صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۵  ، 
کد خبر : ۳۲۷۰۹۸

یادداشت روزنامه‌ها 3 دی ماه

روزنامه کیهان **

 این «دیو پلید» اهل عبرت نیست!/ محمدسعید مدنی

۱-پس از هجرت مسلمانان به مدینه و تشکیل جامعه جدید، کفار ستمگر و ‌اشرافیت مستکبر قریش بازهم دست از دشمنی با پیامبر(ص) و پیروان ایشان برنداشت و از طرق مختلف از جمله کاروان‌های تجاری که از مدینه به سوی شام عبور می‌کردند (و علی‌رغم همه دشمنی‌ها و شرارت‌های قریش علیه مسلمانان در سیزده سال آغاز بعثت و قبل از هجرت، پیامبر اجازه عبور و مرور به آنها داده بود) گستاخانه پیامبر و مسلمانان را تهدید می‌کردند. حرف آنها این بود که رسول خدا(ص) بدون هیچ شرط و شروط و بدون هیچ حرف و مذاکره‌ای بساط اسلام و حکومت و جامعه سازی و... را در مدینه جمع کند و با پای خود و به همراه یاران مهاجرش به مکه آمده خود را تسلیم کنند تا در‌باره‌شان تصمیم گرفته شود... سرانجام با نزول آیات جهاد «اُذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا...»، که به مسلمانان اجازه دفاع در برابر تهاجم قریب‌الوقوع کفار و خنثی‌سازی توطئه‌ها وشرارت‌های آنها داده شد، پیامبر به مردم شهر وپیروانش فرمان آماده‌باش داد و... وقتی قریش به تهدیدات خود عمل کرد و به عنوان قدرت اول نظامی جزیره‌ًْالعرب به مدینه حمله برد، مسلمانان با آمادگی روحی و فیزیکی که داشتند حملات آنها را (در بدر و احد و خندق و...) درهم کوبیده و خنثی کردند و... به گونه‌ای که در سال ششم هجرت کفار مستکبری که موجودیت مسلمانان را به رسمیت نمی‌شناختند و جز نابودی آنها به چیزی رضایت نمی‌دادند و از روی ضعف و استیصال خواستار مذاکره با دولت مدینه شدند و در «حدیبیه» روبه‌روی پیامبر نشستند و قرارداد ده‌ساله صلح امضاء کردند... صلحی که به‌دلیل بدعهدی دشمنان مقدمه سقوط قدرت قریش در منطقه را فراهم آورد و...

۲- مستکبران عالم، روزگاری نه چندان دور برای خودشان در این مملکت بروبیایی داشتند و در شمال و جنوب آن تاخت‌وتاز می‌کردند ملت و بزرگ و کوچک و تاریخ و فرهنگ آن را تحقیر می‌کردند و... حتی بنابرصلاحدید خود خاک ایران را میان خود تقسیم کرده (قرارداد۱۹۰۷) و...! برای آن شاه و وزیر و وکیل تعیین می‌کردند و... اما حالا به برکت انقلاب اسلامی دست‌شان از چنگ‌اندازی به این آب و خاک کوتاه شده است و... با تمام وجود، اثرات خردکننده انقلاب اسلامی را در فناشدن آرزوهای دور و دراز خود در این کشور و بلکه منطقه احساس می‌کنند. ریشه و رمز دشمنی‌های بی‌امان آنها با این انقلاب و مردمی که آن را برپا کرده و بیش از چهل سال است به پای آن ایستاده‌اند، همین جاست. بنابراین تردید نباید کرد تا زمانی که انقلاب اسلامی‌، انقلاب اسلامی است و نظام جمهوری اسلامی در خط اصیل انقلاب که در سیره و روش امام راحل و رهبری انقلاب متجلی است، حرکت می‌کند و قاطعانه در پی تحقق آرمان‌ها و اهداف منبعث از انقلاب است این دشمنی‌ها و خصومت‌ها به شکل وحشیانه‌تر و گستاخانه‌تر ادامه خواهد داشت. پس«به دشمن اعتماد نکنیم» آنها هرگز در پی ایجاد رابطه انسانی و محترمانه با ما نیستند و یکسره و هر روز در حال تدارک توطئه‌ای جدید برای بستن دست و پای ایران انقلابی هستند. بنابراین کسی(خاصه از مسئولان و مدیران ارشد مملکت) خودش را و بدتر از آن مملکت را بیش از این معطل کوتاه آمدن و لطف و محبت ناداشته دشمن زورگو نکند و منتظر چراغ سبز آمریکایی‌ها به امضای بایدن نباشد که این امری ناشدنی و انتظاری عبث و از سر خودفریبی است و نتیجه‌ای جز بازی با عمر و وقت این ملک و ملت و هدر دادن آن ندارد.

۳- دشمن و در راس همه (به تعبیر دانشمند شهید فخری زاده) « دیو پلید»، آمریکا اهل عبرت نیست. خداوند برگوش و ذهن او قفل زده است. چهل و دو سال است که جز دشمنی و خباثت و توطئه وکارشکنی و... در‌باره این مملکت کاری نکرده است و بدون تردید از این به بعد هم جز این انجام نمی‌دهد با این همه، هرچه علیه این ملک و ملت شهید داده می‌کند و می‌کوبد، پیامدهای منفی آن دامن خودش را می‌گیرد و چهره کریه و ضد انسانی آن از پشت پرده‌های دروغ و نیرنگ بیرون افتاده و در نزد جهانیان رسواتر از همیشه است، چنانکه امروز در دنیا کسی به آلوده بودن دست دولت تروریست آمریکا و همپالکی‌های جنایتکار و غاصبش مثل اسرائیل به خون شهدای مقاومت و هسته‌ای ایران تردیدی ندارد. و باز به گواه واقعیات و اعترافات مکرر شخصیت‌های غربی از سیاستمدار تا کارشناس، تحریم‌های آمریکا و غرب برای تسلیم ایران بی‌اثر بوده و حتی بالاتر از آن تحریم اقتصادی و حمله به معیشت و سفره مردم و اقتصاد کشور عملا و با وجود مقاومت‌های خائنانه‌ای که از داخل صورت می‌گیرد، دارد به فرصتی تبدیل می‌شود برای مبارزه با مفسدان و مفاسد و اصلاح ساختاری و تقویت پایه‌های اقتصادی کشور!... باری با همه اینها دشمن اگر اهل عبرت و منطق بود باید از همان جنگ هشت ساله و دفاع جانانه ملتی دست خالی اما متوکل، خیلی چیزها دستگیرش می‌شد. او سخت به مکر «خیرالماکرین» گرفتار آمده است. این انقلاب تا در مسیر حق و در امتداد خون شهدا در حرکت است هیچ قدرت پوشالی حریفش نمی‌شود. هیچ حربه و سلاحی هرچند پیشرفته و مجهز در مصاف با آن کارآمد نیست. پای خون شهدا در میان است. صحبت مجاهدت ملتی است که با خدا معامله کرده است. خداوند اجر محسنین و کسانی را که در راه او جهاد می‌کنند ضایع نمی‌کند... دشمن این ملک و ملت؛ قاتلان صیاد و سلیمانی و فخری‌زاده و... مطهری و بهشتی و دستغیب، به خدا اعلام جنگ داده‌اندو... نتیجه جنگ با خدا هم معلوم است که چیست؟!

۴-سه راه می‌توان فرض کرد. نخست آنکه دست از انقلاب و آرمان‌ها و عزت و شرف و استقلال خود برداریم و پرچم تسلیم بالا ببریم و عذر تقصیر نزد سلطه‌گران زیاده‌خواه و جنایتکاران تاراجگر که حداقل طی دویست سال اخیر مانع از پیشرفت به‌موقع و بایسته این سرزمین شدند؛ ببریم و از انقلاب اعتقادی خود نزدآنها عذر خواهی کنیم وبی‌خیال خون شهدا و مجاهدت‌های ملت شویم و... که این امری محال است.آنهم در زمانی که پس از چهل و دوسال مقاومت و ایستادگی یک ملت بزرگ آنهایی که دنبال تجزیه ایران بودند حالا در‌باره تشکیل امپراطوری قدرتمند به رهبری ایران هشدار می‌دهند. نخست‌وزیر تروریست رژیم غاصب صهیونیستی دوبار در چند روز اخیر در این‌باره صریحاً اعلام خطر کرده است.

دو دیگر آنکه دشمنان و بدخواهانی که با این انقلاب سر ستیز و کینه‌ای ذاتی و تمام ناشدنی دارند بر سر عقل بیایند و دچار تحولات اخلاقی و ایدئولوژیک شوند ودر عین حفظ سیرت و اصالت انقلاب تغییر روش دهند و دست از دشمنی و شیطنت و تهدید و تحریم و... بردارند و... که این هم امری ناممکن است.

وبالاخره راه سوم؛ تنها و تنها‌ترین راه مقابله با این دشمن بی‌منطق، متکبر و زبان نفهم، خنثی کردن دشمنی‌های اوست که در قالب توطئه‌ها و تهدید‌ها و تحریم‌ها و... عینیت می‌یابد. وقتی تسلیم و ذلت‌پذیری ایران اسلامی و مردم غیور و شجاع آن محال است. وقتی کوتاه آمدن و منطقی شدن دشمن مستکبری که خدا به مصداق (نسؤالله فانساهم انفسهم) او را از یاد خودش برده است غیرممکن است آیا اصولاً جز راه سوم یعنی «خنثی سازی» راه دیگری باقی می‌ماند؟ راهی که الگوی راستین بشریت رسول ختمی مرتبت (ص) به دوستداران وپیروانش که به عشق او و احیای بی‌کم‌وکاست مکتب او در اوج هیاهوی مکاتب مادی و عربده‌کشی سرمایه‌داری انقلاب اسلامی به پا کرده‌اند، نشان داده است راهی که طی آن بیش از هر چیز به توکل و تدبیر خودمان و بسیج و همت اراده‌ها از داخل بستگی دارد. (رهبر انقلاب اخیرا در این‌باره تاکید فرمودند: «من قبلاً گفته‌ام حالا هم تکرار می‌کنم رفع تحریم دست دشمن است و خنثی‌کردن تحریم دست ماست، غیر از این است؟ ما که نمی‌توانیم رفع تحریم کنیم، دشمن باید رفع تحریم کند اما خودمان می‌توانیم این تحریم دشمن را خنثی کنیم. پس از این مقدم است، پس این درست است، بیشتر دنبال این باشیم.»

۵- صادق آل محمد(ع) می‌فرماید«از نظر من تفاوتی ندارد که کار مردم به دست خائن باشد یا ناشی؛ چون نتیجه آن یکی است.» متاسفانه جامعه ما از بابت رعایت نکردن همین اصل بدیهی متحمل ضربات و ضررهای بسیار شده است. راه خنثی کردن توطئه‌ها و تحریم‌های دشمن فقط و فقط «قوی شدن» است. رهبر انقلاب در این‌باره تاکید می‌کند «باید در همه عرصه‌ها از جمله اقتصاد علم و فناوری و دفاعی قوی شویم چون تا قوی نشویم دشمنان از طمع، تعرض و تجاوز دست برنخواهند داشت.»

 قوی شدن هم در گروی رعایت اصول است. وحدت و همدلی و تقویت و تکیه بر توانایی‌های غنی و دارایی‌های خدادادی انسانی و مادی این «ملک پرگهر» است. مبارزه بی‌امان با هرچیز و هر فرد و جریانی است که با عملکرد خود موجب رنجش مردم و مانع از سلامت و پیشرفت جامعه در حوزه‌های مختلف می‌شود. مثلا امروز برخورد و پیگیری قاطع و بی‌تعارف با دلالیسم مخرب و بی‌مهار که ردپای منحوس و شومش در خیلی جاها به‌ویژه آنجا که با اقتصاد معیشت زندگی مردم سر وکار دارد به‌خوبی دیده می‌شود، یکی از ضروریات مسلم و از لوازم قوی به‌حساب می‌آید به‌علاوه اصول کارسازی چون اصل شایسته‌سالاری به معنای واقعی کلمه باید در همه جا دقیقاً رعایت شود تا نفوذی‌های اجیرشده و‌منافقان نتوانند در لباس دوست و ظاهر خودی در این و آن سازمان و تشکیلات رخنه و به پادویی دشمن وخیانت به مردم مشغول باشند. کسانی که ردپاهای آنها شاید بیش از هرجا در رسانه‌ها دیده می‌شود و برای خوش‌رقصی بیگانگان و مانع شدن از حرکت اصیل انقلاب و خوش‌رقصی برای اربابان خود از هیچ کاری حتی تحریف وقیحانه سخنان و رهنمودهای رهبری و اگر لازم باشد مقدسات و محتویات کتاب آسمانی ابایی ندارند. همچنین عناصر سست‌عنصر و هویت‌باخته که بنابر ملاحظات خانوادگی و باندی و... صاحب پست و منصب شده و می‌شوند با عملکرد فرصت‌طلبانه خود دشمن شاد کن نشوند، مجال ورود به چنین جایگاه‌هایی را پیدا نکنند... باری‌، تنها راه مقابله با دشمنی‌های روزافزون، خنثی کردن آنهاست و خنثی‌کردن هم در گروی قوی شدن همه‌جانبه و تقویت درون است... این کاری است شدنی. به شرط آنکه اراده و ایمان «میانداری» کنند و...مهم‌تر از همه باور به وعده‌های خدا است که خود به مومنان و مجاهدان چنین «پیام امید» داده است که «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا...».

***************************************

روزنامه وطن امروز**

ملک‌زاده‌ها عارضه‌اند علت را دریاب!/رضا عبیری / مجتبی جوادی*

 داستان معروفی برای فهم تفاوت علت با عارضه می‌گویند. «شخصی برای درمان جوش‌های صورتش نزد ۲ پزشک رفته بود، پزشک اول با دادن پماد ضد جوش قائل بود که در سریع‌ترین زمان ممکن جوش‌های صورت را برطرف خواهد کرد ولی پزشک دوم پس از چند بار معاینه تازه فهمیده بود جوش‌های صورت آن شخص ناشی از یک بیماری در کبد اوست و درمانی بلندمدت‌تر و ریشه‌ای‌تر برای جوش‌های صورت او تجویز کرد». تجویز پزشک اول مبتنی بر عارضه جوش صورت بود ولی تجویز پزشک دوم مبتنی بر علت جوش صورت.

تاکنون واکنش‌های مختلفی نسبت به استعفای دکتر ملک‌زاده صورت گرفته است؛ همگی نوعا به عارضه می‌پردازند و کمتر علت ماجرا را بررسی می‌کنند. برخی گمان می‌کنند با رفتن دکتر ملک‌زاده، مشکلات نظام سلامت حل خواهد شد، پژوهش‌ها کاربردی خواهد شد، طب سنتی رواج پیدا خواهد کرد، پژوهش‌ها به مسائل بومی خواهند پرداخت و گمان‌هایی از این قبیل بسیار هستند. از این افراد باید سوال کرد مگر جریان علمی در 7 سال اخیر به این وضعیت رسیده است که با تغییر یک آدم تغییر یابد؟ محدود کردن جریان اجتماع علمی به آدم‌ها در سمت‌های اداری و سازمانی را می‌توان درمان عارضه دانست؛ درمانی که ممکن است در کوتاه‌مدت پاسخ دهد ولی جریان کلان را نمی‌تواند تغییر دهد. علت این جریان جای دیگری است و آن را باید شناخت و آنگاه برای درمانش طرح داشت. هدف از این یادداشت، طرح مساله استعفای ملک‌زاده در یک زمین دیگر است که به آن «حکمرانی علم» می‌گویند، لذا این یادداشت کاری به مباحث سیاسی و تبرئه یا محکوم کردن شخصی ندارد.

بندهای نامه استعفای دکتر ملک‌زاده شامل برخی کلمات از قبیل اظهارات غیرعلمی وزیر، اهمیت مبانی علمی و پژوهشی، اهمیت مطالعات بالینی کافی، عدم درک درست وزیر از تحقیق و پژوهش، سطح بالای استنادات پژوهشی و شبه‌علم و... بود. این نامه و سایر یادداشت‌های1  دکتر ملک‌زاده به‌صراحت گویای این موضوع است که حرفه و پیشه پژوهشگری آداب خاصی دارد. پژوهشگر و اجتماع علمی‌ای که 40 سال از حیات خود را بر سبکی خاص بنا کرده است، نمی‌توان با بخشنامه آن را تغییر داد (اشاره به ابلاغیه وزیر محترم بهداشت حدود 8 ماه پیش از استعفا). پژوهشگران حوزه پزشکی عمری خودشان را با گرنت‌های سازمان جهانی بهداشت و موسسه ملی سلامت ایالات‌متحده معرفی کرده‌اند عمری در تلاش بوده‌اند همکاری بین‌المللی داشته باشند، عمری سپری کرده‌اند تا شتاب علمی کشور را در مقایسه با کشورهای دیگر بالا نگه دارند و مقالات ISI بنویسند. حال انتظار نمی‌رود این انسان 40ساله (کنایه از شخصیت جاافتاده) در بحران کرونا، مسیر خود را براحتی تغییر دهد. شاید جملات فیلسوف شهیر، دکتر داوری‌اردکانی نیز بیانگر این اصل باشد که در کتاب «علم، پژوهش و سیاست‌های پژوهشی» می‌نویسد: «اگر دانشمند و پژوهشگر بگوید کار من پژوهش است و مسائل سیاست علم و شرایط پیشرفت آن به من ربطی ندارد، سخنی درست گفته است، دانشمندان باید مطالعه و پژوهش کنند و کتاب و مقاله بنویسند اما مدیران پژوهش اگر از امکان‌ها و شرایط پژوهش و وضع علم در جهان و در کشور خود بی‌خبر باشند، چگونه می‌توانند نظام علم و پژوهش را اداره کنند؟».

علم و پژوهش به طور اعم و پژوهش‌های پزشکی به طور اخص، شرایط خاصی را می‌طلبند. آنگونه که پیداست برخی پژوهش‌ها نیازمند اطلاعات و داده‌هایی هستند که باید از پیش موجود باشد. گاهی گردآوری این داده‌ها سال‌ها زمان می‌برد و بر پایه همین داده‌هاست که پژوهش‌های بعدی شکل می‌گیرد. به نظر می‌رسد همکاری‌های علمی داخلی و بین‌المللی بخش جدایی‌ناپذیر انجام برخی پژوهش‌ها هستند. ظاهرا فرآیند انجام پژوهش ریسک بالایی دارد و نتایج آن از پیش مشخص نیست. گویا برای اینکه یافته و کشفی مورد پذیرش سایر دانشمندان قرار گیرد باید مسیر خاصی را طی کرده و از منطق مشخصی پیروی کند، البته اگر مایلیم نتایج پژوهش‌مان را معتبر بدانند، از آن در تصمیمات استفاده کنند و نام شبه‌علم بر آن ننهند. ظاهرا انجام برخی پژوهش‌ها برای پژوهشگر اعتبار بیشتری دست و پا می‌کند و اگر به برخی پژوهش‌ها نپردازد گویی از جامعه پژوهشگران طرد خواهد شد یا حداقل در مسیر اصلی باقی نخواهد ماند. آن طور که پیداست عالمان شاخص‌های خاصی برای سنجش میزان کیفیت و اعتبار هر فرد و آثار او دارند.

شرایط و شاخص‌های مذکور فعالیت‌ها و موضوعات خاصی را هم تهییج می‌کند. همه این موارد به این معناست که پژوهشگر باید در مسیر خاصی حرکت کند که توسط سایر پژوهشگران(بخوانید اجتماع علمی!) برای او ترسیم شده است. خارج شدن از این مسیر اگر‌چه ممکن است ولی عواقب بسیاری در بر دارد و بسیار پرهزینه است. تمام این موارد به این معناست که پژوهشگر خواسته یا ناخواسته در حال تبعیت است. گویا دائما ریسمانی بر گردن پژوهشگر است ولی یک ریسمان نامرئی. باید همه این ویژگی‌ها را در نظر داشت تا راهبری مؤثری اعمال کرد. پژوهشگران برای تعیین موضوعات‌شان از آقای نمکی اجازه نمی‌گیرند. به موضوعی می‌پردازند که فکر می‌کنند مهم است و به آن علاقه دارند و سایر پژوهشگران (شما بخوانید اجتماع علمی!) آن را ارزشمند قلمداد می‌کنند. آنها دغدغه‌ها و مسائل پژوهشی خاص خودشان را دارند و اینکه آنها را از کجا گرفته‌اند نیاز به بررسی دارد.

ما معتقدیم تغییر در موضوع، روش، مدت زمان و سایر ویژگی‌های پژوهش ممکن است امّا نه با بخشنامه و دستور‌العمل. این کار ابزار‌های خاص خودش را دارد. با جار و جنجال نمی‌توان مسیر پژوهش‌ها را عوض کرد. بهتر است برای انجام این کار دانش مورد نیاز را به دست آوریم و عالمانه‌تر با این موضوع برخورد کنیم. حذف و برکناری حکمرانان پژوهش (بخوانید دکتر ملک‌زاده) و پژوهشگران (ملک‌زاده‌ها)، تنها علاج عارضه این مشکل است. علت مشکل جای دیگری است و در این ماجرا و ماجراهای مشابه کمتر کسی به این علت یا علت‌ها رجوع می‌کند.

* پژوهشگران حلقه حکمرانی علوم اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

-----------------------------------

پی‌نوشت

1- برای مثال ببینید:

 hamshahrionline.ir/x6PXh

***************************************

روزنامه خراسان**

آن سوی یک عرض اندام دریایی/دکتر حامد رحیم پور

زیر دریایی «یو اس اس جورجیا» به همراه ناوهای جنگی «یو اس اس پورت رویال» و «یو اس اس فیلیپین sea” از تنگه هرمز عبور کردند و وارد خلیج فارس شدند. یک زیردریایی ارتش رژیم  صهیونیستی نیز با هدف آن چه «هشدار دادن به ایران»، خوانده شده  از آبراه سوئز گذشته و به صورت علنی در راه خلیج فارس است.گرچه این اولین باری نیست که آمریکا و حتی اسرائیل به بهانه های مختلف در آب های منطقه ای حضور داشته اند اما خاصه نیروی دریایی آمریکا معمولا موقعیت زیردریایی های خود را در جهان افشا نمی کند اما وقتی اعلام می کند که مثلا زیردریایی «یو اس اس جورجیا» از طریق تنگه هرمز وارد خلیج فارس شده ،این گزاره را که ممکن است این نقل و انتقال حاکی از«تنشی قریب الوقوع» باشد در سطح رسانه ای القا می کند  .در این بین باید به نکاتی توجه کرد:

1-ترامپ در 27 روز باقی مانده از دولت اش آن هم در حالی که نزدیک ترین یارانش در حال فاصله گرفتن از او هستند رمق سیاسی هیچ تحرک مهمی ندارد اما با نزدیک شدن به سالگرد شهادت سردار سلیمانی عملا فرار به جلویی را برای القای این که اتفاقی در راه است آغاز کرده اند .این در حالی است که ایران بارها اعلام کرده زمان و مکان انتقام  خون شهید سلیمانی را خودمان تعیین می کنیم . بنابراین، این نمایش قدرت از سر قدرتمندی نیست بلکه بیش از هر چیز گواهی است بر ترس و وحشت واشنگتن از اقدام انتقام جویانه ایران.به بیان دیگر،آمریکا بیشتر از این‌که در پی کنش نظامی باشد، درصدد است هزینه  را برای واکنش احتمالی ایران  بالا ببرد و درواقع با تشدید تدابیر نظامی، در پی طراحی یک بازدارندگی در خلیج فارس است تا ایران را از هرگونه عملیاتی علیه نیروهایش برحذر دارد. به نظر‌ می‌رسد این، اصلی‌ترین بخش از منطق تحرکات اخیر آمریکاست که مشخصاً پس از به شهادت رساندن حاج قاسم آغاز شد. البته اجرای عملیات روانی با چنین تحرکاتی برای القای تهدید به مردم ایران، کارکرد ظاهری این رویکرد است.

2- در بیانیه نیروی دریایی آمریکا در تبیین یا توجیه دلایل این حضور دریایی آمده است: اعزام زیردریایی “یو اس اس جورجیا” در راستای تعهد آمریکا به شرکای منطقه‌ای اش صورت می گیرد. بدیهی است که زنده نگه داشتن پروژه «ایران هراسی» در اذهان برخی از شیوخ منطقه و به ویژه درحالی که مسابقه عادی سازی روابط با اسرائیل سرعت چشمگیری گرفته است می تواند به تحلیل بهتر این حضور کمک کند.درواقع واشنگتن می کوشدبا ترویج ایران هراسی، به کشورهای منطقه خصوصا شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس چنین القا کند که ایران نه تنها حضور آمریکا در منطقه بلکه کل کشورهای منطقه را هم تهدید می کند. چند روز پیش  نیز آمریکا گروهی به نام “سرایا المختار” را در بحرین در لیست تحریم های خود قرار داد و ادعا کرد این گروه امنیت منطقه و دنیا را تهدید می‌کند همچنین حملات کاملا مشکوک اخیر به منطقه  سبز بغداد این گمانه را تقویت می کند که اقدامات اخیر به شکلی هدفمند ازسویی ایران هراسی را تشدید واز سوی دیگر برای تقویت و تشدید حضور نظامی آمریکا در منطقه صورت گرفته است.

3-سردمداران تل آویو خاصه نتانیاهو که از قضا دچار چالش های جدی داخلی در سرزمین های اشغالی است و کابینه اش در آستانه سقوط دوباره قرار گرفته ،نیم نگاهی به ایجاد یک تنش کنترل شده با ایران داردآن هم در زمانی که  فشار اقتصادی بی سابقه ای بر جمهوری اسلامی وارد آمده و روند انتقال قدرت در آمریکا از ترامپ به بایدن شکل نگرفته است .به عبارت دیگر،ازطرفی خروج یا کاهش نیروهای آمریکایی نیز از عراق و افغانستان نگرانی‌های نظامیان و ژنرال‌های جنگ طلب آمریکایی را از افزایش نفوذ ایران و پر کردن این خلأ قدرت توسط تهران دوچندان کرده  واز سوی دیگر صهیونیست ها مترصد این هستند که در صورت ایجاد میدانی برای عرض اندام، دست به اقداماتی بزنند که باعث ایجاد بحران‌هایی  برای بهره برداری های داخلی  و منطقه ای خود شود .گرچه روشن است که  با توجه به نبود ظرفیت گشودن جبهه جدید در خاورمیانه در سیاست خارجی بایدن و این که به دلیل اوضاع پساکرونایی اقتصاد آمریکا و جهان،صهیونیست ها نمی توانند روی کمک  بایدن حسابی باز وجبهه جدیدی ایجاد کنند وازسوی دیگر خوب می دانند که جنگ، هزینه ای بسیار گزاف  برای آن ها در پی دارد؛ گزارش های رسمی این رژیم به وضوح به این حقیقت اذعان کرده اند؛ در این گزارش ها تصریح شده است که در صورت آغاز جنگ، تنها حزب ا... لبنان می تواند ضربات بسیار جدی به این رژیم وارد کند. بنابراین تمام هیاهویی که رسانه های وابسته درباره نمایش قدرت آمریکا و اسرائیل در منطقه راه انداخته اند صرفا تبلیغاتی است که هدف از آن ها کسب آبرو برای ترامپ، ایجاد بازدارندگی درآستانه سالگرد شهادت حاج قاسم و دلگرمی برای شیوخ عربی سازشکاری است که به مسئله اول جهان اسلام یعنی فلسطین خیانت کرده اند.

***************************************

روزنامه ایران**

آینده مثبت اقتصاد ایران با خروج از دو تکانه/هادی حق‌شناس

تحلیلگر اقتصادی

تحلیل‌های متفاوتی در مورد آینده اقتصاد ایران مطرح می‌شود، برخی‌ها نسبت به آینده بدبین هستند و گروهی هم سعی می‌کنند به آینده و فضای اقتصادی که ایران انتظار آن را می‌کشد، خوشبین باشند. اگر بخواهیم به وضعیت امروز اقتصاد ایران در یک نما بپردازیم، عبارت است از تورم دورقمی و بالاتر از میانگین تورم بلندمدت ایران، چرا که نرخ تورم بلندمدت ایران عددی در حدود 20 درصد و میانگین تورم 9 ماهه 30 درصد است. پس تورم کشور 50 درصد بیش از میانگین بلندمدت است.

همچنین نرخ بیکاری دورقمی است با این تفاوت که جمعیت فعال کم شده است. دلایل آن هم به موضوعات اقتصادی بر‌می‌گردد. از سویی رشد اقتصادی منفی است؛ به دلیل اینکه در شرایط تحریم و کرونا نتوانسته‌ایم نسبت به جذب سرمایه و سرمایه‌گذاران اقدام کنیم. از طرفی باید عنوان کرد که خوشبختانه رشد اقتصادی در نیمه اول سال‌جاری مثبت بوده که البته این موضوع به روایت بانک مرکزی است و مرکز آمار عددی را اعلام نکرده است. اگر فرض کنیم که روایت بانک مرکزی درست باشد، عدد رشد اقتصادی خیلی کمتر از میانگین رشد اقتصادی بلندمدت 4 درصد ایران است. اگر شرایط فعلی ادامه پیدا کند، یعنی افق و چشم‌انداز اقتصادی مثبت نباشد، طبیعی است همچنان که دولت و مجلس به این جمع‌بندی رسیده‌اند که حدود 50 درصد مردم ایران با عناوین مختلف یارانه بگیرند؛ ادامه روند فعلی یعنی اینکه در آینده باید به جمعیت یارانه‌بگیر اضافه شود. این امر با توجه به شاخص‌های پولی، سرمایه‌گذاری، تجارت و یا بازرگانی کشور است.

اما سناریوی دیگری را که می‌توان دید و یا پیش‌بینی کرد، این است که دو تکانه‌ای که منجر به وضعیت کنونی اقتصاد ایران شده، حل شود. بر این اساس یک تکانه تحریم‌ها است که ایران را از ده‌ها میلیارد دلار درآمدهای نفتی محروم کرده و تکانه دوم کرونا است که ایران را محروم از صنعت گردشگری و تعطیلی بخشی از خدمات در داخل کشور، کرده است. آثار و عوارض هر دو تکانه هم در نرخ بیکاری و هم درسایر شاخص پیدا است.

دولت کنونی موفق شد در سال‌های 95 و 96 یعنی دو سال پیاپی نرخ تورم و بیکاری را یک‌رقمی و نرخ رشد اقتصادی را دورقمی کند. این دولت می‌تواند در صورت رفع آثار دو تکانه تحریم‌های ظالمانه و کرونا مجدداً شاخص‌های کلان اقتصادی را به سمت عدد مطلوب هدایت کند.

قرائن و شواهد نشان می‌دهد که ما ماه‌های پایانی کرونا را می‌گذرانیم چرا که هم واکسن‌های کرونا در دنیا کشف شده و در حال استفاده است و هم واکسن ایرانی احتمالاً تا چند ماه دیگر در دسترس خواهد بود.

پس انتظار عقلایی این است که عوارض تکانه کرونا بزودی کم شود و یا حداقل سیر صعودی نداشته باشد. در حقیقت چشم‌انداز و افق کنترل کرونا دور از دسترس نخواهد بود. تکانه بعدی تحریم‌های ظالمانه است، با توجه به نتیجه انتخابات امریکا و وعده بایدن رئیس جمهوری منتخب از یک سمت و مجموعه تحرکات وزرای خارجه 1+4 بیانگر این نکته مهم است که همه تمایل به برگشت به برجام را دارند.

همچنین موافقت مقام معظم رهبری برای تمدید مهلت بررسی دو لایحه باقی مانده از 4 لایحه اف‌ای‌تی‌اف (4 لایحه مربوط به FATF شامل «اصلاح قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم»، «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی»، «الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT)» و «الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمان یافته (پالرمو)» است که دو لایحه «اصلاح قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم» و «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی» تصویب شده است.) بیانگر این نکته مهم است که افق و چشم‌انداز برای تعیین و تکلیف برجام نیز روشن است.

با توجه به توضیحات ذکر شده اگر این دو تکانه ظرف ماه‌های پایانی سال‌جاری از اقتصاد ایران حذف شود، پیش‌بینی این است که سال آینده رشد اقتصادی قابل توجهی خواهیم داشت، نرخ تورم تحت کنترل و کاهشی شود، جذب سرمایه‌گذاری انجام گیرد و فعالیت‌های بازرگانی یعنی صادرات و واردات کشور به روال عادی و نرمال برگردد. اگر چنین شود سناریوی اول که بیانگر نامطلوب بودن شاخص‌ها است دیگر تحقق پیدا نخواهد کرد. مواردی که مطرح شده به مفهوم این نیست که ما توجه به منابع داخل کشور نداشته باشیم و یا به معنی این نیست که از ظرفیت داخل بهره نگیریم. مقاومت اقتصاد ایران طی سه سال گذشته در مقابل تحریم‌های ناجوانمردانه بیانگر قوی بودن بنیه اقتصاد ایران است و همچنین با تدبیر در داخل کشور آرزوی امریکایی‌ها تحقق پیدا نکرد. آنها با تحریم‌های سخت، منتظر فروپاشی اقتصاد ایران بودند اما نه تنها اقتصاد ایران به فروپاشی نرسید بلکه در بخش‌هایی چون کشاورزی و صنعت بنیان آن محکم‌تر شد. ولی موفقیت‌های به دست آمده دلیل بر این نیست که ما از روابط و مزیت‌های تجاری خارجی استفاده نکنیم. با این تفاسیر اگر تحریم‌ها رفع نشود و شیوع ویروس کرونا ادامه پیدا کند، طبیعتاً احتمال مطلوب شدن شاخص‌های اقتصادی کمرنگ خواهد شد به هر حال در بودجه مطرح شده یک‌سوم منابع بودجه با نفت و یا فعالیت‌های بخش بازرگانی ارتباط دارد.

***************************************

 روزنامه شرق **

تاریخچه عملیات موساد در ایران/نعمت احمدی

از ترور دانشمند ایرانی، شهید فخری‌زاده، مدتی می‌گذرد. اگرچه هیچ سازمانی به‌طور رسمی مسئولیت آن را نپذیرفت، اما برخی شواهد، سرنخ‌هایی را به دست داده است. سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل که به نام مخفف موساد شهرت دارد، مسئولیت خنثی‌سازی فعالیت‌ها علیه اسرائیل را در جهان بر عهده دارد. این سازمان در سال 1951 از سوی بن‌گوریون تشکیل شد. بن‌گوریون در سخنرانی اولیه‌ای که بعد از تشکیل این سازمان ایراد کرد، هدف از تشکیل سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل را این‌گونه شرح داد: «برای ما که از ابتدای تأسیس تحت فشار دشمنانش قرار داشته‌، اطلاعات به‌عنوان خط مقدم دفاع ضروری است و ما باید به خوبی بیاموزیم و بدانیم که در اطرافمان چه می‌گذرد». جالب است رژیمی که اراضی فلسطینیان را غصب کرده مدعی است «از ابتدای تأسیس» تحت «فشار دشمنانش» بوده است. از اینکه تأسیس در اراضی دیگران را حق می‌داند و مخالفان اشغال را دشمن بگذریم، علت تأسیس سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل (موساد) را -«کسب اطلاعات» به‌عنوان خط مقدم دفاع – و کسب اطلاعات را ضروری دانسته که بدانند و بیاموزند در اطرافشان چه می‌گذرد. به همین اعتبار، وظایف موساد گردآوری اطلاعات و مهم‌تر از آن تجزیه و تحلیل اطلاعات و در نهایت «انجام عملیات مخفیانه» در خارج از خاک فلسطین اشغالی است. با پی‌جویی در اینترنت می‌توان به اسامی رؤسای موساد از بدو تشکیل تا امروز پی برد. دفتر سازمان مرکزی موساد در تل‌آویو بوده و هویت مأموران و مدیران آن پنهان و جزء اسرار است. رژیم غاصب اسرائیل در سال 1948 تشکیل خود را رسما در اراضی فلسطینی اعلام کرد. منطقه فلسطین از آغاز جنگ‌های صلیبی کانون درگیری بین مسلمانان و مهاجمان مسیحی بوده و حدفاصل سال‌های 1096 تا 1291 میلادی به مدت 200 سال کانون اصلی جنگ‌های صلیبی بوده است. به بهانه اوج‌گیری یهودستیزی در اروپا در اواخر قرن 19، صهیونیسم جهانی در پی تشکیل دولتی یهودی در منطقه‌ای که یهودیان از آن با نام «سرزمین موعود» یاد می‌کردند، افتادند. جنگ جهانی اول و شکست دولت عثمانی که حاکمیت اراضی این منطقه را بر عهده داشت، پای دولت‌های مسیحی را بعد از قرن‌ها دوباره در این منطقه باز کرد و قیمومیت اراضی تحت تسلط عثمانی بعد از شکست آن کشور به انگلستان واگذار شد. «‌اعلامیه بالفور» باعث شد یهودیان اروپایی به سرزمین فلسطین وارد شوند. در حدفاصل سال‌های قیمومیت اراضی فلسطینی تا تشکیل اسرائیل در سال 1948، موج مهاجرت چنان گسترش پیدا کرد که تعادل جمعیت را در این منطقه به نفع یهودیان بر هم زد. شکست آلمان در جنگ جهانی دوم و بهانه اذیت و آزار یهودیان از سوی آلمان نازی، باعث تشکیل اسرائیل شد. رژیمی که پایه استقلال خود را روی شانه‌های مردم عرب منطقه و اراضی آبا و اجدادی آنان پایه‌گذاری کرده بود، مردم بومی منطقه را دشمنان مردم یهود تعریف می‌کند. حمایت دولت آمریکا از اسرائیل از بدو تأسیس سرانجام منجر به پیمان صلح کمپ‌دیوید بین اسرائیل و مصر در 1979 شد. سال 1993 سازمان آزادی بخش فلسطین در اسلوی ژنو قرار‌داد صلح با اسرائیل را امضا کرد.

سال 1994 نیز اردن پیمان صلحی مشابه را با اسرائیل امضا کرد. حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید موقعیتی استثنائی به سران اسرائیلی‌ها داد که با چند دولت عربی –‌امارات، بحرین و سودان- که در جنگ مستقیم با اسرائیل نبودند، پیمان همکاری امضا کنند و عربستان هم که جایگاه ویژه‌ای بین دولت‌های مسلمان عربی دارد، پیش‌شرط امضای قرارداد همکاری و صلح با اسرائیل را تشکیل دولت فلسطینی در کنار اسرائیل دانسته است‌؛ شرطی که ظاهرا روی کاغذ عملی است و در عالم واقع امکان تشکیل دولت فلسطینی مشکل خواهد بود؛ زیرا اسرائیل با شهرک‌سازی عملا اراضی‌ای باقی نگذاشته است که دولت فلسطینی در منطقه تشکیل شود. قطع‌نامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل متحد معروف به «طرح تقسیم فلسطین» که در تاریخ 29 نوامبر 1947 (‌هشتم آذر 1326‌) با 33 رأی موافق در برابر 13 رأی مخالف، یک غایب و 10 ممتنع که در مجمع عمومی به تصویب رسید، سرزمین فلسطین را به دو کشور عبری و فلسطینی تقسیم کرد که 55 درصد اراضی سرزمین فلسطین به اسرائیل تعلق می‌گرفت و 45 درصد به دولت فلسطینی. در قطع‌نامه، شهر بیت‌المقدس (اورشلیم) به صورت بین‌المللی باید اداره شود. این قطع‌نامه در مجمع عمومی که در آن زمان تنها 57 کشور عضو سازمان ملل بودند، تصویب شد. با نگاهی گذرا به نقشه موجود بین اراضی‌ای که در مرزهای لبنان، سوریه، اردن و مصر واقع هستند، این اراضی با تقسیم‌بندی مجمع عمومی بر اساس قطع‌نامه 181، به نسبت 55 درصد و 45 درصد بین اسرائیل و فلسطینیان تقسیم شده است. با جنگ‌های شش‌روزه 1967 و تصرف بخش عمده این اراضی به دست اسرائیل و گسترش شهرک‌سازی بعد از جنگ‌های شش‌روزه 1967 و جدایی بین فلسطینیان که در دو منطقه نوار غزه و کرانه باختری رود اردن صورت گرفته است، موقعیت تشکیل دولت فلسطینی با همه اشکال و ایراد اساسی خود وجود ندارد که دولت عربستان شرط به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل را تشکیل دولت فلسطینی قرار داده است. قراردادهایی که با تأسف شکست بزرگی در جبهه عربی- اسلامی انداخته و عملا حضور اسرائیل را در منطقه تأیید کرده و مبارزه فلسطینیان را به حاشیه رانده است. نقش موساد در به‌وجود‌آمدن شرایط موجود که از سال 1979- قرارداد کمپ دیوید- تا امروز که آسمان عربستان به روی هواپیماهای اسرائیلی گشوده شده و با تأسف اسرائیل را از انزوای منطقه‌ای خارج کرده، تا جایی که امروزه اسرائیل در جمهوری آذربایجان، اقلیم کردستان، عراق، بحرین و امارات عربی که همسایه ایران هستند، رسما حضور داشته و روابط تجاری گسترده‌ای با این کشورها دارد؛ تا جایی که شریک اصلی تجاری کشورهای همسایه ایران شده است. علت نفوذ اسرائیل صرف‌نظر از سستی رهبران کشورهای عربی و بی‌علاقگی به سرنوشت مردم مظلوم فلسطین، فعالیت گسترده موساد در منطقه است که از اهداف اصلی تشکیل موساد است. بن‌ گوریون در 13 دسامبر 1949 کمتر از یک سال از تشکیل اسرائیل در نامه‌ای خطاب به وزارت امور خارجه اسرائیل می‌نویسد: «طبق اوامر من، سازمانی به منظور تمرکز و هماهنگی فعالیت‌های سرویس‌های اطلاعاتی رژیم (بخش اطلاعات ارتش، بخش سیاسی وزارت امور خارجه، سرویس اطلاعاتی کل و...) برپا می‌شود. وظیفه سازماندهی موساد را بر‌عهده روبن شیلوخ، مشاور امور ویژه در وزارت خارجه گذاشته و او را به ریاست این سازمان منصوب می‌کنم. روبن شیلوخ تحت فرمان من بوده، طبق اوامر من فعالیت کرده و گزارش‌های کار خود را به صورت دائم به من ارائه خواهد داد؛ اما از نظر اداری، مقر اداره‌اش در چارچوب وزارت امور خارجه خواهد بود. به روبن شیلوخ و مدیریت وزارت خارجه دستور داده‌ام که به این منظور برای سال‌های 1950-1951 چارچوبی برای استخدام و اشتغال افراد و بودجه‌ای در حدود 20 هزار لیره اسرائیلی پیشنهاد کنند تا مبلغ پنج هزار لیره اسرائیلی از آن بودجه صرفا با تأیید قبلی من، صرف عملیات ویژه شود». هدف از بیان اولین فرمان بن ‌گوریون به وزارت امور خارجه تخصیص یک‌چهارم کل بودجه موساد به عملیات ویژه است؛ روشی که ظاهرا با شدت بیشتر تا امروز ادامه یافته و علت نفوذ اسرائیل در کشورهای دیگر همین بودجه ویژه در راستای جذب و جلب افراد در عملیات جاسوسی و نفوذی است. اسرائیل در شرح وظایف مأموران موساد که گردآوری اطلاعات تجزیه و تحلیل اطلاعات، انجام عملیات مخفیانه ویژه در خارج از اسرائیل را برعهده دارند، به شرح زیر گفته است:

1-گردآوری مخفیانه اطلاعات در خارج.

2- خنثی‌سازی تلاش‌ کشورهای متخاصم برای تهیه و تولید تسلیحات غیر‌متعارف در خارج از خاک فلسطین اشغالی.

3-توسعه روابط مخفیانه ویژه سیاسی و... در خارج از اسرائیل و حفظ این روابط.

4- آوردن مهاجران یهودی به اسرائیل از اماکنی که امکان مهاجرت یهودیان از آنجا به اسرائیل توسط سازمان‌های مهاجرتی معمولی امکان‌پذیر نیست.

5- به‌دست‌آوردن اطلاعات استراتژیکی، سیاسی و عملی.

6 – انجام عملیات ویژه در خارج از اسرائیل.

نگارنده با اندک جست‌وجویی در سایت‌های مختلف به این بخش از وظایف سازمان موساد رسیدم. کافی است جست‌وجویی دقیق‌تر و کارشناسی در شرح وظایف موساد با تکیه بر عملیاتی که از بدو تأسیس و تشکیل تا امروز در جهان انجام داده است، به دیگر اعمال و اقدامات این سازمان مخوف در جلب نیروها و ضربه‌زدن به منافع به باور اسرائیل- کشورهای متخاصم- پی خواهیم برد. با بررسی‌های صورت‌گرفته موساد دارای هشت بخش اصلی است که از خلال جست‌وجوها به دست آمده است؛ والا جزئیات سازمان‌های داخلی، کارمندان، مراکز فعالیت و رؤسای آنها و نوع عملیات و مقام دستور‌دهنده جزء اسرار محرمانه است.

1-بخش جمع‌آوری اطلاعات: این بخش که مسئولیت عملیات جاسوسی را بر‌عهده‌ دارد، فعال‌ترین بخش موساد است.

2- بخش همکاری و اقدام سیاسی معروف به «وادات»؛ این بخش که در واقع قسمت نیمه‌آشکار موساد است، مسئولیت فعالیت‌های سیاسی و همکاری با سرویس‌های اطلاعات خارجی کشورهای دوست و هم‌پیمان اسرائیل را بر‌عهده دارد.

مجموعه «وادات» متشکل است از مدیر سازمان اطلاعات نظامی موسوم به «آمان» مدیر سازمان اطلاعات داخلی معروف به «شین بت» مدیر سازمان امنیت عمومی معروف به «شاباک» مدیر مرکز مطالعات راهبردی و برنامه‌ریزی وزارت امور خارجه که در واقع جاسوسی سفارت‌خانه‌ها یا جاسوسی سیاسی دیپلمات‌ها را بر‌عهده دارد. مدیر بخش عملیات ویژه پلیس معروف به «ماتام» این بخش در زمینه‌هایی فعال است که نیاز به کارکرد دقیق پلیسی دارد. و در نهایت مشاوران خصوصی نخست‌وزیر در امور سیاسی، نظامی، امنیت و مبارزه با تروریسم که فعال‌ترین بخش موساد است. مهم‌ترین بخش موساد، بخش عملیات ویژه است که بخش ترورها را برعهده دارد. برنامه‌های ویژه این بخش برمی‌گردد به ترور افراد مهم که موساد معتقد است این افراد دشمن کیان اسرائیل هستند. فعالیت و عملیات این بخش در واقع شبه‌نظامی است که در شبکه پیچیده‌ای از افراد و نیروهای زبده ضد‌جاسوسی اسرائیل صورت می‌گیرد؛ از کشتن یا ربودن افراد مد‌نظر و انتقال آنها به اسرائیل. یکی دیگر از بخش‌های فعال در سازمان موساد، بخش تبلیغات و ضد ‌تبلیغات است که مسئولیت جنگ روانی و فریب مخالفان از طریق ایجاد جنگ‌های روانی را برعهده دارد، عمده فعالیت این بخش از طریق رسانه‌ها در جهت تخریب و ترور روانی افراد مورد نظر است. این بخش عمدتا نیروهای تأثیرگذار و مخالف اسرائیل را در دیگر کشورها مدنظر قرار می‌دهد و در کنار بخش تبلیغات و ضد تبلیغات بخش دیگری به نام بخش تحقیقات وجود دارد که مسئول کسب اطلاعات مورد نظر و تولید گزارش‌های روزانه، هفتگی و در نهایت گزارش‌های مشروح در مورد سوژه‌های مورد نظر به‌صورت جمع‌بندی ماهانه است که در اختیار دیگر بخش‌ها قرار می‌گیرد. مهم‌ترین بخش سازمان موساد، بخش تکنولوژی است این بخش مسئول توسعه فناوری‌های به‌روز‌شده و پیشرفته برای پشتیبانی فنی از عملیات گسترده موساد در مناطق و نسبت به افراد مورد نظر است و از چنان موقعیتی برخوردار است و با بخش‌های توسعه‌یافته نظامی هم‌سو است و برای افراد و سوژه‌های مورد نظر از تکنولوژی و وسایل و ابزار خاصی استفاده می‌کند؛ مرگ تدریجی یاسر عرفات و به‌کار‌بردن مواد خاص شیمیایی و هسته‌ای در تغذیه و داروهای او یا استفاده از پهپادها در کشتن افراد و نیروهای تحت نظر که با تکیه بر پیشرفت تکنولوژی هواپیماهای بدون سرنشین هزینه برخورد و حذف سوژه‌های مورد نظر را از جنبه استفاده از نیروی انسانی و استفاده از تکنولوژی کشتار جدید فعال کرده است. نگاهی به قتل‌های انجام‌شده در کشورهای مختلف که ردپای موساد در آنها مشهود است، نشانگر توجه سازمان مخوف موساد به استفاده از فناوری‌های پیشرفته برای پشتیبانی فنی از عملیات روبه گسترش موساد است. در مورد شهادت دکتر محسن فخری‌زاده، هر‌چند روایت‌های مختلفی از شهادت دانشمند برجسته اتمی از زبان مسئولان شنیدیم اما روایت علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی قابل توجه بود که در صحنه شهادت دکتر فخری‌زاده نیروی انسانی حضور نداشت و از شیوه شلیک از راه دور به وسیله تیربار موجود در صحنه سود بردند. تصویر و تصور این روایت نیاز به بررسی دقیق دارد که چگونه عاملین شهادت دانشمند هسته‌ای ما مسیر و زمان حرکت سوژه را رصد کرده بودند و با نبود نیروی عامل در صحنه چگونه تروری با این دقت صورت گرفت؟ رئیس آن‌ مقطع موساد – یوسی کوهن – چند روز قبل کنار رفت. او در ژانویه 2016 به‌جای تأمیر بارد که از سال 2011 سکان اداره موساد را بر عهده داشت، بر سر کار آمد. پیروزی حزب لیکود و حضور نتانیاهو در رأس رژیم اسرائیل به مدت طولانی و توجه به نگاه خاص نتانیاهو و دشمنی ذاتی او با فلسطین و تشکیل دولت فلسطینی در کنار اسرائیل جزء برنامه‌های سیاسی او است و حضور چهار‌ساله ترامپ در کاخ سفید و رایزنی‌های جراد کوشنر، داماد و نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا و تحرکات منطقه‌ای که باعث شد بعد از 40 سال از آخرین قرارداد همکاری و صلح اردن با اسرائیل – کشورهای، سودان، بحرین و امارات که با اسرائیل در جنگ نبودند اما در جبهه مخالف قرار داشتند، به جمع دوستان اسرائیل بپیوندند، جاده امضای قرارداد همکاری و دوستی با عربستان را هم صاف کرده است. بیشتر کوشش موساد صرف ایران و نیروهای هوادار ایران می‌شود و طی دوره نخست‌وزیری نتانیاهو حداقل پنج دانشمند اتمی ایران، دکتر مسعود علیمحمدی، داریوش رضایی‌نژاد، دکتر شهریاری و مصطفی احمدی‌روشن که در گذشته به شهادت رسیدند و اخیرا هم با شهادت دکتر فخری‌زاده روبه‌رو شدیم. در شهادت سردار قاسم سلیمانی و شهادت حسن تهرانی‌مقدم پدر موشکی ایران، تمرکز موساد بر ایران را بیشتر و بیشتر کرده است. چهره‌هایی مانند حاج قاسم سلیمانی، تهرانی‌مقدم و فخری‌زاده، چهره‌هایی تکرار‌ناشدنی هستند که در شهادت آنان ردپای موساد مشهود و در صورت جمع‌آوری مستندات حقوقی دقیق، قابل طرح در مجامع حقوقی بین‌المللی است.

***************************************

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات