(روزنامه ايران – 1395/06/16 – شماره 6305 – صفحه 10)
دولت یازدهم سیاست منطقهای خود را با رویکردی مثبت آغاز کرد. ضربان مهم این رویکرد را نیز شخص رئیس جمهوری با تأکیدهای مکررش بر ضرورت روابط دوستانه و نزدیک با همه همسایگان و تأکید بر اهمیت روابط دوستانه و نزدیک با کشورهای حوزه خلیجفارس بویژه عربستان سعودی از نخستین نشست خبریاش در جایگاه یازدهمین رئیس جمهوری منتخب مردم ایران به صدا درآورد. اما با وجود این اراده و به رغم تلاش وزارت خارجه تحت مسئولیت محمد جواد ظریف برای به دست گرفتن مدیریت مراودات ایران در منطقه و توسعه دادن آن؛ مجموعهای از عوامل دست به دست یکدیگر داد تا آنچه دولت از آغاز بر آن تأکید داشت در مسیر اجرا با فراز و فرودهای متعددی مواجه شود و در برخی حوزهها به نتایجی کاملاً متفاوت از آنچه پیشبینی میشد، بینجامد و بهانه به دست برخی منتقدان بهانه جوی دولت دهد که بگویند تمرکز سیاست خارجی ایران بر مذاکرات هستهای و برجام سبب غفلت از موضوعات منطقهای شده است. گزارهای که با وجود اذعان دولتمردان بر اولویت به نتیجه رساندن مذاکرات هستهای در دو سالی که به این مهم اختصاص یافت، چندان منطبق بر واقعیتهای روی داده در روابط ایران با کشورهای تأثیرگذار منطقه نیست.
زیرا دیپلماسی ایران حتی در مورد پر تنشترین روابطی که با برخی کشورهای منطقه جریان دارد، فارغ از مدیریت هوشمندانه و آینده نگر نبوده است. علاوه بر اینکه دیپلماسی ایران در دوره اخیر از نگاه مبتنی بر موازنه قدرت به سمت تأمین امنیت منطقهای از طریق افزایش همکاریها و مبادلات اقتصادی و در دستورکار قرار دادن سیاست تنش زدایی و اعتمادسازی متقابل سوق پیدا کرد. گرچه بازیابی این تغییر رویکرد در روابط ایران با بیش از 15 کشور واقع در منطقه، از قفقاز تا جنوب خلیج فارس و از شرق فلات ایران تا کرانههای مدیترانه، از مجال این نوشته خارج است؛ اما میتوان به نمونههای قابل تأمل آن اشاره داشت.
تقویت بنیانهای همکاری در شرق
سیاست خارجی در فراسوی مرزهای شرقی با دو کشور پاکستان و افغانستان به عنوان کشورهایی که بیشترین اشتراکات فرهنگی را با ایران دارند طی دهه اخیر فراز و فرودهایی را تجربه کرد. در افغانستان ظهور طالبان در میانه دهه 70 شمسی و پس از آن اشغال این کشور توسط امریکا که دولتهای منتخب سالهای اخیر این کشور را ناگزیر به پذیرش پیمان همکاریهای استراتژیک کابل و واشنگتن و نیز تحمل حضور بخشی از نظامیان امریکایی کرد؛ مسائلی بود که بیشک بر روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران به عنوان مخالف اساسی حضور نظامی امریکا در کشورهای منطقه تأثیر گذاشت. با این حال ریلگذاری سیاست خارجی ایران در دولت یازدهم بیش از پیش بر این مدار قرار گرفت که با درک واقعیات حاکم بر افغانستان مسیر روابط را به سمت رفت و آمد بیشتر و همکاریهای راهبردی اقتصادی همچون توافقنامه توسعه ترانزیتی بندر چابهار سوق دهد. همکاریهایی که در نهایت به تقویت ترتیبهای سیاسی و امنیتی دو کشور خواهد انجامید.
روابط ایران و پاکستان نیز طی سالهای عمر دولت یازدهم محلی برای بروز هوشمندی دیپلماتیک قرار گرفت. فروردین ماه سال 94 در حالی که عربستان در روند جنگ افروزی علیه مردم یمن به یارکشی از کشورهای منطقه پرداخت و خواستار حضور ارتش پاکستان در جبهه متحد عربی شد، سفر بهنگام وزیر خارجه ایران به اسلام آباد و مذاکرات او با مقامهای ارشد پاکستان از جمله نخستوزیر، فرمانده ارتش و رئیس پارلمان این کشور ورق را برگرداند و به مخالفت قاطع پارلمان پاکستان با مداخله در اقدام نظامی عربستان علیه یمن انجامید. تأثیر دیپلماتیک ایران در این زمینه نه تنها با سفرهای آشکار و پنهان وزیران خارجه و دفاع دولت سعودی به اسلام آباد مرتفع نشد که پس از آن ایران و پاکستان مراودات نزدیکتری را تجربه کردند.
تغییر رویکرد راهبردی در شمال
روابط ایران و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز نیز در دولت روحانی جنبهای راهبردی به خود گرفت. تغییری که بیتأثیر از توسعه معنادار رابطه تهران - مسکو در مسیر مذاکرات هستهای و فضای پسابرجام نبود. اما بیش از آن در این واقعیت ریشه داشت که وزارت خارجه تحت مدیریت ظریف نگاه همه جانبه به مراودات دیپلماتیک را در دستور کار قرار داد. رویکردی که سبب میشد روابط ایران با همسایههای شمالیاش از زیر سایه اهمیتی که پیش از این صرفاً به روابط ایران با کشورهای منطقه آسیای جنوب غربی داده میشد، خارج شود. نمونه بارز این تغییر معنادار را میتوان در روابط دیپلماتیک تهران - باکو جستوجو کرد. ایران در دولت گذشته با وجود ارسال پالسهای مثبتی همچون لغو یک طرفه روادید از سوی جمهوری آذربایجان پاسخی درخور و متقابل دریافت نکرد. تحرکات راهبردی امریکا و رژیم اسرائیل در جمهوری آذربایجان و ایجاد نگرانیهای امنیتی نسبت به ایران در کنار بحث تحریم از جمله دلایل مسبب این مسأله بود.
رابطه ایران و جمهوری آذربایجان از تجربه هراز گاه تصمیمها و تحرکهای اعتراض برانگیز باکو نسبت به ایران؛ پس از رفت وآمدهای مقامات عالی اجرایی و وزیران خارجه دو کشور در دولت یازدهم به تصمیم برای برقراری روابطی استراتژیک سیاسی - اقتصادی رسیده است که در تضمین تحقق خود از همراهی مسکو نیز برخوردار است. به این ترتیب روسها که در گذشته به دلیل حضور نداشتن در برنامههای مشترک ایران و کشورهای حوزه قفقاز و آسیای میانه نقش دستانداز را ایفا میکردند در دیپلماسی همه جانبه گرا، اعتمادساز و تنش زدای دولت یازدهم به شریکی برای تحقق همکاریهای منطقهای تبدیل شدند.
موقعیتشناسی رشک برانگیز
کمتر از دو ماه پیش بود که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم یکی از موقعیت شناسیهای خود را بروز داد. کشورهای عربی در حالی به تماشای اوج گرفتن رابطه ایران و همسایه غربیاش نشستند که تا پیش از آن آنکارا درباره مهمترین مسائل منطقه موضعی همساز با کشورهایی همچون عربستان سعودی و قطر اتخاذ کرده بود. با این حال اینکه مقامهای ایران و مشخصاً وزیر امور خارجه ایران فارغ از همه اختلاف نظرهای منطقهای در شب کودتای بحث برانگیز ترکیه پا به پای مقامهای آنکارا بیدارماند و در تماسهای مکرر با همتای ترک خود بر حمایت ایران از دولت قانونی ترکیه تأکید کرد، دیپلماسی اصولی بود که بازتابش را در تغییر نسبی رویکرد «آنکارا» درباره مهمترین موضوع مورد اختلاف یعنی آینده سیاسی سوریه نشان داد و رئیس جمهوری ترکیه را بر آن داشت تا در رویگردانی آشکار از همراهی با سیاستهای عربستان درباره سوریه اعلام کند که تمایل دارد در این باره با ایران و روسیه به گفتوگو بپردازد و همکاری کند. این تغییر موازنه در جبههبندی کشورهای درگیر در بحران سوریه در حالی است که طی دو سال گذشته ایران به یکی از عناصر تأثیرگذار مذاکرات بینالمللی صلح سوریه تبدیل شده است. حضوری که تا پیش از پیشرفت مذاکرات هستهای با وجود حضور و نفوذ ایران در سوریه و عراق و نقش نظامی – مستشاریاش در مبارزه با گروههای تروریستی تکفیری فعال در این دو کشور و به طور مشخص داعش، تحقق نیافته بود.
مدیریت یک تنش رو به تزاید
با همه آنچه گفته شد؛ دیپلماسی منطقهای ایران در بیش از یک سال گذشته با رابطهای پر تنش مواجه بوده است که به دلیل بازیگری منفی طرف مقابل در روابط ایران با برخی دیگر از کشورها نیز مؤثر واقع شده است. عربستان سعودی رقیب منطقهای که بسیاری از تحولات منطقه از جمله نقش ایران در معادلات سوریه، عراق و لبنان و مهمتر از آن حل و فصل پرونده هستهای ایران را در مسیر مذاکره ایران با شش کشور قدرتمند جهان بر نمیتابید و همنوا با آنها بر طبل ادعای تهدیدآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران میکوبید؛ ناگهان با واقعیت تحولاتی مواجه شد که از قابلیت هضم هیأت حاکمه جدید این کشور خارج بود و به واکنشهای دور از درایت سیاسیشان به این تحولات منجر شد. این در حالی بود که سیر وقایع تنش برانگیزی چون تعرض به دو زائر نوجوان ایرانی و شهادت صدها حاجی ایرانی در فاجعه منا برای تبدیل نشدن به یک بحران به مدیریت هوشمندانه تری از سوی دولت سعودی نیاز داشت.
امری که تحقق نیافت و در ادامه با اقدام تحریکآمیز دیگری چون اعدام روحانی شیعه عربستانی به اعتراضات خارج از کنترل در ایران، حمله عدهای به سفارت عربستان و قطع روابط دیپلماتیک از سوی ریاض منجر شد. تصمیمی که نه انتهای اقدامات تنش زای عربستان که آغاز آن بود. تهدید و تطمیع کشورهای کوچک و تابع عربی و آفریقایی برای قطع رابطه با ایران، لابیگری برای گنجاندن بندهای ضد ایرانی در بیانیههای پایانی نشستهای بینالمللی مانند نشست کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی یا اتحادیه عرب و در نقطه اوج تأسف برانگیز ماجرا، حمایت از گروهک تروریستی منافقین اقداماتی بود که ریاض در گوشه رینگ مقابله خودخواسته با ایران ترتیب داد.
اقداماتی که تا این لحظه ایران با این اعتقاد که منطقه خاورمیانه تاب تحمل بحران جدیدی را ندارد و مسائل منطقه از مسیر همکاری و تعامل کشورهای منطقه حل میشود، بزرگ منشانه از کنارشان عبور کرده است. پیش بردن روابط دیپلماتیک مؤثر با اغلب کشورهای منطقه، حتی آنها که به نحوی در دایره نفوذ عربستان سعودی قرار دارند، در واقع نقطه طلایی دیپلماسی است که دولت یازدهم در منطقه رقم زده است. دیپلماسی که با قرار گرفتن روند اجرای برجام بر سراشیبی فرصت برداشتن گامهای بلندتری را نیز پیش رو خواهد داشت.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6305/10/149640/0
ش.د9501836