روزنامه کیهان **
انقلاب، انتخابات و مردم/سیدمحمدسعید مدنی
۱- سال۳۶ هجری بود. سپاه اسلام به فرماندهی مولای متقیان علی (ع) از مدینه خارج شده و در تعقیب گروه «ناکثان»، کسانی که به طمع قدرت و برای رسیدن به حکومت بیعت شکسته و به گذشته روشن خود پشت کرده و علیه حکومت مردمی و مشروع علی (ع) بیرق مخالفت و سرکشی برافراشته بودند، به سوی بصره میرفت. عبدالله بن عباس میگوید در محلی به نام «ذیقار»، امام را دیدم که مشغول تعمیر کفشهایش بود و آن را پینه میزد، وقتی به ایشان نزدیک شدم از من سؤال کرد:
- به نظر تو قیمت این کفش چقدر است؟
عرض کردم: قیمتی ندارد...
امیر مومنان فرمود: والله ارزش حکومت در نزد من از قیمت این کفش هم کمتر است، مگر آنکه به وسیله آن حقی را برپا دارم و باطلی را سر جایش بنشانم. (خطبه ۳۳ نهجالبلاغه و منابع معتبر تاریخ اسلام)
۲- کمتر از دو ماه به برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده است. با نزدیک شدن به زمان برگزاری رفته رفته بحثهای انتخاباتی گرم میشود و داوطلبان پذیرش این پست حساس و مهم و مسئولیت بسیار سنگین علنیتر و صریحتر از قبل درباره ورود خود به عرصه رقابت و انتخابات سخن میگویند و از این سوی و آن سوی نیز میشنویم که افراد دیگری خود را برای نامنویسی و ورود به صحنه انتخابات آماده میکنند. انتظار طبیعی و منطقی این است که افراد و جناحهایی که به طور جدیتر قصد ورود به صحنه انتخابات را دارند با درک شرایط و واقعیات داخلی و خارجی و بالاخره شناخت مشکلات اجتماعی و مهمتر از همه توقعات و انتظاراتی که مردم از رئیسجمهور در اوضاع و احوال کنونی دارند، قدم به میدان بگذارند. طبق قانون اساسی رئیسجمهور از اختیارات وسیع و بالایی برخوردار است و بعد از رهبری، بالاترین مقام سیاسی و اجرایی کشور به حساب میآید، اخیرا (اول فروردین) رهبر انقلاب در این باره تاکید فرمودند «تقریبا همه مراکز مدیریتی و اکثر امکانات حکومتی در اختیار رئیسجمهور است و مدیریتها در بخشهایی مثل قضایی و نظامی در قبال رئیسجمهور ناچیز است.» بنابراین اگر کسانی غیر از این فکر میکنند و به ویژه بعد از تکیه زدن به این مسند مهم قصد دارند وادادگی، بیتدبیری و ناکارآمدی خود را با تمسک به بهانههای خلاف واقع و غیرمنصفانه، چون بیاختیار بودن و تدارکاتچی بودن و تاثیر تحریمها و... توجیه کنند، بهتر است اصلا وارد این میدان نشوند.
۳- سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در شرایطی برگزار میشود که در نگاهی گذرا، در عرصه خارجی خباثتها و شرارتهای دشمنان انقلاب و در راس همه آمریکا، علیه انقلاب اسلامی نهتنها فروکش نکرده که برخلاف بعضی ظاهرسازیها و ریاکاریهای شیطان بزرگ و همچنین دادن آدرسهای غلط، بزک کردنهایی که از جانب برخی عناصر داخلی که بعضا صاحب قلم و یا صاحب پستهای رسمی هستند، بیش از همیشه و در اوج قرار دارد، دشمنی که روزگاری این سرزمین بزرگ را به «چراگاه» خود تبدیل کرده بود و در خیال و آرزوی بازگشت به آن روزهای سیاه از همان آغاز با انقلاب اسلامی و مردم غیوری که آن را برپا کرده بودند سر ناسازگاری و عناد گذاشت و حاضر هم نیست که از مواضع زیادهخواهانه و کینهتوزانه خود قدمی عقبنشینی نماید. با همه اینها بعد از ۴۲ سال به گواه واقعیات غیر قابل انکار و به اعتراف بسیاری از کارشناسان مسائل بینالمللی و تحلیلگران وابسته به اردوگاه دشمن آمریکا و همپالکیهایش در مصاف با انقلاب اسلامی و مردم مومن و تربیتشده فرهنگ «رمضان»، هیچ غلطی نتوانسته انجام دهد و فشار حداکثری با بنبست و شکستی مفتضحانه مواجه شده است. از این سو و در حوزه داخلی، انقلاب اسلامی کماکان در مسیر پیشرفت و قویتر شدن و تحقق آرمانهای متعالی خود در حرکت است و این بیش از هر چیز به لطف صبر و مقاومت نشئتگرفته از بصیرت و معرفت مردم قهرمان ایران است که با همه سختیها و مشکلاتی که عمدتا یا به دلیل مانعتراشی دشمنان و یا فساد بعضی کارگزاران و بدعملی برخی مدیران بر آنها وارد میشود، هرگز دشمن شاد نشده و مردانه پای چهل و دو سال مجاهدت و مقاومت خود ایستادهاند.
۴- حرکت توفنده و رو به جلوی ایران انقلابی واقعیتی غیر قابل انکار است که نهتنها دوستان، بلکه دشمنان نیز بر آن صحه میگذارند. برای مثال اخیرا سران رژیم صهیونیستی درباره قدرت فزاینده مادی و معنوی ایران در منطقه ابراز نگرانی کرده تا آنجا که نخستوزیر خبیث آن درباره «تبدیل شدن ایران به یک امپراطوری» هشدار داده است! و به تازگی یکی از تحلیلگران مشهور آمریکایی (گرت پورتر) در اظهار نظری گفته است «ایران ۲۰۲۱ با سالهای پیش قابل مقایسه نیست». کارنامه انقلاب اسلامی و مردم بزرگی که به آن وفادارند در مبارزه با قویترین جبهه استکبار در طول تاریخ چنان درخشان است که الهامبخش مسلمانان و کشورهای منطقه از مدیترانه تا اقیانوس هند شده است. امروز در منطقهای که روزی آمریکاییها و صهیونیستها عربده مستانه میکشیدند و اجرای نقشه «نیل تا فرات» را در دستور کار داشتند، جبهه مقاومت با محوریت ایران شکل گرفته است که سخت عرصه را بر دشمن نابکار و متجاوز تنگ کرده و رویاهای تجاوزکارانه او را به کابوس مبدل نموده است. تا آنجا که مثلا رژیم غاصب قدس شریف درباره آینده و ادامه حیات خود علنا اظهار نگرانی میکند. ضربات کوبنده و پیاپی روزهای اخیر جبهه مقاومت بر تاسیسات نظامی و موشکی اسرائیلیها با وجود سامانههای پدافندی پیشرفته، گنبد آهنین و... فقط گوشهای از قدرتنمایی جبهه مقاومت علیه اشغالگران و زیادهخواهان مستکبر دنیاست؛ و البته این تازه آغاز ماجراست!
۵- پیشرفتهای علمی و ارتقای سطح دانش و پژوهش در ایران پس از انقلاب قدرتهایی که علم را در انحصار خود و منافع نامشروع و اهداف ضد بشری خود به خدمت گرفتهاند عصبانی کرده است، ارتقای فناوری نظامی و تجهیزات موشکی جمهوری اسلامی امنیت این سرزمین را تضمین و بدخواهان این آب و خاک را به وحشت انداخته است...، اما آنچه بیش از هر چیز باعث تداوم انقلاب اسلامی و اقتدار نظام بوده و هست، «حضور مردم ایران» در صحنه است. به گواه غریبه و آشنا مردم ایران از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز بیش از همه نقش وظیفه خود را در قبال انقلابی که خود برپا کرده و مدافع راستین عزت و استقلال این سرزمین و احیاگر کرامت و شأن انسانی او بوده، بازی کرده است. بر این معنا بارها رهبری انقلاب تاکید کرده است. به گواه بسیاری از متفکران خارجی و داخلی، انقلاب اسلامی، مردمیترین انقلاب شناختهشده تاریخ است انقلابی به وسعت همه ایران و با حضور همه طبقات و اقشار اجتماعی و گروههای سنی و جنسی و... در هیچ کدام از انقلابهایی که میشناسیم، سابقه نداشته است که مثل انقلاب اسلامی مردم ایران، از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب، برای انتخابات تدارک شود، ساز و کار انجام آن یکی از دغدغههای اصلی رهبری و سردمداران انقلاب باشد و مردم به پای صندوقها بروند و مسیر آینده را با آرای خود ترسیم نمایند. به گفته رهبر انقلاب «سابقه ندارد که دو ماه بعد از پیروزی انقلاب یک رفراندوم عمومی برای انتخاب شیوه حکومت و نظام حکومتی انجام بگیرد، اما این به همت امام در ایران اتفاق افتاد» و این روندی است که در تمام ۴۲ سال گذشته برقرار بوده و انقلاب اسلامی گام به گام، با تکیه بر آرای مردم (علیرغم بعضی تبعاتی هم که داشته) جلو رفته است. تلاش بیوقفه دشمنان از داخل و خارج، با دست زدن به وسیلهای- خاصه ابزار فرهنگی آن هم به وسیله پادوهای ایرانینما و دلدادگان به غرب- و عملکرد ضد انقلابی و خائنانه بعضی نفوذیها برای خسته و پشیمان نشان دادن مردم از انقلاب و نظام برآمده از آن و نومید و دلسرد کردن و خارج نمودن آنها از صحنه از همین روی است. این مردم دودمان استعمار را در این کشور بر باد دادهاند و با همه ناملایمات و سختیها پای انقلاب خود ایستاده و کماکان در همه صحنههای دفاع از آن حاضر هستند. صحنه انتخابات یکی از این صحنههاست.
۶- بدون تردید یکی از اهرمهایی که در سلامت انتخابات و کمک به انتخاب مردم نقش مهم و حساسی دارد، «شورای نگهبان» است. به همین دلیل هم هست که این نهاد انقلابی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز به شدت مورد هجمه بدخواهان و آماج تبلیغات زهرآگین دشمنان آنان قرار دارد؛ لذا هر چقدر شورای محترم نگهبان در تایید صلاحیت داوطلبان، فراتر از اسم و رسم نامزدها و وابستگی جناحی و حزبی آنها، منافع ملی و مشکلات جامعه و مصالح نظام و انقلاب را در نظر بگیرد به انتخاب بهتر و روی کار آمدن دولتی توانمند و به معنای واقعی خدمتگزار بیشتر میشود امیدوار بود. این است که انتظار میرود شورای محترم نگهبان با توجه به شرایط حساس کشور و تهدیدات و توطئههای دشمنان این ملک و ملت، در انجام وظیفه خطیر خود بیش از گذشته شجاع و قاطع عمل کند و بدون کمترین اعتنا به هو و جنجال بلندگوهای وابسته به اردوگاه استکبار و دشمنان قسمخورده مردم ایران، همانها که سالها حامی رژیمهای مستبد حاکم بر ایران و امروز مدافع دولتهای دیکتاتوری و ضدمردمی منطقه و جهان هستند، با در نظر گرفتن رضای الهی، مصالح ملک و ملت و سرنوشت آینده کشور کسانی را که صلاحیت در معرض انتخاب رای مردم قرار گرفتن، دارند، تایید صلاحیت نمایند، کسانی که شأن و ارزش این ملت شریف را نه با کلمه که در عملکرد خود بفهمند و بدانند و بیمنت و با همه وجود به کار کردن در جهت تحقق اهداف ملی و انقلابی آنها افتخار نمایند. کسانی که این مقام و منصبها را به چشم «طعمه» ننگرند بلکه آن را فرصتی برای خدمت به بندگان خدا وپاداشتناشتن حق و عدالت و همچنین «امانتی» بر گردن خود تلقی کنند. بدون تردید، خواسته و ناخواسته شورای نگهبان هم در کارنامه دولتها- چه مثبت و چه منفی- سهیم است.
**************
روزنامه وطن امروز **
برائت صوری/فاطمه صابری
«یکی از مشکلات ما در این ۲۷ سال این بوده که ما نتوانستیم در زمینه استراتژی ملی به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با ثروت ملی است یا قدرت ملی؟... آیا میخواهیم فضای ایران در روابط بینالملل همچنان فضای امنیتی و سیاسی باشد یا روزی میخواهیم این فضا را به فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟... بخش اقتصادی ما تا کی میخواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟»
اشتباه نکنید! این حرفهای آقای ظریف در فایل صوتی منتشر شده نیست، بلکه صحبتهای آقای روحانی در آیین گشایش همایش «راهبرد بهرهبرداری از ذخایر گازی کشور» در سال ۸۴ است. با توجه به واکنش آقای روحانی به اظهارات جنجالی ظریف و اعلام برائت ایشان از شخص ظریف (!) که گفته است: «مطالب طرح شده نظر دولت یا رئیسجمهور نیست و اگر کسی میدان و دیپلماسی را مقابل هم بداند، حرفش دقیق نیست!» سوال اصلی این است که چرا این صحبتها با صحبتهای اخیر ظریف اینقدر به هم نزدیک است؟ ظاهرا آقای روحانی در این ماجرا تنها برائت صوری خود را نشان داده است و اظهارنظر و رویه آقای روحانی نشان میدهد خود او هم مثل ظریف به این دوگانه معتقد است.
برجام از خیال تا واقعیت
آقای روحانی در آیین گشایش همایش «راهبرد بهرهبرداری از ذخایر گازی کشور» سخنرانی با عنوان «قدرت ملی یا ثروت ملی؟» ایراد و مطرح میکند نگاه اساسی به منطقه خاورمیانه به خاطر منابع «نفت و گاز» منطقه بوده است و در فردایی که احتمالا هیچ کشوری جز عربستان، ایران، عراق، کویت و امارات توان صادرات نفت ندارد، اهمیت این منطقه از نظر «اقتصاد انرژی» بیشتر هم خواهد شد. آقای روحانی در ادامه تأکید میکند، بنابراین باید به دنبال ارتقای «قدرت ملی» بویژه در «بعد اقتصاد» باشیم تا توان تعامل سیاسی ایران در روابط بینالملل افزایش یافته و از این طریق منافع ملی کشور تامین شود و امنیت ملی در سطحی بالاتر قرار گیرد.
این راهبرد، اما در ادامه با پرسش عجیب و دوقطبیساز آقای روحانی اینگونه ادامه مییابد: «یکی از مشکلات ما در این ۲۷ سال این بوده که ما نتوانستیم در زمینه استراتژی ملی به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با ثروت ملی است یا قدرت ملی؟» و بعد در ادامه، آقای روحانی این پرسش را به دوقطبی «امنیت- اقتصاد» گره میزند و بیان میکند: «آیا میخواهیم فضای ایران در روابط بینالملل همچنان فضای امنیتی و سیاسی باشد یا روزی میخواهیم این فضا را به فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟... بخش اقتصادی ما تا کی میخواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟» و اینگونه دوگانه سیاسی «ثروت ملی- قدرت ملی» و «امنیت-اقتصاد» به عنوان راهبرد اجرایی برای ارتقای منافع ملی کشور و رشد اقتصادی از اندیشه یک مرد تماما امنیتی- سیاسی، در «حزب اعتدال و توسعه» شکل میگیرد؛ حزبی که مهرههای کلیدی آن اکثرا در گذشته خود تماما امنیتی بودهاند!
اما نگاه سیاسی و دوقطبیساز «قدرت ملی-ثروت ملی» که در سالهای دبیری آقای روحانی بر شورای عالی امنیت ملی در شخص ایشان و همحزبیهایش شکل گرفته، چگونه سازوکار اجرایی آن هم در «قالب برجام» پیدا میکند؟! بهتر است برای پاسخ به این پرسش به اتفاقات بعد از سال ۸۸ و فضای «سیاسی-امنیتی» حاکم بر کشور بازگردیم. سال ۹۱ در پایان دولت آقای احمدینژاد بحث مذاکرات با آمریکا جدی میشود. آقای روحانی با توجه به فرصت مذاکره پیشآمده، در انتخابات سال ۹۲ با همین گفتمان «دوگانه امنیت- اقتصاد» و کلیدی به نام «مذاکره»، تمام تخممرغهایش را در سبد «وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی» قرار میدهد و با دادن اختیارات «فراقانونی» به شخص وزیر امور خارجه -تلاشهای شخصی و جلسات متعدد دکتر ظریف و تیمش در اقناع نخبگان سیاسی و نظامی و دانشگاهی همه گویای آن است که وزیر امور خارجه و دستگاه دیپلماسی که تنها «مجری» سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی است، در سالهای منتهی به انعقاد برجام رویکرد فراقانونی را در پیش گرفتند- تلاش میکند با «تدبیر» به زعم خود «مذاکره- تنشزدایی» و به «امید» گشایش اقتصادی برونمرزی، هم چرخ سانتریفیوژ را بچرخاند هم چرخ اقتصاد!
برخلاف نگرش سادهاندیشانه آقای روحانی و مشاوران فکری اش که برجام را «چک نقد قابل وصول» و فرصتی برای «تعامل بین ایران و آمریکا» ترسیم و خیال میکردند با اجرایی شدن این توافق، از این پس دولتهای غربی و آمریکا در قامت یک شریک اقتصادی و حتی یک دوست با ایران درمیآیند (!) طرف غربی و آمریکا، «برجام» را نه «توافق برد- برد»، بلکه ابزار «اجماع جهانی» علیه ایران و «مهار قدرت جمهوری اسلامی» در منطقه برمیشمرند. برجام برای طرف غربی و آمریکایی ابزار بر سر میز مذاکره نشستن ایران بود، نه بیشتر و نه کمتر؛ و اگر غیر از این بود به قول رهبرانقلاب، موارد متکبرانه و تحقیرآمیزی را که حتی قابل نگاه کردن نیست، پیشنهاد نمیدادند!
رهبر انقلاب بارها در رابطه با هدف آمریکا از مذاکره روشنگری کردند و اخیرا نیز در محفل انس با قرآن، در ماه مبارک رمضان درباره هدف آمریکا از مذاکره فرمودند: «اینکه آمریکاییها دائم اسم مذاکره را میآورند و مذاکره مستقیم با ایران را ما حاضریم و مانند این حرفها، اینجور نیست که آمریکا بخواهد مذاکره کند تا اینکه یک حرف حقی را قبول کند؛ نه! میخواهد مذاکره کند تا یک حرف باطلی را تحمیل کند».
اما عجیب بودن ماجرای توهمات این دولت آنجاست که دولت فعلی و همفکرانش، نه از تاریخ «تعامل ایران و آمریکا» درس و تجربه کسب میکنند- آمریکا در ایران کودتا کرد، از صدام حمایت کرد و دهها سال است سیاستهای بسیار خصمانهای علیه ایران داشته و دارد- و نه حتی از بدعهدیهای اخیر آمریکا و فرصتسوزیهای مداوم پشت خیمه مذاکره!
دوندگان آن سوی مرزها، بازندگان درون مرزها
حال اساسا این سوال مطرح است: چرا دولتی در انتهای یک ماهه کارش باید مبدع مذاکرات راهبردیای باشد که در آستانه دولت بعد ممکن است نه تنها مورد تجدیدنظر قرار گیرد، بلکه به همان سرنوشتی دچار شود که تغییر دولت در آمریکا برای برجام رقم زد. پس نه داخل و نه خارج قاعدتا نباید به نتیجه این مذاکرات امیدوار باشند. پس ماجرای طرح دوباره مذاکرات و انتشار فایل صوتی در آستانه یک انتخاب جدید در خرداد ۱۴۰۰، چیزی جز یک تاکتیک فرار به جلو نیست و سهضلعی مذاکرات وین، تاثیرگذاری بر انتخابات پیش رو و تزریق چاشنی دوقطبی میدان- دیپلماسی، همگی قطعات یک پازل برای فرار به جلو، توجیه ناکارآمدی فعلی و طراحی آینده شومی برای تکرار دوباره یک خطاست! استیلای تفکر اعتماد به غرب برای برونرفت از مشکلات اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و.... این تفکری است که هم «تدبیر نادرست» و هم «امید کاذب» به آینده ایجاد میکند.
*********************
روزنامه خراسان**
معادلات یمن و نرمش بن سلمان/امیر مسروری
بن سلمان در مصاحبه چند روز قبل خود ادبیات عجیبی در قبال انصار ا... به کار برد. ولیعهد سعودی برای اولین بار از واژه عربی و یمنی برای جنبش انصار ا... استفاده کرد. کارشناسان منطقه معتقدند این تغییر ادبیات به سبب عملیاتهای اخیر چند روز گذشته انصار ا... و ارتش یمن در عمق عربستان و قطعی شدن پاک سازی مارب است. سوابق بن سلمان در این سالها نشان داده هر کجا فشار حد اکثری بر او وارد شده، وی مجبور به عقب نشینی شده است. ماجرای عراق، پرونده شکست انتخاباتی لبنان، عقب نشینی از سوریه و حتی ماجرای خاشقچی و سخنرانی رهبر انقلاب در قبال پرونده منا؛ همه این موارد پس از مدتی باعث شد بن سلمان با تغییر ادبیات ماجرا را به نحوی دیگر تغییر دهد، اما مسئله این جاست، در سال ششم جنگ چه اتفاقی افتاده که بن سلمان نظرش در قبال انصار ا... تغییر کرده است؟
یک: تغییر مدیریت عملیات ها: پیشتر یمنیها اعلام کرده بودند هر نوع عملیات عربستان در خاک یمن با واکنش متقابل مواجه خواهد شد، مثلا حملات به فرودگاه صنعا با واکنش نظامی یمنیها به فرودگاه ابها و ریاض مواجه شد. با این حال از چندی پیش این سناریو تغییر کرد. یمنیها ساختار عملیاتی شان را آفندی کردند و محور عملیات را بر پایه کندسازی قدرت عملیاتی عربستان و هزینه سازی برای عملیاتهای بعدی ترسیم کردند. در این بین ساختار عملیاتی به جایی رسید که ظرف مدت کوتاهی چند عملیات مهم، شاهراه نفتی عربستان و ساختار پدافندی مستقر در فرودگاههای ریاض و ابها را با چالش جدی مواجه ساخت. مهمترین آن، عملیات علیه مرکز اقتصادی آرامکو، خط انتقال نفت شرق به غرب و از همه مهمتر ساختار امنیتی ائتلاف در داخل خاک یمن بود. این تغییر برای عربستان در سال ششم به طور حتم هزینههایی خواهد داشت که میتواند بر تغییر مواضع رسانهای ولیعهد عربستان موثر باشد.
دو: آزادسازی مناطق مهم: با حفظ بندر الحدیده و مهمتر از آن نفوذ ناپذیری صنعا، عملیات شجاعانه در الجوف و سپس مارب دستاورد بزرگ میدانی محسوب میشود. شاید در ظاهر آزادسازی مارب تنها آزادسازی یک مرکز استان باشد، اما در حقیقت آغاز دومینوی آزادسازیهای آینده یمن و محاصره عدن است. با آزادسازی مرکز مارب، عملا استانهای الجوف و شبوه و حتی حضرموت در آستانه پاک سازی قرار خواهند گرفت و به طور حتم کار برای پشتیبانی رزمی – زمینی ارتش سعودی و ائتلاف بن سلمان بسیار سخت خواهد بود. کارشناسان معتقدند نرم شدن بن سلمان تاثیری بر معادلات میدان نخواهد داشت و بیش از آن که یک تغییر مواضع واقعی باشد بر پایه سیاست ایجاد تاخیر در عملیات هاست. بدین صورت که فشارهای خارجی بر یمن افزایش یابد و گشایشهای درمانی و انرژی منوط به توقف عملیات در مارب شود. در چنین شرایطی ائتلاف سعودی فرصت دارد تا نیروهای خود را در مارب با آرایشی جدید مستقر کند و عملیات پاک سازی مارب و الجوف را به تعویق بیندازند.
سه: جذب نکردن حمایت خارجی: هرچند بایدن نظرش در زمین برای حمایت از بن سلمان تغییر نکرده است، اما تغییر مواضع او در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا، فشار را بر ولیعهد سعودی افزایش داده است. بن سلمان خوب میداند برای تصاحب کرسی پادشاهی نیازمند همراهی بایدن است و بدون او نمیتواند بر قدرت تکیه کند. از طرفی ناسازگاری خاندان سلطنتی افزایش یافته و نبود اجماع داخلی میتواند عربستان را چند پاره کند. همین موضوع میتواند نظر طرفهای غربی حامی بن سلمان را برای پادشاهی او تغییر دهد. انتشار تصاویر فاجعه انسانی در یمن دیگر موضوعی است که بن سلمان را به عنوان یک چهره ناقض حقوق بشر در جهان معرفی کرده است. انتشار اسناد جدید سازمانهای اطلاعاتی آمریکا درخصوص نقش مقامات ارشد عربستان در قتل خاشقچی به آتش بی اعتمادی بین المللی افزوده است. نفروختن سلاح توسط چند کشور اروپایی به بن سلمان حاکی از این موضوع است. البته این احتمال نیز وجود دارد که بن سلمان ذخایر مهم تسلیحاتی خود را ظرف شش سال جنگ در یمن، ۱۰ سال جنگ در سوریه، هفت سال جنگ در عراق و لبنان تا حدودی مصرف کرده و این تغییر مواضع برای تنفس استراتژیک بوده تا انبار خالی شده و مشکلات به وجود آمده برای تهیه سلاح را بر طرف کند. عربستان خوب میداند، محور مقاومت به عنوان رقیب استراتژیک منطقهای اش با دست یابی به قدرت برتر هژمونی امنیتی – اجتماعی چه تهدیدی برای ریاض در سالهای آینده ادامه بحران خواهد بود و خرید سلاح به نوعی فرار رو به جلو برای تمرکز بر بازدارندگی تسلیحاتی است!
********************
روزنامه ایران **
درباره انتشار فایل صوتی/علی ربیعی*
در روزهــــای گذشته ســــرقت و انتشــــــار زودهنگام و گزینشی و پخش القائی فایل صوتی مصاحبه با ظریف توسط تلویزیون وابســـته به دلارهای نفتی گـــام دیگـــــری برای «کشاندن جنگ به درون ایران» بود که پیش از این وعده آن را شنیده بودیم.
- من معتقدم رسانههایی که آزاداندیشانه مینویسند، نقد و مخالفت میکنند و بر اساس اعتقاد و عقیده خود همه ما را به چالش میکشند اگر ذات مستقلی داشته باشند مورد احترام هستند، ولی تلویزیونی که با پول کشوری اداره میشود که منافع ملی آن کشور در کوچکسازی ایران نه فقط در این سالها بلکه از زمانهای دیرین بوده و فلسفه وجودی خود را در وابستگی به قدرتهای جهانی در تعارض علیه ایران قرار داده، چیزی جز جاسوسی و بخشی از عملیات روانی علیه ملت نیست و دریغم میآید نام رسانه برای آن بکار ببرم. - از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ اتحادی بین کشورهای نفتی بدخواه ایران، رژیم اسرائیل و تندروهای امریکایی شکل گرفت که برنامه حمله نظامی به ایران و کشاندن جنگ به داخل ایران را در دستور کار خود قرار دادند. حافظه تاریخی ملت ما فراموش نمیکند بازتاب این استراتژی شوم در تلویزیون فارسی زبان مورد نظر نمایان بود که همراه با نگرانیهای رژیم اسرائیل و تغذیه کننده دلاری خود برنامهسازی تبلیغاتی میکرد. با هوشمندی و تدبیر در مردان میدان دفاعی و سیاسی، دولت ایران واکنش سیاسی هوشمندانهای با عدم خروج از برجام نشان داد و از سویی دیگر مانورهای قدرت ملی با محوریت سردار شهید قاسم سلیمانی این متجاوزان را در توطئه عملیات نظامی علیه ایران ناکام گذاشت.
بعد از آن ناکامی به یاری استراتژی «داغ کردن زمین ایران» در کنار تحریمگران برآمدند و از هر فرصتی برای تحریک و ناامید کردن مردم دریغ نمیورزیدند و حتی زمانی که ترامپ در انتخابات اخیر شکست خورد اینان همانند صاحبانشان در تلویزیون خود سوگنامه سیاسی میسرودند.
این اتحاد ضد ایرانی، با روی کار آمدن دولت بایدن سه استراتژی را دنبال کردند: یکی عدم به ثمر نشستن برجام با تلاش برای تأثیرگذاری بر طرفهای برجامی ایران، سپس ایجاد تنازع بین ایران با طرفهای برجامی و در نهایت ایجاد اختلاف در داخل ایران و کشاندن نزاع به داخل و به هم ریختن انسجام داخلی در کشور. پیروزی قاطع «میدان» و «دیپلماسی» مانع از آن شده بود که تحقق این هدف با کشاندن جنگ نظامی به داخل کشور انجام بگیرد و اکنون رسانهای که در طول سالیان اخیر دریغی در حمایت از جنگ و تحریم علیه مردم ما نداشته در اوج استیصال خود این فرصت را غنیمت شمرد که با افروختن آتش جنگ روانی، نزاع موعود را اینبار با ردای تفرقهافکنی در سه سطح نخبگان حاکمیتی با یکدیگر، مردم و مسئولان و در نهایت مردم علیه یکدیگر با تحریک گرایشها و جناحهای سیاسی در داخل، به جامعه ایرانی تسری دهد. البته استراتژی تلویزیونهای فارسی زبان معلومالحال است که طبق گرایش حامیان مالیشان عمل میکنند. اما وظیفه نخبگان رسانهای و مؤثرین بر افکار عمومی از همه گروهها و جناحها شناخت استراتژیهای بدخواهان ایران و دشمنی صهیونیستهاست. متأسفانه برخی جریانها و رسانههای داخلی با تیترهای مشابه و برخی اظهارات در دام پهنشدهای که نیروهای نظامی و دستگاه دیپلماسی را رودرروی هم قرار دهد، افتادند.
برخی در داخل بدون توجه دقیقاً در همان خط ترسیمشدهای که رسانههای خارجی در بازنمایی پویایی تصمیمسازی به مثابه شکاف حاکمیتی، قصد آن را کرده بودند، حرکت کردند. خوشبختانه مثل همیشه که در تمام عرصهها بدخواهان ایران را ناکام گذاشتهاند این بار نیز هوشمندی و درایت فرماندهان و مسئولان نظامی بخصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی خانواده سردار دلها دشمن را در این خط مشی ناکام گذاشتند. در این رابطه و آنچه واقعیت مکتوم سخنان ظریف در فایل انتشار یافته، نه تنها معنای حقیقی سخنان دلسوزانه و صادقانه ظریف برای آیندگان بلکه واقعیتهای آشکار در مناسبات برادرانه میان ظریف و شهید سلیمانی زیر کوهی از اخبار جعلی و شایعات سازماندهی شده دفن شد. دوقطبی جعلی و ویرانگر میدان و دیپلماسی که ساخته و پرداخته رسانههای خارجی است نه تنها در جوهره صحبتهای ظریف نبود بلکه حتی با مبانی علمی در ساختار وظایف و شیوههای تصمیمگیری در نظام ما هم ناسازگار است. باید دقت داشت که هرچند دیپلماسی کارویژه وزارت خارجه است، اما وزیر خارجه در رتبه و کارکردی بالاتر مسئول اجرای سیاست خارجی هم هست و سیاست خارجی ترکیبی است از دیپلماسی و سیاست دفاعی؛ بنابراین میدان و ارتباط آن با ملاحظات دیپلماسی زیر نظر وزیر خارجه در پیشبرد و اجرای سیاست خارجی مصوب در نهادهای بالادستی است. به این ترتیب وزیر خارجه همانقدر که به دیپلماسی به عنوان یکی از ارکان سیاست خارجی و کارویژه وزارت خارجه متعصب است به سیاست دفاعی به عنوان رکن دیگر سیاست خارجی هم اهمیت داده و متوجه آن بوده است و اینگونه نیست که آن را یک امر بیرونی و خارج از حیطه وظایف و متعلقات مسئولیتش بداند. بهخاطر همین پیوستگی بود که شهید سلیمانی هم میتوانست فرمانده میدانی باشد و هم در نقش دیپلمات ظاهر میشد و باز هم به همین دلیل است که ظریف در همان مصاحبه گفت که بدون تلاشهای شهید سلیمانی و دستاوردهای میدان در افغانستان کاری از دیپلماسی ساخته نبود. اگر وزیر خارجه امروز و در موضوع و مقطع زمانی خاص نسبت به برخی چالشها سخن گفته است، کسی نباید تعجب کند که روزی دیگر و در موضوع و در مقطع زمانی دیگر همان وزیر خارجه از کاستیهای دیپلماسی در حمایت از نیروهای میدانی هم راضی نباشد. اینها هر دو ابزارهای اجرای سیاست خارجی هستند.
بدخواهان و دروغپردازان بدون توجه به ابتداییترین واقعیات، در خدمت منافع کوتهنظرانه خود، به سرانجام نرسیدن مذاکرات در رفع تحریمها و تفرقهافکنی و حتی مخدوش کردن روابط خارجی ایران را در کانون کارزار خود قرار داده اند و از همه بدتر خواسته یا ناخواسته میکوشند که سردار دلها شهید قاسم سلیمانی را که به همه مردم با همه طیفها و گرایشها تعلق دارد در این دوقطبی مجعول برای یک دسته و علیه دستهای دیگر مصادره و در واقع دایره تعلق آن نماد «سرباز ملی» را کوچکتر کنند.
من نه به عنوان سخنگوی دولت بلکه به عنوان شهروندی که دغدغهمند به مسائل نگاه میکند، توصیه میکنم اتهامزنی و جاسوسسازی را کنار بگذاریم. در دام نقشه بزرگ ربایندگان و انتشاردهندگان قرار نگیریم. از یاد نبریم که دولت در خط مقدم جنگ و تحریم است و در روزهای حساس برای عقب راندن و شکست تحریم و در آستانه انتخاباتی که انتظار داریم سالم و در عین حال پرشور و خروش باشد، این همصداییهای ناخواسته برخی جریانهای داخلی با رسانههای بدخواه خارجی، ناسازگار با مصالح ملی و منافع مردم است. هر اتفاقی که در این فراز و نشیب حوادث رخ بدهد، نباید فراموش کنیم که ارگانهای امنیتی و نظامی و سیاسی با همه چالشها و اختلافهای نظری احتمالی بخشی از همین نظام و مردم هستند. ما به منزله ملتی واحد با خون و شهادت و مقاومت و رنج به این نقطه تاریخی رسیده ایم و باید با برچیدن دام توطئه چیده شده این دستاورد ماندگار و ارزشمند را ارتقا بخشیم.
*دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهوری و سخنگوی دولت
********************
روزنامه شرق**
پوپولیسم مرده است؟ /احمد غلامی
گرامشی در یادداشتهای زندان از جامعه مدنی ژلهای سخن به میان میآورد و اینگونه دست به مقایسه جامعه در شرق و غرب میزند: «دولت در شرق (روسیه) همهچیز بود. جامعه مدنی ساختاری ابتدایی، تکاملنیافته و ژلهای داشت، در غرب بین دولتها و جامعه مدنی رابطهای شایستهتر و واقعیتر برقرار بود و هنگامی که دولت دستخوش تزلزل میشد، ساختار مستحکم جامعه مدنی بیدرنگ آشکار و عیان میشد». با استفاده از تعابیر گرامشی جلو خواهم رفت و ابتدا تعبیر جامعه مدنی ژلهای را به دولتهای بعد از انقلاب تعمیم خواهم داد. اغلب دولتهای ایران از دولت موقت گرفته تا آخرین دولت آن یعنی دولت روحانی، دولتهایی ژلهایاند و دولت به مثابه دولت یا دولت انتگرال نیستند. دولتهای انتگرال، دولتهای حداکثری یا تمامعیار هستند که هژمونی مسلح به جبر و زور در اختیار آنها است. شاید دولت هاشمیرفسنجانی یکی از نوادر دولتهای بعد از انقلاب باشد که به این تعبیر تا حدودی نزدیک است و از اقتدار یک دولت متمرکز برخوردار بود. البته ناگفته پیداست که منشأ این اقتدار به ساختار دولت در این دوره بازنمیگردد و بیش از هرچیز مرهون شخصیت رئیسجمهوری است که یکی از بنیانگذاران دولت در جمهوری اسلامی است. شاید ژلهایترین دولت بعد از انقلاب، دولت موقت باشد که در جو روزهای آغازین انقلاب نتوانست اقدامات مؤثری انجام دهد. تبعات ناخواسته این دولتهای ژلهای متناقض است.
این دولتهای ضعیف قادر نیستند دموکراسی را تهدید کنند و از سوی دیگر توان توسعه سیاسی و نهادینهکردن دموکراسی و جامعه مدنی را ندارند؛ از اینرو است که جامعه مدنی همواره بین این دو تضاد یا دو گسل واقع شده است. هر زمان وضعیت اقتصادی مردم مطلوب باشد، این تناقضها بروزی آشکار نخواهند داشت، برای مثال در گسل بین دولت احمدینژاد و دولت خاتمی، مردم توانستند بر تناقضهای موجود غلبه کنند و در شرایطی نهچندان مطلوب در سال ۹۲ دست به انتخاب دولت روحانی بزنند؛ چراکه هنوز کالبد نیمهجانی از جامعه مدنی باقی مانده بود و همین امر باعث شد اصلاحطلبان که بیش از هر جناح دیگری دغدغه صیانت از جامعه مدنی را داشتند، به پیروزی دست یابند. اما اصلاحطلبان فرصتهای بهدستآمده در دولت خاتمی و روحانی را هدر داده و نتوانستند یک «بلوک تاریخی» ایجاد کنند. از اینجا میخواهم به یکی دیگر از تعابیر گرامشی، بلوک تاریخی
(Historical Bloc) بپردازم. به تعبیر گرامشی، طبقهای که در پی بلوک تاریخیشدن است، باید مدیریت در حوزه تولید را نیز به دست گیرد. این گفته بهمعنای دقیق کلمه میتوانست بعد از خرداد ۷۶ رخ بدهد، البته گرامشی نمیخواهد بگوید اقتصاد زیربنا و جامعه مدنی رو بنا است بلکه مهمتر از آن، او باور دارد باید مناسبات اجتماعی جامعه مدنی با مناسبات تولید در هم آمیزد. اگر این تعبیر را بپذیریم، به خطای فاحش اصلاحطلبان در حمایت از روحانی پی خواهیم برد؛ چراکه دولت روحانی هرگز به اصلاحطلبان اجازه نداد به معنای واقعی برنامههای کلان اقتصادی را تنظیم و راهبردی کنند، با اینکه آنان به اقتصاد بازار آزاد باور داشتند و با دولت روحانی همداستان بودند، اما اصلاحطلبان داخل دستگاه دولت به شرکای صنفی دولت تقلیل پیدا کردند. عملکردی که هم تیشه به ریشه اصلاحطلبان زد و هم به دولت روحانی. اصلاحطلبان و دولت روحانی در یک همپیمانی استراتژیک باید توان اجتماعی خود را با درهمآمیزی منافع طبقاتی خودشان با منافع طبقات دیگر شکل بدهند تا هژمونیشان قدرت گیرد. دولت روحانی چنین فرصتی ایجاد نکرد و چهرههای اصلاحطلب راهیافته به دستگاه دولت، به شرکای صنفی دولت تبدیل شده و برای کسب منافع حداکثری به دام کشمکشهای صنفی، اقتصادی و رانتی افتادند. عملکرد برخی وزرا و مدیران ردهبالای اصلاحطلبان داخل دستگاه دولت اینگونه بود که وقت را غنیمت شمردند برای بهرهبرداری. از سوی دیگر انفعال اصلاحطلبان خارج از قدرت در برابر این وضعیت موجب شد دیگر آنان نتوانند نماینده واقعی نیروهای اجتماعی باشند. البته این راهی است که اغلب دولتها خواسته یا ناخواسته آن را پیمودهاند. اینجا پاشنه آشیل همه دولتهای بعد از انقلاب است؛ پاشنه آشیلی که آنان را درنهایت به سمت دولتهای پوپولیستی البته با شیوههای متفاوتی از یکدیگر رهسپار میسازد. اگر پوپولیسم را سادهسازی ایدههای اقتصادی و سیاسی بگیریم، تقریبا دولتهای بعد انقلاب با درجاتی متفاوت از این شیوه سود جستهاند و پس از شکست ایدههایشان بهجای توضیح و تبیین شکستهایشان به فرافکنی روی آورده و برای جلب توجه رأیدهندگانشان به ستایش مردم پرداختهاند. بهندرت دولت یا جناح چهرههای سیاسی نسبت به تودههای مردم رویکردی انتقادی داشته است. اغلب دولتها ستایشگران عقل سلیم و مردم بودهاند: «.. همه مردان و زنان پندارهایی درباره جهان و مجموعهای از باورها دارند که آنان را قادر به ادراک زندگیشان میکند، اما شیوهای که بسیاری از مردم، جهان را از رهگذر آن درک و تصور میکنند و فلسفه حیات روزمرهشان اغلب متناقض و گیجکننده است و شامل دیدگاهها و باورهایی است که از منابع مختلف از گذشته جذب و دریافت کردهاند و میل آن دارد که آنها را به پذیرش نابرابری و ستم، چون اموری تغییرناپذیر و طبیعی مجاب کند». دولتِ پوپولیستها و دولتهایی که از سر ناگزیری به این شیوه روی آوردهاند، در کار اثرگذاری بر عقل سلیماند تا از رهگذر آن خطاهایشان را پوشیده نگاه دارند؛ اما کارکرد اساسیِ سوءاستفاده از عقل سلیم، دوقطبیسازی در دوره انتخابات است که تاکنون بارها از این شیوه استفاده شده است. شیوهای که گویا کارکرد خودش را از دست داده است؛ چراکه «اگر عقل سلیم حوزهای است که در آن ایدئولوژی مسلط برساخته میشود، اما حوزه مقاومت در برابر آن ایدئولوژی نیز محسوب میشود». به نظر میرسد وضعیت کنونی اقتصادی کشور در این مرحله از عقل سلیم قرار دارد و هرگونه تلاش برای دوقطبیسازی یا چندقطبیسازی بینتیجه خواهد ماند و کارکردی همچون گذشته نخواهد داشت. جناحها و چهرههای سیاسی ناگزیرند برای جلب آرای مردم راه دیگری را برگزینند؛ راهی که حتی اگر به پیروزی نرسد، آلوده به اغراض پوپولیستی نباشد. آیا امروز پوپولیسم مرده است؟ بعید میدانم. پوپولیستها در سیاست از بین نخواهند رفت. براین اساس ناگزیریم به یک سؤال اساسیتر پاسخ بدهیم؛ پس چرا اغلب تحلیلگران در صورت حضور احمدینژاد یا نماینده او، پیروزیشان را در انتخابات قرین به موفقیت میبینند. این نکته به بحث دیگری دامن میزند و صرفا برای مبهمنماندن این موضوع فقط به این نکته اشاره میکنم که اگرچه احمدینژاد دستش برای مردم رو شده است و بیپایهبودنِ شعارهای انتخاباتیاش مُسلّم، اما اینبار او نه به خاطر وعدههایش بلکه برای ارضای خشمِ کورِ مردم و سوءاستفاده از آن پا به میدان خواهد گذاشت....
• مطالب داخل گیومه از کتاب «درآمدی بر اندیشههای سیاسی»، آنتونیو گرامشی/ اجر سایمون، ترجمه محمداسماعیل نوذری است.
*********************************