رسول سنائیراد/ سرانجام دونالد ترامپ، رئیسجمهور جنجالی و شومن آمریکایی جمعه گذشته طی سخنانی بدون انسجام محتوایی و با استفاده از ادبیاتی کابویی، با اتهاماتی ناروا و بیاساس، راهبردهای جدید خود علیه جمهوری اسلامی ایران را اعلام داشت که خلاصه آن را میتوان تشدید فشار و تحریم با چاشنی تهدید دانست.
عواملی که موجب شده سران کاخ سفید، با استفاده ابزاری از شخصیت کابارهای ترامپ اینگونه راهبرد غلط و بیسرانجام را علیه کشورمان اتخاذ کنند، احتمالاً در موارد ذیل قابل جستوجو باشد:
۱ـ ناکامی و شکست آمریکا در سیاستهای منطقهای غرب آسیا که حتی ورود مستقیم این کشور به میدان در سوریه و یمن نتیجه نداده و امروز داعش که به اعتراف خود ترامپ زاییده سیاستهای غلط اسلاف او در منطقه و اصلیترین بازیگر جنگ نیابتی به نفع آمریکا و متحدان غربیاش، رژیم صهیونیستی و آلسعود، علیه محور مقاومت بوده، آخرین نفسهای حیات تروریستیاش را میکشد و محور مقاومت قوی و معتبر از این مبارزه خارج میشود.
۲ـ در خطر افتادن سرمایهداری در آمریکا به دلیل عقب ماندن از رقابت با قدرتهای اقتصادی جدید، ناکارآمدی سازوکارهای بازتولید در داخل و بروز شکافهای سیاسیـ اجتماعی خطرناکی که هر از گاهی در قالب جنبشهایی چون ۹۹ درصدیها خود را نشان میدهد و حوادثی چون کشته و زخمی شدن حدود ۶۰۰ نفر در لاسوگاس به دست یک بیمار روانی محصول نظام ناکارآمد سرمایهداری آمریکا و نشانگانی از اوضاع داخلی آمریکا است.
۳ـ طمع حفظ سلطه و موقعیت کانونی در جهان قدرت و بهرهمندی از مواهب این جایگاه در ساختار متکی به هژمون که وابستگی نظامهای پوسیده و قرون وسطایی به آمریکا مولد شرایط غارت و چپاول ملتها و جبرانکننده خلأها و ناکارآمدیها است که قراردادهای سنگین اقتصادی با آلسعود دغدغه آن است.
۴ـ عصبانیت دونالد ترامپ از بینتیجه بودن طرحها و تهدیداتی چون کشیدن دیوار با مرز مکزیک، دریافت هزینههای امنیت از اروپا، به عقب راندن چین در اقتصاد و نابودی کره شمالی و... که تنها بیاعتباری ناشی از این قمارهای سیاسی را متوجه شخصیت تجارتپیشه و کابارهای رئيسجمهور آمریکا کرده است.
۵ـ موفقیت رژیم صهیونیستی، انگلیس و آلسعود در استفاده ابزاری از آمریکا برای پیشبرد اهداف خود در منطقه غرب آسیا و تحریک شومن حاکم بر کاخ سفید به ورود در عرصه نمایش و خودنمایی که پس از تحقیر در برابر چین، مکزیک و کره شمالی خود را نیازمند بازیافت شخصیتی و قدرتنمایی میبیند.
بنابراین عوامل فوق سرمایهسالاران کاخ سفید را متقاعد کرده برای انسجامبخشی به داخل و حفظ پرستیژ قدرت در بیرون، از شخصیت کابارهای و گانگستری ترامپ استفاده کرده و شوی جدیدی را به راه بیندازند که از نگاه مردم و مسئولان جمهوری اسلامی یک صحنه تکراری و بدون جذابیت و برعکس فرصتی برای شفاف دیدن بازیگران و اهداف آنان است. این تئاتر تکراری پرده از اهداف سناریوسازان کاخ سفید برداشته و نشان میدهد که:
۱ـ آمریکا و سردمداران آن به قواعد مذاکرات و توافقات دیپلماتیک هیچ تعهد و پایبندی نداشته و تنها قدرت است که رفتار آنان را تنظیم میکند، والّا خوی گرگصفتانه آنان جای هیچگونه عقلانیت رفتاری باقی نمیگذارد.
۲ـ فرسایش قدرت و توان کشورهای رقیب یا ناهمسو با آمریکا با بهانههای واهی و اتهامزنی یک رویه آمریکایی برای حمله نظامی مطمئن و کمخطر شده که مدلی تکراری مثل حمله به عراق و لیبی پیامد آن است.
۳ـ انجام مذاکره سیاسی و پایبندی به تعهدات پس از مذاکرات، همواره از سوی آمریکا به منزله پدید آمدن فرصتی برای فرسایش قدرت کشور مقابل تلقی و زمینهساز حمله نظامی و نابودی کامل میشود.
با توجه به این واقعیت است که مواضع اخیر سردمداران کاخ سفید و دونالد ترامپ که ناشی از اشتباه بزرگ محاسباتی آنان و لحاظ نکردن تفاوتهای اساسی بین نظام مردمسالاری دینی در ایران با نظامهای دیکتاتوری صدام و قذافی است، امروز شرایط مناسبی پدید آورده که با شفافسازی اهداف سیاستمداران آمریکا و گروه افراطی حاکم بر کاخ سفید برای مردم کشورمان، روند اقدامات ذیل سرعت و استحکام بیشتری پیدا کند:
۱ـ وحدت و انسجام ملی؛ ۲ـ پیادهسازی اقتصاد مقاومتی؛ ۳ـ تقویت بنیه دفاعی کشور و افزایش آمادگیهای دفاعی نیروهای مسلح؛ ۴ـ تقویت مناسبات و تعاملات سیاسی، اقتصادی با کشورهای رقیب و حریف آمریکا؛ ۵ـ پیگیری حقوقی تهدیدات و اقدامات ظالمانه آمریکا در محافل و نهادهای جهانی؛ ۶ـ تقویت و گسترش توان نهضتی کشور و محور مقاومت.
خلاصه اینکه پادزهر ویروس ترامپیسم آمریکایی فقط افزایش قدرت و توانمندی همهجانبه کشور در اوضاع پیشرو میباشد.