صبح صادق >>  دین >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۳  ، 
شناسه خبر : ۳۸۱۶۰۲
پایگاه بصیرت / سیدحسین خاتمی خوانساری

واژه «اهل» در فرهنگ قرآن و روایات اسلامی، از جمله واژگانی است که معانی و کاربرد‌های گوناگونی دارد و فهم دقیق آن می‌تواند زوایای تازه‌ای از معارف دینی را روشن کند. در نگاه نخست، ممکن است این واژه تنها به معنای «اهالی» و «افراد یک خانه یا قوم» دانسته شود؛ اما با اندکی تأمل در آیات و روایات روشن می‌شود که «اهل بودن» در بسیاری از موارد ناظر به مفهوم «اهلیت»، شایستگی و نسبت حقیقی است نه صرفاً پیوند نسبی یا جغرافیایی. از همین رو قرآن و حدیث، بار‌ها میان «اهل» و «غیر اهل» تمایز گذاشته و این تفکیک را عامل هدایت یا ضلالت انسان دانسته است. با توجه به ایام شهادت حضرت معصومه (س) و روایتی که در مورد مردم قم آمده است: «اِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِیَةَ اَبْوابٍ وَ لاَهْلِ قُمْ واحِدٌ مِنْها فَطُوبى لَهُمْ ثُمَّ طُوبى لَهُمْ، ثُمَّ طُوبى لَهُمْ»؛ (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۵) ضروری است موضوع اهل در این روایت و روایات دیگر بررسی شود. 

در قرآن کریم بار‌ها از «اهل» سخن به میان آمده است. از نخستین نمونه‌ها می‌توان به آیه ۴۶ سوره هود اشاره کرد که در ماجرای حضرت نوح (ع) خداوند درباره فرزند او که بر اثر طغیان غرق شد، فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ»؛ او از اهل تو نیست، زیرا عمل او غیر صالح است. این آیه نشان می‌دهد، اهل بودن نزد خداوند صرفاً به پیوند نسبی و خانوادگی وابسته نیست، بلکه ملاک آن ایمان، عمل صالح و همراهی در مسیر حق است. فرزند نوح از نظر خون و نسب، فرزند پیامبر بود، اما از آنجا که در مسیر کفر گام نهاد، خداوند او را «اهل» نوح ندانست. این نمونه بارز نشان می‌دهد، «اهل بودن» در منطق وحی به معنای اهلیت و شایستگی حقیقی است، نه صرفاً وابستگی ظاهری. در جای دیگر قرآن، درباره همسران پیامبر نوح و پیامبر لوط آمده است که آنان خیانت ورزیدند و با اینکه در کنار پیامبران زندگی می‌کردند، به سبب بی‌ایمانی و رفتار ناشایست از اهل نجات نبودند. خداوند در سوره تحریم، آیه ۱۰ این حقیقت را بیان می‌کند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ... فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ.» این آیه نیز بر همان حقیقت تأکید می‌کند که اهل بودن در منطق قرآن، یعنی همسویی در ایمان و تقوا، نه صرفاً اشتراک در خانه یا خانواده. همچنین در قرآن موارد دیگری نیز هست که واژه «اهل» در معنای اهلیت آمده است. در سوره نمل، آیه ۴۵ خداوند از حضرت صالح یاد می‌کند که او را به سوی قوم خود فرستاد و آن قوم به تعبیر قرآن «أَهْلُهَا» معرفی شده‌اند. اینجا اهل به‌معنای همان ساکنان و اهالی است، اما در ادامه روشن می‌شود که اهل حقیقی صالح تنها آنان بودند که به پیامبرشان ایمان آوردند؛ بنابراین قرآن میان اهل ظاهری و اهل حقیقی تفاوت می‌گذارد و ملاک را در نهایت ایمان و عمل صالح می‌داند.

در روایات اهل بیت (ع) نیز این نکته به زیبایی توضیح داده شده است. از امام کاظم (ع) است که فرمودند: «لیس منّا مَن لم یحاسب نفسه فی کلّ یومٍ» (الکافی، ج ۲ ص ۴۵۳) تعداد زیادی روایت داریم که «لیس منا» را ذکر فرموده و تأکید می‌کنند همه ما باید «منّا اهل‌البیت» باشیم و نسبت به ائمه معصوم (ع) اهلیت داشته باشیم. این سخن در حقیقت تبیین همان قاعده قرآنی است که اهل بودن با ایمان و تقوا معنا می‌شود، نه صرف ادعا و نسبت ظاهری. در برخی احادیث دیگر نیز امامان شیعه تصریح فرموده‌اند که تنها کسانی اهل بیت ایشان شمرده می‌شوند که در عمل پیرو آنان باشند. به تعبیر روایات، شیعه حقیقی کسی است که از امام اطاعت کند و در اخلاق، رفتار و عمل به آنان شبیه باشد؛ بنابراین اهل بودن، یعنی اهلیت داشتن برای انتساب به خاندان وحی و این اهلیت با ایمان، صدق و تقوا تحقق می‌یابد.

از همین رو در فرهنگ شیعه اصطلاح «اهل» هم در معنای محدود به‌کار رفته و هم در معنای گسترده. در معنای محدود، اهل بیت پیامبر (ص) و اهل ولایت، یعنی همان چهارده معصوم (ع) که محور حق‌اند. در معنای گسترده‌تر، اهل به معنای کسانی است که اهلیّت پیروی از حق را دارند، ولو از نظر نسبی از اهل بیت نباشند. در ادبیات شیعه بار‌ها گفته شده است که دوستداران و پیروان راستین اهل بیت (ع)، اهل ایشان به شمار می‌آیند، زیرا با ایمان و عمل صالح، اهلیت این نسبت را یافته‌اند. 

به‌طور کلی می‌توان گفت، در آیات و روایات شیعه، واژه «اهل» سه لایه معنایی دارد: نخست معنای ظاهری و عمومی که به اهالی یک خانه یا سرزمین گفته می‌شود؛ دوم معنای ایمانی و ولایی که بر کسانی اطلاق می‌شود که از نظر ایمان، تقوا و ولایت در مسیر حق قرار دارند و سوم معنای تخصصی و اجتماعی که به صاحبان اهلیت در یک عرصه علمی یا عملی گفته می‌شود. همه این لایه‌ها در یک نقطه مشترک‌اند و آن، عنصر «شایستگی» است. کسی اهل یک خانه است، چون در آن زندگی می‌کند و پیوند واقعی دارد؛ کسی اهل ایمان است، چون در عمل و درون خود با ایمان پیوند یافته و کسی اهل علم است، چون شایستگی علمی دارد؛ بنابراین اهل بودن، یعنی برخورداری از پیوند واقعی و شایستگی حقیقی.