یادداشت: در تاریخ ایران فقط به یک سیاستمدار «مرد خاکستری» لقب دادهاند، زیرا نه میخواهد در منطقه سیاه بازی کند و به اپوزیسیون نظام بدل شود- و به خاطر همین به اندازه سالهای انقلاب مسئولیتهای دولتی و انقلابی داشته است- و نه میخواهد طرفدار اصیل انقلاب باشد و از عملکرد خود و یارانش که در این ۴۲ سال گذاشته در کشور داشتهاند، دفاع کند. او در همین منطقه هم نیروهای بسیاری در دامنش پرورش داده است که هم در رسانههای ضدانقلاب قلم میزنند و هم در درون حاکمیت حضور دارند. این تصویری کوتاه از موسویخوئینیهاست که هم در بین دوستان و منتقدانش معروف به مرد خاکستری است.
گزارههای خبری: 1- او پدرخوانده جناح چپ است و میتوانست از اصغرزاده تا خاتمی و عارف را دور یک میز بنشاند، اما اکنون که عارف استعفا داده و همه علیه خاتمی به خاطر تاکتیک تَکرار انتقاد میکنند، او پیکان حمله را به سمت رهبری نشانه میرود و مینویسد: «مردم نسبت به کشور و نظام بیاعتماد شدهاند.» 2- مرد خاکستری در دهه ۵۰ در مسجدی تفسیر قرآن میگفت که محبوب گروهک فرقان بود. پای منبر ایشان كسانی نظیر اكبر گودرزی، رئیس گروه فرقان و محمد كشانی، عامل ترور شهید مفتح مینشستند. در آن روزها مطرح بود كه اگر انقلاب پیروز شود، اكبر گودرزی و محمد كشانی، آقایان بهشتی، مفتح، مطهری و باهنر را خواهند كشت. فتنه ۷۸ با محوریت روزنامه سلام تحت مدیریت وی شکل گرفت. فتنه گران ۸۸ نیز او را پدر معنویات میدانستند و به تئوریهای وی برای براندازی گوش میدادند که نتیجه آن تحمیل تهدید امنیتی ۹ ماهه بر کشور بود.
3- خوئینیها به نزدیکترین دوستان خود هم رحم نمیکند و هاشمی رفسنجانی را شخصیت رادیکال دهه 60 معرفی میکند. صفارهرندی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در مورد یکی دیگر از ویژگیهای مرد خاکستری میگوید: «او حتی در دوران حیات امام راحل نیز مسئله ولایت مطلقه فقیه را قبول نداشته است.»
گزاره تحلیلی: سال ۹۶ که فتنه اقتصادی دیماه شکل گرفت، خوئینیها در نامهاش به آیتالله جنتی مبنی بر اینکه «برخی مقولات مشکلات اقتصادی را دردناک کرده است»! خود و دوستانش را از مسئولیت در امر مشکلات اقتصادی مبرا نمود و اکنون برای یک آشوب دیگر درصدد نشان دادن هدف آشوب و کنار کشیدن خودش است. (نویسنده: فرهاد مهدوی)