روزنامه کیهان **
جعبه انتخابات آمریکا؛ مار بیرون میآید یا عقرب؟ / محمد صرفی
انتظار برای مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا برای صدها میلیون انسان روی زمین مانند آن است که بخواهید بدانید قرار است از سوی مار گزیده شوید یا عقرب! واقعیت ماجرا برای شهرونداهل تهران، بغداد، کابل، دمشق، اسلامآباد و صنعا چیزی جز این نیست و تمام آنچه درباره تفاوت ترامپ و بایدن گفته میشود، حقهبازی و شامورتیبازی عدهای است که یا متوهماند و یا نان راهانداختن چنین سیاهبازیهایی را میخورند.
اوبامای دموکرات با شعار تغییر در سال 2008 روی کار آمد و در تبلیغات خود از جنگهای بیپایان بوش جمهوریخواه انتقاد کرد و وعده داد زندانهای مخوفی همچون گوانتانامو را خواهد بست. اوباما نه تنها حضور و مداخله نظامی آمریکا در غرب آسیا را کاهش نداد بلکه آن را تشدید هم کرد و دامنه ترورهای پهپادی را در منطقه بهشدت گسترش داد. ترورهایی که در آنها علاوه بر اهداف مورد نظر آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، در اغلب موارد غیرنظامیان نیز کشته میشدند و رسانههای غربی برای کودکان و زنان و مردان بیگناه این حملات که تکهتکه میشدند، نام «تلفات جانبی» را انتخاب کردند تا مبادا خاطر شهروند لسآنجلس و آریزونا و دالاس مکدر شود و به این سؤال فکر کند که رئیسجمهور ما آن سوی دنیا چه غلطی میکند.
برای ملت ایران چه فرقی میکند که جمهوریخواهان چهار سال دیگر مستاجر کاخ سفید باشند یا دموکراتها جای آنها را بگیرند؟ آنهایی که مدعی تفاوت این دو هستند کافی است چشم خود را باز کنند و نگاهی به طرحهای ضدایرانی کنگره و سنا و نتایج این طرحها بیندازند. تمامی این طرحها با آرای قاطع و اغلب آنها با چیزی حدود 100 درصد آرا تصویب شدهاند. در یکی از موارد در سنا که تنها یک سناتور به طرحی رای منفی داده بود درباره چرایی مخالفت خود با آن طرح ضدایرانی گفته بود به نظرم این طرح به اندازه کافی قوی نیست!
فضای سیاسی آمریکا در مورد ایران چنین ذهنیت و عملکردی دارد و در کشور ما روزنامهای تیتر میزند؛ ارزانی بایدنی یا گرانی ترامپی و فردی که هر روز در شبکههای ماهوارهای، سایتها، روزنامهها و شبکههای اجتماعی مشغول حرافی است از انتخابات آمریکا که تبدیل به افتضاحی تمامعیار و شرمآور شده نتیجه میگیرد که قدرت در آمریکا در دست قانون بوده و این واقعیتی تحسینبرانگیز است!
این قلیلالفکرها و کثیرالکلامها علاقهای به دیدن واقعیتها ندارند. در انتخابات آمریکا شبکههای اجتماعی بهشدت کنترل میشوند و هر کسی حق ندارد درباره نتیجه انتخابات هرچه دلش خواست بگوید. برای نمونه توئیتر چند روز پیش اعلام کرد فقط هفت منبع رسمی حق اظهارنظر درباره نتیجه انتخابات را دارند و بقیه باید با استناد به این هفت منبع عمل کنند، در غیر این صورت توئیت آنها پاک یا با اعمال محدودیت مواجه خواهد شد. ظاهراً روی حساب و کتاب و با سند و مدرک حرف زدن فقط برای آمریکاییها خوب است و برای کشورهایی مانند ایران نشانه دیکتاتوری و نبود آزادی رسانه و بیان!
هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان گفته است؛ «برای اینکه دموکراسی کارایی داشته باشد، بازندگان معقول و محترم از برندگان زیرک مهمتر هستند.» بازنده معقول و محترم در آمریکا و اروپا خوب است اما اگر مثلاً در ایران بازنده زیر میز بزند و بیسند و مدرک ادعای تقلب کند، میشود نماد آزادیخواهی و دموکراسی و باید از او حمایت کرد و پشتش ایستاد. برخورد غرب و رسانههای آنها با ادعای تقلب در ایران سال 88 و آمریکای 2020 بسیار جالب و قابل تأمل است. این دوگانگی شرمآور و یک بام و دو هوای غربی آنجایی اوج خود را نشان میدهد که در آمریکا حتی اغلب همحزبیهای ترامپ هم از ادعای وی مبنی بر تقلب حمایت نکردهاند اما درباره ایران کل غرب به میدان آمده و از تمام ظرفیت خود - رسانهای، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و حتی امنیتی- برای پشتیبانی از فتنه 88 استفاده کردند.
برای فهم واقعیت و ماهیت انتخابات آمریکا باید به سخنان صحنهگردانان این خیمهشببازی توجه کرد. آنچه در آمریکا انتخابات نامیده میشود، تزریق پول از سوی صنایعی است که کسبوکار آنها مرگ است و مستقیم یا غیرمستقیم در آن دستی دارند. یکی از این صنایع بزرگ شرکت بوئینگ است که علاوه بر هواپیماهای مسافری، تولیدکننده تسلیحات و جنگافزار نیز هست.
دیو کالون، مدیرعامل شرکت بوئینگ، در تیرماه گفت بدون توجه به آنچه در سوم نوامبر(روز پایان انتخابات آمریکا) اتفاق میافتد، بسیار خوشحال خواهد بود. کالون گفت: «من فکر میکنم هر دو نامزد، حداقل از نظر من در سطح جهانی و به دفاع از کشور ما علاقهمند هستند و من معتقدم آنها از صنایع پشتیبانی خواهند کرد. من فکر نمیکنم که ما بخواهیم موضعگیری کنیم که یکی بهتر از دیگری است.»
سخنان کالون گویای یک واقعیت مهم و کلیدی است. آمریکا در سیاست خارجی خود بهعنوان یک واحد کاملاًً متحد و منسجم عمل میکند. مجموعههای صنعتی- نظامی پول کمپینهای انتخاباتی را تامین میکنند. دولتهای برآمده جنگهای قبلی را ادامه میدهند و جنگهای جدید به راه میاندازند تا محصولات این مجموعهها همچنان فروش رود، آدمهای معمولی و بیگناه در کشورهای مختلف کشته میشوند. مسئول تطهیر و پاک کردن خون از پنجه و دندان آنها نیز برعهده هالیوود و دیگر رسانههای آمریکایی است که باید این کسبوکار پرسود و مرگآفرین را مبارزه علیه تروریسم و جنگ برای آزادی و دموکراسی جابزنند. یمن یکی از فاجعهبارترین نمونههای این اتحاد شوم است؛ کشتار در دوره دموکراتها شروع شد در دوره جمهوریخواهان ادامه یافت و در دوره بعد نیز ادامه خواهد داشت.
انتخابات آمریکا فقط در مورد سیاست خارجی این کشور بیتأثیر نیست. مسائل اساسی و چالشهای بزرگ این کشور نیز فارغ از اینکه ترامپ برنده اعلام شود یا بایدن، ادامه خواهد داشت. لیست این چالشها بلندبالاست و برخی از آنها عبارتند از؛
1- نظامی شدن پلیس ادامه مییابد؛ در برخی شهرها پلیس به هلیکوپترهای بلکهاوک و حتی تانک مجهز شده است!
2- آمار زندانیان افزایش مییابد؛ زندانها در آمریکا به شرکتهای خصوصی سپرده و به کسبوکاری بسیار پرسود تبدیل شده است!
3- فقر گسترش خواهد یافت؛ 46 میلیون آمریکایی زیر خط فقر هستند و 16 میلیون کودک دسترسی به غذای کافی ندارند.
4- کشتن مردم عادی بهخصوص سیاهپوستان توسط پلیس ادامه مییابد؛ سالانه صدها آمریکایی - عمدتاًً سیاهپوست- بیدلیل یا با دلایل واهی با شلیک مستقیم پلیس کشته میشوند. احتمال کشته شدن به دست پلیس در آمریکا هشت برابر بیشتر از مرگ بر اثر عملیات تروریستی است.
5- فساد دولتی گسترش مییابد؛ از هر 10 آمریکایی 8 نفر معتقدند که دولت بهشدت فاسد است و دولتمردان این کشور به منافع خود فکر میکنند تا شهروندان. این نظر با آمار نمایندگان کنگره تقویت میشود که اغلب آنها 14 برابر بیش از قشر متوسط جامعه دارند و در واقع کنگره جای ثروتمندان است نه آدمهای عادی.
6- نظارت و کنترل بر مردم بیشتر خواهد شد؛ چشمان دولت در هر کجا و هر حال شهروندان را تحت نظر دارند. چه چیزی میخوانند، چه چیزی میبینند، کجا میروند، چقدر هزینه میکنند، با چه کسانی تعامل دارند و... همهچیز رصد و پالایش و آنالیز میشود.
اینها تنها چند نمونه از واقعیتهای پیشروی آمریکاست. اسفبارتر و ترحمبرانگیزتر از وضعیت آشفته و رو به انحطاط آمریکا، وضعیت آنهایی است که دل به این آمریکا بسته و از آن انتظار گشایش دارند. نکته رقتبار ماجرا آنجاست که اگرچه این جماعت خروار خروار به آمریکا ارادت داشته و به آن خدمت میکنند اما آمریکا در برابر این ارادت قلبی و بیپایان، سرسوزنی هم به آنها عنایت نمیکند؛بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردند/ یارب مباد کس را مخدوم بیعنایت!
***************************************
روزنامه وطن امروز**
اقتصاد را از شرطی بودن نجات دهید/محمد نجارصادقی
زمزمههایی مبنی بر پیروزی نامزد دموکرات در انتخابات آمریکا به گوش میرسد و بازارهای مختلف کشورمان به استقبال این اتفاق رفتهاند؛ فارغ از فهم اینکه هیچ اقتصادی به طور مطلق نمیتواند چشم خود را بر اتفاقات بینالمللی ببندد، این حجم تاثیرگیری یک اقتصاد از انتخابات آمریکا بیسابقه است؛ اتفاقی که نشاندهنده شرطی شدن اقتصاد کشورمان است. چه بخواهیم قبول کنیم یا نکنیم، اتفاقات پیش روی بازارها نشاندهنده این است که راه را طی سالهای اخیر اشتباه رفتهایم. این مهم را میتوان با 2 نگاه تحلیل کرد؛ اول اینکه دولت، اقتصاد را به پای سیاست ذبح کرده و منتظر نشسته شاخصهای اقتصادی داخلی را برای رسیدن به اهداف انتخاباتی داخلی تنظیم کند؛ یا از این بدتر اینکه به کلی توانی در مدیریت بازارها نداشته و نداریم و اقتصاد کشورمان تابعی از تصمیمها و اتفاقات کشورهای تحریمکننده و در رأس آنها آمریکا شده است. با فرض قبول تاثیرگذاری هر ۲ تحلیل، باید به این سوال پاسخ داده شود: چرا باید معیشت مردم اینچنین وابسته به قیمت ارز باشد که نوسان آن حتی برای کشاورزان و دامداران در دورافتادهترین نقاط کشور هم مهم باشد؟ قیمت دلار، میزان وابستگی کشورمان به درآمدهای نفتی و واردات کالاها را نمایندگی میکند. این یعنی مادام که اقتصاد ایران وابسته به فروش و صادرات نفت خام است و ایضا باید از صفر تا صد اغلب کالاهای مصرفی که تولید آنها در داخل کشور امکانپذیر است را وارد کند، فشار از این ناحیه به اقتصاد کشورمان بهسادگی امکانپذیر است. قرار گرفتن در لوپ معیوب نگاه به بیرون مرزها در برجام نتیجه خود را نشان داد و هیچ عایدی غیر از ورود قطرهچکانی ارزهای نفتی به کشور نداشت. این ارزها شاید برای مقطعی شرایط اقتصادی را در کشور بهبود بخشید اما در نگاه کلی با یک امضای ساده رئیسجمهور فعلی آمریکا همه این امتیازها از بین رفت. متاسفانه دولت مستقر پس از خروج آمریکا از برجام هیچ اقدامی برای اصلاح رویه گذشته انجام نداد و دوباره تمام تلاش خود را برای بازگشت به برجام یا هر توافق دیگری با کشورهای پایبند به برجام کرد. ماحصل تمام این بحثها اتفاقات موهومی مانند اینستکس و تبادل نفت در برابر غذا بود که هیچ کدام به نتیجه نرسید و در عمل عایدی برای اقتصاد کشورمان نداشت. قدرتمند نشدن اقتصاد داخلی و ادامه نگاه به خارج از مرزها به معنای تمدید بلاتکلیفی اقتصاد کشورمان است؛ بلاتکلیفی به این معنا که سرمایهگذار و تولیدکننده ندانند مقدرات اقتصاد کشور بر مبنای متغیرهای بنیادین و سیاستهای داخلی مشخص میشود یا اتفاقات بینالمللی؛ در چنین شرایط پرابهامی، هیچ اقدامی غیر از حرکت به سمت سوداگری و سرمایهگذاری در بخشهای غیرمولد نخواهد شد.
***************************************
روزنامه خراسان**
آمریکا؛ ازدعوای حقوقی تا جنگ داخلی!/امیر علی ابوالفتح
همه قرائن و شواهد نشانگر یک دورهای شدن ریاست جمهوری ترامپ و پیروزی جو بایدن است،بسیاری از رسانه های آمریکایی نیز در آستانه اعلام پیروزی جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهوری آمریکا هستند اما فعلا دعوا میان دو طرف ادامه دارد و احتمالا کار به دیوان عالی کشیده شود.ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ ، رئیس جمهوری آمریکا و نامزد حزب جمهوری خواه در انتخابات امسال با تاکید بر این که انتخابات «تمام» نشده است، شکایات متعددی را در اعتراض به شمارش آرا در برخی از ایالت ها مطرح کرده است. آنان مدعی هستند که مقامات ایالتی مسئول برگزاری انتخابات در برخی از ایالت ها از جمله ایالت سرنوشت ساز پنسیلوانیا، به ناظران حزب جمهوری خواه اجازه حضور در پای صندوق های رای را نمیدهند. ترامپ امیدوار است که با برتری شش به سه محافظه کاران در میان قضات دیوان عالی فدرال، بتواند به ادامه سکونت در کاخ سفید و تکیه زدن بر صندلی ریاست جمهوری ادامه دهد. 20 سال پیش نیز دیوان عالی فدرال به کمک یک نامزد دیگر جمهوری خواه آمد و با صدور حکم توقف بازشماری آرا در انتخابات ایالت فلوریدا، راه را برای رسیدن جورج دبلیو بوش به کاخ سفید هموار کرد. با این حال وکلای ستاد انتخاباتی ترامپ برای رسیدن به دیوان عالی فدرال، باید ابتدا در دادگاه های ایالتی شکایات را مطرح کنند و در ادامه، پرونده را به دیوان عالی بکشانند. ضمن این که به هر حال، میزان صحت و اعتبار اسناد و مدارک تیم وکلای ترامپ در اثبات تقلب و دستکاری در روند اخذ و شمارش آرا ، در احکام صادر در محاکم قضایی ، تاثیر اساسی به جا خواهد گذاشت.و این که در ماه های اخیر، دیوان عالی فدرال با وجود برتری عددی قضات محافظه کار، در برخی از پرونده ها از جمله موضوع دریافت آرای پستی در ایالت پنسیلوانیا تا سه روز پس از روز انتخابات، تصمیماتی مغایر خواست ترامپ و جمهوری خواهان گرفت. از این رو چه بسا در نهایت ، ورود دیوان عالی فدرال به پرونده انتخابات 2020 به نفع ترامپ به پایان نرسد،شاید بدین جهت است که همزمان بامناقشه بی سابقه سیاسی وحقوقی ، چشم انداز شروع جنگی داخلی نیز در آمریکا شدت گرفته است. دونالد ترامپ جونیور، پسر ارشد رئیس جمهور آمریکا در توئیتی نوشت: «بهترین کار برای آینده آمریکا این است که دونالد ترامپ وارد جنگ تمام عیاری با این انتخابات سراسر تقلب، دغل کاری، دارای رای دهندگان مرده و خارج از ایالت، که بیش از حد هم طولانی شده، بشود.»استیو بنن ، مشاور ارشد پیشین دونالد ترامپ نیز در یک برنامه تلویزیونی اینترنتی گفت: « من دوست داشتم به دوران قدیم بر میگشتم و برای هشدار به بوروکرات ها در دولت فدرال، سر دکتر آنتونی فائوچی و کریستوفر ری مدیر اف بی آی را میبریدم و سرهای آن ها را در دو گوشه کاخ سفید قرار میدادم.»این سخنان نشان میدهد ترامپ و حامیان متعصب وی، خود را برای یک جنگ گسترده و حتی خونین با آن چه "تشکیلات فاسد" در آمریکا میخوانند، آماده کرده اند. البته شخص ترامپ در توئیت ها و سخنرانی های متعدد خود، همچنان بر مسیر شکایت از نحوه برگزاری و شمارش آرا در دادگاه ها تاکید دارد. با این حال، این سوال در محافل سیاسی و رسانه ای و حتی در میان مردم آمریکا بارها پرسیده شده است که اگر در نهایت دیوان عالی فدرال نیز به ادامه ریاست جمهوری آمریکا ترامپ رای نداد، واکنش طرفداران به شدت متعصب وی چه خواهد بود؟برخی شواهد نشان میدهد که آمریکا در حال عبور از "جنگ سرد داخلی" به "جنگ گرم داخلی" است. این "جنگ سرد داخلی" از سال ها پیش، حتی پیش از ورود ترامپ به کاخ سفید در ژانویه 2017 آغاز شده بود، زمانی که محافظه کاران و لیبرال های آمریکایی، رواداری سیاسی را کنار گذاشتند و برای حذف فیزیکی یکدیگر از صحنه سیاست آمریکا، وارد میدان شدند.در این زورآزمایی، جریانی که بعدها به ترامپیست ها شهرت یافت، در انتخابات 2016 ، رقیب را تحت عنوان " تشکیلات فاسد حاکم بر آمریکا"، به حاشیه راند. اکنون نوبت رقبای ترامپیست ها شده است که در انتخابات 2020 ، با به کار گرفتن تمامی ابزارهای قدرت، از قوانین انتخاباتی تا جامعه اطلاعاتی و رسانه ها، ترامپ و حامیانش را از صحنه خارج کنند. این تسویه حساب های سیاسی - ایدئولوژیکی، آمریکا را در وخیم ترین وضعیت سیاسی پس از پایان جنگ داخلی در سال 1864 قرار داده است. در مدت بیش از 150 سال اخیر، هیچ گاه جامعه آمریکا این اندازه متفرق، از هم گسیخته و مملو از کینه و نفرت و خشم نبوده است.حال آن که ترامپ دست کم ۶۸ میلیون رای آورد که پنج میلیون بیشتر از سال ۲۰۱۶ است و ۴۸ درصد آرای عمومی را شامل میشود؛ این به او یک پایگاه قدرت میدهد تا نقش خود را ایفا کند. «جف فلاک» سناتور سابق جمهوری خواه نیزکه در طول چهار سال گذشته از ترامپ فاصله گرفت، به نیویورک تایمز گفته است: «اگر چیزی از این نتایج انتخابات مشخص باشد این است که رئیس جمهور پیروان زیادی دارد و او قصد ندارد به زودی صحنه را ترک کند.» در این میان، هرچند که به لحاظ تحولات سیاسی - اجتماعی در آمریکا، امکان تکرار جنگ داخلی نیمه قرن نوزدهم قابل انتظار نیست اما یک اشتباه از سوی یکی از طرفین، میتواند آتش جنگ را در این کشور شعله ور سازد. دهه ها دولت آمریکا برای کشورهای دیگر توطئههایی از این دست تدارک دیده و بی رحمانه اجرا کرده است. حداقل ما در ایران به خوبی میدانیم که آمریکا چطور سعی میکند هر انتخاباتی را به یک بحران امنیت ملی تبدیل کند. حالا آمریکایی ها در چاهی افتاده اند که سال ها برای دیگران میکنده اند.
***************************************
روزنامه ایران**
ساکن ژانویه کاخ سفید/علی ربیعی
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهوری و سخنگوی دولت
در لحظه نگارش این سطور که هنوز نتیجه انتخابات امریکا قطعی نشده، میتوان صرفنظر از آنکه چه کسی ریاستجمهوری امریکا را برعهده خواهد گرفت - هرچند روندشناسی نشان از سقوط رئیسجمهور نفرتپراکن دارد- یکبار دیگر سرچشمه آن سیاستهای اصولی را مرور کرد که هفته گذشته مقام معظم رهبری و رئیس جمهوری هر دو بر آن تأکید کردند.
مقام معظم رهبری اشاره کردند که هرکسی رئیس جمهور امریکا شود، تأثیری بر سیاستهای ما نمیگذارد. آقای روحانی نیز بر همان سیاق یادآوری کرد که برای ما مهم نیست چه کسی در امریکا انتخاب میشود ولی شیوهای که امریکا در پیش میگیرد مهم است.
این اظهارات به معنای بیتوجهی به تفاوتهای بالقوه در رفتارهایی نیست که ممکن است رؤسای جمهور مختلف امریکا در پیش بگیرند بلکه صحه گذاشتن بر اصول هدایتکنندهای است که سیاست خارجی ما در سالهای گذشته بویژه بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم به پیش برده است.
در طول سالهایی که دولت ترامپ با خودخواهی شخصی با ذات جنگافروزانه و نفرتپراکنی و کنار هم قرار گرفتن ضدبشریترین گروه در کاخ سفید، در لجاجت با دولت پیشین امریکا و به تحریک شماری از کشورهای منطقه خروج از برجام و اعمال تحریمهای یکجانبه و غیرقانونی بر ملت ما را برگزید، راهحل ما برای خاتمه دادن به این قانونشکنی بینظیر ساده بود: بازگشت به برجام و تن دادن به تعهدهایی که نه دولت اوباما بلکه دولت امریکا به منزله یک موجودیت حقوقی و پایدار به جامعه جهانی سپرده بود.
همه بر آن واقف بودیم که کرنش در برابر زورگویی ترامپ نه تنها موجب عقبنشینی وی نخواهد شد بلکه منافع درازمدت ملت ایران نیز مورد مخاطره قرار میگرفت و این را هم میدانستیم که چنین سیاستی، سنت شومی را پایه خواهد گذاشت که شاید تا دهههای بعد نیز اقتصاد و معیشت ایرانیان را به گروگان تحریم در هر بزنگاه و هر بهانهای میگرفت و به تعبیری خواستههای نامشروع ترامپ، نقطه پایانی نداشت و ایران را به جامعهای تحقیر شده و شکننده تبدیل میکرد.
از نظر ما فلسفه وجودی برجام، از گرو خارج کردن اقتصاد ملی کشور از بازیهای سیاسی و بحرانهای جعلی آن بود تا راه توسعه درونی کشور به فراز و فرود روابط خارجی مشروط نماند. به این ترتیب، یکی از کارکردهای برجام ضد حمله به استراتژیهای امریکایی - صهیونیستی و برخی از جنگافروزان منطقهای بود که توسعه و بزرگ شدن ایران را برنمیتافتند. در حقیقت به خدمت گرفتن تعامل سازنده خارجی، به نحوی هم جلوگیری از سیاستهای جنگافروزانه امریکا و پیامآور صلح منطقهای بود و هم زمینهای برای استفاده از فرصتهای جهانی برای توسعه اقتصادی در داخل کشورمان با تکیه بر تواناییهای داخلی نیز بود. در اینجا باید به یاد بیاوریم که این فلسفه ترجمه و بیان عملی از توصیه مقام معظم رهبری بود که در تبیین اقتصاد مقاومتی تعبیر اقتصاد درونزا و بروننگر را بازآفرینی کردند.
به نظرم، همانگونه که برجام در ذات خود محافظت از توسعه ملی کشور و زمینهساز بروز توانمندیهای داخلی در اقتصاد جهانی بود، همچنین از بعد خارجی مقاومت در برابر قلدری و زورگویی و یکجانبهگرایی امریکا علیه ملت ایران هم بود؛ روندی که اهداف گروهی از تندروهای امریکایی و صهیونیستها و بدخواهان منطقهای ایران مبنی بر کوچک و ضعیف کردن ایران و بیمحتوا کردن جمهوریت و اسلامیت را خنثی میکرد.
ما برجام را مستقل از ماهیت حزب دموکرات پذیرفتیم اما این امریکا بود که با یک چرخش حزبی، سعی کرد جنگ علیه برجام را به جنگ علیه معیشت، سلامت و رفاه ایران گره بزند. ساکن ژانویه کاخ سفید، میتواند با تغییر سیاست، اقدام به ساختارشکنی علیه آن بافت و ساختی کند که ترامپ همزمان با جنگ با برجام، جنگ با معیشت و رفاه ایرانیان هم به وجود آورد. امروز اما فشار حداکثری به پایان راه خود رسیده، برخلاف تصور ترامپ، ایران نه تنها فرو نپاشید بلکه با مقاومت، اقتصادی بدون نفت را نیز تجربه کرد. سیاستهای منطقهای موفق همانند نقشی که امروز در قفقاز ایفا میکند و نیز همچنان لنگرگاه امنیت منطقه باقی مانده است. لذا هر دولتی در امریکا بر سر کار باشد، به اعتراف مقامات دولت ترامپ، تحریمی برای وضع کردن و بدتر کردن اوضاع ندارد.
ایران همانگونه که نشان داده بر سیاست اصولی خود در دفاع از امنیت توأم با معیشت مردم، - بهرغم همه سختیها برای ملت و دولت - و نیز حیثیت و بزرگی ملت ایران پای فشرد و همچنان بر آن اصل و پیمان خواهد ایستاد.
امریکا میتواند با احترام به اراده تمدنی در حق برخورداری همزمان از رفاه، سلامت و امنیت ایرانیان، به خط مشی عاقلانه بازگشته و از سیاستهای ضد مردمی و جنگافروزانه امروز کاخ سفید فاصله بگیرد. این مسیر به نفع صلح و امنیت جهانی و مردم منطقه نیز خواهد بود.
***************************************
روزنامه شرق **
روزنه دولت جدید آمریکا برای اقتصاد ایران/ناصر ذاکری- کارشناس اقتصادی
انتخابات اخیر آمریکا هم از طرف رسانهها هم از طرف افکار عمومی کشورمان و هم از طرف بازار ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت. حتی رسانههایی که مبلّغ تفکر کماهمیتی این انتخابات بودند، در عمل نشان دادند که حداقل خودشان به این ادعا باور ندارند. کاهش جدی نرخ ارز در اواخر هفته گذشته نیز نشان از این توجه جدی بازار ایران به انتخابات یادشده دارد.
در چند دهه گذشته همواره برخی از سیاسیون کوشیدهاند بیتأثیری جابهجایی قدرت در کاخ سفید را بر روابط ایران و آمریکا یا قضاوت ملت و دولت ایران درباره آمریکا را اثبات کنند. نخستینبار در انتخابات سال 1980 میلادی رقابت جیمی کارتر، رئیسجمهوری وقت، با رونالد ریگان، نامزد حزب جمهوریخواه، با بیتفاوتی سیاسیون ایران روبهرو شد که تفاوتی بین این دو قائل نبودند؛ درحالیکه دولت ریگان آشکارا روش برخورد خصمانهتری را درباره ایران در پیش گرفت. همچنین در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون فرصت مناسبی برای کاهش ابعاد تنش پیش آمد؛ اما رویکرد حاکم بر سیاست خارجی ایران به گونهای نبود که توجهی به این موقعیت بکند. در انتخابات سال 2000 برای سیاسیون ایران تفاوتی نمیکرد که ال گور دموکرات به کاخ سفید اسبابکشی کند یا جورج بوش جمهوریخواه؛ اما پیروزی بوش منتهی به این شد که دولت آمریکا ایران را عضو محور شرارت بنامد و رویکرد خصمانه درباره ایران را انتخاب کند. در انتخابات 2016 نیز نگاه رسمی تفاوتی بین دو گرایش سیاسی موجود قائل نبود؛ اما ترامپ که پیروز این انتخابات بود، آشکارا ظالمانهترین تحریمها را برای ملت ایران در پیش گرفت.
توجهی کوتاه به این موارد نشان میدهد که سیاسیون و سخنوران باید در نگرش خود به اقتصاد و سیاست تجدید نظر کنند و به تبعیت از افکار عمومی و شمّ اقتصادی فعالان بازار شیوه اولویتبندی متغیرها و عوامل تأثیرگذار را تغییر بدهند. به باور نگارنده چند محور اصلی این تجدید نظر را به شرح زیر میتوان خلاصه کرد.
1 – در جهان امروز سیاست و اقتصاد بهشدت درهمتنیده هستند و هر تغییری در میدان سیاست میتواند تغییرات متناظری را در میدان اقتصاد دامن بزند و فرصتها یا تهدیدهای جدید خلق کند. ازاینرو نهتنها انتخابات ریاستجمهوری بزرگترین اقتصاد جهان باید بهعنوان یک اتفاق مهم مورد توجه و ارزیابی سیاسیون قرار بگیرد؛ بلکه حتی باید به انتخابات آینده قدرتهای اقتصادی درجهچندم هم توجه لازم را داشته باشند. با چنین نگاهی، همسویی دولت و همه جریانهای سیاسی درگیر در دوران پس از برجام و تلاش برای استفاده از فرصت تجارت و تنشزدایی آن ایام، میتوانست مانع از پیروزی ترامپ در سال 2016 و افزایش قیمت دلار تا مرز 30 هزار تومان شود.
2 – امروزه استقلال اقتصادی و وابستگینداشتن را باید طور دیگری معنی کرد. هیچ کشوری با بستن مرزهای خود و کاهش تعامل با جهان خارج موفق به شکستن حصار توسعهنیافتگی نشده است. در سالهای گذشته تحریم ظالمانه تحمیلی از طرف دولت آمریکا منجر به گسترش فقر در کشورمان شده و خط فقر را به بالای 10 میلیون تومان رسانده است. هرچند برخی سیاسیون کمتجربه از جمله دکتر سعید جلیلی میپندارند بدون تعامل با جهان امکان رشد صادرات و گسترش تجارت و رسیدن به رونق وجود دارد؛ اما چنین ادعاهایی در تقابل با واقعیات رنگ میبازند. دشواریهای پیشروی تولیدکنندگان داخلی و فعالان بازار تجارت خارجی بهخوبی مؤید این ادعا است که بدون حل مشکلات در عرصه سیاست خارجی، رشد اقتصادی قابل تداوم نیست.
3 – تغییر رویکرد در میدان سیاست لزوما به معنای تبعیت از زورگویان عالم نیست. امضای سند نهایی توافقنامه برجام شرکای تجاری بالقوه ایران را متقاعد کرد که دولتمردان ایران طالب حلوفصل مسائل خود با شیوه گفتوگو هستند.
همین امر باعث استقبال فعالان اقتصادی و شرکتهای بزرگ جهان و تلاش آنها برای ایجاد خط ارتباطی جدید با ایران شد.
هیچکدام از کشورهای مشتاق گسترش تجارت با ایران معنی امضای برجام از طرف کشورمان را وابستگی ایران به غرب و تبعیت از آمریکا نمیدانستند؛ بااینحال به صِرف این تغییر در عرصه سیاست، همراهی با ایران را یک فرصت بزرگ تاریخی میدیدند؛ اما فرصتسوزیهایی که ناشی از عدم همراهی سایر جریانهای سیاسی داخلی با دولت بود، این علامت را به متقاضیان همکاری اقتصادی با کشورمان فرستاد که نباید روی چنین توافق و چنین امضایی
حساب بکنند.
4 – برای اقتصادی در ابعاد اقتصاد کشورمان، نمیتوان الگوی «اقتصاد در خدمت سیاست» را توصیه کرد. حتی کشوری مثل چین هم با وجود توان اقتصادی بالا حاضر به پذیرش این الگو نشده است.
رهبران این کشور در ابتدای دور جدید سیاستگذاری خود میگفتند کشورشان برای جبران عقبماندگی خود نیازمند چهار دهه صلح است. سیاستهای چند دهه گذشته این کشور بهخوبی نشاندهنده باور رهبران چین به این آموزه است.
بااینحال در کشور ما وقتی رئیسجمهوری در دی 93 از لزوم قطع پرداخت یارانه از اقتصاد ملی به سیاست سخن گفت، موجبات برآشفتهشدن برخی سخنوران و سیاسیون را فراهم کرد.
5 – در میدان پیچیده سیاست امروز معمولا فرصتهای اندکی برای پیروزی یکجانبه کشورها فراهم میآید. چانهزنیهای سیاسی و تعاملات مثبت با جهان با این باور شکل میگیرد که امکان خلق موقعیتهای برد-برد همواره وجود دارد و اگر کشوری طالب پیروزی است، نمیتواند صرفا به موقعیتهایی بیندیشد که متضمن پیروزی یکجانبه او و شکست همه طرفهای مقابل باشد.
توافق برجام و تبعات آن نشان داد که اگر گزینه پیروزی مشترک انتخاب نشود، طرف برندهای وجود نخواهد داشت. بعضی از سیاسیون ما هنوز بر این باور استوار هستند که میتوان بدون اندیشیدن به موفقیتهای نسبی همه طرفهای ذینفع به پیروزی درخشان و پایدار رسید.
تعامل مثبت با جهان و آغاز دوران گشایش اقتصادی برای ملت ایران در گرو دستیابی به این باور است که لزوما پیروزی ما در گرو شکست فاحش همه طرفهای درگیر نیست.
روزهای آینده نشان خواهد داد دولتمردان و سیاسیون کشورمان آیا هنر تبدیل تهدیدها به فرصت را دارند و میتوانند از کوچکترین فرصتهای پیشآمده برای گسترش رونق اقتصادی و کاستن از ابعاد آلام ملت استفاده کنند یا اینکه در همواره روی همان پاشنه سابق خواهد چرخید.
***************************************