زنده یاد «خلبان شهید محمدحسین رئوفی فرد» در مهرماه ۱۳۳۴ متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند و با دیپلم مکانیک هنرستان فارغالتحصیل شد. در ۲۶/۳/۱۳۵۳ به استخدام هوانیروز درآمد و پس از گذراندن دورههای نظامی و زبان انگلیسی، برای یادگیری پرواز با بالگرد به دانشکده مرکز آموزش هوانیروز اصفهان اعزام شد. وی دوران خلبانی را با بهترین درجات گذراند و در زمره خلبانان تراز اول هوانیروز قرار گرفت و در زمان حکومت نظامی رژیم پهلوی در اصفهان از مردم پشتیبانی کرد.
او از دانشجویان ممتاز هوانیروز بود که دورههای خلبانی کبری را در ۱۵ هفته به پایان رساند و بلافاصله برای دوره تخصص بالاتر (موشک تاو) انتخاب شد. او پس از موفقیت در این دوره با درجه ستوان سومی در پایگاه هوانیروز مسجدسلیمان انجام وظیفه کرد.
شهید رئوفی فرد جزء خلبانانی انتخاب شد که در دوران ستمشاهی قرار بود چهار شهر بزرگ ایران را بمباران کنند؛ اما شبانه فرار کرده و به آغوش خانواده پناه آورد و از سوی رژیم شاه و غیاباً به اعدام محکوم شد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی، به امر امام خمینی (ره) دوباره به ارتش بازگشت.
امیر خلبان شهید رئوفی فرد، بعد از انقلاب، داوطلبانه مأموریتهای بسیاری در نقاط گوناگون کردستان انجام داد و در طول خدمت کوتاه خود پرونده درخشانی دارد.
وی در غائله کردستان و هنگام عزیمت به بانه و سردشت (۱۰ اسفند ۱۳۵۸) با هلیکوپتر کبری پیشاپیش سه هلیکوپتر دیگر در پرواز بود که با شلیک گروهکهای داخلی هدف قرار گرفت.
بالگرد و خلبانان پس از سقوط در زیر خروارها برف مدفون شدند تا اینکه پیکر پاک شهید که ۴۲ روز در ارتفاعات برفی مانده بود، در ۲۳ فروردین ۱۳۵۹ به دست مردم محلی کشف و پس از شناسایی به زادگاهش منتقل شد. سر مبارک این شهید پس از شش ماه با تلاش همرزمانش به جسم مطهرش ملحق شد.
خواهر این شهید روایت کرده است: «شهید رئوفیفرد دوران هنرستان خود را در سیستان و بلوچستان به پایان رساند و در استان نفر اول شد؛ یعنی مطالعهگر و اهل علم بود، یادم هست که ایشان رشته اتومکانیک میخواند و کتابهای فنی اتومبیلها را از جاهای مختلف تهیه و مطالعه میکرد تا بر تخصصش افزوده شود. اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ که در دعای ندبه به مباحث آخرالزمانی پرداخته میشد و کتابهای علائم ظهور دست به دست میشد، بهطور مرتب این کتابها را مطالعه میکرد. این مطالعات جانبی همراه با مدرسه رفتن شروع شد، ما عادت داشتیم در پایان کلاس اول حروف را از بین نوشتارها پیدا میکردیم، مادر شهید همت داشتند و ما را در خواندن و نوشتن حمایت میکردند.»