یادداشت: صرف نظر از اینکه توافقنامه امضاشده بین طالبان و آمریکا چه آثار منفی یا مثبتی برای افغانستان دارد یا اساساً دو طرف تا چه حد به تعهدات خود پایبند خواهند بود، پیام مهمی که این توافقنامه دارد این است که تابوی مذاکره و توافق مستقیم با آمریکا شکسته شد، آن هم از طرف یک گروه اسلامگرای افراطی و رادیکال که همچنان داعیه جهاد مبارزه و تشکیل امارت اسلامی را دارد.
آنچه مربوط به طالبان میشود، این است که این گروه پس از سالها مبارزه، علاوه بر تجربه میدانی و نظامی، پیچ و خم سیاست را نیز به خوبی آموخته است و با نوعی فرصتطلبی و از طریق این توافقنامه، قصد دارد به صحنه قدرت در افغانستان بازگردد؛ قدرتی که اگر به تمامی تصاحبش نکند، حداقل در آن دست برتر را داشته باشد؛ البته مذاکره طالبان با دولت افغانستان، که طبق توافقنامه قرار است از 20 اسفند آغاز شود، در هالهای از ابهام قرار دارد؛ زیرا هیچ یک از دو طرف، طرف دیگر را قبول ندارد.
اما پیام امضای توافقنامه بیش از همه، متوجه جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه بزرگ افغانستان است که طی 41 سال گذشته پیوسته به استکبارستیزی و عدم مذاکره با آمریکا قائل بوده است. از سویی دیگر، «دونالد ترامپ» که وارد فصل مبارزات انتخاباتی شده، به شدت نیازمند دستاوردهای تازه است. هدف اصلی رئیسجمهور فعلی ایالات متحده آمریکا تحقق رؤیای دیرینهاش، یعنی مذاکره با جمهوری اسلامی ایران است که آن را برگ برنده اصلی در انتخابات ریاستجمهوری نوامبر 2020 میداند؛ از این رو یکی از انگیزههای دونالد ترامپ از امضای توافق با طالبان این است که به زعم خود نشان دهد اهل مذاکره است حتی با گروهی مانند طالبان و نهایتاً در فضایی از فشار و انزوا، مقامات جمهوری اسلامی ایران را به پای میز مذاکره بکشاند. قطعاً در یک سال باقیمانده از ریاستجمهوری ترامپ، چنین چیزی محقق نخواهد شد؛ اما اگر رئیسجمهور فعلی آمریکا چهار سال دیگر مهمان کاخ سفید باشد، بیتردید برای ایران برنامههای تازهای در دستور کار خواهد داشت و سعی میکند آنچه در دور اول کاشته است، در دور دوم درو کند. این فرض در صورتی قابل اعتناست که توافق میان طالبان و آمریکا در صحنه عمل موفق شود؛ در حالی که طبق شرایط و واقعیتهای موجود، اجرای این توافق با موانع و چالشهای جدی مواجه است.