صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۹۸۶۱۴

یادداشت روزنامه های 2 بهمن 1395

شیرها رفته اند در آتش...

جعفر بلوری در کیهان نوشت:

ساعت 7:59 دقیقه صبح روز پنجشنبه وقوع یک آتش‌سوزی مهیب و ناگهانی در ساختمان 53 ساله «پلاسکو» و چند ساعت بعد (حدود 11:30 صبح) فروریختن تمام این ساختمان عظیم تجاری 17 طبقه فعال در عرصه پوشاک، مردم ایران به ویژه تهران را در شوک و بهت و غم فرو برد و همه را عزادار کرد. طبق گزارش‌های پراکنده‌ای که بی‌وقفه از این حادثه مخابره می‌شود، این فاجعه منجر به شهادت یا جراحت عده‌ای از هموطنان عزیزمان شده است. براساس همین گزارش‌ها، شماری از آتش‌نشانان عزیز کشورمان نیز به همراه چند خبرنگار و عکاس که برای پوشش خبری در محل حاضر شده بودند، زیر آواری از آهن و بتن و آتش مدفون شده‌اند و تلاش شبانه‌روزی عزیزان آتش‌نشانی، نیروی انتظامی، پرسنل زحمت‌کش شهرداری، اورژانس و حتی ارتش برای نجات آنها همچنان ادامه دارد؛ اگر‌چه این هم گفته شده که امید زیادی برای زنده ماندن این عزیزان وجود ندارد. از شمار افرادی که زیر آوار مانده‌اند نیز آمارهای متفاوتی منتشر شده است، از 20، 25 تا 30 نفر تا «آمار دقیقی در دست نداریم.». در این باره اما گفتنی‌هایی هست:
1- از همان دقایق شروع آتش‌سوزی و تماس با 125، آتش‌نشانان عزیز کشورمان با تمام توان و امکانات وارد معرکه شده‌اند. طبق اخباری که به دست ما رسیده، نزدیک به 200 آتش‌نشان از چندین ایستگاه آتش‌نشانی به محل اعزام شده‌اند و در ساعات اولیه نیز پیشرفت‌های خوبی در کار اطفاء حریق داشته‌اند اما سرایت آتش به منابع گازوئیل در پشت بام (طبق اعلام برخی مسئولین، ساختمان پلاسکو فاقد لوله‌کشی گاز بوده و کسبه از گازوئیل استفاده می‌کردند) و آتش حاصل از انفجار آن و از همه مهمتر وجود انبوهی پوشاک و البسه در ساختمان باعث زبانه کشیدن آتش و در نتیجه ذوب شدن تیرآهن‌ها و سرانجام، متلاشی شدن ساختمان فلزی پلاسکو بر سر پرسنل فداکار آتش‌نشانی شده است. در شدت این آتش‌سوزی همین بس که، 24 ساعت بعد از اطفاء حریق، وقتی ماموران آتش‌نشانی با کمک سگ‌های زنده‌یاب به داخل آوار، تونل می‌زنند، با «آتش خاموش» (آتشی که اگر‌چه خاموش شده اما هر آن احتمال مشتعل شدن دارد) و دود غلیظ حاصل از آن مواجه می‌شوند و همین امر کار کمک رسانی را به شدت مختل کرده است.
2-وقوع چنین آتش‌سوزی وسیعی آن هم در قلب پایتخت، اگر نگوییم بی‌سابقه، کم سابقه بود. برای درک عمق فاجعه کافی است به تصاویری که از محل حادثه منتشر شده و میزان خسارات و تلفات آن نگاهی بیندازیم. رئیس‌اتاق اصناف ایران دیروز گفته این آتش‌سوزی 1500 میلیارد تومان خسارت مالی به همراه داشته است. گزارش شده خطر آوار شدن ساختمان‌های مجاور به دلیل آسیب‌های جدی وارد شده به آنها نیز جدی است. واکنش‌ها و پیام‌هایی که از سوی بالاترین مسئولین کشورمان- از رهبر معظم انقلاب تا رئیس‌جمهور محترم کشور و سایرین- به مناسبت این حادثه منتشر شده نیز نشان دهنده تلخی و سنگینی این حادثه است. برخی شخصیت‌های سیاسی و ورزشی کشورهای خارجی هم برای ابراز همدردی و تسلیت به خانواده قربانیان پیام‌هایی را منتشر کرده‌اند. این حادثه بازتاب بسیار گسترده‌ای نیز در رسانه‌های سرتاسر دنیا داشت که همه این‌ها نشان‌دهنده «عمق فاجعه» است. امروز از سوی دولت، روز عزای عمومی اعلام شده است.
3- غالبا پس از وقوع هر حادثه مهمی در هر نقطه‌ای از دنیا، عده‌ای بی‌درد و مسئولیت ناشناس پیدا می‌شوند که دست به شایعه‌سازی بزنند. حادثه هر چقدر بزرگتر، شایعه‌ها نیز بیشتر و عجیب‌تر. با وجود شبکه‌های اجتماعی که به دست هر فرد یک رسانه مستقل می‌دهد نیز، شایعه‌سازی‌ها بیشتر و پیچیده‌تر هم می‌شود. حادثه پلاسکو نیز از این شایعات مصون نمانده است و از این پس نیز تا وقتی این حادثه در افکار عمومی زنده است، شایعات ادامه خواهند داشت. اولین شایعه اما در همان نخستین ساعات رسانه‌ای شدن حادثه و با هدف پاسخ به اولین سؤال افکار عمومی ساخته شد؛ یعنی علت حادثه. در این شایعه اعلام شد، نشت گاز باعث وقوع این آتش‌سوزی شده است. این در حالی است که به گفته مسئولین مربوطه، این ساختمان اصلا فاقد انشعاب گاز بوده و بدین ترتیب این شایعه تکذیب شد. اما بلافاصله شایعه دوم از راه رسید: علت حادثه انفجار کپسول(یا پیک‌نیک) گاز و سرایت آن به پوشاک بود!
شایعات حتی به انفجار بمب، داعش، عذاب الهی و توطئه عده‌ای کسبه ورشکسته برای دریافت خسارت از بیمه و... نیز رسید. عده‌ای نوشتند کار برج‌سازهاست و در توجیه این دروغ شاخدار اضافه کردند که« چند سال بعد برج عظیم تجاری جای آن ساخته خواهد شد!» شاید بتوان گفت، یکی از آفت‌های شبکه‌های اجتماعی، وجود همین شایعات باشد.
4- بدتر از «شایعه سازان»، کار «کاسبان سیاسی» است که همواره مترصد فرصتی هستند تا از هر اتفاقی ولو درد و رنج مردم، ارتزاق کنند. شاید «کاسب سیاسی» برای این عده کم باشد؛ «کفتار» عنوان مناسب‌تری است.
این عده همواره با دهان‌های باز دور از معرکه به کمین می‌نشینند تا آبی گل آلود شود و ماهی‌ایی به چنگ آید!
یکی از این کفتارها که از قضا سر در آخور اجنبی‌ها و بهایی‌ها هم دارد و افسارش نیز در دست عده‌ای در آن سوی مرزهاست، در حالی که عده‌ای از هموطنانمان زیر آواری از بتن و آهن و آتش گرفتار هستند، به بهانه یافتن مقصر، سعی در گرفتن ماهی از آب گل‌آلود کرده و می‌نویسد، چون صاحب ساختمان پلاسکو فلان بنیاد بوده پس مقصر آن نهاد است. دیگری با نیم نگاهی به انتخابات پیش رو، شهرداری و شورای شهر را عامل این فاجعه دانسته و برای یک جریان سیاسی خاص تبلیغ می‌کند. آن فعال سیاسی سعودی هم با انتشار تصاویری از ساختمان در حال آتشِ پلاسکو، به جشن و پایکوبی پرداخته است و در نهایت؛ آن صهیونیستِ فارسی زبان هم نوشته «ای کاش می‌شد از اسرائیل کمک بفرستیم؛ در این رشته کمک و تخصص داریم.» و پاسخ گرفته است که «شما خانه وکاشانه مردم فلسطین را بر سر آنان خراب نکنید، ارسال کمک پیشکش»... و این دو بیتی را ظاهرا، در وصف همین لاشخورها و کفتارهای سیاسی سروده‌اند:
كاسب زخم و ناله و دردند
 اين جماعت چقدر نامردند
شيرها رفته‌اند در آتش
 لاشخورها هجوم آوردند
اگرچه این را هم باید اضافه کرد که برخی هموطنانمان، سیاست بازی‌ها و نیش و کنایه‌های این انسان‌نماها را بی‌پاسخ نگذاشته‌اند. نظیر پاسخ یکی از هموطنانمان به آن صهیونیست.
5- فاجعه دلخراش پلاسکو در کنار همه این زشتی‌ها، زیبایی‌هایی هم داشت. اتحاد و بسیج مثال زدنی مردم برای کمک به حادثه دیدگان و تشکیل صف‌های طولانی برای اهدای خون به مجروحان، برگزاری مراسم‌ دعا و توسل برای عزیزانی که زیر آوار گرفتار شده‌اند و ... از جمله زیبایی‌ها بود که حتی المقدور اندکی به خانواده‌های قربانیان تسلی خاطر داد. اتحادی که این حادثه بین همه اقشار جامعه ایجاد کرده در کنار روشن شدن این حقیقت که کار آتش‌نشانان حقیقتا کار بسیار سخت و خطرناکی است نیز از جمله مسائلی است که بین مردم شاید تا پیش از این حادثه، به این شکل آشکار نشده بود. در واقع مظلومیت این قهرمانانِ گمنام که  گاه از سوی برخی جریان‌های خاص مورد بی‌مهری قرار می‌گرفتند.
6- بدون تردید برخی ضعف‌ها، کاستی‌ها، کوتاهی‌ها، و فرهنگ‌های غلط در وقوع این فاجعه و تبعات خسارت بار آن نقش داشته است. از فرهنگ غلطِ «گرفتن عکس سلفی در هر شرایط» بگیر تا «هجوم جمعیت به محل حادثه و ایجاد اختلال در کار کمک‌رسانی آمبولانس‌ها» در تلخ‌تر شدن این فاجعه نقش داشتند. در‌باره ایمنی ساختمان نیز حرف و حدیث‌هایی وجود دارد. آنطور که آقای چمران رئیس‌شورای شهر تهران روز گذشته در سخنرانی پیش‌از خطبه نماز جمعه تهران گفته، 14 بار به هیئت‌مدیره پلاسکو درباره ایمن نبودن ساختمان هشدار داده شده بود. آقای سید جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتش‌نشانی تهران و سخنگوی ستاد بحران پلاسکو نیز می‌گوید بیش از 30 بار، به کسبه و مغازه داران ساختمان هشدار داده شده بود که ساختمان ایمنی لازم را ندارد. وی حتی می‌گوید، 40 درصد ساختمان‌های این منطقه نیز شرایط ایمنی مناسبی ندارند. رسیدگی به این امور قطعا لازم و ضروری است اما توصیه می‌شود، همانطور که رهبر انقلاب نیز فرمودند، ابتدای امر، همه ظرفیت‌ها برای نجات عزیزانی که جان خود را برای نجات هموطنانشان به خطر انداخته‌اند صرف شود، حتی اگر احتمال زنده ماندن آنها زیر یک درصد باشد.
حفظ اتحاد در کنار بی‌توجهی به کفتارها و بازی‌های سیاسی این جماعت از جمله اقداماتی است که هم می‌تواند به پیشبرد کارها و بهتر شدن اوضاع کمک کند و هم می‌تواند، به مثابه سیلی محکمی بر گوش دشمنان قسم خورده ایران عزیز اسلامی عمل کند.

آتش‌نشانی به نام «علی»

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:

همه را دعوت می‌کند به فرار، اما خود به دل آتش می‌زند... و دل ما را آتش می‌زند! چه دریادلی است آتش‌نشان شهید که برای نجات جان انسان‌ها، خودش قربانی می‌شود، می‌سوزد و زیر آوار می‌ماند... تا جوانمردی زیر آوار نماند، تا وقتی می‌نویسیم «اسطوره»، فقط «افسانه» نباشد؛ «شاهد عینی» داشته باشد! آه! هم‌الان صدای آژیر آمبولانس آمد! آفتاب آمد دلیل آفتاب! فقط دعا می‌کنم این یکی زنده بماند! گمانم دخترکی، چند کوچه آن ورتر انتظار پدر را می‌کشد... همان مرد آشنای روز اول مهر! شغل پدر؟ آتش‌نشان! و نه فقط شغل، بلکه «عشق»! و نیک اگر بنگری، تا «عاشق» نباشی، یارای این را نداری که برای «جمهوری»، دل به آتش بزنی! اسطوره‌های ما همه عاشق بودند! و قصه عشق نیز پایانی جز آتش ندارد! نه! هنوز هم پروانه‌ای عاشق‌تر است که برنمی‌گردد! این را آتش‌نشانی می‌گفت که همکارش، دوستش، رفیقش و برادرش، زیر خروار آواری از آتش، جامانده بود! هدف اگر نجات جان آدمی باشد، زنده‌باد جنون و دیوانگی! زنده‌باد پرنده‌ای که با بال سوخته. پرواز می‌کند! زنده‌باد آتش‌نشانی که عقل عافیت‌طلب محاسبه‌گر را از نفس خود جدا می‌کند تا شجاعت عشق در وجودش خاموش نشود! آمد... دیدیم! عکسش هست! سندش هست! چه فیش حقوقی آشنایی! چیزی در مایه‌های همان دریافتی مدافعان حرم! با حقوق نجومی نمی‌توان مرد میدان شد و قدم در گلستان آتش نهاد! «ذخیره نظام» خودش را در «خیابان جمهوری» نشان داد، آنجا که امانتدار «مال مردم» شد! باورم هست صدای آتش‌نشان دلسوخته تا ابد در گوش تاریخ می‌ماند «علی بیا برگردیم! همه جا داره می‌سوزه! علی اما نیامد! نگران بود! گفت اینها مال مردمه»! و این همان «فرهنگ مدافعان حرم» است! همان نگرانی برای امن و امان مردم! بزرگ‌شدگان مکتب «جمهوری»! شهدای جناح مردم! تقدیم جان، برای آنکه جان مردم به خطر نیفتد! آه! دوباره صدای آژیر آمبولانس! خدا کند هیچ کودکی، محروم از آغوش پدر نباشد! اصطلاحاتی هست که هرچه زودتر باید اصلاح شوند! «امانتدار بزرگ» یعنی آتش‌نشان فداکار و... راستش! «استانبول»، هم دیگر نام برازنده‌ای برای تقاطع جمهوری و فردوسی نیست! در تقاطع امروز و دیروز «نام» باید به نام نامی اسطوره‌های زمان باشد؛ همین شهدای آتش‌نشان! «ساختمان کهنسال» فروریخت لیکن پرچم  فداکاری به شهادت شهدای آتش‌نشان، همچنان بلند است! خدایا! از رحمت واسعه خود گلستانی برای این اسوه‌های ایثار فراهم کن! یا الله! رنج، غالب است و گنج اما غایب! و نگاه که می‌کنم هر لحظه را چو الان که دارم این متن را می‌نویسم، «غروب آدینه» می‌بینم! رحمی... رحمی که ما آخرین ابنای آدم، تاب این همه درد را نداریم!

آژیر هشدار «پلاسکو»

پیروز حناچی در ایران نوشت:
واقعه آتش‌سوزی در ساختمان پلاسکوی خیابان جمهوری تهران، اگرچه سخت و تکاندهنده بود، اما این نکته را به همه ما نشان داد که هم اکنون وارد مقطع جدیدی از نظام مدیریت شهری شده‌ایم و آن توجه به عمر مفید ساختمان‌هایی است که در زمان حاضر به پایان رسیده است. مسأله‌ای که هم اکنون در سراسر دنیا به طور عمومی مورد توجه قرار می گیرد درس گرفتن از این حوادث و اصلاح روش ها و حتی آیین نامه‌ها است که  موجب اصلاح قوانین قبلی و وضع قوانین جدید نیز می‌شود. اما درباره عمر مفید ساختمان‌ها در کشور باید به دو نکته مهم اشاره کرد. اول اینکه باید دید این‌گونه ساختمان ها با وجود سن بالا می‌توانند در زمره ساختمان هایی که مقررات ملی در آنها اجرا شود قرار بگیرند یا نه؟ و دوم اینکه اگراین امر میسر نیست، یعنی امکان بهسازی واجرای ضوابط  و مقررات در آنها(ساختمان هایی که قبل از اجرای اجباری ضوابط و مقررات ملی ساخته شده‌اند) و استفاده با این شرایط از ساختمان قدیمی وجود ندارد، باید به مباحث دیگر توجه کرد. بعد از انقلاب ساختمان‌های متعددی وجود داشت که بر اثر آتش سوزی، صدمه دیده بودند، برای همین هنگام بهره‌برداری مجدد، از آنها مطالعات عمیقی انجام شد تا اگر امکان بهسازی وجود ندارد، عملیات تخریب انجام شود. من فکر می‌کنم درباره بسیاری از ساختمان‌های با سن بالا، (در صورت میسر نبودن اجرای مقررات ملی همچون مقاوم بودن در برابر حریق و ایمنی در برابر زلزله) پیش از بروز حادثه‌ای جدی، می بایست به عملیات «تخریب بنا» متوسل شد. این کار در دنیا نیز امری متداول و مرسوم است. هم اکنون در نسل اول ساختمان‌های بلند و مدرن که تعدادشان هم کم نیست و درخیلی از شهر‌ها و تهران نمونه‌های آنها به کرات به چشم می‌خورد، امکان اجرای مقررات ملی وجود ندارد و باید تخریب شوند.همانطوری که می‌دانید در اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40، ساختمان‌های بلند وغیرمتعارف معمول آن زمان افزایش پیدا کرد. عمر مفید این ساختمان‌ها هم اکنون رو به پایان است. در آن زمان البته آیین نامه‌های سراسری وجود نداشت و باید گفت نخستین آیین نامه مقررات ملی ساختمان در حوزه زلزله معروف به ۵۱۹ وبعد از آن با عنوان «2800 » پس از زلزله رودبار و منجیل  شکل سراسری به خود گرفت. در کشورهای دیگر هم به ساختمان‌هایی که از نظر مقررات ایمنی در شرایط مطلوبی قرار ندارند، اجازه استفاده عمومی نمی‌دهند و برای ساختمان‌هایی که جنبه میراثی دارند هم هزینه‌های زیادی می‌پردازند تا امکان اجرای مقررات را ایجاد کنند. با این حال در کشورهای اروپایی هم ساختمان‌های بعد از جنگ جهانی دوم تحت تأثیر نیاز شدید مسکن، تخریب شدند تا به جای آنها ساختمان‌هایی با الگوهای جدید احداث شوند.

رسالت رسانه های جبهه انقلاب اسلامی

دكتر يدالله جواني در جوان نوشت:
 در شرايطي كه استكبار جهاني براي مقابله با انقلاب اسلامي به تشكيل يك جبهه گسترده روي آورده و همه توان خود را در اين مسير به كار گرفته، براي حفظ انقلاب و پيشبرد آن به سمت آرمان‌ها، تشكيل يك جبهه قدرتمند از سوي تمامي نيروهاي انقلابي، ضرورتي اجتناب‌ناپذير است. ظرفيت‌هاي نيروهاي انقلابي در كشور، بسيار بالا و كم‌نظير است. در صورت هم‌افزاشدن اين ظرفيت‌ها و جهت‌دهي آنها به سوي موضوعات اصلي و مورد نياز انقلاب، به طور قطع حركت انقلاب اسلامي در راستاي تحقق اهداف شتاب ‌خواهد گرفت و موانع بر سر راه يكي پس از ديگري كنار زده مي‌شود. رسانه‌هاي انقلابي در كشور از جمله ظرفيت‌هاي اين جبهه به حساب مي‌آيند و بايد بيش از پيش، اهميت و نقش تأثيرگذار و تعيين‌كننده آنها مورد توجه قرار گيرد. تمامي رسانه‌هاي با ماهيت و رويكرد انقلابي براي كمك به جريان و جبهه انقلاب اسلامي در برابر جبهه استكبار و اثربخش بودن در مسير شتاب‌دهي به حركت انقلاب اسلامي به سمت آرمان‌ها؛ بايد اولاً از تفرقه پرهيز كنند و يك آهنگي، هم‌سويي و هم‌افزايي را به عنوان اصل حاكم مورد توجه قرار دهند و ثانياً دچار انفعال و سرخوردگي نشوند، با روحيه و نشاط انقلابي و اميدوار به آينده‌اي به مراتب بهتر از امروز براي جبهه انقلاب اسلامي، رسالت رسانه‌اي خود را به عنوان يك رسانه متعلق به جبهه انقلاب اسلامي دنبال نمايند.

موارد زير، مي‌تواند بازگو كننده سرفصل‌هايي باشد كه فلسفه وجودي و رسالت يك رسانه انقلابي را تشكيل مي‌دهد:

1ـ رسانه انقلابي، بايد حفظ انقلاب، دفاع از انقلاب و تبيين و بسط تفكر و روحيه انقلابي در كشور، دغدغه اصلي‌اش باشد. به عبارت ديگر يك رسانه انقلابي، بايد تبيين كننده و ترويج‌دهنده و تحكيم‌كننده همان انقلابي‌گري در كشور باشد.
2 ـ رسانه انقلابي، بايد با تمام توان از هويت انقلابي نظام مقدس جمهوري اسلامي صيانت نمايد. دشمنان خارجي و برخي از جريان‌هاي داخلي، تهي‌كردن جمهوري اسلامي از ماهيت انقلابي‌اش را نشانه رفته‌اند. رسانه‌هاي جبهه انقلاب در شرايط جنگ نرمي كه عليه انقلاب و نظام اسلامي پديد آمده، بايد با اين خطر به صورت جدي مقابله و از انقلاب اسلامي و هويت انقلابي نظام اسلامي محافظت نمايند.
3ـ رسانه  انقلابي، بايد نقش موثري در بسيج اجتماعي براي نصرت ولايت داشته باشد. جبهه استكبار، به اين نتيجه رسيده است كه براي شكست انقلاب اسلامي و تضعيف جمهوري اسلامي، بايد پيوند مردم با ولايت را سست نمايد. براساس همين برآورد، تمامي رسانه‌هاي خود را بسيج كرده و از هر اقدامي براي رسيدن به اين هدف دريغ نمي‌كند. تبيين و تشريح رهنمودها، ديدگاه‌‌ها، مواضع، تدابير، فرامين و احكام صادره از سوي مقام معظم رهبري، به تناسب شرايط و مخاطبان، يكي از مهم‌ترين وظايف رسانه‌هاي انقلابي است. در اين راستا رسانه‌هاي انقلابي بايد با دقت و جديت، پيگير مطالبات رهبري باشند. مطالبات رهبري در حوزه‌هاي مختلف، در واقع همان مطالبات به‌حق مردم مؤمن و انقلابي ايران است. برآورده شدن اين مطالب، در واقع برآورده‌شدن نيازهاي اصلي انقلاب، كشور و مردم است.
4 ـ رسانه انقلابي، حفظ وحدت ملي و انسجام اجتماعي را بايد به عنوان شعار اصلي خود مورد توجه قرار داده، با هر نوع تلاش از سوي دشمنان و عوامل داخلي آنان براي بر هم زدن اين وحدت و انسجام مقابله نمايد.
5 ـ رسانه انقلابي بايد پرچمدار مبارزه با فقر، فساد، تبعيض و بي‌عدالتي در كشور باشد. اكنون اين پديده‌هاي شوم، همانند موريانه‌ها به جان انقلاب و نظام افتاده، در حال آسيب رساندن جدي هستند. رسانه‌ انقلابي بايد با تمام توان، به صورت هوشمندانه به امر مبارزه با فساد كمك نمايد.
مطالبه‌گري مبارزه با مفاسد و مفسدان به صورت حساب شده، يكي از بهترين كارهاي رسانه انقلابي در شرايط كنوني است.
6 ـ رسانه انقلابي، بايد با نگاهي علمي و دقيق، دستاوردهاي عظيم و حيرت‌انگيز انقلاب اسلامي در منطقه و جهان و دستاوردهاي بزرگ و ارزشمند جمهوري اسلامي در ايران را براي مردم و خصوصاً جوانان تبيين و تشريح نمايد. به طور قطع تبيين و تشريح اين دستاوردها به صورت منطقي و منصفانه، روح اميد به آينده و دلدادگي به انقلاب و نظام را در مردم تقويت مي‌نمايد. دشمنان اميد به آينده در آحاد مردم را نشانه رفته‌اند، بنابراين سياه‌نمايي از وضعيت كشور را در دستور كار خود قرار داده، به هر شكلي سعي در ناچيز جلوه دادن دستاوردها و موفقيت‌ها دارند. بديهي است كه براي خنثي‌سازي اين سياست شيطاني، رسانه انقلابي با كار رسانه‌اي درست و بهنگام مي‌تواند نقش‌آفرين باشد.
7 ـ رسانه انقلابي بايد حيله‌ها و نقشه‌هاي دشمنان و معاندين و منحرفين براي ايجاد اختلاف در جبهه انقلاب اسلامي را، با روشنگري و بصيرت افزايي، خنثي نمايد. اين رسانه‌ها نقش مؤثري در استحكام‌بخشي به جبهه انقلاب اسلامي مي‌توانند داشته باشند.
8 ـ رسانه انقلابي بايد بتواند با جلب اعتماد مخاطب، نقشه‌هاي دشمن در جنگ نرم با هدف فرو ريختن سنگرهاي اعتقادي را افشا و مردم را براي مقابله با اين نقشه‌ها بسيج كند.
9 ـ رسانه انقلابي بايد با بهره‌گيري از گنجينه ارزشمند دفاع مقدس، به صورت مستمر با بازخواني فرهنگ مقاومت در آن دوران مشعشع، روحيه شهادت‌طلبي، ايثار و فداكاري را در جامعه تقويت كند.
10 ـ رسانه انقلابي بايد با تبيين و تشريح مستمر و بهنگام مكتب حضرت امام خميني (ره) با جريان تحريف شخصيت آن عزيز سفر كرده مقابله نمايد. خطر تحريف خط امام (ره)، يك خطر جدي است و بايد همگان و از جمله رسانه‌هاي جبهه انقلاب، به صورت هوشمندانه با اين خطر مقابله نمايند. مردم و خصوصاً جوانان، بايد حضرت امام (ره) را، با همان مختصات واقعي‌اش بشناسند. به طور قطع جلوگيري از تحريف مكتب امام و زنده نگه داشتن ياد، نام و راه ايشان تضمين‌كننده آينده درخشان كشور و انقلاب است. اكنون مقام معظم رهبري، پرچمدار اصل مكتب امام (ره) است. بررسي تطبيقي مكتب امام و رهبري، بسياري از توطئه‌ها و نقشه‌ها را خنثي خواهد كرد.  11ـ رسانه انقلابي، بايد با مديريت انقلابي و روحيه‌ جهادي تقويت كننده جبهه جهاد كبير عليه دشمنان و مسدودكننده تمامي راه‌هاي نفوذ آنان به كشور و ساختارهاي قدرت باشد. موارد پيش گفته بعضي از سرفصل‌هاي مهم تشكيل دهنده رسالت رسانه‌هاي جبهه انقلاب اسلامي است؛ سرفصل‌هايي كه در صورت توجه، حركت انقلاب اسلامي را شتاب خواهد بخشيد.

بي‌استاندارد و بدون حق شهر

علی دینی‌ترکمانی در شرق نوشت:

حادثه آتش‌سوزی و فروریزی ساختمان تجاری پلاسکو و کشته‌شدن غم‌انگیز تعدادی از پرسنل زحمتکش آتش‌نشانی علاوه بر خسارت مالی، سه بُعد مرتبط به هم دارد؛ یک، اولین‌بار نیست که حادثه‌ای مانند این آتش‌سوزی، در جامعه ما رخ می‌دهد و عده‌ای را به کام مرگ می‌کشاند. متأسفانه همچنان‌ که یک‌ بار در سال ١٣٨٢، پس از غرق‌شدن هفت کودک معصوم در استخر پارک شهر، نوشتم، آخرین‌بار نیز نخواهد بود. در همه جای دنیا گاهی از این اتفاق‌ها می‌افتد. اما در جامعه ما از گاهی، بهت‌آور و باورنکردنی به پدیده‌ای مکرر، آشنا و مورد انتظار تبدیل شده است. به‌عنوان مشت نمونه خروار، به چند مورد اشاره می‌کنم؛ غرق‌شدن هفت کودک در استخر پارک شهر، سقوط چندین هواپیما و هلی‌کوپتر و چند دفعه کشته‌شدن دانش‌آموزان و دانشجویان المپیادی سوار بر کامیون.

...کشته‌شدن چند نفر بر اثر انفجار دینامیت هنگام تهیه فیلم، برخورد قطار باری با تانکر سوختی، برخورد دو قطار با هم و کشته‌شدن عده‌ای زیاد، حوادث زیاد مرتبط با پروژه‌های پل و زیرگذر‌سازی متعدد و تصادفات بیش از اندازه رانندگی و مرگ‌ومیر ناشی از آنها. تکرار پی‌درپی این حوادث دال بر این است که در جامعه و اقتصاد ما استاندارد معنایی ندارد. نه از سازوکارهای پیشگیری حوادث نشانی هست و نه از سازوکارهای امدادرسانی به‌موقع. نبود این سازوکارها یا استانداردایز نبودن جامعه و اقتصاد مشکلی است مرتبط با ضعف‌های مدیریتی، چه در سطح کلان و شهری و بخشی و چه در سطح بنگاهی. ضعف‌هایی که تا باقی است، بروز چنین حوادثی را به ناچار موجب می‌شود. به‌همین‌دلیل باید به‌جد نگران آینده بود. آینده پایتخت و احتمال کشته‌شدن صدها ‌هزار نفر بر اثر زلزله و آتش‌سوزی‌های گازی ناشی از آن و حمله جمعیت بالای موش‌ها و شیوع وبا. دو، هزینه‌های جانی و مالی مترتب بر این حوادث شاخص خوبی از هزینه‌های معاملاتی بالا در جامعه و اقتصاد ماست. همین‌طور نشانه‌ای از زندگی ناشاد و استرس‌زا و دلهره‌آور در کلان‌شهرها به‌خصوص تهران. در همه جا، فرایند مدرنیسم همراه با تک‌سلولی‌شدن زندگی و در نتیجه تنهایی و استرس ناشی از آن است. در همه جای جهان کلان‌شهرها هرچه بزرگ‌تر می‌شوند، گویی به تعبیر ماکس وبر به قفسی بزرگ تبدیل می‌شوند. با وجود این، وقتی شهر به صورت بی‌قاعده رشد می‌کند و به تعبیر دیوید هاروی مناسبات سودجویانه سرمایه در ایران ملغمه‌ای از مناسبات سنتی تجددستیز پیشامدرن و سرمایه تجاری و مستغلاتی، تعیین‌کننده قواعد بازی آن می‌شود، حق شهروندی دسترسی به شهری مناسب برای زندگی، خیلی بیشتر مخدوش می‌شود؛ چراکه حداقل‌های ساماندهی شهر به علت سوء مدیریت شدید رعایت نمی‌شود. متأسفانه، کلان‌شهر تهران مصداقی از چنین وضعی است. کلاف سردرگم مشکلات تهران به‌خوبی نشانه‌ای از قفل‌شدگی نظام‌مند اقتصاد و جامعه ایران است. تهران مانند خانه کلنگی بسیار فرسوده‌ای است که نه می‌توان با آن کنار آمد و به حداقل احساس شادی و آرامش موجود در کلان‌شهرهایی مانند پاریس و توکیو دست یافت و نه می‌توان با تعمیرات جزئی مشکلاتش را رفع و رجوع کرد و از این طریق به آینده امید بست. مشکلاتی که ریشه در بنیان‌ها و پی‌های زیرساختی ضعیف  و ساخت و بافت بسیار نادرست آن از منظر خطوط ارتباطی و نقاط تلاقی شهری دارد. این وضع ریشه در کارکرد آن چیزی را دارد که به اثر پروانه‌ای معروف است. اتفاقی کوچک در زمان حال می‌تواند موجب بروز اتفاقی بزرگ در آینده شود. سنگ‌پی‌های نادرستی که سال‌ها پیش در ایران و تهران بنا گذاشته شد، امروز خود را در ابعادی وسیع بازتاب می‌دهد. رشد بیش از اندازه جمعیت، توسعه افقی شهر و مصرف بیش از اندازه زمین‌های بایر، نبود سیاست صنعتی معطوف به سازماندهی مطلوب بخش صنعت و متعاقب آن بخش کشاورزی، تبدیل‌کردن کلان‌شهرها به مکان‌های جذب سرمایه و رشد سرمایه تجاری و مستغلاتی، افزایش مهاجرت به تهران و سایر کلان‌شهرها، بی‌توجهی به استانداردهای شهرسازی و سهل‌انگاری در پیشبرد آن، تبدیل شهر به محل درآمدزایی شهرداری و گسترش افقی شهر و ساخت‌وسازهای بی‌رویه از جمله علل اولیه مرتبط با همین موضوع است که در ابتدا چندان بازتابی نداشت. اینک پس از گذشت سال‌ها، آن آثار کوچک اولیه به توفان‌های بزرگ مرتبط به هم تبدیل شده‌اند که به روش‌های معمول، پاسخی برایشان وجود ندارد. سه، در کنار مشکلات ساختاری مذکور، مشکل دیگری نیز وجود دارد که فرهنگی است. تلاش برای از نزدیک به تماشای حادثه آتش‌سوزی و فروریزی ساختمان پلاسکو نشستن، نشانه‌ای خوب از رفتار بدون حساب و کتاب مردم است. در اینجا نیز استانداردها رعایت نمی‌شود. افراد به هر قیمتی دست به قمار می‌زنند و تن به ریسک بالا می‌دهند. از بالا استانداردسازی صورت نمی‌گیرد. از پایین نیز به آن توجهی نمی‌شود. به این صورت قفل‌شدگی نظام‌مند تشدید می‌شود. اینکه چرا رفتار مردم بیشتر از نوع شنیداری و تماشایی ریسک‌پذیر است، نیاز به تحلیلی جامعه‌شناسانه دارد. در مقام حدس اولیه، شاید یکی از علل مهم آن همزیستی تناقض‌نمای رشد مدرنیسم در ایران از سویی و سیطره گرایش‌های تجددستیز در سوی دیگر باشد. این وضع اجازه پیدایش فضاهای عمومی برای ابراز شادی و هیجان عمومی نداده است. در نتیجه، دست‌کم بخشی از مردم از هر فرصتی برای تخلیه هیجان خود بهره می‌برند؛ حتي اگر همراه با ریسک بالا باشد؛ در چهارشنبه‌سوری با استفاده از وسایل آتش‌زا و در زمان حوادثی مانند آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو از نزدیک به تماشای آن پرداختن. 
این رفتار نشان می‌دهد جامعه و اقتصاد ایران در اعماق خود به‌دور از استانداردها عمل می‌کند و هزینه‌های جانی و مالی مختلفی را از این محل رقم می‌زند. شاید سنت‌های نادرستی مانند کشتن غیراخلاقی شتر در مناسبت‌های خاص و با هیجان به تماشای آن ایستادن یا اعدام در ملأ عام و با هیجان به استقبال آن رفتن نیز دراین‌باره اثرگذار باشند.  خلاصه کنیم؛ آتش‌سوزی و فروریزی ساختمان پلاسکو در کنار سایر حوادث مکرر و رفتار هیجانی و غیرمنطقی مردم دلالت بر نبود استانداردها در اقتصاد و جامعه ما و قفل‌شدگی نظام‌مند دارد.

تاروپودهای آوار پلاسکو

 امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
ریزش برج پلاسکو نه فقط ریزش یک ساختمان مرتفع در قلب پایتخت بلکه همچون برخی حوادث مشابه و حتی اتفاقات کوچکتر دیگر، تار و پود های برخی کنش ها و واکنش های مرتبط را نیز آشکارتر کرد. به نظر می رسد حادثه پلاسکو به 2 دلیل به سرعت فراگیری زیادی پیدا کرد: نخست از بعد روانی و احساسی؛ جایی که تعدادی از نیرو های آتش نشان که همیشه وظیفه شان نجات مردم از لابه لای شعله های آتش بود، این بار خودشان که برای نجات کسبه و مردم داخل ساختمان پلاسکو رفته بودند، زیر آوار سوزان این برج گرفتار شدند و داغ این فاجعه، دل مردم ایران را لرزاند. نکته دوم به نوع این حادثه برمی گردد، «ریزش برج پلاسکو» نه یک بحران تدریجی که یک «بحران آنی» بود؛ بحران هایی از این دست (فارغ از مباحثی که درباره امکان پیشگیری از این حادثه بیان می شود) عملا سیستم مدیریت بحران را در مقابل یک عمل انجام شده قرار می دهد و در ابتدای امر به سرعت همه چیز را قفل می کند. این عوامل درکنار شوک زدگی مردم، به سرعت این حادثه را به مهم ترین اتفاق کشور تبدیل و مردم را نیز در گیر آن کرد.
شهروند خبرنگار یا هیجانزدگی
یکی ازابعاد منفی حادثه پلاسکو، همین درگیر شدن مردم و در معنای دقیق تر کاربران شبکه های اجتماعی در روند اطلاع رسانی راجع به این حادثه بود. جایی که انتشار تصاویر مردم موبایل به دست در نزدیکی این برج، ناخود آگاه این سوال را شکل می داد که این افراد چه چیزی را مخابره می کنند؟ و با توجه به پوشش نسبتا خوب این حادثه که از سوی صداوسیما (که البته درباره آن ملاحظاتی در پایان ذکر می شود) صورت گرفت کدام عنصر خبری مغفول مانده که لازم است مردم آن را منتشر کنند؟ به نظر می رسد مهم ترین دلیل این پدیده را باید در «هیجان زدگی» و آشنا نبودن آن ها با وظایف اصلی شان هنگام بروز چنین بحران هایی جست وجو کرد. هرچند در این گونه موارد ستاد اطلاع رسانی مدیریت بحران این گونه حوادث باید بقیه رسانه ها
را نیز در نظر بگیرد و مثلا هریک یا دو ساعت نشست خبری با حضور رسانه ها برگزار کند تا از روند انتشار اخبار جعلی و کذب جلوگیری شود.
در این حوزه به مفهوم عمدتا «شهروند خبرنگار» اشاره می شود؛ پدیده ای که شکل گیری آن معلول 2 چیز است: نخست عدم حضور و نقش آفرینی رسانه های رسمی در زمان و مکان بروز حوادث و دوم عدم اعتماد مخاطب به رسانه های رسمی. درحالی که دست کم در ماجرای پلاسکو که به روایت برخی شاهدان عینی حتی برخی اهالی نزدیک به واقعه نیز رویداد ها را از قاب تلویزیون نظاره می کردند، هیچ زاویه مغفولی نمانده بود که لازم باشد حتما جمعیت زیادی با ازدحام در محل حادثه آن را پوشش دهند. هرچند در این زمینه برخی به دعوت رسانه های خارجی از مردم برای ارسال فیلم و عکس نیز اشاره می کنند، اما به نظر می رسد در وهله اول اگر بتوان هیجان زدگی مردم را کنترل کرد و به آن ها اطمینان داد که در چنین وقایعی که پوشش سراسری توسط رسانه ای فراگیر دارد ، حضور آن ها نه کمک بلکه باری بر دوش مدیریت بحران است، بهتر می توان از سوء استفاده از پدیده کارآمد «شهروندخبرنگار» (که بحث آن در این مجال نمی گنجد) جلوگیری کرد. به همین دلیل به نظر می رسد در حوزه سواد رسانه، هرچند در تعاریف پیشین تنها به نحوه «مدیریت مصرف تولیدات رسانه ای» اشاره می شد اما اکنون با توجه به تعاملی شدن رسانه ها، لازم است این سواد به حوزه تولید و بازنشر محتوا نیز تعمیم داده شود.
آوار سیاست زدگی
موضوع دیگری که در حادثه پلاسکو خود را دوباره نشان داد، «سیاست زدگی» بیش از اندازه بخشی از جامعه در مقابل این چنین حوادثی است. جایی که به سرعت برچسب های سیاسی به موضوع زده می شود و بازهم در بستر شبکه های اجتماعی و احتمالا با اندکی فاصله در رسانه های رسمی، هشتگ های «استعفا» و «ناکارآمدی» فلان مسئول بازنشر می شود. درحالی که با بروز یک بحران، قاعدتا تمرکز مدیریت آن حوزه باید ابتدا صرف مدیریت بحران و کاهش آسیب ها و تلفات احتمالی و نجات جان گرفتاران باشد و نه پاسخ به حرف و حدیث ها و شایعات و فشار های سیاسی. این رویکرد ها البته با نیاز مخاطب نیز نمی خواند و این نوع رقابت های سیاسی و تصفیه حساب های جمعی، با به حاشیه بردن اصل بحران که باید مدیریت شود، ممکن است موجب نارضایتی مردم نیز شود. جالب این جاست که در همین حادثه اخیر شاهد شکل گیری ذائقه ای در مخاطبان و کاربران شبکه های اجتماعی بودیم که درست نقطه مقابل به اصطلاح سلفی بگیران با حادثه بود و آن ها را به شدت تقبیح می کردند. این اتفاق را هرچند شاید دیر بود و کمی هم ضعیف اما باید به فال نیک گرفت چرا که نشان دهنده رشد آگاهی و فرهنگ مردم در چنین بحران هایی است.
تجربه های پوشش زنده بحران ها
قطعا می توان این سطح از آگاهی را ارتقا نیز داد. یکی از مسیر های رشد این آگاهی، افزایش اعتماد عمومی به رسانه های رسمی است. مخاطب باید با تمام وجود درک کند که می تواند با اطمینان، از دریچه تلویزیون و رسانه های رسمی خود و نه صفحات غیر رسمی فضای مجازی همه ابعاد حادثه را نظاره کند و به آن مشرف شود، هرچند تا این نقطه هنوز فاصله داریم و در همین راستا باید اشاره کرد که شبکه خبر صداوسیما نیز از ساعات اولیه صبح پنج شنبه کنداکتور خود را تغییر داد و تحولات این حادثه را به طور زنده روی آنتن برد. شاید بتوان پس از تجربه خوب شبکه خبر در پوشش وقایع کودتای تیرماه در ترکیه، حادثه پلاسکو را دومین تجربه خوب این رسانه دانست؛ چیزی که تا پیش از این پاشنه آشیل رسانه ملی بود. در کنار این کارنامه خوب البته برخی نقاط ضعف نیز در این 2 بحران خود را نشان داد که به نظر می رسد صداوسیما باید با آسیب شناسی این 2 پوشش زنده، آن ضعف ها را برطرف کند تا بتواند اعتماد مخاطب را به خود جلب کند، واقعیت این است که کماکان این رسانه با نقطه مطلوب اعتماد مخاطب ایرانی فاصله دارد.
الف- اولین نکته که باید برطرف شود، لزوم لحاظ کردن برش های تحلیلی و کارشناسی در کنار پوشش زنده وقایع است. هم در ماجرای کودتای ترکیه و هم در واقعه اخیر بیشتر کارشناسان، مجریان و گویندگان شبکه خبر درنقطه کانونی اطلاع رسانی بودند درحالی که در وقایع این چنینی رسانه های خبری تلاش می کنند با رجوع به کارشناسان متخصص آن حوزه، به مخاطب عمق تحلیلی و کارشناسی نیز بدهند. به عنوان نمونه در ماجرای حادثه پلاسکو، یکی از برنامه های زنده به حضور رئیس شورای شهر تهران، یکی از اعضای شورا و رئیس اورژانس تهران و مسئولان مرتبط اختصاص داشت، در حالی که در کنار گزارش ها و بیلان هایی که این مسئولان می دهند و باید هم به مردم ارائه شود، باید کارشناسانی نیز حضور داشته باشند تا بتوانند ابعاد دیگری از موضوع را واکاوی کرده و همزمان لایه های زیرین واقعه نیز به مخاطب ارائه شود.
ب- در بعد کارکردی نیز به نظر می رسد رسانه ملی باید برای چنین وقایعی پروتکل های خاص تعریف کند تا مشابه سایر رسانه های خبری در بحران های غیرمترقبه بتواند مطابق استاندارد های از پیش تعیین شده هم در استفاده از مجریان و گزارشگران توانمندتر و هم در پاسخ گویی به نیاز مخاطب بتواند کنشگرانه تر عمل کند.

همبستگی ناکام مسئولیت‌شناسی ناکام

محمد امین قانعی راد در آرمان نوشت:

برای رفع مشکلات اجتماعی به حضور مردم و مسئولان نیاز داریم، یعنی از یک طرف باید همبستگی مردمی ایجاد شود و از طرف دیگر مسئولان باید در قبال وظایف خود احساس مسئولیت کرده و در صحنه حاضر شوند. در حادثه پلاسکو ما دیدیم تعداد زیادی از مردم حضور داشته و نگران قضیه بودند و سعی می‌کردند در محل حادثه مشارکتی داشته باشند. از طرف دیگر، مسئولان هم خود را رسانده و سعی می‌کردند وظایف خود را انجام دهند. در این رابطه هم مردم و هم مسئولان حضور داشتند، اما شاهد ناکامی هر دو بودیم و در نهایت فروپاشی ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد. در واقع این حادثه به نحوی به نمایش ناتوانی تبدیل شد. این ناکامی همبستگی اجتماعی و ناتوانی کنش مسئولان برای حل قضیه نیاز به تامل بیشتری دارد. باید اندیشید چه موقعیت‌هایی پیش می‌آید که با وجود همبستگی با ناکامی مواجه هستیم. درباره حضور مردم دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. برخی این حضور را صرفا کنجکاوی، نگاه کردن، حادثه جویی، دنبال کردن و ابراز خودنمایی تعبیر کرده‌اند، اما نمی‌توان این پدیده را به این موارد خلاصه کرد. دامنه حضور مردم از نگاه کردن برای پر کردن اوقات فراغت تا مشارکت همراه با دل‌نگرانی و همدلی گسترده بود و برخی افراد واقعا فکر می‌کردند با حضور خود می‌توانند به آسیب دیدگان این حادثه کمک کنند. تعداد زیادی از مردم قصد کمک، همیاری و تعاون دارند، ولی راه چگونه ابراز کردن آن را نمی‌دانند. باید برنامه‌هایی برای هدایت مشارکت‌های مردمی وجود داشته باشد، در حالی که حضور مردم در این حادثه ایجاد مزاحمت کرد و بن بست‌هایی را در امدادرسانی به آسیب دیدگان به وجود آورد. از سوی دیگر، شاهد ناکامی کردار مسئولان هم بودیم که در مدیریت بحران ناتوان بودند. بخشی از این مساله به دیر هنگام بودن برخورد با این قضیه برمی‌گردد، چرا که کارشناسان معمولی و حتی شهروندان عادی هم سال‌ها پیش نسبت به این ساختمان هشدار‌هایی را داده بودند. البته گفته می‌شود مسئولان شهری هم متوجه این نکات بودند، اما اقدام نکرده و با این پدیده برخورد نداشته‌اند. بارها مراکز و حتی نهادهای دولتی از طرف شهرداری به دلیل داشتن برخی مطالبات و بدهی‌ها به سیستم شهری بسته شده و از فعالیتشان جلوگیری به عمل آمده است؛ چرا از فعالیت این ساختمان جلوگیری نشده است؟ در‌واقع اگر ساختمان پلاسکو به شهرداری بدهکار بود، شهرداری به نحوی جلوی فعالیت آن را می‌گرفت. به هر حال باید زودتر از این، مسئولان با اندیشه، پیش‌بینی و تدبیر بیشتری به چالش با این مسائل بروند و منتظر نباشند موقعیت‌های اضطراری و فاجعه آور ایجاد شوند تا در آن شرایط مسائل را حل کنند. این پیش‌نگری‌ها در مدیریت بحران حرف اول را می‌زند. اگر همه چیز را رها کنیم تا در مسیر عادی خودش پیش برود و به بحران بینجامد و بعد بخواهیم آن را حل کنیم با ناکامی‌های مشابهی مواجه می‌شویم. علاوه بر افرادی که در حادثه مشغول اطفای‌حریق هستند، باید تحلیلگران استراتژیک هم حضور داشته باشند، چرا که تحلیل راهبردی از موقعیت می‌توانست نشان دهد که احتمال دارد این ساختمان فرو بریزد. این در حالی است که بنا به دلایلی می‌توان حدس زد ساختمانی که اسکلت آهنی دارد و در معرض آتش سوزی قرار گرفته اگر نقاط جوش این اسکلت آهنی، اتصال خود را از دست بدهند شاهد عدم تعادل و فروپاشی کل ساختمان هستیم. در سیستم بحران باید موقعیت‌ها تحلیل شوند نه اینکه افرادی را برای اطفای حریق و اقدامات موضعی روانه کنیم، یعنی باید کل قضیه مورد تحلیل قرار گیرد که جای این قضیه خالی است. در موقعیت‌های بحرانی تحلیلگران باید هوشمند باشند و نگاه استراتژیک داشته باشند و سریعا اطلاعات را از موقعیت‌ها به دست آورند. باید آتش‌نشانان با نگاه راهبری هدایت شوند که جای این نگاه راهبردی در حادثه ساختمان پلاسکو خالی بود و اگر وجود داشته باید مسئولان ذی‌ربط تحلیل‌های خود را بگویند که چه بوده است. عامل مهم دیگری که نقش دارد بحران زیر ساخت‌های شهری است. در واقع منطقه‌ای که در آن این حادثه رخ داده به‌طور عادی درگیر ازدحام، شلوغی و تراکم است. مراکز متعدد اقتصادی، تولیدی، خدماتی و بازرگانی در این منطقه وجود دارند. در واقع این محل، محل تجاری با تراکم زیاد است که البته این مساله فقط شامل این منطقه هم نیست. در تهران با فشردگی اماکن، انسان‌ها و سیستم حمل و نقل شهری مواجه هستیم که امکان خدمت رسانی درست را از بین می‌برند و این تراکم در کنار عدم رعایت ضوابط لازم از طرف شهروندان و حتی برخی نهاد‌های وابسته به بخش دولتی مسئولیت ایجاد می‌کند و برای مدیریت بحران محدودیت بزرگی است، یعنی نه تنها محدودیت ایجاد می‌کند، بلکه عاملی بحران زاست. ما بدون تغییر دادن سازه‌های شهری باید انتظار داشته باشیم اگر در موقعیت‌های مشابه این قبیل حوادث در تهران اتفاق بیفتد همین ناکامی‌های مشابه را تجربه کنیم. باید ازحوادثی مانند حادثه سوختن پلاسکو درس بگیریم. به این منظور نیاز است بازاندیشی مجدد صورت گیرد. از طرف دیگر باید به نقش تعبیه و پییش بینی درباره هدایت تمایلات مشارکت جویانه مردم هم توجه کرد.

اقدامات ترميمي ضروري

  شوراي نويسندگان روزنامه اعتماد نوشت:

آتش‌سوزي و فروريختن ساختمان پلاسكو مستقل از خسارات انساني و رواني آن‌كه به نسبت سنگين بود، به ويژه آنكه تعدادي از آتش‌نشان‌هاي جان‌بركف نيز در اين راه شهيد شدند، يك وجه ديگري نيز دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد و با سرعت و در صورت نياز با برقراري برخي اختيارات لازم، رسيدگي شود. اين ساختمان برخلاف يك مكان عادي، محل كسب‌وكار صدها نفر از يك صنف مهم بود. اين اتفاق از چند جهت مي‌تواند مشكلات اقتصادي و حقوقي گوناگوني را ايجاد كند. هركدام از كسبه فعال در اين ساختمان ده‌ها فقره چك داشته‌اند، چه چك‌هايي كه در وجه آنان بوده و چه چك‌هايي كه در وجه ديگران كشيده‌اند.

 به احتمال فراوان اين چك‌ها از ميان رفته است و دريافت‌هاي آنان وصول نمي‌شود. لذا پرداخت‌هاي آنان نيز دچار اختلال خواهد شد. اين عدم پرداخت‌ها به صورت زنجيره‌اي به ساير مشاغل مرتبط با صنعت پوشاك و نساجي سرايت خواهد كرد و صدها و هزاران شكايت حقوقي و كيفري انجام مي‌شود كه عوارض آن براي صاحبان مغازه‌ها و كارگاه‌ها كمتر از اتلاف اموال و مغازه آنان نيست. بنابراين مشكلات حقوقي مرتبط با اين آتش‌سوزي را بايد جدي گرفت و دادسرا و دادگستري تهران بايد براي آن چاره‌اي جدي بينديشند.   مشكل ديگر از دست دادن سرمايه و شغل براي صدها و هزاران نفر است كه به همين نسبت نيز خانوارهاي گوناگوني را درگير مشكلات اقتصادي مي‌كند. ممكن است برخي از اين افراد حتي قادر به تامين مخارج عادي خود از جمله كرايه خانه نيز نباشند. خطري كه اينگونه افراد را تهديد مي‌كند، اختلال در وضعيت روحي و رواني آنان و دست زدن به اقدامات پيش‌بيني نشده عليه خودشان و حتي
ديگران است. بنابراين شهرداري و دولت مي‌توانند با حمايت‌ها و ارايه خدمات مشاوره‌اي، بخشي از بار رواني سنگين بر اين افراد را بكاهند.   از ميان رفتن ساختمان پلاسكو خلأ جدي را در يك صنف مهم ايجاد مي‌كند، پر كردن اين خلأ سخت است، ولي ارايه برخي تمهيدات براي راه افتادن فعاليت دوباره آنها ضروري است. وزارت صنعت و تجارت و نيز وزارت اقتصاد و بانك‌ها مي‌توانند با هماهنگي مناسب نه تنها از مشكلات پس از حادثه بكاهند، بلكه مهم‌تر از هر چيز ديگر كوشش مشترك آنها براي راه‌اندازي دوباره كسب‌وكار اين گروه بزرگ است.  اقدامي كه هم به نفع جامعه است و هم مشكلات شخصي و موردي زيان‌ديدگان را حل مي‌كند يا حداقل كاهش مي‌دهد و در نتيجه تا حدي قابل تحمل مي‌كند.  اين ساختمان مركز عمده‌فروشي پوشاك بوده است. بنابراين حلقه وصل ميان بنگاه‌هاي توليدي و واردكنندگان با خرده‌فروشان بود، از اين منظر نيز فقدان اين ساختمان و مركز تجاري براي كل صنعت پوشاك مشكل‌آفرين خواهد شد و رابطه توليدكننده پوشاك و فروشندگان جزء را قطع مي‌كند، و بايد هرچه سريع‌تر اين رابطه بازسازي شود.  خوشبختانه وجود تلفن همراه مي‌تواند بخش قابل‌توجهي از ارتباطات اقتصادي گذشته را به سرعت و دوباره احيا كند، در حالي كه پيش از اين‌چنين امكاني به راحتي متصور نبود. همچنين استفاده از حسابداري الكترونيك و حفظ آنها در فضاي مجازي، نوعي ايمني را براي كسبه و تجار و فعالان اقتصادي ايجاد مي‌كند كه با اين حوادث از ميان نخواهد رفت.  آنچه كه گفته شد معطوف به اين بود كه رسيدگي به امور مشهود اين ساختمان فروريخته و آواربرداري آن و تعيين تكليف مفقودين و شهدا و فوت‌شدگان نبايد مديريت بحران را از توجه به اين وجه مهم ولي كمتر مشهود اين رويداد تاسف‌بار غافل كند.


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات