صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۷ - ۰۷:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۱۳۳۶۹

یادداشت روزنامه‌ها 13 دی ماه

روزنامه کیهان **

وقتی غواصان کربلای4 به «قوس‌های طلایی» مک دونالد زدند

یکی از فواید بحث‌هایی که این روزها درباره عملیات کربلای 4

به راه افتاد آن بود که بهانه‌ای شد تا بسیاری از رزمندگان حاضر در این عملیات روایت خود از آن شب را بیان کنند و عکس‌ها و فیلم‌های زیادی از این عملیات در فضای مجازی به ‌اشتراک گذاشته و دیده شد. یکی از فیلم‌هایی که شاید بیش از همه دیده شد، ویدیویی کوتاه (حدود یک دقیقه) از غواصانی است که ساعاتی پیش از آغاز عملیات یکدیگر را در آغوش می‌کشند و با هم وداع می‌کنند. چهره‌ها بشاش و خندان است و عزمی پولادین در چشم‌ها برق می‌زند. چنان یکدیگر را در آغوش می‌فشرند که گویی می‌دانند این آخرین فرصت برای دیدار آنان در کره خاکی است و دیدار بعدی در قیامت خواهد بود.

کوته‌بینانه‌ترین تحلیل درباره صف غواصانی که در ظلمات سوم دی ماه سال 1365 دل به امواج اروند زدند، سنجش عمق نفوذ و عملکرد آنان، صرفا در زمستان سرد میانه دهه 60 است. گلوله‌هایی که آنان در آن شب شلیک کردند از چنان قدرت و دقتی برخوردار بود که نتیجه آن را امروز باید به نظاره نشست. اسیران نگاه مادی که اغلب یک وجب جلوتر از دماغ خود را نمی‌بینند، قادر به درک این واقعیت عظیم نیستند که رزمندگان جوان کربلای4، نه خط‌شکنان ابوالخصیب و بصره که خط‌شکنان دنیای

مک دونالدیزه‌ هستند و نام جاوید آنان را باید با افتخار بر تارک عصر جدید یا همان جهان پسالیبرال حک کرد.

فرانسیس فوکویاما اندیشمند مشهور سیاسی-فلسفی معاصر – که سابقه کار در اداره امنیت ملی آمریکا را هم دارد- در سال 1989 با نگارش مقاله‌ای، طرح اولیه تئوری مشهور خود با عنوان «پایان تاریخ» را ارائه کرد. سه سال بعد در کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» این تئوری را به‌طور مبسوط شرح داد و تاکید کرد همه کشورها از این پس بازار آزاد را انتخاب می‌کنند تا مردم خود را غنی کنند و دولت‌هایی دموکراتیک داشته باشند. او می‌نویسد؛ «آنچه ما شاهد آن هستیم تنها پایان جنگ سرد یا گذار از یک دوره تاریخی خاص پس از جنگ نیست بلکه پایان تاریخ به این صورت است: پایان تحول ایدئولوژیک بشری و جهانی‌سازی لیبرال دموکراسی، به عنوان شکل نهایی حکومت بشری است.»

چهار سال بعد توماس فریدمن تحلیلگر برجسته نیویورک تایمز در مقاله‌ای با عنوان «نظریه قوس‌های طلایی پیشگیری از جنگ»، (منظور از قوس‌های طلایی علامت تجاری مک دونالد است که حرف M به‌صورت دو قوس طلایی می‌آید) شرح ملموس و عینی‌تری از پایان تاریخ به سبک آمریکا ارائه داده و می‌نویسد؛ «وقتی یک کشور به سطح مطمئنی از توسعه اقتصادی می‌رسد، وقتی طبقه متوسط آن کشور آن‌قدر بزرگ است که هوادار مک دونالد باشد، آن وقت این یک کشور مک دونالدی است. مردم در یک کشور مک دونالدی علاقه‌ای به مبارزه ندارند، آنها ترجیح می‌دهند در صفِ همبرگر منتظر بایستند.»

تحلیل فریدمن متکی به صف چند هزار نفری روس‌ها با افتتاح نخستین شعبه مک دونالد در مسکو بود. «روز ۳۱ ژانویه سال ۱۹۹۰ بود. شهروندان پایتخت اتحاد جماهیر شوروی سابق در صفی که کیلومترها امتداد داشت، ایستاده بودند. نخستین مک دونالد در روسیه افتتاح می‌شد. برخی بیش از ۳ ساعت در صف بودند؛ کسانی که می‌خواستند ببینند «غرب» چه مزه‌ای دارد! غربی که آن را از تعریف‌ها و شنیده‌ها می‌شناختند. حتی گفته می‌شود که شمار شهروندان منتظر در برابر اولین شعبه مک دونالد مسکو بیش از ۳۰ هزار نفر بوده است.» این شیفتگان طعم غرب، لیوان‌هایی را که در آن برای اولین بار کوکاکولا نوشیده بودند، برای یادگار به خانه بردند. مانند شهروندان آلمانی که تکه سنگ‌های دیوار فروریخته برلین را مانند جویندگان طلا برداشتند و بردند!

آن روز که فوکویاما و فریدمن از تئوری پایان تاریخ و قوس‌های طلایی می‌گفتند، احتمالاً نمی‌دانستند که رزمندگانی گمنام در دل شب بذرهایی کاشته و با خون خود آن را آبیاری کرده‌اند که سال‌ها بعد به بار خواهد نشست و ثمره آن، تئوری اغواگر قوس‌های طلایی را فرو خواهد ریخت و عصر جدیدی را رقم خواهد زد. عصری که بارزترین علامت آن آغاز پایان نظم نوین جهانی به رهبری آمریکاست. روی کار آمدن فردی همچون دونالد ترامپ با شعار «بازگرداندن دوباره عظمت به آمریکا» معلول و نشانه‌ای از این عصر تازه است. این شعار فارغ از فرصت‌طلبی و کلاشی سیاسی شخصیتی مانند ترامپ، به‌قول ولفگانگ استریک استاد و مدیر بازنشسته موسسه مطالعات اجتماعی ماکس پلانک در کلن، حاوی این اعتراف است که «آمریکا قدرتی رو به زوال است و به‌طور شرم‌آوری نتوانسته از زمان جنگ ویتنام تاکنون پیروز میدان باشد یا حتی به جنگ‌هایی که خود آغازگرش بوده است پایان دهد.»

جرج ریتزر جامعه‌شناس برجسته آمریکایی و استاد دانشگاه مریلند و مبدع اصطلاح «مک دونالدی شدن» در تشریح این وضعیت می‌گوید: «اصطلاح مک دونالدی شدن را برای ‌اشاره به فرآیندی ابداع کردم که در آن اصول رستوران‌های غذای فوری به تدریج بر بخش‌هایی از جامعة آمریکا و نیز بر بقیه جهان مسلط می‌شوند.» ریتزر با وام گرفتن از مفهوم «قفس آهنین» ماکس وبر، مک دونالدی شدن را دارای 5 ویژگی می‌داند؛ کارایی، محاسبه پذیری، پیش‌بینی‌پذیری، کنترل و عقلانیت صوری. منظور ریتزر از کارایی آن است که مشتریان مک دونالد بخش عمده‌ای از کار را خود برعهده می‌گیرند (با ایستادن در صف، سفارش غذا، تمیز کردن میز و...) و عملاً به کارگران بی‌مزد و مواجب تبدیل می‌شوند. محاسبه‌پذیری یعنی همه چیز را می‌توان شمرد و کمیت است که به‌طور قلابی جای کیفیت را می‌گیرد. پیش‌بینی‌پذیری یعنی همه چیز باید طبق روندی از پیش تعیین شده پیش برود و رویدادی غیرمنتظره رخ ندهد. کنترل در اینجا ناظر به ارجحیت ابزار غیرانسانی است که قابل تنظیم و یکنواخت بوده و می‌تواند بر رفتار انسانی نیز کنترل داشته باشند. مجموع همه این ویژگی‌ها را می‌توان در عقلانیت صوری تجمیع و تحلیل کرد. عقلانیتی فریبنده که سعی دارد بر تمام جنبه‌های زندگی بشری سایه افکند.

پیروزی رزمندگان کربلای4 غلبه بر تفکر «مک دونالدی شدن» بود. آنان مفهوم تازه‌ای از کارایی ارائه کردند و محاسبه‌پذیری و پیش‌بینی‌پذیری را به چالش کشیدند. آنان نشان دادند انسان معاصر نه تنها می‌تواند خود را از یوغ کنترل ابزارهای غیرانسانی و مادی برهاند، بلکه قدرت و سلطه مرگبار این ابزار را نیز زیر سؤال ببرد و در یک کلام عقلانیت صوری سال‌های پایانی قرن بیستم را به بایگانی تاریخ بفرستد. چهره‌های خندان آن غواص‌ها را که می‌دانستند تا ساعاتی دیگر به احتمال بسیار جان خود را از دست می‌دهند، در نظر بگیرید و با چهره‌های آنها که ساعت‌ها در صف مک دونالد منتظر همبرگر خود می‌ایستند، مقایسه کنید.

در دنیای مک دونالدی شده جایی برای ایمان و روح بشری نیست. شما در صفی می‌ایستید و ساندویچی می‌گیرید و گوشه‌ای آن را گاز می‌زنید و می‌روید تا فردا. همین صف و ساندویچ و طعم که خلاصه آن «روزمرگی» است هر روز تکرار می‌شود. چرخش دنیا به سمت ایمان، شورشی علیه این بطالت روحی و دنیای مک دونالدی شده است. نیل‌مک‌گرگور در روزنامه گاردین درباره نقطه عطف این چرخش می‌نویسد؛ «اگر مجبور باشیم یک نقطه اوج انتخاب کنیم، لحظۀ خاصی که در آن این تغییر تبلور یافت، آن نقطه احتمالاً انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ خواهد بود. این انقلاب، که جهان سکولار را عمیقاً شوکه کرد، زمانی که اتفاق افتاد، علیه جریان تاریخ بود: اما حالا به نظر می‌رسد منادی تحولات تاریخ شده است.»

انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 نقطه چرخش تاریخ معاصر بشری بود و رزمندگان کربلای4 اسطوره‌های این چرخش انسان ساز. ذهن مفلوک و عقلانیت صوری مک دونالدی شده که آن روزها نیز قادر به درک این شکوه نبود، برای خروج از گیجی خود، صف عاشقان شهادت را «امواج انسانی» نامید اما چه باک که آنان بیدارترین و آگاه‌ترین مردمان روزگار بودند. 30 سال بعد وقتی پیکر تعدادی از آنان بازگشت ولوله‌ای در کشور به راه افتاد و مراسم تشییع این شهیدان (26 خرداد 1394) تبدیل به حماسه‌ای دیگر شد.

مسئله دفاع مقدس و کربلای4 فراتر از معادلات صرفاً نظامی و شاخص‌های عقل صوری است. راه را بر بازخوانی تخصصی و تحلیل جنگ نباید بست، اما میان تحلیلگر منصفی که تمامی شرایط را در نظر می‌گیرد با تحلیلگر مریضی که چشم خود را بر روی نقش آمریکا در لو رفتن عملیات می‌بندد، هیچ سنخیتی نیست. آنان که امروز شاخ آمریکا را علی‌رغم هزینه 7 تریلیون دلاری‌اش در منطقه شکسته‌اند، همان بچه‌های کربلای4 و شاگردان همان مکتب هستند. برخی رخدادها و انسان‌ها در حجاب معاصرت گرفتار می‌شوند و بی‌شک آیندگان بیش از ما مردان کربلایی دفاع مقدس را قدر خواهند دانست و از این منظر، بر شبهه‌افکنان حرجی نیست که به‌قول خواجه شیراز؛

وصف خورشید به شب‌پرّه اعمی نرسد

که در آن آینه صاحب‌نظران حیرانند

محمد صرفی

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

در دومین هفته از زمستان، کشور حال و هوای زمستانی به خود گرفت به طوری که بارش نعمت الهی، بسیاری از مناطق سردسیر کشور را سفیدپوش کرد؛ امّا داغ قربانیان حادثه غمبار سقوط اتوبوس داخل محوطه دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد همچنان بر دل‌ها سنگینی داشت و بازتاب گسترده‌ای یافت.

مردم و بازماندگان قربانیان این حادثه در این هفته بر پیگیری علل وقوع آن تاکید کرده و معتقد بودند با توجه به خلاء ایمن سازی و استاندارد نبودن محیط دانشگاه و همچنین ضعف سیستم حمل و نقل و فرسودگی اتوبوس‌ها، مسئولان باید پاسخگو بوده و از مسئولیت خود شانه خالی نکنند. امّا متاسفانه عدم پذیرش مسئولیت و عدم برخورد با مدیران بالا دستی به یک رویه غلط در نظام مدیریتی کشور تبدیل شده است.

این حادثه تاسف بار که نمونه آن بارها در کشور روی داده و آخرین آن هم نخواهد بود، دوباره موضوع مسئولیت پذیری مسئولین و لزوم عذرخواهی آنها را مطرح کرد و بار دیگر این پرسش را پیش آورد که چرا مسئولین ذیربط با انواع و اقسام ترفندها می‌کوشند که شانه خود را از زیر بار مسئولیت خارج کرده و برای این منظور به هر رطب و یاسبی متوسل می‌شوند و معلوم نیست چرا شهامت و شجاعت پذیرش مسئولیت را نداشته و آنجا هم که قبول مسئولیت می‌کنند، آنرا ناشی از کوتاهی دیگران قلمداد کرده و با قربانی کردن دیگران، خود را مبرای از کوتاهی و تقصیر وانمود می‌سازند. عجیب اینکه برخی از آنان به جای پاسخگویی، در مقام بازپرس و دادستان هم ظاهر شده و مدعی می‌شوند که موضوع را تا پایان ماجرا پیگیری حقوقی خواهند کرد! و عجیب‌تر، انداختن تقصیر به گردن گذشتگان است!

متاسفانه در جامعه شاهد هستیم به هنگام کسب پیروزی و موفقیت در یک کار،‌ همه خود را داعیه‌دار و سهیم در آن وانمود می‌کنند ولی در مواقع شکست‌ و حوادثی از این قبیل، هیچکس حاضر به پذیرش مسئولیت کار خود و زیرمجموعه‌اش نیست و با فرافکنی سعی دارد حادثه را گرفتار مرور زمان و یا کار گروه‌هایی کند که مسئولیت حادثه را به «مرحوم راننده» و یا «مرحوم خلبان» منتسب می‌کنند!

واقعیت این است که یکبار برای همیشه در کشور ما باید مشخص شود در این قبیل حوادث، مسئولین دارای مسئولیت حقوقی، کیفری، اداری و اخلاقی بوده و باید پاسخگو باشند و نسبت به موارد تقصیر، قصور و یا کوتاهی انجام شده در مجموعه خود در محاکم، پاسخ پس دهند. طبعاً مقدمه این کار، استعفا از موقعیت و پست فعلی و قرار گرفتن در موقعیت پاسخگویی است ولی به جای آن در کشور افرادی را سراغ داریم که برای چهار دهه در مسئولیتهای گوناگونی حضور داشته ولی هیچگاه در برابر هیچیک از شکست‌ها و حوادث خسارت بار، مسئولیت پذیری نشان نداده و در مقابل، در صف اول مدعیان نیز قرار داشته اند!

از رویدادهای داخلی هفته اینکه کشورمان میزبان یک هیات از رهبران گروه جهاد اسلامی فلسطین بود که برای رایزنی پیرامون مسائل مختلف منطقه‌ای به تهران آمده بودند. این هیات که سرپرستی آنرا آقای «زبادالتُخاله» دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین برعهده داشت با مسئولین مختلف دیدار کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با اعضای این گروه، علت پیروزی‌های ملت فلسطین را علیرغم خیانت رژیم‌های ارتجاعی و سرسپرده عرب، ایستادگی و مقاومت فلسطینی‌ها دانسته و تاکید کردند تا زمانی که این مقاومت وجود داشته باشد، حمایت ما نیز وجود دارد و فشارهای سنگین جبهه استکبار به جمهوری اسلامی ایران هرگز موجب منصرف شدن ما از وظیفه الهی، دینی و عقلانی‌مان نیست.

این هفته نیز وزارت اطلاعات در ادامه مبارزه با شبکه‌های فساد اقتصادی، از کشف شبکه‌ای از مفسدان اقتصادی و سوءاستفاده کنندگان ارز دولتی و دستگیری 11 نفر از عناصر اصلی آن خبر داد و این درحالی است که هفته گذشته نیز یک شبکه 17 نفره که در چند استان مشغول به فساد بودند، دستگیر شدند.

در شبکه جدید که اعضای آن دستگیر شده‌اند معادل 4 هزار و 700 میلیارد تومان ارز دولتی به بهانه واردات کالاهای ضروری مردم از کشور خارج و در برخی از کشورها سرمایه‌گذاری شده بود. این شبکه با استفاده از کارت‌های بازرگانی شرکتهای صوری و با جعل پیش فاکتور برای ثبت سفارش واردات کالاهای ضروری اقدام کرده و با پرداخت رشوه به برخی کارکنان بانکها، از انجام تعهدات ارزی طفره رفته و مانع از اجرای اقدامات قانونی بانکها در پیگیری اعتباری می‌شدند.

در این هفته سال میلادی نو شد و مسیحیان سراسر جهان جشن‌های سال 2019 را برگزار کردند. هموطنان مسیحی در ایران نیز در کمال آرامش و آزادی مراسم‌های ویژه خود را برگزار کردند درحالی که مسلمانان در بسیاری از کشورهای غربی و مدعی دمکراسی، روز به روز تحت شدیدترین فشارهای اجتماعی و سیاسی قرار داشته و سایه شوم اسلام هراسی بر فعالیت‌های روزمره آنها تاثیر گذاشته است. همچنین ملتهای رنجدیده مسلمان در این روزها که کشورهای غربی و مسیحی مشغول جشن و شادی بودند، غرق در مصیبت‌های جانکاه با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کردند.

از سوی دیگر کشورهای مدعی پیروی از حضرت مسیح این روزها صحنه اعمال شدیدترین موارد نقض حقوق بشر، جنگ افروزی با فروش سلاح‌های مخرب به دولتهای خودکامه برای سرکوب ملتها بوده و علناً با وقاحت اقرار کردند که منافع مالی را بر مسائل حقوق بشری ترجیح می‌دهند و حتی از قاتلان یک روزنامه نگار سعودی که به فجیع‌ترین وضع ممکن در سفارت عربستان در اسلامبول به قتل رسید، حمایت می‌نمایند.

اخبار خارجی را با تحولات سوریه بررسی می‌کنیم. تحولات سوریه این هفته نیز تحت الشعاع تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا برای خروج نیروهای آن کشور از سوریه قرار داشت. ترامپ، 28 آذر در پیامی غیرمنتظره اعلام کرد نیروهای آمریکایی خاک سوریه را ترک می‌کنند، اظهاراتی که با واکنش‌های گسترده همراه بود و بسیاری از ناظران سیاسی آنرا شکست آمریکا در سوریه ارزیابی کردند.

این تصمیم با موج انتقادات داخلی علیه رئیس‌جمهور آمریکا همراه بود و حتی وزیر دفاع آمریکا نیز به همین دلیل استعفا کرد. تصمیم ترامپ با هر توجیهی که باشد نمی‌تواند این واقعیت را منکر شود که آمریکا در سوریه شکست خورده است. نیروهای آمریکایی که امروزه از سوریه و افغانستان پا به فرار می‌گذارند فردا نیز مجبور خواهند شد از عراق خارج شوند. این اعتراف ترامپ که آمریکا تاکنون هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کرده است بدون اینکه هیچ حاصلی داشته باشد، بارزترین مصداق برای شکست آمریکاست. دوره جدید، دوره پیروزی کشور سوریه است؛ سوریه‌ای که هفت سال پایداری و مقاومت کرد، اکنون به نقطه‌ای از ثبات و توانمندی رسیده است که بسیاری از کشورهای عربی، خواستار بازگشت به سوریه شده‌اند. امروز کردها نیز در برابر طرح آمریکا، به اشتباه خود پی برده و مایل به حمایت از ارتش سوریه هستند.

این هفته، ملک سلمان پادشاه عربستان دست به یک خانه تکانی بزرگ در هیات حاکمه این کشور زد و به گونه‌ای که رسانه‌های بین المللی، با عنوان‌هایی نظیر «جارو کردن کابینه»، «کاهش قدرت بن سلمان»، «زلزله سیاسی در کابینه» و... از آن یاد کردند. از مهرماه که جمال قاشقچی، روزنامه نگار منتقد عربستانی در کنسولگری آن کشور در اسلامبول به قتل رسید عربستان تحت فشار فزاینده بین‌المللی قرار گرفت و بسیاری از حامیان جهانی آن کشور نیز از ترس افکار عمومی ناچار شدند به این کشور روی ترش کنند. حادثه قاشقچی موجب شد پوشش ساختگی قدرتهای بین‌المللی برای موجه جلوه دادن چهره ریاض برداشته شود و بسیاری از جهانیان به ماهیت زشت این رژیم پی ببرند. حکومت عربستان برای نجات از مخمصه جدیدی که گرفتار آن شده است دست به هر اقدامی می‌زند که تغییرات کلیدی در کابینه از جمله آن محسوب می‌شود.

سفر مخفیانه و سرزده ترامپ به عراق، رویداد دیگری بود که این هفته سروصدای زیادی به پا کرد و بازتاب وسیعی در مطبوعات و محافل سیاسی داشت. ترامپ اوایل این هفته به پایگاه عین الاسد عراق رفت و با نظامیان آمریکایی دیدار کرد ولی حواشی این سفر، بیش از خود آن اهمیت یافت. ترامپ در یک هواپیمای کاملاً استتار شده به عراق رفت و این روشن‌ترین دلیل برای شدت انزجار از دولتمردان آمریکا در منطقه است.

ترامپ در پایگاه عین الاسد از دولتمردان عراق خواست به دیدارش بروند ولی هیچ کدام از سران عراق به این درخواست ترامپ وقعی ننهادند. مقامات عراقی غیرمستقیم به ترامپ گوشزد کردند تصوری که وی از عراقی‌ها دارد، باطل است و این کشور اکنون دولتی مستقل دارد که حاضر نیست حاکمیت ملی و اعتبار بین‌المللی‌اش را به خاطر خوشایند ترامپ و امثال وی زیر پا بگذارد. ترامپ در این سفر اعلام کرد آمریکا همچنان در عراق حضور خواهد داشت که ایران را زیر نظر داشته باشد! این اظهارنظر ترامپ از یکسو تلاش برای سرپوش نهادن بر شکست‌های آمریکا در منطقه بود و از سوی دیگر، ترامپ خواست با این اظهارات به صهیونیست‌ها قوت قلب بدهد که مواضع خصمانه آنها علیه جمهوری اسلامی ایران را مدنظر دارد. با اینحال دولت عراق تاکید کرده است هرگز اجازه نخواهد داد این کشور پایگاهی برای آمریکا جهت اقدام علیه کشوری دیگر از جمله ایران باشد.

***************************************

روزنامه خراسان**

شکارچی جادوگر به دنبال ترامپ در 2019

امیرعلی ابوالفتح

آمریکا در حالی سال جدید میلادی را آغاز کرد که پیش بینی می شود در نهایت گزارش تحقیقات دخالت احتمالی روسیه در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 منتشر شود و تغییرات مهمی درباره این تحقیقات صورت گیرد. به تازگی،رودی جولیانی ، وکیل شخصی دونالد ترامپ ، در واکنش به احتمال بازجویی موکلش از سوی بازپرس پرونده مداخله ادعایی روسیه در انتخابات 2016 آمریکا گفت: «اگر رابرت مولر بخواهد با ترامپ مصاحبه کند باید از روی نعش من رد شود .»با این حال ، به نظر می رسد فاصله چندانی به مصاحبه - کلمه محترمانه بازجویی - مولر از ترامپ و عبور " از روی نعش " جولیانی باقی نمانده است . مولر از حدود 18 ماه پیش ، تحقیقات درباره ادعای دخالت روسیه در انتخابات 2016 و تماس های پنهانی میان اعضای بلند پایه کمپین ترامپ با روس ها را آغاز کرده است . در این مدت ، سه عضو کلیدی کمپین ترامپ شامل مایکل فلین ، مایکل کوهن و پال مانافورت به جرم دروغ گویی و لاپوشانی تخلفات مالی - سیاسی کمپین انتخاباتی ترامپ سر از زندان در آورده اند . اکنون شخص دونالد ترامپ در کانون توجهات قرار دارد .

اعترافات مایکل کوهن ، وکیل پیشین ترامپ حلقه محاصره رئیس جمهوری توسط تیم تحقیقاتی مولر را تنگ تر کرده است . اکنون برای اعضای این تیم تحقیقاتی مسجل شده که کمپین انتخاباتی ترامپ در سال 2015 در تلاش بوده است یک آپارتمان مجلل 50 میلیون دلاری را در مسکو به عنوان رشوه به ولادیمیر پوتین ، رئیس جمهوری روسیه دهد تا در ازای آن ، از حمایت های کاخ کرملین در نبرد برای فتح کاخ سفید برخوردار شود . البته مستندات پرونده حکایت از آن دارد که این رشوه به رئیس جمهور روسیه داده نشد ، اما به اعتقاد بسیاری در آمریکا از جمله برخی از بلندپایه ترین هم حزبی های ترامپ در کنگره آمریکا ، روسیه در نهایت از تمامی ابزارهای خود بهره جست تا با تضعیف پایه های مشروعیت دموکراسی و انتخابات در آمریکا ، بر نتایج انتخابات 2016 تاثیرگذارد . دموکرات ها حتی معتقدند که هک سرورهای کمیته ملی دموکرات ها و افشاگری های ویکی لیکس علیه هیلاری کلینتون ، توطئه های پوتین برای فرستادن ترامپ به کاخ سفید بوده؛ موضوعی که بارها از سوی روسیه تکذیب شده است .

با این حال ، در فضای هیستریک ضد روسی در آمریکا ، کسی به تکذیبیه های رئیس جمهوری آمریکا وقعی نمی گذارد تا چه برسد به تکذیبیه های رئیس جمهوری روسیه.

البته دردسرهای ترامپ فقط به داد و ستدها با روس ها و شخص پوتین محدود نمانده بود و اکنون رئیس جمهوری آمریکا در معرض دروغ گویی و نقض قوانین مالی انتخاباتی به دلیل پرداخت حق السکوت به دو زن قرار دارد که گفته می شود برای جلوگیری از تاثیر مخرب بر سرنوشت انتخابات وادار به سکوت شدند . مایکل کوهن به صراحت اعلام کرده است که چنین مبالغی با دستور صریح ترامپ انجام گرفت و نامزد وقت انتخابات از غیر قانونی بودن این عمل مطلع بوده است . با این حال ، شاید در آن زمان ترامپ تصور می کرده است که با پرداخت چند صد هزار دلار به هنرپیشگان و مدل های فیلم ها و نشریات مستهجن قادر خواهد بود تصاحب کرسی ریاست جمهوری آمریکا را تضمین کند، اما سیر تحولات بعدی ، خلاف این تصور را رقم زد . اولین سناتور حامی ترامپ یعنی جف سشنز که به پاس این حمایت سمت مهم دادستانی کل و وزیر دادگستری دولت آمریکا را از آن خود کرد، برای رهایی از گرفتاری های ناشی از اتهام دخالت روسیه در انتخابات 2016 ، خود را کنار کشید و مسئولیت را به فرد منصوب شده از سوی رئیس جمهوری قبلی واگذار کرد و وی نیز متقابلا رابرت مولر را به عنوان بازپرس ویژه پرونده منصوب کرد . این تصمیم ، سلسله وار ، اتفاقاتی را رقم زد که در نهایت به یورش پلیس اف بی آی به دفتر کار وکیل ترامپ و شهادت وکیل علیه موکل انجامید .

اکنون بازجویی از رئیس جمهوری آمریکا اصطلاحا به مویی بند است و وکیل جدید ترامپ برای حفظ موکل خود به عبارت " مگر از روی نعش من رد شوید " متوسل شده است . با این حال ، اگر این ادبیات غیر مرسوم تردیدهایی را در بین اعضای تیم تحقیق رابرت مولر ایجاد کند ، مسلما هیچ تاثیری بر دموکرات ها نخواهد گذاشت که اکثریت مجلس نمایندگان را از آن خود کرده اند. آنان از همین الان عزم را جزم کرده اند تا دو سال آینده و تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 2020 نگذارند خواب آسوده به چشمان رئیس جمهور جمهوری خواه آمریکا راه یابد و چه موضوعی بهتر از تحقیقات فردی که ترامپ او را " شکارچی جادوگر " می نامد .

***************************************

روزنامه ایران**

زن بلوچ سنی در لباس سفیر ایران

جلیل رحیمی جهان آبادی

رئیس فراکسیون اهل سنت مجلس

یکی از مهم‌ترین وجوه برنامه‌های دشمنان خارجی برای ایران نشانه رفتن ابعاد مختلف اتحاد ملی ایرانیان است. اتحادی که با حضور اقوام، ادیان و مذاهب مختلف معنا پیدا می‌کند. این اتحاد را اما نمی‌توان تنها در یک چارچوب شکلی و صوری محدود کرد. به عبارتی چنین اتحادی نیاز به یک زیربنای واقعی دارد که بتواند محتوای آن را تضمین کند. هر چند احساسات و تعلقات ملی‌گرایانه این توانایی را دارد که تا حدی وجوهی از این اتحاد را تضمین کند اما این حد کاملاً محدود است و البته می‌تواند موقت هم باشد.

درخصوص اتحاد ملی مهم‌ترین موضوع شاید تثبیت و استمرار این وضعیت در جامعه باشد. مهم‌ترین راه این ثبات فراهم کردن امکان مشارکت عادلانه و منصفانه برای گروه‌های مختلف قومی و مذهبی است. به عبارتی در صورتی که این گروه‌ها احساس کنند تفاوت‌های آنها عاملی برای اعمال تبعیض در حق آنها نیست و می‌توانند به طور مساوی و متعادل از موقعیت‌های ممکن برای پیشرفت و ترقی بهره بگیرند، ثبات اتحاد ملی یک ملت تقریباً تضمین شده و تثبیت شده خواهد بود. آن هم در حد و اندازه‌ای که عوامل تحریک کننده و متزلزل کننده خارجی نتوانند روی آن تأثیر قابل ملاحظه‌ای بگذارند. ما در شرایطی به سر می‌بریم که دشمنان خارجی ما به شکل کاملاً مشهودی در تلاش برای افزایش انواع شکاف‌ها در جامعه و دامن زدن به اعتراضات و ناآرامی‌های ناشی از این شکاف‌ها هستند. شکاف‌های قومی و مذهبی یکی از مهم‌ترین بخش‌های این پروژه است. هم اکنون خواب بدون تعبیر برخی عوامل خارجی برای تمامیت ارضی ایران که در راستای ایجاد نارضایتی در اقوام طراحی شده و همین طور به هم زدن امنیت کشور با ایجاد احساس تبعیض مذهبی و دینی در کشور بر کسی پوشیده نیست. نمونه بارز این دسیسه‌ها در حمله تروریستی به اهواز بر پایه تأکید بر شکاف‌های قومی و مذهبی بود.

در چنین شرایطی ایفای نقش بیشتر و مؤثرتر توسط افرادی از اقوام و اقلیت‌های مذهبی به طور مستقیم در فاکتور اتحاد ملی به عنوان یکی از مهم‌ترین فاکتورها برای مقابله با تهدیدات خارجی، تأثیر مثبت دارد. اینکه یک زن بلوچ اهل سنت به عنوان سفیر ایران در یک کشور خارجی مشغول به کار خواهد شد قطعاً نه تنها پیامی مثبت به داخل کشور و اقوام و مذاهب گوناگون است که حتی می‌تواند در دیسیپلین خارجی جمهوی اسلامی ایران در عرصه بین‌المللی نیز تأثیر سازنده‌ای داشته باشد. اما مهم‌تر این است که این دست اقدامات و انتصابات در آینده‌ هم ادامه پیدا کرده و تکرار شود. چرا که ما در شرایط فعلی بشدت نیازمند اتحاد داخلی هستیم و رسیدن به اتحاد تنها از مسیر رفتارها و اقداماتی میسر خواهد بود که انگیزه و التزام عملی به استفاده از ظرفیت همگان در کشور را نشان دهد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

آن وزیر و این سخنگو!

محمدحسین مهدوی‌زادگان

اخیرا سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان به نکات قابل تاملی درباره «برجام اروپایی» و تعلل تروئیکای اروپا در راه‌اندازی SPV اشاره کرده است. «بهرام قاسمی» تاکید کرده است: پیچیدگی ایجاد چنین سازوکاری و همچنین فشار زیاد و قلدرمآبانه آمریکا بر کشورهای اروپایی باعث شد این موضوع زمانبر شود و مذاکرات به‌طول بینجامد. اراده سیاسی اروپا و اتحادیه اروپایی مشهود بود اما‌ در عمل کشورهای اروپایی نشان دادند در مقابل فشار آمریکا توانایی کافی ندارند. ما هنوز این موضوع را دنبال می‌کنیم و امیدواریم اروپا بتواند در این آزمون جدیدتر از هویت و استقلال خودش در مقابل آمریکا دفاع کند. ما به سازوکار مالی اروپا دل نبسته‌‌‌‌‌ایم و سرنوشت خود را به آن گره نزده‌ایم».

چندی پیش نیز جناب آقای ظریف، وزیر محترم امور خارجه کشورمان منتقدان مشی حاکم بر حوزه سیاست خارجی دولت را مورد عتاب قرار داد و مدعی شد دلواپسان دنیا را در غرب می‌بینند! براستی میان مواضع آقای ظریف و سخنگوی وزارت امور خارجه چه وجه مشترکی وجود دارد؟!

1- خاستگاه و مصدر گزاره‌‌‌هایی مانند «تکیه بر برجام آمریکایی/ اروپایی و تبدیل آن به نقطه ثقل اقتصادی و سیاست خارجی کشور» و «اتکا به برجام اروپایی پس از خروج ایالات متحده از توافق هسته‌ای» را باید در داخل وزارت امور خارجه کشورمان جست‌وجو کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. براستی این چه سبک و سیاقی است که یک مجموعه، باورهای نهادینه‌شده در خود [که اتفاقا هنوز تغییر نکرده] را مغلطه کرده و آن را به دیگران نسبت می‌دهد؟! آیا «تکیه به برجام اروپایی» و «تضمین دانستن امضای جان کری» و فراتر از آن، «ناممکن دانستن ابطال برجام» ریشه در باورهای منتقدان داشته یا اعضای محترم وزارت امور خارجه دولت‌های یازدهم و دوازدهم؟

2- 13 شهریورماه امسال، آقای عراقچی، معاون وزیر امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان در گفت‌وگو با صداوسیما از اراده سیاسی قوی کشورهای اروپایی برای حفظ برجام خبر داد: «در حال حاضر مذاکرات ما با اروپا خیلی نزدیک و فشرده جریان دارد. باید مواضع سیاسی اروپا و راهکارهای عملیاتی آنها را تقسیم کنیم. آنها در مواضع سیاسی، تا الان محکم بوده‌اند و تعهد سیاسی خود را در حفظ برجام در اظهارنظرهای مختلف بیان کرده‌اند [اما مهم این است که] این تعهد سیاسی چه زمانی ترجمه و تبدیل به راه‌حل عملیاتی و عینی می‌شود، برای اینکه مثلا در حوزه پرداخت‌های بانکی و مالی مکانیسم‌هایی برقرار شود که ایران استفاده کند یا بحث فروش نفت ایران، بیمه، حمل‌ونقل و... چه زمانی عملیاتی خواهد شد، هنوز از اروپایی‌ها راهکارهایی را مشاهده نکرده‌ایم...».

امروز با گذشت 8 ماه، بار دیگر وزارت امور خارجه به نقطه اول و بلکه قبل از آن بازگشته! امروز وزارت امور خارجه کشورمان حتی دیگر از اراده سیاسی(!) سران اروپایی برای حفظ برجام سخن نمی‌گوید! امیدواریم دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان لااقل این نکته را متوجه شده باشد که اتفاقا تاخیر هدفمند مقامات اروپایی در ایجاد سازوکار مالی ویژه، معلول «اراده سیاسی» آنها در پیروی از ایالات‌متحده و دولت ترامپ است، آنچه در اظهارات 4 ماه قبل آقای عراقچی و حتی اظهارات اخیر مقامات وزارت امور خارجه مشاهده می‌شود، «مصالحه با اروپای بدعهد» است! اروپایی که به قول «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه و «فدریکا موگرینی» مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی قرار بود تا آبان‌ماه امسال کانال ویژه مالی خود را برای حفظ توافق هسته‌ای و بهره‌مندی حداقلی ایران از منافع اندک برجام راه‌اندازی کند!

نکته پایانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، به سخنان شخص سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان بازمی‌گردد! ایشان ابراز امیدواری کرده‌‌اند اروپا در «آزمون جدیدتر» موفق باشد و بتواند کانال مالی ویژه خود را برای اثبات حسن‌نیت خود در قبال ایران راه‌اندازی کند! جای بسی تعجب و بلکه تاسف است که امروز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، 8 ماه پس از خروج رسمی ترامپ از توافق هسته‌ای و در حالی که قرار بود اروپاییان ظرف چند هفته راهکار خود را برای حفظ توافق هسته‌ای ارائه و اجرایی کنند ما از «فرصت دوباره» و «آزمون جدیدتر» اروپا سخن به میان می‌آوریم! براستی اروپا باید چندین بار در آزمون «اعتماد‌‌سازی» نسبت به ملت صبور ایران مردود شود تا مقامات وزارت امور خارجه کشورمان با آن مواجهه و برخوردی قاطعانه و در شأن آرمان‌های انقلاب داشته باشند؟ فرصت «آزمون جدیدتر اروپا» را چه کسی به اروپای واحد داده است؟! آیا زمان آن نرسیده است تا تروئیکای اروپا عواقب و تبعات بازی برجامی مستقیم خود در زمین آمریکا را مشاهده کند؟! آیا تفکیک رویکرد سیاسی و عملی اروپا در قبال حفظ برجام، نوعی فرصت فرار و وقت‌کشی به اروپاییان برای ادامه این بازی وقیح و خطرناک نمی‌دهد؟!

3- بدون شک میان مقدمه‌ای که آقای قاسمی مبنی بر «عدم توانایی اروپا در ایستادگی در مقابل فشارهای آمریکا» بیان می‌کند و نتیجه‌ای که ایشان درباره «امید به موفقیت اروپا در آزمون جدیدتر» بیان می‌کند کمترین همخوانی و تناسبی وجود ندارد. طنز تلخ ماجرا این است که ایشان پس از فرصت دوباره‌ای که در این‌باره برای اروپا در نظر می‌گیرد، تاکید می‌کند وزارت امور خارجه به سازوکار مالی ویژه اروپا دل نبسته(!) و سرنوشت خود را به آن گره نزده است(!) در هر حال، میان سخنان «آن وزیر» و «این سخنگو» در تخطئه دلواپسان و گزاره‌هایی که متاسفانه به مبانی اعتقادی برخی دیپلمات‌های وزارت امور خارجه کشورمان تبدیل شده است فاصله زیادی به لحاظ مفهومی و کارکردی وجود ندارد! هر دوی این سخنان برگرفته از نوعی نگاه مغرورانه و لجبازانه نسبت به خطاهای جاری در حوزه سیاست خارجی کشور است؛ خطاهایی که اگر حتی امروز اصلاح شود، می‌تواند جلوی بسیاری از ضررهایی را که دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی ما درصدد تحمیل آن به کشورمان هستند بگیرد.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات