(روزنامه مردمسالاري - 1396/07/23 - شماره 4438 - صفحه 7)
* با 24 ساعت تاخیر در اعلام برنامه و استراتژی ترامپ در خصوص برجام ترامپ در سخنانی موضع و استراتژی نهایی خود را در خصوص برجام اعلام کرد. در یک نگاه کلی ارزیابی شما از این برنامه و استراتژی ترامپ در قالب سخنان دیشب او چیست؟
** همان طور که انتظار میرفت ترامپ به سان 9 ماه گذشته از ارائه چیزی به نام راهبرد یا استراتژی درخصوص برجام عاجز بود چنان که از ارائه برنامه در هر مسئله و موضوعی ناتوان است. برای مثال ترامپ از منتقدین سرسخت طرح اوباما کِر بوده و در همان اولین روز آغاز به کار این طرح را لغو کرد، اما با گذشت نزدیک به 9 ماه هنوز از ارئه طرح جایگزین مناسبی عاجز است. بنابراین با این نگاه سخنان دیشب ترامپ را میتوان به هر چیزی شبیه دانست غیر از استراتژی و راهبرد. در واقع آن چیزی که در سخنان ترامپ دیشب اعلام شد همان تکرار شعارها و سخنان بیپایه او از زمان تبلیغات انتخاباتی تا به امروز در قالب اتهام زنی بود.
ترامپ دیشب به خوبی روشن کرد که در قامت رئیس جمهوری ایلات متحده آمریکا به درک درستی از شرایط و اقتضائات عرصه بینالملل پس از صدارت 9 ماهه در کاخ سفید نرسیده و در موازات آن کوچکترین شناختی از خاورمیانه مشحصا ایران ندارد. ببینید تمام رفتارهای ترامپ ناشی از اختلافات حزبی است، اگر چه ذات او با جمهوری خواهان هم فاصله معناداری دارد، اما ترامپ با نام جمهوری خواهان و نماینده آنان در جامعه معرفی شده است؛ لذا این مسائل بیشتر برای مخالفت و به چالش کشیدن دموکراتها و خصوصا اقدامات دولت اوباما است. بنابراین ترامپ سعی دارد که مقصر تمام مشکلات کنونی آمریکا را شخص اوباما و حزب دموکرات معرفی کند، چنانی که ترامپ بارها اوباما را به مماشات با تهران در قالب انعقاد برجام متهم کرده است.
* نکته مهمیکه در سخنان دیشب ترامپ دیده شد، نوعی دوگانگی وعدم شفافیت بود؛ چرا که از یک سو به صورت مشخص خروج آمریکا را از برجام اعلام نکرد و از سوی دیگر بر عدم پایبندی تهران به مفاد برجام اشاره داشت. شما این دوگانگی را چگونه دیدید؟
** درخصوص این نکته شما باید عنوان کرد که اتفاقا این مسئله از موارد بسیار نادری است که نوع هوشمندی ترامپ را در نتیجه مشاوره داشته است، چرا که به خوبی میدانست خروج آمریکا از برجام به واسطه قطعنامه شورای امنیت تبعات بسیار سنگینی را برای ایالات متحده در پی خواهد داشت. لذا دیشب خروج آمریکا از برجام توسط ترامپ مطرح نشد، اما او توانست از تنها برگ برنده خود که همان اتهام زنی و مستمسک قرار دادن عدم پایبندی تهران به روح و اصل برجام است، ایران را به عنوان ناقض برجام معرفی کند. لذا در این خصوص دوگانگی صورت نگرفت، بلکه این سخنان راهکار ترامپ و تنها قسمت اندیشیده شده برای حمله به برجام و تهران بود.
* اما در سخنان دیشب ترامپ مسئله حمله به سپاه و تحریم آن، مسائل حقوق بشری و نبود دموکراسی هم مطرح شد. شما این بخش از سخنان ترامپ را چگونه تحلیل میکنید؟
** بگذارید برای پاسخ به این سوال از دو ادبیات کاملا متفاوت استفاده کنم. اولین ادبیات، ادبیات خود ترامپ است. درخصوص تحریم سپاه اتفاقا نه تنها نباید این ارگان و نهاد تحریم شود که حتی باید فاکتور هزینههای نزدیک به 6 سال مبارزه با تروریسم برای تک تک عملیات نظامیدر خاک سوریه و عراق که به حفظ و افزایش امنیت سایر کشورهای جهان و مشخصا ایالات متحده انجامیده است، برای شخص ترامپ فرستاده شود و کاخ سفید را مسئول پرداخت این فاکتورها کرد. و در ادامه هم برای تک تک این اقدامات باید سپاه از سوی جامعه جهانی مورد تقدیر قرار گیرد. اما در ادبیات دوم به لحن کارشناسی بر میگردیم؛ سپاه به عنوان یکی از ارگانهای نظامیکه در دفاع از کشور بسیار مفید و کارامد بوده است و توانسته شرایط را برای رشد و استعلای دموکراسی در ایران پدید آورد نمیتواند در قالب چنین ادبیات و واکنشی قرار بگیرد.
هرچند که علیرغم برخی انتقادات احتمالی وارده به سپاه در داخل نمیتوان تلاش این ارگان را برای مبارزه با میوه تروریسمیکه آمریکا و عربستان صعودی نهال آن را کاشتهاند و ترامپ هم بارها به نقش واشنگتن در شکل گیری داعش اشاره داشته است، نادیده گرفت؛ لذا مسئله سپاه به عنوان یک نهاد دفاعی – نظامی بومی ایرانی، اساسا هیچ گونه ارتباطی به سایر کشورها در این خصوص ندارد و هیچ کشوری بر اساس حقوق بینالملل در ذیل ماده «عدم دخالت در امور کشورها» حق مداخله در چنین مسائلی، خصوصا مسائل نظامیسایر کشورها را ندارد.
اما در خصوص عدم وجود دموکراسی در ایران باید گفت که اگر دموکراسی در ایران نبود آقای حسن روحانی یا آقای سید محمد خاتمیبه عنوان روسای جمهور در این کشور انتخاب نمیشدند. اگر دموکراسی نبود برخی از فعالین در انتخابات سال 88 در دولت آقای روحانی نبودند، هر چند که میتوان به برخی از وجوه این دموکراسی نقد وخرده گرفت، اما آیا ایران در قیاس با عربستان، بحرین، امارات متحده عربی که اساسا در آنها دموکراسی معنا ندارد یا حتی کشوری مانند ترکیه که بعد از کودتای 15 ژوئیه به صورت جنون آسایی به دستگیری و قلع وقمع جامعه سیاسی و مدنی خود مبادرت کرده و تا کنون هم ادامه دارد، به مراتب قدرتمندتر نیست؟
* در 9 ماه گذشته ما دو بار شاهد اعلام استراتژی از سوی ترامپ بوده ایم. بار اول به به استراتژی در خصوص افغانستان بازمیگردد که نوعی انسجام و برنامه ریزی در آن دیده میشد و برای اولین بار جمهوری خواهان از این استراتژی ترامپ دفاع کردند و دومین بار هم به سخنان ترامپ درخصوص برجام بازمیگردد که هیچ گونه انسجامیبر خلاف استراتژی افغانستان در آن دیده نمیشد و تنها مجموعه ای از اتهامات را علیه تهران داشت، شما این عدم انسجام را ناشی از چه عواملی میدانید؟
** قبل از پاسخ به این سوال باید یادآور این نکته مهم باشم که آن چه در تمامیاتهامات ترامپ علیه تهران مطرح شد این بود که او حتی برای یک اتهام خود دلیل، سند و مدرکی ارایه نکرد، در خصوص مسائل آب سنگین و یا همکاری هستهای با برخی کشورها و نکاتی از این دست. ترامپ حتی به جعل تاریخ روابط ایران و آمریکا هم پرداخت. ما در برهههایی از تاریخ کشور ارتباطات بسیار گرمیبا واشنگتن داشتیم، اما به واسطه مداخلات واشنگتن در امور تهران اکنون باید پرسید که مقصر واقعی این قطع ارتباط کیست؟ درخصوص تشتت در سخنان دیشب ترامپ باید گفت که یقینا این بی برنامگی و عدم شناخت دقیق از تهران، سبب شکل گیری چنین تشتتی شده است.
ترامپ به جای اینکه با تحلیل دقیق واقعیات میدانی و آگاهی از قدرت منطقه ای تهران و نزدیکی به این قدرت برای کاهش تنش و افزایش امنیت استفاده کند به سمت ارتباط با کشورهایی گام برداشته است که نه دولت قوی و نه نیروی نظامیقابل توجهی دارند. سخنان دیشب او نوعی فرصت سوزی بود. از سوی دیگر به دلیل حمایت پکن، مسکو و قدرتهای سیاسی – اقتصادی اتحادیه اروپا و در موزات آن سازمان بینالمللی انرژی اتمی، شورای امنیت، سازمان ملل و...، ترامپ نتوانست در مقابل عرصه بینالملل مواضع صریحی را همانند استراتژی افغانستان در پیش بگیرد. لذا تا جایی که توانست در یک برنامه و تاک شو (Talk Show) افکار عمومیجهانی را نسبت به تهران تحریک کرد و با تخریب چهره جمهوری اسلامیسعی داشت آن را ناقض برجام بداند.
* اما باتوجه به سخنان دیشب آن چه بیشتر هویدا بود، پرداختن به مسایل غیرهستهای و به نوعی «غیر برجامی» بود، در حالی که برجام اساسا به مسایل هستهای بازمیگردد. شما این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
** ببینید اکنون با نگاهی به شرایط منطقه باید گفت که تهران در حوزه امنیتی و نظامیدرحال بازتعریف اقتضائات و شرایط جدی درمنطقه خاورمیانه است که یقینا فاصله زیادی با استراتژی واشنگتن در این منطقه دارد. از همین رو ترامپ چون که هیچ بهانهای برای عدم پایبندی ایران در مسایل هستهای برای اعمال فشار به تهران پیدا نکرد، بهانههای خود را در قالب مسایل غیرهستهای مطرح کرد، باید گفت آن چه دراصل موجب نگرانی ترامپ و واکنش تند او از ابتدای آغاز به کارش در خصوص برجام بوده همین قدرت گیری و افزایش توان تهران در منطقه خاورمیانه است و چنانی که ترامپ بارها آن را بیان داشته، برجام میتواند بستر و شرایط بسیار مناسبی را برای افزایش قدرت و توان تهران فراهم کند، لذا مسایل غیر برجامیو غیر هستهای اکنون برای ترامپ در حکم اهرم فشار بر برجام عمل میکند.
* اما سخنان دیشب ترامپ نشان و رنگ بویی از هیچگونه تصمیم خاصی نبود و تنها به عدم پایبندی تهران به برجام اشاره شد. آیا این مسئله و محول کردن مسئولیت خود به کنگره برای واکنش مناسب نسبت به تهران، نوعی فرار از مسئولیت توسط ترامپ نیست؟
** یقینا ترامپ به خوبی بر این مسئله واقف است که اگر دیشب به صورت صریح از برجام خارج میشد، هم در سطح بینالملل و هم در بدنه داخلی سیاسی آمریکا با اصطکاکات شدیدی روبه رو میشد. لذا آن چه دیشب در قالب احاله مسئولیت خود به کنگره روی داد، اگرچه وجهه قانونی دارد، چرا که طبق برجام درصورت عدم پایبندی تهران از جانب آمریکا که هر3 ماه یک بار اعلام میشود، کنگره باید طی 60 روز واکنش مناسب را اتخاذ کند، اما یقینا ترامپ نهایت استفاده خود را از این مسئله برده و با این شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت به نوعی توانست توپ را در زمین کسان دیگری برای نقض و از میان بردن برجام بیندازد، تا هم از یک سو برنامهها و اهداف ترامپ محقق شود و از سوی دیگر در جایگاه رئیس جمهور آمریکا هیچ گونه بدعهدی متوجه او نشود.
* اما به واقع در قیاس با نه بزرگانی چون «جورج واشنگتن»، «آبراهام لینکلن»، «جان اف کندی» و حتی «هری ترومن» ای که در سال 1945 میلادی پس از بمباران اتمیهیروشیما در یک سخنرانی و از موضعی قدرتمند آیات انجیل آمریکا را حافظ امنیت جهانی معرفی کرد، حتی نیکسون به عنوان اولین و تنها رئیس جمهور مستعفی تاریخ ایالات متحده آمریکا، در مقایسه با ترامپ هیچ گاه چنین بی برنامگی و نوعی سرگردانی را نداشته است. آیا جامعه آمریکا در 3 سال باقی مانده از زمامداری ترامپ باید شاهد سقوط پرستیژ خود باشد؟
** یقینا آمریکا با 44 رئیس جمهور قبلی خود اکنون به مرحلهای رسیده که میتوان آن را سیاهترین دوران زمامداری یک رئیس جمهور در تاریخ ایالات متحده دانست. فارغ از خوب یا بد بودن از منظر اخلاقی، اقدامات برخی از روسای جمهور تاریخ آمریکا آن چه نقطه مشترک این افراد بود، نوعی توان مدیریتی آنها بوده است. شما به دوره همین جورج بوش پسر نگاه کنید. در بستر تمام آشوبهایی که در 8 سال زمامداری او برای جهان و خصوصا خاورمیانه به وقوع پیوست، نوعی برنامه ریزی که حاصل همفکری هسته نئوکان برای دستیابی به اهداف ایالات متحده بود، وجود داشت.
اما اکنون تنها چیزی که درترامپ دیده نمیشود همین مسئله است. امروز تنها با گذشت 9 ماه از انتخاب ترامپ، نه تنها منتقدین و مخالفین ترامپ که به او رای ندادند که حتی بخشی از رای دهندگان به او امروز از کار و انتخاب خود بسیار پشیمان هستند و آن را اشتباهی فاحش میدانند. شاید برای اولین بار در تاریخ ایالات متحده، آمریکاییها از داشتن چنین رئیس جمهوری درسطح بینالملل بسیار شرمنده و خجالت زده باشند. اما در خصوص سقوط پرستیژ آمریکا هم یقینا هم اکنون چنین اتفاقی صورت گرفته است. شما شاهدید تنها در مسئله برجام اکنون اتحادیه اروپا، روسیه، چین و سایر سازمانها و نهادهای بینالمللی به راحتی با اقدامات ترامپ مخالفت میکنند، شما درخصوص خروج از پیمان پاریس یا خروج از یونسکو به خوبی میبینید که سقوط آمریکا در قالب انزوا در حال شکل گیری است.
* اما از بعد حقوقی سخنان ترامپ اساس الزامیرا در پی خواهد داشت؟
** تنها الزام حقوقی سخنان ترامپ به مسئله واکنش 60 روزه کنگره بازمیگردد که آنجا هم باید دید واکنش و اجماع علیه برجام شکل خواهد گرفت یا خیر؟ من معتقدم ترامپ دیشب نتوانست برجام را به قول خودش پاره کند و تنها کاری که توانست انجام دهد وارد آوردن فشارهای بیشتر به تهران در خصوص برجام و مسایل فرابرجامیبود. من بر این باورم که اجماع لازم برای از میان رفتن برجام در آینده هم شکل نخواهد گرفت.
* اما در چند وقت اخیر باز پارادایم بازیگر دیوانه درخصوص ترامپ مطرح شد. از دید شما آیا به واقع ترامپ با چنین پارادایمیدر جامعه بین الملل به فکر پیاده کردن سیاستهای خود و آمریکا است؟
** باید گفت اگر چه میتوان رفتارهای ترامپ را در پارادایم بازیگر «دیوانه» و نظریه «آشوب» دید. اما میتوان این اعتقاد را هم داشت که ترامپ، نه درحال بازی کردن یک مرد دیوانه که اساسا بیماری است که هیچ گونه ثبات فکری و عملی ندارد. در واقع ترامپ تا کنون در این 9 ماه تنها چیزی را که به خوبی از خود نشان داده است یک جنون و دیوانگی محض بوده، هر چند که در طول زمان منتهی به امروز، سیاستهای او اندکی تعدیل یافته و هسته مدیریتی ایالات متحده توانسته است او را تا اندکی با شرایط و اقتضائات جامعه جهانی وفق دهد. اما هنوز این جنون در رفتار او هویداست. این ذات و سرشت دولتهای پوپولیست است.
http://www.mardomsalari.net/4438/page/7/24114
ش.د9603157