روزنامه کیهان **
راه و رسم ایستادن بر پای خویش / سید محمدسعید مدنی
۱- جرج جرداق؛ نویسنده مسیحی لبنانی در اثر ارجمند و شاهکار مانای خود «صدای عدالت انسانی» مینویسد «علی(ع)، اندوختن ثروتهایی را که بیزحمت و کوشش و کفایت و کاردانی به دست آید برای اجتماع شایسته نمیدانست. ثروتهایی که سرانجام باعث روی کار آمدن طبقه خوشگذران و تنبل و بیکارهها، و شکمگندههایی که بهحساب فقر و فاقه توده مردم به عیش و لذت میپردازند؛ و طبقه نیازمندان و مستمندانی که کار میکنند و زحمت میکشند ولی امیدی به دستیابی به غذا و پوشاک ندارند، که پایان چنین وضعی به انحطاط اخلاقی فرد و اجتماع منتهی میشود. فقرا و مستمندان قربانی ثروتمندان میگردند و زحمتکشان فدایی تبهکاران کمعقل و احمق میشوند و اخلاق نیز قربانی هر دو طبقه میشود... آری، امام با فکر صائب و سلامت فطرت و خوی بزرگ خود دریافت که هر نظام و رژیمیکه در پی رفع نیازمندی عمومی نباشد، فاقد ارزش و اعتبار است. هر قانونی که به اختلافات مردود طبقاتی پایان ندهد، مطرود و منفور است...»(جلد اول، ص۲۳۷)
۲- «یدالله مع الجماعهًْ»! تنها راه استقلال و آزادی و زندگی باعزت و پرنشاط، ایستادن بر پای خویش است. برای تحقق آرمانهای بزرگ مردمیترین انقلاب تاریخ و شرمنده نشدن در برابر خون پاکترین فرزندان این سرزمین و... بالاخره برگرداندن شر و مکر دشمن به خودش و به زانو درآوردن آن باید از بزرگترین سرمایه و عامل اصلی برپایی و تداوم انقلاب یعنی «مردم» غافل نشد. مردم که باشند و انقلاب را از خود بدانند؛ برای مصاف دادن با هر دشمن و شرارتی کافی است. این شعار و رویابافی نیست؛ قانون تاریخ است. سنت الهی تبدیلناپذیر حاکم بر خلقت است. تلاش بیوقفه بدخواهان برای شکاف انداختن میان مردم و تفرقهافکنی بین مردم و مسئولان از همین روی است. حرمت و حقوق فردی و اجتماعی مردم باید تمام و کمال حفظ و رعایت شود. نیازهای ابتدایی مردم مثل نان و آب و مسکن و آموزش و شغل و ازدواج باید به آبرومندانهترین شکل برآورده شود.
این همه توصیه و نصیحت و هشدار بزرگان دین و عالمان به حقیقت هستی در اینباره که در منابع روایی و حدیثی معتبر و بالاتر از همه کتاب خدا آمده است؛ شوخی نیست. برای باور کردن و عمل بر وفق آن است.
۳- در مقابل انقلاب بزرگ و تاریخی ملت ایران، یک سیستم و نظام و دیدگاه تمدنی به تخاصم ایستاده و دشمنی میکند، نه یک فرد و دولت. که اگر آن فرد برود یا دچار تحول اخلاقی یا ایدئولوژیک شود، یا حتی آن دولت برود و دولت دیگری جانشین آن بشود؛ تقابلها و دشمنیها هم به پایان خواهد رسید. همه چیز گل و بلبل خواهد شد. این نهایت سادهاندیشی است. این عین نشناختن واقعیات و مناسبات حاکم بر روزگار کنونی است. این همان مکانیزم استحمار و تحمیقی است که پادوهای غرب و عناصر نفوذی شبهخودی یکسره تلاش میکنند در جهت غفلت و نفهمیدن و نشناختن به ذهن و فکر مردم القا نمایند. این در حالی است که نظر و دیدگاه بسیاری از مقامات و سیاستمداران غربی نیز با نظر این بزککنندگان غرب یکصد و هشتاد درجه متفاوت است. هفته پیش بود که نماینده ویژه آمریکا در امور ایران صریحا اعلام کرد «ترامپ یا بایدن؛ فرقی نمیکند. فشار بر ایران ادامه دارد. فشار حداکثری بر ایران ادامه خواهد داشت فرقی هم نمیکند رئیسجمهور آینده چه کسی باشد.» بحث زید و عمر و نیست. جنگ، جنگ تمدنهاست. غرب دریافته و میداند در ایران چه اتفاقی افتاده و انقلاب اسلامی یعنی چه؟!
۴- برای ایستادن بر پای خویش واقعیات دنیایی را که در آن زندگی میکنیم باید فراتر از خوشباوریها و رسوبات ذهنی و اطلاعات غلط و... بشناسیم. این گام اول و تعیینکنندهای است که در هر کار و رسیدن به هر هدفی باید به فرموده مولا(ع) محکم برداشت«... و تد فیالارض قدمک»! راستی آن است که ما در دنیایی زندگی میکنیم که چند قرن است صاحبان ثروت و قدرت همه چیز را در خدمت منافع خود به کار گرفته و هرچه هم زمان میگذرد حریصتر و طمعکارتر و در عین حال بینقابتر و صریحتر برای رسیدن به اهداف غارتگرانه سیاستهای خود را سر و شکل داده و مناسبات جهانی را به بازی میگیرند. در روزگاری زندگی میکنیم که صاحبان سرمایه و صنعت و تمدن نقاب حقوق بشر و دموکراسی و لیبرالیسم و اومانیسم و... را از چهره برداشته و علنا بر ضد هر ملک و ملتی که میخواهد «خودش» باشد؛ از عزت و شرف و استقلال خود دفاع کند، به آنها باج ندهد و ننگ وابستگی و ذلت را نپذیرد؛ قداره میکشند و تهدید میکنند و تحریم وحشیانه راه میاندازند و پهلوان پنبههای احمقی مثل صدام و فرقههای منحرفی مثل داعش و... را به جانشان میاندازند تا «بسر بن ابی ارطاه»(نیاکان داعشهای امروز) وار امان و آسایش را از آنان بگیرند و عزیزترین عزیزانشان را به خاک و خون بکشند و در روزگاری زندگی میکنیم که موجودی خبیث که بیاغراق ننگ بشریت است رئیس جمهور کشوری میشود که امروز مظهر و مرکز تمدن غرب است، و یا سرنوشت کشوری که خود را مهد آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و نماد تمدن برخاسته از رنسانس و انقلاب فرانسه میداند به دست دلقکی افتاده که با وقاحت و لمپنوار علیه مسلمانان عربده میکشد و به مقدسات آنها توهین میکند و تهدید میکند که «انتشار کاریکاتورهای موهن علیه شخصیتی که میلیاردها انسان مرید و پیرو مکتب او هستند؛ ادامه پیدا خواهد کرد.» در روزگاری زندگی میکنیم که صاحبان تمدن امروز، درباره جهان اسلام بغض و کینهای غیرقابل کتمان دارند و مرتجعانه در سر و رویا سودای انتقام جنگهای صلیبی و پاسخ دادن به ضربات خردکنندهای را میپرورانند که از سوی مجاهدین اسلام و سردارانی چون موسی بن نُصیر، طارق بن زیاد، صلاحالدین ایوبی و... بر پیکر آنان فرود آمد. و... و در باره انقلاب اسلامی نیز از روز اول پیروزی تا همین امروز با زبانی به جز «تغییر رژیم»(regime-change) درباره ما صحبت نمیکنند.
در چنین روزگار و واقعیات غیرقابل انکار، آیا عقلائی است و میشود برای سرپا ماندن و با شرف و افتخار زیستن به این قدرتها و قدرتمداران تکیه کرد و به حمایت و همکاری آنها دل بست؟ و از آنها توقع داشت طی مذاکراتی دوستانه و محترمانه در پویایی و شکوفایی اقتصادی و رو به راه شدن وضع معیشتی و زندگی مردم با ما همکاری داشته باشند؟! یا اینکه باید آنطور که آنها میخواهند«عقلائی و نرمال» شویم و به توصیه بعضی بر خویش کافران و غرب باوران به ظاهر وطنی به شیوه رئیسجمهور صربستان در دفتر کار آدمکشی مثل ترامپ حاضر شویم و جلوی میز او دو زانو بنشینیم و شنونده فرمایشات و اوامر ایشان باشیم؟!! امروز حتی رئیس جمهور کشورمان هم که نگاه خوشبینانهای به غرب داشت، در جلسه حضوری ستاد ملی کرونا با رهبر معظم انقلاب همان سخن منتقدان دلسوز و هشدارهای آنان طی چند سال اخیر را بر زبان آورده و میگوید؛ «در ماجرای کرونا برای ما روشن شد که تکیه بر توان داخلی و نگاه نکردن به دست دیگران تا چه حد برای ما مهم است و فهمیدیم که در روزهای مبادا باید روی پای خودمان بایستیم چرا که دیگران ما را حتی در مسائل مربوط به حقوق بشر، بهداشت و درمان و نجات جان انسانها یاری نمیکنند...».
۵- آنهایی که اهل فن هستند و ظرفیتهای سرشار نهان و آشکار این ملک پرگهر را در زمینههای مختلف از جمله ابعاد اقتصادی میشناسند معتقدند تحریمهای وحشیانه دولت تروریست و ضد حقوق بشر آمریکا با وجود آسیبها و ضررهایی که دارد اما نتوانسته و نمیتواند ایران را از پای درآورد. طی چند سال اخیر بارها از زبان متخصصان و کارشناسان و همچنین مسئولان اجرایی و شخص اول دولت شنیده و خواندهایم که ضریب تأثیر مخرب تحریمها بر اقتصاد مملکت و معیشت مردم بسیار کمتر از مشکلات ساختاری و ساختگی درونی است. مشکلات و موانعی که حل آنها بیش از آنکه به تحریمها مربوط باشد به همت و تلاش و کار و ابتکار مدیران و مسئولان کشور بستگی دارد. در چنین شرایط و تحلیلی وقتی از زبان دو تن از مسئولان دولتی میشنویم که «برخی دولتیها اداره امور کشور را رها کردهاند» و یکی از همین دو نفر که از وزیران فعلی هم هست چندی پیشتر گفته بود «بعضی امور اجرایی متولی ندارد «و مثال زده بود» همین موضوع ترخیص کالاهای اساسی را اگر من اختیار داشته باشم، یکشبه حل میکنم»!، آن وقت بیشتر به صحت اظهارات فوق باور میکنیم. ریشه اصلی مشکلات و موانع «داخلی» است. این مشکلات بدون تردید راهحل دارد و راهحل هم به تدبیر و مجاهدت خودمان بستگی دارد.
۶- یکی از برکات و کارکردهای انقلاب اسلامی این بوده و هست که ماهیت زشت و ضدانسانی و پشت نقاب پنهانشده صاحبان قدرت در آمریکا را برملا کرده و از سوی دیگر، پوشالی بودن قدرت آنها را آشکار ساخته و آن جمله طلایی و ماندگار خمینی کبیر را عملاً ثابت کرده است که در مصاف با انقلاب بزرگ اسلامی مردم قهرمان و مومن ایران «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»! طی چهل و یکسال گذشته اتفاقات بسیاری عرصه اثبات این سخن برگرفته از ایمان عمیق به قوه لایزال الهی و باور به سنتهای قرآنی حاکم بر زمین و زمان بوده است. آمریکای امروز، آمریکای درگیری و آشوب سرکوب است که با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در آستانه جنگ داخلی قرار گرفته... امروز واقعاً به همان «شیر بییال و دم و اشکمی» تبدیل شده است که روزی امام راحل آن را وصف کرد.
چند روز پیش بود که «رابرت اوبرایان» مشاور امنیت ملی آمریکا- که معمولا از بین ضدایرانیترین عناصر انتخاب میشوند- صراحتا اعتراف کرد «دیگر امکان تحریم بیشتر از این درباره ایران وجود ندارد»!، یک تحلیلگر رسانهای هم در همین روزها در نشریهاش «نشنال اینترست» نوشت «آمریکا باید به این نتیجه برسد که سیاست فشار حداکثری بر ایران برایش فاجعهبار بوده است»! و از اینگونه اعترافات فراوان از اردوگاه دشمن به گوش میرسد. آری باید بیش از همیشه باور داشت که «دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند» و این البته به شرطی است که از «درون» محکم و متحد باشیم. مردمداری و روحیه خدمتگزاری و تلاش بیامان و خستگیناپذیر برای رفع نیازمندی تودههای مردم و کوتاه کردن دست انگلها و مزاحمان و مال مردمخوارها و برچیدن بساط آفت ویرانگر تبعیض و بسط و حاکمیت هرچه بیشتر «عدالت» و... بهترین و تنها راه محکم بودن درون و یأس و شکست دشمنان قسمخورده بیرونی است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
حمایت از قدرت خرید خانوار با مابهالتفاوت ارزی/میثم مهرپور
شاید اگر بخواهیم در یک عبارت، مشکل اصلی اقتصادمان طی دهههای اخیر را مطرح کنیم بتوان مشکل اصلی اقتصاد ایران را عدم تخصیص بهینه منابع دانست. البته خیلیها منابع را صرفا نفت و گاز، زمین و جنگل و... میدانند. استدلال این گروه برای اینکه ایران را «کشوری ثروتمند» معرفی کنند وجود منابع عظیم نفت و گاز یا سایر منابع طبیعی مانند معادن است. اگرچه این نیز بخشی از واقعیت است اما با ورود جزئیتر به این موضوع متوجه میشویم از منابع ریالی موجود در نظام بانکی تا منابع ارزی در اختیار دولت برای تخصیص ارز به واردات، همواره اقتصاد ایران با تخصیص غیربهینه و به نوعی اتلاف منابع (ارزی، ریالی، طبیعی، انرژی و...) مواجه بوده است. وقتی بانک منابع سپردهگذاران را به جای ارائه به یک تولیدکننده و کارآفرین، به یک دلال یا سفتهباز عرضه میکند ولو اینکه تسهیلات پرداختشده سر موعد و بدون هیچ اخلالی بازپرداخت شود، باز هم نوعی اتلاف یا عدم تخصیص بهینه برای منابع ریالی کشور رخ داده است؛ منابعی که باید در اختیار یک کارآفرین و تولیدکننده قرار بگیرد تا منجر به افزایش تولید و رشد اقتصادی شود، در اختیار عدهای دلال قرار گرفته است. یا در حوزه منابع ارزی، وقتی دولت یک میلیارد دلار ارز یارانهای را برای واردات گوشت قرمز تخصیص میدهد اما قیمت گوشت نهتنها کاهش نیافته، بلکه بخشی از این گوشتها به صورت قاچاق از کشور خارج میشود، یعنی اتلاف منابع ارزی رخ داده است. یا وقتی یک خودروی گرانقیمت که ارزشی 20 برابر یک خودروی معمولی دارد از همان بنزین و با همان قیمتی استفاده میکند که شهروندان عادی و گاه مسافرکش نیز از آن استفاده میکنند؛ موضوعی است که میتوان آن را نوعی اتلاف منابع انرژی در کشور دانست. این مثالها و موارد را میتوان به بسیاری از موضوعات ریز و درشت دیگر نیز تعمیم داد؛ مواردی که همه نشان از تخصیص غیربهینه منابع در کشور دارد.
در ماههای اخیر، طرحی از سوی مجلس مبنی بر ارائه ماهانه 120 هزار تومان یارانه برای خرید کالاهای اساسی به 60 میلیون نفر از جمعیت کشور مطرح شده است؛ طرحی که در برخی از مواد آن میان دولت و مجلس اختلافاتی وجود دارد. با این حال عمده اختلاف موجود و ابهام برای کارشناسان امر، موضوع محل تامین منابع مورد نیاز برای اجرای این طرح است. برخی نمایندگان مجلس فروش اموال دولتی را به عنوان محل تامین منابع اجرای این طرح مطرح کردهاند؛ منابعی که قطعا قابل اتکا نبوده و صرفا میتواند منابع اجرای این طرح را در کوتاهمدت و برای یک بازه مشخص تامین کند. از سوی دیگر شرایط اقتصادی جامعه و کاهش قدرت خرید مردم به حدی است که تاثیر قابل توجهی بر کوچکتر شدن سفره خانوار ایرانی داشته است. به طوری که بر اساس آمارهای اعلامشده، میزان تورم مواد غذایی، سال گذشته 8 درصد بیشتر از تورم عمومی اعلامشده از سوی مرکز آمار(34 درصد) بوده است. بر اساس آمار منتشرشده، میزان مصرف گوشت قرمز، لبنیات و برنج در سال 98 نسبت به سال 95 به ترتیب 37، 14 و 12 درصد کاهش داشته است. در واقع خانوارهای ایرانی طی سالهای گذشته هر سال از میزان مواد غذایی در سبد مصرفی خود کاستهاند؛ موضوعی که علاوه بر تهدید امنیت غذایی به سلامت بخش قابل توجهی از جمعیت کشور نیز آسیب میزند.
در این شرایط به نظر میرسد طرح حمایتی مجلس و دولت از جامعه هدف به چند دلیل نباید مبتنی بر پرداخت اعتبار ریالی باشد. در ادامه به دلایل این موضوع پرداختهام.
1- با توجه به کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم، شکی نیست رقم 120 هزار تومان اگر چه ممکن است امروز قدرت خرید بخشی از نیازهای غذایی و مواد خوراکی خانوار را داشته باشد اما با توجه به سابقه پرداخت یارانه نقدی و سرعت کاهش قدرت خرید در اقتصاد ایران، این رقم خیلی زود تاثیر خود را از دست داده و مانند یارانه نقدی به رقمی عملا بدون تاثیر در قدرت خرید خانوار تبدیل خواهد شد. لذا پرداخت یا اضافه کردن میزان دیگری وجه ریالی در کنار یارانه نقدی، یارانه معیشتی و...، صرفا میزان پرداختی دولت به شهروندان را بدون هیچگونه تاثیر عملی و واقعی بر معیشت شهروندان افزایش میدهد؛ موضوعی که منجر به افزایش رفاه و قدرت خرید خانوار نشده، بلکه صرفا بخش قابل توجهی از منابع ریالی کشور را بدون ایجاد هیچ تغییر مثبتی در اقتصاد هدر میدهد.
2- یکی از موارد مهم در اجرای این طرح، محل تامین منابع اجرای آن است. با توجه به تجربه تخصیص ارز ترجیحی به واردات کالاها و پرداخت بیش از 40 میلیارد دلار ارز ترجیحی 4200 تومانی طی ۲ سال برای واردات کالا و عدم تاثیرگذاری این یارانه بر قیمت کالاهای اساسی و معیشت مردم، کاملا مشخص است پرداخت یارانه به واردات (تخصیص ارز دولتی به واردات) سیاستی اشتباه بوده که بخش قابل توجهی از این منابع بدون تاثیرگذاری بر قیمت کالاهای اساسی، منجر به اتلاف منابع ارزی کشور شده است. این در حالی است که سال جاری نیز این موضوع کاملا مشهود بوده و به رغم اینکه میزان قابل توجهی ارز یارانهای صرف واردات نهادههای دامی شده است اما بخش قابل توجهی از نیاز تولیدکنندگان این حوزه به نهادههای دامی در حال حاضر با قیمت بازار آزاد قابل دسترسی است.
در این شرایط به نظر میرسد بهتر است به جای تخصیص یارانه به واردات کالا که با انحراف بسیار بالا منجر به اتلاف منابع ارزی شده است، این یارانهها هنگام توزیع کالا در اختیار مصرفکننده یا توزیعکننده قرار گیرد به طوری که دولت به جای تخصیص ارز یارانهای به واردات، مابهالتفاوت نرخ ترجیحی و بازار آزاد را به عنوان یارانه پرداختی بر قیمت کالا در اختیار شهروندان قرار دهد. برای مثال با بررسی این موضوع همه شهروندان ایرانی یا حداقل بخش قابل توجهی از آنها، سالانه از مقدار مشخصی کالای اساسی با نرخ مصوب و یارانهای برخوردار میشوند و منابع اجرای آن نیز از حذف ارز ترجیحی برای واردات تامین میشود. در این حالت نهتنها خبری از قاچاق معکوس کالا از کشور نخواهد بود، بلکه این یقین حاصل میشود که در شرایط اقتصادی کشور، خانوارهای ایرانی از حداقلهای مورد نیاز برای تامین معیشت خود برخوردارند.
***************************************
روزنامه خراسان**
وحدت؛ داروی معجزهآسای دردهای امت اسلامی/جواد نوائیان رودسری
وحدت، کلیدواژه عبور امت اسلامی از پیچهای تند و خطرناک تاریخ است؛ رُکن رکینی است که قرآن کریم، با آیه شریفه «وَاعْتَصِمُوا بحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(آلعمران-103)، بر آن مُهر تأیید زده و همه مؤمنان را به گرد آمدن زیر پرچم اسلام، فرا خواندهاست. 150 سال، از زمانی که این اندیشه راهبردی، دوباره در میان مسلمانان احیا شد و تعدادی از متفکران و اندیشمندان مسلمان، آن را یگانه راه دفع فتنه استعمار دانستند، میگذرد؛ در طول این سالها و با وجود همه سنگاندازیها، وحدت اسلامی به عنوان یک راهکار قرآنی، راه خود را در فکر و اندیشه «اولیالالباب» باز کردهاست و هر روز تعداد مسلمانان بیشتری را به سوی خود جذب میکند. با این حال، هنوز تا رسیدن به مقصد، راهی طولانی و دشوار در پیش داریم. این کلیدواژه راهبردی، همانقدر که برای مسلمانان درمان درد است، درد بیدرمان دشمنان ماست. غرب به خوبی میداند که شکل گرفتن تمدن نوین اسلامی، در پرتو وحدت، ناقوس مرگ را برای تمدن مادیگرایانه باختر، به صدا در خواهد آورد؛ میداند که با وحدت، تکرار عصر طلایی تمدن اسلامی، اصلاً دور از دسترس نیست. به همین دلیل، همواره میکوشد تا به هر شکل ممکن، مانع از تحقق این آرمان والا و اندیشه ناب اسلامی شود؛ زمانی با تقویت وهابیت و تشکیل رژیم سعودی، آن را به مهم ترین عامل افتراق در امت اسلامی بدل کردند و روزگاری، با پدید آوردن داعش کوشیدند تا با زدن زخمی کاری بر پیکر امت محمد مصطفی(ص)، مؤمنان را از نفس بیندازند و راه عبور به سوی مقصود والا را ببندند و گاهی هم، با تقویت جریانهای مرموز و تفرقهافکن در میان مذاهب اسلامی، در این مسیر گام برداشتند. رویکردهای هدفمندی که افزون بر هجمه به آرمان وحدت اسلامی، به دنبال نهادینه کردن نسخهای کاذب و افراطی از اسلام در ذهن غیرمسلمانان سراسر دنیا و تقویت افراط گرایان است؛ غافل از اینکه «اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون»(صف-8)؛ امت آخرین پیامبر(ص)، با وجود همه زخمهای عمیقی که از تفرقه بر سینه دارد، با وجود همه فتنهها و خودخواهیها و دسیسهها، راهی را که قرآن پیشِ رویش قرار دادهاست، به برکت نفس قدسی رسول رحمت(ص)، طی خواهد کرد.
امروز مسلمانان در معرض آزمونهای سخت و خطرناکی قرار گرفتهاند؛ از یک سو فتنههای داخلی، امنیت را از برادران و خواهران ایمانی سلب کردهاست و گروهی جاهل و گمراه، با رفتارهای افراطی خود، آب را به آسیاب دشمنان میریزند و از سوی دیگر، غرب که از شنیده شدن پیام اسلام و رشد آن در اقصی نقاط عالم بیمناک است، برای هجمه به مقدسات مسلمین، شمشیر را از رو بسته و از هیچ توهین شرمآوری، فروگذار نمیکند. امروز، رسالت هر مسلمانی، زدودن غبار مظلومیت از چهره آیین الهی خود و دفاع تمام قد از ساحت مقدس خاتمالمرسلین(ص) است؛ رسالتی که تنها با تحقق «ید واحده» و حرکت در مسیر وحدت اسلامی به نتیجه میرسد. امروز دیگر همه میدانند که موضوع آزادی بیان و حقوق بشر غربی، تنها بازیچهای است برای اقناع مردم بیخبر از همه جا در اروپا و آمریکا؛ همه میدانند که در فرانسه، جایی که عنوان به اصطلاح «مهد آزادی» را یدک میکشد، هیچکس حق ندارد به نمادهای مورد احترام صهیونیستها تعرضی، حتی به صورت کلامی، داشته باشد؛ اما میشود مقدسترین مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان را با بیشرمی تمام و به نام آزادی بیان، به سخره گرفت و اعتراض به آن را افراطگرایی و رفتار دور از تمدن نامید! درمان این درد جانکاه که به راستی قلب هر مؤمنی را آتش میزند، تنها در سایه وحدت و اتحاد مسلمانان، حول مشترکات مقدس شان امکانپذیر است؛ امروز، وحدت داروی معجزهآسای دردهای امت اسلامی است؛ نیازی مشترک میان مسلمانان که میتواند عصری نو را برای آن ها رقم بزند و تمدن نوین اسلامی را به اوج شکوفایی برساند؛ راهبردی مهم و مقدس که هفته وحدت، مناسبتی مغتنم برای اندیشیدن به راهکارها و جامه عمل پوشاندن به آن است.
***************************************
روزنامه ایران**
ردای رحمت در هفته وحدت/ غلامرضا ظریفیان
استاد دانشگاه
قرآن با متنش این را تأکید میکند؛ بنابراین شرط مسلمان بودن «موحد بودن» است و شرط فهم درست موحد بودن، ایجاد وحدت و دوری از تفرقه است.
منظور از «وحدت» به هیچ عنوان اختلاف دیدگاه و اختلاف در بینش و فهم نیست؛ بلکه توجه به توحید است که اگر این توجه رخ دهد، علیرغم تکثر فهم و علی رغم تکثر منظرها، چنگ زدن به آن ریسمان مورد غفلت قرار نمیگیرد و همه به یک ریسمان متوسل می شوند. کسی که در موقعیت بالاتر از این ریسمان چنگ میزند، افقهای عظیمتر میبیند و دیگری که در موقعیت پایینتر این ریسمان چنگ میزند، افقهای کمتری را میبیند و اگر همه به آن ریسمان، که توحید واقعی است، معتصم شوند، در فهم قرآن، سیره رسول و سنت پیامبر(ص) و اولیای الهی، دچار افتراق بنیادین نمیشوند.
ما در سیره پیامبر اکرم(ص) میبینیم که چگونه تلاش میکردند که در مکه اعرابی را که قبیله قبیله در نزاع بودند، به صلح و وحدت و همزیستی و همگرایی برساند؛ ایشان در مدینه گام بزرگتری برداشتند و از بدو ورود قراردادی را تدوین کردند که در آن نه فقط مسلمانان «امت واحده» شدند، بلکه گفتند مسلمانان و یهودیان هم امت واحده هستند؛ مسیحیان در مدینه حضور نداشتند وگرنه پیامبر اسلام(ص) به آنان هم اشاره میکردند. و خداوند درباره پیغمبر(ص) در قرآن میفرمایند: «ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»؛ ما تو را نفرستادیم مگر برای رحمت برای همه انسانها و جهانیان.
***************************************
روزنامه شرق **
داستان مرگ و زندگی برای ترامپ/اشكبوس طالبی*
تا روز انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، حدود ١٨٠ میلیون آمریكایی این امكان را دارند كه به یكی از سیاستهای كلان در آمریكا رأی دهند. این انتخابات تا حدی نشان خواهد داد كه آمریكا و جهان مدرن ضدفاشیسم و نژادپرستی، هنوز بر این میثاق پایبند است یا اینكه برای حفظ هژمونی خود بر جهان، با فاشیسم كنار خواهد آمد! یا خود فاشیسم جدیدی را در قالب یك امپراتوری خشن نظامی- اقتصادی بر جهان تحمیل خواهد كرد. صاحب این قلم نه سیاستمدار است و نه جامعهشناس؛ اما یك مشاهدهگر با پشتوانه روانشناسی سیاسی است. ترامپ پدیده جدید و ناشناختهای برای بخشی از مردم آمریكا و جهان است. او عامل تغییر است و آمده تا قاعده بازی را به هم بزند و چهره فرهنگی و جهانی آمریكا را متغیر كند؛ یعنی paradigm change. از نظر روانشناسی فردی، دونالد ترامپ به تمام معنی امروزی شخصیتی غیرعادی است كه با نُرمهای معمول و شناختهشده كنونی در علم روانشناسی، همخوانی ندارد. خیلی بیشتر و فراتر از یك آدم بهغایت خودشیفته، خودمركزبین، برتریطلب، مسئولیتناپذیر، غیراجتماعی و حتی ضداجتماعی و جاهطلب است. او نماینده بخش بهغایت راست سرمایهداری آمریكاست كه چشم دیدن هیچ ملتی را خارج از میدان نفوذ این بخش سرمایهداری آمریكا تحمل نمیكند. ترامپ تشكیلاتی خشن در سفیدپوستان برتریطلب و درون حزب جمهوریخواه آمریكا سازمان داده است كه نه لینكلن، ریگان، بوش و مككین را تحمل میكنند و نه اوبامای سیاهپوست و بایدن سالخورده و میانهرو را. این گروه خشن بسته (colt)، بیشتر به فكر منافع فوری اقتصادی و سیاسی و هـژمونی گروه خودش است. ترامپ در مركز این گروه، تمام خصوصیات یك دیكتاتور قرن بیستم را نشان داده است. دیكتاتورهایی كه هركدام عامل تخریب شهرها و كشتار میلیونها انسان بیگناه شدند. البته دیكتاتور، تنها نیست؛ آبشخور دارد، پیروان و هواداران از جان گذشته دارد كه خودشان را در او میبینند. این پیروان با یكیشدن با دیكتاتور احساس میكنند كه خود را پیدا كردهاند. رئیسجمهور ایالات متحده مثل نقل و نبات دروغ میگوید و از این كار نه تنها احساس شرم نمیكند، بلكه از تحقیر و ترساندن دیگران ابایی ندارد و این شیوه را برای هدفهای خود مفید هم میداند. خیلی به پروفایل یك شخصیت سایكوپات نزدیك میشود. ایشان به دیكتاتورهای جهان امروز نزدیكی و علاقه نشان میدهد و به شخصیتهایی كه مستقل هستند، به دیده دشمن نگاه میكند. سیستم فكری وی با آدمهای عادی هم متفاوت است. ایشان فكر میكند شكستناپذیر است و همیشه باید برنده باشد و داستان بیماری چندروزه او برای انحراف افكار عمومی داخل آمریكا از بحران كرونا و بیكفایتی دستگاه رهبری او در كنترل آن و بیشتر در راستای نشاندادن شكستناپذیری او از بیماری و بحرانهای مختلف داخلی و خارجی بود. ایشان میخواست نشان دهد كه یك بولدوزر پرقدرت است كه فقط به جلو میرود و سر ایستادن ندارد و هر چیز مانع موفقیت او باشد، باید متلاشی شود. اگر احساس كند كه در یك میدان بازنده میشود، حتما تا سرحد مرگ عصبانی و كنترلناپذیر میشود و به rage میرسد. در این حالت امكان دارد كه یا به زندگی خودش پایان دهد یا اطرافیان نزدیك را مقصر این شكست و شرمساری بداند و با آنها تسویهحساب كند. بنابراین چند روز باقی مانده برای دونالد ترامپ داستان مرگ و زندگی است، به هوش باشید.
* روانشناس ساکن مریلند
***************************************