییها واگذار کنند و باید بیشتر از «منافع» خود در برابر ایالات متحده و چین دفاع کنند. رئیسجمهور فرانسه در بخشی از جملات خود تاکید کرد: «ما توانایی نوشتن تاریخ توسط خودمان را داریم. آیا میخواهیم تاریخ نوشته شده توسط دیگران و جنگهای راه اندخته شده توسط دیگران را در زمینههای فناوری و تجاری بخوانیم یا اینکه میخواهیم خودمان تاریخ را بنویسیم؟»
چقدر این جملات مکرون آشناست! در دور اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ بارها مقامات اروپایی و در راس آنها مکرون بر لزوم استقلال راهبردی، اقتصادی و امنیتی از آمریکا تاکید کرده و تبلور اروپای متحد را در گرو گذار از شرایط کنونی میسر دانستند اما همزمان با بیان این مواضع ظاهرا استقلالطلبانه، کاخ الیزه در قالب دیپلماسی پنهان و از مجاری غیررسمی سیاسی مشغول امتیازگیری از کاخ سفید در ازای عدم تکرار چنین مواضعی بود! رئیسجمهور فرانسه در بزنگاههایی مانند تشدید جنگ اقتصادی آمریکا و اروپا یا درخواست آمریکا مبنی بر لزوم افزایش سهم بودجه کشورهای اروپایی در منظومه دفاعی ناتو، بلافاصله در مواضع آشکار خود بر لزوم تشکیل ارتش واحد اروپایی و استقلال اقتصادی اروپا از آمریکا سخن میگفت اما پس از چند هفته، در این خصوص سکوت میکرد. این سکوت زننده، خروجی یک معامله پشت پرده یا یک وعده از سوی کاخ سفید بود. نکته حائز اهمیت اینکه برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان، حتی با وجود آگاهی نسبت به عدم عزم و اراده واقعی از سوی مکرون و همراهانش در کاخ الیزه در مستقلسازی اروپا از آمریکا، همین مواضع ساده و ظاهری را نیز برنتافته و صراحتا استقلال راهبردی قاره سبز از واشنگتن را غیرممکن قلمداد میکردند.
اکنون در حالی وارد سال 2025 میلادی میشویم که دونالد ترامپ، نامزد پیروز انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با دستور کارهایی از جمله پایان دادن به جنگ اوکراین وارد عرصه سیاست خارجی کشورش شده است. در چنین شرایطی مجددا شاهد تکرار موضعگیریهای بیخاصیت مکرون هستیم. اصل خواسته مکرون نشان میدهد وی حتی خود نیز ذهنیتی درباره نحوه استقلال راهبردی - امنیتی از آمریکا ندارد. رئیسجمهور فرانسه در دیدار با «مارک روته» دبیرکل جدید ناتو خواستار تسریع در توسعه دفاعی اروپا شد. از دید مکرون، این توسعه دفاعی باید در چارچوب قواعد درونی ناتو اما مستقل از آن تحقق یابد!
همانگونه که مسجل است، کاخ الیزه در حال خلق جملات پارادوکسیکال با هدف بهرهبرداری ابزاری از آنهاست. مواضع اخیر مکرون بدرستی اثبات میکند بالاخره مناسبات امنیتی تعریف شده در پیمان آتلانتیک شمالی محیط بر قواعد و خطوط قرمز ترسیم شده در بطن ارتش اروپایی خیالی مکرون و همراهانش خواهد بود یا خیر! از سوی دیگر، برخی اعضای پیمان آتلانتیک شمالی میگویند اصل تشکیل ارتش واحد اروپایی به معنای عبور از خطوط قرمز ناتو و در تعارض با اصل ادغام دفاعی اروپا و آمریکا با یکدیگر است.
البته مکرون بدرستی معتقد است یک بیداری راهبردی در نظام بینالملل رخ داده که زمینهساز استقلال اروپا از آمریکاست اما قطعا از قربانیان این بیداری راهبردی و جهانی، کاخ الیزه و اتحادیه اروپایی خواهند بود. بازی مطلق پاریس و اتحادیه اروپایی در زمین نتانیاهو و بایدن (در جریان نسل کشی و جنایات صهیونیستها در منطقه) موضوعی نیست که بتوان آن را نادیده انگاشت. قطعا ساختار حاکم بر اتحادیه تغییر خواهد کرد اما مکرون منادی این تغییر نیست! رئیسجمهور فرانسه خود در اتصال حلقههای راهبردی - سیاسی ۲ سوی آتلانتیک با یکدیگر نقش داشته و قطعا در کسوت متهم وضعیت موجود باید مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد! طلبکاری مکرون از ساختار جاری در مناسبات آمریکا - اروپا، به معنای طلبکاری یک متهم از متهمی دیگر بوده و تشبیه یا توصیف دیگری نمیتوان در قبال آن به کار برد.