روزنامه کیهان **
خوشحالتر از جو بایدن! / جعفر بلوری
«آیا بایدن با ترامپ فرق دارد؟». شواهد و قرائن نشان میدهد، «این»، همان مسئلهای است که برخی در کشور قرار است با «آن» ذهن مردم را تا انتخابات ریاستجمهوری 1400 مشغول نگه دارند. با قدرت، ثروت، نفوذ و ارتباطات گسترده داخلی و خارجی هم که دارند، احتمالا تلاش خواهند کرد، این موضوع، در این 7 الی 8 ماه باقیمانده تا انتخابات تبدیل به «مسئله اول مردم و کشور» شود. اما چرا این مسئله برای آنها اینقدر مهم و حیاتی است؟ ذوقزدگی عجیب آنها پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا را ببینید! چهبسا از خود بایدن خوشحالترند! آنها اما خود، دلیل این خوشحالی را اینطور اعلام میکنند: «با پیروزی بایدن، میشود با او مذاکره کرد». راستی! اگر ترامپ در این انتخابات برنده میشد، آنها مگر قید مذاکره را میزدند؟ پاسخ این سؤال را هم قبلا خودشان دادهاند: «خیر»! آنها یکی دو روز پس از ترور ناجوانمردانه سردار دلها هم اعلام کردند، حاضرند مذاکره کنند. همین قدر حقیر! دلیل این همه ذوقزدگی غیرعادی و این همه سر و صدا چهبسا چیزی فراتر از «مذاکره» باشد! پس از «یک مقدمه» که فقط برای تقریب ذهن است، تلاش خواهیم کرد، پاسخی برای این سؤالها یافته و بررسی کنیم، چرا آنها تحت هر شرایطی پای «مذاکره» را به میان میکشند.
1- در اوج حملات تروریستهای تکفیری و داعش به عراق و سوریه و سقوط پیدرپی روستاها و شهرها (که بدون خیانت برخی خواص و نفوذیها ممکن نبود) اعلام شد، تکفیریها برای پیشروی، درهم شکستن هرگونه مقاومت و واداشتن مردم به پذیرش خلافت داعش، از یک «تئوری ویژه» استفاده میکنند با نام «تئوری وحشت»! سلاخی کردن مردم، تصویربرداری از جنایات و انتشار آن در فضای مجازی و رسانهای، تاثیر زیادی در این پیشروی آنها داشت. غالب مردم و بعضا حتی نظامیان آموزشدیده با مشاهده این تصاویر، به وحشت افتاده و فرار را بر قرار ترجیح میدادند. در واقع پیشرویهای اولیه تروریستهای تکفیری به دلیل سرِ نترس آنها نبود. غالب آنها اتفاقا مزدوران ترسویی بودند که برای پول دست به هر کاری میزدند. آنها پس از انتشار تصاویر هولناک سر بریدنها و آتش زدن انسانها، وارد شهرها و روستاهایی میشدند که غالب ساکنان آن گریخته بودند و کسی برای مقاومت در آنجا نبود. تصرف چنین شهری، کار سختی نبود. دومین کار آنها پس از تصرف هر شهر و روستایی، تسلط بر منابع آبی و غذایی ساکنان آن بود. آنها معتقد بودند، اگر بر معیشت مردم تسلط بیابند، بر همه چیز مسلط خواهند شد! بنابراین «معیشت» و «ترس» دو عامل مهمی بودند که تروریستهای تکفیری با استفاده از آن، امور خود را جلو میبردند. اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد، این روش، روش مخصوص آمریکاییها هم هست. تحریم اقتصادی یک کشور مگر چیزی جز به گروگان گرفتن معیشت مردم آن کشور است؟ آمریکاییها غالب امور خود را با «ترساندن» از جنگ و «تحریم اقتصادی» جلو بردهاند و میبرند.
2- سال 92 آنچه باعث گرایش اکثریت مردم به سمت تیم آقای روحانی و طیف اصلاحطلبان شد، اقتصاد و «معیشت» بود. جریان نزدیک به این طیف با وعدههای اقتصادی و رفع تحریمها توانستند نظر مردم را جلب و پیروز انتخابات شوند. منظور اینکه، عنصر معیشت و اقتصاد، حتی در مبارزات انتخاباتی و سیاسی نیز به کار میآید! اما همه دیدیم بنا به دلایل متعدد از جمله بدعهدی آمریکا و نابلدی برخی از خودیها، نه تنها تحریمهای اقتصادی رفع نشد بلکه بر تعداد آنها نیز اضافه شد. امروز و همین حالا که مشغول مطالعه این وجیزهاید، اوضاع اقتصادی کشور تعریفی ندارد. تحریمها نه تنها رفع نشده بلکه آنقدر زیاد شده که به قول ستوننویس آمریکایی، «در ایران دیگر چیزی برای تحریم باقی نمانده است»! بخش قابل توجهی از مردم تحت فشارهای اقتصادی هستند. در چنین شرایطی اگر فضای سیاسی یک کشور، فضای انتخاباتی باشد، طبیعتا جریانهای سیاسی به سمت وعدههای اقتصادی میروند. کاری که سال 92 جریان فعلی حاکم بر دولت انجام داد. این طیف اما در سال 96 از تئوری دوم یعنی «ترس» برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کرد. آنها میگفتند اگر به روحانی رای ندهید، جنگ میشود. مرتب «سایه جنگ» را تکرار میکردند تا با استفاده از «تئوری وحشت» مردم را به سمتی هدایت کنند که میخواهند.
3- برگردیم به سؤالهای ابتدای این نوشتار. پاسخ سؤال اول: «بله»، بایدن و ترامپ با هم فرق دارند. نام یکی از آنها «جو» است با 77 سال سن و نام دیگری «دونالد» است با 74 سال سن. برنامههای آنها برای اداره کشورشان هم فرق دارد. بایدن قرار است به برخی توافقات با اروپا، روسیه و یا حتی چین بازگردد و در زمینه مبارزه با کرونا هم روش دیگری را در پیش بگیرد. اما مسئله اینجاست که آیا این دو که به شدت تحت نفوذ لابیهای صهیونیستیاند، وقتی به ایران میرسند هم با هم فرق دارند؟ پاسخ این سؤال هم «بلی» است. منتهی این تفاوت نه در دشمنی بلکه در «نحوه دشمنی» با ایران است که این هم کاملا طبیعی است. اما اینطور نیست که یکی مخالف دشمنی با ایران و دیگری موافق دشمنی با ایران باشد. نه فقط این دو، که تمام روسای جمهور آمریکا تحت نفوذ صهیونیستها هستند و اصولا تصور پیروزی برای یک نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بدون حمایت لابیهای صهیونیست هم «محال» است. آنها نمیتوانند با جمهوری اسلامی ایران دشمن نباشند!
4- شرایط اقتصادی امروز با کمی بالا یا پایین، شبیه به شرایط سال 92 است (اگرچه اوضاع اقتصادی آن سالها بهتر از امروز بود). جریان سیاسی که این هفت و نیم سال گذشته در راس امور بودند، پس از افتضاح برجام و شکست صد درصدی، خود را برای مردم «تمامشده» میدانند. پاسخ سؤال بعدی اینجاست که خود را نشان میدهد. آنها برای «تمام نشدن» باید پیروزی بایدن را جشن بگیرند. اگرچه معتقدیم، ترامپ هم اگر پیروز میشد، آنها همین روند را با ادبیاتی متفاوت در پیش میگرفتند! اگر به مواضع، مقالات و مصاحبههای عاملان وضع موجود دقت کنید، میبینید آنها دوباره به سمت استفاده از آن تئوری ویژه رفتهاند. درست مثل سال 92 و 96 مردم را از شرایط اقتصادی «میترسانند» (که از قضا این بار خود عامل به وجود آمدن آن هستند) و وعده میدهند اگر با بایدن مذاکره کنیم، اوضاع گل و بلبل میشود (درست مثل زمانی که میگفتند اگر با اوباما مذاکره کنند اوضاع گل و بلبل میشود). بنابراین یکی از مهمترین دلایل این همه سر و صدا، جلوگیری از حذف شدن از عرصه سیاسی کشور است. به زبان سادهتر، آنها با این سر و صداها، مبارزات انتخاباتی خود برای 1400 را از همین حالا شروع کردهاند! همان کسانی که میگفتند، پُست ریاستجمهوری در ایران در حد یک تدارکاتچی است برای رسیدن به چنین پستی، از هماکنون شروع کردهاند!
5- پاسخ اینکه چرا تحت هر شرایطی میگویند «برویم و مذاکره کنیم» را حقیر نمیدانم! شاید جز مذاکره راهحل دیگری بلد نیستند اما جالب است که این طیف، به گواهِ برجام و این هفت و نیم سالی که گذشت، نشان دادند، اتفاقا تنها کاری را که بلد نیستند، همین مذاکره است! سوای از سَبُک و سطحی بودن این نوع تفکر که معتقد است مشکلات فقط یک راهحل دارند و آن در خارج از کشور آن هم در یک سمت عالم(غرب) است باید گفت، هیچ کشوری-تاکید میشود- هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که بدون تلاش و پشتکار شبانهروزی و فداکاری به توسعه واقعی (نه مصنوعی و بادکنکی) رسیده باشد. شما یک کشور صنعتی و پیشرفته را نام ببرید که با نزدیک یا دور شدن به یک کشور دیگر توسعه یافته باشد، نه با همت و تلاش خود! فراموش نکنید! مهمترین عامل مرگ و میر مردان ژاپنی را، کار و تلاش زیاد گفتهاند!
***************************************
روزنامه وطن امروز**
برای کسانی که به لبخند بایدن دلبستهاند.../سیدرضا بزرگی
«جیک سالیوان»، «ایلان گلدنبرگ» و «دانیل بنایم» که هر ۳ در دولت اوباما نیز نقش فعالی در حوزه سیاست خارجی آمریکا داشتند، خود را برای حضوری پررنگ در وزارت خارجه این کشور در دوران ریاستجمهوری «جو بایدن» آماده میکنند. اندیشکده مرکز امنیت نوین آمریکا (Center for a New American Security) سپتامبر امسال، یعنی ۲ ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری این کشور، در گزارشی تاکید کرد دموکراتها به دنبال حل تدریجی و گامبهگام معمای ایران نیستند و رویکرد دولت اوباما در قبال «مرحلهبندی مذاکرات با ایران» را کنار گذاشتهاند! بر اساس گزارش این اندیشکده وابسته به دموکراتها، آنها به این نتیجه رسیدهاند که باید میان مذاکرات هستهای، منطقهای و موشکی با ایران، نوعی پیوستگی و توازی برقرار کرد. بر اساس این «توازی»، برگزاری هر مرحله از مذاکرات، نباید به مثابه پیششرطی برای انجام مذاکرات بعدی تلقی شود، بلکه لازم است سلسله مذاکراتی موازی -در حوزههای سهگانه ذکرشده- میان ایران، آمریکا، تروئیکای اروپا، چین و روسیه برگزار شود.
در نهایت، هر یک از این پروندهها و مذاکرات، به مثابه قطعات یک پازل و در یک زمان به یکدیگر متصل شده و اضلاع «توافق جامع با ایران» را تشکیل دهد. نکته مهم دیگر اینکه دموکراتها تاکید دارند «برجام»، نقطه آشکارساز امکان تغییر استراتژیها و ثوابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. یکی از مهمترین دلایل تاکید دموکراتها بر «احیای ظاهری برجام» همین مساله است. انتقاد دموکراتها از ترامپ، بابت چرایی «عهدشکنی» یا «عدم بهرهمندی ایران از منافع برجام» نبود، بلکه آنها معتقد بودند ترامپ با خروج از برجام، «دروازه ورود به حوزه استراتژیک ایران» را تخریب کرد.
با توجه به آنچه اشاره شد، دموکراتها «برجام» را یک «ابزار» و نه یک «سند حقوقی» یا «هدف» قلمداد میکنند! بر همین اساس، قطعا دولت بایدن پس از حضور در کاخ سفید، تن به تعلیق تحریمهای ایران (حتی در صورت اعلام بازگشت به برجام) نخواهد داد. بایدن و دموکراتها معتقدند اگر تحریمهای بانکی، نفتی، اعتباری، بیمهای و... در قبال ایران تعلیق شود، اهرم «فشار هوشمندانه علیه ایران» از بین خواهد رفت. در چنین شرایطی دولت آمریکا نمیتواند پیوستگی این زنجیره خطرناک و ضد منافع ملی ایران را تضمین کند.
سوال اصلی اینجاست: دموکراتها در این باره چه تدابیری را اندیشیدهاند؟ پاسخ این سوال مشخص است: «بازگشت به برجام» در عین «عدم تعلیق تحریمهای ایران»! دموکراتها در مدیریت این بازی ید طولایی دارند! سال 2015 میلادی، زمانی که توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 مورد تایید کنگره آمریکا قرار گرفت، «جان کری» و «جک لو» وزرای اسبق خارجه و خزانهداری آمریکا در بیانیهای به شرکتها و مؤسسات اعتباری و بانکی در سراسر اروپا و جهان اعلام کردند در عین تعلیق تحریمهای ایران، آنها باید مراقب «ضریب ریسکپذیری سرمایه» خود در آینده باشند! آنها تعلیق تحریمهای ایران را با چاشنی «هشدار» به شرکتهای بینالمللی اعلام کردند. در این میان، هزاران شرکت و کمپانی خصوصی در جهان، پیام دموکراتها را به وضوح دریافت کردند! در نهایت، تعداد انگشتشماری از بانکهای بینالمللی (آن هم به صورت محدود) با ایران وارد تعامل شدند. نتیجه این بازی هدفمند، عدم حضور شرکتهای خارجی در ایران بود. تفاوت این مساله در دوران اوباما و ترامپ این بود که در دوران دموکراتها، شرکتهای خارجی از ترس «ریسک بالای سرمایهگذاری در ایران» وارد این حوزه نشدند و در دوران ریاست جمهوری ترامپ، از ترس «تحریم و مجازات مالی»!
این بار دموکراتها جهت تکرار این بازی، یک پشتوانه عینی نیز دارند: «تجربه دوران ریاستجمهوری ترامپ»! بایدن با استناد به خروج جمهوریخواهان از برجام در دوران ترامپ و امکان تکرار آن در دولت بعدی جمهوریخواه آمریکا، به شرکتها و کمپانیهای بینالمللی هشدار خواهد داد مراقب سرمایههای خود در تعامل اقتصادی با ایران باشند! در عین حال، بایدن تاکید خواهد کرد جلوی این شرکتها را جهت سرمایهگذاری در کشورمان نخواهد گرفت(!)
شاید برخی افراد سادهلوح تصور کنند دموکراتها تا الان صرفا روی پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 متمرکز بوده و بتازگی قصد چینش قواعد و تاکتیکهای بازی خود در قبال کشورمان را دارند! حتی در مواضع برخی دولتمردان ما در قبال پیروزی بایدن در انتخابات 2020، این رویکرد اشتباه و خطرناک قابل مشاهده است. فراتر از همه این موارد، دموکراتها با بازگشت اعلامی به برجام، در آینده قدرت پیدا میکنند با عنوان «عضو حاضر در توافق هستهای»، تهدید استناد به مکانیسم ماشه علیه ایران و کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد را پیدا کنند!
امیدواریم کسانی که به لبخندهای جو بایدن و عشوههای کریه دموکراتهای بدسابقه دل بستهاند، هر چه سریعتر متوجه شوند دموکراتها حتی از جمهوریخواهان نیز خطرناکترند.
***************************************
روزنامه خراسان**
نسبت به مرگ یکدیگر بی تفاوت شده ایم؟!/کورش شجاعی
متاسفانه از ابتدای شیوع کرونا تاکنون بیش از 38 هزار نفر از هموطنان عزیزمان قربانی این ویروس مخوف و مرموز شدهاند، و تاسف بارتر این که در چند هفته اخیر بنا بر اعلام وزارت بهداشت روز به روز تعداد مبتلایان کووید 19 افزایش یافته و به رقم بیش از 10 هزار نفر در روز رسیده است و تلختر این که تعداد جان باختگان روزانه این بیماری نیز به رکورد بی سابقه 459 رسیده یعنی در هر 3 دقیقه یک عزیز هموطن ما در اثر ابتلا به کرونا جان میبازد به تعبیری مثل این است که روزانه 3 هواپیمای مسافربری با ظرفیت 150 نفر سقوط میکند و همه سرنشینان آنها از دنیا میروند یا این که تصور کنیم روزانه تمام سرنشینان 11 اتوبوس مسافربری با ظرفیت هر کدام 40 نفر در جادههای کشور جان میبازند یقینا این آمار آن قدر وحشتناک و تلخ و تکان دهنده هست که همه ما از مسئولان گرفته تا آحاد مردم تمهیداتی اساسیتر و بسیار جدیتر برای مهار و کنترل این بیماری مرگبار انجام دهیم به ویژه این که برنامه ریزی مسئولان و همکاری مردم و از همه مهمتر ایثار و تلاش ارزشمند و بی وقفه مدافعان سلامت قبل از موج چندم و توفنده اخیر کرونا باعث شده بود که نه تنها شیوع کرونا مهار و کنترل شود و در نتیجه تعداد مبتلایان کاهش یابد بلکه آمار قربانیان حتی به رقم 37 نفر در روز کاهش یافت.
اما چرا پس از آن موفقیتهای بزرگ در عرصه مهار و کنترل کرونا و کاهش مرگ و میر مدتی است که در عین تداوم تلاش کم نظیر مدافعان سلامت، علاوه بر شیوع گسترده و افزایش تعداد مبتلایان، آمار جان باختگان نیز به شکل بسیار نگران کنندهای بالا رفته است؟! اگر چه بیان و بررسی دلایل افزایش ابتلا و مرگ و میر بر اثر کرونا برعهده و در صلاحیت کارشناسان بهداشت و درمان و دیگر افراد ذی صلاح است اما به چند دلیل روشن و آشکار و خصوصا «نقش مردم» در این ماجرا میتوان اشاره کرد.
1 - حتما اجرایی شدن برخی تصمیمات ستاد ملی مقابله با کرونا در شیوع گسترده و آمار مرگ و میر در موج اخیر بسیاری موثر بوده است.
2 - گرچه رسانهها و به ویژه رسانه ملی برای ترغیب مردم به رعایت شیوه نامههای بهداشتی تلاشهای فراوانی کرده اما رساندن «پیامهای اقناعی» به مخاطبان و گسترش جامعه هدف از جمله وظایف رسانه هاست که گویا دراین زمینه آن چنان که باید دقیق عمل نکردهاند.
3 - بی گمان برخی کارکنان ادارات و سازمانهای دولتی و غیردولتی در محل کار خود به دلایل مختلف آن چنان که باید شیوه نامههای بهداشتی تعیین شده برای مهار کرونا را رعایت نکردند که هر یک از ما مردم به نوعی با این صحنهها مواجه شده ایم. آیا همین رفتارها در شیوع کرونا موثر نبوده است؟!
4 - ازدحام در بعضی دوایر و سازمانهای دولتی و غیردولتی به دلیل تحقق نیافتن «دولت الکترونیک» و پاسخ گو نبودن این سازمانها در فضای مجازی و راه نیفتادن کار مردم در این فضا عامل موثر دیگری در گسترش این بیماری شده است.
5 - رعایت نشدن پروتکلهای بهداشتی توسط شاغلین برخی اصناف نیز در گسترش کرونا موثر بوده است.
6 - بدون تعارف تداوم برخی جشنها و مهمانیها و دورهمیهای خانوادگی و مجالس ترحیم نیز حتما در گسترش موج اخیر کووید 19 تاثیر به سزایی داشته است.
7 - بی تفاوت شدن برخی از ما مردم نسبت به این بیماری و رعایت نکردن شیوه نامههای بهداشتی در خانواده و جامعه از دیگر عوامل موثر در شیوع کروناست.
8 - هنوز که هنوز است در برخی از ادارات و سازمانها و در برخی پاساژها و مغازهها و. .. ممنوعیت ارائه خدمت به کسانی که ماسک نمیزنند، جدی گرفته نمیشود! آیا این رفتارها خود عامل موثری در گسترش کرونا نیست؟!
9 - آیا رفتار برخی از ما مردم که به دلایل مختلف از جمله «خودخواهی افراطی» در این شرایط بحرانی همه گیری کرونا حتی ماسک نمیزنیم و از سفرهای تفریحی صرف نظر نمیکنیم در افزایش ابتلا به این بیماری و مرگ ناشی از آن موثر نیست؟!
10 - بی گمان تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر با زبان نرم و دلسوزانه و مودبانه در مواجهه با آن عده از هموطنانی که شیوه نامههای بهداشتی مقابله با کرونا را رعایت نمیکنند نیز در گسترش این بیماری موثر بوده است.
11 – حتما جهشهای ژنتیکی ویروس منحوس کرونا نیز در گسترش بیماری کووید 19 موثر بوده است.
12 – و یقینا در قرنطینه نبودن تعدادی از مبتلایان به کرونا در شیوع گسترده موج اخیر این بیماری تاثیر داشته است.
و. ..
با این اوصاف و با وجود هجمه مرگبار ویروس کرونا و موج جدید این بیماری و با در نظر گرفتن نزدیک شدن به فصل سرما و افزایش تعداد مبتلایان به سرماخوردگی و آنفلوآنزا که علایم آن شباهتهایی به بیماری کووید 19 دارد و با توجه به آمار تکان دهنده جان باختن هر 3 دقیقه یک نفر از هموطنانمان آیا وقت آن نرسیده که هر یک از ما مردم بنا بر وظیفه شرعی، انسانی، اخلاقی، وجدانی و عاطفی برای جلوگیری از گسترش و شیوع هر چه بیشتر کرونا و کاهش و به صفر رساندن آمار مرگ و میر عزیزانمان، شیوه نامههای بهداشتی را رعایت کنیم. به شست و شوی دست هایمان اهمیت دهیم، مسافرت نرویم، پاساژگردی نکنیم، حتما ماسک بزنیم و. ..
تا علاوه بر این که نقش خود را در مهار کرونا به خوبی ایفا کنیم بلکه مهمتر این که وجدانمان نزد خود و پیشگاه خداوند عالمیان راحت باشد که ما در ابتلا و جان باختن افراد خانواده و جامعه خود نقشی نداشته ایم و نسبت به قربانی شدن و مرگ یکدیگر بی تفاوت نبوده، نیستیم و نخواهیم بود.
***************************************
روزنامه ایران**
تغییر مسیرعربستان و امارات از ترامپ به بایدن/مصیب نعیمی
کارشناس مسائل خاورمیانه
اگر چه خوی استعمارگری و سلطهجویی امریکا و همچنین حمایت سردمداران امریکا از رژیم صهیونیستی تغییر چندانی نخواهد کرد، اما روابط امریکایی که جو بایدن رئیس جمهور آن باشد، با رژیمهای عربستان و امارات نسبت به امریکای ترامپ، حتماً تغییر خواهد کرد و همانطور که یکی از روزنامهنگاران عرب گفت، از این پس میتوان امارات و عربستان را یتیم خواند. چرا که حتى در صحنه داخلی در مظان اتهام هستند و مدتها پشتیبانی مالی گسترده از «دونالد ترامپ» چه در دوره زمامداری او و چه در هنگامه کارزار انتخاباتی 2020 به امید اینکه دور بعدی به نفع ترامپ تمام شود، داشته اند. از طرف دیگر نوع سیاست جو بایدن و دموکراتها در قبال خاورمیانه متفاوت است و برعکس ترامپی هستند که با تکرویها و فردمحوریهای خود در بحرانهای مختلف منطقهای دست به انتحار سیاسی میزد. آنها میدانند، سیاستهایی که ترامپ در سالهای گذشته در خاورمیانه پیاده کرد، تنها موجب آسیبهای زیادی برای امریکا شده و بنابر این درصدد تغییر آنها خواهند بود. یکی از این مسائل جنگ یمن است که به گفته سران دموکرات مورد حمایت بایدن قرار نخواهد گرفت. ضمن اینکه به نظر نمیرسد، بایدن همچون ترامپ بخواهد هزینه حمایتهای بیجا از عربستانی که به عنوان رژیمی کودککش و رژیمی که مخالفان خود همچون خاشقچی را به مسلخ میبرد، بپردازد و لذا این دو امر میتواند عربستان را در انزوای کامل فرو ببرد. امارات نیز که تقریباً در تمام جنایات 10 سال اخیر عربستان شریک بوده است، از جمله جنگ یمن، ادامه بمباران غیر نظامیان و کشتارهایی که مورد بدنامی غرب در ادعای حقوق بشر بوده، در دوره بایدن، شرایطی مشابه عربستان خواهد داشت. ضمن اینکه ارتباط برخی امرای سابق عربستان و عموزادگان محمد بن سلمان که در بند زندان اسیرند و از دایره قدرت خارج شدهاند، با جو بایدن و دموکراتها را نباید فراموش کرد. زیرا ارتباط آنها همچنان ادامه دارد و قطعاً دموکراتها ترجیح خواهند داد، به جای حاکمان فعلی عربستان که از موقعیتی متزلزل برخوردارند، با کسانی که پیشتر با آنها در ارتباط بوده و به آنها اعتماد بیشتری دارند، در ارتباط باشند. همینطور است وضعیت در امارات که محمد بن زاید با تکرویهای خود، همه برادرانش را از صحنه خارج کرده و موجب اختلاف بین حکام هفتگانه امارات چه در مسأله جنگ علیه یمن و چه موضوع عادیسازی رابطه با رژیم صهیونیستی شده است. امروز از نگاه شخصیتهای کارشناس منطقه، عربستان و امارات و بحرین از نوعی سرخوردگی آشکار رنج میبرند که مجبور هستند به دنبال راهکاری برای خروج از این وضعیت باشند. گرچه فرصتهایشان محدود است و هزینههای آتی برای آنها بالا خواهد بود. با توجه به معادلات جدید و باخت زمامداران امارات و عربستان استراتژی منطقی و صادقانه جمهوری اسلامی ایران در تنشزدایی از منطقه و ممانعت از نفوذ دشمنان توطئهگر میتواند تنها راهکار رهایی از ترفند آنان بوده و همانگونه که وزیر خارجه کشورمان راهکار برونرفت از این چالش را همگرایی میان کشورهای منطقه و همزیستی مسالمتآمیز میان همسایگان دانستند ایران اسلامی با سعه صدر مثالزدنی خود تلاش خواهد کرد وحدت میان ملتهای منطقه را بازگردانده و کابوس جنگهای خانمانسوز را از این منطقه استراتژیک دور کند.
***************************************
روزنامه شرق **
ترامپ، کشته دست خود/سیدعلی طباطبایی-استاد دانشگاه
از ترومپت ترامپ دیگر صدایی نمیآید. اگر هم میآید، کسی به آن گوش فرانمیدهد. ترامپ، رئیسجمهور غیرمتعارف آمریکا به آخر خط رسیده و در تونل تنهایی خودساخته به روزهای آتی فکر میکند؛ روزهایی که در آن، او به تحلیل و تعلیل «اخراج دموکراتیکش» از کاخ سفید خواهد پرداخت؛ البته اگر ذهن خسته و درمانده از شکستش، یاریاش کند.چهار سال قبل مردم آمریکا خسته از ساختار متصلب حاکمیت آمریکا در واشنگتن، به ترامپ رأی دادند؛ چراکه او را تجسم رؤیای آمریکایی میدیدند. مردی که شهرت و ثروت و اراده خود را با قدرت سیاسی ترکیب کرده و مدعی ایجاد تحول در واشنگتندیسی بود. اما ترامپی که به دنبال ایجاد تحول در واشنگتن بود، نتوانست در نقش جدیدش بهعنوان رئیسجمهور، خود متحول شود و در قامت پرزیدنت ایالات متحده رفتار کند و مقامی که او را برکشیده بود چون چاه ویلی او را به درون خود کشید و به زیر افکند.یک تصویر از میان میلیونها تصویر ترامپ در ریاستجمهوری چهارسالهاش معرف او و معرف داوری دیگران در خصوص است؛ این تصویر را حتما دیدهاید. اما یکبار دیگر پس از جستوجوی اینترنتی ببینید. این تصویر مربوط به نشست سران گروه هفت است که ترامپ در صندلی نشسته و دیگر سران گروه ۷ ایستاده به دور او حلقه زده و سعی میکنند او را در خصوص سادهترین موضوعات توجیه کنند. درحالیکه او مانند کودکی لجباز دیگر سران گروه ۷ را جدی نمیگیرد.این تصویر، بیانی روشن از رفتار و گفتار نامتعارفترین رئیسجمهور ایالات متحده در صدساله اخیر یا به بیانی بدترین آنهاست؛ مردی که پس از پیروزی چهار سال قبل «بازیگر اصلی تئاتر رؤیاهایش» شناخته شد اما درک نکرد که «پرزیدنت آمریکا» با تمام نقشهای قبلی او هم از نظر شکل و هم از نظر ماهیت متفاوت است. اگر او در تمامی فعالیتهای 50ساله اخیر خود با تکیه بر نقش کارگزارانهاش و در مقام فاعل با اراده به تمامی خواستههایش رسیده بود اما از درک ساختار در مقام ریاستجمهوری آمریکا عاجز ماند؛ آنهم چهار سال تمام.ترامپ رئیسجمهور نفهمید یا نخواست بفهمد که همان متدولوژی رفتاری پنج دهه اخیر زندگی شخصی خود، از فعالیت در ساختمانسازیهای پدرش در نیویورک تا شرکت در انتخابات ریاستجمهوری، نمیتواند در مقام رئیسجمهور آمریکا نیز تداوم یابد.او مقام ریاستجمهوری ایالات متحده را همتراز ریاست شرکتهای ترامپ میپنداشت. او در چهار سال درک نکرد که رئیسجمهور آمریکا، با رئیس شرکتهای ترامپ متفاوت است. نیاموخت موضوعات سیاسی کیسهای تجاری نیستند که لزوما با بدهبستان حلوفصل شوند. رئیسجمهور آمریکا در تبادل و تعامل با دیگر ساختارهای ایالات متحده رئیسجمهور ایالات متحده میشود و رئیسجمهور ایالات متحده نیز محدود به دیگر ساختارهای پیداوپنهان آمریکاست. به همه کس و همه چیز تاخت. تنها تفسیر خود از واقعیات را درست میپنداشت. بهراحتی دروغ میگفت و هیچگاه سعی نکرد چیزی از کسی بیاموزد و همه را علیه خود شوراند. از زخم زبان و تحقیر و توهین و استهزای او کسی در امان نماند او نیمهشب از خواب برمیخواست تا به کسی که از او انتقاد کرده بود، در توییتر پاسخ محکمی دهد. او به نزدیکان خود پستهای غیرمتعارف بخشید. داماد یهودیاش را مرکز ثقل کنشهای خاورمیانهای دولت خود قرار داد. دخترش ایوانکا را بهعنوان مشاور ارشد خود برگزید. پسرانش در هر موضوعی وارد شدند و «حوزه تخصصی کاخ سفید» را به «حوزه شخصی کاخ سفید» تبدیل کرد.ترامپ در کتاب «Think big» خود میگوید من همیشه انتقام میگیرم. اگر کسی آزارتان بدهد و شما تلافی نکنید، از او هم بدتر هستید. او همچنین در کتاب دیگر خود «Trump and the art of deal» میگوید: دنیا محل معاملهکردن است و با معامله هر چیزی را میتوان حلوفصل کرد. او از چارچوب فکری «معامله و انتقام» در قامت ریاستجمهوری آمریکا خارج نشد و شد اینکه دیدیم. او درکی از هنر آموختن
«The art of learning» نداشت. شبکه خبری CNN که به شکل دائمی، دروغها و ادعاهای غلط ترامپ را رصد و منتشر میکند، گزارش کرده که ترامپ از زمان تحلیف در ژانویه سال ۲۰۱۷ روزانه شش دروغ و ادعای نادرست مطرح کرده است. در دوره کرونا دروغها، سخنان عجیب و غیرعلمی ترامپ رشد روزافرون یافت و در زمانی که روزانه هزار نفر در آمریکا بر اثر کرونا میمردند، ادعا کرد که همه چیز تحت کنترل است.فهرست بلندبالای اخراجیهای کابینه ترامپ به دلیل مخالفت با او، ارائه نظریات مغایر با اهداف ترامپ یا ارائه نظرات کارشناسی یا اینکه مجیزگوی ترامپ نبودهاند، شاهدی بر ذهن انتقامجوی او و «شخصیسازی امر سیاست» توسط ترامپ است. تعداد و تعدد اخراجها در کابینه و کاخ سفید توسط ترامپ به حدی است که در تحلیل آن باید حتما سراغ ذهن مشوش ترامپ رفت.
ترامپ جهد بلیغ کرد تا دوستان خود را تبدیل به دشمنان کند. کافی است فقط به کتاب خاطرات جان بولتون The room where it hapened نظری بیندازید تا خاطرات جان بولتون از ذهن نامرتب یک رئیسجمهور و میزانی را که او با انتشار 600 صفحه خاطرات به اعتبار ترامپ ضربه زد، در نظر بگیرید.
اینک ریاستجمهوری مردی به پایان میرسد که ساعات بیشتری را در زمین گلف خود نسبت به دفترش در کاخ سفید سپری کرده، مردی که فنلاند را بخشی از روسیه و بلژیک را شهری زیبا توصیف کرده است. مردی که به متن سخنرانی نیازی نداشت و حوصله خواندن گزارشهای راهبردی مرتبط به سیاستگذاریهای مهم کشورش را هیچگاه پیدا نکرد. مردی که سوتیها و افتضاحهایش یک پرونده جذاب و پرمخاطب در موتورهای جستوجوی اینترنتی است. مردی که در چهار سال ریاستجمهوری آموختن را نیاموخت. مردی که از ادعاهای او در خصوص تقلب در انتخابات سال ۲۰۲۰ حتی تعدادی به اندازه انگشتان یک دست نیز در ساختار آمریکا حمایت نکردند.
اینک ترامپ در میان چند رئیسجمهور مستقر تاریخ ایالات متحده است که برای بار دوم انتخاب نمیشود. کسی که تقریبا به تمام قولهای انتخاباتی خود عمل کرد اما قربانی رفتار و گفتار خود شد.
کسی که سعی نکرد یا درک نکرد که جایگاه ریاستجمهوری آمریکا جایگاهی متفاوت است. مردی که خود رأسا کمر به قتل خود بسته بود و سرانجام کشته دست خویش شد. شاید پس از ژانویه ۲۰۲۱ ترامپ فرصت بیشتری پیدا کند تا در خصوص متن «text»، فرامتن «context»، کارگزار «agency»، ساختار «structure» و «ژرفاساختار» deep structure در سیاستورزی ایالاتمتحده درک بیشتری پیدا کند. «فوکویاما» فیلسوف معروف آمریکایی میگوید: ترامپ همان کارهایی را انجام میدهد که همه میترسند او بخواهد آنها را انجام دهد. و در نهایت اینکه، بزرگی به طنز اما جدی گفته است که هر ملتی یک «خریت» به تاریخ بدهکار است. آیا ملت آمریکا با انتخاب ترامپ بدهیاش به تاریخ را پرداخته یا اینکه باید در انتظار چیزهای جدید در تاریخ آمریکا باشیم.
***************************************