در واقع این زنگ خطر که با شکست «گفتمان ضد تروریسم» در جریان عقبنشینی داعش از عراق و سوریه همراه بود، فصل جدیدی از نقشآفرینی کشورهای غربی در منطقه غرب آسیا رقم زد به گونهای که این کشورها درصدد برآمدند تا با تعریف دوباره از بازیگری کشورهای منطقه در دوره پساجنگ سوریه، طرح پان کردیسم را در برابر پان اسلامیسم به چرخه رخدادهای منطقهای وارد کنند.
اما با به تعلیق درآمدن همه پرسی اقلیم کردستان عراق و عدم پشتیبانی همسایگان این کشور از همه پرسی، پرونده طرح پان عربیسم (ناسیونالیسم عربی) که از طرحهای دیرباز دول غربی در غرب آسیا به شمار میرفت دوباره به جریان افتاد.
گمانهزنیهای بسیاری پیرامون خارج کردن ایران از دایره کنترل مدیریت تهدیدات منطقهای را مطرح کرد و اظهارات رکس تیلرسون، وزیر امورخارجه امریکا در سفر به عربستان مبنی بر ساختن عراقی دور از تاثیرات ایران شاهدی بر این مدعا شد. این در حالی است که اگرچه دولت عراق در پی ایجاد ثبات در این کشور و کنار زدن مسائلی مانند اختلافات داخلی عراق، تسلط وابستگیهای فرقه ای سیاسی، حاشیه سازی امنیت، افزایش فساد، نفوذ جنگ سالاران، سلطه آمریکا و موارد دیگری بود، لکن با انتخاب ائتلاف با عربستان به عنوان گزینه برون رفت از این وضعیت به دنبال تعادل سازی در نفوذ ایران در عراق و سایر مناطق همجوار است.
بغداد و ریاض که به مدت ۲۵ سال روابط دیپلماتیک خود را قطع کرده بودند، در سال ۲۰۱۵ و با نزدیک شدن شکست داعش روابط خود را از سر گرفتند. از همان زمان ریاض به منظور جلوگیری از نفوذ ایران در عراق به برقراری روابط نزدیکتر با بغداد پرداخت، به طوری که با نزدیک شدن به انتخابات عراق و تشکیل اتحادیههای جدید و ایجاد روابط این کشور با سیاستمداران و رهبران، این روابط بیش از گذشته سیر صعودی یافت و برگزاری نشست شورای هماهنگی عربستان و عراق در ریاض حکایت از تمایل طرفین به عمیقتر شدن روابط بود. در این میان اظهارات هربرت مک مستر پیرامون مداخله امریکا در تقویت عراق پس از داعش بدون همسو شدن این کشور با ایران مناقشات منطقه را وارد فاز جدیدی کرد و آن اجرایی کردن پروژه انتقال نقش بازیگر پرخطر از آمریکا و عربستان و رژیم صهیونیستی به ایران در سطح منطقه و فرامنطقه در قالب سه برنامه کلی است که به موازات یکدیگر در حال انجام است تا تز محاصره ایران کامل شود.
برنامه اول؛ چالش آمریکایی
ایران هراسی محصول سیاست مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی، بخشی از پازل راهبردی آمریکا در جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میداد و امنیتی کردن فضای ایران و تلاش برای معرفی ایران به عنوان تهدیدی علیه کشورهای منطقه و صلح و امنیت بینالملل از محورهای اصلی آن قلمداد میشد. بر همین اساس در چند سال گذشته تلاش برای خطرناک نشان دادن فعالیتهای هستهای ایران و به دنبال آن طرح برجام هستهای نیز با هدف جهتدهی افکار عمومی جهان در سطح شهروندان و مسئولان برای ایجاد یک جبهه واحد علیه ایران، نشان دادن ایران به عنوان یک کشور منزوی، ایجاد وحشت در کشورهای همسایه ایران نسبت به برخورداری ایران از فناوری هستهای صورت گرفت.
در بحبوحه پیش راندن نیروهای داعش از عراق موضوع برجام که در دولت باراک اوباما به عنوان سند ممانعت از اقدامات هستهای ایران به امضا رسیده بود، با اظهارات رئیس جمهور جدید امریکا دونالد ترامپ مبنی بر عدم پایبندی ایران به برجام و پیش دستی در انداختن توپ در زمین ایران در این باره تبدیل شد. اگرچه در داخل آمریکا و در سطح اتحادیه اروپا موافقان و مخالفان این اظهارنظر ترامپ در برابر هم صف آرایی کردند، اما این صف آرایی بیشتر تقسیم کردن نقشهای پلیس خوب و بد در قبال ایران بود.
اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران و پیگیری فشار بیشتر بر آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای اعلام عدم پایبندی ایران به برجام از سوی آمریکا نشان داد که واشنگتن در نقش پلیس بد یکی از اضلاع مثلث محصور کردن ایران در منطقه را تشکیل میدهد. چرا که در صورت اقبال آمریکا پیرامون این مساله روند تحدید نفوذ ایران تداوم یافته و عملاً ایران در دو سطح ایدئولوژیک و دیپلماتیک - عملی در حصار طرح پروژه «قبض و تحدید انقلاب» قرار خواهد گرفت. بنابراین آمریکا در نظر دارد تا با تنگ کردن حلقه محاصره ایران در موضوع برجام هستهای و احاله بررسی برجامهای فراهستهای به اروپا از یک سو از صدور انقلاب و حمایت از کشورهای اسلامی و ایجاد امت و تمدن اسلامی توسط ایران جلوگیری کند و از سوی دیگر با از بین بردن فرصت چانهزنی و پایداری و اقتدار ایران در صحنه بینالمللی، محتوای گفتمان انقلاب اسلامی را مخدوش سازد و از جریان یافتن پان اسلامیسم ممانعت به عمل آورد. بدین منظور گرفتن شرکای منطقهای و القای این مساله به آنها که تامین امنیت کشورهای منطقه در گرو همکاری با دولتهای غربی است ضمن جلوگیری از همسو شدن این دولتها با ایران، به ایجاد توازن چند جانبه برخاسته امریکا کمک میکند تا این کشور بتواند به منافع دیرینهاش در غرب آسیا دست یابد.
برنامه دوم؛ چالش اروپایی
در حالی اروپا در نقش پلیس خوب که بر پایبندی ایران به برجام تاکید دارد ظاهر شد که اساسا این کشورها با آمریکا دو روی یک سکه را تشکیل میدهند. اگرچه بیانیه مشترک ۲۸ کشور اروپایی در این زمینه اعلام میداشت که برجام توافقی بینالمللی است و کشورهای روسیه، چین و دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز آن را تایید کردهاند، اما رهبران سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان درباره گسترش توان نظامی ایران ابراز نگرانی کرده و خواستار محدود کردن برنامه موشکی ایران شدند. در همین راستا وزیر خارجه فرانسه اعلام کرد که کشورش آماده است در موضوعات مقابله با برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای ایران با آمریکا تعامل کند. همچنین سخنگوی نخستوزیر انگلیس اظهار داشت که مرکل صدراعظم آلمان و ترزا می نخستوزیر انگلیس در یک گفتگوی تلفنی توافق کردهاند جامعه جهانی باید ایران را برای متوقف کردن فعالیتهایش در منطقه و برنامه موشکیاش تحت فشار قرار دهد. بوریس جانسون، وزیر خارجه انگلیس هم گفته بود که انگلیس تلاش میکند تا توافق هستهای را حفظ کند، اما ایران هم باید به سهم خود عمل کرده و نقش منطقهای اخلالگرانه خود را کاهش دهد.
با مد نظر قرار دادن مواضع اعلامی از سوی اروپا میتوان چنین نتیجه گرفت که اروپا ضلع دوم مثلث حصر ایران در منطقه را تشکیل داده و پیگیری برجامهای فراهستهای را عهدهدار شده است. نقشی که تاکنون آمریکا در سه قالب، تبلیغات، نفوذ و تحریم (فراهستهای) با هدف مهارسازی ایران دنبال میکرد، در یک جابجایی به بازیگر دیگری ارائه شد تا ضمن امتیازگیری از ایران و مصادره به مطلوب شکست داعش به نفع محور غربی – عربی، جایگاه هژمونیک آمریکا را به آن باز گرداند؛ چرا که یکی از مهمترین دستاوردهای دیپلماسی فعال ایران در حل بحران سوریه و عراق، تضعیف دیپلماسی چندجانبه گرایی و توان مدیریت دسته جمعی امریکا بوده است.
برنامه سوم؛ چالش عربی
از سوی دیگر عربستان به عنوان ضلع سوم مثلث حصر ایران وارد عمل شده و در روزهای اخیر دیپلماسی فعالی را از خود به نمایش گذاشته است. آنچه در این برهه زمانی قابل تامل است اینکه با توجه به اوضاع منطقه غرب آسیا آیا عربستان میتواند قدرت ایران را به چالش کشیده و با برگ برنده ایران به تثبیت جایگاه خود در کشورهای منطقه بپردازد؟ این مهم از دو منظر فرصتها و تهدیدها قابل بررسی است.
فرصتها
عربستان که همواره خواهان سهم بیشتری از قدرت منطقه ذیل تضعیف ایران از مسیر برجام و اثرگذاری روسیه در کنترل محور مقاومت بوده است، از هر فرصتی برای چانهزنی با طرفین غربی و شرقیاش استفاده کرده و در پی ورود مجدد به صحنه گردانی منطقه است.
بر همین اساس عربستان با متنوع سازی در گرفتن شرکای منطقهای سعی در حفظ ساختارها و حاکمیتهای موجود و نیز محدودسازی بازیگران موثر در تغییر نظم منطقه را دارد. عراق، اسرائیل و روسیه در صدر فهرست اولیه عربستان قرار دارند. اگرچه خبر سفر یک مقام ارشد عربستان به اسرائیل از سوی رسانههای عرب انکار شد، اما رادیو اسرائیل در ماه گذشته گزارش داد که شاهزاده سعودی، محمد بن سلمان، مخفیانه با مقامات اسرائیل ملاقات کرده است.
از دلایل عمده رد این ملاقات حمایت اسرائیل در همه پرسی کردستان عراق بوده است. عربستان جهت جلب بغداد با اعلام حمایت از عراق یکپارچه زمینه تعمیق روابط با این کشور را فراهم کرد، این در حالی بود که پذیرش ملاقات مخفیانه با اسرائیل میتوانست بر تداوم روابط عربستان و عراق سایه افکنده و اقداماتی نظیر بازپس گیری عناصر داعشی عربستانی به این کشور را با تاخیر یا رد این مطالبه از سوی عراقیها مواجه کند.
چشمانداز رابطه عربستان با روسیه نیز در قالب بدست آوردن رای این کشور در شورای امنیت جهت برخورداری از اختیار عمل کامل درباره بحرین و یمن و حداقل سازی نفوذ ایران در منطقه قابل ارزیابی است. البته نباید منافع اقتصادی دو طرف در این زمینه را نادیده گرفت. در این میان امریکا نیز از فرصت پیش آمده بهره گرفته و با حمایت از ائتلاف سعودی – عراقی «بستن درهای جهان عرب به روی جمهوری اسلامی» و «مقابله با نفوذ روزافزون ایران» در منطقه را در اولویت قرار داده است.
تهدیدات
نفوذ حداکثری ایران در منطقه و بدست گرفتن ابتکار عمل در حل منازعات منطقهای موجب شد تا عربستان مجدد ائتلاف چند حلقهای خود با دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس را که در وضعیت شکنندهای قرار گرفته بود، ترمیم کند.
حتی اگر این ترمیم در شرایط کنونی منطقه برقراری دوباره رابطه با دوحه که چندی قبل عربستان روابط دیپلماتیک خود را به دلیل تروریستی خواندن این کشور قطع کرده بود باشد. عربستان در نظر دارد تا از تمامی پتانسیلهای موجود عرب منطقه در این راستا استفاده کند.
نزدیکی مواضع قطر به ایران و عدم سکوت این کشور در مقابل فجایع انسانی که عربستان در یمن پدید آورد و نیز ترس عربستان از شعله ور شدن آتش زیر خاکستر موج بیداری اسلامی توسط ایران جملگی ریاض را با چراغ سبز امریکا به سوی اجرای برنامه پان عربیسم سوق داده است. اگرچه این امر منافع امریکا را تامین نموده و در اولین گام با دخالت این کشور در حل منازعه کرکوک و میانجیگری میان قطر و عربستان مسیر بازگشت امریکا به منطقه را هموار میکند.
نتیجهگیری
ملاقات حیدر العبادی با پادشاه اردن و به موازارت آن سفر وزیر امور خارجه آمریکا به قطر نقشه جدیدی از صف آرایی بازیگران در منطقه با هدف گشودن جبهه مشترک در مقابل ایران و بر هم زدن توازن نفوذ ایران است و عربستان به مانند سنوات گذشته تنها در نقش کارگزار امریکا در منطقه و نه طراح این نقشه جدید فعال شده و به مثابه آنتی تزی در برابر تز پان اسلامیسم عمل میکند.
مسلما مادامی که کشورهای منطقه نتوانند تصویر درستی از پیوند با یکدیگر ترسیم کنند و منازعات منطقه را در خانواده غرب آسیا حل نکنند، امریکا و اروپا گردانندگان اصلی مناقشات این منطقه خواهند بود.
سیده مهدیه قرشی/خبرگزاری مهر