همكاريهاي راهبردي تركيه - اسراييل در دهه 90
تركيه به خاطر وسعت، موقعيت جغرافيايي و نيز تاريخ سياسياش در تحولات منطقه خاورميانه، كشور مهمي محسوب ميشود. براي اسراييل، كشوري كه تاريخي از تنش و درگيري با همسايگان را با خود يدك ميكشد، داشتن روابط مسالمتآميز با تركيه از اهميت بسيار زيادي برخوردار است؛ چرا كه 99 درصد جمعيت اين كشور مسلمان بوده و ميتواند مفر و پناهگاه مناسبي براي اسراييل باشد تا بتواند از انزواي منطقهاي خود جلوگيري نموده و تنشهاي خود را با كشورهاي عربي، حداقل در بعد مذهب، به كمترين ميزان كاهش دهد. اسراييل از زمان تاسيس خود بر اهميت روابط دوستانه با تركيه تأكيد داشته، اما تركيه بنا به دلايل سياسي از همكاري با اسراييل سرباز زده است.
اين شكل از روابط تا پايان جنگ سرد ادامه داشت. در سالهاي دهه 90، كمالسيتهاي حاكم در آنكارا به دنبال متحداني در منطقه بودند تا بتوانند بر چالشهاي امنيتي رو به رشدي كه از جانب كشورهاي همسايه همچون ايران، سوريه و عراق احساس ميكردند، فايق آيند.1 اين رويكرد با كاهش روابط با ناتو (كه تركيه خود يكي از اعضاي آن بود) تقويت شد. به علاوه، اقبال تركيه به اسراييل يك انتخاب مهمي براي اين كشور بود؛ زيرا تلاويو همانند آنكارا نگاه مشتركي به تهديدات منطقهاي داشته، مورد حمايت غربيها بوده و نفوذ قابل توجهي در آمريكا و مجالس اين كشور دارد.
آنكارا معتقد است اسراييل ميتواند فنآوري نظامي مورد نياز تركيه را كه غرب به خاطر جنگ بيامان اين كشور عليه شبه نظاميان كرد از فروش آن امتناع كرده بود، مهيا كند. در نتيجه به دليل شكلگيري فهم جديدي از نقش مثبت اسراييل، تركيه در 1992 روابط ديپلماتيك خود را با تلاويو در سطح سفير ارتقا داد. علاوه بر اين، در طول سالهاي دهه 90 تركيه توافق نامههاي متعدد نظامي را با اسراييل به امضا رساند و مناسبات دو كشور تبديل به روابط راهبردي شد.2
اواسط دهه 90 روابط دو كشور در تمام زمينههاي اقتصادي، ديپلماتيك و نظامي شكوفا شد. توافقنامههاي دو كشور در عرصه همكاريهاي دفاعي – نظامي به چندين ميليارد دلار در هر سال بالغ ميشد. از جمله اين توافق نامهها ميتوان به قرارداد 700 ميليون دلاري دو كشور براي مدرنيزه كردن هواپيماهاي جنگنده اف - 4 تركيه و معامله 688 ميليون دلاري براي افزايش و ارتقاي كيفيت تانكهاي ام – 60 و ساير سلاحهاي پيشرفته نظامي تركيه اشاره كرد. بر اساس اين قراردادها، تركيه نيز به نيروهاي نظامي اسراييل اجازه ميداد از حريم هوايي اين كشور براي انجام مانورهاي پيشرفته نظامي استفاده كند. در ضمن دو كشور موافقت كردند در موضوعات مربوط به عمليات تروريستي و ضد اطلاعاتي با هم همكاريهايي داشته باشند.
براي تلاويو داشتن مناسبات دوستانه با تركيه پس از آمريكا در درجه اول اهميت قرار داشت. اتحاد راهبردي بين اسراييل و تركيه زماني شكل گرفت كه با يك طرح راهبردي مشترك درباره دغدغهها و نگرانيهاي مشترك درباره ايران، سوريه، عراق و آسياي مركزي توأم شد. همچنين، اين دو دورنما و چشمانداز يكساني در امور خارجيشان مانند وفاداري و تعهد سياست خارجي آنها به ايالات متحده، رويكردها و عقايد مشترك درباره اتحاديه اروپا و در پيش گرفتن سياست توأم با احتياط در قبال روسيه، دنبال كردند. اتحاد تركيه – اسراييل يكي از مشخصههاي مهم سياست در خاورميانه در طول دوران پس از جنگ سرد بود.
پيروزي اسلامگرايان حزب عدالت و توسعه در اكتبر 2002 در مركز توجه رسانههاي اسراييلي و نيز جرايد ساير پايتختهاي جهان قرار گرفت. با وجود اين، دولت تحت رهبري حزب عدالت و توسعه، به رغم نشأت گرفتن از ريشههاي اسلام سياسي، بر گسترش روابط حسنه قبلي با اسراييل تأكيد كرد. ملاقات رهبران تركيه، از جمله سفر اردوغان در مي 2005 تداوم يافت و در اين ديدار رهبران دو منطقه بر گسترش روابط در حوزههاي راهبردي تأكيد نمودند. البته بايد گفت روابط دو جانبه و موفق تركيه و اسراييل، گاهي اوقات تحت تأثير مسائلي چون نگراني تركها در قبال حمايت اسراييل از ايجاد يك دولت مستقل كردي در عراق در دوران نظم جديد پس از صدام يا شكست فرايند مذاكرات صلح در خاورميانه و همچنين استقبال آنكارا از هيأت اعزامي حماس به اين كشور قرار گرفته است.3
با اين حال، هر چقدر به دهه اول قرن 21 نزديك ميشويم، روابط فيمابين بدتر و بدتر ميشود. ملاقاتهاي دو جانبه در سطوح بالا كاهش مييابد. در عين حال مقامات ترك به طور فزاينده و با لحن خشني از اسراييل و سياستهاي آن در منطقه انتقاد ميكنند. اسراييل در دوران ايهود اولمرت به خاطر بياطلاع گذاشتن تركيه درباره حمله قريبالوقوع به غزه و نيز عدم اعطاي امتيازات كافي به سوريه در جريان مذاكره غيرمستقيم بين تلاويو و دمشق، مورد دلسردي تركيه قرار گرفت. روابط تركيه و اسراييل در سپتامبر 2009؛ زماني كه احمد داود اغلو، وزير خارجه تركيه، از رژيم اشغالگر درخواست كرد به او اجازه ورود به نوار غزه داده شود تا با رهبران حماس ديدار كند، اما مقامات تلاويو با آن مخالفت نمودند، وارد مرحله جديدي از تنشهاي دو جانبه گشت.4
اين تصميم بخشي از سياست اسراييل در عدم ارايه مجوز به رهبران خارجي براي ملاقات با مقامات حماس بود. اين رفتار اسراييل باعث خشم تركهايي شد كه نارضايتي خود را با لغو مشاركت اسراييل در مانور بينالمللي عقاب آناتولي در اكتبر 2009 نشان دادند.5 حجم تجارت دفاعي اين دو در سالهاي اخير سير نزولي به خود گرفت. نگراني فزاينده اسراييل درباره جهتگيري جديد سياست خارجي تركيه، منجر به خودداري تلاويو از ارسال ليسانسهاي صادراتي در فروش اقلام نظامي و خدمات دفاعي به تركيه شد و با اين عمل جايگاه خود را نزد آنكارا تنزل داد.6 در آگوست 2010 ايهود باراك، وزير دفاع اسراييل، ناراحتي عميق خود را از امضاي قرارداد امنيتي بين ايران و آژانس جاسوسي تركيه اعلام كرد. مقامات اسراييل معتقد بودند اين موضع تركيه باعث دوري آنكارا از سياست غربگرايانه آن ميشود.
به طور كلي، به نظر ميرسد موضوع فلسطين كه منجر به تنشهاي گسترده بين اسراييل و تركيه شد، بيشترين انعكاس را بر سياست خارجي آنكارا پس از به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه داشته است. اردوغان تاكيد كرد حل موضوع فلسطينيها، كليد اصلي ثبات در منطقه خواهد بود.7 با اين حال، افزايش خصومت بين آنكارا و تلاويو با رشد تنش بين تركيه و غرب همزمان بوده است. اين رويكرد در سياست خارجي تركيه – دوري از غرب – تاثير شايان توجهي بر نگاه تركيه به اسراييل داشته است.
رويكرد جديد در سياست خارجي تركيه
به موازات تغيير شرايط منطقهاي و بينالمللي و شكلگيري تعريف تازهاي از اين تحولات به واسطه اولويتهاي جديد داخلي، روابط تركيه و اسراييل سردتر شد.8 گرچه اسراييل در موضع خود مبني بر حفظ و گسترش روابط با تركيه به عنوان يك بازيگر منطقهاي تاكيد ميكرد، اما آنكارا با توجه به تغييرات واقع شده در محيط داخلي و بينالمللي خود مجبور به ادامه و پيگيري خطمشي جديدي در سياست خارجي شد. از اصول اين خطمشي جديد ميتوان به دوري از غرب و ميل فراوان به گسترش روابط با كشورهاي مسلمان، به ويژه كشورهايي كه در نزديكي آنكارا قرار داشتند، اشاره كرد. تركيه همچنين علاقهمندي خود را به كسب يك موقعيت برتر در سطح بينالملل نشان داد.
اولين نشانههاي تغيير در سياست خارجي تركيه در مارس 2003 اتفاق افتاد؛ درست زماني كه پارلمان تحت رهبري حزب عدالت و توسعه از ارايه مجوز به تفنگداران آمريكايي براي استفاده از خاك تركيه به منظور گشودن يك جبهه جديد از شمال امتناع نمود. اين تصميم تركها كه حكايت از رشد فزاينده و قابل توجه احساسات ضد آمريكايي در افكار عمومي آنها داشت،9 باعث حيرت مقامات ايالات متحدهاي شد كه تا آن موقع فكر ميكردند تركيه ميتواند يك متحد مطمئن و قابل اعتماد براي آنها باشد. در نتيجه به تدريج اختلافات بين تركيه و ايالات متحده مشهودتر شد.10
در ژوئن 2010، ايالات متحده و تركيه بدترين تنشهاي سياسي را از 2003 بر سر برنامههاي هستهاي ايران، اختلافات دامنهدار آنكارا با تلاويو كه باعث ضربه زدن بر همكاريهاي دفاعي تركيه – ايالات متحده شده بود، تجربه كردند.11 انتقادهاي پيدرپي و ادامهدار آنكارا از تلاويو، حتي سبب شد رييسجمهور اين كشور هشدار دهد اگر تنشها ادامه يابد، موجب خواهد شد تركيه در قراردادهاي نظامي خود با اسراييل تجديدنظر نمايد.12
تركيه، در عين حال، رويگرداني خود در عمل به تعهداتش در قبال ناتو را با رويكردش در برابر بحران گرجستان در تابستان 2008 نشان داد. آنكارا چون با فشارهاي روسيه مواجه بود، در پاسخ به درخواستهاي آمريكاييها در ارسال كشتي نظامي به درياي سياه از طريق تنگههاي بسفر و داردانل با طمأنينه عكسالعمل نشان داد. آنكارا به صراحت چندين بار با درخواست ايالات متحده براي عبور كشتيهاي نظامي از تنگه به بهانههاي مختلف مخالفت كرد.13 آنكارا همچنين پيشنهاد ايجاد طرحي را تحت عنوان برنامه امنيت و همكاري در قفقاز جنوبي داد كه در نتيجه آن يك چارچوب امنيتي در منطقه با حضور فعال تركيه، روسيه، گرجستان، ارمنستان و آذربايجان ايجاد خواهد شد، اما از آنجا كه نقش ناتو در آن طرح ناديده گرفته ميشد، واشنگتن بيميلي خود را نسبت به آن بيان كرد.
يكي از موارد آشكار در نقض مواضع ناتويي تركيه را ميتوان در روابط و همكاريهاي نظامي رو به گسترش اين كشور با چين دانست. نماد بارز اين همكاريها را ميتوان استفاده از كلاهكهاي چيني در مانور سپتامبر 2010 تركيه به نام عقاب آناتولي دانست؛ مانوري كه قبلا نيروهاي نظامي اسراييل و ايالات متحده در آن حضور فعالي داشتند. اگرچه تركيه بارها اعلام كرده بود از هواپيماي اف – 16 ساخت آمريكا در رزمايش خود استفاده نكرده و به جاي آن از هواپيماهاي نوع اف – 4 كه ايالات متحده در 1996 آنها را از رده خارج كرده بود، استفاده نموده است، باز تنشها كاهش نيافت. در اكتبر 2010 نيروهاي ضربت چيني عملياتي را با واحدهاي نظامي آنكارا در خاك تركيه انجام دادند. اعلاميه مشترك دو كشور كه در اكتبر همان سال منتشر شد، حاكي از آن بود كه آنكارا و پكن قصد ارتقاي روابط خود را تا سطح همكاريهاي راهبردي دارند و اين سبب شد روابط تركيه با اسراييل و آمريكا بيش از پيش به سردي بگرايد.
خاورميانه منطقهاي است كه دولت حزب عدالت و توسعه تغييرات بسيار گستردهاي را در مقايسه با سياست سنتي كماليستها به وجود آورده است. سياست كماليستها مبتني بر دوري از خاورميانهاي است كه كشورهاي آن جزو ممالك فاسد، تماميتخواه و ضد توسعه به شمار ميآيند. كماليستها همچنين به ايدئولوژيهاي پانتركيستي و پاناسلاميستي كه مستلزم تماس و همكاري با كشورهاي مسلمان در شرق و جنوب تركيه است، اعتقادي ندارند. ميراث كماليستهاي مليگرا چيزي جز روابط دوستانه با غرب و تعامل با آنها در تحولات نظام بينالملل نميباشد.14 در مقابل، سياست خارجياي كه حزب عدالت و توسعه در قبال كشورهاي منطقهاي از زمان به قدرت رسيدن از سال 2002 دنبال نمود، سياست zero-problem يا به حداقل رساندن تنش با واحدهاي سياسي همجوار و همسايه به ويژه جهان اسلام و كشورهاي واقع در خاورميانه بود.15
در نتيجه اين سياست جديد خارجي كه معمار اصلي و مبدع فكري آن احمد داود اغلو بود، تركيه روابط خود را با كشورهايي همچون سوريه، ايران، ليبي و سودان بهبود بخشيد. البته اين خطمشي تركيه در تضاد آشكار با اولويتهاي سياست خارجي غربگرايانه آن قرار داشت. براي مثال، تركيه تحت رهبري حزب عدالت و توسعه، نگراني آمريكا و اسراييل را از گسترش روابط با سوريه ناديده گرفت؛ سوريهاي كه يكي از متحدان راهبردي جمهوري اسلامي ايران در منطقه به شمار رفته و نامش در فهرست كشورهاي حامي تروريسم در نزد ايالات متحده قرار داشت. در ژانويه 2004 بشار اسد پس از 46 سال به تركيه سفر كرد. اردوغان نيز در دسامبر همان سال با ديدار از دمشق و امضاي يك تفاهمنامه تجارت آزاد، به سفر همتاي سوري خود پاسخ داد، ديدار مقامات بلندپايه دو كشور و بحث درباره همكاريهاي راهبردي بين آنكارا و دمشق موجبات ناراحتي دولت بوش را فراهم آورد. در آوريل 2009 دو كشور اولين مانور نظامي مشترك خود را با موفقيت انجام دادند.
در سپتامبر همان سال نيز شوراي همكاريهاي استراتژيك بين دمشق و آنكارا تشكيل شد.از اين گذشته، در فوريه 2011 تركيه تصميم گرفت نيروهاي نظامي خود را براي آموزش ارتش سوريه به اين كشور گسيل دارد. در ميان اعضاي ناتو هيچ كشوري را همچون تركيه نميتوان يافت كه روابط مستحكم و تنگاتنگي با سوريه داشته باشد. تركيه همچنين با استقبال از عمرالبشير، رييسجمهور سودان در سال 2008 باعث افزايش انتقاد غربيها از خود شد. عمرالبشير به خاطر جنايتهاي جنگي و نسل كشي در دارفور تحت تعقيب نهادهاي بينالمللي قضايي قرار داشت.16 دولت تركيه به رهبري حزب عدالت و توسعه با انتقاد از رفتار غرب نسبت به رييسجمهور سودان و نگاه گزينشي در قبال بحث تروريسم، فاصله خود را از غرب بيشتر كرد.
رويكرد جديد اسلامگرايان ترك زماني آشكار شد كه دولت حزب عدالت و توسعه به طور رسمي از سيدحسن نصرالله، دبير كل حزبالله لبنان، در ژوئن 2010 خواست به اين كشور سفر كند.17 حزبالله يك گروه شيعي است كه هدفش تعامل با ساير گروههاي لبنان بوده و برنامههاي ايدئولوژيكي آن ماهيت ضد غربي داشته و خواستار خروج اسراييل از سرزمينهاي اشغالي و نابودي آن ميباشد. غربيها و در رأس آن آمريكا اين سازمان اسلامي را در زمره گروههاي تروريستي قرار دادهاند.18
انحراف ديگر حزب عدالت و توسعه از سنت كماليستي را ميتوان به حضور فعال دولتمردان اين حزب در جهان عرب دانست. تركيه از سال 2010 در اجلاس سران اتحاديه عرب حضور داشته و همواره به عنوان يكي از اعضاي ناظر در نشستهاي آن شركت ميكند. رجب طيب اردوغان، نخستوزير تركيه، در اجلاس سران كشورهاي عرب در ليبي اعلام كرد كه تركها و ملت عرب نه تنها به لحاظ مسايل ژئوپليتيك با هم اشتراك منافع دارند، بلكه از فرهنگ و تمدن مشترك و نظام اقتصادي همسان برخوردارند و اين امر سبب شده است اتحاديه عرب در ملاحظات سياست خارجي تركيه اهميت افزوني بيابد و نيز آنكارا بر اين باور است كه نگاه مشتركي بين تركيه اتحاديه عرب نسبت به موضوعات منطقهاي و سياست جهاني وجود دارد.
او گفت: «آنكارا آماده تعامل و همكاري با جهان عرب در تمامي زمينههاست.»19 در سال 2010 تركيه همچنين به عضويت ناظر سازمان پارلمانهاي اتحاديه افتتاح كرد. به علاوه، جذابيتهاي دولت حزب عدالت و توسعه از اين حقيقت منبعث ميشود كه دولت تركيه و نخستوزير آن به دنبال برخورد خشن با اسراييل در آوريل – مي 2010 به محبوبترين شخصيت خاورميانه در ميان افكار عمومي خاورميانه و به خصوص جهان عرب تبديل شد.
تركيه تحت رهبري AKP همچنين مصمم بود مذاكراتي را با حماس به دنبال پيروزي آن در انتخابات مجلس نمايندگي فلسطين در ژانويه 2006 و پس از به دست گرفتن كنترل غزه در ژوئن 2007 انجام دهد. اين تصميم تركيه انحراف آشكاري از ملاحظات سياست خارجي غرب – محورانه اين كشور داشت كه براساس آن آنكارا از هر گونه ارتباط رسمي با نهادهاي تروريستي طرفدار نابودي اسراييل منع ميشد. كشورهاي غربي نيز از مذاكره با حماس به عنوان يك گروه داراي مشروعيت داخلي اجتناب ميكردند. آنها معتقد بودند زماني اتحاديه اروپا اين گروه را به رسميت خواهد شناخت كه به توافقنامههاي امضا شده بين تلاويو و سازمان آزاديبخش فلسطين احترام بگذارد و همچنين از انجام اقدامات خشونتآميز عليه دولت يهودي دست بردارد.
همانطور كه قبلا نيز بدان اشاره شد، تركيه در اثناي عمليات كستليد در دسامبر 2008 – ژانويه 2009 از حماس حمايت نمود. حتي كار به آنجا كشيده شد كه كشورهاي محافظهكار عرب نيز حمايت خود را از حملات خونبار اسراييل عليه مردم حماس ابراز داشتند. نخستوزير تركيه در يكي از سفرهاي موفقيتآميز خود به ايران، آويگدور ليبرمن، وزير خارجه اسراييل، را به خاطر تهديد اتمي غزه مورد عتاب و سرزنش قرار داد.21
با اين حال حمايت از حماس كه نشان از تمايلات اسلامگرايانه در سياست خارجي تركيه و شكاف رو به افزون بين آنكارا و غرب داشت، بيانگر نگاه جديد به رقابتهاي تاريخي با ايران بود.22
گرچه تركيه يك كشور سني است و ايران يك نظام سياسي شيعي، اما تفكرات سياسي در آنكارا نشان ميدهد ايران به خاطر آرمانهاي به حق هستهاي يك رقيب بسيار مهم براي تركيه محسوب ميشود.23 ولي با اين اوصاف دولت AKP، ايران را از فهرست تهديدات تركيه حذف كرده است.24
در مقايسه با سياستهاي گذشته، تركيه از انتخاب محمود احمدينژاد به عنوان رييسجمهور ايران با ديدار از اين كشور در آگوست 2008 استقبال به عمل آورد. اين در حالي بود كه هيچ كشور غربي چنين استقبالي از احمدينژاد به عمل نياورد. به علاوه، رجب طيب اردوغان بلافاصله پس از پيروزي مجدد آقاي احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري 2009، راي مثبت و دوباره مردم را به ايشان تبريك گفت.
هنگامي كه سخن از تهديد هستهاي به ميان ميآيد، آنكارا بر خلاف متحدانش در ناتو با اتخاذ تحريمهاي سنگين عليه ايران كه مورد حمايت آمريكا بود، مخالفت كرد. البته اين موضع تركيه به خاطر ترس از عواقب تحريمهاي اقتصادي بر اين كشور حكايت داشت. داود اغلو همواره بر اين نكته تأكيد ميكرد كه ديپلماسي تنها راهي است كه بر سر حل برنامه هستهاي ايران وجود خواهد داشت.25 اختلافات بين غرب و تركيه زماني به اوج خود رسيد كه رهبران ايران، نخستوزير تركيه و داسيلوا، رييسجمهور برزيل، توافقنامهاي را در 16 مي 2010 امضا كردند كه بر اساس آن ايران ميبايستي بخشي از اورانيوم با درجه غناي 3/5 درصدي را براي نگهداري در تركيه ميفرستاد و در قبال آن اورانيومي را دريافت ميكرد كه درجه غناي آن براي سوختگذاري در راكتور تحقيقاتي تهران كافي باشد.
موافقتنامه مبادله سوخت هستهاي ايران، تركيه و برزيل كه بهانه آمريكا را براي تحميل فشارهاي اقتصادي عليه ايران از بين ميبرد، با استقبال بسيار سرد واشنگتن مواجه شد. داود اغلو در واكنش به نارضايتي آمريكاييها اعلام كرد كه اكنون ديگر جايي براي بحث درباره تحريمها عليه ايران وجود ندارد.26 در ژوئن 2010 نيز تركيه به قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد كه تحريمهاي گستردهتري را عليه ايران مقرر ميكرد و مورد حمايت اعضاي دايم و برخي اعضاي غير دايم شورا بود، راي منفي داد.
قبلا در اقدامي عليه تلاشهاي آمريكا براي تحميل تحريمهاي سنگين بر ضد ايران، مقامات نفتي تهران و آنكارا موافقت كردند يك پالايشگاه نفت خام را در شمال ايران به ارزش دو ميليارد دلار احداث نمايند.27 اردوغان بعدها در بازديد از تهران در اكتبر 2009 گفت: «ايران و تركيه در حل و فصل موضوعات منطقهاي از علايق مشتركي برخوردارند.»28 نخستوزير تركيه در اين سفر بار ديگر اعلام كرد كه برخورداري از فنآوري صلحآميز هستهاي حق طبيعي تمام كشورهاي جهان از جمله ايران است.29 در پاييز 2009 تركيه كه جايگاه يكي از اعضاي هيات رييسه آژانس بينالمللي انرژي اتمي را اشغال كرده بود، به محكوميت ايران در ساخت كارخانه جديد غنيسازي اورانيوم در نزديكي قم راي منفي داد.
تركيه همچنين ترجيح داد با عدم پذيرش استقرار سامانه موشكي ناتو بتواند دل ايران را به دست آورد، اما در نهايت در اين مورد تسليم فشارهاي غرب شد.30 در سايه رقابتهاي تاريخي بين دو كشور، تحول در سياست خارجي تركيه، سبب تغيير كلي در اولويتهاي قبلي خطمشيهاي آنكارا شد. حتي كار به آنجا رسيد كه برخي از اسلامگرايان ترك، زبان به طعن و انتقاد از همراهي تركيه با ايران گشودند.31
توجه خاص اسلامگرايان بر سياست خارجي جديد را ميتوان در مشاركت فعال تركيه در اجلاس كشورهاي سازمان كنفرانس اسلامي به عينه مشاهده كرد. مقر اين سازمان در عربستان سعودي قرار دارد و يكي از مهمترين و قدرتمندترين لابيهاي مشورت و رايزني در مجمع عمومي سازمان ملل محسوب ميشود. از سال 2005 اكملالدين احسان اوغلو، تبعه ترك رياست اين سازمان را تاكنون عهدهدار بوده است. تركيه تحت رهبري AKP حضور خود را در سازمان هشت كشور اسلامي در حال توسعه كه متشكل از كشورهاي، اندونزي، مالزي، پاكستان، بنگلادش، ايران، مصر و نيجريه به همراه آنكارا بود، بيش از پيش فعال كرده است. طرح اصلي تشكيل اين سازمان را نجمالدين اربكان، رهبر حزب رفاه و نخستوزير دولت ائتلافي اين كشور در سالهاي 1997-1996 داد. اردوغان خود در آن موقع معاون اربكان و يكي از اعضاي فعال اين حزب بود.32
ارزيابي رويكرد جديد سياست خارجي تركيه
نگاه جديد در سياست خارجي تركيه نتيجه تركيب عوامل داخلي و خارجي بوده است. عامل نخست تغييراتي كه منجر به پيشرفتهاي قابل توجه در محيط راهبردي تركيه شد را مورد بررسي قرار ميدهد. بلافاصله پس از پايان جنگ سرد، تركيه خطراتي را از جانب همسايگان خود احساس كرد، اما در نهايت اين تهديدات نيز مرتفع شدند. ترس از جنگ با يونان در ميانه دهه 90 جاي خود را به تعميق و توسعه روابط و شكلگيري جو جديدي از همكاريهاي دوستانه دارد.33 همچنين از اكتبر 1998 روابط تركيه – سوريه به خاطر تهديد آنكارا به استفاده از زور عليه دمشق به دليل حمايت خاندان اسد از شورشيان كرد و صرفنظر كردن اين خاندان نسبت به ادعاهاي ارضي خود در قبال استان اسكندرون، وارد مرحله جديدي شد.34
تركيه از طريق تهديدات نظامي موفق شد قبرس را متقاعد نمايد از استقرار سيستمهاي موشكي زمين به هواي اس – 300 كه باعث كاهش توان مانور نيروهاي هوايي اين كشور ميشد، جلوگيري نمايد. به علاوه، حذف صدام حسين در 2003 محيط امنيتي ناپايداري را براي آنكارا به وجود آورد. تحت چنين شرايطي بود كه آنكارا احساس كرد وابستگي اين كشور به حمايتهاي اسراييل و غرب كم شده است. به طور كلي تركيه خود را به عنوان يك قدرت بزرگ در منطقه و همچنين شاهراه انتقال انرژي از شرق به غرب ميدانست و اين باعث افزايش چانهزني جغرافيايي و بينالمللي آنكارا شده بود.35 با اين حال، تركيه نياز دارد به ذخاير انرژي دسترسي داشته باشد تا از طريق خاك خود بتواند آن را به غرب كه فاقد منابع فسيلي است، برساند. ايران البته يكي از توليدكنندگان اصلي كالاهاي مرتبط با انرژي است. در حال حاضر حدود يك سوم منابع گاز مصرفي تركيه توسط ايران (از طريق خط لوله ايران – تركيه كه در سال 2001 بين دو كشور به امضا رسيد) تأمين ميشود. پس ميتوان گفت يكي از دلايل تغيير رويكرد تركيه نسبت به ايران، از ملاحظات راهبردي اين كشور درباره عنصر تعيينكننده انرژي سرچشمه ميگيرد.
حفظ روابط دوستانه با روسيه، ديگر تأمينكننده انرژي، از اهميت زيادي براي تركيه برخوردار است. ايران و روسيه هر دو رقباي غرب در منطقه محسوب ميشوند.36 منافع ملي روسيه مقابله با نفوذ ايالات متحده در جهان به ويژه در تركيه است كه همسايه جنوبي مسكو ميباشد.37 در حالي كه تركيه مشتاق تحكيم موقعيت خود در انتقال خطوط انرژي است، روسيه نيز علاقهمند است راههاي جديد صادراتي را به روي خود بگشايد. روسيه به عنوان بزرگترين صادركننده انرژي در جهان، قصد دارد نفت خام خود را از طريق خط لوله سامسون – جيهان كه از تركيه عبور ميكند، به اروپا انتقال دهد.
امروزه دو سوم گاز وارداتي تركيه توسط روسيه تأمين ميشود. به علاوه، استقبال تركيه از انعقاد قرارداد ساخت نيروگاه اتمي با يك شركت روسي در مي 2010، وابستگي آنكارا به مسكو را بيشتر نموده و نوعي روابط راهبردي بين دو دشمن ديرين در منطقه را به منصه ظهور گذاشته است. در ديدار بين اردوغان و ولاديمير پوتين، نخستوزير روسيه، در مسكو در ژانويه 2010 موضوعات مربوط به انرژي در دستور كار دو طرف قرار گرفت.38
در سالهاي اخير روسيه به بزرگترين شريك تجاري تركيه با مراودات اقتصادي دو جانبه به ارزش 38 ميليارد دلار تبديل شده است. البته بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه صادرات تركيه و قراردادهاي گروههاي تجاري اين كشور با مسكو به خاطر جنگ 2008 گرجستان با موانعي روبهرو بوده است. تركيه و روسيه در آگوست 2009 بر حل موانع تجاري مانند مسائل مربوط به حقوق گمركي، صادرات كالا و حمل و نقل تأكيد كردند. پوتين بعدها از تركيه درخواست كرد امتياز مطالعات ساخت خط لوله سوث استريم را به اين كشور اعطا كند. يك منبع وابسته به وزارت خارجه تركيه اعلام كرد: «دو كشور در جستجوي سازوكارهايي هستند كه از هر گونه بحران در روابط فيمابين جلوگيري به عمل آورده و مناسبات دو جانبه به ويژه در زمينههاي اقتصادي را ارتقا بخشند.»39
در هر حال دو كشور شركاي طبيعي همديگر محسوب ميشوند؛ چون هر دو احساس تحقير خاصي نسبت به غرب دارند. هر دو آنها علاقهمند به بازگشت به گذشته امپرياليستي خود بوده و در نهايت اينكه، هر دو كشور توسط دولتهايي اداره ميشوند كه درصدد تجديد قوا براي احياي شكوه از دست داده خود هستند.
دوري تركيه از غرب به خاطر قوانين سختگيرانه اتحاديه اروپا و فرايند پيچيده عضويت در آن بيش از پيش شد. ناكامي اتحاديه اروپا در عمل به وعدههايش در مورد قبرسيهاي تركتبار، رويكرد و رويه همكاريجويانه آن در حل بحران قبرس با نمايندگان سازمان ملل، باعث كاهش رغبت آنكارا در تداوم مذاكرات الحاق به اتحاديه اروپا شد. منتقدين عضويت تركيه در اتحاديه اروپا معتقدند كه همگرايي با اروپا و قبول تعهدات عضويت در آن، سبب تضعيف اتحاد داخلي در تركيه شده و به ماهيت سكولار نظام جمهوري اين كشور ضرر ميرساند.40 برخي از كشورهاي اروپايي اعلام كردهاند در ارتباط با ورود تركيه به اتحاديه اروپا ملاحظات خاص خود را دارند.
در ضمن، تقاضاي عضويت در اين اتحاديه در 2008 هنگامي ضربه سنگيني به آنكارا وارد كرد كه با مخالفت برخي از كشورهاي اروپايي مواجه شد. كشورهاي مهم اين اتحاديه مانند فرانسه و آلمان پيشنهاد عضويت ويژه را به جاي عضويت كامل به تركيه دادند.41 در پاسخ به مخالفت برخي كشورهاي اروپايي، تركها اعلام كردند از رغبت آنها به عضويت در اتحاديه اروپا كاسته شده است.42
از زمان ظهور حزب اسلامگراي عدالت و توسعه در تركيه در اكتبر 2002، نخبگان جديد رويكرد بسيار متفاوتتري را در منطقه دنبال كردند كه دربرگيرنده اولويتهاي سياسي مختلفي هستند. اين حزب معتقد است گسترش روابط با همسايگان مسلمان براي تركيه بسيار مهم است؛ امري كه كماليستها بدان به عنوان مانعي براي خواست آنكارا به منظور تبديل شدن به بخشي از جهان غرب هم به لحاظ سياسي و هم از نظر فرهنگي مينگرند. پس از پيروزي در دو دوره انتخابات سراسري، سران حزب عدالت و توسعه به اعتماد نفس بيشتري دست يافتند تا نوعي از طرح سياست خارجي را در پيش گيرند كه در آن تركيه بخشي از جهان اسلام در نظر گرفته شود و خط مشيهاي سياست داخلي آن نبايد از درون مايههاي اسلامي تهي باشد.
حزب عدالت و توسعه بر شكلي از مليگرايي رو به رشد در جامعه داخلي تركيه تأكيد دارد كه به معناي مقابله با رشد آمريكاگرايي بوده تا از اين طريق بتواند روابط فرهنگي و راهبردي خود را با غرب گسسته نمايد.43 در پايان 2010، 43 درصد مردم تركيه از ايالات متحده به عنوان بزرگترين تهديد براي اين كشور ياد ميكردند. از نظر 24 درصد مردم نيز اسراييل بزرگترين تهديد براي منطقه و تركيه قلمداد ميشود.44
حضور فعال تركيه در خاورميانه، منطقهاي كه در دوران كماليستها تحتعنوان سياست عدم تعهد و مداخله از آن ياد ميشد، توجهات گستردهاي براي ايفاي يك نقش جهاني در محيط بينالمللي به خود جلب كرد. نطفههاي چنين اقدامي در دهه 90 تا حدودي در تركيه بسته شده بود. انگيزههايي همچون عثمانيگرايي كه طليعه آن در همان دوران زده شد، تركيه را بر آن داشت تا به ميانجيگري در حل مناقشات منطقهاي همچون اختلافات بين ايران و ايالات متحده، عراق و سوريه، سوريه و اسراييل، اسراييل و فلسطينيها بپردازد، به اميد اينكه موفقيتهايي را در عرصه بينالملل براي خود به ارمغان بياورد. اين اشتياق سيريناپذير تركيه به ميانجيگري با علاقه آن به كسب جلال و جبروت دوران عثماني، همخواني نداشت. به هر حال، شوق بزرگي و اعتبار بينالمللي، تركيه را واداشت از نگاه قبلي به عنوان يكي از متحدين وفادار آمريكا اندكي خارج گردد.
سرد شدن روابط با اسراييل بخشي از پروژه تغيير سياست خارجي تركيه است. با وجود اين، اختلافات بين آنكارا و تلاويو تا پايان 2009 به خاطر تنفر شديد رهبري حزب عدالت و توسعه از اسراييل و يهوديان بود؛ خصومتي كه در بخشهايي از جنبشهاي اسلامگراي ترك ريشه دوانيده بود.45 به علاوه، در سخنراني اكتبر همان سال در دانشگاه استانبول اظهارات صريحي را برضد يهوديان ابراز كرد.46 با اين حال اردوغان برآمده از ريشههاي اسلام سياسي، همچنان خود را پايبند به جنبشهاي سياسي ضد صهيونيستي ميداند.47
پيامدهاي بينالمللي تنش در روابط تركيه – اسراييل
موقعيت جغرافيايي تركيه و وسعت آن اهميت راهبردي و بيهمتايي به اين كشور داده و در واقع، به همين خاطر از يك وزن منطقهاي و بينالمللي برخوردار گرديده است. دوري از غرب در ايجاد توازن قدرت در خاورميانه بزرگتر بر سياست جهاني پيامدهايي داشته است. در حال حاضر خاورميانه بين ايران اسلامي و متحدانش و نيروهاي محور تعادل مانند اسراييل و اكثر كشورهاي عرب تقسيم شده و درگيريهاي حادث در منطقه از زمان انقلاب جمهوري اسلامي ايران تاكنون بين اين دو محور در جريان بوده است.
تا پيش از به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه، تركيه خود را در ميان طرفداران طيف غرب ميدانست، اما با سفر اردوغان در 2009 به تهران، آنكارا خود را از اين جريان خارج ساخت. داود اغلو هنگام ملاقات با دبير شوراي امنيت ملي ايران، سعيد جليلي، با حمايت از برنامههاي هستهاي همسايه خود، در كنار ايران ايستاد. در طول اين ديدار، داود اغلو بر موضع مستحكم تركيه در گسترش و ارتقاي روابط با ايران تأكيد كرد.48 اين روابط با ايران، محك و سنگ عياري براي گرايشهاي اسلامگرايانه در تركيه محسوب ميشود.
با خروج تركيه از محور كشورهاي طرفدار غرب، محدود كردن ايران و توقف برنامههاي هستهاي آن براي جامعه بينالمللي با چالشهاي بيشتري همراه بوده است. در واقع تركيه به عنوان يكي از اعضاي غيردايمي شوراي امنيت سازمان ملل متحد در مارس 2010 از حمايت از تحريمهاي گستردهتر عليه ايران سر باز زد و موجبات ناراحتي غرب را فراهم آورد و در ژوئن 2010 عليه تحريمها رأي منفي داد.49 يكي از دلايل آن اين بود كه با ايران داراي مرز است. موضع كنوني تركيه اين امكان را براي جمهوري اسلامي ايران فراهم ميكرد تا در برابر فشارهاي اقتصادي خود را ايمن نمايد و قدرت خود را در خاورميانه به رخ رقيبان منطقهاي و فرامنطقهاي بكشاند.
با عنايت به موارد فوقالذكر، اردوغان و دولت او همچنان به همكاري ايران، سوريه و تركيه به عنوان يكي از عناصر مهم در حفظ ثبات منطقهاي نگاه ميكند؛ چون هر سه كشور به خاطر ترس از ايجاد دولت مستقل كردي در منطقه، چارهاي جز تعامل كامل با همديگر ندارند و در ضمن خروج ايالات متحده از عراق عامل ديگري خواهد بود تا ايران، سوريه و تركيه براي جلوگيري از ايجاد خلاء قدرت و همچنين اجتناب از دخالتهاي اسراييل به همديگر نزديكتر شوند. هر سه كشور معتقدند موقعيت اسراييل در منطقه به خاطر تحولات خاورميانه و خيزشهاي جهان عرب رو به ضعف نهاده است. نخبگان سياسي اين كشورها معتقدند غرب و به ويژه ايالات متحده در سراشيبي ضعف و سقوط به سر ميبرد.
تحول در سياست خارجي تركيه بيترديد نفوذ ايران را در سوريه و لبنان افزايش خواهد داد. گسترش نفوذ حزبالله در لبنان و يك سلسله تغييرات قدرت به نفع تهران، به ايران اين امكان را ميدهد كه محوريت شيعي را تا درياي مديترانه ايجاد كند. نفوذ ايران پس از خروج تفنگداران آمريكايي در جنوب عراق از ميزان فعلي نيز بيشتر خواهد شد و حضورش را در سواحل شرقي مديترانه از طريق عراق مستحكمتر خواهد كرد. از اين گذشته، از وفاداري تركيه به غرب درباره خروج سوريه از محور مقاومت به منظور تقويت نيروي دموكراتيك در لبنان كاسته خواهد شد. سوريه نيز با حمايت تركيه خواهد توانست در مقابل فشارهاي غرب و انزواي اين كشور مقاومت كرده و به اتحاد خود با ايران ادامه دهد.50
اين تحولات ظرفيت ايران را براي نشان دادن قدرت خود در منطقه مديترانه شرقي و حتي در مناطق غربيتر همچون بالكان افزايش ميدهد. در منطقه بالكان هنوز سه كشور هستند كه ايرانيها در آن حضور فعالي دارند. تركيه نيز جايگاه مهمي در تحولات بالكان به عنوان جانشين اصلي امپراتوري عثماني داشته است. پيشروي ايران در بالكان ميتواند جريان مقاومت در بالكان را نيز تقويت نمايد و جوامع مسلمان در اين كشورها را به سمت مخالفت با نظامهاي سياسيشان رهنمون سازد. براي مثال، قبرس شمالي كه در 1974 توسط تركيه اشغال شده بود، ميتواند دستآويز و بهانه مناسبي براي حضور مسلمانان در بالكان باشد.
محور تهران – آنكارا ميتواند كشورهاي محافظهكار عرب را تحت فشار قرار دهد تا به واحدهاي سياسي جنوب متمايل شوند. صرفنظر از تنشهاي موجود در روابط دو جانبه ايران و مصر، اختلافات گستردهاي بين آنكارا و قاهره نيز وجود دارد. گرچه مواضع بينالمللي تركيه در تحولات نظام بينالملل به ويژه منطقه خاورميانه و خيزشهاي جهان عرب باعث علاقهمندي افكار عمومي اين كشورها شد، با استقبال رهبران عرب و كشورهاي محور اعتدال در منطقه مواجه نگرديد. رهبران اين كشورها سياست خارجي كنوني تركيه را كه سبب اتحاد تهران و آنكارا ميشود، با نگرانيهاي زيادي دنبال ميكنند.
به خصوص مصر (رژيم سرنگون شده مبارك) كه رفتار تركيه نسبت به رژيم حاكم در غزه را براي قاهره وحشتناك توصيف كرده و آن را در تضاد با منافع منطقهاي خود ميداند.51 اتحاد جديد بين ايران و تركيه، باعث ميشود كشورهاي حامي غرب در منطقه مانند مصر و عربستان سعودي تضعيف شوند و نفوذ ايالات متحده نيز كاهش يابد. ضعف اين كشورها زماني پررنگتر ميشود كه كشورهايي همچون ايران از ايالات متحده انتظار داشته باشند. به اشغال خود در عراق در آيندهاي نزديك خاتمه دهند.
تلاش تركيه براي آشتي با ارمنستان بخشي از پروژه آنكارا براي به حداقل رساندن تنشها با همسايگان بود. اما بايد به اين نكته واقف بود كه ارمنستان، همواره در قفقاز مورد حمايت ايران و روسيه است. بايد گفت بحث بهبود روابط ايروان – آنكارا با يك مشكل ژئوپليتيكي همراه است. واقعيت اين است كه روابط موقت و شرطي ميان تركيه و ارمنستان بر مناسبات مستحكم آذربايجان و تركيه سايه افكنده است.52 رابطه ريشهدار باكو – آنكارا پايه و مبناي كريدور انتقال انرژي شرق – غرب بوده و باعث ايجاد يك توازن منطقهاي و ژئواستراتژيك ميشود و اين امر به تركيه و در پي آن كشورهاي اروپايي امكان دسترسي به منابع سرشار نفت و گاز درياي خزر را ميدهد. بدون اين اتحاد راهبردي، حضور تركيه، ايالات متحده و اتحاديه اروپا در قفقاز جنوبي با مشكلات زيادي همراه خواهد بود. باكو از نفوذ ايران در منطقه واهمه دارد و اميدوار است تركيه و غرب بتوانند خلاء قدرت در منطقه مرزي خود را با ايران پر كنند. به همين خاطر، گرايشهاي غربگرايانه ساكاشويلي در گرجستان براي روسيه مشكلساز شده بود.
چرخش در سياست خارجي آنكارا، كشورهاي آسياي مركزي را نيز كه اكثريت جمعيت آنها مسلمان بوده و داراي اشتراكات فرهنگي و زباني فراواني (به جز تاجيكستان) با تركيه ميباشند، تحت تأثير قرار داده است. اين كشورها پس از دستيابي به استقلال متعاقب اضمحلال شوروي سابق، گرايشهاي غرب گرايانهاي در پيش گرفتند و از تركيه به عنوان يك الگوي سكولار ياد نمودند.53 اگر تركيه به دنبال گسترش ارزشهاي اسلامي باشد، فشار اسلامگرايي از سوي ايران و عربستان سعودي در آسياي مركزي به عنوان يك منطقه راهبردي و حساس افزايش خواهد يافت. اگر اين كشورها مغلوب اسلام سياسي شوند يا در راستاي خواستههاي چين و روسيه در منطقه پيش روند، از نفوذ غرب در منطقه خود خواهند كاست.
موضعگيريهاي اخير تركيه بدون شك توانايي روسها را براي نفوذ در خاورميانه بيشتر كرده است. در طول دوران جنگ سرد، اين آنكارا بود كه از ورود نيروهاي روسي در منطقه جلوگيري كرد و در جنگي كه متحدان غربي آن به پا كرده بودند، حضور يافته بود. بنابراين، اتحاد تركيه – روسيه ميتواند منطقه را در معرض دستاندازيهاي مسكو قرار دهد. به ويژه اينكه از زمان قدرتگيري ولاديمير پوتين، انگيزههاي امپرياليستي اين كشور در بسياري از مناطق جهان از جمله خاورميانه افزايش يافته است.
هرچه آنكارا به سمت اسلامگرايي حركت كند، اتحاديه اروپا تركيه را به عنوان ضربهگير بحرانهاي منطقه خاورميانه براي خود از دست خواهد داد. اگر گرايشهاي اسلام گرايانه در تركيه تحكيم شود، اين امر منجر به احياي يك كشور مسلمان تجديدنظرطلبي ميشود كه خود را وارث امپراتوري عثماني در همسايگي اروپا دانسته و درصدد جاهطلبيهاي خود برخواهد بود. ناتو كه در حال حاضر در پي گسترش ماموريتهاي نظامي و دفاعي خود است، احتمالا با خروج تركيه تضعيف شده و اين امر ميتواند تأثير بسيار مهمي در فروپاشي هرچه بيشتر جبهه شرقي آن داشته باشد.54 در پاييز 2010 تركيه، سوريه و ايران را از فهرست كشورهايي كه تهديد امنيتي براي اين كشور هستند، حذف نمود.
اين در حالي بود كه ايالات متحده، قدرت موشكي ايران و سوريه را تهديدي براي خود و متحدانش در ناتو قلمداد ميكرد. با توجه به اينكه تركيه تنها عضو ناتوست كه هم با ايران و هم با سوريه داراي مرز است، بحث تهديدات امنيتي اين دو كشور براي ناتو رنگ و بوي ديگري دارد. گسترش روابط تركيه با كشورهاي مسلمان مجاورش گاهگاهي در روابط غرب و آنكارا تنشهايي ايجاد كرده است. به همين دليل ناتو معتقد است، بايد احتياط بيشتري در ارايه اطلاعات و فنآوريهاي حساس نظامي به تركيه به خرج داد؛ چون اين احتمال خالي از ذهن نيست كه اين اطلاعات و توانمنديهاي نظامي به دست معارضان غرب در منطقه بيفتند.55
نتيجهگيري
سياست خارجي تركيه در دوران حزب عدالت و توسعه به طرز چشمگيري متحول شده است. اين امر سبب شد اسراييل تا حدودي نگاه خود را به آنكارا متحول سازد. ادامه اين خط مشي از جانب تركيه، باعث ميشود تلاويو رغبتي به حضور و ميانجيگري تركيه در اختلافات خود با سوريها و فلسطينيها نشان ندهد. اختلافات و تنشهاي موجود بين آنها به ويژه در سالهاي اخير، سبب شده است روابط اقتصادي و سياسي آنها تغييرات قابل توجهي به خود ببيند، اما در حوزههاي ديگر مانند همكاريهاي نظامي و راهبردي همچنان علاقهمند به توسعه روابط هستند. اسراييل به خاطر حمايت تركيه از ايران درخصوص پرونده هستهاي تهران، موضوع سوريه و خارطوم از اين كشور دلسرد شده است، ولي از آنجا كه خصومتهاي بيشتر با تركيه را به مصلحت منافع خود نميداند، ناگزير از كنار آمدن با حزب اسلام گراي حاكم در اين كشور است و به همين دليل هيچگاه به طور علني اظهار نكرده كه تركيه با سياستهاي فعلي خود درصدد دوري از بلوك غرب است.
گرايشهاي سياست خارجي تركيه علاوه بر اسراييل، براي غرب نيز از اهميت روزافزوني برخوردار است. كشورهاي غربي همچنان تغييرات اتفاق افتاده در سياست داخلي و خارجي تركيه را ناديده ميگيرند. واشنگتن، تركيه را نماد يك كشور معتدل اسلامي در جهان اسلام ميداند، اما رويكردي كه آنكارا در دوران AKP دنبال كرده، حاكي از آن است كه غربيها ارزيابيهاي نادرستي از واقعيتهاي داخلي و منطقهاي دارند. تركيه با تعميق و توسعه روابط با كشورهاي محور مقاومت، توازن قوا را به نفع ايران و متحدانش تغيير داده و اين يكي از دلايل شكلگيري تنش در روابط تركيه با مجموعه غرب و به خصوص اسراييل در منطقه بوده است.
پاورقيها:
Operation's castlead (1)
ش.د910044ف