صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۸  ، 
کد خبر : ۲۹۸۳۱۸

یادداشت روزنامه های 23 دی 1395

نشست وین و مذاکره با دستهای خالی

جعفر بلوری در کیهان نوشت:
دو جمله «نگران نباشید، کاری می‌کنیم این قانون بی‌اثر شود» و «نگرانی‌های ایران درباره کارشکنی‌های آمریکا در اجرای برجام را جدی تلقی می‌کنیم» - اشاره به نقض برجام با تمدید قانون آیسا- خلاصه خروجی نشست 3 ساعته کمیسیون مشترک ایران و 1+5 در هتل «کوبورگ» وین بود که روز سه‌شنبه با درخواست ایران و با حضور نمایندگان 1+5 در وین برگزار شد.
جمله نخست را «هیئت آمریکایی» و جمله دوم را سایر دولت‌های عضو کمیسیون در پاسخ به اعتراض ایران به بدعهدی‌های مکرر آمریکا عنوان داشته‌اند! طبق گزارش‌هایی که منتشر شده،  نمایندگان کشورمان در این نشست، ضمن ارائه شرحی از بدعهدی‌های آمریکا در یک سال اخیر، با ارائه مستندات حقوقی، تمدید قانون آیسا را مغایر با تعهدات آمریکا در قالب برجام دانسته و در مقابل، این پاسخ‌های فوق را شنیده‌اند!
گفتن «نگرانی شما را جدی تلقی می‌کنیم» و دادن وعده کودکانه «تلاش می‌کنیم این قانون را- که با صد در صد آرای اعضای کنگره آمریکا به تصویب رسیده- بی‌اثر کنیم» خلاصه دستاورد ما از این نشست بوده است. اما این همه ماجرا نیست چرا که ظاهرا دستاوردهای دیگری نیز در این نشست به دست آمده است!
 آن‌طور که برخی رسانه‌ها از جمله «رویترز» و «وال استریت ژورنال» نوشته‌اند، ایران پس از شنیدن مشتی وعده سر خرمن دیگر، از اصرار بیشتر بر روی مواضع خود درباره عهد‌شکنی آمریکا دست برداشته و در واقع، از این توضیحات قانع شده است! این رسانه‌ها اعلام کرده‌اند ایران حتی اعلام کرده، حاضر است تعهدات جدیدی هم فراتر از آنچه تاکنون داده و عمل کرده بدهد! در این گزارش‌ها درباره تعهدات جدید و «خود خواسته» ایران آمده: «نمایندگان هسته‌ای ایران امروز با طرح آمریکا برای پاکسازی کامل اورانیوم باقی‌مانده در نیروگاه نطنز موافقت کرده‌اند. ایرانی‌ها توافق کرده‌اند که تعهداتی فراتر از برجام را بپذیرند و به رغم تعیین سقف ۳۰۰ کیلوگرمی برای نگهداری اورانیوم در داخل خاک ایران، نمایندگان دولت ایران با رسیدن این مقدار به کمتر از ۲۰۰ کیلوگرم هم موافقت کرده‌اند.»
رویترز نیز با استناد به آنچه «اظهارات دیپلمات‌های ارشد ایرانی و روسی» خوانده، اعلام کرده که تهران تصمیم گرفته مجادلات بر سر اقدام آمریکا در تمدید قانون تحریم‌های ایران - آیسا - را تشدید نکند.
آقای سید‌عباس عراقچی به عنوان عضو ارشد تیم هسته‌ای ایران اما این گزارش وال استریت ژورنال را اینگونه تکذیب کرده است: «بر اساس طرحی که ایران در این نشست ارائه کرده، ایران برای پاکسازی رسوبات از تاسیسات غنی‌سازی نطنز موافقت کرده است. بر اساس این طرح تمام رسوبات مواد غنی شده که از لوله‌ها بیرون کشیده می‌شوند، از شمول 300 کیلو ذخایر مواد غنی شده ایران خارج شده و بدین ترتیب ایران قادر خواهد بود مواد بیشتری را غنی‌سازی کند.»
با توجه به گزارش‌های مشابهی که پیش از این نیز از سوی رسانه‌های نزدیک به 1+5 از محتوای مذاکرات بعضا محرمانه هسته‌ای، منتشر شده و از سوی برخی در داخل تکذیب شده بود، اما بعدها صحت اظهارات آنها تایید شده است، با پوزش از عضو ارشد مذاکره‌کننده کشورمان به نظر می‌رسد این بار نیز گذشت زمان، نشان خواهد داد در این نشست، دقیقا چه اتفاقاتی افتاده و چه داده و چه گرفته‌ایم!
اما سوای از اینکه آیا ایران واقعا چنین تعهدی داده یا خیر(کاهش میزان اورانیوم غنی شده از 300 کیلو به 200 کیلو) باید پرسید اساسا هدف از برگزاری این نشست که بنا به درخواست تیم ایرانی برگزار شد، چه بوده است؟ آیا هدف، اعتراض به بدعهدی‌های آمریکا بوده یا همچون گذشته، دادن امتیازات نقد و گرفتن وعده‌های نسیه؟ و سؤال مهم دیگر اینکه، چرا اساسا تیم محترم مذاکره‌کننده کشورمان، با وجود اذعان به «مغایر بودن تمدید این قانون با تعهدات آمریکا»، هیچ اقدام جدی در برابر چنین خلف وعده جدی که گویا تمامی هم ندارد، انجام نمی‌دهند؟
پاسخ سؤال نخست واضح است. اصولا، هدف از برگزاری نشست وین، اعتراض به بد‌عهدی آمریکا و تحت فشار گذاشتن حریف بوده است. اما تحت فشار گذاشتن طرف مذاکره، نیاز به ابزار فشار یا به قول سیاسی‌ها، «برگ برنده» دارد؟ پاسخ سؤال دوم هم دقیقا در همین نکته نهفته است. ابزار فشار و برگ برنده ما در این نشست چه بود؟ «هیچ». تیمی که پیشاپیش تمام برگ‌های برنده خود را بدون گرفتن تضمین‌های محکم داده، در چنین شرایطی جز امید بستن به وعده و وعیدهای «دل خوشکنک»، کار دیگری نمی‌تواند بکند. می‌تواند؟ حال تصور کنید اگر، برجام از سوی ما نقض می‌شد. واکنش حریف چگونه بود؟! متاسفانه باید بپذیریم، آنها تضمین‌های قوی و محکمی را در مذاکرات از ما گرفتند بدون اینکه کوچکترین تضمینی به ما بدهند آن هم به قول اوباما، بدون شلیک حتی یک گلوله:
«اگر 8 سال پیش به شما گفته بودم آمریکا روند رکود بزرگ را معکوس خواهد کرد... اگر به شما می‌گفتم که فصل جدیدی با مردم کوبا خواهیم گشود و برنامه هسته‌ای تسلیحاتی ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل خواهیم کرد... ممکن بود بگویید چشم‌انداز ما اندکی بیش از حد بلندپروازانه است.» (سه‌شنبه 21 دیماه/ سخنرانی خداحافظی اوباما در شیکاگو)
متاسفانه باید اذعان کنیم، خروجی نشست روز سه‌شنبه وین و نوع واکنش تیم مذاکره‌کننده کشورمان، نتیجه خالی بودن دست از ابزارهای فشار بود، نتیجه پذیرفتن شرط موذیانه حریف یعنی، موکول کردن اجرای تعهدات آنها به بعد از اجرای تمام و کمال تعهدات ما بود، نتیجه نگرفتن تضمین‌های قوی و کافی بود:
«از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریم‌های ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدام‌های ایران موکول گردیده، لازم است تضمین‌های قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرف‌های مقابل، تدارک شود که از جمله‌ آن اعلام کتبی رئیس‌جمهور آمریکــا و اتحادیه‌ اروپا مبنی بر لغو تحریم‌هاست.» (بخشی از نامه رهبر معظم انقلاب به رئیس‌جمهور محترم در 29 مهرماه 94)
 پذیرفتن وعده‌های مضحک حریف در مذاکرات وین، آن هم با آگاهی از اینکه، حریف قصد اجرای آنها را هم ندارد! حقیقتا تراژدی غم‌انگیزی است که، پیش از این منتقدان صدها بار نسبت به تبعات خسارت‌بار آن هشدار دادند اما همگی به جهنم حواله شدند.
اینکه گفته می‌شود«برجام خسارت محض است»، حرف حساب است. حرف بی‌حساب آن بود که بزک‌کنندگان برجام و آمریکا طی 4 سال گذشته زدند، تیترهایی بود که زنجیره‌ای‌ها زدند و مردم را فریفتند و با کمال وقاحت اعلام کردند، باید، هم مبالغه می‌شد و هم برجام و آمریکا بزک می‌شد:
«من مبالغه را قبول دارم. این مبالغه‌ها باید می‌شد به این خاطر که فضا خیلی فضای تنگ و ترشی بود، دولت باید در حقیقت این موضوع را قدری بزک می‌کرد که بتواند حرفش را به کرسی بنشاند.» (مدیرمسئول روزنامه شرق)
اما با تمام این تلخی‌ها، باید بپذیریم و باور کنیم، هنوز هم دیر نشده، چرا که به قول قدیمی‌ها، «جلوی ضرر را از هرجا بگیری منفعت است.» تردیدی وجود ندارد تا زمانی که کشوری بر استقلال خود تاکید کرده و نخواهد زیر بلیت غرب یا شرق باشد، فشارها علیه این کشور ادامه خواهند داشت، مگر آنکه این کشور آنقدر قدرتمند شود که دشمن را به کلی نا امید کند. تحریم‌ها ادامه خواهند داشت تا وقتی به حریف نشان بدهیم، آب خوردن مردم هم به مذاکره با آنها بستگی دارد.
باید ابزار تحریم را از دست دشمن گرفت. راه حل رسیدن به این مقصود نیز، افزودن به مولفه‌های قدرت و تبدیل شدن به کشوری مقتدر در تمام حوزه‌ها –چه سیاسی، چه اقتصادی و چه فرهنگی است. عقل حکم می‌کند، برای رهایی از چنین وضعی، استراتژی را تغییر دهیم. تصور اینکه هر چقدر ضعیف‌تر باشیم، با ما رفتار بهتری خواهند داشت، تصور غلط و خطرناکی است. اوضاع عراق، افغانستان و سوریه به خوبی گویای این حقیقت است. در میدان مذاکره یا جنگ به برگ‌های برنده و قدرت است که امتیاز می‌دهند. در هیچ جای دنیا با دستان خالی به مصاف حریف نمی‌روند. دست‌های ما در هتل کوبورگ وین، خالی بود.

پیام جدی برجامی اروپا به امریکا

علی خرم در ایران نوشت:
اقدام امریکا به تمدید قانون تحریم‌های آیسا به سلسله اختلافاتی میان تهران و واشنگتن درباره اجرای برجام انجامیده است که موضوع بحث و گفت‌وگوی نشست اعضای کمیسیون مشترک ایران و 1+5 در وین بود.
قانون تحریم‌های ایران که قرار بود تاریخ آن تا پایان سال جاری میلادی به پایان برسد، با تلاش مخالفان تندروی کنگره امریکا تمدید شد آن هم در شرایطی که رأی اکثریت موافقان این طرح به بی اثر شدن وتوی رئیس جمهوری امریکا می‌انجامید و باراک اوباما تنها برای نشان دادن نظر مخالف خود با تمدید این مصوبه مجلس امریکا از امضای آن خودداری کرد.
با وجود این ایران این اقدام را به معنای نقض سیاسی و محتوایی برجام تعبیر کرد و با توجه به ساز و کارهای تعبیه شده در برجام برای بررسی نقض تعهدات هر یک از کشورهای عضو توافق از کمیسیون مشترک 1+5 خواست تا این اقدام امریکا را مورد توجه و رسیدگی قرار دهد. این در حالی است که دولت اوباما پیش از این طی ۶ بند در برجام متعهد شده بود که بندهای تحریمی این قانون را که در تضاد با برجام بود به حالت تعلیق درآورد. عمده‌ترین تحریم‌های در نظر گرفته شده در این قانون که طبق برجام به حالت تعلیق در آمده بود به سرمایه‌گذاری در بخش صنایع نفت، گاز، پتروشیمی، فروش بنزین و خدمات مربوط به صنعت نفت از جمله حمل نفت خام ایران باز می‌گشت.
با این حال تمدید این قانون در شرایطی که مخالفان برجام در کنگره و دولت امریکا روی کار آمده‌اند باعث قوت گرفتن این فرض شده است که آیسا به طور کامل در معرض اجرایی شدن قرار گیرد. چه آنکه اگر این اتفاق بیفتد و دونالد ترامپ از اجرای دستورالعمل اجرایی اوباما درخصوص مستثنی کردن بندهای مربوط به تحریم‌های هسته‌ای قانون آیسا خودداری کند، آن وقت برجام عملاً از سوی امریکا نقض خواهد شد.
از این منظر اعضای اروپایی 1+5 که پیش از این و همزمان با انتخاب ترامپ بارها به او هشدار داده بودند که نباید به بازنگری در برجام فکر کند حالا که با شکایت مستقیم ایران از امریکا به دلیل نقض یکی از بندهای برجام روبه‌رو شده‌اند، به همراهی بیشتری با آن برخاسته‌اند. اروپایی‌ها که درخصوص حفظ حیات برجام متفق‌القول هستند، در بیانیه‌ای که منتشر کرده‌اند به دولت جدید امریکا هشدار داده‌اند که به دستورالعمل اجرایی اوباما مبنی بر مستثنی کردن تحریم‌های آیسا پایبند بماند که در غیر این صورت علاوه بر ایران سایر اعضای 1+5 هم این اقدام امریکا را نقض برجام تفسیر کرده و پیامد آن را متوجه واشنگتن خواهند نمود.
به این ترتیب اروپایی‌ها در شرایطی که موضعگیری‌های نخستین ترامپ مبنی بر در پیش گرفتن یک سیاست مستقل در عرصه بین‌المللی از سوی امریکا اسباب ناخشنودی آنها را فراهم کرده است، پیش از آغاز به کار دولت جدید واشنگتن این پیام جدی را به سوی او فرستاده‌اند که ذیل گزارش‌های آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر پایبندی تمام قد ایران به تعهداتش در چارچوب، این امریکاست که به عضو خاطی طرف توافق بدل شده است.
در واقع اروپایی‌ها بر اساس منافعی که از رهاورد توافق با ایران برای خود در نظر گرفته‌اند، خواهان محافظت از آن در برابر کارشکنی‌های احتمالی امریکایی‌ها هستند و حالا  بخوبی از فرصت اعتراض ایران به تمدید قانون آیسا بهره برده و در موضعی هماهنگ بر عهدشکنی احتمالی امریکایی‌ها در دوره رئیس جمهوری جدید این کشور هشدار داده‌اند.

هاشمی فراموش شدنی نیست

کورش شجاعی در خراسان نوشت:
یار دیرین انقلاب و امام و رهبری دعوت حق را لبیک گفت و از بین ما رفت اما یادش زنده خواهد ماند چون نهضت و انقلاب مردم مسلمان ایران و راه امام همچنان زنده است و زنده خواهد ماند و مسلم وقتی که قلب بزرگترین و مهمترین انقلاب قرن همچنان در دل تاریخ دیروز و فردای جهان می تپد، یاد موثران، بزرگان و استوانه های این انقلاب و نظام نیز زنده و ماندگار خواهد ماند. آیت ا... هاشمی رفسنجانی که از جوانی و از حدود سال 1337 یعنی 20 سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص پس از آشنایی و درک محضر امام خمینی(ره) تلاش مومنانه و آگاهانه در رکاب پیر و مرادش برای رهانیدن مردم و کشور از چنگ استبداد و استعمار و طاغوت زمان را آغاز کرد و تا پایان عمر پا در رکاب خدمت به انقلاب و نظام و مردم بود و شانه توانمند خود را زیر بار سنگین ترین مسئولیت ها قرارداد از یاد مردم بزرگوار و قدرشناس ایران نمی رود. آن «مرد روز های سخت» پیش از انقلاب و پس از انقلاب، آن سال ها زندان کشیده رژیم طاغوت و شکنجه شده ساواک، آن رئیس اولین مجلس شورای اسلامی و مدیر جلسه ای که نمایندگان مردم به عدم کفایت بنی صدر و عزل او رأی دادند همیشه در میدان حاضر بود آن هم «حاضر موثر» در عرصه های گوناگون.

و اما فرماندهی این انسان شجاع و با درایت در میدان سخت و سرنوشت ساز دفاع مقدس چه گره هایی را که باز نکرد و چه دستاورد هایی که نداشت. مشورت های سازنده، موثر، آینده نگرانه و ژرف اندیشانه این بزرگمرد بهره مند از «هوش وافر» به سلسله جنبان و بنیان گذار انقلاب و خلف صالح ایشان، از وی جایگاهی ساخت که رهبر فرزانه مان در پیام تسلیتشان، از هاشمی به عنوان «تکیه گاهی مطمئن» برای خود و دیگران یاد کردند، آن هم رهبری که سابقه رفاقت و دوستی خود را با هاشمی 59 سال و سرآغاز این دوستی دیرینه را قطعه بهشتی بین الحرمین کربلای معلی ذکر می کنند.
کیست که نداند و قبول نداشته باشد که آیت ا... هاشمی رفسنجانی یکی از بزرگترین سیاست مداران و نخبگان سیاسی عصر حاضر در جهان بود. آیا سخنرانی قرّا و موثر ایشان در اجلاس داکا آن هم در آن سال ها و هنگامی که ابرقدرت های جهان و خیلی از کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای برای انزوای ایران و مسئولان کشورمان از هیچ تلاشی فروگذار نمی کردند را می توان فراموش کرد. سخنرانی که پس از ایراد آن، سران و مسئولان بسیاری از کشور ها در مسیر بازگشت آقای هاشمی به جایگاه برای تقدیر از ایشان صف کشیدند. البته که نه در این مقال و مجال فرصت پرداختن به ویژگی ها و بزرگی ها و تأثیرات وجودی آیت ا... هاشمی رفسنجانی است و نه این که هدف نوشتن این یادداشت برشمردن اثرات وجودی ایشان است ولی اشاره به این نکات تنها بهانه ای هم برای ادای دین به ایشان و هم مقدمه ای برای نوشتن و تذکار چند نکته است که به اجمال اشاره می شود.
1 - مسئولان و دست اندر کاران و مورخان و اهل اندیشه و قلم، در اسرع وقت و با دقت و به دور از تنگ نظری ها، یکجانبه نگری ها و سیاسی کاری ها و حب و بغض ها و در نهایت امانتداری و انصاف برای هر چه بیشتر شناساندن چهره و شخصیت و خدمات هاشمی رفسنجانی به نسل کنونی انقلاب و هم برای شناساندن به نسل های آینده همت بگمارند.
شناساندن فردی که در سال 1335 و در سن 22 سالگی در فضای اختناق و رعب و وحشت اولین کتاب خود به نام «اسرائیل و فلسطین» را می نویسد و کتاب امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار را حدود 11 سال پس از آن به رشته تحریر در می آورد، شخصیتی که هم خطیب است هم نویسنده هم نخبه سیاسی و هم پژوهشگر قرآن، هم انقلابی هم وفادار و هم مدیر و مدبر، هم عاطفی و هم به فرمایش رهبری عزیزمان برخوردار از «صمیمیت کم نظیر»، شخصیتی که هم رئیس مجلس شورای اسلامی بوده، هم رئیس جمهور، هم رئیس خبرگان و هم بنا بر درایت فوق العاده و دور اندیشی کم نظیر رهبری، انتصاب ایشان به ریاست نهاد کلیدی و مهم مجمع تشخیص مصلحت نظام.
2 - مسئولان و دلسوزان ایران و انقلاب و نظام اسلامی باید از چهره ها و شخصیت هایی مانند آقای هاشمی رفسنجانی و بزرگانی همچون شهید بهشتی، علامه مطهری، شهید مفتح، شهید باهنر و شهید رجایی عزیز آن نخست وزیر و رئیس جمهور ساده زیست و مومن و متعهد و برخاسته از میان مردم و دیگر بزرگان و موثران و دلسوزان و خادمان این مُلک و ملت و به خصوص از شهیدان جان داده در راه حفظ دین و انقلاب و وطن برای آیندگان به بهترین شکل «الگو سازی» کنند نه این که به شهیدان و بزرگان این ملت تنها در مناسبت ها پرداخته شود و بس.
3 - باید عزمی جزم شود و از همرزمان و دوستان و دیگر یاران دیرین انقلاب درباره بزرگان و موثران در انقلاب و تثبیت نظام اسلامی و همه آنانی که نقش و سهمی به سزا در پیمودن مسیر عزت و استقلال و رشد و پیشرفت کشور داشته اند، مطالب، خاطره ها، درس ها و عبرت هایی برای آیندگان جمع آوری و تدوین شود چرا که قدر مسلم هر چه نزدیک تر به تاریخ شخصیت ها و وقایع مهم، مطالب جمع آوری و تدوین شود چنین مجموعه ای از اتقان، باورپذیری و اثرگذاری بیشتر برخوردار خواهد بود. نکته مهم و اساسی این که قطعاً نقد آگاهانه و منصفانه عملکرد مسئولان از جمله نقد عملکرد و مواضع آقای هاشمی هم لازم، هم درس آموز و هم حاوی عبرت هایی اساسی خواهد بود.
4 - مردم بزرگوار ایران با شرکت چند میلیونی در مراسم تشییع یار دیرین انقلاب دیگر بار ثابت کردند که به مسئولان و خادمان دلسوز و فداکار و مدیر و مدبر انقلاب و کشورشان عشق می ورزند و قدرشناس و قدردان مردان تاریخ ساز انقلاب و ایران هستند. هر چند برخی جناح های سیاسی در مقاطعی ناجوانمردانه بر هاشمی تاختند و ایشان را «عالیجناب سرخ پوش» خواندند و بعضی دیگر در پناه و سایه نقد و به بهانه نقد، هاشمی را تا توانستند تخریب کردند و حتی بعضی ایشان را آماج تهمت قراردادند.
5 - مردم فهیم کشورمان البته آگاهانه و مومنانه از «بت سازی» و معصوم جلوه دادن افراد و مسئولان پرهیز می کنند و می دانند که آقای هاشمی رفسنجانی نیز مانند دیگر مسئولان قطعاً اشتباه و قصور هایی داشته و گاه مواضعی گرفته و جملاتی بر زبان رانده که دل دلسوزان انقلاب را به درد آورده تا آنجا که حتی شیفتگانی که نمی خواستند هیچ اشتباه و قصوری را در ایشان ببینند نیز رنجانده است.
6 - مردم عزیزمان همان گونه که با حضور گرم و صمیمی و پرشور خود با سلایق مختلف سیاسی در مراسم تشییع یار دیرین انقلاب و امام و رهبری شرکت کردند و از یکی از استوانه های نظام و خدماتش قدردانی کردند نشان دادند که همچنان بر بیعت خود با امام عزیز و رهبر فرزانه خود و آرمان های بلند و متعالی انقلاب و شهیدان استوارند و همان طور که آقای هاشمی اجازه نداد وسوسه خناسان در فاصله انداختن و اختلاف افکنی موثر بیفتد، مردم فهیم و بیدارمان نیز با توکل به خداوند متعال و در پناه قرآن و امام زمان و رهبری های داهیانه رهبر عزیزمان، اجازه نخواهند داد که خناسان برای اختلاف افکنی و تهدید امنیت و استقلال و کیان انقلاب و میهن میدان پیدا کنند و همه دیدیم که حتی از دست دادن یکی از یاران دیرین و تأثیرگذار انقلاب و امام و رهبری نیز به صحنه افتخار آمیز و شورانگیز نمایش وحدت و همچنین به رخ کشیدن عزت ایران و انقلاب در پیش چشم جهانیان تبدیل شد.

شکست پروژه جاسازی هاشمی از انقلاب

دكتر يدالله جواني در جوان نوشت:

تشييع پيكر آيت‌الله هاشمي رفسنجاني به اعتراف تمامي رسانه‌هاي خارجي و داخلي، نمايش وحدت ملت ايران بود. اين تشييع علاوه بر  نمايش وحدت آحاد مردم، احزاب و گروه‌هاي سياسي با سلايق گوناگون، پيوند عميق و ناگسستني مردم با نظام و ولايت و رهبري را نيز به نمايش گذاشت. 

اقامه نماز بر جنازه آيت‌الله هاشمي به امامت مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله العظمي امام خامنه‌اي (مدظله‌العالي) در دانشگاه تهران با حضور انبوه مردم و مسئولان كشوري و لشكري با سلايق گوناگون، حاوي پيام‌هاي متعدد است؛ پيام‌هايي كه نياز به تحليل دارد. 
به طور قطع اين مراسم با مختصات خاص خود، جبهه شياطين، خناسان و دشمنان خارجي و جريان ضد انقلاب را به شدت خشمناك و عصباني كرد. 

عصبانيت جبهه مقابل جبهه انقلاب اسلامي با محوريت امريكا، به شكست پروژه آنان و بر باد رفتن آرزوهايشان بر مي‌گردد. پروژه‌اي كه غربي‌ها به كمك عوامل داخلي خود، با صرف هزينه‌هاي سنگين و سرمايه‌گذاري‌هاي فراوان، در به نتيجه رساندنش ناكام ماندند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي در ايران، جبهه استكبار بقاي خود را در به شكست رساندن انقلاب اسلامي و فرو ريختن نظام جمهوري اسلامي ديد. غربي‌ها براي حفظ تمدن خود و استمرار سلطه تمدن غرب بر جهان، جلوگيري از پي‌ريزي تمدن نوين اسلامي را، يك ضرورت قطعي يافته، براي ناكام گذاشتن جمهوري اسلامي در تمدن‌سازي اسلامي، طرح‌ريزي و اقدام عليه جريان انقلاب اسلامي و مقابله با جمهوري اسلامي را در دستور كار خود قرار دادند. 
ايجاد اختلاف بين عناصر اصلي انقلاب و جداسازي آنان از جريان اصيل انقلاب و رهبري آن، يكي از پروژه‌هاي خطرناكي بود كه جبهه استكبار با بهره‌گيري از تجارب خود، در پيش گرفت.

با تأسف بايد گفت كه جبهه استكبار به كمك جريان ضد انقلاب و عناصر قدرت طلب و فاسد داخلي، توانست اين پروژه خطرناك را در مورد آقاي منتظري به نتيجه كامل برساند. پروژه جداسازي آقاي منتظري آن هم در جايگاه قائم مقام رهبري از امام و انقلاب، پروژه مشترك داخل و خارج بود كه عليه انقلاب اسلامي طراحي شد و به اجرا در آمد. براساس اين پروژه آقاي منتظري كه حاصل عمر امام (ره) بود و نقش برجسته‌اي در شكل‌گيري انقلاب اسلامي داشت، در نهايت از امام و انقلاب فاصله گرفت و به رويارويي و تقابل روي آورد. جريان ضد انقلاب، منافقين و نفوذي‌هايي چون باند فاسد و قدرت‌طلب سيدمهدي هاشمي معدوم، عوامل اصلي اجراي اين پروژه شبكه‌ استكبار بودند. اين پروژه براساس سياست قديمي و كارآمد پير استعمار، يعني انگليس خبيث، مبني بر سياست «تفرقه بينداز و حكومت كن»، طرح‌ريزي شده بود. حضرت امام (ره) بسيار تلاش كرد كه مانع از خروج آقاي منتظري از چارچوب نظام و كاروان انقلاب و كنار گذاشته شدن از جايگاه قائم‌مقام رهبري شود، لكن اقدامات دشمن در اين خصوص به ثمر نشست و آقاي منتظري به دليل همراه شدن با منافقين و ضدانقلاب، از گردونه نظام و جريان انقلاب خارج شد. 

پس از رحلت جانسوز حضرت امام (ره) و انتخاب مقام معظم رهبري از سوي مجلس خبرگان رهبري به عنوان خلف صالح آن عزيز سفر كرده، جبهه استكبار به بازتوليد پروژه پيش گفته در خصوص آقاي هاشمي رفسنجاني، با هدف راهبردي جداسازي ايشان از رهبري و جريان اصيل انقلاب اسلامي روي آورد. 

سرمايه‌گذاري جبهه استكبار براي به نتيجه رساندن اين پروژه طي 27 سال گذشته، بسيار زياد و در مواردي غير معلوم است. بخشي از اين پروژه با يك سرمايه‌گذاري 20ساله، در سال 88 در قالب فتنه بروز و ظهور پيدا كرد. بررسي‌ها نشان مي‌دهد جداسازي آقاي هاشمي از رهبري و خارج كردن آن مرحوم از چارچوب نظام، يكي از اهداف اصلي فتنه 88 بود. دشمنان به اين جمع‌بندي رسيده بودند كه با توجه به سوابق مبارزاتي و جايگاه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در انقلاب و نظام اسلامي، اگر اين هدف تحقق يابد، حيات و بقاي جمهوري اسلامي و استمرار انقلاب اسلامي، با يك خطر جدي مواجه مي‌شود. به تعبير مقام معظم رهبري،‌ خناسان بسيار تلاش كردند تا رابطه بين آقاي هاشمي و ايشان را به طور كامل قطع كنند، اما موفق نشدند. تجربه پروژه جداسازي مرحوم آقاي منتظري از يك طرف و تدابير حكيمانه و صبر ايوب‌وار مقام معظم رهبري  در مواجهه با برخي مسائل كه طراحان اصلي آن بيگانگان و خناسان داخلي بودند از طرف ديگر، آقاي هاشمي رفسنجاني را تا پايان عمر در چارچوب نظام و در جايگاه رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام حفظ كرد و پروژه دشمنان را ناكام گذاشت. مردم قدرشناس ايران اسلامي، با تمركز بر فرازها و مجاهدت‌هاي رفيق و يار ديرينه رهبري و بدون توجه به نشيب‌ها و برخي مسائل سال‌هاي اخير، پيكر آيت‌الله را تشييع كردند و وحدت ملي و پيوند با نظام و رهبري را به نمايش گذاشتند.

پهلوان عرصه سياست

مسعود سلطاني‌فر در شرق نوشت:

چه بسيار سياست‌ورزان و سياست‌پيشگان كه در اين ملك زيسته‌اند و هرگز ردي و نشاني از آنها در پسين تاريخ به جاي نمانده است و چه اندك و بسيار اندك كساني بوده‌اند كه مصداق حقيقي كلمه سياست‌مدار بوده و از خود چنان مُهر و نشاني برجا گذاشته‌اند كه چه مخالفان و چه موافقانشان نتوانسته‌اند زبان به انكار چرخانده يا از كنار نامشان به‌سادگي عبور كنند. پيكر اين سرزمين همواره رنجور ازدست‌دادن چنين شخصيت‌هاي ارزنده‌اي بوده است. سياست‌مداراني كه اوراق تاريخي اين كشور به مدد حضور آنها و نام آنها نوشته و خوانده مي‌شود و جغرافيا به لطف و درايت همين انگشت‌شماران و معدود سياست‌مداران، مانند كوه حفظ شده است. «سياست‌مدار»ي كه همواره خود گوهر كمياب اين كشور بوده است. سياست‌مدار همان كسي است كه ترجيحات و رجحان‌ها و به‌ویژه مقاطع سكوت و غريو را تشخيص مي‌دهد و سعي مي‌كند كشور و ملتش را به‌درستي از آن آگاه کند و از بزنگاه‌ها و پيچ‌وخم‌هاي تند مسير به‌آرامي عبور دهد. شخصيتي است كه ملت از او به قهرمان ياد مي‌كنند و مدام آن را مي‌جويند و فقدانش را و اثر و نامش را هرگز از ياد نمي‌برند. به معنا و عبارت ديگر، پهلوان صدايش مي‌زنند؛ ازآن‌رو كه در منش پهلواني سياست، مدارا و رعایت انصاف يك اصل انكارناشدني است، او را سرآمد و نمونه‌ای درخور مي‌شناسند. عرصه حکومت‌داری، اقتصاد و سیاست نیازمند چنين روحيه پهلوانی است و كشور ما ديرسالي است با قهرماناني اين‌گونه خو گرفته و آنها را منبع و منشأ خود براي انتخاب قرار داده است. امروز، متأسفانه ملت ايران يكي از نادر سياست‌مداران و يكي از معدود پهلوانان خود را از دست داده است.  آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني را با هر متر، معيار و ميزاني كه بسنجيم يكي از همين سياست‌مداران كم‌شمار تاريخ معاصر ماست. سياست‌مداري بزرگ، روحاني برجسته، خطيبي توانا و يك فعال اجتماعي و سياسي كه چه در حكومت پهلوي و چه در قريب به چهار دهه حضور در پررنگ‌ترين نقش‌هاي جمهوري اسلامي، توانست به وظيفه خود عمل و نقش پهلواني را براي ملت قهرمان ايران ايفا كند.

دوران سخت بدون آیت‌ا... هاشمی

مهدی مطهرنیا در آرمان نوشت:

هاشمي دارفانی را وداع گفت اما مكتب فقهي او در سياست و در نزد دوستان و شاگردانشان به يادگار باقي خواهد ماند. پيامدهاي رفتن وي اکنون درك نمي شود، اما آینده بدون هاشمی رفته رفته نمایان خواهد شد. مرد بزرگي كه به اسب سركش بحران‌ها مهار می‌زد، رفت. معمار انقلاب فرمود«نهضت زنده است تا هاشمي زنده است» شب ١٩ دي ماه یعنی روز شروع انقلاب ۵۷، هاشمي از ميان یاران و مردم رفت. هاشمي رفته است اما مكتب هاشمي در ميان ما باقي است. اين ميراث را بايد حفظ كرد. خردورزي سياسي درگستره اسلاميت انقلاب، ستون فقرات اين مكتب است. فراموش نكنيم، نه تنها بايد هاشمي را از ياد نبريم، بلكه شايسته است تا تلاش كنيم مكتب اعتدال و خردوزي عقلاني او را درگستره دگماتيست گرايي‌های عوام فريبانه و تجدد نمايي‌های عقل گريزانه حفظ نماييم. نویسنده این قلم سال‌ها پيش روبه‌روي او و دركنار ميز كارش نشست و حدود چهل و پنج دقيقه از سياست و سطوح گوناگون تهديد با او سخن گفت. تلاش كردم تا در پايان ملاقات با وي؛ بنا به نيتي عالمانه رفتاري عوامانه از خود بروز دهم، كمر خم كردم تا دستان وي را به رسم ادب و آن نيت توامان بوسه زنم، دست در زیر پهلوهايم برد به بالايم كشيد، چشم در چشمانم گفت:«خجالت نمي كشي كار عوامانه انجام می‌دهي». هاشمي در گذشته ای سخت، هاشمي شده بود، او مرزهايي را در نورديده بود كه كمتر فردي ياراي گذر از آن را پيدا می‌كند. امسال كه در مراسم رونمايي كتاب زمانه و زندگي او گفت: ديگر راحت می‌ميرم؛ همان زمان دلم لرزيد. آن روز هر لحظه جلوي چشمانم می‌آید . لحن او در اين ايام در خواندن مطالبي براي اميركبير امضايي بود بر آنچه او مي‌دانست، انقلاب اسلامي با مرگ هاشمی دوران پسا هاشمي را آغاز می‌كند. آینده متاثر از مرگ هاشمی خواهد شود و تاثیرات بعد از مرگ او نیز در جریان انقلاب اسلامی ماندگار خواهدماند. دوران پسا هاشمی در انقلاب اسلامی نه به دوران گذار از هاشمی و پیوستن به دوران دیگر، بلکه به دوران دقت بیشتر به روند انقلاب اسلامی، به معانی وتعاریفی است که در این چند دهه از انقلاب اسلامی باز تعریف شده است. این دوران با وفات او آغاز شد و تشییع جنازه پر ابهت او که شبیه‌ترین تشییع جنازه به امام و مقتدایش بود، نشان داد که مردم انقلاب اسلامی را پاس می‌دارند و بر اصول و ارزش‌های آن انقلاب استوارند. اگر نکته ای وجود دارد و نقدی در رفتارها و کنش‌ها روا داشته می‌شود بر نوع رفتاری است که به نام انقلاب اسلامی و متکی بر اصول و ارزش‌های انقلاب اسلامی و قدرت گرفته از همان اصول و ارزش‌ها در چارچوب سیستمی که خود را متصل به این انقلاب معرفی می‌کند به وجود آمده است. انقلاب اسلامی انقلاب همه مردم ایران از تمام طبقات گوناگون بود که در جغرافیای ایران زیست می‌کنند. امروز اگر بخواهیم در نظام جمهوری اسلامی وحدت را حفظ کنیم، باید اصول وارزش‌های انقلابی را بازیابیم، هاشمی نه سپید بود نه سیاه، اما هاشمی با تمام فراز و نشیب‌های زندگی خود بر این محور استوار ماند. صداقت به خرج داد، صمیمیت داشت، با صراحت سخن گفت، با صلابت بر روی سخن خود ایستاد و بسیار صبورانه با رویکرد اعتدالی و صلح منشانه از اصول و ارزش‌های انقلابی پاسداری کرد. از این رو باید بر این نکته پای فشرد که هاشمی در دهه آخر عمر خود با گذر از مراحلی چون خویشتن یابی و احترام به خود خویشتن‌شناسی و شناخت جایگاه خود در سپر انقلاب و سپس خویشتن پردازی و کف نفس در مسیر مبارزات اصطکاک‌های قدرت در دهه آخر عمر خود به خویشتن‌آرایی و آرایش و پیرایش خود از رسوبات باقی مانده از دهه‌های گذشته و اصلاح اخلاق خود به حسناتی که در دوران گذشته زندگی خود آنها را فرا آموخته بود و در خود ذخیره داشت، پرداخت. در نتیجه هاشمی سپید این دنیا را ترک کرد و این‌چنین شد که مردم او را پاس داشتند و به احترام او از جای برخاسته، کلاه از سر برداشتند و شبیه ترین تشییع جنازه به تشییع جنازه امام و مقتدایش را برایش فراهم ساختند. راهش پر رهرو باد.

خراش روح و روان

  شوراي نويسندگان روزنامه اعتماد نوشت:

يكي از مجلات اصولگرا كه روابط نزديكي با تندروها دارد، در آخرين شماره خود، گفت‌وگوي مفصلي را با آقاي عباس ميلاني استاد ايراني در دانشگاه استنفورد امريكا انجام داده است. آقاي عباس ميلاني از جمله افرادي است كه به لحاظ مواضع سياسي منتشر شده از جانب وي در رسانه‌هاي فرامرزي؛ رسانه‌ها و نشريات داخلي به صورت نانوشته حق انتشار مطالب وي را ندارند. حتي نقد منصفانه او نيز تا حدي ممنوع است. براي نمونه حدود دو سال پيش دو نفر از كارشناسان داخلي در خانه كتاب اقدام به نقد كتاب «نگاهي به شاه» آقاي ميلاني كردند و مفاد اظهارات آنان كه بعدا در فضاي مجازي منتشر شد، ارزيابي منصفانه و حتي انتقادي از آن كتاب بود. ولي جالب است كه آن نهاد با وجود آنكه زحمات زيادي براي توليد اين مطلب كشيد، در آخرين لحظات از انتشار آن پشيمان شد. چرا كه كتاب آقاي ميلاني در ايران اجازه چاپ نيافته بود، هرچند ده‌ها هزار نسخه از آن به صورت غيرقانوني چاپ و فروخته شده بود. ولي با اطمينان مي‌توان گفت كه گفت‌وگوي اخير نشريه عصر انديشه با آقاي ميلاني از نوع خود جزو اقدامات رسانه‌اي غيرقابل انتظار در ايران است.
ابتدا بايد اعلام كرد كه از انجام چنين گفت‌وگوهايي دفاع بايد كرد. اين دفاع ربطي به محتواي گفت‌وگو و درستي و نادرستي آن ندارد. چه با آن موافق و چه مخالف باشيم، انجام آنها را بسيار مفيد مي‌دانيم. هم از حيث آگاهي‌بخشي نسبت به ديدگاه‌ها و تحليل‌هاي ديگران و از آن مهم‌تر از حيث بازتابي كه نسبت به تصوير ايران در جهان دارد، كه به نظر مي‌رسد اين دومي مهم‌تر و حتي مفيدتر است. براي نمونه وقتي كه گفت‌وگوي آقاي ميلاني در نشريات داخلي منتشر مي‌شود، ديگران از جمله شخص ميلاني نمي‌توانند چون گذشته فضاي رسانه‌اي ايران را به نبود آزادي و سانسور متهم كنند؛ و به‌طور طبيعي رفتارشان را نيز با اين برداشت تطبيق خواهند داد؛ و چه بسا در لحن و گفتارشان نيز اثرات مثبتي بگذارد. به‌علاوه انتشار اين مطالب در نشريات و رسانه‌هاي داخل كشور به غناي فكري نيز كمك مي‌كند، زيرا موضوع ناگفته‌اي باقي نخواهد ماند و افراد در مواجهه با نظرات ديگران فارغ از احساسات و پيش‌داوري‌هاي مرسوم برخورد ‌خواهند كرد، و اگر نكته مثبتي در آن يافتند مي‌پذيرند و در غير اين صورت آن را رد مي‌كنند. چنين فضايي به آرامش رواني و سياسي و فكري جامعه كمك مي‌كند. در حالي كه منع گفت‌وگو با ديگران، مخاطب و گوينده را به اين نتيجه مي‌رساند كه حتما حرف‌هاي مهمي وجود داشته كه اجازه نشر آن را نمي‌دهند و بدون اينكه نيازي به مطالعه نظرات ديگران باشد، قضاوت نهايي را انجام مي‌دهد. بنابراين دفاع از اين نوع گفت‌وگوها يك اصل اساسي است.
فارغ از اين نكته بياييد يك آزمون ساده انجام دهيم. گفت‌وگوي آقاي ميلاني را به صورت فايل ساده درآوريم و نام مصاحبه‌كننده را نيز حذف كنيم و آن را در اختيار تعدادي از افراد آشنا به امور رسانه‌اي در ايران قرار دهيم تا آن را بخوانند. سپس از آنان سوال شود كه يك رسانه داخلي قصد انتشار اين گفت‌وگو را دارد، آيا با انتشار آن موافق هستند يا خير؟ اگر به ١٠ نفر هم داده شود بعيد است كه حتي يك نفر از آنان توصيه به انتشار آن گفت‌وگو كند. مگر اينكه بگويد در صورت انتشار اين آخرين شماره نشريه خواهد بود. در واقع اين گفت‌وگو عبور كردن از حداقل ١٠ خط قرمز نانوشته ولي تعيين شده براي رسانه‌هاي داخلي است. از نام مصاحبه‌شونده و عكس او بگيريد تا مطالبش درباره انقلاب و امام، هويدا، شاه، انقلاب، بهاييت، اتفاقات سال‌هاي اخير و وضع جاري كشور. هركدام اينها به تنهايي مي‌تواند سبب بسته شدن يك نشريه شود و گوينده و نويسنده و ناشر را با هم دچار مشكل كند، ولي خوشبختانه در مورد نشريه عصرانديشه چنين اتفاقي رخ نداده است و اميدواريم هيچگاه براي هيچ نشريه‌اي رخ ندهد. ضمن اينكه انتشار اين گفت‌وگو هم هيچ معادله‌اي را در كشور به هم نزده است و نخواهد زد.
با وجود اين يك اتفاق ناخوشايند در اين ميان رخ داده، و آن وجود تبعيض ناروايي است كه روح و روان هركسي را خراش مي‌دهد.


اين حد از تبعيض موجب مي‌شود كه اثرات احتمالي و مفيدي كه بر انتشار اين گفت‌وگوها مي‌تواند مترتب شود، به دست نيايد. اگر قرار است كه با انتشار آنها تصويري از فضاي آزاد رسانه‌اي منتقل شود، نه تنها چنين اتفاقي رخ نخواهد داد، بلكه تصويري ديگر از وجود تبعيض منتقل خواهد شد. چرا چنين تبعيضي در جامعه ما و در عمل رخ مي‌دهد؟ پاسخ در نابرابري حقوقي است. اين نابرابري ريشه در يك ذهنيت پيشامدرن دارد. كه حسن و قبح اعمال و رفتار را برحسب افراد گوناگون و انگيزه‌هاي آنان ارزيابي مي‌كند. در اين نگاه قانون نسبت به افراد يكسان اعمال نمي‌شود. پيش از اجراي آن، افراد جامعه به دو گروه خودي و غيرخودي تقسيم مي‌شوند و هر فعلي كه از خودي‌ها سر زند، نيكوست و هر فعلي كه از غيرخودي‌ها سر زند قبيح و زشت است و از اينجا به بعدش را با قانون تطبيق بايد داد. اين رفتار مصداق آن مصرع مشهور است كه: «هرچه آن خسرو كند، شيرين بود».


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات