روزنامه کیهان **
رو خطر کن ز کام شیر بجوی/ جعفر بلوری
اگر عراق اینگونه مورد یورش تروریستهای تکفیری قرار نگرفته بود، آیا ترکیه جرات میکرد به شمال این کشور لشکرکشی کند؟ اگر سوریه این طور آماج فتنه و جنگافروزی قرار نگرفته بود، آیا اسرائیل میتوانست، وارد این کشور شده و هر نقطهای را که میخواهد هدف قرار دهد و نیروهای ارزشمندی مثل سمیر قنطار را با آن وضع به شهادت برساند؟ اگر میبینیم جنگندههای رژیم صهیونیستی روزانه وارد آسمان لبنان میشوند، حریمها و دیوارهای صوتی را میشکنند، به اعتراضها و شکایتها هم توجهی نمیکنند، به این دلیل است که این کشور را «ضعیف» فرض کرده و میدانند، واکنش دولت، فقط به اعتراضهای دیپلماتیک و پشت تریبونی محدود خواهد بود. بنابراین با خیال راحت، تجاوز میکند.
اما وقتی میبینیم گاهی پس از این گونه تجاوزات و ترورهای ناجوانمردانه، «تمام» سرزمینهای اشغالی به حال آمادهباش درآمده و رسانههایشان تیتر میزنند: «اسرائیل در وحشت انتقام حزبالله روز را به شب میرساند» یا «سید حسن نصرالله دروغ نمیگوید... انتقام حزبالله لبنان قطعی است» یعنی، اگر در یک کشور ولو ضعیفی، حتی یک حزب قدرتمند و جریان مقاومت شجاع وجود داشته باشد، دشمن، به این سادگی و بدون هزینه، چنین ریسکی نمیکند... اسرائیل اکنون میداند باید هزینه این تجاوز را «در هر جا و هر زمانی» که شده بدهد و خود را آماده رویارویی با آن کرده است.
تکلیف «سازمان ملل» و مجامع آنچنانی جهانی هم کاملا روشن است. شمال عراق هفتههاست به اشغال نظامیان ترکیهای درآمده و بغداد هم مدتهاست ضمن اعتراضهای پیدرپی، شکایتی علیه این کشور تسلیم شورای امنیت سازمان ملل کرده است، جایی که آمریکا ریاست دورهای آن را برعهده دارد! اما تاکنون، به «هیچ» نتیجهای نرسیده چرا که آنکارا بعد از این همه شکایت اعلام کرده، تا هر وقت لازم بداند، در شمال عراق میماند. یا در نیجریه، 1000 نفر در روز روشن و جلوی چشم همه، قتلعام میشوند فقط به جرم محب اهل بیت بودن و مقلد امام خمینی (ره) و امام خامنهای بودن اما آب از آب تکان نمیخورد و سازمان ملل و مراکز غربی دفاع از حقوق بشر هم به روی نامبارک خود نمیآورند.
در دنیای سیاست و در کنار «میز مذاکره و لبخند» باید قدرت و اقتدار هم داشت و هر از چند گاهی هم میبایست آن را به رخ حریف کشید. دیپلماسی منهای قدرت اصولا نه تنها فایدهای ندارد بلکه مضر هم هست. دیپلماسی بدون اقتدار فقط، باعث پیش رفتن امور به نفع حریف میشود و چیزی برای ما باقی نمیگذارد، حتی باعث سوءتفاهم و تحقیر و در نهایت باخت هم میشود و حریف را به طمع میاندازد تا با سوءاستفاده از آن، «موجودیت» طرف دیگر مذاکره را نشانه برود. هیچ کس منکر فواید مذاکره نیست اما این سیاست تا زمانی مفید است که حریف حقیقتا برای حل مسئله به میز مذاکره آمده باشد و به نتایج حاصله نیز پایبند باشد. در غیر این صورت چنین مذاکرهای در «بهترین حالت» وقت تلف کردن است. اما همان طور که اشاراتی رفت، این گونه مذاکره کردن «بدترین حالتی» هم دارد و آن دادن امتیازات نقد حین مذاکره و گرفتن وعدههای نسیه و در ادامه، عمل نشدن به همان وعدههای نسیه است.
اگر آمریکا با آن همه کبکبه و دبدبه تاکنون جرات تعدی به میهن عزیز و اسلامیمان را نداشته، نه به خاطر مذاکره دیپلماتها، بلکه به خاطر همان اقتداری است که در طول مذاکره حتی، بیش از خود مسئله هستهای، مورد توجه دشمن بود. اقتداری که رهبری انقلاب هر از چند گاهی به رخ حریف کشیده و نتیجه آن را هم در طول همین مذاکرات همه دیدهایم.
اینکه آمریکا این روزها و قبل از آغاز زمان اجرایی شدن برجام، پی در پی و یکی پس از دیگری، علیه ایران و برجام قانون تصویب میکند و با ارائه طرحهای گوناگون، به راحتی برجام را نقض میکند، یعنی، برای این مستکبر، شکستن اقتدار ایران اسلامی، مهمتر از برجام و برنامه هستهای ایران است. مسئله وقتی مضحکتر میشود که میبینیم، حریف از یک طرف، با امضای طرح «محدودیت صدور روادید ایرانی» تیر خلاص را به برجام میزند و از طرف دیگر، طی یک نامه مضحک و در فضایی کاملا غیرمتعارف، میگوید، این قانون را در مورد ایران اجرا نمیکنند. تصویب قانون از سوی آمریکا، علیه ایران آن هم برای اجرا نکردن! اگر مضحک نیست پس چیست؟ البته از این تأسفآورتر این است که در تریبون رسمی گفته شود، این نامه سند معتبر و محکمی است و...
داستان برجام نشان میدهد، از دهان گرگ نمیتوان طعمه را با مذاکره گرفت، بلکه باید خطر کرد و با زور گرفت. به قول آقا:
«میدانند که ایران به دنبال سلاح هستهای نیست؛ به دنبال دانش هستهای است، به دنبال فناوری هستهای است؛ آنها از همین ناراحتند. یک ملت بدون اینکه از آنها اجازه گرفته باشد، بدون اینکه از آنها کمک گرفته باشد - دست گدایی به سوی آنها دراز کرده باشد - از درون خود بتواند یک چنین فورانی بکند و اوجی بگیرد. این است که آنها را عصبانی میکند. «ما از فلان جناح، فلان گروه حمایت میکنیم»؛ چرا؟ چون آن جناح گفته یا وعده کرده که با پیمودن اینگونه راهها موافق نیست؛ با ایستادگی موافق نیست؛ موافق این است که برویم پیش آمریکا عرض بکنیم خدمتشان که شما اجازه بدهید ما پیشرفت کنیم(!) از دهان گرگ، طعمه را با مذاکره نمیشود گرفت؛ با قدرت باید گرفت. هزار و صد سال است که در ادبیات کشور ما:
مهتری گر به کام شیر در است
رو خطر کن ز کام شیر بجوی
را گفتهاند. گاهی هم عمل شده در تاریخ ما، بسیاری از اوقات هم عمل نشده. امروز ملت ایران دارد با ایستادگی خود به این توصیه عمل میکند؛ «رو خطر کن». این است مسئله ما. مسئله ما با آمریکا و مسئله ما با مستکبرین عالَم این است. آنها میگویند؛ شما وجودتان، استعدادتان، قدرتتان را به صحنه نیاورید که در مقابل قدرت ما، سلاح ما، تواناییهای تبلیغاتی ما رقیبی وجود نداشته باشد، ما بتوانیم یکهتازی کنیم در میدان. جواب ملت ما این است که: نخیر، ما میتوانیم از حق خودمان دفاع کنیم؛ میتوانیم جلو تجاوز شما را بگیریم؛ اگر نکنیم، خدا از ما مؤاخذه خواهد کرد.» (رهبر انقلاب در دیدار مردم تبریز 28 بهمن 1386)
***************************************
روزنامه قدس **
مجریان؛ مدیران بدون حکم صدا و سیما!
برنامه نود، دوشنبه شبی که گذشت، بنا بود مصاحبه مجریاش را با دکتر ظریف پخش کند، که نکرد.
مجری گفت به خواست مسؤولان سازمان این گفتوگو پخش نمیشود و بواقع هزینه این قصه را به دوش رؤسای خود انداخت. به دنبال آن عدهای در فضای مجازی طبق معمول این مواقع در گروههایشان پیام میدادند که در اعتراض فلان پیام را به برنامه نود بفرستید.
البته چنانکه شاید بیشتر خوانندگان این سطور بدانند، این نخستین رفتار سیاسی و خارج از عرف این برنامه و مجری آن نیست. این رفتارها هزینه دارد و متأسفانه هزینهاش را رسانه ملی میپردازد.
حقیقت آن است که رسانهها وقتی در جهان ارتباطات موفقند که بتوانند اصحاب رسانه را از جمله هنرپیشگان و مجریان توانمند را در رسانههای صوتی و تصویری، به خدمت خود درآورند و اهداف خود را با کمک آنها پیاده کنند، اما در رسانههای نارسا و بیبرنامه، ماجرا معکوس میشود و بواقع این بازیگران، نقش آفرینان و مجریان حرفهایاند که کل آن رسانه را به خدمت خود و خواستههایشان درمیآورند.
وظیفه یک برنامه ورزشی معلوم است و یک مجری به صرف علاقه به یک چهره سیاسی و حتی هنری و سینمایی اجازه ندارد پای آنها را به برنامهاش باز کند. این کار همان قدر که در دولت پیشین میتوانست غلط باشد، در این دولت نیز غلط است، اگر به مجریان چنین فراغ بالی بدهید، آنگاه موضوع برنامه اندک اندک دیگر لزوماً ورزشی یا اجتماعی و هنری و غیره نخواهد بود. بلکه موضوع خود آنها خواهند بود و سلایقشان. با کمال تأسف رسانه ما از گذشتههای دور به مجریان خود اجازه داده تا بیش از اندازه در برنامهها، مستقیم یا غیرمستقیم به خودشان بپردازند و اعمال سلیقه شخصی کنند. تا حدی که پس از چندی، دیگر آن برنامهها را نمیتوان برنامه رسانه ملی نامید، بلکه عملاً برنامه آن مجریاند. از آفات این مدیریت ناقص وضعیت در رسانه ملی آن است که به مرور برخی از این جماعت میشوند نماد آن. شهرت و محبوبیتی که آنتن به آنان داده را ذاتی و توانایی فردی خود میپندارند و عملاً از کنترل خارج میشوند.
در بیرون نیز رسانههای مکتوب بویژه نشریات زرد که حیاتشان بسته به چنین اموری است، به این روند دامن میزنند. لذا زمانی فرا میرسد که دیگر مدیران بالادستی هم قادر به کنترل آفریده خود نبوده و قادر نیستند این غول بیرون آمده از چراغ را به جای خود بازگردانند.
فاجعه وقتی رخ میدهد که برخی از این جماعت گندی میزنند و آن وقت مردم به تمامیت رسانه ملی را منفور میبینند. این چنین سیستمی ناکارآمد است چرا که در آن هر چیزی سر جای خودش نیست! یک مدیریت مقتدر و فراگیر باید کاری کند که هر عنصری در رسانه ملی جای خودش را بداند و در همان حد ظهور و بروز داشته باشد. البته این درد مختص برنامه نود و مجری آن نیست و مجموعه صدا و سیمای ما بدبختانه مدتهاست دچار این عارضه است. در این میان لااقل برنامه نود اثری حرفهای و قابل تقدیر است که با دلسوزی دست اندرکارانش توانسته سالها رضایت مردم را نیز تأمین کند.
واقعیت آن است که این روزها رسانه ملی رقابت سختی با شبکه های رنگارنگ خارجی دارد و برای پیروزی در این میدان، به مدیریت قوی نیاز دارد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
حسّاسترین مرحله انتخابات
بسمالله الرحمن الرحیم
استقبال داوطلبان نمایندگی مردم در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی آینده و ثبت نام گسترده برای شرکت در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان و دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، نشان داد همانطور که بعضی از بزرگان پیشبینی کردهاند، انتخابات اسفند ماه امسال بسیار پرشور و حضور مردم در پای صندوقهای رای گسترده خواهد بود.
در تفسیر و تحلیل استقبال گسترده از ثبت نام داوطلبان، تفاوت نظر وجود دارد. عدهای از هم اکنون گفتهاند این تعداد ثبتنام نشان دهنده برنامهریزی برای تسخیر مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی توسط یک جریان خاص است و عدهای نیز میگویند این استقبال را باید نشانه زنده و پویا بودن انقلاب اسلامی و پرنشاط بودن مردم و جامعه ایرانی دانست. جمع میان این هر دو و حتی ابداع نظریه سوم نیز ممکن است. نظر سوم اینست که تمام جناحهای سیاسی کشور (اصولگرا، اصلاح طلب و معتدل) برای تسخیر این دو مجلس برنامه دارند و همین خود نشانه پویائی و نشاط مردم و جامعه و در پیش بودن انتخاباتی حماسی نیز هست.
اینکه عدهای تصور کنند فقط خودشان و جناح و گروه خودشان حق ورود به مجلس خبرگان یا مجلس شورای اسلامی را دارند و دیگران حق تلاش برای عضویت در این دو مجلس را ندارند، نه قانونی است و نه عقلی. تمام جناحها و آحاد مردم حق دارند با رعایت ضوابط قانونی برای ورود به مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی با فرستادن نمایندگان مورد نظر خود به این دو مجلس اقدام کنند. به همین دلیل، همه باید در چارچوب قانون و رعایت معیارهای اخلاقی و شرعی برای هرچه پرشورتر برگزار شدن انتخابات اسفند ماه تلاش کنند و همدیگر را به اموری که نه شرع مجاز میداند نه قانون و نه اخلاق متهم نکنند و بدانند که این انتخابات هرچه پرشورتر و پرجمعیتتر باشد به همان اندازه استحکام نظام جمهوری اسلامی و قدرت ملت را بالا میبرد. در جهت مقابل نیز این نکته را باید در نظر داشته باشیم که خواست دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی اینست که این انتخابات، از مشارکت حداکثری محروم باشد تا آنها بتوانند راه را برای تحقق اهداف شوم خود هموار نمایند.
واقعیت اینست که ایران اکنون در منطقه، لنگر ثبات وامنیت است و دستها برای برقرار کردن ثبات و امنیت در سایر کشورهای منطقه به سوی ایران دراز است. دشمنان ما چنین وضعیت مثبتی را برای ما نمیپسندند و میخواهند به هر قیمتی که شده ما را فاقد این امتیاز بزرگ کنند و ما نباید با دست خودمان چنین زمینهای را برای آنها فراهم نمائیم. حضور مردم در انتخابات، بزرگترین عرصه نمایش قدرت نظام جمهوری اسلامی در برابر دشمنان است. این عرصه مهم را نباید با انگ زدنها، تهمتها، ایجاد اختلافات و اقدامات خلاف قانون و خلاف اخلاق از حضور مردم خالی یا خلوت کنیم.
این، کاملاً درست است که هر جناحی سنگ خود را به سینه میزند و میخواهد اکثریت مجلس را دردست خود بگیرد. چنین تلاشی، توسط تمام جناحها صورت میگیرد و البته اقتضای طبع انتخابات در یک جامعه آزاد که با قانون اداره میشود نیز همین است. بنابر این، به مجرد اینکه این یا آن جناح برای تسخیر این یا آن مجلس برنامهریزی کرده باشد، نمیتوان چنین اقدامی را جرم تلقی کرد و به آن تاخت. جرم، هنگامی محقق میشود که فعالیتها از چارچوب قانون خارج شوند و افراد یا جناحهائی درصدد باشند خارج از چارچوب قانون اساسی عمل کنند. برای تشخیص چنین چیزی نیز در قانون راهکارهائی در نظر گرفته شده و تا به قانون عمل میشود نوبت به برخوردهای شخصی و بداخلاقیهای معمول نمیرسد.
با پایان گرفتن ثبت نام از داوطلبان مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی، یک مرحله از کار انتخابات سرانجام یافته و اکنون مرحله دوم آغاز شده است که رسیدگی به صلاحیت داوطلبان است. هر چند مرحله سوم که اقدامات تبلیغاتی تایید صلاحیت شدگان است، از اهمیت و حساسیت زیادی برخوردار میباشد و مطالب زیادی برای مطرح کردن در آن مرحله وجود دارد، ولی از آنجا که چگونگی عبور از مرحله کنونی که رسیدگی به صلاحیتهاست در گرم کردن تنور انتخابات و میزان حضور مردم در پای صندوقهای رای بسیار موثر است، کسانی که مسئولیت این مرحله از انتخابات را برعهده دارند باید بیشترین مسئولیت را احساس کنند و بهترین عملکرد را ارائه دهند. بهیچوجه انتظار این نیست که مسئولین، سهل انگاری کنند و از قانون کوتاه بیایند. انتظار به حق مردم این است که در بررسی صلاحیتها به معیارهای قانونی عمل شود ولی از اعمال سلیقههای شخصی و جناحی پرهیزگردد. اگر صلاحیت داوطلبان با معیار قانون محک زده شود و هیچ عامل دیگری در آن دخالت نداشته باشد، حقوق همه رعایت خواهد شد و کسی احساس خسران نخواهد کرد. درست همین واقعیت است که مستقیماً با چگونگی برگزار شدن انتخابات، رضایت قلبی مردم و مشروعیت نظام رابطه برقرار میکند.
***************************************
روزنامه خراسان**
گام های رو به عقب در لایحه بودجه 95/مهدی حسن زاده
طی دو روز اخیر برخی محورهای اصلی لایحه بودجه 95 مشخص شده است. براساس آن چه که تاکنون اعلام شده است، منابع عمومی بودجه با رشد 13 درصدی مطابق تورم افزایش یافته است. درآمد نفتی با افزایش 10 هزار میلیارد تومانی به 66 هزار میلیارد تومان رسیده است. درآمدهای مالیاتی با کاهش 3 هزار میلیارد تومانی نسبت به قانون بودجه 94، به 85 هزار میلیارد تومان رسیده است. در این میان بودجه عمرانی با افزایش بیش از 80 درصدی از 31 هزار میلیارد تومان به 57 هزار میلیارد تومان خواهد رسید. به این ترتیب اگر چه برخی جزئیات درباره سایر درآمدهای دولت و هزینه های جاری مشخص نیست اما می توان معادله بودجه 95 را تا اندازه ای شفاف دانست و براساس آن جهت گیری دولت در سال آینده را مشخص کرد و مطابقت آن با سیاست های اقتصاد مقاومتی و معضلات فعلی اقتصاد کشور از جمله رکود عمیق موجود را مورد تحلیل قرار داد.
افزایش درآمدهای نفتی ، نخستین اثر رفع تحریم ها
نخستین نکته جدی در ارتباط با بودجه، تغییر در یکی از مهمترین شرایط اقتصادی کشور یعنی برداشته شدن تحریم هاست. اگرچه رفع تحریم ها آثار مهمی در حوزه مبادلات تجاری و مالی نیز دارد، اما بودجه دولت بیش از هر چیز از محل افزایش صادرات نفت منتفع می شود. هرچند سقوط قیمت نفت بخش عمده ای از جهش درآمد نفتی دولت در سال آینده را بی اثر کرده است. در هر صورت براساس اطلاعات اعلام شده، با احتساب سهم 30 درصدی صندوق توسعه ملی و 14.5 درصدی شرکت ملی نفت از درآمدهای نفتی و احتساب دلار 2997 تومانی و نفت 40 دلاری، برای اینکه دولت 66 هزار میلیارد تومان از نفت درآمد کسب کند باید 40 میلیارد دلار نفت بفروشد؛ این یعنی انتظار فروش یک میلیارد بشکه نفت در سال آینده و فروش روزانه 2 میلیون و 750 هزار بشکه نفت در روز. این میزان فروش نفت در مقایسه با پیش بینی فروش یک میلیون و 400 هزار بشکه ای امسال، رشد یک میلیون و 350 هزار بشکه ای دارد.
معادله درآمدهای مالیاتی، از رکود تا تغییر قانون
موضوع مهم دیگر کاهش درآمدهای مالیاتی است. اگرچه در نگاه نخست، با توجه به این که درآمدهای مالیاتی هر سال مربوط به عملکرد اقتصادی سال گذشته شرکت ها و اصناف است و به دلیل رکود جدی امسال، نمی توان به افزایش مالیات ها حتی در حد تورم (حدود 13 درصد) دل خوش داشت، اما عقبگرد مالیاتی 3 هزار میلیارد تومانی دولت، به معنای ناتوانی از گسترش چتر مالیاتی و توسعه طرح جامع مالیاتی برای تحت پوشش قرار دادن فرارهای مالیاتی است. آن هم در شرایطی که ارقام اعلام شده از فرارهای مالیاتی، تقریبا به اندازه کل درآمدهای مالیاتی است. به این ترتیب بخش مالیات در بودجه سال آینده با عقبگرد مواجه شده است. هرچند شاید بخشی از این کاهش درآمد مالیاتی به دلیل کاستن از بار هزینه های فعالیت های اقتصادی و با هدف خروج از رکود انجام شده است، اما انتظار می رفت در نخستین سال اجرای اصلاحیه جدید قانون مالیات ها که با هدف کاستن از فرارهای مالیاتی صورت گرفته است، اثر اصلاحیه قانون بر درآمدهای مالیاتی دیده شود.
بودجه عمرانی، نخستین قربانی کسری بودجه احتمالی
دیگر اتفاق مهم لایحه بودجه 94، افزایش بیش از 80 درصدی بودجه عمرانی است، این افزایش در شرایطی است که در شرایط کسری بودجه همواره بودجه عمرانی اولین قربانی بوده است. اگر به موضوع تعیین قیمت 35 تا 40 دلار نفت در بودجه، قیمت فعلی نفت اوپک که حدود 32 دلار است و همچنین برخی پیش بینی های بدبینانه درباره قیمت نفت توجه شود، می بینیم که کسری بودجه محتمل است و به احتمال زیاد مانند امسال که بخش اندکی از بودجه عمرانی محقق شد، سال آینده نیز تحقق بودجه با رشد فزاینده فعلی محل تردید است. هرچند در هر صورت امکان تحقق بودجه عمرانی حتی به میزان کمتر از لایحه بودجه 95 باز هم بیش از تحقق اعتبارات عمرانی در سال فعلی است و می تواند فرایند خروج از رکود را تقویت کند.
دلار بودجه نرخی فقط بر روی کاغذ
نکته مهم دیگر، تعیین نرخ دلار حدود 3 هزار تومان (2997 تومان) در لایحه بودجه است که عملا بازار دو نرخی ارز را 3 نرخی می کند. نخست، نرخ 2997 تومان بودجه، دوم، نرخ اعلامی بانک مرکزی که اکنون 3011 تومان است و با روند رشد تدریجی، پیش بینی می شود که این نرخ به محدوده 3200 تا 3300 تومان برسد. همچنین نرخ بازار آزاد که اکنون 3650 تومان است و با سیاست بانک مرکزی مبنی بر کاهش نیافتن نرخ ارز پس از اجرای برجام و حتی احتمال تعدیل این نرخ براساس تورم داخلی و خارجی، انتظار کاهش این نرخ نمی رود، لذا با وجود هدفگذاری بانک مرکزی برای تک نرخی کردن ارز، سیاست بودجه ای درباره نرخ ارز، خلاف آن حرکت کرده است و تشتت قیمت گذاری و برخی انتظارات غیرواقعی درباره نرخ ارز را تشدید می کند. در هرصورت اگرچه برای قضاوت درباره لایحه بودجه 95 و مطابقت آن با سیاست های کلی از جمله اقتصاد مقاومتی باید منتظر انتشار نهایی این لایحه ماند، اما همین مقدار جزئیاتی که تاکنون اعلام شده است، نشان می دهد که لایحه بودجه 95، از فرصت پسابرجام برای تشدید خام فروشی و درجا زدن نظام مالیاتی استفاده کرده است، اگرچه این حق مسلم جمهوری اسلامی ایران است که سهم خود از بازار نفت را در دوران پساتحریم پس بگیرد، اما روند کند توسعه پالایشگاه های نیمه تمام و تاکید بیش از حد بر توسعه صنعت نفت در بخش بالادست، نشان می دهد که رویکرد خام فروشی در لایحه بودجه 95 تشدید شده است. همچنین نظام مالیاتی با وجود ابلاغ اصلاحیه قانون مالیات ها و فرصت های جدید این اصلاحیه از جمله پایگاه اطلاعات مالیاتی کشور، گامی رو به پیش بر نمی دارد. به جز این دو مورد، تداوم اتصال مستقیم درآمدهای نفتی به بودجه، با وجود افزایش سهم صندوق توسعه ملی به 30 درصد و برآورد باز هم خوش بینانه از درآمد نفت و بودجه عمرانی و برآورد غیرواقعی از قیمت دلار، نشان می دهد که لایحه بودجه 95، همچنان در ادامه بودجه های پیشین، سندی غیر متقن و سردرگم کننده است که ضعف های ساختاری اقتصاد ایران و عوامل کاهنده مقاومت اقتصاد ایران در برابر آسیب ها را تشدید می کند.
***************************************
روزنامه ایران**
صدا و سیما و نیاز به اخلاق حرفه ای/ حسین ایمانی جاجرمی
محمد سرافراز رئیس سازمان رسانه ای صدا و سیما مدتی پیش در جلسه ای با تعدادی از اعضای هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پس از آن که صبورانه انتقادات و نکات دانشگاهی را در مورد عملکرد سازمان متبوع خویش شنید در تشریح اقدامات خود برای ساماندهی سازمان به حذف 700 پست مدیریت اشاره کرد. دقت کنید 700 پست مدیریت در سازمان حذف شد و آب از آب تکان نخورد! حتی به احتمال تصمیم رئیس سبب شد تا کارها بهتر انجام شود. چنین اقدامی در سازمانی با منطق اداری سالم به معنای زلزله ای در ارکان مدیریتی است. بی تاثیری حذف این تعداد سمت بر کارکرد سازمان صدا وسیما نشان دهنده بزرگترین مشکل آن است: رشد کمی بی اندازه و قربانی شدن اهداف سازمان در پای ساختار اداری کهنه، تورم نیروی انسانی و ناهمخوانی منابع با نیازها. صدا و سیما را می توان مصداق سازمانی دانست که رشد کرد اما چندان توسعه نیافت. جامعه شناسی سازمان ها این درس را می آموزد که سازمان به عنوان یک موجود طبیعی متشکل از کنشگرانی است منافع خود را دنبال می کنند و الزاما همیشه این منافع همراستا با منافع سازمان نیست و در موارد زیادی اهداف آن ها بر اهداف سازمان غلبه پیدا می کند. به عبارت دیگر سازمانی که از محل منابع عمومی تغذیه می کند و باید اهداف اجتماعی را مانند حفاظت از منافع ملی، تقویت انسجام اجتماعی، پوشش تنوع ملی و سیاسی و نقد سیاست های عمومی دنبال کند بدل به محیطی می شود که در آن منافع شخصی و گروهی جای آن اهداف را می گیرد. وظیفه مدیران عالی سازمان این است که مراقب چنین وضعی باشند و همواره اهداف سازمان برای آن ها در اولویت باشد. خطر اینجاست که در محیط بی رحم رقابت های رسانه ای پدیده آمده به سبب فناوری های ارتباطی مدرن، صدا و سیما اگر نتواند خود را به سطح سازمانی کوچک، هوشمند، چالاک و پاسخگو ارتقا دهد میدان را به رقبای خویش واگذار خواهد کرد. رقبایی که بی تردید عمده آن ها در اندیشه منافع ملی ایران نیستند. پیشرفت های فناوری در عرصه ارتباطات، فرصت ها و تهدیدهایی را برای رسانه ها بویژه انواع کلاسیک آن مانند تلویزیون به همراه آورده است. در روزگاری نه چندان دور، تلویزیون می توانست سلطه بلامنازعی را بر قلمرو تحت پوشش خود اعمال کند و از آن جایی که رقیبی هم در برابر خود نمی دید، رابطه ای یک طرفه با مخاطب خویش داشت. انحصار رسانه ای سبب می شد تا مدیران و کارکنان مانند خودروسازان وطنی از مصرف تولیدات خویش مطمئن باشند و چنین وضعیتی آن ها را در «قلمرو اطمینان و آسایش» قرار داده بود. اما آن روزگار خوش به پایان رسیده و خبری از آن قلمرو نیست زیرا رقبایی چالاک و بی رحم به میدان آمده اند و در جنگ جذب مخاطب دستی فراخ دارند. صدا و سیما سازمان ارزانی برای ملت ایران نیست. هزاران کارمند آن باید حقوق از محل منابع عمومی بگیرند، وقت رسانه ای آن که باید در خدمت اهداف عمومی باشد به سبب تنگناهای مالی به شرکت های تجاری برای پخش آگهی و تبلیغات فروخته می شود و تضمین بی رقابتی آن در داخل را هم مردم می پردازند. حداقل انتظار مخاطب از چنین سازمانی این است که اصل نخست کار رسانه ای یعنی احترام به شعور مخاطب را رعایت کند و اجازه بدهد تا مردم خود سخن ها را شنیده و بهترینش را انتخاب کنند. بی تردید مدیریت جدید سازمان این مسائل را می داند و عزمی جدی برای افزایش کارآمدی سازمانی و رسانه ای آن دارد. اتفاقات اخیر مانند عدم پخش مصاحبه برنامه نود با وزیر خارجه دولت و همزمان حضور رقیب در برنامه ای دیگر نه تنها با اصل عدالت رسانه ای سازگار نبود که هزینه از دست دادن مخاطب و دلسردی اندک نیروهای خلاق و ستاره سازمان را هم در پی داشت. صدا و سیما قدمتی بیش از الجزیره و سی ان ان دارد و انتظار از آن این است که حرفه ای عمل کند و بپذیرد که در عصر رقابت رسانه ای حتی یک مخاطب هم باید به شمار بیاید. مخاطب هوشمند روزگار حاضر از کلیشه ها و تک گویی ها خسته است و چه بخواهیم و چه نخواهیم امکان جایگزین کردن رسانه برایش فراهم است. وقتی برنامه سازانی داریم که توان جذب مخاطب را دارند، ایجاد محدودیت برای آن ها دادن پاس گل به رقبا است.
***************************************
روزنامه جام جم**
نباید از ساماندهی نظام انتخاباتی، غفلت کرد / دکتر عباسعلی کدخدایی
نظام مردمسالاری دینی که بر پایه انقلاب دینی و مردمی ما در سال 1357 شکل گرفت، در همه عرصهها متکی بر حضور پرشور مردم بوده و در تمام صحنهها شاهد حضور گسترده مردم بودهایم. انتخابات هم همیشه صحنه حضور سیاسی مردم برای پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حمایت از آرمانهایی است که از قبل انقلاب تا الان داشتهاند و آنها را پیگیری میکردهاند و طبیعتا این حضور پرشور به همراه خودش حضور اکثریت مردم را در صحنههای مختلف سیاسی و اجتماعی به همراه دارد.
با این وجود نباید از اینکه نظام انتخاباتی خود را ساماندهی کنیم، غافل باشیم، زیرا این موضوع از جمله مسائلی است که همه نظامهای سیاسی بر اساس مبانی خود تلاش دارند آن را به گونهای تنظیم کنند که هم حضور مردم را داشته باشند و هم مشکلات خاصی برای نظام پیش نیاید.
ما از ابتدای انقلاب تاکنون چه برای انتخاب شدن و چه برای انتخاب کردن، شرایط حداقلی را در نظر گرفته و همه چیز را به حضور مردم واگذار کردهایم و دستگاههایی که مسئول اجرا یا نظارت بودند با کمترین اختیارات تلاش داشتند یک انتخابات مردمی را ساماندهی کنند. اما نباید فراموش کنیم که انتخابات به دلیل اینکه فعالیت و کنش سیاسی است و حضور رقبای مختلف سیاسی را در خودش دارد، باید از هر جهت ساماندهی سیاسی شده و قانونمند باشد.
در دورههای مختلف انتخاباتی که در کشور برگزار شده همیشه این موضوع در ذهنها و در رسانهها و نزد صاحبنظران مطرح شده است که باید یک ساماندهی برای نظام انتخاباتی خود داشته باشیم تا شرایط انتخاب شوندگان و نیز شرایط رایدهندگان، وضعیت بهتری به خود گیرد.در این جهت لازم است نکاتی را مد نظر قرار دهیم و تلاش کنیم آسیبهای اجتماعی که ممکن است نظام مقدس ما را خدای نکرده تحتالشعاع قرار دهد، برطرف کنیم.
یکی از اقداماتی که همه نظامهای سیاسی در این زمینه دارند، ساماندهی ثبتنامهاست البته نه به گونهای که مشارکت مردم را تحتالشعاع قرار دهد. ضمن حفظ مشارکت مردم، باید افرادی حضور داشته باشند که قبلا مراحلی از سیاستورزی را تمرین کرده باشند و به عبارت دیگر ما باید کسانی را در عرصه انتخاب شدن داشته باشیم که یک سابقه و فعالیتی در این زمینه داشته باشند.
اینکه بگوییم همه حق ثبتنام دارند یک حرف کلی است، اما معلوم نیست که الزاما حرف منطقی هم باشد. نظامهای سیاسی معمولا دو راهکار برای این موضوع دارند که یکی از آنها عبور از کانالهای حزبی یا حضور احزاب در انتخابات است. در این راهکار، افرادی برای ثبتنام یا انتخابات نهایی معرفی میشوند که حداقلهایی را از سیاستورزی درون حزب داشته باشند و آن حزب به عنوان پشتوانه فردی به میدان میآید و او را معرفی میکند که آن فرد فعالیتهایی را در عرصه سیاسی داشته و تبعیتی را در آن چارچوب سیاسی دارد.
مشکل دیگر این است که وقتی شرایط عامی را برای ثبتنام نامزدها قرار میدهیم این شرایط، شامل خیلی از افراد میشود. وقتی ما برای ثبتنامکنندگان، فقط شرط سن و مدرک تحصیلی و سابقه اجرایی را قرار میدهیم طبیعتا غالب افراد در جامعه این شرایط را دارند، اما آیا اینها حداقلهای رایآوری را هم دارند. نظامهای سیاسی دیگر، روشی را برای جلوگیری از ورود به این آسیب پیشبینی کردهاند و آن اینکه افرادی که ثبتنام میکنند باید حداقلی از آرا را داشته باشند و برای تضمین این موضوع، وثایقی را میسپرند که اگر مثلا نتوانستند 5 درصد آرا را کسب کنند آن وثیقه مالی به نفع دولت ضبط میشود. چنین اقداماتی در عین اینکه مانعی برای ورود افراد به گردونه انتخابات نیست و مشارکت مردم را هم کاهش نمیدهد، میتواند روش انتخابات و نظام انتخابات را منطقیتر و عقلانیتر کند و از بار زیادی که بر دوش مسئولان اجرایی و نظارتی گذاشته میشود، جلوگیری کند. طبیعتا ما هم نیازمند این هستیم که از چنین روشهایی استفاده کنیم که هم مشارکت مردم را حفظ کند و هم نظام انتخاباتی را منطقیتر کند.
مسالهای نیز در بحث انتخابکنندگان هست و معمولا مشکلاتی را برای نظام انتخاباتی ما دارد. راهکاری که در نظامهای انتخاباتی برای جلوگیری از بروز مشکل در این حوزه وجود دارد، ثبتنام رایدهندگان است که معمولا پیشاپیش و حدود یک سال قبل از انتخابات انجام میشود و کمک بسیار بزرگی است برای جلوگیری از تخلفات احتمالی و ساماندهی بهتر انتخابات.
طبیعی است وقتی ما این روشهای منطقی را مطرح کنیم، هیچکس از آن بهعنوان مانعی برای مشارکت مردم یاد نخواهد کرد بلکه همه، این روشها را ابزاری میدانند برای حضور منطقیتر افراد در عرصههای سیاست.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
طاغوت طاغوت است/حسین قدیانی
سال 1388. یومالله نهم دی. راهپیمایی حکومتی. دفاع تمام قد یک ملت از 40 میلیون رأی خود البته با یک پانوشت ضروری که 24 از 13 بزرگتر است! سوال: چرا هنوز از 88 مینویسیم؟ جواب: چون هنوز از 57 مینویسیم! سوال: چرا هنوز خود را با 9 دی میشناسانیم؟ جواب: چون هنوز خود را با 22 بهمن میشناسانیم! سوال: چرا معتقدیم 9 دی جریانی است برگشتناپذیر و ممتد؟ جواب: چون با گذشت نزدیک 40 سال از انقلاب اسلامی، هنوز خود را انقلابی میدانیم و هرگز بر این باور نیستیم انقلاب تمام شده! سوال: اصلا چرا 9 دی حادث شد؟ جواب: چون هر چه بگذرد، انقلابیتر از بهمن 57 از انقلاب اسلامی دفاع میکنیم! سوال: چیست نسبت ما با خامنهای؟ جواب: همان نسبت ما با خمینی! سوال: ملت ایران دقیقا چه کاره انقلاب اسلامی است؟ جواب: دقیقا صاحب انقلاب! و سر همین، تقلب را مشخصا تهمتی بزرگ به خود میداند! در پرتو 9 دی، دفاع از حقالناس، حداقلی نیست! و اینگونه نیست که بتوانی به یک انتخابات باشکوه 40 میلیونی لگد بیندازی و بعد قسر دربروی! در پرتو 9 دی، آنچه محلی از اعراب ندارد، تعارف است! اگر خمینی، طاغوت شاه را بخشید، خامنهای هم طاغوت فتنه را خواهد بخشید! عالیجناب که سال 88 اولا تشخیص نداد 40 میلیون رأی برآمده از نظام 300 هزار شهید جمهوری اسلامی، بسی بلندتر از جناحپرستی است، و ثانیا تشخیص نداد که 24 از 13 بزرگتر است، میخواهد برود خبرگان که برای ملت ما رهبر مشخص کند؟! اجتهاد پیشکش! به بعضیها باید علامت کوچکتر بزرگتر یاد داد! طاغوتیان متقلب، از یومالله 9 دی بدشان میآید! اشکالی ندارد! طاغوتیان شاه هم از یومالله 22 بهمن بدشان میآید! ما هر وقت از 22 بهمن ننوشتیم، از 9 دی هم نخواهیم نوشت! ما اما همچنان از آن چهارشنبه خدایی خواهیم نوشت، چرا که دلیلی برای پشیمانی از این کار سراغ نداریم! سال 88، اگر اصحاب فتنه را به خبط تقلب و خیانت آشوب میشناسند، خطابه ما همان شعائر سرداده شده در میدان انقلاب است! از چه چیزی باید نادم باشیم؟! و چرا باید از 9 دی ننویسیم؟! در کمال وقاحت میگویند: «از 9 دی ننویسید بلکه شکاف ترمیم شود»! در کمال شجاعت جواب میدهیم: «از دروغ بزرگ تقلب عذرخواهی عملی کنید، بلکه شکافتان با ملت ترمیم شود!» پاسداشت 9دی یعنی ممنوعالتصویری فتنه! تلمذ در مکتب 9 دی بود که باعث شد نامزدهای 92 در مواجهه با نامزد چند دهم درصدی، از در تبریک زودهنگام وارد شوند! 9 دی نبود، علامت کوچکتر بزرگتر، اصلا 7/0 درصد را اختلاف حساب نمیکرد! نان 9 دی را، از همه بیشتر دولت اعتدال خورده است! آنوقت دیدار با اصحاب متقلب؟! آنوقت نمکخوری و نمکدانشکنی؟! فتنه در سال 88 گرا به تحریم کدخدا داد، لیکن دست قدرت خدا از آستین ملت ایران، حماسه بینظیر نهم دی را آفرید. تلاش برای بزک کردن اصحاب فتنه، بارزترین مصداق کاسبی با تحریم است. فتنه در سال 88 قصد شکاف میان ملت را داشت، لیکن 9 دی را تنها و تنها یک ملت آفرید! از حقالناس، یکی مثل عالیجناب، با لگدپراندن به صندوق رأی دفاع میکند، یکی هم مثل ملت با یومالله 9 دی. یومالله 9 دی، فقط تجدید میثاق با ولایت نیست؛ در امتداد آن، تجدید میثاق با مردمسالاری هم هست. سوال: چرا خامنهای پای جمهور ایستاد؟ جواب: چون خمینی پای انقلاب ایستاد! سوال: چرا 9 دی حادث شد؟ جواب: چون 22 بهمن حادث شد! اگر بنا بود رأی فقط رأی اشراف باشد، اگر بنا بود انتخابات، همانطور برگزار شود که باب میل آمریکا باشد، اگر بنا بود قلدری باشد و من و منیت و رئیسجمهور، هر آنکه من به او رأی دادهام، و اگر بنا بود، قانون وجهالمصالحه خان و خاندان باشد، رژیم شاه سرنگون نمیشد! 88 خواستند از مظاهر انقلاب، علیه انقلاب استفاده کنند و از انقلاب اسلامی، کاریکاتور بکشند اما آنچه دست آخر کپی برابر اصل 22 بهمن شد، یومالله 9 دی بود. یومالله 9 دی به رأی ایرانی اعتبار مضاعف بخشید. یومالله 9 دی نشان داد ملت ایران، نه آن ملتی است که امروز رأی خود را درون صندوق بیندازد و برود خانه تا 4 سال بعد!
یومالله 9 دی ثابت کرد ملت ایران همیشه در صحنه است؛ چه روز انتخابات با رأی، چه روز امتحانات با جان! بعضیها ملت ایران را فقط 4 سال یک بار میخواهند! بعضیها ملت ایران را 4 سال یک بار هم نمیخواهند؛ فقط آن زمانی میخواهند که یا به ایشان رأی بدهند یا به گزینه مد نظر! چنین جماعتی، با چنین منیتی، با چنین نگاه به ملتی، میخواهند رهبر هم برای ما مشخص کنند! نه پس! شورای نگهبان باید تایید کند صلاحیت ایشان را! تا رهبری داشته باشیم که به جای ایستادگی پای 40 میلیون رأی، ببیند کدخدا چه میگوید؟! و احیانا رأی اوباما چیست؟! اگر عالیجناب در فتنه به درجه اجتهاد رسیده، نشان به نشان یومالله 9 دی، ملت ما، نه تنها مستعد بصیرت که بالاتر «مجتهد بصیرت» است! یومالله 9 دی حماسهای بود که نشان داد قطار جمهوری اسلامی هرگز از ریل انقلاب اسلامی خارج نمیشود! اگر اصحاب فتنه قصد داشتند با کاریکاتور کشیدن از انقلاب اسلامی به جنگ انقلاب اسلامی بروند، داعش هم قصد دارد با کاریکاتور کشیدن از اسلام به جنگ اسلام برود. اصحاب فتنه فقط «اخوک عبدالله» نیستند؛ برادران ابوبکرالبغدادی هم هستند! و باید هم لوگوی روزنامه خود را با پرچم تکفیریها ست کنند، اسد را بزنند، چشم بر نسلکشی شیعیان ببندند، کاری به کار اسرائیل نداشته باشند، «نه غزه، نه لبنان» شعارشان باشد، خط را از کدخدا بگیرند و آمریکای مصر بر تحریم و مصمم بر دشمنی را در جایگاه دوست بنشانند! بنابراین حق آن است که اصحاب فتنه در انتخاب رهبر داعش نقش ایفا کنند، نه ولیامر مسلمین جهان! خبرگان تقلب و دوز و کلک کجا، خبرگان رهبری کجا؟! خبرگان تقلب کجا، خبرگان بصیرت کجا؟! خبرگان اسلام اوبامایی کجا، خبرگان اسلام اربعینی کجا؟! کشورهای همسایه را نگاه کنید! اول دچار فتنه شدند، بعد به فتنه داعش دچار شدند! باورم هست رهبری مدبرانه و حکیمانه حضرت آقا نبود، فتنه این گستاخی را داشت که به داعش هم گرای آشوب دهد. آمریکا در تقابل با کشورهای اسلامی، هم از سلاح تحریم استفاده میکند، هم از اسلحه داعش. یومالله 9 دی نبود، فتنه آنقدر پر و بال میگرفت که ما مجبور بودیم علاوه بر اللهاکبر فتنهگران، متحمل اللهاکبر تروریستها هم باشیم! اللهاکبرهای دروغی! اللهاکبرهای تقلبی! زنده باد اما آن اللهاکبر که ملت ما در یومالله 9 دی سرداد. زنده باد آن شیربچه بسیجی که سال 88 سینه خود را برابر فتنه علیه جمهوری اسلامی سپر کرد و این سالیان برابر فتنه علیه اسلام. دیروز در داخل، شهید دفاع از حریم حقالناس، حریم صندوق آرا، حریم انتخابات، امروز در خارج، شهید دفاع از حرم. حال، 7 دهم درصدیهای صددرصد بدهکار به یومالله 9 دی، به کدام عیادت باید بروند؟! تو وقتی با «عیادت باطله» اندک احترامی برای رأی ایرانی قائل نیستی، آن شعار انتخاباتی مبنی بر افزایش اعتبار پاسپورت ایرانی، به تحریم جدید پرزیدنت مؤدب و باهوش منتهی میشود! هر چه کدخدا جای باطلی نشسته، خدا جای حقی نشسته! یومالله 9 دی توافق یک ملت بود با خدا! از زمین تا آسمان تفاوت داشت با توافق یک دولت با کدخدا! حق با آقای روحانی است! دیگر احدی نباید برجام را نقد کند! چرا که برجام توسط کدخدای محترم، نقض شد! تمام!
***************************************