روزنامه کیهان **
آمریکا با خودش مناظره کرد!/ سعدالله زارعی
مناظره دونالد ترامپ و جو بایدن در واقع مناظره آمریکا بود با خودش. از این رو نتیجه این مناظره «هواداران آمریکا» را ناراحت کرد تا جایی که خود گرداننده مناظره (کریس والاس) هم یک روز پس از انجام و زمانی که با سیل انتقادات هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه مواجه گردید، طی گفتوگویی این مناظره را بد و یأسآور دانست. بعضی از رسانههای آمریکا هم دست به کار شده و به دو طرف مناظره نمرههایی دادند ولی همانها هم نوشتند این مناظره، آمریکا را نزد دوستدارانش تحقیر کرد.
بعضی هم فقط به عبارتهای تند و خارج از نزاکتی که -البته با نگاه ما ایرانیها و ما شرقیها- در لابلای اظهارات دو طرف و به خصوص اظهارات ترامپ بیان شده بود، پرداختند و وزن هر دو را سبک دانستند و این در حالی است که مسئله اصلی «ادبیات» رد و بدل شده میان این دو نبود. کما اینکه آنچه آمریکاییها را هم ناراحت کرد، ادبیات این دو نبود؛ چرا که از قضا در مقایسه با مناظرات قبلی میان کاندیداهای نهایی انتخابات آمریکا در ۲۰۱۲، ۲۰۱۶ و قبل از آن از نزاکت بیشتری هم برخوردار بود. مهم این نبود که ترامپ اصرار داشت بایدن را کاندیدای «چپهای افراطی» معرفی کند و متقابلاً او ترامپ را کاندیدای «نژادپرستهای سفید برترپندار» بخواند.
مهم این نبود که این دو به جای پاسخ به سؤالات مجری فاکسنیوز، یقهگیری میکردند و هر کدام حرفهای خود را میزدند. این مناظره از آن حیث اهمیت داشت که دو کاندیدای ریاستجمهوری ناگزیر بودند حقایق آمریکا را روی پرده بیاورند. حقیقتی که رأیدهندگان آمریکایی را ناراحت میکند، ناتوانی آمریکاست و آنچه سبب نگرانی عمیق آنان میشود فقدان راهحلهایی است که این ناتوانی را علاج نماید. زمان برگزاری انتخابات، فرصتی برای بیان راهحلهاست و این در حالی است که «خروجی» این مناظره ناامیدی بیشتر مردم آمریکا بود که مجری هم به آن اشاره کرد. او گفت وی و همکارانش بیش از 100 ساعت روی مناظره کار کردهاند تا به نتایج مناسبی برسد، اما اینطور نشد و شهروندانی که برای شرکت در انتخابات مردد بودند را برای عدم شرکت در انتخابات متقاعد کرد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- واقعیت این است که آمریکا به کشوری بدهکار تبدیل شده است. سال 2020 برای آمریکا اولین سالی بود که میزان بدهیهایش از تولید ناخالص ملیاش فراتر رفت و این در حالی است که هر دو کاندیدا اذعان کردند که فقط برای اصلاح وضعیت محیطزیست و مقابله با پدیده متوالی آتشسوزی جنگلها -حجم این آتشسوزی در سال 2020؛ بیش از 1000 هکتار بوده است- به دستکم 1000 میلیارد دلار نیاز میباشد که خود این عدد یک سوم بودجه سالانه آمریکا است. بر این اساس ترامپ از بایدن پرسید این پول را از کجا میخواهی بیاوری؟ و او پاسخ داد من کاری میکنم که این پول از طریق ایجاد اشتغال حل شود به این معنا که پول آن را خود شهروندان بپردازند. باز ترامپ پرسید چرا در این 37 سال که در مناصب مختلف بودهای این کار را نکردهای؟ و بایدن پاسخ داد: من الان معاون رئیسجمهور سابقم. این یک واقعیت برجسته از اقتصاد آمریکاست. بنابراین اولین چیزی که از این مناظره به اذهان شهروندان آمریکایی منعکس شد این بود که راهحلی وجود ندارد و وضع به هیچ وجه بهتر نخواهد شد.
2- در این مناظره یک آمریکای فاقد برنامه به تصویر کشیده شد. علیرغم آنکه مجری تلاش زیادی کرد تا دو کاندیدای ریاستجمهوری حرفهایی از برنامههای خود بزنند، اما مخاطب آمریکایی چیزی جز یکسری کلیات دریافت نکرد که آن هم ناظر به مشکلات بزرگ اقتصادی و به راهحلها نبود. آمریکاییها همیشه به اینکه کشورشان برنامههای 100 ساله، 50 ساله، 30 ساله، 20 ساله، 5 ساله و یکساله برای اداره خود و دیگران دارد، به دیگران فخر میفروختند و بسیاری از کشورهای دنیا هم به این موضوع به عنوان «الگویی مناسب» مینگریستند. البته مناظره جای ارائه کامل برنامه یا ارائه برنامههای جامع نیست در مناظرات به اصول یک برنامه اشاره میشود تا رأیدهندگان دریابند که در صورت انتخاب فرد خاص به نتایج مهمی دست پیدا میکنند. در انتخاباتهای تا سال 2016 نوعاً اینگونه بود اما در این انتخابات نه بایدن و نه ترامپ به برنامهای اشاره نکردند و همه سؤالات مجری را بیپاسخ گذاشتند. آمریکاییها در این مناظره متوجه شدند اگرچه مقامات آمریکایی برای مداخله در جاهای مختلف دنیا اقدامات زیادی انجام میدهند و هزینههای فراوانی که رقم سالیانه آن لااقل یک تریلیون دلار است خرج میکنند اما در ارتباط با اداره بهتر خود آمریکا هیچ برنامهای ندارند. در این مناظره مردم متوجه شدند مقامات دو حزب آمریکا از حل معادله دومجهولی «علاج کرونا» و «باز بودن کسب و کار» عاجز هستند و هر کدام میخواهد یکی از این دو واجب را کنار بگذارد یعنی یکی میگوید راهحل مقابله با «کرونای مهاجم» تعطیلی چندماهه کسب و کارهاست و دیگری میگوید مردم خواهان باز بودن همه فعالیتها از مراکز تولید و مراکز خرید تا مراکز آموزشی هستند و ما هر کاری که میتوانستیم و شدنی بود برای مهار کرونا انجام دادهایم.
3- نکته دیگر این مناظره، فقدان استراتژی بود. آمریکاییها لااقل از سال 2000 در انتخاباتها شعار محوری داشته و براساس آن ساز و کارهایی را تنظیم میکردند. بوش در انتخابات 2000 شعار بازگشت اقتدار آمریکا را مطرح کرد و بر این اساس نئوکانها جنگهای بزرگی را علیه منطقه ما طراحی کردند -که البته فرجامی نداشت- و اوباما در انتخابات 2008 شعار «تغییر» داد و یک سلسله اصلاحاتی را در سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا طراحی کرد -هر چند به جایی نرسید- ترامپ در انتخابات 2016 شعار «آمریکای بهتر» را مطرح کرد ولی در این انتخابات، گویا اصولی وجود ندارد و لذا دیگر سخنی از تغییر یا اقتدار هم نیست. آنجا که در این مناظره به مطالبات داخلی آمریکا اشاره میشود، هم رنگ و بوی حل و فصل مسایل جاری میدهد و حرف کلانی که بتوانیم آن را استراتژی آینده این کشور بدانیم، شنیده نمیشود.
4- در این انتخابات پدیدهای وجود ندارد، ترامپ رئیسجمهوری است که ذهنیت خاصی از او در فضای داخلی آمریکا وجود دارد و مردم توقع ندارند او در دوره دوم خود کار خارقالعادهای انجام دهد. ترامپ در داخل به شخصیتی اختلافبرانگیز شناخته میشود و در حوزه سیاست خارجی -به غیر از مورد رژیم صهیونیستی- برنامهای نداشته و موفقیتی به دست نیاورده است او البته تلاش کرده است تا با یکسری اقدامات نمادین مدعی نوعی اقتدار در محیط بینالمللی باشد ولی این ژست چندان جایی در افکار عمومی شهروندان آمریکایی باز نکرده است او هم قادر نیست با تکرار به اجرا گذاشتن روشهای مرحله اول، جای ویژهای در انتخابات پیدا کند. در عین حال ترامپ در این مناظره تلاش زیادی کرد تا با دوقطبیسازی چپ و راست به فضای انتخابات جان بدهد و آرای نیمی از شهروندان را به نام خود ثبت نماید.
جو بایدن نیز نمیتواند پدیده باشد چرا که پیش از این سالها در مصدر قدرت بوده و به قول ترامپ در این 37 سال کاری نکرده است. بایدن روی «اشتباهات ترامپ» و ریزش آرای او به سبب این اشتباهات حساب باز کرده است اما در عین حال کاهش قطعی مشارکت شهروندان، این زمینه موفقیت را نیز از او گرفته است. بایدن اگرچه این شانس را دارد که حتی عدهای از جمهوریخواهان به او رأی دهند اما این آنقدر نیست که خیال او را از نتایج انتخابات نوامبر که حالا به دلیل برگزاری توأمان حضوری و پستی، اعلام نتایج آن ممکن است به هفتهها بینجامد، راحت نماید. انتخابات آتی آمریکا خود یک پدیده است از نظر کاهش مشارکت و سردرگمی دو حزب قدیمی حاکم بر آن.
5- در متن مباحث این مناظره به خوبی این مطلب آمده بود که آمریکا برای جبران عقبافتادگی خود به هزاران میلیارد دلار احتیاج دارد و این در حالی است که بعضی از محافل اقتصادی میزان بدهی آمریکا را بیش از سه هزار میلیارد (3 تریلیون دلار) ذکر کردهاند. بنابراین کاملاً پیداست که دست زدن به اصلاحات اقتصادی در آمریکا، حداقل طی دو دهه آینده قطعاً منتفی است و فقط کاندیداها در موسم انتخابات میتوانند از آن حرف بزنند و در مقابل این سؤال رقیب هم سکوت کنند که این مبلغ را از کجا میآوری؟ کما اینکه این سؤال را ترامپ از بایدن پرسید و او ناگزیر به دادن آدرس مجهول شد. آمریکا در این وانفسا برای اینکه نشان دهد همه باید برای احیای قدرت اقتصادی آمریکا فکری بکنند، روابط عادی با کشورهای قدرتمند جهان را دگرگون کرد. آمریکا در این دوره از تعدادی از معاهدات مثل معاهده آب و هوایی پاریس خارج شد تا به بقیه بگوید فروپاشی آمریکا فروپاشی نظام جهانی را در پی میآورد و دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
آمریکا به خصوص در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ به کشورهای جنوب خلیجفارس و عراق به عنوان کانونهای اضطراری آمریکا برای برونرفت از وضع بحرانی فعلی ایالات متحده نگاه کرده است. «گاو شیرده» و «بانک آمریکا» دو تعبیری هستند که مقامات مالی دولت ترامپ درباره عربستان و امارات بهکار بردهاند و از این طریق طی سه سال گذشته لااقل 500 میلیارد دلار از این دو کشور تلکه کردهاند. آمریکا گمان میکند میتواند بر عراق سیطره پیدا کند. از نظر آمریکا، هفت کشور عرب منطقه خلیجفارس میتوانند راههای مطمئن در حل و فصل مسایل اقتصادی آمریکا باشند. اما واقعیت این است که حالا دیگر اگر آلسعود و آل نهیان بخواهند هم نمیتوانند کمک عمده مالی به آمریکا بنمایند چرا که دیگر چنین پولی وجود ندارد. آمریکا درباره عراق هم اشتباه فاحشی میکند. آمریکا نمیتواند بر عراق سیطره پیدا کند چرا که در عراق مرجعیت تقلید به شدت با چنین چیزی مخالف است. بعد از سقوط صدام هم یک جنبش استقلالطلبی و سیادتطلبی در عراق از جوانان شکل گرفته و به مناسبت تحولات، نامهایی پیدا کردهاند و در طول این مدت، در «میدان عمل» هم بروز و ظهور پیروزمندانه داشتهاند از جنگ پیروزمندانه با داعش تا حضور پیروزمندانه در عرصه سیاسی (انتخابات 1397). اینها اجازه نمیدهند آمریکا بر عراق مسلط شود، کما اینکه جمهوری اسلامی هم اجازه سیطره آمریکا بر عراق را نمیدهد.
ایران برای استقلال و سیادت عراق شهدای بزرگی نثار کرده که در رأس آنان سپهبد شهید قاسم سلیمانی است.
***************************************
روزنامه خراسان**
لبخند فوتبال بر دل های مردم/سید مصطفی صابری
از روزی که خیلی از ما با لنگه دمپایی های کهنه و پاره روی آسفالت زمخت کوچه و وسط بوق و دود خودروها فوتبال بازی می کردیم، این ورزش جای خیلی از نداشته های ما را گرفت. قهرمانی تیم علی پروین در بازی های آسیایی 1990 یک ایران همدل ساخت. نسل محبوب بعدی با صعود به جام جهانی 1998 فرانسه و حماسه شگفت انگیز ملبورن موج بی نظیری از شادی را در جامعه ایجاد کرد. آن مسیر با فراز و فرودهایی تا امروز طی شد. همیشه پای ثابت موفقیت تیمهای ایران، غیرت بازیکنان داخل زمین و دعای خیر مردم بود. مردمی که از معجزه فوتبال با خبر هستند. مردمی که می دانند فوتبال چه همدلی در جامعه ایجاد می کند. با فوتبال است که آدم ها از نسل ها و طبقات مختلف به هم وصل می شوند. مثل موفقیت اخیر پرسپولیس نماینده شایسته فوتبال ایران. صعود این تیم به فینال مزه دیگری داشت؛ چون اگر همیشه بعد از موفقیتها، فوتبالی ها یکدل می شدند این بار یکدلی قبل از بازی اتفاق افتاد. نفوذ سعودیها در ای اف سی و رای ناجوانمردانه ای که قبل از بازی صادر شد تا عیسی آل کثیر را در بازی دیشب نداشته باشیم؛ دل های همه ایرانی ها را فارغ از هر رنگ و تیمی معطوف به این بازی کرد وپای دعای خیر مردم را به لحظه لحظه این رقابت باز کرد. حالا بعد از آن همه اتفاق این بُرد یک لذت دیگر دارد.
ضربان نبض بازیکنان در تک تک لحظات بازی با هواداران یکی شد. نه فقط با هواداران، بلکه با تمام فوتبالی هایی که کارکرد نشاط آفرین فوتبال را باور دارند، حتی غیر فوتبالی هایی که می دانند فوتبال می تواند باعث ایجاد یک شادی همگانی شود. فوتبال است که به آدمهایی متفاوت ،هویت یکسان می دهد. بهانه برای دوستی، برای شادی، برای گپ زدن و... در این شرایط سخت اقتصادی که کرونا هم مزید برعلت شده یک اتفاق بی نظیر رقم خورد؛ وقتی فوتبال را دوست داری، وقتی هویتت به موفقیت کشورت و نماینده اش گره می خورد، وقتی کارشکنی موذیانه رقیب ناراحتت کرده،ولی میدانی اگر کنفدراسیون فوتبال آسیا کنار رقیب است، خدا کنار ماست. این جاست که به اندازه بازیکن داخل زمین شور و التهاب داری و بعد از موفقیت مثل آن ها شاد هستی. هرعاشق فوتبال دوستی با این موفقیت در قامت یک قهرمان ظاهر می شود چون بخشی از یک موفقیت بزرگ برای وطن عزیزش است. بخشی از یک خودباوری. هم به عنوان هوادار، هم به عنوان یک علاقه مند فوتبال، هم به عنوان بازیکن که مثل یک هوادار و فراتر از قرارداد حرفه ای اش عاشق تیم است. راز موفقیت پرسپولیس هم همین عاشق بودن بازیکنان و کادر فنی است.
همین که انرژی آن ها به هواداران گره خورده است و گرنه یک بازیکن النصر در سایت ترانسفر مارکت به اندازه قیمت تمام بازیکنان پرسپولیس ارزش گذاری شده است. اما همین عشق به وطن و هموطن است که به ساق پای بازیکنان تزریق شد تا با ایرانی ترین تیم داخل زمین و روی نیمکت، صعود به فینال و قهرمانی در غرب آسیا را تجربه کنیم. روزی امثال مهدی عبدی و عیسی آل کثیر با همین مقدار توانایی باید زیرسایه بازیکنان درجه چندم خارجی قرارمی گرفتند. اولویت با خارجی هایی بود که دلارهای ما را می گرفتند و به جای نگرانی برای دل هوادار مواظب ساق های شان بودند. جالب این جاست که حتی بازیکنان خارجی پرسپولیس مثل بشار رسن و رادو هم با غیرت هستند و مثل یک بازیکن ایرانی با نداری تیم ساختند به خاطر هواداران. کادر فنی هم نشان داد مربی ایرانی چه ظرفیت هایی دارد. حالا نشاط فوتبال و حس خوب موفقیت نماینده کشورمان دل ها را شاد کرده تا موقتاً تورم و کرونا و مشکلات را فراموش کنیم. ای کاش از این تجربه یاد بگیریم که باید هوای دل هواداران را داشت. کاش زودتر بقیه تیم های مردمی کشورمان سروسامان بگیرند از استقلال که هنوز سرمربی ندارد تا شهرخودرو که هر روز یک بازیکنش جدا می شود. به معجزه فوتبال ایمان بیاوریم و برای شادی و افتخار مردم تلاش کنیم .
***************************************
روزنامه ایران**
ضرورت تعیین ابزارهای مجازات/تقی آزاد ارمکی
افزایش آمار مبتلایان و مرگ و میر ناشی از کرونا در یک هفته اخیر مسئولان ستاد ملی مقابله با کرونا را بر آن داشت تا جرایمی را برای افرادی که پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند اتخاذ کنند، بنابر این مسأله عمدهای که با آن روبهرو هستیم، رعایت نکردن قوانین توسط مردم و بقای بیماری در کشور است. این مسأله به چند عامل بستگی دارد، ذات بیماری، نظام پزشکی که نتوانسته راه درمانی پیدا کند و در نهایت رعایت نکردن مقررات و مراقبتهای لازم درخصوص مقابله با بیماری. وقتی آن به آن، بیماری، جلوههای جدیدی از خود نمایان میسازد، قطعاً لازم است که نظام مراقبت و درمان، طراحی شود اما متأسفانه این اتفاق نیفتاده و همین امر نیز سبب شد که همه تصور کنیم بیماری بزودی ریشهکن میشود، ولی اینگونه نشد، هرچند این ضعف عمده حتی در کشورهای دیگر از جمله کشورهای اروپایی نیز وجود داشت. چنانچه پدیده کرونا کوتاه مدت بود، مانند روزهای نخست که تصور میکردند، دوره بیماری زود تمام میشود، باز هم نیاز بود که نظام بهداشت ساماندهی شود. در نهایت عدم رعایت و مراقبت نکردن مردم هم، امکان شیوع بیماری را فراهم میکند. به معنای عام، افراد در شهرها و روستاها میتوانند، چرخه انتقال را حفظ کنند. در این میان، آنچه مورد نیاز است، نظام ساماندهی، نظارت، کنترل و مجازات است، تمامی این 4 مرحله باید در امتداد یکدیگر و توأمان وجود داشته باشند. متأسفانه ما این مراحل را نداشتیم، اگر، این 4 مورد، توأمان و پیوسته وجود داشته باشند، مشکلات با سرعت بیشتری مرتفع خواهند شد اما چنانچه هرکدام از موارد یاد شده وجود نداشته باشند، منجر به خشونت خواهد شد، چون ابعاد جدیدی از مشکلات بروز کرده و دردسرهای جدیدی ایجاد میشود، به عنوان مثال درخصوص برخورد با معتادان، زمانی که با معتادان به صورت ضربتی برخورد شد، شاهد افزایش پدیده اعتیاد بودیم، در مورد بیماری کرونا نیز وضعیت همین است.
هر کدام از مراحل یاد شده نیز به ابزارهایی نیاز دارد، به لحاظ سازمانی، مجموعه نیروها و میزان تکنولوژی و اهداف باید مشخص باشند. در خصوص مجازاتها هم، پیچیدهترین سازماندهی مورد نیاز است. در کل دنیا، حوزه پلیس و امنیت جزو پیچیدهترین سازمانها هستند، این در حالی است که سازمان دانشگاه، سازمان پیچیدهای نیست، در واقع جلوگیری از خشونت، سازماندهی پیچیدهای را میطلبد، اینجا است که میتوانیم بگوییم، به دلیل نداشتن ابزارهای لازم به حکم پلیس نیاز پیدا کردهایم. باید ابزارهای لازم، امکان وجود داشته باشند، به عنوان نمونه یکی از ابزارهای مورد نیاز، این است که مردم کارت شناسایی به نوعی الکترونیکی داشته باشند و بتوان بهراحتی هر فرد متخلفی را از طریق همان کارت شخصی جریمه کرد، بدون اینکه به زور و خشونت متوسل شد و مانند جریمه کردن الکترونیکی خودروها، به تناسب جرم بتوان مجازات تعیین کرد. از طرفی باید جرایم مشخص باشند، مثلاً فردی که ماسک نمیزند چون ماسک به همراه ندارد با فردی که کلاً معترض است و نمیخواهد ماسک بزند و مقاومت میکند، باید در قانون مشخص باشند و مجازاتهای آنها نیز معلوم باشد اما حالا در هیچکدام از نظامهای حقوقی و قضایی صحبتی در خصوص این مسائل نشده است. از جنبه دیگر هم باید نیروهای توانمند، مسئولیتپذیر با قدرت و آگاهی بالا و آموزش دیده درخصوص برخورد با جرایم مورد نظر، وجود داشته باشند. باید توجه داشت که فقط اعلام اعمال مجازات نمیتواند بازدارنده باشد و برعکس سبب میشود مردم با مسأله جدی برخورد نکنند، پس قبل از هر کاری لازم است که ابزارهای مورد نظر در خصوص مجازاتها، فراهم شود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
انضباط مالی به جای انبساط مالی/محمد نجارصادقی
محمدباقر نوبخت طراح بودجههای دولت حسن روحانی، راهبرد اصلی بودجه سال 1400 را در گزاره «انقباض پولی و انبساط مالی» تبیین کرده است. بخش اول این راهبرد برای شرایط کنونی اقتصاد ایران که با سیل نقدینگی 2600 هزار میلیارد تومانی دست و پنجه نرم میکند، بسیار حیاتی است. دولت اگر بتواند به این هدف نائل آید، میتواند از بار تورمی بازارهای دارایی مانند طلا، سکه، خودرو و مسکن تا حدودی جلوگیری کند. سناریوهای بسیاری در رابطه با اجرای سیاست انقباض پولی مطرح است که به نظر میرسد جدیترین و محتملترین آنها افزایش نرخ بهره بانکی در سال آینده باشد. بیشترین افزایش نرخ بهره هم در سپردههای غیردیداری یا بلندمدت اتفاق خواهد افتاد تا از این طریق دولت بتواند به هدف فریز پولی دست پیدا کند، البته همین سیاست اگر منجر به انتقال نقدینگی به سمت تولید نشود و بانکها اقدام به بنگاهداری کنند، صرفا انتقال بحران از شرایط کنونی به آینده است.
اما نکته قابل توجهتر راهبرد بودجه سال آتی بحث انبساط مالی است. آنطور که پیداست دولتیها میخواهند در سال آینده برای خروج از رکود اقدام به افزایش هزینههای جاری کنند. اگر بخواهیم راحتتر سخن بگوییم، دولت میخواهد سال 1400 ولخرجی کند و از این طریق تقاضا را در کشور افزایش دهد. این سیاست میتواند در قالب شروع ابرپروژههای عمرانی، افزایش یارانههای نقدی، افزایش حقوق و اقداماتی از این دست محقق شود. نکته قابل توجه در این رابطه محل تامین اعتبار اجرای چنین راهبردی است. دولت سال جاری بین 150 تا 200 هزار میلیارد تومان کسری بودجه داشت و به نظر میرسد این کسری بودجه سال آینده با توجه به افزایش تبعات اقتصادی کرونا به صورت فزایندهای افزایش یابد، با این تفاوت که در سال جاری دولت برای فرار از کسری بودجه از ظرفیت اوراق بدهی استفاده کرد اما سال آتی این ظرفیت آنطور که سال 99 از آن بهرهگیری شد قابل استفاده نیست. از یک سمت خریداران اوراق در شرایط اشباع قرار دارند و از سوی دیگر مردم هم به دلیل نوسانات پیدرپی بازار سرمایه به نظر میرسد به سمت خرید سهامهای دولتی نخواهند رفت کما اینکه این ریزش خرید توسط مردم در خرید دارادوم مشهود است. اما اینطور که پیداست محمدباقر نوبخت فکر این موضوع را کرده و در اظهارات اخیر خود تاکید ویژهای بر فروش اوراق سلف نفتی داشته است.
این یعنی دولتیها میخواهند چالههای بودجهای خود را در سال آینده از این طریق پر کنند. این اقدام ضمن مقروض کردن دولت آتی میتواند تبعات بسیاری در اقتصاد کشور داشته باشد. از بدترین آسیبهای این اتفاق به رسمیت شناختن گزاره کسری بودجه و حرکت نکردن به سمت راهبردی مناسب در این زمینه است.
به نظر میرسد اگر در شرایط کنونی دولت به جای انبساط مالی به سمت انضباط مالی حرکت کند بسیار مناسبتر است.
انضباط مالی از طریق کاهش هزینهها و هدفمند کردن هزینههای دولت حاصل میشود، از سوی دیگر دولت میتواند در فرصت باقیمانده در تنظیم بودجه 1400 یک بار برای همیشه به سمت اصلاح ساختار مالیاتی کشور حرکت کرده و بودجهریزی خود را منوط به دریافت مالیات از دهکهای ثروتمند کند.
در دسترسترین درآمدهای مالیاتی که میتوان آن را برای سال آتی به اصطلاح زنده کرد، دریافت مالیات از سود سپرده بانکی، سوداگری در بازار ارز، سکه و خودرو و طراحی مالیات بر عایدی سرمایه و مجموع درآمد افراد است.
***************************************