روزنامه کیهان **
تعارف سرمایه کشور به دشمن در ظرف مجازی!/ عباس شمسعلی
فضای مجازی پدیده برجسته عصر حاضر است که در کنار مزایا و فرصتهای کمنظیر و کاربردی آن نمیتوان از خطرات و تهدیدهای موجود در این فضا بهویژه برای گروههایی با سن و سال کم یا فاقد تبحر، تسلط و سواد رسانهای بهراحتی گذشت. امروزه در تمام دنیا کارشناسان عرصه ارتباطات و رسانه و فضای مجازی بر روی خطرات حضور بدون کنترل کودکان و نوجوانان در فضای بیکران مجازی اتفاق نظر دارند، تا حدی که حتی در کشورهای غربی نیز پروتکلها و قوانین سرسختانهای از جمله تعیین سن برای استفاده از برخی پیام رسانها یا شبکههای اجتماعی برای پیشگیری از آسیب دیدن کودکان و نوجوانان تعیین شده است. از جمله این قوانین میتوان به محدودیت سنی استفاده از اینستاگرام در بسیاری از کشورها اشاره کرد.
اینستاگرام که بیشتر مبتنی بر انتشار و اشتراک تصاویر و تعامل و تبادلنظر پیرامون آنها میباشد در کنار برخی بهرهبرداریهای مثبت، امروزه تبدیل به دنیایی رنگارنگ و فریبنده از انواع خطرات و تهدیدهای فرهنگی، اجتماعی و تربیتی شده است. ترویج تصاویر و محتواهای غیراخلاقی، مستهجن، خشن، مضر و گمراهکننده و حتی خرید و فروش سلاح، مواد مخدر و... در این بستر به حدی است که در کشورهای غربی از اینستاگرام بهعنوان یکی از آلودهترین شبکههای اجتماعی یاد میشود و همانطور که اشاره شد برای جلوگیری از ورود و آسیب به کودکان و نوجوانان در این فضا قوانین و محدودیتهایی اتخاذ شده است.
در کشور ما نیز سالهاست در سایه غفلت از معرفی نمونههای بومی موجود و مشابه و قابل اتکا و نبود حمایت متولیان امر از آنها، اینستاگرام طرفداران فراوانی پیدا کرده است و بسیاری از افراد هر روز و شاید هر ساعت به هر بهانه مشغول ثبت تصاویر و لحظات زندگی روزمره خود در این فضا هستند. فضایی که متأسفانه به علت نبود نظارت و فاصله زیاد ارزشهای حاکم بر آن با ارزشها و فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی حاکم بر جامعه و مورد قبول و باور مردم، روزبهروز شاهد عمیقتر شدن تهدیدات و اثرات نامطلوب آن در سطح جامعه هستیم که میتوان به ترویج رسمی فساد و خشونت تا تبلیغ منفی علیه ارزشها و باورهایی همچون حجاب و اعتقادات مذهبی، تغییر محسوس سبک زندگی و موارد متعدد دیگر بهعنوان نمونههایی از این اثرات اشاره کرد.
البته همچون هر بخش دیگری از فضای مجازی نمیتوان از استفاده صحیح بسیاری از افراد از این بستر از جمله ایجاد یا تقویت کسبوکار و فعالیت اقتصادی سالم، برخی فعالیتهای صحیح تبلیغی و فرهنگی و موارد مشابه دیگر بیتفاوت گذشت (هرچند برخی معتقدند در این عرصهها نیز چون زمین بازی در اختیار دشمن است نمیتوان انتظار اثرگذاری گسترده و مثبتی داشت) ولی موضوع اصلی روح حاکم بر این فضا و هدایت هدفمند آن از سوی کسانی است که نه از روی خیرخواهی بلکه با هدف بهرهبرداریهای خاص سر این رشته را در اتاقهای فکر غربی در دست دارند. سردمدارانی که بارها با بستن صفحات مروج ارزشهای اصیل اسلامی یا افراد و گروههای مخالف با جریان استکبار جهانی و صهیونیست از جمله در مواردی همچون حذف تصاویر شهید سردار سلیمانی یا حذف سخنان علیه رژیم صهیونیستی و یا حذف (موقت) پیام اخیر رهبر معظم انقلاب به جوانان فرانسوی و موارد متعدد دیگر از یکسو و باز گذاشتن دست گروههای ضددین و معاندین و منافقین و سایر دشمنان مردم ایران از سوی دیگر، خوی و آبشخور فکری خود را به نمایش گذاشتهاند. بر این اساس، کارشناسان زیادی تاکنون نسبت به خطرات فعالیت بدون قید و شرط شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام در کشور و نبود نظارت کافی و اثرگذار بر روی آنها هشدار دادهاند، اما هر روز که میگذرد شاهد رواج بیشتر و البته اثرگذاری نامطلوبتر ملموس و این رهاشدگی منفعلانه شبکههای اجتماعی غیربومی همچون اینستاگرام در کشور هستیم.
یکی از نکات مهم در این زمینه، ترویج و میدان دادن گسترده و بیش از حد معقول به این شبکههای اجتماعی و اینستاگرام در رسانه ملی است.
«حتماً به صفحه اینستاگرام ما سربزنید»، «منتظر دیدن نظرات شما در صفحه اینستاگراممان هستیم»، «ما را در اینستاگرام دنبال کنید»، اینها تبلیغات مربوط به یک کالا یا فروشگاه نیست بلکه دعوت مکرر از مخاطبان برنامههای مختلف صداوسیما برای حضور فعال در شبکه اجتماعی اینستاگرام است. حجم گسترده دعوتهای پرتکرار از مخاطبان بزرگسال به این شبکه اجتماعی خاص که در جای خود قابل تأمل و نیازمند بررسی است موضوع این نوشتار نیست، آنچه در این ماجرا بیش از هر چیز جلب توجه میکند و البته شاید تعجبآور باشد این است که بخش عمدهای از این درخواستها و دعوتها که گاه به خواهش و التماس هم نزدیک میشود! در برنامههای پرمخاطب ویژه خردسال و کودک و نوجوان مطرح میشود.
آیا اینکه برنامههای فلان عمو و خاله تلویزیونی که دارای مخاطب چندین میلیونی و مستمر در بین کودکان و نوجوانان هستند هر روز اقدام به تبلیغ و دعوت از مخاطبان کم سن و سال خود برای عضویت و حضور در اینستاگرام میکنند با توجه به خطرات مذکور نباید نگرانکننده باشد؟
به راستی یک برنامه تلویزیونی مخصوص کودکان و نوجوانان با مخاطب چندمیلیونی چه نیازی به عضوگیری از آنها در اینستاگرام دارد؟ اگر هدف تعامل و استفاده از نظرات است آیا تنها راه اینستاگرام پرخطر است؟
اصرار سازندگان و گردانندگان این برنامهها برای کشاندن مخاطبان خود به فضای آلودهای همچون اینستاگرام بر اساس کدام مصلحت و سند فرهنگی است؟ مگر وظیفه و رسالت یک برنامه تلویزیونی بهویژه در گروه کودک و نوجوان چیزی جز آموزش و ارتقای سطح تربیتی مخاطب است؛ پس چرا بسیاری از برنامهها اصرار بر کشاندن مخاطب کم سن و سال خود به فضای ناامن مجازی دارند؟
از برادر ارجمند جناب آقای دکتر علیعسگری رئیس متعهد سازمان صداوسیما و سایر مدیران دغدغهمند رسانه ملی انتظار میرود با جدیت بیشتری به این هشدار دلسوزانه توجه کرده و مانع آسیب به نسل آیندهساز و سرمایه ارزشمند کشور یعنی کودکان و نوجوانان پاک و عزیزمان شوند. اینکه در یک شبکه رسانه ملی از مضرات رهاشدگی فضای مجازی گفته شود و در شبکهای دیگر فرزندان این کشور به همین فضای رها شده دعوت شوند زیبنده نیست.
تلاش مصرانه برای کشاندن کودکان و نوجوانان به ورطه بدون کنترل و رهاشدهای همچون اینستاگرام، موضوع مهمی است که باید بهطور ویژه مورد توجه قرار گیرد. تلاشی که در کنار برنامههای پرمخاطب ویژه کودکان و نوجوانان در رسانه ملی، از طریق روشهای مختلف از جمله تبلیغ اینستاگرام بر روی خوراکیها تا فعالیت برخی مراکز و موسسات آموزشی دولتی و غیردولتی و آموزشگاههای مختلف با مخاطبان گسترده از کودکان و نوجوانان در اینستاگرام و موارد دیگر قابل مشاهده است.
اینکه فعالیت مدارس در شبکه مجازی غیربومی از سوی آموزش و پرورش ممنوع اعلام میشود اما مدارس زیادی بهویژه مدارس غیردولتی دارای صفحه اینستاگرام و کانال تلگرام و واتسآپ و... هستند یعنی سپردن سرنوشت تربیت کودکان و نوجوانان به بخشنامههای فرمالیته و کمرمق!
اصرار بر کشاندن کودکان و نوجوانان به فضای باتلاقگونهای همچون اینستاگرام از طرق مختلف در حالی است که این روزها به علت شرایط و محدودیتهای کرونایی آموزش مدارس به ناچار در بستر فضای مجازی در حال اجراست و طبیعتاًًً دانشآموزان امکان و فرصت بیشتری برای حضور در این فضا دارند، پیش از این هم بارها از سوی کارشناسان و بهویژه رهبر انقلاب نسبت به لزوم توجه به خطرات حضور پر دامنه دانشآموزان در فضای مجازی در کنار مزایای پوشش آموزش از راه دور تذکر و هشدار داده شده است. از دیگر خطرات فضایی همچون اینستاگرام برای کودکان و نوجوانان، ترویج سبک زندگی نامانوس با ارزشهای جامعه است. متأسفانه اینستاگرام امروزه تبدیل به ویترین تبلور گسترده چشم و همچشمی و ارتقای جایگاه آن از سطح خانواده و فامیل یا محله و اداره به سطح کشور و حتی جهان شده است. امروزه اشتراک تصاویر غذاهای آنچنانی و تفاخر به لباس و مبلمان و... در اینستاگرام بیداد میکند. آیا این فضا با این ویژگی میتواند کودک و نوجوان ما را هماهنگ با باورهای مترقی دین و آیین ما یعنی ارزشگذاری انسانها بر اساس تقوا، انسانیت، اخلاق و سایر مکارم تربیت کند یا آنها را در مسیر غلط ارزشگذاری بر اساس مال و تصاویر خودرو و خوراک و پوشاک وارد میکند؟ نقل است که شهید بزرگوار «غلامعلی پیچک» بستنیای که مادرش برای وی خریده بود را برای رعایت حال سایر بچههای محله تا رسیدن به خانه در آستینش پنهان کرده بود؛ وقتی به خانه رسیدند به مادرش گفت: «بستنیم آب شد ولی دل بچههای تو کوچه آب نشد»، آیا سبک زندگی بر پایه خودنمایی و تفاخر در اینستاگرام اجازه معرفی چنین الگوهایی که حتی به اندازه یک بستنی طاقت چشم خیره دیگران را نداشتند به فرزندان ما میدهد؟ از سوی دیگر قهرمانسازیهای پوشالی در اینستاگرام و ارزشگذاری برخی انسانهای تهی و کممایه بر اساس تعداد لایک و فالوور، باعث انحراف اذهان کودکان ما از قهرمانان واقعی و انسانهای مفید میشود. آیا از کودک و نوجوانی که با اصرارهای مشکوک وارد اینستاگرام شده و حال تحت تأثیر نظام ارزشگذاری و قهرمانسازی و چهرهسازی از افراد کمارزش بر اساس تعداد لایک و فالوور قرار گرفته است میتوان انتظار داشت از اساطیر و قهرمانان و مفاخر واقعی گذشته و حال خود شناخت داشته باشد؟
در این بین متأسفانه برخی خانوادهها و والدین نیز بیتوجه به خطرات موجود و حاکم بر فضایی همچون اینستاگرام با توجیه بهروز بودن زمینه ورود بدون کنترل فرزندشان را به این فضای پرخطر فراهم میکنند.
نکته پایانی اینکه دشمنانی که از هر فرصتی برای نفوذ در ذهن و روح فرزندان و آیندهسازان این کشور استفاده میکنند، از تعارف این سرمایههای عزیز و ارزشمند کشور در ظرف مجازی از سوی متولیان و مسئولان فضای مجازی رها شده به شدت استقبال میکنند و تاکنون کردهاند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
نقش سازش در حمله به سفارت/کبری آسوپار
پاسخ این پرسش که چه کسانی سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند، دیگر بدیهی به نظر میرسد. نقش مخالفان ایرانی آمریکا در این تسخیر روشن است اما آنان که دولت را در دست داشتند و حامی رابطه با آمریکا و بلکه وارد شدن از در سازش با ایالاتمتحده بودند نیز، نقش پررنگی در شکلگیری این رویداد داشتند و میتوان گفت سازشکاری آنان زمینه را فراهم کرد برای آنکه دانشجویان پیرو خط امام، تسخیر سفارت آمریکا را گزینهای ناگزیر در برابر خود ببینند.
مهدی بازرگان و دولت موقتش نه فقط از تعامل عادی و حتی دوستانه میان ایران و آمریکا استقبال میکردند، بلکه خود این تعامل را در پشتپرده سیاست پیش برده و تا حدی اجرایی هم کرده بودند. این در حالی بود که دولت آمریکا به دلیل عدم استرداد دیکتاتور مخلوع ایران، خشم دیرینه مردم ایران از ایالاتمتحده را شعلهور کرده بود. بازرگان، رئیس دولت موقت، تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در گفتوگویی با نیویورکتایمز اعلام میکند: «دولت ایران مشتاق است روابط خوب خود با آمریکا را از سر بگیرد». این اما موضع رهبر کبیر انقلاب و مردم نبود. حتی موضعی با طرفداران حداکثری هم نبود و غالب مردم، رابطه با آمریکا را پس از چند دهه کارشکنیهای ایالاتمتحده در راه خواستهای سیاسی مردم ایران که از کودتا علیه دولت مصدق شروع شده بود، عادی نمیدانستند و اشتیاقی هم برای از سرگیری آن نداشتند. ولی واقعیت آن بود که این موضع اگر چه دارای حامیان حداقلی اما موضع «دولت» بود؛ نهادی که قدرتش در اجرایی کردن موضع و نظر خود اگر چه صرفا در چارچوب ساختارهای قانونی، دیگر حداقلی نبود و مسؤولیت تنظیم روابط خارجی را هم بر عهده داشت.
آمریکاییها هم میدانستند اشتیاقی که بازرگان آن را در یکی از مشهورترین و معتبرترین روزنامههای آمریکایی بیان کرده، صرفا یک ژست دیپلماتیک نیست. کاردار سفارت آمریکا در ایران مینویسد: «مناسبات حسنه با ایالاتمتحده از اعتقادات شخصی نخستوزیر است؛ هنگامی که دادن پست وزارت خارجه به یزدی مورد بحث بود، نخستوزیر از یزدی درباره این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرد یزدی از مناسبات دوستانه با آمریکا پشتیبانی میکند».
در همان آغازین هفتههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت آمریکا در تهران این جو ضدآمریکایی در ایران را رصد کرده و در گزارشهای خود به دولت متبوعش میآورد و حتی از احتمال حمله به سفارت توسط مردم میگوید و بر «اختلاف میان رهبری انقلاب و دولت موقت در این رابطه» تاکید میکند.
این اختلاف البته پنهان هم نبود که حال بخواهیم رد آن را در گزارشهای محرمانه آمریکاییها بیابیم. موضعگیریهای حضرت امام خمینی و مسؤولان دولت موقت عیان بود و هر ناظری این اختلافات را درمییافت. سران حکومت پهلوی محاکمه میشدند، دولت آمریکا با مداخله و انتشار بیانیههای اعتراضآمیز تهدید میکرد که روابط ایران و آمریکا به خطر میافتد، دولت بازرگان سکوت میکرد، امام میگفتند «الهی که به خطر بیفتد! رابطه با آمریکا را میخواهیم چه کار!»
بدیهی بود این روند در کنار خشم مردم از دولت آمریکا و شور انقلابی آن ایام، نمیتوانست همینطور بیاتفاق و ساده به پایان برسد. چشم و گوشی اگر تیز بود، درمییافت تعامل میان ایران انقلاب کرده با ایالاتمتحده مداخلهجو، آبستن اتفاقی بزرگ خواهد بود؛ آنچنان که چشم و گوش جاسوسان سفارت آمریکا در تهران آن را دریافته بود. این خرمن اختلاف که یک سویش به استقلال و سوی دیگرش به وابستگی میرسید، برای آتش گرفتن منتظر یک جرقه بود؛ جرقهای که بازرگان در الجزایر و دیدار با زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا آن را روشن کرد و شعلههای آتش آن تا دیوارهای سفارت آمریکا در تهران رسید. در حالی که مردم ایران مهیا میشدند نخستین ۱۳ آبان پس از انقلاب اسلامی را گرامی بدارند، تصاویر دیدار بازرگان و برژینسکی از تلویزیون پخش شد و همه تجمعات پراکنده و خردی را که در هفتههای قبل آن علیه آمریکاییها برگزار شده بود، بر محور خشمی مشترک علیه دولت آمریکا و دولت موقت بازرگان جمع کرد.
این ملاقات نشان داد دولت موقت نهتنها ارادهای برای ایستادگی مقابل دخالتها، جاسوسیها و کارشکنیهای دولت آمریکا ندارد، بلکه پیریزی زیرساختهای سازش و وابستگی را از خفا به علن آورده است. دیگر، ناگفته هم عیان است که دانشجویان وقتی از دولت برای حفظ منافع ملی و حفظ «استقلال» ناامید شدند و یکی از اصلیترین اهداف انقلاب اسلامی چند ماه قبل مردم را در خطر دیدند، خود وارد عمل شدند. اگر دانشجویان و مردم و مسؤولان انقلاب، دولت را متعهد به حفظ استقلال و تامین منافع ملی مقابل آمریکا میدیدند، آیا تسخیر لانه و حمایت از آن و حتی «انقلاب دوم» نامیدن آن موضوعیتی پیدا میکرد؟!
لذا باید گفت حمله به مرکز جاسوسی آمریکا در تهران، همزمان حمله به سیاستهای سازشکارانه دولت بازرگان هم بود و البته کوتاه کردن دست یکی، قطع دست آن دیگری هم بود. چنانکه استعفای دولت بازرگان بر محور «نگذاشتند کار کنیم پس میرویم»، پس از تسخیر لانه جاسوسی برخلاف استعفاهای دیگرش، توسط حضرت امام پذیرفته شد و آمریکاییها آخرین راه ارتباطی با ایران را از دست دادند.
مردم وقتی دولتی را- مستقیم یا غیرمستقیم- انتخاب میکنند، در واقع برای حفظ منافع ملی که از آن جمله، عزت و استقلال ملی در سیاست خارجی است، به آن دولت اختیار میدهند و دولت متعهد به تامین آن است. وقتی دولتها وظایف خود در سیاست خارجی را بدرستی ایفا نمیکنند و حداقل بخشی از مردم از دولت ناامید میشوند، خیلی محتمل است که خود وارد عمل شوند و طبیعتا این ورود، چون اغلب کارشناسانه یا مبتنی بر مصلحت نیست، ممکن است آسیبهایی به همراه داشته باشد.
حال، به سال ۹۴ برویم؛ واکنشهای دولت ایران به کارشکنیها و اقدامات دولت عربستان را بررسی کنیم؛ از حمله به سفارت ایران در بیروت تا ممانعت از ورود هواپیماهای ایرانی به فرودگاه صنعا تا تعرض به ۲ نوجوان ایرانی در فرودگاه جده تا حمله به سفارت ایران در یمن تا کارشکنی عربستان در مسیر مذاکرات هستهای و نیز اقدامات دولت سعودی برای کاهش قیمت نفت تا حادثه جرثقیل و بعد فاجعه منا و راه ندادن مقامات ایرانی به عربستان و اقدام اولیه برای پس ندادن پیکر قربانیان ایرانی و عدم حضور رئیسجمهور در کشور و رفتن روحانی به آمریکا و حتی عدم اعلام عزای عمومی توسط دولت و... واکنش دولت ایران را ببینیم و بررسی کنیم. آیا کمکاریهای دولت و حتی ورودشان از در سازش با آلسعود، در حمله به سفارت عربستان پس از اعدام آیتالله شیخباقر النمر نقش نداشت؟ به نظر میرسد پاسخ این سوال هم بدیهی باشد!
***************************************
روزنامه خراسان**
مهندسی انتخابات و کسری دموکراسی در آمریکا/دکتر علیرضا رضاخواه
«بعد از آنچه در انتخابات این دوره ریاستجمهوری رخ داد، آمریکا دیگر اجازه ندارد درباره دموکراسی، انتخابات آزاد یا رعایت هنجارهای دموکراتیک، دیگران را نصیحت کند.» این عبارت ایمن محی الدین مجری مصریتبار شبکه MSNBC آمریکا را میتوان خلاصه افتضاح انتخاباتی روز گذشته در ایالات متحده دانست. دیروز درحالی که بنگاههای افکارسنجی آمریکا بار دیگر چون چهار سال گذشته بیاعتباری خود در پیشبینی رفتار انتخاباتی مردم را به رخ کشیدند، شاهد یک سیرک تمامعیار در بالاترین سطح سیاسی این کشور بودیم. هر دو نامزد انتخابات در اتفاقی بیسابقه، ساعاتی بعد از آغاز شمارش آرا در حالیکه هنوز هیچ منبع رسمی نتایج انتخابات را اعلام نکرده بود، در میان هوادارانشان حاضر شدند و ترامپ به صورت صریح و بایدن به گونه ای تلویحی پیروزی خود را اعلام کردند. از سوی دیگر شهرهای آمریکا به ویژه واشنگتن و اطراف کاخ سفید شاهد اردوکشی خیابانی دو حزب بود. انتخابات2020 آمریکا را میتوان پرحاشیهترین انتخابات تاریخ معاصر آمریکا دانست. ناکارآمدی زیرساختهای سیاسی - اجتماعی بیش از هر زمان دیگری نمود پیدا کرده است. فضای سیاسی و اجتماعی به گونهای قطبی شده است که صاحبنظران مطرحی همچون توماس فریدمن، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز و فرید زکریا، تحلیلگر ارشد شبکه خبری سی ان ان که از لحاظ نقش سیاسی و اجتماعی جزو مجموعه توجیهگران نظام سیاسی حاکم بر آمریکا محسوب میشوند نیز درباره شکلگیری شورشهای اجتماعی و حتی جنگ داخلی در ایالات متحده هشدار داده اند.
واسازی و بازسازی اجتماعی
برای تبیین تئوریک تحولات کنونی جامعه آمریکا میتوان از دوگانه، واسازی و بازسازی اجتماعی در آمریکا که معمولا در جریان و فرایند انتخابات شکل میگیرد، بهره گرفت. بر اساس این دوگانه، جامعه آمریکا در فرایند انتخابات ریاست جمهوری که فرایندی پیچیده و طولانی است و معمولاً با انتخابات بخشی از کنگره نیز همراه است، در سطوح و لایههای مختلف دچار واسازی و از هم گسیختگی اجتماعی میشود.
به عنوان نمونه انتخابات کنگره در «سطح خرد» به واگرایی سیاسی و اجتماعی در ایالتهایی که شاهد برگزاری انتخابات هستند، می انجامد. نگاهی به نقشه تقسیمبندی حوزه های رایدهی درون ایالت ها، به راحتی نشان میدهد نوعی قطبی شدن بر اساس تقسیم بندی حزب جمهوری خواه دموکرات وجود دارد که به راحتی گسل های سیاسی را فعال می سازد. این دو قطبی شدن در فضای سیاسی گاه به گونه ای است که به نزاع های تلخ خانوادگی نیز می انجامد.اما انتخابات ریاست جمهوری، نقشی پر رنگ تر در این واسازی اجتماعی دارد. در این فرایند ما از یک سو شاهد برگزاری ماراتن انتخاباتی درون حزبی هستیم که شکاف ها و خط کشی ها را در میان طیف ها و گرایش های موجود در یک حزب افزایش می دهد و از سوی دیگر در انتخابات ملی با دسته بندی ایالات به دو گروه جمهوری خواه و دموکرات، واسازی اجتماعی توسعه می یابد. بنا بر آن چه گفته شد در انتخابات ریاست جمهوری شاهد واگرایی در سه سطح خرد، میانه و کلان هستیم. انتخابات کنگره در سطح خرد، انتخابات درون حزبی در سطح میانی و انتخابات ریاست جمهوری در سطح کلان. نکته جالب این جاست که همزمان پروژه بازسازی اجتماعی نیز در حال اجراست. مشارکت چهرههای ملی برای حمایت از نامزدهای کنگره در ایالت ها در کنار برگزاری کنوانسیون های ملی دموکرات ها و جمهوری خواهان و دست آخر مراسم تحلیف ریاست جمهوری سه نماد کلان فرایند بازسازی اجتماعی هستند. با این حال دامنه قطبی شدن در فضای سیاسی اجتماعی در فرایند واسازی است که چگونگی پروژه بازسازی اجتماعی را تعریف میکند. «نظریه آونگ» در تحلیل رفتار سیاسی جامعه آمریکا، تغییر گرایش سیاسی مردم را به حرکت پاندول یک ساعت شماطه دار تشبیه می کند که در میان دو قطب راست افراطی (منتهاالیه بازه محافظه کار در حزب جمهوری خواه) و چپ افراطی (منتهاالیه بازه لیبرال در حزب دموکرات) مدام در حال تغییر است. برمبنای این چارچوب چنان چه یک حزب پاندول ساعت را به سمت منتهاالیه چپ یا راست بکشاند، حزب دیگر نیز در واکنش، سیاست های رادیکالی را اتخاذ خواهد کرد. رادیکال شدن سپهر سیاسی، بازسازی اجتماعی را بسیار دشوار می سازد. ترامپ به عنوان یک بازیگر ضد ساختار و به شدت رادیکال باعث شده نه تنها از انتخابات ۲۰۱۶ به این سو پروژه بازسازی اجتماعی به صورت موفقی شکل نگیرد بلکه با اقدامات خارج از عرفش شکاف های سیاسی، اجتماعی و نژادی را در آمریکا بیش از هر زمانی فعال ساخته است.علاوه بر این درسطح سیاسی نیز شاهد پدیده ای با عنوان «کسری دموکراتیک» در آمریکا هستیم. به این معنی که روند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا به شدت غیر دموکراتیک است. از جمله مولفه های این کسری دموکراتیک را می توان در دیکتاتوری دو حزبی، نقش موثر پول، فرایندهای غیردموکراتیکی چون سوپردلیگیت ها یا ابرنماینده ها در انتخابات درون حزبی، ساختار انتخاباتی الکتورال، پدیده الکتورهای خائن و روندهای قانونی مهندسی انتخابات چون پدیده «جری مندرینگ» دید. یکی از مهم ترین این مولفه ها نقش دیوان عالی در روند انتخابات است که در انتخابات امسال میتواند تعیین کننده باشد.
پروژه حقوقی ساختن انتخابات
نتایج انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا تا زمان نگارش این یادداشت از پیش بودن جو بایدن، نامزد دموکرات ها در ایالت های کلیدی حکایت دارد. با این حال نزدیک بودن آرای دو کاندیدا باعث شده استراتژیست های کارزار انتخاباتی ترامپ پروژه حقوقی ساختن انتخابات را آغاز کنند. ترامپ روز گذشته تصریح کرد به دلیل تقلب های گسترده دربرگزاری انتخابات به دیوان عالی شکایت خواهد کرد. دیوان عالی بالاترین نهاد قضایی در آمریکا متشکل از 9 قاضی است. این قضات به صورت مادام العمر توسط روسای جمهور انتخاب و با رای سنا به این مقام منصوب می شوند. امکان انتصاب قاضی در دیوان عالی بختی است که نصیب همه روسای جمهور نمی شود. با این حال ترامپ این فرصت را داشت که سه قاضی جدید به این گروه اضافه کند. آخرین آن ها قاضی امی برت بود که در یک اقدام عجیب کمتر از یک هفته مانده به انتخابات و به رغم مخالفت و مقاومت سناتورهای دموکرات به این مقام منصوب شد. حالا از 9 قاضی دیوان عالی در آمریکا شش قاضی هم حزبی ترامپ هستند.دیوان عالی پیش از این هم در انتخابات آمریکا مداخله داشته است. معروف ترین آن، انتخابات سال 2000 بود که این دیوان، به رغم پیش بودن الگور، به نفع جورج بوش پسر رای داد و نتیجه انتخابات با حکم دادگاه و نه رای مردم مشخص شد. نکته جالب این که نه تنها ترکیب دیوان عالی امروز نیز همچون سال 2000، شش به سه به نفع جمهوری خواهان است بلکه هر سه قاضی که ترامپ در دیوان عالی منصوب کرده، عضو تیم حقوقی جورج بوش پسر در آن سال بودند. به بیان دیگر ترامپ به خوبی بحران امروز را پیش بینی و ژنرال های حقوقی خود را به درستی در مناطق حساس جایابی کرده است. با این حال باید منتظر ماند و دید در شرایطی که فضای سیاسی و اجتماعی آمریکا به شدت قطبی شده است، استفاده از ابزارهایی این چنین برای مهندسی انتخابات چه تبعاتی به همراه خواهد داشت.
***************************************
روزنامه ایران**
انتخاب بین بودن و نبودن ترامپ/سیدمحمد مرندی
کارشناس مسائل امریکا
این انتخابات درواقع انتخاب بین ترامپ و بایدن نبود. انتخابی بود بین بودن یا نبودن ترامپ. بسیاری از کسانی که به بایدن در این انتخابات رأی دادند، کسانی نبودند که رأی واقعی آنها بایدن باشد. بلکه رأی آنها تنها به این بود که ترامپ دیگر بار سکان هدایت امریکا را به دست نگیرد. علت آن نیز نفرتی بود که این قشر نسبت به ترامپ داشتند. نفرتی که ماحصل سیاستهای ترامپ در سالهایی است که ریاست جمهوری امریکا را بر عهده داشت. از سیاستهای مهاجرستیزانه گرفته تا سیاستهای حمایتیاش از گروههای افراطی نژادپرست و سیاستهایش در مسائل مربوط به بیمه درمان که در بحران کرونا بیشتر از قبل خود را نشان داد. این سیاستها در سالهای گذشته منجر به نوعی دوقطبی یا حتی بهتر بگوییم سهقطبی در جامعه امریکا شده است که نوع آرایش رأیدهندگان در انتخابات نیز گواه آن است. در این انتخابات یک سوم مردم عملاً رأی ندادند که همان قطب سومی هستند که همیشه هم بودهاند. اما تا پیش از این انتخابات شمار آنها به نیمی از رأیدهندگان میرسید و اکنون بهخاطر جو روانی حاکم بر جامعه به یکسوم تقلیل یافته است. این بخش، بخشی بودند که از نظام سرمایهداری ناراضی بودند. بین دو قطب دیگر که حدود 65 درصد رأیدهنده امریکایی را تشکیل میدهند، دودستگی عمیقی بین آنها وجود دارد که حتی میتوان گفت به نفرت در بین آنها تبدیل شده است. نفرتی که چه در میان مردم عادی و چه بین سیاستمدارانی که این دو قطب را رهبری میکردند، مشهود بود. اعلام زودرس پیروزی نیز بر عصبانیت بیشتر طرفین افزوده است. زیرا عملاً هر دو کاندیدا زودتر از موعد مقرر اعلام پیروزی کردند. ولی ترامپ رسماً اعلام پیروزی کرد که این باعث تشدید بحران میشود.
بویژه با توجه به بحرانهای عمیق هویتی، سیاسی و اقتصادی و حتی شکافی که در حاکمیت امریکا ایجاد شده، این انتخابات ازحساسیت فوقالعادهای برخوردار بوده است. البته این شکاف از دههها قبل در امریکا شروع شده است. از زمانی که لیبرالیسم و سرمایهداری باعث دلزدگی مردم شد. زیرا لیبرالیسم و سرمایهداری جامعه امریکا را به جامعهای دوقطبی تبدیل و مردم آن را دچار بحران هویت کرده است. در جامعهای که مهر نظام سرمایهداری را بر خود دارد، نظامی که بر فردگرایی متمرکز میشود، بیعدالتیها تشدید میشود. به عبارتی اتفاقاتی که امروز در جامعه امریکا میبینیم، نتیجه دهها سال حاکمیت سرمایهداری بر این کشور است که محصول آن افرادی مثل آقای ترامپ هستند. از همین رو زمانی که فردی مثل ترامپ میآید و شتاب بیشتری به این سیاستها میدهد و شکافها را تعمیق میکند، موجب میشود، مردم میل بیشتری به مشارکت در انتخابات پیدا کنند.
نظرسنجیها در این انتخابات نیز خیلی دور از حقیقت نبودند. اما با توجه به اینکه اغلب رسانههای امریکایی مخالف ترامپ هستند، نظرسنجیهایی که این رسانهها انجام دادند، تفاوت بالای آرای بایدن با ترامپ را نشان میداد. همان طور که نظرسنجیهای معدود رسانههای حامی ترامپ عکس این مطلب را نشان میداد. رسانههای مخالف ترامپ از آنرو دست به این نظرسنجیهای گسترده میزدند که جو روانی جامعه را به سمت آقای بایدن متمایل کنند. ضمن آنکه ممکن است، کسانی که مورد نظرسنجی قرار میگرفتند، رأی واقعی خود را اعلام نمیکردند.
***************************************
روزنامه شرق **
لزوم فربهسازی «نهاد عفو»/عمادالدین باقی
موضوع عفو در جامعه ایران و بهویژه در فضای سیاسی آن، با سوءتفاهمهایی روبهرو است و بهویژه در محیطهای سیاسی با نوعی بدبینی به آن مینگرند که این نگاه محصول دورانی است که پشت سر گذاشتهایم؛ اما عفو یک نهاد قانونی در همه نظامهای حقوقی جهان است و در قوانین همه کشورها گنجانده شده و کمیسیونی بهعنوان کمیسیون عفو تأسیس شده است.پیش از انقلاب اسلامی چند قانون تحت عنوان قانون عفو عمومی و خصوصی تصویب شده بود. یکی از آنها «قانون راجع به عفو و بخشودگی و تخفیف پارهای از محكومیتهای سیاسی و عادی» مصوب 24 مهر 1320 بود. در آیین دادرسی و قانون مجازات نیز موادی به آن اختصاص داشت. پس از انقلاب نیز همان رویه وجود داشت. فروردین سال 1358 لایحه قانونی رفع آثار محکومیتهای سیاسی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، همچنین در شهریور همان سال لایحه قانونی عفو عمومی متهمان و محکومان جزائی تصویب شد که دومی جایگزین قانونی با همان نام شد که چند ماه پیش در 1358/2/18 تصویب شده بود. درحالحاضر فصل یازدهم قانون مجازات اسلامی 1392 تحت عنوان «سقوط مجازات» است و مواد 96، 97 و 98 آن اختصاص به موضوع عفو دارد و در موارد دیگری هم به نحو فرعی به موضوع عفو و آثار آن پرداخته است.در ماده 488 آیین دادرسی کیفری نیز گفته شده است باید در هر معاونت اجرای احکام کیفری، واحد سجل کیفری و عفو و بخشودگی تشکیل شود. در چند ماده دیگر از آیین دادرسی، درباره شرایط عفو و نحوه اجرای آن توضیح داده شده است.البته در اغلب نظامها، موضوع عفو و تنظیم مبانی و مقررات آن بر عهده نهاد قانونگذاری است؛ اما در ایران طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، نهاد عفو در اختیار رهبری گذاشته شده است.عفو افزون بر اینکه یک تکلیف شرعی است و آیات و روایات فراوانی دال بر عفو مجرم و قاتل و تأکید بر ترجیح عفو بهجای مجازات وجود دارد (که چون فضای حروفی زیادی میطلبد، به نوشتار دیگری موکول میکنم)، یکی از الزامات حقوقبشری درباره محکومان نیز هست. میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی در بند 4 ماده 6 از عفو آنهم برای محکومان به اعدام که مرتکب جنایت شدهاند، بهعنوان یک حق یاد میکند نه یک لطف و میگوید: «هر محکوم به اعدامی حق خواهد داشت که درخواست عفو یا تخفیف مجازات بنماید.
عفو عمومی یا عفو فردی یا تخفیف مجازات اعدام در تمام موارد ممکن است اعطا شود».
گرچه واژه عفو و بخشش نسبت به گناهکاران بهطورکلی زیبا و پرمعناست، در خصوص زندانیان در اسناد بینالمللی حقوقبشری گاهی تعبیر اخلاقیتر و مناسبتری به کار رفته، زیرا ممکن است برخی محکومیتها عادلانه نباشد و تعبیر «آزادی پیش از موعد زندانیان» استفاده میشود.در قاعده ۹ از قواعد حداقل استاندارد رفتار با زندانیان (موسوم به قواعد توکیو) گفته میشود: «مقام ذیصلاح باید حوزه گستردهای از راههای جایگزین دیگر در مرحله پس از محکومیت داشته باشد تا از توسل به روشهای تشکیلاتی و سازمانیافته مثل زندان اجتناب کند و به تسهیل الحاق مجرم در اولین فرصت به جامعه کمک کند.تعیین تکلیف در مراحل پس از محکومیت میتواند شامل ترتیبات زیر باشد: (الف) مرخصی یا اعزام به مراکز انتقالی. (ب) آزادی برای کار یا آموزش. (ج) انواع آزادی مشروط. (د) عفو. تصمیمگیری درباره تعیین تکلیف برای پس از محکومیت، بهجز در مورد عفو باید بنا بر درخواست مجرم قابل تجدیدنظر در مراجع قضائی و منابع مستقل دیگر باشد» (رویکرد حقوقبشری به مدیریت زندان، آندره کویل، سازمان بینالمللی اصلاحات جزایی و انجمن دفاع از حقوق زندانیان).در ایران واژه عفو بهشدت دچار سوء برداشت شده است. اما واقعیت این است که عفو برای بسیاری از محکومان یک فرصت است برای بازگشت به زندگی عادی.از طرفی، نوع رفتاری که چه در داخل و چه از سوی مخالفان با مسئله عفو شده، این نهاد حقوقی و حقوقبشری را در ایران دچار تغییر هویت کرده است؛ بهگونهای که برخی از محکومان سیاسی بیم دارند که مسیر کمیسیون عفو را بروند و متهم بشوند به ندامتنامهنویس .اما در جریان عفو 17ربیع (13 آبان 1399)، اقدام به عفو محکومان سیاسی که عدهای از آنها حتی درخواست عفوی ارائه ندادند یا درخواستشان متضمن تقاضای مساعدت بود نه درخواست عفو، شیوهای بود در راستای ترمیم نهاد عفو که این جنبه از عفو اخیر باید مرکز توجه قرار گیرد. اینکه حتی به خاطر کمک به ترمیم فضای سوءتفاهم درباره عفو، نام عفوشدگان اعلام نمیشود تا شائبه بهرهبرداری سیاسی له یا علیه شخصی به وجود آید و تصمیم به اعلام نام افراد به خود آنان واگذار میشود، کاری اخلاقی است و به نظر میرسد در راستای بهبود جایگاه نهاد عفو باشد. ممکن است گفته شود در گذشته هم اعلام اسامی افراد مرسوم نبوده، اما نکته اینجاست که در گذشته نوعا مشمولان عفو را محکومان عادی تشکیل میدادند و بهندرت محکومان سیاسی و امنیتی در این تعداد عفو شدهاند.
***************************************