روزنامه کیهان **
امید درمانی؛ حرف درست روحانی
روانشناسان و روانپزشکان برای تشخیص «معلولیت ذهنی» در افراد، قاعده و معیار روشنی دارند. معیار آنها درباره کم توانی یا ناتوانی ذهنی، «نقص در عملکرد ذهنی، مثل استدلال، حل مسئله، برنامهریزی، تفکر انتزاعی، قضاوت، یادگیری تحصیلی و یادگیری از تجربه» است. معلولیت روحی-روانی به مراتب ناتوانکنندهتر از معلولیت جسمی و ذهنی است. فرد در اینجا با وجود همه ظرفیتها و توانمندیها، مانند افراد ناتوان و محروم از «قدرت استدلال و حل مسئله و برنامهریزی و تجربه اندوزی و عبرت آموزی» رفتار میکند. کشور بزرگ ما به برکت انقلاب اسلامی، دارای ظرفیتهای کم نظیری شده که هرگاه درست به خدمت گرفته شده، معجزههای خیرهکنندهای را رقم زده است. درعین حال بخش بزرگی از همین ظرفیتها و توانمندیها، معطل قفل شدگی ذهنی برخی مدیران است. خود تحریمی و خودزنی از همین جا آغاز میشود.
1- تصور کنید ملت ما دشمن را مانند برخی تکنوکراتها یا تحلیلگران و تئوریپردازان، بزرگ میداشت؛ آیا میتوانست طومار رژیم پهلوی به عنوان ژاندارم آمریکا در منطقه را در هم پیچد و بساط نفوذ و سلطه ایالات متحده را به هم ریزد؟ میتوانست با دست خالی از توپخانه و موشک و هواپیمای به روز، در مقابل لشکر 30 ملیتی صدام سینه سپر کند؟ میتوانست در حالی که سیم خاردار را هم تحریم و دریغ میکردند، ماهواره به فضا بفرستد و موشک دوربرد نقطه زن بسازد و در فناوری نانو و سلولهای بنیادی و هستهای و موشکی تا آنجا پیش رود که اهل فن اروپایی و آمریکایی یا صهیونیستی را به اظهار شگفتی وادارد؟ با معلولیت روحی و روانی میشد حتی به دامنه یکی از این قلهها رسید؛ چه رسد به خود قلهها؟! همه آنها که داعیه نظریه پردازی و سیاستمداری و مدیریت دارند، باید قبل از هر چیز، واجد حداقل قدرت روحی و احساس توانمندی در تراز همین ملت-نظام و نوزایی تمدنی آن باشند. و گرنه حق پیشاهنگی و نسخه پیچی ندارند.
2- از مصادیق ناتوانی و معلولیت روحی، فقدان قدرت تجربه اندوزی و عبرت آموزی است. نگون بختی از سر و کول کسانی بالا میرود که خود را از تجربهها محروم کنند؛ نوعی خودتحریمی و خودمحرومی! امیرمؤمنان علیهالسلام در نامه 78 نهجالبلاغه، مرز دقیقی را میان بدبختی و نیکبختی ترسیم میکنند؛ آنجا که پای «مذاکره و تعامل با دشمن» در میان است. ابوموسی حین مذاکرات حکمیت در جنگ صفین (دومهًْالجندل) نامهای فرستاد و امام در پاسخی عتاب آمیز نوشت «أِنّ الشّقی من حُرِمَ نفع ما اوتی من العقل و التجربهًْ. همانا بدبخت کسی است که از سود عقل و تجربه داده شده به او محروم بماند». براستی ابراز ندامت ابوموسیاشعری پس از آشکار شدن عملیات فریب دشمن، چه سودی برای جبهه حق داشت؟
3- از نشانههای کم توانی روحی بلکه بیماری و آسیبدیدگی آن، «حسن ظن به دشمن» پس از صلح است. حتی اگر دشمن صلح عادلانه را پذیرفت، نباید به دیده خوش خیالی به او نگریست. امیر مومنان(ع) در عهدنامه معروف، بعد از آنکه مالک را سفارش به پذیرش صلح شرافتمندانه میکند، میفرماید: «و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدوربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم واتّهم فی ذلک حسن الظن. به طور مطلق، از دشمنت پس از صلح برحذر باش، چرا که بسا دشمن نزدیک میشود تا غافلگیر سازد. بنابراین احتیاط را به کار بگیر و در این مورد حسن ظن و خوش بینی را متهم کن!». به یک معنا، اگر کسی در چنین موقعیتی جانب احتیاط را واگذاشت و به دشمن حسنظن نشان داد، خود را در موضع اتهام قرار داده است. یا به برداشت دیگر، اگر مشاوران و اطرافیان در چنین موقعیتی، تصمیم گیران را دعوت به حسن ظن نسبت به دشمن کردند، در موضع اتهام هستند؛ دست کم اتهام کم عقلی، اگر پای نفوذ و دستکاری محاسبات در میان نباشد.
4- کسی که میگوید آمریکا ظرف پنج دقیقه میتواند تمام توان نظامی ما را نابود کند، از توان روحی لازم برخوردار نیست؛ همچنانکه اگر در فلان لابی آمریکایی به طرف مقابل بفهماند جریان متبوع وی در انتخابات، به توافق (به هرقیمت و با هر سرهم بندی) نیازمند است. دلالت بر توانمندی ذهنی و روحی نمیکند که یک مدیر در توجیه ضرورت قبول مطالبات بیپایان دشمن بگوید «می خواهیم بهانههای بعدی را از دست آمریکا بگیریم». مگر بهانههای آمریکا تمامی دارد؟ این چه معیاری است که چند وقت یک بار امتیاز بدهیم تا مثلا بهانه را از آنها بگیریم؟ بهانه هستهای تمام نشده، بهانههای موشکی و نفوذ منطقهای ایران و حقوق بشر و حمایت از تروریسم را کوک کردند. ما در سوریه و عراق با بدنامترین تروریستهای جهان جنگیدیم اما در فهرست ادعایی آمریکا و اروپا درباره حامیان تروریسم و تامین مالی آنها قرار داریم. اگر آمریکا با همین موضع که «میخواهیم بهانه را از آمریکا بگیریم»، بدعادت و وحشیتر شد، چه باید کرد؟ آیا بدین ترتیب، هزینه و خسارتهای بزرگ برای کشور تدارک نکردهایم؟! حد یقف این تنازل و انفعال کجاست؟ چرا پس از این همه انفعال میگویند «تضمین نمیدهیم مشکلات اقتصادی حل شود»؟ این ادبیات، نشانه قدرت روحی و ذهنی است یا به تعبیر امیر مومنان (ع) حاصل حسن ظن ومعامله با شیطان است: «فباع الیقین بشکه. یقین و اطمینان را فروخت و تردید و شک را خرید».
5- سپاه پاسداران، پیشگامترین ارتش دنیا در مبارزه با تروریسم است اما جزو تحریم شدگان آمریکا و برخی دول اروپایی است. حتی وزارت دفاع و اطلاعات و ارشاد دولت نیز در فهرستهای سیاه قرار دارند. لابد برای گرفتن بهانه بود که بخشنامه کردند بانکهای داخلی با افراد و نهادهای حاضر در فهرست تحریمهای وزارت خارجه و خزانهداری آمریکا همکاری نکنند! فرانسه به تازگی بخشی از اموال ایران را با این بهانه که متعلق به وزارت اطلاعات دولت روحانی است، بلوکه کرد. کدام بهانه را از چه کسانی میخواهیم بگیریم؟ از میزبانان سازمانهای تروریستی مانند منافقین که چند دیپلمات ایرانی را اخراج و یکی را سلب مصونیت دیپلماتیک کرده و مورد بازجویی و شکنجه قرار دادهاند؟ میخواهند از آمریکایی حربه حمایت از تروریسم را بگیرند که همزمان با سفر آقای روحانی، مجوز برگزاری نشست با شعار براندازی رابه گروهک تروریستی منافقین در نیویورک داد و نیروهای خود را در سه مایلی مقرّ سران داعش مستقر کرده است؟ چرا خودمان را گول بزنیم؟
6- این دلالت بر احتیاط و تدبیر نمیکند که بگویند «دولتهای اروپایی همه پشت سر ایران هستند. یکی از نخستوزیران اروپایی در نیویورک میگفت اگر پنج سال پیش به من میگفتند روزی اتحادیه اروپا در برابر آمریکا و پشت ایران قرار میگیرد، میگفتم این از محالات تاریخ است». واقعا اروپا پشت سر ایران و مقابل آمریکا ایستاده است؟! یعنی شرکتهای توتال، زیمنس، ایرباس، پژو ، انی، مرسک، پیجینیگ، آلیانتس، ساگا، آلیانز، تورم، لویدز، دی زد و... به همکاری با ایران پایان ندادهاند؟ یا اروپاییها به خاطر نقض برجام و قطعنامه 2231 توسط آمریکا، قطعنامه اعتراضی به شورای امنیت بردهاند؟! اگرنخستوزیر انگلیس چنان اظهار نظر فریبندهای در اتاق دربسته کرده، باید از آقای ظریف و سفیرمان در انگلیس بپرسیم اینکه گفتند حتی یک حساب بانکی در لندن نمیتوانند باز کنند، حالا میتوانند؟! یا اینکه رئیسجمهور فرانسه براشتراک راهبردی با آمریکا مقابل ایران تاکید میکند و میگوید «دو بار درباره]ادعای دروغ[ تلاش برای بمبگذاری در پاریس مستقیما از روحانی خواستار توضیحات کامل شدهام»، نشانه ایستادن آنها پشت ماست یا دوشادوش آمریکا؟ چطور است که آمریکا و فرانسه به فاصله چند ماه به گروهک ورشکسته تروریستی، اجازه برگزاری نشست با عنوان براندازی دادند؟
7-دولتمردان غیور و شجاع با قبیل ادبیات صریح ریچارد هاویت (تهیهکننده انگلیسی سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران) چه باید بکنند که آبان ۹۵ در گفتوگو با وبسایت پارلمان اروپا تاکید کرد: «توافق هستهای، یک نقطه عطف بود؛ هر چند که همه مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر حل نشده است... ما باید دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا را در تهران افتتاح کنیم و گفتوگو درباره حقوق بشر در ایران را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما نیز باعث پیشرفت در این زمینه شود. اکنون اروپا در ایران نفوذ دارد ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم». آیا از قبیل این سخنان میتوان همراهی اروپا با ایران را نتیجه گرفت؟ با کدام دستگاه منطقی؟
8- کدام انسان رشیدی در حالی که آماده پنجه در انداختن مذاکراتی با دشمن میشود، با صدای بلند میگوید «خزانه خالی است»؟! و بدین ترتیب - برخلاف واقعیات- تیم خودی را از قدرت چانه زنی و مذاکرات برابر، محروم میکند؟ جز این است که بدین ترتیب، جنگ مذاکراتی، آغاز نشده مغلوبه شد و به توافقی نامتوازن انجامید؟ مهر 92 مقارن با همین اظهارات، وبسایت رادیو فرانسه نوشت «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد»! 3 سال بعد وزیر خارجه فرانسه در سفارت کشور متبوعش مورد اعتراض تجار فرانسوی قرار گرفت که آیا مانور نظامی مشترک شما با آمریکا و انگلیس و سعودی در خلیجفارس، موجب از دست رفتن منافع ما نمیشود؟ ژان مارک آیرو پاسخ داد «خیر، هیچ نگرانی ندارم. مقامات آنها در هیچ یک از جلسات برنامهریزی برای سفر در تهران و پاریس، به مانور معترض نشدند. دولت آنها به این سفرها احتیاج دارد و مطمئنم که هیچ اعتراضی در جلسات فردا نخواهیم شنید»! ما محتاج بودیم یا فرانسه بحران زده و غرق در رکود اقتصادی؟ اگر آن روز آقای عراقچی یا آقای ظریف به دهان این فرانسوی بیسر و پا میزدند، شاهد وقاحتهای امروز دولت فرانسه بودیم؟ (در آستانه سفر وزیر خارجه بعدی فرانسه به تهران، ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران، تیتر «ماموریت اوبامای فرانسوی» را بر صفحه اول خود نشاند و آرمان، دیگرروزنامه نزدیک به کارگزاران تیتر زد؛ «لودریان، میزبان ظریف در تهران»! این همان فرانسهای بود که بیشتر از آمریکا، در مذاکرات هستهای بهانهجویی میکرد).
9- آقای روحانی در دانشگاه تهران گفت «برخی میگویند گفتار درمانی نکنید، ما هم قبول داریم که گفتار درمانی مفید نیست، اما امید درمانی لازم و مفید است، ما در جامعه نیاز به امید داریم». واقعیت این است که امید درمانی اولا و اصالتا، نیاز برخی دولتمردان است. امید درمانی، بخش مهمی از توان بخشی است. اما بدون یاس از شیاطین، امید راستین حاصل نمیشود. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَهًْالْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَالله سَمِيعٌ عَلِيمٌ». شیاطین و عوامل آنها هستند که روح ترس و یأس و فشلی را تزریق میکنند تا مجبور به گشودن مشت خود نشوند. «اِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ».
محمد ایمانی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
نشانههای واگرائی متحدان آمریکا
بسمالله الرحمن الرحیم
علیرغم آزادی یک جاسوس آمریکائی که در پوشش کلیسا ظاهراً به عنوان کشیش فعالیت میکرد، آمریکا از این اقدام ترامپ برای ضربه زدن به اقتصاد ترکیه به خاطر این جاسوس عملاً زیانهای قابل ملاحظهای را شاهد بوده که اصلیترین آن، واگرائی روزافزون متحدین واشنگتن نسبت به آمریکای ترامپ است.
اگرچه برخی رسانهها مدعی شدهاند که بازگشت جانسون برای ترامپ یک پیروزی بوده است ولی باید پرسید که این اقدام به چه قیمتی عملیاتی شده و آیا فهرست مقایسهای میان سود و زیان آن قانعکننده است؟ به ویژه آنکه از جانسون رفع اتهام نشد بلکه برای اثبات اتهام جاسوسی او، ادعا شد که دلایل قابل اثبات و موجهی در اختیار دادگاه نبود اما کاملاً محرز شد که این جاسوس آمریکائی در قالب یک بده – بستان در سطوح بالا، آزاد شده است. تا اینجای قضیه، ترامپ ثابت کرد که برای بازگشت جانسون و پشتیبانی از یک جاسوس حرفهای حاضر است تا کجا به پیش برود و چقدر هزینه کند ولی به دلایل محکمتری، اصل ماجرا همانند سایر اشتباهات استراتژیک دارودسته ترامپ، یک شکست مفتضحانه بود و فاصله آمریکا با متحدانش را آشکارتر کرد. از یکطرف تحریمهای آمریکا، ترکیه را به وضوح به اتحادیه اروپا نزدیکتر کرد و از سوی دیگر آلمان و فرانسه که عملاً نیروی محرکه اصلی اتحادیه اروپا محسوب میشود، سیاستی دقیقاً مغایر و بلکه مقابل سیاستهای ترامپ در پیش گرفتند و رسماً اعلام کردند اجازه نمیدهند ثبات اقتصادی ترکیه متزلزل شود.
این موضع فقط یک حمایت از آنکارا نبود بلکه در اصل، هشداری به آمریکای ترامپ بود که در سیاستهای ابلهانهاش تجدیدنظر کند و دایره دشمنیهای کور و طلبکاریهای غیراصولی را به دایره متحدینش نکشاند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که ترکیه یک عضو استراتژیک ناتو و یک متحد نزدیک واشنگتن محسوب میشد که به دلایل احمقانهای در معرض حملات کور ترامپ و دارودستهاش قرار گرفت. آنگلامرکل صدراعظم ن آلمان و امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه طی تماسهای تلفنی و ارتباطات سازمان یافته با رجب طیب اردوغان به وضوح از حمایت رسمی و قطعی، ثبات اقتصادی ترکیه را مورد تصریح قرار دادند و حتی با رسانهای کردن هدف اصلی این تعاملات سعی کردند به آمریکای ترامپ نشان دهند که باز هم از خطوط قرمز اتحادیه اروپا گذشته است. بعلاوه از دیدگاه اقتصادی هم تلاشهائی با هدف رسمی مقابله با تحریمهای آمریکا را اعلام کردند که نشانهای آشکار از واگرائی دو سوی آتلانتیک و حتی رویاروئی رهبران آلمان و فرانسه با خیره سریهای ترامپ تلقی میشود.
این نکته به ویژه در مورد فرانسه اهمیت مضاعفی پیدا میکند. چرا که مکرون بارها در اوج تبلیغات علیه آمریکا پس از خروج یکجانبه از پیمان آب و هوائی پاریس گفته بود اجازه نمیدهد آمریکا منزوی شود. اما تقابل شخص مکرون با سیاستهای ترامپ در مورد ترکیه، گویای آن است که حتی مکرون هم از دیدگاه قبلی خود پشیمان شده است.
با این حال، ریشههای تقابل دو سوی آتلانتیک به گذشته باز میگردد که ترامپ در تبلیغات انتخاباتی به تصریح از ناتو به عنوان یک ساختار فرسوده و ناکارآمد سخن گفت و خواستار فروپاشی اتحادیه اروپا شد. ترامپ حتی از برگزیت هم حمایت کرد و خواستار تحقق فرگزیت یعنی خروج فرانسه و سایر کشورها از اتحادیه اروپا هم شد.
کاملاً بعید بنظر میرسد که فروپاشی ناتو به نفع آمریکا باشد و سیاستمداران و استراتژیستهای آمریکا از این دیدگاههای غیرکارشناسی استقبال و حمایت کنند. چرا که آلمان و فرانسه برای سالها خواستار تشکیل «ارتش مستقل اروپائی» بودهاند و تصریح میکنند که نمیتوان بر روی حمایت لفظی آمریکا از ثبات و امنیت اروپا حساب کرد و در لحظات کلیدی و حساس به چنان حمایت نیمبندی دل بست، به ویژه آنکه ترامپ به خاطر ناآشنائی با رموز سیاست، مطالبی را آشکار میسازد که دیگران در عین اعتقاد به آن، فریبکارانه سکوت و تمایلات قلبی و انتظارات استراتژیک خود برای فروپاشی اتحادیه اروپا را کتمان میکنند. اروپای متحد و بدون مرز با پول واحد قدرتمند اروپائی بزرگترین ضربه تاریخی برای آمریکا بوده که افول وزن و جایگاه استراتژیک آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در اروپا را زمینه سازی و هدایت کرده است.
هرگز انتظار نمیرود با ادامه حضور ترامپ در کاخ سفید، این واگرائی روزافزون مهار شود یا ذرهای از ابعاد راهبردی آن کاسته گردد. چرا که در واقع هر دو نکته از جمله جدیترین مواردی بوده که اروپا به آن باور قطعی و قبلی داشته ولی حماقت دارودسته ترامپ باعث آشکار شدن ابعاد آن شده است. نکته مهمتر آنکه اظهارات و رفتار ترامپ با اروپا فقط بخش کوچک و قابل روئیت اهداف راهبردی واشنگتن در قبال قدرتهای اروپائی محسوب میشود و مانند خطر حرکت پرشتاب یک کوه یخی، بخش اعظم و اصلی آن از دید همگان پنهان است و فقط افراد معدودی از هیبت و مخاطراتش آگاهند. این بدان معنی است که جانبداری مرکل و مکرون از ترکیه علیرغم اختلاف نظر عمده آنها، مبتنی بر یک دیدگاه استراتژیک است و نشانه عشق به ترکیه نیست بلکه به وضوح از تقابل با آمریکا حکایت میکند و روز به روز، واگرائی دوسوی آتلانتیک میافزاید.
***************************************
روزنامه خراسان**
خریداران حریص فروشندگان طماع
علیرضا کاردار
«عکس های جنجالی از وجود سوسک زنده در پاکت...»، «گزارش شهروندخبرنگار از پاک کردن تاریخ روی قوطی ها و تعویض بسته های...»، «فیلمی از کپک زدن محصولی که تاریخ تولیدش پس فرداست!» این قبیل پست ها در شبکه های اجتماعی همیشه طرفدار داشته و برای مخاطب جذاب و در عین حال موج ساز بوده است. از زمانی که مردم و حتی سلبریتی ها، با چاقو روی سیب ها را می تراشیدند تا روغن به خیال خودشان مضرش را به ما نشان بدهند، تا امروز که عکس و فیلم کرم داخل بسته بندی مواد خوراکی و حتی مطابقت نداشتن محتوای بسته بندی ها با تصویر روی جلدشان، دست به دست می چرخد، همه نشان دهنده آن است که درست یا غلط و واقعی یا شایعه، گاهی با فروشندگان و تولیدکنندگانی طرفیم که خیلی راحت و برای سود بیشتر، بدون هیچ عذاب وجدانی چوب حراج به آبروی خود، سابقه کارخانه و شرکت و ذهنیت خریدار می زنند.
کشورمان در طول تاریخ هرچند وقت یک بار در شرایطی قرار گرفته که ضرورت همدلی مردم با یکدیگر و همراهی مردم با مسئولان و برعکس، بیشتر به چشم آمده و نیاز کنار هم بودن قشرهای مختلف جامعه بیشتر احساس شده است. از قحطی صد سال پیش گرفته که به نوشته تاریخ نویسان حدود 20 تا 40 درصد جمعیت ایران از بین رفتند و مردم از گرسنگی منتظر بودند برف ها آب شوند تا علف های صحرا را بخورند و مرده ها از بی کفنی در کوچه و خیابان روی هم تلنبار می شدند، تا موج های گرانی که به تناوب و بنا به علل متفاوتی در کشور راه افتاده، هر کدام در یک دوره و در یک شرایط تاریخی منحصر به فرد بوده که مردم در معرض امتحانی سخت قرار گرفته اند. شاید یکی از این موارد که نمونه ای موفق در همدلی و همراهی مردم با هم و مسئولان را رقم زد، دوران هشت سال جنگ تحمیلی بود که با وجود تحریم ها، گرانی ها، حملات خارجی، درگیری های داخلی و... باز هم مردم و مسئولان دوشادوش یکدیگر از پس مشکلات برآمدند. زمانی بود که حتی مداد قرمز برای دبستانی ها گیر نمی آمد، کره در بازار یافت نمی شد و مردم نصف روز برای یک گالن نفت در صف می ایستادند، ولی باز هم بساط نسیه دادن و قرض گرفتن و تعاونی و نیکوکاری رونق داشت. شاید این جبر تاریخی دوره ای، موقعیتی بود برای توفیق اجباری مردم و مسئولان تا از این آزمایش سربلند بیرون بیایند.
چه می شد اگر در هر دوره بالا رفتن نرخ ارز یا موج گرانی و کمبود مایحتاج عمومی، صنعت گردشگری مان را رونق می دادیم، چرخ تولید داخلی را با افزایش صادرات روغنکاری می کردیم تا تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم. حیف که کم کاری کردیم و می کنیم و این فرصت ها را سوزاندیم. در همین روزهایی که با افزایش قیمت دلار، واردات تقریبا محال شده است، چه می شد اگر در یک حرکت ضربتی و انقلابی دست تولیدکننده داخلی را می گرفتیم تا جای خالی محصولات وارداتی را با تولیدات خودش پر کند. حیف که در کنار کم کاری مسئولان (و حتی چوب لای چرخ گذاشتن ها و سنگ انداختن ها)، بیشتر تولیدکنندگان ما هم علاوه بر این که منفعلانه دست به سینه نشسته اند، گاه حتی بدون ذره ای همدلی سعی در ماهی گرفتن از این آب گل آلود و هم زدن این باتلاق دارند. در این شرایط، دفاع از تولید ملی و خرید کالای ایرانی چقدر سخت می شود. محصولی که (از خمیر دندان گرفته تا خودرو) سال هاست تولید می شود ولی هنوز نتوانسته حداقل استانداردهای لازم را کسب کند، نیازها و توقعات مصرف کننده را برآورده کند و با کمترین کیفیت و بیشترین قیمت و به زور رانت و با سوءاستفاده از ناچاری خریدار، در بازار بدون رقیب جولان می دهد، حمایت از آن چه توجیهی خواهد داشت؟ محصولی که در نبود مشابه خارجی باید با افزایش کیفیت،خود را برای همیشه در سبد مصرف کننده ها قراردهد،روز به روز گران تر، بی کیفیت تر و کم حجم تر می شود وخرید آن احترام گذاشتن به تولیدکننده اش نیست، بلکه نشان از چاره نداشتن خریدار دارد که اگر دستش به محصول باکیفیت می رسید و گزینه های انتخابی بیشتری داشت و توانایی مالی اش محدود نبود، مطمئنا به آن محصول تحمیلی حتی نگاه هم نمی کرد.
گذشته از مسئولان و تولیدکنندگان، ضلع سوم این شرایط بحرانی خود ما خریداران و مصرف کنندگان هستیم. وقتی بدون رعایت حال یکدیگر و فقط برای سود خودمان قدم برمی داریم، توقع مراعات کردن حال مان توسط دیگران، خیال گزافی است. کافی است به ولع هموطنان در خرید اجناس مصرفی یا حتی مدت دار و سبدهای پر از روغن و رب و پوشک در مراکز خرید نگاه کنیم تا بفهمیم وقتی خودمان به خودمان رحم نمی کنیم، نباید انتظار داشته باشیم کسی برایمان دل بسوزاند. وقتی خرید مایحتاج روزانه مان تبدیل می شود به احتکار کالای سالانه، چشم دوختن به انصاف و مروت دیگران کار بیهوده ای است. دکتر داروسازی تعریف می کرد بیمارانی داریم که از هر داروخانه شهر که ببینند دارویشان را بسته بسته می خرند و در خانه انبار می کنند، غافل از این که حتی تا قبل از پایان دوره مصرف، تاریخ شان منقضی خواهد شد و شاید یک ورق از آن جان هموطنی را نجات بدهد. از آن طرف، دوستی خارج نشین می گفت که با همسایه ها قرار گذاشته اند هر روز یکی از پدر و مادرها بچه های محل را به مدرسه برسانند تا هم نیازی به گرفتن سرویس نباشد، هم بقیه به کارهایشان برسند و در مصرف سوخت هم صرفه جویی کنند. اگر در چنین پیچ های تاریخی، به جای سبقت گرفتن و چراغ دادن و بوق زدن برای دیگران، با سرعت مطمئنه برانیم و هوای در راه ماندگان را هم داشته باشیم، حتما وقتی پنچر کنیم یا به خاکی بزنیم، دیگران هم برای کمک کردن به ما توقف خواهند کرد.
***************************************
روزنامه ایران**
آفتاب آمد دلیل آفتاب
ظاهراً شورای نگهبان در حال رسیدگی به سرنوشت لوایح مربوط به FATF است و در روزهای آینده نظر خود را خواهد داد. ولی چند نکته کلیدی در این مسأله وجود دارد که نیازمند توجه است.
اولین مورد مربوط به مواضع مقام معظم رهبری است. بسیاری از مخالفان از ابتدا اسب خود را در مخالفت با FATF بر این اساس زین کرده بودند که نقل قولی را از ایشان مبنای مخالفت با آن قرار داده بودند و با این حساب به طور قطع و یقین میدانستند که این طرح از سوی نمایندگان رد خواهد شد. ولی با خواندن متن نامهای در این زمینه از سوی رئیس مجلس، کل این ماجرا نه تنها کنار گذاشته شد، بلکه به عاملی عکس و در جهت تصویب این لایحه تبدیل شد.
ولی نکته کلیدی ماجرا جای دیگری است. نمیخواهیم بگوییم که اگر مقام رهبری با یک تصمیم یا لایحه مخالف نیستند یا مخالفت علنی ندارند، به معنای آن است که آن تصمیم درست است. طبعاً در چنین حالتی باید از منظر کارشناسی و حتی سیاسی به آن تصمیم پرداخت و آن را نقد کرد تا در نهایت تصویب یا رد شود. ولی در صورت عدم مخالفت ایشان یک نکته مسلم و قطعی است و آن اینکه آن لایحه چه تصویب شود و چه رد، مخالفت راهبردی با آنچه که اهداف نظام است نخواهد داشت. هنگامی که رهبری نظام میفرمایند که تصمیم در این باره را مجلس بگیرد، طبیعی است که هر دو حالت تأیید و رد را محتمل میدانند و آماده پذیرش هر دو وضعیت هستند. طبیعی است که در صورت تصویب مجلس، ایشان مخالفتی با آن نخواهند داشت، همچنان که در صورت رد مخالفتی نخواهند نمود. اگر این نکته را بپذیریم، عمق و گستره مخالفت از سوی مخالفان پذیرفتنی نیست. آنان به گونهای با این لایحه مخالفت میکردند که گویی سرنوشت انقلاب و اسلام به آن گره خورده است. لفظ خیانت را برای تصویت کنندگان آن به کار بردند، اینکه تصویب چنین چیزی را خلاف مسلمات شرعی و قانونی و انقلابی بدانند و یک بازی صفر و یک را رقم بزنند، در هیچ منطقی نمیگنجد. این برخورد، تالی فاسد دارد. اگر تصویب شد، آنان درباره مواضع رهبری چه خواهند گفت؟ روشن است که نگاه این جماعت به رهبری و مواضع ایشان، کاملاً ابزاری است. همان طور که یکی از آنان به صراحت اعلام کرد که چیزی جز مخالفت با این طرح را نمیپذیرد و از ولایت صرفنظر خواهد کرد!
نکته دوم به بخش دیگری از مخالفتهای آنان برمیگردد. هرچند در میان مخالفان افراد مؤدب و مبادی آداب هم بودند، ولی تعداد زیادی از آنان نشان دادند که مخالفت با FATF با چه فرهنگی تقارن و همزیستی دارد. اینکه به یکی از نمایندگان صدها پیامک ناموسی زده شود و تهدید به قتل کنند، نشان میدهد که رد FATF و لوایح آن دقیقاً به نفع جماعتی است که چنین فرهنگی دارند. فرهنگ توهین و فحش و تهدید و قتل و ارعاب. در مقابل حتی یک مورد هم دیده نشده است که موافقان این لوایح نسبت به کسی از مخالفان لایحه، چنین ادبیاتی را به کار ببرند. فحاشی و تهدید چیزی جز اثبات نداشتن منطق و دانش نیست. مخالفت این گروه با این لایحه نشانه روشنی از ماهیت مخالفان است. آفتاب آمد دلیل آفتاب. در منطق پلیس جنایی همیشه این گزاره مطرح است که برای پیدا کردن عامل جنایت، ببینند که چه کسی از آن جنایت سود میبرد؟
در قضیه حاضر نیز باید پذیرفت که مخالفت یا موافقت با FATF دقیقاً به سود و زیان موافقان و مخالفان مربوط میشود. کسانی که مخالف هستند، از نوعی اقتصاد رانتی، پولشویی و اقتصاد قاچاق و سیاه سود میبرند. این وضعیت با فرهنگ رفتاری آنان که در قالب باندهای مافیا و با خردهفرهنگ بزهکارانه است تطابق دارد. این خردهفرهنگ نیز در ادبیات و رفتار و گفتار آنان خود را بازتولید میکند. در عوض موافقان این لایحه که طرفدار شفافیت هستند، افرادی هستند که طرفدار نوآوری، خلاقیت و سود ناشی از تولید و خدمت هستند و با اقتصاد سیاه و پولشویی میانهای ندارند. این رفتار در تحصیلات، ادبیات گفتاری و نحوه دفاع آنان از این لایحه بازتاب روشنی پیدا کرده است. حال باید منتظر بمانیم و ببینیم که در نهایت کدام قشر و نگاه و طبقات پیروز این جدال خواهند شد؟
***************************************
روزنامه وطن امروز**
نعلهای وارونه!
محمدعلی اشرفی
کودکی را تصور کنید که پدرش به او گفته است «اگر شاگرد اول کلاس شوی، برایت دوچرخه خواهم خرید». پس از چند سال و به دلیل اشتباهات فاحش آقای پدر در زمینه اقتصادی، او قادر به خرید دوچرخه نمیشود که هیچ، پس از انتظار فراوان، بخشی از اسباببازیهای قبلی کودک را نیز روز روشن به بازار برده، میفروشد!
نسبت افکار عمومی با دولت حسن روحانی و وعدههای پرشمار آن در 5 سال گذشته، هماکنون در چنین وضعیتی است. ویدئویی که اخیرا از دوربین مداربسته جلسه اعضای اتاق بازرگانی تهران با وزیر صنعت به صورت گسترده در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، نمودار روشن همین واقعیت است. طبعا یک پدر وظیفهشناس در چنین وضعیتی نهتنها از شرم سرش همواره در محیط خانه و خانواده پایین است، که با خود خلوت کرده، اشتباهات خود را یک به یک برشمرده، در پی اصلاح برمیآید.
مدل برخورد حسن روحانی با وضعیت فعلی اقتصاد اما تومنی صد هزار با این پندار تفاوت دارد. آقای روحانی که دیروز میگفت «در باغ برجام باز شده، یک عده کودک به در باغ آمدهاند میگویند سیب و گلابی کجاست؟» و تاکید میکرد برای ثمردهی برجام باید صبر کرد، اکنون در چرایی مشکلات اقتصادی فعلی و راهحل برونرفت از آن کأنه به ما میگوید: «ببینید بچههای خوب! یادتان هست وقتی آن وعدههای قشنگ را به شما میدادم، چقدر خوشحال بودید و همه چیز خوب بود؟!» شاید بپرسید خب بعد؟ واقعیت این است که تا 1400، بعدی وجود ندارد! اصلا بعدش را بگذارید در متن سخنان آقای رئیسجمهور در جریان حضور اخیر خود در دانشگاه تهران بخوانیم. پایگاه اطلاعرسانی ریاستجمهوری نوشته است: «روحانی با تاکید بر اهمیت نقش امید در موفقیت و توسعه روزافزون کشور اظهار داشت: علت موفقیتهایمان در دولت یازدهم، کجا بود؟ از امید به آینده شروع شد و دیدگاه مردم نسبت به آینده بود که جامعه ما را در مسیر جدیدی قرار داد».
در ادامه آمده است: «رئیسجمهور افزود: در سال 92 انتخاب شده بودم و 2 ماه بعد بنا بود دولت تشکیل دهیم؛ به محض انتخاب قیمت دلار کاهش یافت، بازار آرام شد و امیدها افزایش یافت. در آن دوره ما هنوز کاری نکرده بودیم و دولت فعالیت خود را آغاز نکرده بود اما مردم به آینده بهتر، به تعامل بیشتر با جهان، آرامش بیشتر و فضای امنتر و نه امنیتیتر، امیدوار شده بودند». اگر نگویید غلط معنا کردهای! روحانی میگوید دلیل اساسی آنکه ما در دولت یازدهم موفق بودهایم، کار کردن نبود، بلکه امید بود! همان امیدی که با وعدههای مکرر ما مبنی بر چرخش همزمان چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم در فضای جامعه ایجاد شد. سوال نخست اینکه دولت یازدهم واقعا موفق بود و از کی تحمیل رکود بر اقتصاد و تعطیلی چندین هزار کارگاه تولیدی را موفقیت مینامند که ما خبر نداریم؟
دوم اینکه اگر چنین باشد، من نهتنها از طرف «حمیدرضا موثقی» از اتحادیه تولیدکنندگان، بازرگانان- به ضم «ز»- و صنایع تولید و بستهبندی چای کشور، که از طرف تمام ملت ایران از آقای روحانی عذرخواهی میکنم که دیگر مثل سابق به وعدههای رنگارنگ ایشان اعتماد نمیکنیم تا همینجوری بدون کار کردن، اقتصاد روز به روز بهتر شود! شاید فکر کنید من قضیه را شوخی گرفتهام ولی باید بگویم اگر چنین فکر کنید، بدجور سر کار رفتهاید، چرا که طبق اعلام پایگاه اطلاعرسانی ریاستجمهوری، آقای روحانی در همان جلسه دانشگاه تهران در مقایسه عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم این شبهه را برطرف کرده است: «رئیسجمهور با اشاره به اینکه برخی مطرح میکنند که این مشکلات به مدیریت مربوط میشود یا به تحریم، ادامه داد: مگر همه اینهایی که امروز مدیر هستند، در دولت یازدهم مدیر نبودند. شهادت میدهم راه دولت دوازدهم همان راه دولت یازدهم است. چرا در دولت یازدهم مشکل نداشتیم و در دولت دوازدهم مشکل پیدا کردیم؟»
روحانی ادامه میدهد: «شما میگویید مدیریت عوض شده است. به نظر من مدیرهایی که عوض کردیم اگر از مدیر قبلی قویتر نبودهاند مثل مدیر قبلی بودهاند. این را نمیپذیرم».
به نظرم طی 40 سال گذشته تمام جبهه استکبار با تمام سرمایهگذاریهای رسانهای، هیچیک نتوانستهاند اینقدر علیه ملت ایران جنگ روانی کرده، ما را از تحریم و قدرت دشمن بترسانند! در همین حال که آقای رئیسجمهور به جای عذرخواهی، شاید ناخواسته(!) دوست دارد باز هم ما را بیشتر از دشمن بترساند و ابدا از وعدهها و راه غلط خود یاد نمیکند، عجیب این است که فرمودهاند: «مشکل اصلی یکی فشار تحریم است، دوم فشار روانی است. این دو تا وارد شده و تأثیرگذار شده است». سوال اینکه کدام جنگ روانی موثرتر از اینکه رئیسجمهور یک کشور «آب خوردن» مردم خود را هم به رضایت دشمن گره بزند؟
روشن است وقتی فردی در سطح رئیسجمهور چند سال مکرر افکار عمومی را از قدرت دشمن بترساند، حالا کسی به صحبتهای صددرصد متناقض او درباره اینکه «تحریمها برای ما فرصت است» یحتمل گوش نخواهد داد و مردم عادی را هم اگر قفسه فروشگاهها را خالی میکنند (که در دانشگاه تهران مورد انتقاد آقای رئیسجمهور واقع شد)، نمیتوان چندان سرزنش کرد! جالب اینکه آقای روحانی هنوز هم نمیخواهد از راه اشتباه خود دست بردارد و همچنان اصرار دارد به ایرانیان بقبولاند زندگی بهتر تنها در صورت تمکین کردن به خواستههای ولو نامشروع غرب میسر خواهد بود. یادمان نمیرود هدف مشخص و اعلامی باراک اوباما هم همین بود: تغییر ذهنیت ملت ایران! آقای روحانی! حالا که علی برکتالله، خبری از دوچرخه و سهچرخه نیست، لطفا به جای توجیه و ترساندن دوباره ملت از دشمن، عذرخواهی و کار کنید؛ 1400 آمد!
***************************************