روزنامه کیهان **
جنگ خندق به تکرار نشسته!
«کشور در حال پیشرفت است؛ ما در زمینههای گوناگون پیشرفت داریم: در زمینه علمی پیشرفت داریم، در زمینه صنعتی پیشرفت داریم، در زمینه عزّت سیاسی پیشرفت داریم، در زمینه رشد فکری پیشرفت داریم، در زمینههای معنوی پیشرفت داریم»، «ما داریم پیش میرویم. ما در مادّه و معنا پیش میرویم؛ ما به توفیق الهی در مادّه و معنا استکبار را شکست میدهیم و آنها را به زانو درمیآوریم و نشان میدهیم که اسلام، اگر چنانچه طرفدارانی داشته باشد که آماده باشند برای مجاهدت کردن و دفاع کردن، قطعاً در هر جا و [هر] نقطه دنیا پیروز خواهد شد و این الگو خواهد شد برای همه مسلمانها»، «پیروزیهای ما بهوسیله دستگاههای تبلیغاتی دشمنان غالباً کتمان میشود. ما الان در مسائل علمی، پیروزیهای بزرگی داریم، خیلی از مردم خودمان هم واقعاً نمیدانند» و...اینها تنها چند نمونه اخیر از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی است.
بیانات رهبر معظم انقلاب در حالی است که کشور با مشکلات اقتصادی فراوانی روبهروست و برخی از این دشواریها نظیر افزایش لجامگسیخته نرخ ارز و موج گرانی حاصل از آن و یا بیکاری و تورم و کسادی کسب و کار و... معیشت مردم و مخصوصاً اقشار مستضعف را به تنگنا کشانده است. از این روی برای بسیاری ممکن است این سؤال پیش کشیده شود که شرایط پیشروی با افقی که رهبر معظم انقلاب ترسیم میفرمایند چگونه قابل جمع خواهد بود.
برای فهم ماجرا باید به سال پنجم هجری رجوع کرد؛ جنگ احزاب. ماجرا از آنجا آغاز شد که قبیله یهودی بنی نضیر به عهد و پیمان خود با مسلمانان مدینه خیانت کردند و پیامبر اکرم(ص) آنان را از شهر اخراج کرد. بنی نضیر به مکه رفته با سران قریش رایزنی کرده و آنان را به جنگ با مسلمانان فراخواندند. کفار قریش که به خیال خود فرصت را مناسب میدیدند دیگر طوایف و قبایل را نیز بسیج و با خود همراه کردند. از کفار گرفته تا یهودیان؛ قریش، غطفان، سُلَیم، اَسد، اَشجع، قُرَیظه، نضیر، بنی وائل و دیگر یهودیان. علت نامیدن این جنگ به جنگ احزاب نیز به همین دلیل است؛ چرا که همه احزاب و قبایل و طوایف متحد و همپیمان شدند و با خود عهد کرده بودند که این بار دیگر کار اسلام و مسلمانان را یکسره کرده و وقتی به شهر و دیار خود بازگردند که به این هدف رسیده باشند. منابع تاریخی استعداد سپاه کفار و یهودیان را از 10 تا 24 هزار و تعداد سپاه اسلام را از 600 تا حداکثر 3 هزار نفر عنوان کردهاند. تجهیزات جنگی، نیروهای سواره و تمکن مالی آنان نیز با مسلمانان به هیچ عنوان قابل قیاس نبود و به قول امروزیها نتیجه جنگ روی کاغذ روشن بود.
مسلمانان از طریق قبیله بنیخزاعه که همپیمان رسولالله(ص) بودند، از برنامه دشمن با خبر شدند و به چارهاندیشی نشستند. هر کس نظری میداد و سخنی میگفت. عدهای قائل به جنگ در خارج مدینه بودند و برخی دیگر میگفتند باید دشمن را به داخل شهر کشاند و آنگاه درگیر شد. یکی از اصحاب پیشنهادی داد که موجب تعجب همگان شد. سلمان فارسی گفت ما در ایران وقتی از سوی دشمنی که سوارهنظام بسیار دارد مورد تهدید واقع میشویم، با حفر خندق از خود دفاع میکنیم. این روش که در میان اعراب بدیع و ناشناخته بود، مورد استقبال قرار گرفت. حضرت افراد را به چند گروه تقسیم و محدوده حفر هر کدام را نیز مشخص کردند. کار سخت و طاقتفرسا بود و زمان اندک، چرا که لشکر پرتعداد دشمن در راه بود. خود حضرت نیز علاوه بر نظارت و مدیریت کار، در حفر خندق شرکت داشتند.
نکته جالب توجه آنکه با وجود چنین خطر قریبالوقوع و مهلکی، همه افراد آنچنانکه باید و شاید دل به کار حفر خندق نمیدادند و برخی از آنها به بهانههای مختلف از کار فرار میکردند تا جایی که حتی در این مورد دو آیه (62 و 63 سوره نور) نازل شد. آیاتی که محتوای آن بر لزوم تبعیت و فرمانبرداری از پیامبر(ص) در این امر مهم تاکید دارد.
وضعیت آن روزهای مدینه بسیار قابل تامل و مطالعه است. این جنگ از چنان اهمیتی برخوردار است که یکی از سورههای قرآن به این نام خوانده شده، آیات 9 تا 27 شرح حال آن است. منافقین در دل مردم رعب و هراس میانداختند و مدام میگفتند؛ آن وعده پیروزی که خدا و پیغمبرش میدادند وعده سرخرمن است و مدینه دیگر جای ماندن نیست و این کارها -حفر خندق- هم فایدهای ندارد. منافقین بشدت روحیهها را تضعیف میکردند و عدهای نیز فقط برای خودنمایی در میدان بودند و عملاً کار چندانی نمیکردند. چشمها از شدت ترس خیره مانده بود و جانها به گلو رسیده بود تا جایی که بسیاری درباره وعده خدا و رسول دچار بدگمانی شدند!
یکی از عجیب و جالبترین صحنههای ماجرا آنجاست که مسلمانان به سنگی بزرگ برمیخورند. پیامبر(ص) کلنگ را از سلمان یا حضرت علی(ع) گرفته و با ضربهای آن را سه تکه میکنند و سپس میفرمایند؛ «خداوند، با این ضربه من، گنجهاى کسرا و قیصر را برایم گشود.» و به این ترتیب وعده فتح ایران و روم را میدهند. یکى از منافقان با طعنه و تمسخر به فرد همراهش میگوید: وعده گنجهاى کسرا و قیصر را به ما میدهد، در حالیکه ما [از بیم دشمن] نمیتوانیم براى قضاى حاجت، از جای خود تکان بخوریم!
مسلمانان در حال حفر خندق به دور خود هستند و به زودی سپاه پرشمار دشمن از راه میرسد و آنان را محاصره میکند. آذوقه چندانی نیست و با شکم گرسنه کلنگ میزنند و در چنین وضعیتی پیامبر(ص) از فتح ایران و روم میگوید. حتی خیانت یهودیان بنیقریظه که در جنوب شرقی مدینه ساکن بودند و با دشمن طرح توطئه ریختند، نتوانست در سرنوشت محتوم جنگ تغییری ایجاد کند. ابوسفیان سرافکنده و شکست خورده مجبور به ترک محاصره و بازگشت شد.
وضعیت امروز ما و مسلمانان در قرن پنجم هجری قمری به طرز عجیبی دارای شباهتهای بسیاری است. از جمله اینکه؛
1- همه دشمنان جمهوری اسلامی دست به دست هم داده و همپیمان شدهاند و جنگی همهجانبه به راه انداختهاند تا بهقول خودشان نظام را براندازند.
2- جنگ امروز و آن روز در حالی آغاز شد که جبهه حق در حال گسترش و قدرت گرفتن بود و حرکت دشمن برخلاف ظاهر آن، از روی ترس -توأم با خشم- از این بالندگی و قدرت گرفتن است.
3- منافقین و نفوذیها در هر دو مقطع نقشی قابل توجه دارند. تضعیف جبهه خودی، ایجاد ترس و واهمه در جامعه و افکندن تخم یاس و ناامیدی و در یک کلام ایفای نقش بازوی عملیات روانی دشمن، مهمترین کارکرد این گروه است. حجم محتوای-عمدتاً تمسخرآمیز- درباره کمبود پوشک و زیر سؤال بردن قدرت موشکی کشور را به یاد بیاورید و با سخن آن منافقی که درباره مشکل قضای حاجت به وعده پیامبر(ص) طعنه زد مقایسه کنید. انگار تاریخ تکرار میشود!
4- برخی خودیهای جبهه حق نیز به دلایل مختلف آنطور که باید، به وظیفه خود عمل نمیکنند. تاثیرپذیری از عملیات روانی منافقین و نفوذیها، دلبستگی به چرب و شیرین دنیا، ترس و سستی و کاهلی از جمله عوامل این مسئله است.
5- همانطور که جبهه اسلام نیز از سوی گروهی که ظاهراً همپیمان بودند مورد خیانت واقع شد، ما نیز در این جنگ با خائنان روبروئیم. آن مسئولی که وظیفه حراست از بیتالمال را دارد و دستش در جیب بیتالمال است و میبرد، آن مدیری که در شرایط جنگ اقتصادی حقوق نجومی میگیرد، آن رسانهای که با شایعهپراکنی ایرانی را علیه عراقی میشوراند -عراقی که یکی از مهمترین متحدان ماست- خائن است.
6- مسلمانان صدر اسلام با وجود همه مشکلات، سختیها و کمبودها ایستادند و براساس وعده و سنت الهی پیروز شدند. تکلیف جنگ امروز ما نیز به دست خودمان روشن میشود. اگر مردانه و پا به رکاب فرمانده این میدان ایستادیم، هیچ شک و تردیدی در پیروزی نیست. چه زیبا فرمود امام سجاد(ع) در دعای پنجم صحیفه سجادیه؛ «خدایا جز این نیست که بینیازان، بهفضل یاری تو بینیاز میشوند...هر کس که تو او را یاری کنی خواری خوار کنندگان به او ضرر نمیرساند، و هر کس که تو عطایشدهی منعِ منع کنندگان از او نمیکاهد.»
آمریکاییها به صراحت میگویند راهبرد ریگان در برابر شوروی سابق را برای شکست دادن جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کردهاند. راهبرد ما باید اتکال به منبع لایزال الهی همراه با آمادگی و جهد و کوشش باشد. آنان که دچار تردید و شبهه هستند، یک بار با فکر و تعمق سوره احزاب را بخوانند. خدایی که پوزه ابوسفیان را به خاک مالید، پوزه ترامپ را هم به خاک خواهد مالید، البته به شرط آنکه ما نیز مردانه بر سر عهد و پیمان خود ایستاده باشیم.
محمد صرفی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
ماه مهر، با مهر حسینی از راه رسید و جوش و خروش جوانان این مرز و بوم را با ندای «لبیک یا حسین» طالبان علم و آگاهی درهم آمیخت که در این هفته راهی مراکز آموزشی شده و سال تحصیلی جدید را در سایه تربیت مکتب عاشورایی آغاز کردند.
هفته جاری زنگ مدارس به صدا در آمد و میلیونها دانش آموز به کلاسهای درس پیوستند تا سال جدید تحصیلی را با امید به آیندهای روشنتر آغاز کنند. دانشگاهها نیز این روزها جریان آموزشی خود را از سر گرفتند تا با شور و نشاط علمی، یار و یاور توسعه کشور باشند و این مهم امکانپذیر نخواهد بود مگر اینکه همه مسئولان اولویت خود را در بهبود برنامهریزی آموزشی و تربیتی جوانان این مرز و بوم قرار داده و به این امر خطیر واقف گردند که آینده کشور در گرو تربیت جوانان عالم، آگاه، مسئولیت پذیر و مهذب است.
هفته جاری همچنین همزمان با آغاز سی و هشتمین سالگرد جنگ تحمیلی به عطر دفاع مقدس معطر شد تا بار دیگر پایمردیهای ملت غیور ایران به ویژه جوانان رشید مرور شود و نسل جدید با جانفشانی دلیرمردانی که با نثار جان خود از خاک میهن اسلامی و از اعتقادات مردم و اساس نظام جمهوری اسلامی دفاع نمودند، آشنا شود. هفته دفاع مقدس در واقع هفته تجلیل از بزرگمردان و زنان دلاوری است که در جبهههای دفاع مقدس و پشت جبههها حماسه آفریدند و با ایثار و از خودگذشتگی خود، قدرت پایداری این ملت را به نمایش گذاشتند.
نسل امروز ما باید بداند که مدیون جانفشانی هزاران شهید دانش آموز و دانشجویی است که از پشت میز و کلاس به جبهههای جنگ رفتند و با خون خویش از حریم آزادگی دفاع کردند؛ پس باید بکوشد و با حضور در جبهههای پیشرفت علمی، پرچمی را که آنها برافراشتند، بر دوش بکشد.
در نخستین روز هفته و در آغاز هفته دفاع مقدس حمله تروریستی به مراسم رژه نیروهای مسلح در اهواز و به خاک و خون کشیدن عدهای از سربازان وظیفه و افراد بیگناه، موجی از نفرت و انزجار علیه جنایتکاران و حامیان تروریسم را برانگیخت و چهره واقعی مدافعان حقوق بشر را عریانتر کرد.
تروریستهایی که روز شنبه جان دهها نفر از هموطنان را گرفتند و دهها تن دیگر را مجروح کردند، به دستور اربابان خود مرتکب جنایتی شدند که نه تنها قدرت نمایی نبوده و نیست بلکه نشانه عجز و ضعف آنهاست و آنان به شرایطی رسیدهاند که حاضرند در قبال دریافت مبالغ ناچیزی از حامیان خارجی خود، به مصاف مردم و نیروهای نظامی که از میان فرزندان همین آب و خاک مشغول انجام رژه هستند، آتش باز کنند، آنهم به روی مردم خوزستان که در دوران جنگ تحمیلی و بعد از آن، سختترین دوران را پشت سر گذاشتهاند.
مزدوران و عاملان ارتکاب این جنایت هر چند توانستند مردم ایران به ویژه اهالی نجیب اهواز را در ماتم بنشانند ولی با این اقدام جنایتکارانه خود، فقط پرونده خیانت خویش را سنگینتر کرده و خود را در معرض آماج ضربات سنگین نیروهای مسلح غیور قرار دادند و باید در آیندهای نزدیک منتظر گوشمالی سخت و عقوبت سنگین جنایت خود باشند.
مراسم تشییع پیکر قربانیان این حادثه روز دوشنبه در اهواز نشان داد که مردم خوزستان نه تنها از تروریستها بیزارند بلکه موجی قوی در داخل علیه حامیان خارجی تروریستها و همانهایی که مدتهاست مدعی براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بوده و علناً اعلام میکنند که جنگ و ناامنی را به داخل ایران خواهند کشاند، به راه انداخت.
این روزها دیپلماسی ظریف ایران درحال میوه دادن است و انزوای آمریکا و متحدان اندک منطقهای او در جهان، یکی از دستاوردهای مهم دیپلماسی منطقی جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود. دونالد ترامپ رئیسجمهور نامتعادل و روان پریش آمریکا از همگرایی ایجاد شده میان کشورهای مختلف اروپایی برای همراهی با ایران و تلاش برای دور زدن تحریمهای آمریکا علیه ایران شوکه شده است. تاکید ایران بر موضوع عدم تعهد آمریکا به پیمانهای بینالمللی که در آن حضور یافته، بخوبی درحال جواب دادن است و امسال موضع جمهوری اسلامی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل و همدلی و همراهی جهانی با مواضع برحق و منطقی ایران بینظیر است. آقای روحانی در سخنان خود با یک سیاست مدبرانه و از موضع قدرت در برابر بدعهدی آمریکا ایستاد و توانست به جهانیان و حتی متحدان اروپایی و پیروان سنتی منطقهای واشنگتن تفهیم کند که قلدرمابیهای آمریکا حد و مرز ندارد و باید یکبار برای همیشه در مقابل آن ایستاد.
تصمیم اتحادیه اروپا برای ایجاد یک کانال ویژه برای انجام معاملات بانکی با ایران، خشم ترامپ و مشاورانش را برانگیخته، چرا که آنها فهمیدهاند اتحادیه اروپا تصمیم دارد در کنار چین و روسیه، تصمیمات یکجانبه و تحمیلی آمریکا را به چالش بکشند. امروزه دیگر جهان شاهد است که میشود با منطق و عقلانیت در مقابل اراده زورگویانه ابرقدرتها ایستاد که کمترین دستاورد این مقاومت، انزوای امروز آمریکا در جهان و پوزخند متحدان سنتی اروپا به ترامپ و سیاستهای واشنگتن در مجمع عمومی است که به عنوان یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک برای ایران در تاریخ ثبت خواهد شد.
رویدادهای خارجی هفته را با تحولات سوریه آغاز میکنیم. سقوط هواپیمای نظامی روسیه در سوریه که مسکو، رژیم صهیونیستی را مقصر آن دانست بازتاب گستردهای داشت و روابط مسکو تل آویو را وارد مرحله تازهای کرد.
رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از شرایط بحرانی سوریه و حمایتهای حامیان بینالمللیاش بارها به این کشور تجاوز نظامی کرده است. ولی به نظر میرسد پس از تحولات اخیر، شرایط برای صهیونیستها درحال تغییر است. روسها که از اقدام جنایت بار صهیونیستها به شدت خشمگین هستند درصدد برآمدهاند تا انتقام بگیرند. سردمداران رژیم صهیونیستی برای فرونشاندن عصبانیت روسها، فرمانده نیروی هوایی این رژیم را به مسکو فرستادند و نتانیاهو نیز در تماس با پوتین کوشید ابعاد قضیه را جمع کند که در هر دو مورد، کرملین واکنش تهدیدآمیز و تحقیرآمیز با طرف اسرائیلی داشته است.
تصمیم روسیه به مجهز کردن سوریه به سلاحهای پیشرفته از جمله سیستم پدافند «اس 300»، کابوس صهیونیستها را تکمیل کرده و به گونهای که روزنامهها آرتص نوشت که روسیه قصد دارد بالهای اسرائیل را در سوریه بچیند.
با استقرار سلاحهای مذکور، اوضاع با گذشته تفاوت خواهد داشت به این معنی که دیگر رژیم صهیونیستی نخواهد توانست هر زمان که اراده کرد به فضای سوریه تجاوز و این کشور را مورد حمله هوایی قرار دهد. این موضوع آنقدر اهمیت داشت که موجب شد آمریکا وارد شود و به روسیه در مورد تجهیز سوریه به موشکهای اس 300 هشدار دهد.
این هفته نیز فلسطین اشغالی شاهد تداوم قیام ملت فلسطین از یکسو و ددمنشی رژیم صهیونیستی از سوی دیگر بود. تظاهرات موسوم به «بازگشت» که از 10 فروردین ماه به طور مرتب هر جمعه در غزه برگزاری میشود این هفته نیز برپا شد و هزاران فلسطینی با راهپیمایی به شکل مسالمت آمیز اعتراض خود را به سیاستهای ضدانسانی رژیم صهیونیستی از جمله ادامه محاصره غزه ابراز داشتند که همچون هفتههای قبل، نیروهای وحشی اسرائیل به تظاهر کنندگان حمله کردند وسه فلسطینی را شهید و دهها نفر دیگر را مجروح کردند.
«اعتراض دریایی» نیز با شرکت دهها قایق در بندر غزه برگزار شد که در این تظاهرات نیز ماموران رژیم صهیونیستی یک فلسطینی را شهید و 90 نفر را زخمی کردند. تداوم و گسترش اعتراضات ضد صهیونیستی نشانگر اراده ملت فلسطین در پیگیری حقوق خود از طریق مقاومت و مبارزه میباشد و ملت فلسطین به این نتیجه رسیده است که دولتهای عربی هیچ قدم موثری برای احقاق حقوق آنها برنخواهند داشت.
این هفته عراق نیز شاهد تحولات سیاسی تازهای بود. پس از انتخاب «الحلبوسی» به سمت رئیس مجلس، انتخاب نخستوزیر و رئیسجمهور همچنان بلاتکلیف مانده است. مجلس عراق تا آخر هفته جاری فرصت داد تا رئیس جمهور را معرفی کند و درباره نخستوزیر نیز، هر چند گزارشها از شانس تقریباً قطعی «عادل عبدالمهدی» خبر دادند ولی رسماً تاکنون کسی معرفی نشده است. درباره رئیسجمهور نیز که سهمیه کردها میباشد، دو چهره مطرح هستند یکی «برهم صالح» از حزب اتحادیه میهنی و دیگری «فواد حسین» نزدیک به حزب دموکرات مسعود بارزانی. نکته عجیب اینکه «فواد حسین» روز گذشته در سخنانی اظهار داشت که از «همه پرسی» جنجالی که مسعود بارزانی سال گذشته برگزار کرد حمایت میکند. به نظر میرسد بارزانی میکوشد با بهرهبرداری از فضای غبارآلود سیاسی عراق و تلاشهای نافرجام برای تشکیل دولت، مطامع سیاسی خود را پیش ببرد که این مسئله میتواند شرایط سیاسی عراق را پیچیدهتر از آن چه هست، سازد.
***************************************
روزنامه خراسان**
2 بال رهایی از سیاه چاله ارزی
مهدی حسن زاده
التهاب در بازار ارز به اوج رسیده است و نرخ هایی در این بازار دیده می شود که تا مدتی قبل تصور آن سخت بود. اکنون برای مواجهه با این وضعیت باید اقدامات عاجلی صورت گیرد وگرنه هجوم گسترده مردم به بازار برای تبدیل دارایی ها، ممکن است شرایط نگران کننده ای را رقم بزند. اکنون بحث بر سر این است که ریشه تشدید التهاب بازار ارز چیست و چگونه می توان با آن مقابله کرد.
به طور خلاصه، پیش از این بارها گفته شد که ریشه های بنیادین معضل بازار ارز انباشت رشد نقدینگی به واسطه معضلات نظام بانکی است. تثبیت نسبی نرخ ارز طی سال های قبل و پس از آن وابستگی اقتصاد به مذاکرات سیاسی و بر هم خوردن فضای مثبت سیاسی توسط اقدامات ترامپ و در کنار آن ضرباتی که آمریکا و عوامل منطقه ای اش به مسیرهای ورود ارز ایران از جمله در امارات وارد کردند، از دیگر عوامل ریشه ای و زمینه ساز در این زمینه بوده اند. اکنون بازار ارز برای رسیدن به ثبات نیازمند اقداماتی ریشه ای است که اصلاح نظام بانکی، رصد جریان نقدینگی و مقاوم سازی اقتصاد در برابر فشارهای خارجی از جمله آن هاست. با این حال در کوتاه مدت، توجه به اقداماتی که بتواند التهاب را کاهش دهد، ضروری است. این اقدامات حول دو محور اساسی قابل تعریف است:
1- اقدامات روانی و اعتماد ساز: بسته های رنگارنگ، وعده های مداوم و اقدامات مقطعی و کم اثر ماه های اخیر در عمل خروجی اعتمادسازی نداشته است و اکنون بازار ارز به وضوح با معضل اعتماد به هرگونه وعده و بسته جدید مواجه است. اکنون حتی برای ارائه بسته و راهکار جدید باید این تامل جدی را داشت که آیا بازار حرف متولی اداره اقتصاد را باور می کند؟ خراسان پیش از این در یادداشت ها و گزارش های قبلی، بارها بر لزوم اعتمادسازی از طرق مختلف تاکید کرده بود. به عنوان نمونه تغییر در تیم اقتصادی کابینه به عنوان یک راهکار مطرح بود اما در عمل این تغییر به بدترین شکل ممکن انجام شد. رئیس کل سابق بانک مرکزی به عنوان مشاور مجدد پست گرفت. وزیران اقتصاد و کار نه با عزم دولت که با تصمیم مجلس تغییر کردند و در عمل این دو وزارتخانه کلیدی در شرایط جنگ اقتصادی با تعلل در معرفی وزیران جانشین مواجه شدند. وزیر صنعت پس از چند اقدام و تصمیم ناکارآمد و رانت زا سرانجام به صورت غیررسمی در حال تغییر است و مشخص نیست که آیا استعفا کرده یا برکنار شده است یا اساسا دولت تغییری در این زمینه مدنظر دارد؟ این تغییرات نصفه و نیمه با وجود وعده دولت و ابهام خبری چند روزه درباره تغییر برخی وزیران موجب شده است که تغییر در تیم اقتصادی کابینه با کمترین اثر (فقدان عزم واقعی در قوه مجریه برای تغییر مدیران ناکارآمد) و بیشترین هزینه (معطلی وزارتخانه های تغییر یافته یا در شرف تغییر) همراه باشد. این در حالی است که همین تغییرات با سرعت بیشتر و پیامی که حاکی از عزم جدی برای تغییر است، زودتر از این می توانست انجام شود. در هر صورت هرگونه اقدام روانی از سخنرانی رئیس جمهور و وزیران تا تغییر در افراد و سیاست ها باید با استحکام و صلابت و اطمینان بخشی همراه باشد نه با تعارف و تردید.
2- اقدامات عملی: اگرچه معضل بازار ارز اکنون بیش از همیشه روانی و به همین دلیل هم خطرناک است، اما در عمل بازار به تزریق گسترده ارز نیاز دارد. واضح است که تزریق ارز به بازار، به تنهایی، جز اتلاف منابع و پرکردن جیب رانت خواران از منابع ارزی مورد نیاز ملت نتیجه ای در بر ندارد اما در عمل اگر پیام های اعتمادساز دولت و دیگر دستگاه ها همراه با تزریق گسترده ارز طی چند روز در بازار صورت گیرد، می توان التهاب بازار را از بین برد. نکته قابل تامل این که منابع ارزی ناشی از فروش نفت و صادرات غیرنفتی در حدی مطمئن و بیش از نیاز واقعی بازار است. نکته مهم در این زمینه دسترسی به ارز کاغذی است که می توان از طریق تسهیل ورود ارز از مرزهای زمینی از افغانستان و پاکستان تا عراق، معضل ورود ارز به داخل را حل کرد. از سوی دیگر اکنون به واسطه سامانه ها و اطلاعات موجود می توان با استفاده از این اطلاعات و سامانه ها، نیازهای واقعی بازار ارز، از ارز مسافرتی، دانشجویی و پزشکی تا ارز مورد نیاز برای واردات کالاهای ضروری را رصد کرد. بسته های حمایتی برای توزیع کالاهای اساسی با نرخ مصوب می تواند امنیت غذایی جامعه را از گزند نرخ های فضایی بازار ارز مصون بدارد. بسته هایی که مشخص نیست چرا این قدر در نهایی کردن آن ها تعلل می شود. از سوی دیگر، در عرصه بین الملل، تسریع در نهایی کردن توافق با اروپا برای دور زدن تحریم های آمریکا و لزوم تکمیل این توافق از طریق چین و روسیه ضروری است. تعلل بیش از این در تعیین سفیران ایران در چین و هند غیرقابل توجیه است. فراتر از آن، طراحی مسیری بانکی که فارغ از تحریم دلاری آمریکا باشد، شدنی است. قطعا می توان با همراهی شرکای سیاسی از اروپا تا چین و روسیه، مسیری دور از تحریم آمریکا یافت که بتوان برپایه آن تجارت با این کشورها را ادامه داد.
در هر صورت بازار ارز در حال ورود به فرایند خطرناکی است که می تواند حضور گسترده آحاد مردم را رقم زند. حضوری که به دلیل ترس از دست دادن ارزش دارایی و تبدیل آن به ارز و طلا ممکن است رقم بخورد و شتاب سقوط ارزش پول ملی را بیشتر کند. البته چنان که گفته شد می توان جلوی این اتفاق را گرفت، اگر عزمی که برای مواجهه با التهاب بازار است جدی تر شود و افسانه بهبود اقتصاد از مسیر توافق سیاسی خارجی از ذهن مسئولان اجرایی رخت بر بندد و باور کنند که بازار ارز تشنه اقدامات عملی اقتصادی و اعتمادسازی مدیریتی است نه توافق و مذاکره با موجود غیرقابل اعتمادی مثل ترامپ.
***************************************
روزنامه ایران**
تصمیم تهران و شوی نیویورک
«گفتوگوی امنیتی منطقهای» عنوان نشستی بود که دیروز در تهران برگزار شد با حضور دبیران و مشاوران امنیت ملی کشورهای منطقه شامل روسیه، چین، هند و افغانستان به ابتکار شورای عالی امنیت ملی ایران. ساعاتی بعد در نیویورک نشست ویژه شورای امنیت با حضور سران و مقامات کشورهای عضو برگزار شد به ریاست رئیس جمهوری امریکا که روز پیش از آن با نفی هرگونه چندجانبهگرایی، بر طبل ناسیونالیسم افراطی کوبیده و از شورای حقوق بشر سازمان ملل، دیوان بینالمللی کیفری لاهه و پیمان مهاجرت سازمان ملل انتقاد کرده بود. او دیروز در مقام ریاست شورای امنیت از ایران انتقاد کرد، در حالی که با خروج از برجام خود تبدیل به ناقض اصلی قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل شد و دیروز این رئیس جمهوری فرانسه بود که تعهد چندجانبه درباره یک توافق بینالمللی را به همتای امریکاییاش یادآور شد.
ترامپ دیروز در حالی اتهام تکراری و نخ نما شده حمایت ایران از تروریسم را مطرح کرد که همان شورای امنیت در بیانیهای که سفیر امریکا در سازمان ملل منتشر کرد، حملات تروریستی 31 شهریور در اهواز را محکوم کرده بود. مقایسه نشست گفتوگوی امنیتی منطقهای در تهران و نشست شورای امنیت در نیویورک، حقیقتی را آشکار میکند: اینکه امنیت امری تزریقی، وارداتی، دیگرخواسته و خودخواسته نیست. حتی دیروز هم ترامپ در ذکر توفیقات مذاکرات کره شمالی و حتی برخورد با تروریستها در ادلب سوریه، ناگزیر بود از تشکر از کره جنوبی، چین و ژاپن و ایران، روسیه، سوریه و ترکیه؛ به رغم اتهامات و انتقاداتی که علیه برخی از این کشورها مطرح کرد. این اعتراف بزرگی بود که در عمل تناقض فکری گویندهاش را نمایان کرد؛ امنیت منطقهای بدون مشارکت کشورهای منطقه تحققپذیر نیست.
آنچه نشست تهران را به یک رخداد مهم امنیتی در منطقه و نشست نیویورک را به یک شوی تبلیغاتی رئیس جمهوری شومن امریکا تبدیل کرده، تفاوت رویکرد به مقوله امنیت است؛ امنیت بیانیهای یا عملی؟ اتحاد با حامیان مالی و رسانهای تروریستها که در پایتختهای غربی نشسته و آشکارا به طراحی و اجرای عملیات تروریستی در اهواز اذعان دارند یا اتحاد با دولت سوریه که سالهاست برای برکندن غده سرطانی تروریسم وحشی داعش و النصره، دست یاری به سوی ایران و روسیه دراز کرده و تهران و مسکو با دعوت دولت رسمی و قانونی دمشق، در رفع تهدیدات امنیتی تروریستی مشارکت عملی کردند.
مسئولان امنیتی منطقه که دو کشور آن عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند، (چین و روسیه) در بیانیه پایانی نشست خود در تهران هم مقابله مؤثر با کشت، تولید و ترانزیت مواد مخدر به عنوان یکی از منابع تأمین مالی تروریسم را نشانه رفتند و هم مقابله با افراطگرایی خشونتطلب و رادیکالیسم که از مهمترین منابع برانگیزاننده تروریسم هستند. مقابله با تروریسم به شیوه امریکایی خلاصه شده در حمله نظامی و اشغال؛ از این روست که پس از حملات امریکا به افغانستان و عراق نه تنها امنیت تقلیل نیافته که حتی تکثیر و تشدید شده است. اما امنیت زمانی به طور عینی تحقق مییابد که علاوه بر منابع تغذیه مالی، آبشخورهای فکری تروریسم هم هدف گرفته شود.
در دنیایی که تروریستها تریبون مییابند و عملاً از حمایتهای مالی و سیاسی و رسانهای برخوردارند، ادعای مقابله با تروریسم و ایجاد امنیت به شوخی شبیه است. نشستن کسی بر میز ریاست شورای امنیت که خود هیچ باوری به چندجانبه گرایی ندارد یک شوخی است. مبارزه امریکا با تروریسم با همین منطق لنگ یک شوخی است؛ امنیت نیازمند شوی تلویزیونی نیست، بلکه محتاج شور و مشورت مشارکت کنندگان منطقهای است.
باید امنیت کوچه را به ساکنان همان کوچه سپرد نه قدارهبندهای کوچه پشتی! آنان تیغ میزنند تا ساکنان را تیغ بزنند. دیروز مصاف گفتوگوی امنیتی بود با نمایش امنیتی؛ چندجانبهگرایی ایران بود با تک روی امریکا و انزوای ترامپ در جمع مقامات کشورهای عضو شورای امنیت. تهران دیروز گامی مهم و مؤثر برای ایجاد یک همگرایی منطقهای با هدف ایجاد سازوکاری در چارچوب چندجانبهگرایی بینالمللی برداشت و نوید دوره جدیدی از همکاری بر مبنای مشارکت جمعی در استقرار امنیت پایدار میداد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
واقعیت FATF به زبان ساده!
حسن رضایی
کاسب زرنگ، از یک سوراخ 2 بار گزیده نمیشود، بلکه اگر کهنهکارتر باشد، یک بار هم گزیده نمیشود! وقتی پای منافع عمومی در میان باشد اما ظاهر قضیه کمی برعکس میشود. مثلا میتوان سال 82 تا 84 با اروپاییها کلی مذاکره کرد و تعلیق تمام فعالیتهای هستهای یک ملت را پذیرفت و بعد هم که اروپاییها به هیچ عهدشان وفا نکردند دوباره پلمب تاسیسات هستهای را با دست خود باز کرد. در کتاب خاطرات خود هم نوشت: «متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابهازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجام نشده و درخواستهای بیشتر روبهرو شد!» وقتی قرار نباشد از جیب شخصی خرج کرد، باز میتوان در سال 92 ساز دیگری زد و گفت: «مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپاییها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند. آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است!»
بعد هم که شخص کدخدا زیر میز زد، باز به سال 82 بازگشت و مدعی شد: «برجام را میتوان با اروپا ادامه داد!» در این نوع معامله، به نظر شما گام بعدی چیست؟ اگر از فرمول ابتدای این نوشته پیروی کنیم، گام بعدی باید اعتماد نکردن به اروپا باشد، به خصوص اینکه تیم مذاکرهکننده فعلی همان تیم سال 82 است و مثلا در این مساله کهنهکار هم محسوب میشوند! متاسفانه اما وقتی پای منافع عمومی در میان باشد باز هم ظاهرا قضیه برعکس میشود، لذا کاسبان موردنظر باز هم به دنبال تکرار همان اشتباهات سال 82 میروند. که چه شود؟! که بتوانیم اعتماد اروپا را مجدد جلب کنیم. حالا راهحل چیست؟ اروپاییها میگویند به مقررات FATF تمکین کنید تا ما مطمئن شویم شما از تروریستها حمایت نمیکنید. - جان؟! ما از تروریستها حمایت میکنیم؟ اعضای کومله و الاحواز که در اروپا ول میچرخند! منافقین هم که تمام کنفرانسهایشان در دل پاریس برگزار میشود.
- نه! آنها که قبول نیست؛ دنیا درباره حمایت شما از تروریستها نگران است نه حمایت اروپا و کدخدایش! -عجب؟! حالا تروریستهای مورد حمایت ما کی هستند؟ -تمام افراد و نهادهایی که طبق قطعنامه 2231 (برجام) هنوز در لیست تحریمها باقی ماندهاند.- میشود نام ببرید؟ -بله! مثلا همین وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، وزارت ارشاد، سپاه و خلاصه، 224 شخص، سازمان، شرکت، دانشگاه، بانک و... . - وای خدای من، ما کنار چقدر تروریست زندگی میکردیم و خبر نداشتیم! ممنون که نگران ما هستید! حالا سوال این است که اگر ایران با همین دستفرمان بخواهد FATF را بپذیرد، به انجام چه اقداماتی موظف خواهد شد؟ پاسخ ساده است: ایران موظف است از دادن هر نوع خدمات بانکی (ارزی) به این نهادها امتناع کند و به FATF اطمینان دهد که ارز وارد شده به کشور را در اختیار این سازمانها و افراد قرار ندهد.
اگر FATF اطمینان حاصل کند که ایران از تعهدات خود در این زمینه تخلف کرده است، کشورهای اروپایی خود را برای همراهی با تحریمهای آمریکا و وضع تحریمهای جدید ضد ایران محق خواهند دانست. حالا رئیس FATF کیست؟! دستیار وزیر خزانهداری آمریکا و از چهرههای نزدیک به ترامپ و نتانیاهو! منطق حامیان این طرح خیانتبار در داخل چیست؟ 1-دفاع از شفافیت 2-تسهیل ارتباطات بانکی. حامیان FATF معتقدند رفتن زیر بار این تعهد، قیمت دلار را هم پایین خواهد آورد. حالا چرا این ادعاها کذب است؟ بگذارید اول از دومی شروع کنیم! واقعیت این است که ترس بانکها از مساله تحریم، خیلی بیشتر از مساله پولشویی و تامین مالی تروریسم است، به طوری که میتوان گفت چنانچه روشن شود یک بانک تحریمهای آمریکا را در هر زمینهای نقض کرده است، زیان بسیار بیشتری از نقض مقررات پولشویی متحمل خواهد شد.
بر همین اساس، بانکها در دوره زمانی سالهای 2009 تا 2015، حدود 42 میلیارد دلار بابت مسائل تحریمی جریمه شدهاند ولی برای موضوع مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم، بسیار کمتر از این مقدار جریمه شدهاند، لذا ما حتی اگر تروریست بودن آن 224 نهاد و فرد ایرانی را هم بپذیریم تا شاید-تاکید میکنم، شاید!- روزی از لیست سیاه FATF خارج شویم، چون موانع تحریمی همچنان پابرجاست، هیچ تفاوتی در روابط بانکی ما با دنیا ایجاد نخواهد شد. اما مطلب دوم و ادعای شفافیت. مهمترین حامیان FATF در مجلس، در حالی سنگ شفافیت را برای دفاع از این معاهده خیانتبار بر سینه میکوبند که خود از مهمترین مخالفان طرح شفافیت آرای نمایندگان مجلس بوده و هستند. علی مطهری، نایبرئیس مجلس شورای اسلامی که همواره از شجاعت و حریت نمایندگان میگوید، در همین زمینه طی یادداشتی به دلایل خود برای مخالفت با شفافیت آرای نمایندگان در صحن مجلس اشاره کرده است.
مطهری مینویسد: «من با شفافیت حضور و غیابها و سفرهای نمایندگان و مانند اینها موافقم اما با شفافیت آرای آنها موافق نیستم، زیرا جامعه امروز ما هنوز رشد لازم را در این زمینه پیدا نکرده است. اگر آرای نمایندگان به طرحها و لوایح اعلام عمومی شود، نماینده در حوزه انتخابیه خود مورد آزار و اذیت گروههای فشار قرار میگیرد یا به موجب نظارت استصوابی حق او در انتخابات بعدی ضایع میشود. به همین جهت ممکن است محذور واقع شود و رای واقعی خود را اعمال نکند، در حالی که نماینده باید در ابراز رای خود آزاد باشد، لذا اینجانب این طرح را امضا نکردم و به فوریت آن هم رای ندادم». فاطمه ذوالقدر، دیگر نماینده اصلاحطلب مجلس نیز در همین زمینه میگوید: «جزو موافقان این طرح بودم و امضا هم کردم اما مخالف افشای اسرار نمایندگان هستم؛ نباید اینطور باشد که رای دادن درباره مطلبی بعدها به اهرم فشاری تبدیل شود. یک نماینده باید آزادانه عمل کند و به وظایف خود بپردازد اما این طور نباشد که بعد از رای دادن به موضوعی، برایش دردسر ایجاد و اسرارش فاش شود».
به نظر میرسد مساله باز هم همان تفاوت جیب شخصی و جیب مردم است. براستی درباره نمایندگانی که حاضرند اطلاعات تمام تراکنشهای مالی کشور را در اختیار شقیترین دشمنان این ملت قرار دهند، ولی حاضر نیستند اطلاعات مربوط به نظر شخصی خود درباره هر طرح و لایحه مطرح شده در صحن مجلس را در اختیار موکلان خود قرار دهند، چه باید گفت؟! به نظر شما اینها نمایندهاند یا کاسبانی که دستشان تنها در جیب مردم و منافع ملی است؟!
***************************************