صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۳۹۹ - ۰۶:۱۲  ، 
کد خبر : ۳۲۶۵۰۰

یادداشت روزنامه‌ها 9 آذر ماه

روزنامه کیهان **

 دست بر ماشه‌ای بازدارنده / سعدالله زارعی

  اقدام تروریستی که منجر به شهادت دانشمند نامدار ایران «سردار محسن فخری‌زاده» گردید، یک شوک مهم به جامعه و نظام سیاسی ایران به حساب می‌آید؛ نه از این رو که فردی خدمتگزار بعد از عمری مجاهدت خالصانه با چهره‌ای خونین به سلسله پر‌ابهت شهیدان پیوسته است که این به تعبیر امام زین‌العابدین علیه‌السلام (در مواجهه با یزید ملعون) «أَنَّ الْقَتْلَ لنا عادَهًٌْ و کرامَتَنا الشهادهًٌْ»، این شوک از آن روست که «اقتدار» نظام مقتدری را نشانه رفت که همه دنیا به حق، آن را برهم زننده نظام سلطه جهانی و خنثی‌کننده نقشه‌های متعدد آن می‌شناسند به گونه‌ای که دنیا حداقل در تاریخ 200 سال اخیر، نمونه دیگری که تا این حد به اساس نظام سلطه و عوامل آن آسیب زده باشد، نمی‌شناسد.

دنیا به هم خوردن نظام ظالمانه دوقطبی را از نتایج انقلاب دینی ایران می‌داند؛ دنیا به هم خوردن ده‌ها و بلکه صدها توطئه پیچیده علیه فلسطین مظلوم را از ایران می‌شناسد؛ دنیا شکست آمریکا و اسرائیل و... در ۹ جنگ بزرگ که در حد فاصل 2000 تا 2017 در این منطقه - حد فاصل افغانستان و یمن تا فلسطین و لبنان - به راه ‌انداختند را به نام ایران ثبت کرده است؛ دنیا بر باد رفتن اعتبار نظامی-امنیتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را از ایران می‌داند؛ دنیا شکست انواعی از ائتلاف‌های غربی و عربی علیه سوریه، عراق و یمن را از ایران می‌داند؛ دنیا شکست توطئه پیچیده تکفیری‌های وابسته و تروریست که توأمان در چند کشور منطقه تاخت و تاز می‌کردند را از ایران می‌‌داند؛ دنیا شکست زنجیره انقلاب‌نماهای مخملی و از دور خارج شدن آن را از ایران می‌داند، دنیا تداوم مقاومت پیروز آمریکای لاتین را از ایران می‌داند؛ دنیا شکست طرح پیچیده و پرهزینه «خاورمیانه جدید» را از ایران می‌داند؛ دنیا علت شکست ترامپ در آمریکا را مقاومت ملت ایران می‌داند؛ دنیا علت خروج نظامیان آمریکایی از عراق (2009 تا 2011) و از افغانستان (2009 تا 2017) را از ایران می‌داند... این ایران است. خب در این راه هزینه‌هایی هم داده و خود را برای دادن هزینه‌هایی دیگر نیز آماده کرده است. چنان اقتدار و چنان نتایج بزرگی بدون فدیه نمی‌شود، کما اینکه امام عظیم‌الشأن می‌فرمودند اسلام آن‌قدر اهمیت دارد که مثل سیدالشهدایی باید فدای آن شود. اما این یک سوی ماجراست.

رخنه امنیتی در حریم جمهوری اسلامی چیزی نیست که در یک نظام مقتدر برخوردار از هزاران نیروی مجرب قابل پذیرش باشد. رخنه اطلاعاتی و رخنه عملیاتی در ایران و استفاده از نیروهایی در این کشور موضوع ساده‌ای نیست و این قلم بدون آنکه منکر زحمات نیروهای خدوم اطلاعاتی کشور شود و بدون آنکه بخواهد امکان رخنه را به طور کلی غیرممکن جلوه دهد، وضع کنونی که سبب از دست رفتن سرمایه‌های بسیار بزرگی شده است را غیرقابل توجیه می‌داند. پرورش شخصیتی مثل سردار محسن فخری‌زاده به تعبیر دقیق حجت‌الاسلام خسرو‌پناه به پنجاه سال زمان نیاز دارد و جمع سرمایه‌ای با این مشخصات، جنبه فوق راهبردی دارد. کما اینکه حوادثی که در سال‌های اخیر در مورد برخی مراکز حساس امنیتی کشور افتاد هم بسیار حائز اهمیت است و گذشت زمان نمی‌تواند بسیاری از این خسارت‌ها را جبران کند. بنابراین به هیچ وجه نمی‌توان از قصورهایی که در بحث نفوذ اتفاق افتاده است، چشم پوشید.

در اینجا با توجه به حجم خسارتی که از شهادت سردار شهید فخری‌زاده به جمهوری اسلامی خورده است، می‌توانیم بگوییم پاسخی که ما در ماجرای شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دشمن داده‌ایم، «بازدارنده» نبوده است کما اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی حمله موشکی ایران به عین‌الاسد را در حد یک سیلی و نه پاسخی درخور فاجعه‌ای که اتفاق افتاده بود، دانستند و چندین نوبت بر قطعی بودن انتقام ایران از آمریکا تأکید کردند. اگر واکنش ما به ماجرای ترور شهید سلیمانی بازدارنده بود، نباید سردار فخری‌زاده به شهادت می‌رسید. بنابراین در این زمینه باید به تأملی دوباره بنشینیم و به واکنشی بیندیشیم که واقعاً بازدارنده باشد.

الان ما با فاصله کمی از ماجرای عصر جمعه آبسرد دماوند مواجه هستیم. اولین گام ما طبعاً بررسی دقیق حادثه و شناسایی عوامل و راه‌های نفوذ و احیاناً «انتقال‌دهنده‌ها» (Katalizor)، خواهد بود. این موضوعی است که با دقت تمام و در نظر گرفتن جزئیات و ملزومات آن که یکی از این ملزومات، اطلاع‌رسانی دقیق و جزء به جزء و در طول زمان به افکار عمومی است. حجم خسارتی که به جمهوری اسلامی وارد شده است، می‌گوید ما باید یک کمیته قضایی بین‌المللی برای پیگیری ترور شهید فخری‌زاده (و سایر شهدای هسته‌ای) تشکیل دهیم. این کمیته می‌تواند با حضور قضاتی شاخص از کشورهای دوست در قاره‌های آسیا، آمریکا، آفریقا و اروپا تشکیل شود و در سازمان ملل هم به ثبت برسد. این کمیته می‌تواند به عنوان داوری ملل به تحقیقات انجام شده وجاهت بین‌المللی ببخشد و جای خالی دادگاه لاهه و... را که در تیول آمریکا هستند، پر کند. این تصمیم با توجه به مدارک موجود به نظر نمی‌آید به زمان زیادی نیاز داشته باشد و می‌تواند در یک زمان سه‌ماهه به سرانجام برسد.

نکته بسیار مهم در اینجا واکنش ایران است که حتماً باید «بازدارنده» باشد؛ یعنی از درجه‌ای از قاطعیت و هوشمندی برخوردار باشد که مطلقاً اجازه تکرار حوادثی حتی بسیار کوچک از سوی دشمن را در محیط امنیتی ایران ندهد. الان صحبت این است که این ترور با طراحی، مدیریت و عوامل رژیم صهیونیستی روی داده است و البته این با خصوصیاتی که از این رژیم شرور می‌شناسیم، تطبیق می‌کند. اگر واقعاً دستگاه‌های اطلاعاتی ما به اقناع رسیده‌اند که این کار رژیم‌صهیونیستی است، تکلیف ما از دو جهت معلوم است یکی از جهت شناختن عامل حادثه و دیگری از نظر تجربه‌ای که با آن داریم. ما در بحث‌های امنیتی، در سال‌های اخیر - از زمان حمله رژیم صهیونیستی به پایگاه تی‌فور(T4) در 20 فروردین 1397/ 9 آوریل 2018 - این رژیم را تجربه کرده‌ایم. در ماجرای تی‌فور، رژیم صهیونیستی از خط قرمز عبور کرد و به پایگاهی حمله کرد که می‌دانست نیروهای ما در آن حضور دارند. در این حمله، هفت نفر از نیروهای جان بر کف جوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند. در این ماجرا نخست‌وزیر اسرائیل سراسیمه از روسیه، آلمان و آمریکا خواست که ایران را متقاعد کنند تا دست به واکنش نزند و وقتی ماجرا را جدی دید از طریق واسطه از ایران خواست واکنش متقابل باشد و از آن فراتر نرود. ما درست یک ماه پس از آن و در شرایطی که دشمن همه توان خود و دیگران را بسیج کرده بود تا از زمان واکنش و حجم واکنش ایران مطلع شود، عملیات سنگینی را در منطقه حساس بلندی‌های جولان به اجرا گذاشتیم و در واقع توان و عزم واکنش خود را به دشمن نشان دادیم و نتانیاهو در میانه این عملیات با رسانه‌ها مصاحبه کرد و گفت ما هر اقدام علیه ایران را متوقف کرده‌ایم. اما واقعیت این است که عملیات تلافی‌جویانه ما در جولان از آنجا که ناظر به وارد کردن ضربه بر تأسیسات و نه نیروهای نظامی دشمن بود، نتوانست به بازدارندگی برسد و پس از آن اگرچه رژیم جعلی اسرائیل در مورد وارد کردن تلفات انسانی به ایران در سوریه ملاحظه داشت اما در عین حال دست از شرارت هم برنداشت و گاهی به حوالی مقرهای ایران نیز حمله کرد و در همان حال ما با توجه به سیاست اصولی خود واکنش عملی نشان ندادیم.

اگر نقش رژیم اسرائیل در ترور شهید عظیم‌الشأن فخری‌زاده برای شورای عالی امنیت ملی ایران به اثبات برسد و البته همه شواهد این را نشان می‌دهد، ما لزوماً باید آنچنان ضربه‌ای به این رژیم بزنیم که موضوع حمله به نیروها یا مراکز ایرانی در هر کجا که باشند - از آبسرد تا کاراکاس - از دستور کار هر دشمنی برای همیشه خارج شود. ما در مواجهه با اسرائیل چند نوبت اعلام کرده‌ایم اگر اسرائیل دست از پا خطا کند حیفا را می‌زنیم. الان با فرض اثبات نقش رژیم صهیونیستی در این شهادت عظیم، می‌توانیم این تهدید را عملیاتی کنیم اما نه به این معنا که به عملیاتی در‌اندازه اقدام موشکی که علیه پایگاه نظامی عین‌الاسد داشتیم، بسنده کنیم و نه با ملاحظات آن عملیات، بلکه به این معنا که به طور واقعی شهر مهم بندری حیفا را آنچنان مورد حمله قرار دهیم که علاوه بر انهدام تاسیسات با تلفات سنگین انسانی نیز توأم باشد تا بازدارندگی ما به «نقطه اطمینان» برسد.

اقدام واکنشی ایران اگر هوشمند و دقیق اجرا شود، قطعاً به بازدارندگی می‌رسد چرا که آمریکا و رژیم اسرائیل و عوامل آن به هیچ وجه آمادگی شرکت در یک جنگ و مواجهه نظامی را ندارند و این به معنای واقعی کلمه بر پرونده جنگ و ترور در منطقه ما نقطه پایان می‌گذارد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

شهید برجام/سارا هوشمندی

تکان‌دهنده است؛ وحشتناک و دردناک.

در روز روشن در وسط شهر، معاون وزیر دفاع و پدر علم اتمی ما را که قبلا رسما گفته‌اند او را ترور می‌کنند، به فجیع‌ترین شکل ممکن به شهادت می‌رسانند.

پارسال سپهبدمان و امسال دانشمندمان را این مجانین جامعه جهانی ترور می‌کنند؛ و پیام دولتمردان ما به تروریست‌ها این است: بیایید مذاکره کنیم! بیایید به ۲۰۱۷ برگردیم و گل بگوییم و گل بشنویم شاید فرجی شد!

آقای روحانی! این همان جامعه جهانی‌ای است که شما ما را دعوت به هضم شدن در آن می‌کنید. این جنایات کمرشکن برآمده از قانون همان دنیا، همان سازمان ملل و همان جامعه جهانی‌ صهیونیستی است که این مدال‌آورندگان فشار ایمیلی و پرتاب خودکار، دخترک جاسوسش را با نیش تا بناگوش دررفته چنان استقبال می‌کنند که دنیا را به ریش غیرت‌مان بخندانند و عشاق غرب‌زده و بی‌ریشه‌ نظم نوین که برای پیشبرد اهداف‌شان سال‌هاست بر طبل گوش‌خراش «سایه جنگ» کوبیده‌اند ما را رهنمون به چنین جنگلی می‌کنند!

جنگلی که «مایکل مورل» مقام آمریکایی‌ا‌ش صراحتا اعلام می‌کند باید ایرانی‌ها را بی‌سروصدا و خاموش ترور کرد تا ناگزیر به سازش و مذاکره شوند!

وقتی جاسوسان رژیم مفلوک و در حال اضمحلالی در مایه‌های صهیونیست‌ها می‌توانند براحتی و تنها با صرف مقداری پول، مشخصات و چگونگی رفت‌و‌آمد دکتر فخری‌زاده را از طریق بازرسان تروریست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به دست آورده و در روز روشن ایشان را ترور و شهید کنند، وای به دلخوش کردن به توافق با کدخدای مؤدب و باهوش جدید؛ بایدن!

ما با اصل مذاکره با دنیا مخالف نیستیم که دین‌مان دین سازگاری و همزیستی مسالمت‌آمیز است، دین گفت‌وگو است اما نه از موضع حقارت و انفعال و باج‌دهی بلکه از جایگاه عزت و شرف؛ نه از موضع ترس از کدخدا بلکه از موضع اعتماد به خدا! که ما دست‌پرورده‌ مکتب حسین علیه‌السلام هستیم.

آقایان! بیدار شوید؛ بهترین‌های‌مان را گرفتند و هنوز خوابید! چگونه به شما بفهمانیم که دنیا دنیای گفتمان نیست! دنیای گرگ و بره است؛ دنیای نامردی‌ است؛ دنیای اگر نزنی می‌خوری ا‌ست! چگونه می‌توانید پاسخ خون‌های پاک شهیدانی چون قاسم سلیمانی و محسن فخری‌زاده را که از نخبگان بی‌نظیر تاریخ بودند در روز جزا بدهید؟ در محضر پروردگاری که فرموده: «ولن یجعل‌الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» چگونه از خود دفاع می‌کنید؟

***************************************

روزنامه خراسان**

اصل بدیــهی امنیت/امیرحسین یزدان پناه

واضح است که برهم خوردن دستگاه محاسباتی دشمن، به همان اندازه خطر دارد که برهم خوردن دستگاه محاسبات خودی. به همین دلیل  جای هیچ شک و شبهه ای نیست که پاسخ متجاوز را باید خیلی قاطع و صریح داد به نحوی که دستگاه محاسباتی دشمن از هرگونه خطای محاسباتی به دور باشد.این که دشمن متجاوز احساس کند می‌تواند ضربه‌ای بزند و با ملاحظات داخلی پاسخ آن را یا دریافت نمی‌کند یا در آن سطح و اندازه دریافت نخواهد کرد، قطعا پس از ضربه اول به دنبال ضربه دوم و چه بسا بزرگ تر خواهد بود. این مفاهیم دیگر آن قدر عیان و آشکار است که بیان آن برای مقامات اجرایی که خود سابقه طولانی درحوزه امنیتی دارند مثال زیره به کرمان بردن است. امنیت کالایی است که ارتباط مستقیم با عمل و عکس العمل های این حوزه دارد. اگر دشمنی که ضربه ای زده، در همان سطح و حتی اندکی بالاتر ضربه متقابل را دریافت نکند، آن چه به خطر می افتد ساختار امنیتی ایران و امنیت ملت ایران است که همه در هر سطح و جایگاهی باید مراقب آن باشند. در ماه های گذشته، رسانه ها و برخی عناصر رسانه‌ای صهیونیستی به  شیوه های  مختلف تلاش کرده اند تل آویو را عامل برخی اتفاقات امنیتی ایران نشان دهند. با این حال در تابستان به دلیل شرایط خاص سیاسی و امنیتی و پرونده مهم ایران در شورای امنیت، آن چنان که باید و شاید به این ماجراجویی ها پاسخ درخوری داده نشد. با این حال ادامه این شرایط و کنار نزدن ملاحظات بی دلیل و خدای نکرده مماشات کردن با دشمنی که برای ترور یک دانشمند هسته ای – دفاعی ایران براساس برخی خبرها یک دو جین تروریست را به کار گرفته، مرزهای ناامنی را گسترش خواهد داد. به همین دلیل هیچ کس نباید در مقابل ترور شهید فخری زاده، به فکر مماشات یا مشمول زمان کردن پاسخ به این جنایت باشد. در غیر این صورت باید خدای نکرده منتظر ضربات بعدی تروریستی در تهران یا نقاط دیگر باشیم. تجربه اتفاق های قبلی نشان داده هر وقت رفتاری قاطع در مقابل  دشمن نشان داده ایم دندان طمع را کشیده است.به طور مثال  در ماجرای  پهپاد متجاوز آمریکایی که چند متر وارد آسمان ایران شده بود، با موشک ایرانی چنان سرخ شد که روسایش همان جا، شمشیر را غلاف کردند. این اصل بدیهی امنیت است و  حتی  دیپلمات ها  هم می دانند که ضعف در حوزه های نظامی و امنیتی، مساوی است با دادن امتیاز پای میز مذاکره. لذا حتی اگر کسی نه از منظر عزت و امنیت ملی بلکه از منظر دیپلماسی به پاسخ به تروریست ها نگاه می کند باید این واقعیت را درک کند که به کسی که ضعیف است هیچ امتیازی نمی دهند، خواه لغو تحریم ها باشد یا هرچیز دیگر. لذا حتی اگر کسی به دنبال لغو تحریم ها هم هست باید به دنبال طراحی یک پاسخ قاطع به ناامنی های طراحی شده علیه ایران و به خصوص ترور شهید محسن فخری زاده باشد تا طرف مقابل درک کند که ایران با اتکا به قدرت و امنیت خود به دنبال منافع و حقوقش است نه با دست کشیدن از امنیت و عزت اش. آمریکایی ها گاهی این جمله را تکرار می کنند که« increase capability rather than fight»: «توانایی هایت را افزایش بده تا نجنگی». بد نیست این جا به این اصل مهم عمل کرد و بعدا ثمرات مهم آن را در حوزه های مختلف دید و چشید.

***************************************

روزنامه ایران**

اهداف یک ترور زمین و زمان واکنش ما/علی ربیعی

دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس‌ جمهوری و سخنگوی دولت

ایران پس از انقلاب بارها قربانی تروریسم کور و هوشمندی بوده که یا با هدف ایجاد رعب و القای ناامنی، توده مردم و یا برای حذف «آینده نظام»، مسئولان ارشد را هدف گرفته بود اما این ترورها در سال‌های اخیر علاوه بر اهداف فوق، محدود کردن توسعه و پیشرفت علمی، قدرت دفاعی و اقتدار ژئوپلیتیکی را نیز هدف گرفته است. ترور شهید محسن فخری‌زاده، دانشمند برجسته هسته‌ای و دفاعی پس از ترور شهدای هسته‌ای در 10 سال اخیر  و چند ماه پس از ترور شهید قاسم سلیمانی از اهدافی گسترده‌تر برخوردار است که با موجودیت و بالندگی ایران مرتبط شده است. این ترور نشان داد که کاملاً حساب‌شده و با برنامه‌ریزی قبلی برای دستیابی به چند هدف طراحی و اجرا شد: ۱: به هم زدن آرامش روانی جامعه، ناامید کردن مردم از دستیابی به پیروزی و به عقب راندن فشار حداکثری؛ ۲: ایجاد سردرگمی در استراتژی ایران و واداشتن به بازی در زمینی که دشمن طراحی کرده و سناریوهای پی‌ در پی را در آن دنبال می‌کند...

۳: برهم زدن امنیت منطقه و پیشبرد اهداف ایران‌هراسی و گرفتن امتیاز از صاحبان منابع نفتی در خاورمیانه و توسعه‌طلبی بی‌سروصدا با شکستن مقاومت در منطقه؛ ۴: به هم خوردن فضای امنیت جهانی با توجه به تغییرات احتمالی آتی در سیاست‌های بین‌المللی در صورتی که جهان پساترامپیسم به دنبال نظمی جدید و احتمال جهانی کم‌ تنش‌تر باشد که بازندگان اصلی این مسأله رژیم صهیونیستی یا برخی حاکمان منطقه‌ای بودند که با هدف به ثمر ننشستن حقانیت و ایجاد فرصتی برای احقاق حقوق ملت ایران دست به کار شدند. این ترور، منطقه‌ای ناامن و جهانی آشوب‌زده را دنبال می‌کند. فضای بین‌الملل بعد از ترامپیسم به نوعی به نفع آینده جمهوری اسلامی است و این ترور ایجاد منطقه‌ای بهم‌ریخته، تشدید کینه‌توزی‌ها و برهم زدن آرامش جهانی پساترامپی را دنبال می‌کند.

اینکه دشمن با ددمنشانه‌ترین نحوه و ابزار دست به ترور می‌زند و در کمین سرداران ما چه در بغداد و چه در دماوند نشسته تا انتقام خود را از شکست در عرصه فشار حداکثری و ایجاد نارضایتی اجتماعی بگیرد، نشان می‌دهد ایران در رسیدن به اهداف صلح‌آمیز خود در مسیر موفقی قرار گرفته است. چون دشمن نه در عرصه مذاکره توان هماوردی با ما برای دستیابی به اهداف خود را دارد - ترامپ پیش‌تر اعتراف کرده بود ایران هیچ مذاکره‌ای را نباخته است - و نه توان جنگیدن با ما را. پس با تروریسم دولتی به میدان می‌آید. ترور سردار شهید قاسم سلیمانی و شهید محسن فخری‌زاده، که قربانی تروریسم دولتی شدند، خود گواه آشکار ضعف و زبونی دشمنانی است که عرصه را باخته‌اند و به مدد آدمکشان و انفجار و ترور می‌خواهند به تصور خودشان مسیر اقتدار و توسعه ایران را فقط کُند کنند. تاریخ انقلاب در ۴۰ سال اخیر اما نشان داده که نتیجه کاملاً معکوسی نصیب آنان می‌شود. این ترورها نه تنها به انشقاق اجتماعی نمی‌انجامد که یکی از عوامل انسجام جامعه و وحدت حول محکومیت تروریست‌ها و پاسداشت شهید می‌شود. با این حساب تروریست‌ها در پی چه هستند؟

انگاره‌های جامعه‌شناسی تروریسم هدف از این نوع ترورها را «ایجاد تغییر» یا «تحت تأثیر قرار دادن جدی جامعه» می‌داند. یعنی با هدف قرار دادن چهره‌های کلیدی - از شهید بهشتی و رجایی گرفته تا سردار سلیمانی و فخری‌زاده - درصدد این هستند که به خیال خام خود روند توسعه و رشد و نمادهای اقتدار را تغییر داده و مسیر را آهسته‌تر کنند و بیشتر از آن به هدف غایی خود یعنی تأثیر بر روان جامعه برسند. این فقط ترور یک دانشمند نیست زیرا تروریسم دولتی بخوبی می‌داند که پیشرفت‌های ایران دیگر متکی به فرد نیست. شهید فخری‌زاده و نمونه‌های آن بنیانگذار مسیرهای افزایش توان دفاعی و پیشرفت علمی ما بودند. خدمت واقعی فخری‌زاده، بازتولید ده‌ها دانشمند جوانی است که حتی با انگیزه و نیرویی بیش از او برای پیشرفت علمی ایران مصمم‌اند. آنها هم می‌دانند با ترور یک دانشمند یا سردار بزرگ، سیاست‌های علمی و دفاعی ایران تغییر نخواهد کرد اما از تأثیرات اجتماعی آن می‌توانند سود برند. اینجاست که قربانی ترور باید با هوشمندی از «ترورهای بعدی» جلوگیری کند. ترور اول می‌تواند به ترورهای دیگری از جمله ترور روان جامعه و سیاستگذاری صحیح و مؤثر در پیشبرد اهداف ملی بینجامد. ترور بعدی همان فضای مشوش اجتماعی و بهره‌برداری‌های سیاسی و تغییر جهت مسیر درست اجتماعی - سیاسی است که با هجمه تبلیغاتی - روانی می‌خواهند آن را خلق کنند. اگر گروه‌های سیاسی و نهادها اجازه ندهند این فاز به مرحله اجرا و توفیق برسد، یعنی توانسته‌‌اند امواج ترور اول را خنثی و آن را در جهتی غیر از خواست آمران ترور هدایت کنند. اما مادامی که امواج ترور اول تبدیل به ترور روانی شد، جامعه به چنددستگی رسید، عده‌‌ای در فضای ایجاد شده در داخل و خارج سعی در تغییر مسیر درست و اصولی جامعه کنند، دقیقاً هر دو فاز ترور به خواست و هدف اصلی خود نائل می‌شود.

به تجربه دریافته‌ام در پی این ترورها عملیات روانی عظیمی شکل می‌گیرد. ابزارهای رسانه‌ای و اظهارات مرموزانه چه به اسم کارشناسی و چه در قالب نظرات سیاستمداران از جمله در دولت تروریستی، اشکال عملیات روانی پس از ترور را تشکیل خواهند داد. در این میان اولاً نباید نهادهای اطلاعاتی و امنیتی تضعیف شوند ضمن آنکه این نهادها با هوشمندی باید به ظرفیت‌های مقابله با اشکال مختلف عملیات ایران‌ستیزی مجهز شوند. بدون تردید این توانایی در سازمان‌های اطلاعاتی ما وجود دارد. ثانیاً نباید در دام ربط دادن موضوع ترور به مذاکرات انجام شده در دولت مستقر یا برجام، افتاد. پدیده زشت ترور دانشمندان ایرانی، حتی در دورانی که مذاکرات ایران در دولت قبلی به بن‌بست رسیده بود نیز وجود داشت. اینکه شهید فخری‌زاده، قربانی گفت‌وگو با مدیرکل آژانس معرفی شود و یا برجام را عامل این ترور بدانند، نشان از عدم توجه به عمق و ابعاد این ترور دارد یا عده‌ای در این شرایط سعی دارند کلاهی از این نمد برای خود ببافند.

نظام جمهوری اسلامی چنان که در موارد پیشین نشان داد، تاریخ و جغرافیای پاسخ و واکنش را بخوبی محاسبه می‌کند و آنگاه پاسخ می‌دهد. چنان که در ترورهای قبلی نشان دادیم ایران کشوری نیست که با ترور بخواهند مسیر تعالی و تعامل آن را تغییر دهند.

با این نگاه من معتقدم هدف از ترور شهید فخری‌زاده، همه آحاد جامعه و آینده ایران است. آنها خواستند با حذف ناجوانمردانه یکی از مفاخر علمی و دفاعی کشور، مسیر ایران را تغییر دهند. این راه اما با هوشمندی مردم و مسئولان و هوشیاری نهادهای تصمیم‌گیر محقق نخواهد شد. البته این ترور یقیناً بی‌پاسخ نخواهد ماند اما نه در آن زمانی که آنها می‌خواهند و نه به شیوه و در جایی که انتظارش را می‌کشند. زمین و زمان بازی را ایران تعیین می‌کند.

***************************************

 روزنامه شرق **

اوتیسم در حوزه سیاسی ایران/کمال اطهاری . پژوهشگر توسعه

حوزه سیاسی ایران دچار بیماریِ درخودماندگی، یا اختلال طیف اوتیسم شده است. بنا به تعریف، این بیماری باعث ایجاد مشکل و مانع در تعامل و ارتباطات اجتماعی شخص می‌شود و نقصی ایجاد می‌کند که می‌تواند منجر به ناتوانی در حل مسئله، برنامه‌ریزی و... شود؛ بارزترین نشانه اختلال طیف اوتیسم (autism) انجام الگوهای محدود و تکراری رفتاری است؛ افرادِ دچار آن معمولا نسبت به یک موضوع خاص تمرکز و علاقه‌ای ویژه‌ به خرج می‌دهند و از سایر مسائل غافل می‌مانند، در نتیجه توانایی‌های عملکردی آنها از بسیار ضعیف تا بسیار قوی متغیر است.

نشانه‌های ناتوانی در حل مسئله و برنامه‌ریزی، کاملا در قوه‌های مقننه و مجریه مشهود است؛ برای مثال کافی است فقط به طرح دوفوریتی «الزام دولت به تثبیت قیمت‌ها و کنترل تورم» یا ممنوعیت افزایش قیمت‌ها که اخیرا در مجلس در دستور کار برخی نمایندگان قرار گرفته، توجه کنیم. در متن توجیهی، منظور از ارائه طرح نیز «رفع فقر بالفعل و نیز دفع فقر بالقوه و نیز زدودن جلوه‌های خشن فقر» آمده است. جدا از اینکه گذراندن یک قانون برای تثبیت قیمت‌ها و کنترل تورم، مانند تازیانه بر دریا زدن برای مهار آن است، افزایش کنونی قیمت‌ها ناشی از یک بحران ساختاری اقتصادی است که خود برآمده از ناتوانی در ارائه الگو و برنامه توسعه و نبودِ اراده در حوزه سیاسی برای «حل مسئله»، با تشکیل دولت توسعه‌بخش (developmental state) در چند دهه پس از جنگ تحمیلی است. در این چند دهه، دو الگوی «محدود و تکراری رفتاری» در حوزه اقتصاد، باعث ایجاد شکل‌بندیِ اقتصادی- اجتماعی نوفئودال در ایران و در نتیجه تورم بالا و بدتر از آن بالاترین مقادیر «شاخص نکبت» (مجموع درصد بی‌کاری و تورم) در جهان شده است. در یک‌سو، طرفداران انحصار قدرت و ثروت در شکل یک دولت رانتیر هستند که بنا به خصلت خود به توزیع « تمرکز و علاقه‌ای ویژه‌ به خرج» می‌دهند، اقتصاد را به «بردن نفت بر سر سفره مردم» خلاصه کرده و درپی خودکفایی انزواجویانه (autarky) هستند، بدون آنکه برنامه‌ای اولیه برای توسعه درون‌زا و برون‌نگر داشته باشند و در غیاب این برنامه و در دشمنی با آن، حتی دست به انحلال سازمان برنامه زدند تا نزدیک به 700 میلیارد دلار را بدون افزودن حتی یک اشتغال در دوره

1385-1390 بر باد دهند. در سوی دیگرِ این ثنویت، طرفداران انحصار قدرت و ثروت در دست خود به عنوان حامیان صاحبان سرمایه یا تولید هستند که هرچند بر بازار آزاد و باز و دولت حداقلی «تمرکز و علاقه‌ای ویژه‌ به خرج» می‌دهند، اما در عمل فقط بازار انحصاری و رانتی ایجاد کرده‌اند. این جناح نیز در قوه مجریه، در غیاب برنامه‌ای اولیه برای توسعه درون‌زا و برون‌نگر توسط یک دولت کارآمدِ توسعه‌بخش، حتی از برقراری «تعامل و ارتباطات» لازم برای عرضه کالاهای اساسی با ارز دولتی توزیع‌شده باز مانده‌ و موجب تورم افسارگسیخته‌ای شده‌اند که می‌گویند دلیل آن را فقط باید از آمریکا پرسید! در ادامه فقط به یکی از دلایل اصلی «فقر بالفعل» می‌پردازیم تا دریابیم سخن‌گفتن از هدف «رفع فقر بالفعل و نیز دفع فقر بالقوه و نیز زدودن جلوه‌های خشن فقر» با تازیانه‌زدن بر امواج قیمت‌ها، چرا جلوه‌ای از ناتوانی در حل مسئله و انجام الگوهای محدود و تکراری رفتاری است: نظام بهره‌برداری کشاورزیِ متکی به خرده‌مالکی در ایران، پیرو سرمشق کهنه خرده‌بورژوایی حاکم بر توسعه آن، به شدت ایجادکننده فقر، ازدیاد مهاجرت و تخریب‌کننده محیط زیست شده که این تخریب خود موجب فقر و مهاجرت بیشتر خواهد شد. کافی است بدانیم بالغ بر 84 درصد بهره‌برداری‌های کشاورزی فاقد مساحت مطلوب اقتصادی و فنی هستند؛ در دهه‎های اخیر با افزایش ساخت‎وسازهای غیرمجاز، بیش از یک میلیون هکتار از اراضی کشاورزی تغییر کاربری یافته است و سالانه 200 هزار هکتار از اراضی کشاورزی تفکیک و افراز شده و کوچک و کوچک‌تر می‌شود و امکان مکانیزاسیون و فعالیت‌های فنی و علمی را غیرعملی و شرایط را برای تغییر کاربری تسریع می‌کند؛ از 86 درصد منابع تجدیدپذیر آبی در ایران برداشت می‌شود، درحالی‌که حد مجاز آن 40 درصد است؛ در سه دهه گذشته میانگین شوری آب 1.7 برابر شده و علت اصلی آن برداشت بیش‌اندازه از سفره‌های آب زیرزمینی با بیش از 400 هزار حلقه چاه عمیق مجاز و 300 هزار غیرمجاز است؛ در ایران با یک متر مکعب آب تنها 500 گرم گندم تولید می‌شود، اما میانگین جهانی آن 930 گرم است؛ درحال‌حاضر 2.25 برابر بیش از ظرفیت مجاز از مراتع بهره‌برداری می‌شود.

 این مسائل و تغییرات اقلیمی باعث شده به‌جز مهاجرت پیوسته جوانان روستایی اکنون کشور در خطر تخلیه کامل روستاهای کوچک کوهستانی با بیش از سه میلیون نفر است. این روستاییان از تله فضایی فقر روستایی فرار کرده و به تله فضایی فقر شهری یا اسکان غیررسمی در حاشیه شهرها روی می‌آورند. به‌علاوه بهره‌وری بسیار پایین و ترکیب نادرست تولید، از یک‌سو باعث کمبود شدید تولید مواد استراتژیک (مانند خوراک دام و طیور) و وابستگی نزدیک به 60 درصدی امنیت غذایی به خارج و ازبین‌رفتن تنوع تولید کشاورزی در روستا شده است. در نتیجه یک تحریم کوتاه‌مدت، درحالی‌که همه دولت‌ها ادعای خودکفایی‌شان تا فلک می‌رسید، نرخ تورم نقطه‌ای گروه عمده «خوراکی‌ها، آشامیدنی‌ها و دخانیات» را در آبان ماه 99 به ٥٦.٦ درصد رساند، درحالی‌که نرخ تورم کل ٤٦,٤ درصد بوده است. یعنی با شگفتی بسیار، تحریم بر قیمت مواد خوراکی، بیش از غیرخوراکی (که تولیدشان بسیار بیشتر به خارج وابسته است) تأثیر گذاشته است و شگفت‌آورتر اینکه تأثیر آن بر روستا (نرخ تورم ٥٠,٣ درصد) بیشتر از شهر (نرخ تورم ٤٥,٧ درصد) بوده است، چراکه بر اثر ازبین‌رفتن تنوع تولید کشاورزی در روستا، بخش عمده مصرف مواد خوراکی روستاییان از شهر تأمین می‌شود و حمل‌ونقل و خرده‌فروشی آنها را گران‌تر می‌کند.

پس برای ازمیان‌برداشتن یک عامل اساسی فقر بالفعل و بالقوه، ضروری است نظام بهره‌برداری دهقانیِ خرده‌مالکی ایران، دگرگونی بنیانی و ساختاری در جهت یک نظام‎ بهره‌برداری ‌جمعی، زنجیره‎ای و شبکه‎ای و نیز تنوع‌بخشی به اقتصاد روستایی بیابد. بی‎تردید روستا (ده) هسته‎ فعالیت جماعت‌پایه (‎ (Community-Basتوسعه کشاورزی و روستایی است؛ یا سرمشق نوین نظام بهره‎برداریِ آن، جماعت‌بنیان یا دِه‌بنیان است. این مهم نه با خودکفایی انزواجویانه و نه با بازاری‌کردن اقتصاد روستایی ممکن می‌شود، بلکه خود محتاج دانش‌بنیان‌شدنِ درون‌زا و برون‌نگر اقتصاد شهری، با همراهی یک سیاست اجتماعی و زیست‌محیطی فراگیر در چارچوب برنامه‌هایی است که بتواند بین رشد پایدار اقتصادی با عدالت اجتماعی و حفظ و ارتقای زیست‌بوم، رابطه‌ای هم‌افزا ایجاد کند. در آستانه تدوین برنامه هفتم توسعه، تنها داشتن اراده برای تدوین چنین برنامه‌هایی است که می‌تواند از تعمیق و غیرقابل بازگشت‌شدنِ بحران اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی جلوگیری کند. برای آن هم حوزه سیاسی باید از «الگوهای محدود و تکراری رفتاری» خود دست بردارد. به‌علاوه برخی «عملکردهای قوی»، مانند برخی فناوری پیشرفته و ساختمان سدهای بزرگ اما ناموفق برای بهره‌برداری بهینه از آب‌های سطحی یا پروژه‌های بنایی بزرگ اما ناموفق برای فقرزدایی مانند مسکن مهر و...، باعث پنهان‌شدن انبوه «عملکردهای ضعیفش» و تمایل برای به‌کارگیری مدیران پروژه‌های بزرگ و ساختمانی در حوزه سیاسی نشود.

این مطلب را نوشتم تا به حوزه سیاسی، بیماری خوددرماندگی‌اش را گوشزد کنم. بدون ‌شک این بیماری تنها با رجوع حوزه سیاسی به انجمن‌های مدنی، صنفی و تخصصی و روشنفکران جامعه مدنی، برای تدوین یک‌ برنامه توسعه‌بخش و پیروی از نسخه آن با وفاق اجتماعی و سیاسی قابل درمان است. اما از آنجا که یکی از خصایص این بیماری، ناآگاهی به آن و حتی در صورت آگاهی، وجود «مشکل و مانع در تعامل و ارتباطات اجتماعی» برای درمانش است؛ انجمن‌های مدنی، صنفی و تخصصی و روشنفکران جامعه مدنی نباید منتظر پیش‌قدمی حوزه سیاسی بمانند و خود باید برای تدوین یک‌ برنامه توسعه‌بخشِ بدیل اقدام کنند؛ به‌خصوص که بیماری خوددرماندگی مسری است و با اندکی غفلت، از حوزه سیاسی به مدنی راه می‌یابد!

**************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات