نتیجه معکوس آنچه را که آنها اعلام کردهاند به دنبال داشته باشد، یعنی بیشتر باعث ایجاد بی اعتمادی در شورای همکاری خلیج فارس شود.
اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک» نوشت: بیانیه العلا در ژانویه ۲۰۲۱ عملا به تحریم سیاسی و اقتصادی قطر که توسط عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و مصر اعمال شده بود، پایان داد. از نظر سیاست منطقهای این بیانیه، در دوحه به عنوان یک پیروزی تعبیر و تفسیر شده است.
در ادامه این مطلب آمده است: قطر پس از دفاع از خود در برابر اتهامات همسایگان عرب خلیج فارس که به خاطر نزدیکی بیش از حد با ترکیه و ایران صورت گرفته بود، حالا سیاست متنوعسازی روابط منطقهای را حق خودش میداند. در واقع، قطر در تلاش است تا از روابط خود با ترکیه و ایران که از قضا به دلیل تحریم اقتصادی سه سال گذشته مستحکمتر هم شده، استفاده کند تا خودش را در قامت واسطه اصلی منطقه به تصویر بکشد.
در هفتههای اخیر، قطر پیشنهاد کرده است که با توجه به روابط گرمتر دوحه با تهران، میان ایران و آمریکا میانجیگری کند. این در حالی است که این کشور میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه هم به حساب میآید. ۱۵ فوریه، شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، وزیر امور خارجه قطر برای گفتگو با همتای ایرانی خود، محمد جواد ظریف، به تهران سفر کرد. او در این دیدار در مورد روابط دو جانبه، توافق هستهای و مهمتر از آن، نقش بالقوه دوحه به عنوان واسطه بین کشورهای حوزه خلیج فارس و ایران گفتگو کرد.
تماسها و اقدامات اخیر دوحه حتی جذابتر هم شدهاند، آن هم در حالی که جوهر بیانیه العلا هنوز خشک نشده است. بحرین که کاملا وابسته به ریاض است و مشکلات خاص خود را با تهران دارد با انتشار بیانیهای در ۲۱ ژانویه به مسائل مورد اختلاف با دوحه پرداخت. منامه علنا در این بیانیه تاکید کرده بود که دوحه به دلیل مماشات بیش از اندازه با تهران صلاحیت لازم برای داوری و میانجیگری بین کشورهای عرب منطقه با ایران را ندارد. امارات متحده عربی اگرچه آشکارا به دنبال کاهش تنش با ایران است، اما به دلیل نزدیکی بیش از اندازه دوحه به آنکارا و رقابت و تنش موجود بین امارات و ترکیه، محتاطانه در این رابطه صحبت میکند.
در این بین مصر مذاکرات خود با دوحه را ادامه میدهد تا روابط دوجانبه را به شکل کامل بازسازی کند. این کشور البته بیشتر به فرصتهای اقتصادی که میتواند با روابط عادی همراه باشد، چشم دوخته است.
مجموعه شرایط فعلی، بی اعتمادی عمیقی را نشان میدهد که ناشی از شکاف وسیعی از واقعیات و مواضع بین قطر از یک طرف و عربستان سعودی، امارات و بحرین از سوی دیگر است.
این امر به ویژه در مورد هر چیز مرتبط با ایران صادق است. ریاض، ابوظبی و منامه به دنبال شریکی هستند که خواسته اصلی آنها را در رابطه با احیای توافق هستهای ایران پیش ببرد. این امر به این دلیل است که دولت جو بایدن ممکن است روند دولت باراک اوباما را تکرار کند، روندی که تصور میشد نگرانیهای سه گانه اعراب در مورد برنامه جامع اقدام مشترک را کاملاً نادیده گرفته است.
سه دشمن عربی ایران بیش از آنچه که نگران سطح غنی سازی اورانیوم ایران باشد، به آینده توانایی موشکهای بالستیک و حضور نظامی منطقهای آن چشم دوختهاند. آنها به دنبال متقاعد کردن واشنگتن برای حفظ برخی تحریمها علیه ایران و استفاده از آنها به عنوان اهرم فشار بر این کشور هستند تا پس از احیای برجام وارد گفتگوهای موشکی و منطقهای شوند.
این چیزی نیست که دوحه در حال برنامه ریزی برای آن باشد. ممکن است قطر امیدوار باشد تا بتواند در نقش یک میانجی جایگزین کانال موسوم به عمان شود. مسقط در سال ۲۰۰۹ به عنوان محلی برای اقدامات اعتماد ساز بین تهران و واشنگتن بود و بعدا حتی میزبان مذاکرات جدی شد که زمینه را برای امضای برجام فراهم کرد. اکنون، دو شخصیت اصلی این کشور در نقش رابط دیگر بر مسند کار حضور ندارند، یکی سلطان قابوس بن سعید آل سعید که در ژانویه سال ۲۰۲۰ درگذشت و یوسف بن علوی بن عبدالله وزیر خارجه دیرینه وی از سال ۱۹۹۷ که بازنشسته شد.
در حال حاضر سلطان جدید عمان، هیثم آل سعید، چالشهای اقتصادی و مالی کشور خود را در اولویت قرار داده و قصد دارد از خطرات ژئوپلیتیکی مرتبط با ایفای نقش ظریف میانجیگری با ایران دور شود. وزیر امور خارجه جدید عمان، سید بدر آل بوسعیدی، در ۱۱ فوریه در پاسخ به سوالی درباره از سرگیری تلاشهای این کشور برای بر عهده گرفتن نقش میانجی، به شورای آتلانتیک گفت: نیازی به میانجیگری نیست، زیرا من معتقدم کانالهای مستقیم بین تیم سیاست خارجی در واشنگتن و ایران باز هستند.
همانطور که در جریان میزبانی مذاکرات بین آمریکا و طالبان مشاهده شد، دوحه جاه طلبی خاصی برای بر عهده گرفتن نقش سیاسی موثر در منطقه دارد. این کشور خدمات خود را به دولت جدید آمریکا ارائه میدهد تا قدرت ژئوپلیتیک-دیپلماتیک خود را افزایش دهد، اما همانطور که وزیر امور خارجه عمان گفت، واشنگتن و تهران شاید این بار نیازی به یک واسطه منطقهای نداشته باشند.
تیم بایدن شامل شخصیتهایی است که به طور فعال و شخصی در مذاکرات اصلی برجام نقش داشتهاند و باید بتوانند با طرف ایرانی ارتباط مستقیم برقرار کنند. حتی در صورت عدم وجود روابط دیپلماتیک آمریکا و ایران و نیاز به یک واسطه خارجی، این واسطه میتواند سوئیس باشد، کشوری که در حال حاضر حافظ منافع آمریکا در ایران است.
تهران به نوبه خود، ترجیح میدهد یک کانال مستقیم با واشنگتن داشته باشد.
اگرچه روابط تهران و دوحه در طول محاصره عمیقتر شد، اما ایران با توجه به اهمیت روابط با آمریکا، به ویژه در مورد حضور نظامی آمریکا به عنوان یک تضمین امنیتی بزرگ برای دوحه، نمیتواند کاملاً به قطر اعتماد کند. در این زمینه، رد پیشنهاد میانجیگری قطر در مورد اختلافات مربوط به توقیف یک نفتکش پرچم دار کره جنوبی، نشان دهنده همین بی اعتمادی است.
به طور خلاصه، این پیشنهادات قطر بعید است با استقبال چندانی رو به رو گردد. در حقیقت، با توجه به عدم موفقیت ظاهری دوحه در دستیابی به هماهنگی قبلی با سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس قبل از انتشار علنی چنین پیشنهاداتی برای میانجیگری، تماسهای دوحه در واقع ممکن است نتیجه معکوس آنچه را که آنها اعلام کردهاند به دنبال داشته باشد، یعنی بیشتر باعث ایجاد بی اعتمادی در شورای همکاری خلیج فارس شود.
*انتشار مطالب اندیشکده ها صرفا به جهت آگاهی مخاطبین صورت می گیرد. بصیرت مطالب منتشر شده را رد یا تایید نمی کند.