صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۶:۲۹  ، 
کد خبر : ۳۳۰۷۰۷

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه 30 اردیبهشت ماه

روزنامه کیهان **

«بی‌سابقه»‌ها و «ترین»‌های نبرد سیف‌القدس/جعفر بلوری

نبرد جاری بین مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی (سیف‌القدس) که از غروب دوشنبه ۲۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ آغاز شده، «ترین» و «بی‌سابقه» زیاد دارد. از نحوه شروع جنگ و حملات موشکی مقاومت بگیر تا اهدافی که در سرزمین‌های اشغالی انتخاب می‌شوند را اگر مرور کنید، از این «بی‌سابقه»‌ها پیدا می‌کنید.
جرقه شروع این جنگ، از منطقه «شیخ جراح» قدس زده شد. جایی که صهیونیست‌ها در اقدامی «بی‌سابقه»، تصمیم گرفتند ۵۰۰ فلسطینی را به یک باره اخراج و خانه‌هایشان را تخریب یا مصادره کنند و این در حالی است که پیش از این اشغالگران، اقدام به تخریب یا مصادره خانه در این وسعت نمی‌کردند. یعنی جرأت چنین کاری را نداشتند. به اینکه چرا این‌بار دست به چنین حماقتی زدند در پایان خواهیم پرداخت. صهیونیست‌ها حداکثر چند خانه را با استفاده از بولدوزر تخریب و ساکنانش را آواره می‌کردند. این‌بار، اما دادگاهی صهیونیستی با یک رای! حکم به اخراج ۵۰۰ فلسطینی داد که بی‌سابقه است.
با همین یک حکم، منطقه شیخ جراح، سایر مناطق قدس و کرانه باختری درگیر زدوخورد‌های خونینی بین جوانان فلسطینی و نظامیان صهیونیست شد. اعتراض‌های سیاسی و بی‌خاصیت بین‌الملل علیه خشونت بالای صهیونیست‌ها طبق معمول، نتوانست جلوی جنایات صهیونیست‌ها را بگیرد. اینجا بود که اتفاق مهم بعدی رخ داد: وقوع جنگ. این‌بار برخلاف دفعات قبل، ضربه اول جنگ را فلسطینی‌ها با شلیک ده‌ها موشک و راکت به شهرک‌های صهیونیست زده و همه را غافلگیر کردند (اگرچه این حرکت بعد از جنایت صهیونیست‌ها در تخریب خانه فلسطینیان در شیخ جراح صورت گرفت). پیش از این، شروع جنگ‌ها، تقریبا همیشه با صهیونیست‌ها بود. این جنگ یک «بی‌سابقه» دیگر را هم در همان لحظه شروع، خلق کرد و آن چیزی نبود جز، شروع جنگی دیگر در دلِ همین جنگ!
همزمان با شلیک موشک‌ها و راکت‌های مقاومت فلسطین از غزه، فلسطینی‌های ساکن سرزمین‌های اشغالی و کرانه باختری نیز، دست به سلاح شده و یک جنگ شهری و خونین دیگر به راه افتاد. رفته‌رفته شهرک‌نشینان صهیونیست نیز وارد این جنگ شدند و اوضاع در سرزمین‌های اشغالی بغرنج و پیچیده‌تر شد. رژیم صهیونیستی این‌بار از دو جبهه تحت حملات نظامی قرار گرفته است. افکار عمومی جهان، جبهه سومی است که از سوی دیگر صهیونیست‌ها و حامیان این رژیم را تحت فشار قرار داده است.
فلسطینی‌ها شهر قدس را هم در این جنگ، برای نخستین‌بار، جزو اهداف خود تعریف کرده‌اند. این انتخاب هم «بی‌سابقه» است. یک دلیل مهم برای این انتخاب می‌تواند، افزایش دقت موشک‌های مقاومت باشد. به‌دلیل تقدس این شهر برای مسلمانان، پیش از این، این نگرانی وجود داشت که، حمله به مواضع صهیونیست‌ها در آن، می‌تواند مناطق مقدس را به خطر اندازد. اما حالا و با آمدن موشک‌هایی که علاوه بر قدرت تخریب، دقت بالایی هم دارند، می‌شود با خیالی آسوده‌تر، اهداف صهیونیست‌ها در این شهر را هدف قرار داد. بد نیست بدانید برد موشک‌های مقاومت فلسطین در سال ۲۰۰۰ یک کیلومتر و با دقت پایین بود؛ حالا و در سال ۲۰۲۱، اما برد این موشک‌ها به ۲۵۰ کیلومتر رسیده و می‌توان به این موشک‌ها لقب «نقطه‌زن» را هم داد! (موشک عیاش). اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، هیچ نقطه‌ای از خاک این سرزمین غصب شده، از تیررس موشک‌های دقیق مقاومت دور نیست و این، یکی دیگر از آن «بی‌سابقه‌ها» ست. دیروز رسانه‌های خبری به نقل از «رادیو ارتش اسرائیل» نوشتند، موشک‌های مقاومت در این جنگ برای نخستین‌بار توانستند ۷۵ درصد ساکنان سرزمین‌های اشغالی را به پناهگاه‌ها فراری دهند. یک لحظه تصور کنید، ۷۵ درصد جمعیت یک کشور غصب شده، از ترس فلسطینی‌ها در پناهگاه‌ها زندگی کنند!
حجم موشک‌ها و راکت‌های شلیک‌شده به سرزمین‌های اشغالی نیز یکی دیگر از «ترین»‌های این نبرد است. به گفته نتانیاهو در این جنگ بیش از ۴۰۰۰ موشک و راکت به سرزمین‌های اشغالی شلیک شده و به گفته سخنگوی ارتش این رژیم، تاکنون و در تاریخ جنگ‌های این رژیم این تعداد موشک به اسرائیل شلیک نشده بود. به این نکته هم توجه کنید که این نبرد همچنان ادامه دارد و روزانه صد‌ها موشک و پهپاد به پایگاه‌های نظامی، کشتی‌های جنگی، فرودگاه‌ها و مناطق حساس این سرزمین شلیک می‌شود. طی ۷۳ سالی که از عمر رژیم جعلی اسرائیل می‌گذرد، تاکنون سابقه نداشته فرودگاه‌های آن.
به چنین وضعی دچار شده باشند. عبدالباری عطوان، نویسنده شهیر جهان عرب در این‌باره می‌گوید، «اسرائیل بعد از ۷۳ سال به نقطه‌ای رسیده که فرودگاه امن ندارد و این موضوع، بی‌سابقه است».
سانسور میزان خسارات و تلفات حملات مقاومت فلسطین از سوی رسانه‌ها و مقامات رژیم صهیونیستی، از دیگر مسائل قابل توجه در این جنگ است. در حالی که فلسطینی‌ها لحظه به لحظه شمار شهدا و مجروحین خود و همین‌طور، میزان خسارت‌شان را اعلام می‌کنند، صهیونیست‌ها با اعلام قطره‌چکانی تلفات و خسارات خود، هدف بسیار مهم دیگری را دنبال می‌کنند. دیروز سخنگوی ارتش این رژیم شمار تلفات خود را ۱۲ نفر! اعلام کرد. سانسور چنین اخباری از سوی صهیونیست‌ها، مسبوق به سابقه است. اما اینکه چرا سانسور می‌کنند، یک دلیل مهم، به ذهن حقیر خطور می‌کند. بخوانید:
«امنیت» برای سرزمینی که اشغال شده و ۷۰ سال است اشغالگرانش، نگران فروپاشی‌اند، حکم «شاهرگ» را دارد. هیچ چیز برای گردانندگان چنین سرزمینی، مثل «امنیت» حیاتی نیست چرا که ساکنانش، مهاجران یهودی هستند که با وعده «زندگی آرام و مرفه» از سرتاسر دنیا منتقل شده‌اند. این یعنی، مهاجران در صورت از دست رفتن آرامش و امنیت، ممکن است دوباره دست به مهاجرت معکوس بزنند. همان نکته مهمی که «عطوان» دو روز پیش به آن اشاره و اعلام کرد «اسرائیلی‌ها با مشاهده حملات گسترده موشکی فلسطینی‌ها، چمدان‌هایشان را بسته‌اند و فقط منتظرند، فرودگاه‌ها دوباره فعالیت خود را از سر بگیرند» (!)
برای جلوگیری از مهاجرت معکوس، باید «خطر» را کمرنگ و وضعیت دشمن را «وخیم» جلوه داد. راز سانسور شدید خسارات تلفات از سوی صهیونیست‌ها می‌تواند، همین نکته باشد. آن‌ها باید اخبار تلفات و خسارات خود را سانسور و تلفات و خسارات مقاومت فلسطین را «برجسته» کنند. راز بمباران برج‌ها، خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس، بانک‌ها، ادارات پلیس، دفاتر خبرگزاری‌ها، رسانه‌ها و تصویر‌برداری و انتشار آن در حد گسترده توسط این رژیم نیز، در همین چارچوب قابل تحلیل است.
اما اینکه چرا رژیم صهیونیستی دست به حماقت زد و آتش چنین جنگی را در «شیخ جراح» روشن کرد، می‌تواند پاسخ‌های متفاوتی داشته باشد. «شاید» نتانیاهو روی خیانت آن چند کشور مرتجع عربی حساب باز کرده بود. شاید هم، فکر نمی‌کرد فلسطینی‌ها این‌طور محکم پای کار بیایند. شاید هم به‌دنبال فرار از شکست‌های سیاسی و محاکمه‌ای است که انتظارش را می‌کشند. عمر سیاسی نتانیاهو به‌دلیل درگیر شدن با بحران‌های پیچیده داخلی و همین‌طور پرونده‌های فساد خود و خانواده‌اش، با «خطر جدی» مواجه است. از آن‌سو این رژیم از درون دچار شکاف‌های سیاسی و اجتماعی شده و کارشناسان زیادی نسبت به دو شقه شدن این جامعه هشدار داده‌اند. تشکیل ۴ دولت «بی‌ثبات» طی ۲ سال و برگزاری تظاهرات‌های هفتگی مقابل محل اسکان نتانیاهو در تل‌آویو آن هم برای چند ماه پیاپی بهترین دلیل برای اثبات وجود چنین «بی‌ثباتی» و «شکافی» در «جامعه تحمیل‌شده اسرائیل» است. به این نکته هم باید توجه کرد که به زعم نتانیاهو! این جنگ لااقل تا این لحظه، به نفعِ وی تمام شده و جلوی حذف سیاسی و محاکمه او را گرفته است! وجود این حجم خباثت در یک بشر هم به نوبه خود «بی سابقه» است. اگر این تحلیل درست باشد، نتانیاهو در میان تمام مقامات پست این رژیم، یکی از آن «پست‌ترین»‌هاست!
به آخرین «ترین» این جنگ روزنامه اسرائیلی «هاآرتص»‌ اشاره کرده آنجا که می‌نویسد: «این جنگ، بدترین شکست تاریخ اسرائیل بود».

********************

روزنامه وطن امروز **

از وین تا پاستور!/نوید مؤمن

اصلاح‌طلبان و کارگزارانی که تا قبل از آبان‌ماه ۱۳۹۹، به واسطه معضلات معیشتی و سنگینی که برای شهروندان ایجاد کرده بودند رو و رمقی برای سخن گفتن از انتخابات ریاست‌جمهوری نداشتند، اکنون با امید به تنفس مصنوعی دموکرات‌ها به برجام، وارد گود شده‌اند. بدیهی است تمام اضلاع تشکیل‌دهنده دولت فعلی، از سال ۱۳۹۲ تاکنون، در شکل‌گیری وضعیت بحرانی فعلی دخیل بوده‌اند. به عبارت بهتر، اقتصاد تحریم‌محور و سیاست خارجی نامتوازن، ۲ تحفه این گروه‌ها برای شهروندانی بوده است که در ۲ انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ به امید اصلاح وضعیت معیشتی خود، آرای‌شان را به سود آن‌ها به گردش درآوردند.
فارغ از آنکه چه فرد یا افرادی در نهایت به عنوان نامزد نهایی اصلاح‌طلبان و کارگزاران در پایان انتخابات باقی خواهند ماند و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار می‌گیرند، باید حقیقتی را درباره «رویکرد انتخاباتی دولت» مدنظر قرار دهیم. بدون‌شک نامزد‌های انتخاباتی جریان‌های تشکیل‌دهنده دولت فعلی، مذاکرات وین و خروجی این مذاکرات را تنها برگ برنده خود در انتخابات ریاست‌جمهوری خردادماه تلقی می‌کنند. البته نظرسنجی‌های صورت گرفته (به صورت رسمی و غیررسمی) در سراسر کشور نیز نشان‌دهنده منفوریت شدید و بی‌سابقه این دولت (در قیاس با دولت‌های قبلی) است. در چنین شرایطی اصلاح‌طلبان و کارگزاران به دنبال یک تکانه یا شوک مقطعی هستند تا به واسطه آن، بتوانند دوقطبی مدنظر خود را در حوزه معیشت و سیاست خارجی بر فضای عمومی کشور تحمیل کنند.
این بازی دولت و گروه‌های تشکیل‌دهنده آن به‌گونه‌ای نخ‌نماست که به محور و مبنای تحلیل رسانه‌های غربی در قبال مذاکرات وین تبدیل شده است.
شبکه یورونیوز در یکی از تازه‌ترین گزارش‌های خود در این باره می‌نویسد: «این نشست‌ها (نشست‌های احیای توافق هسته‌ای در وین) و نتیجه آن می‌تواند تاثیر مهمی بر روند انتخابات ۱۴۰۰ بگذارد. منتقدان دولت روحانی می‌گویند او تمام تخم‌مرغ‌هایش را در ۸ سال اخیر در سبد مذاکرات هسته‌ای چیده است و به همین خاطر حالا بیش از همیشه می‌خواهد بزرگ‌ترین و شاید تنها دستاورد خود را احیا کند».
تحلیل مشترک و مبنایی رسانه‌های غربی از مذاکرات وین، بیش از آنکه انعکاسی از رویکرد انتخاباتی دولت نسبت به احیای برجام (آن هم به هر قیمت ممکن) باشد، مایه تأسف و تأثر هر ایرانی آگاه است. رسانه‌های غربی عملا به دولت فعلی کشورمان یادآوری می‌کنند بدون برجام و احیای آن، اساسا دستاوردی برای ارائه به شهروندان ندارد! این رسانه‌ها و متعاقبا سیاستمداران غربی، به دولت یادآوری کرده‌اند برجام ابطال‌پذیر و مملو از نقص حقوقی و ساختاری، همان نقطه ثقلی بوده است که دولت در سال ۱۳۹۴ همه معادلات معیشتی، اقتصادی، تجاری و اعتباری کشور را حول محور آن متمرکز کرد، اما با یک حرکت ساده دولت ترامپ، این منظومه در هم شکست. البته رئیس‌جمهور سابق آمریکا از توافقی خارج شد که اکثریت قریب به اتفاق نامزد‌های اصلاح‌طلب که به عرصه انتخابات ورود کرده‌اند، مدعی بودند اساسا امکان نقض آن از سوی هیچ سیاستمدار و رئیس‌جمهوری وجود ندارد!
واقعیت امر این است که غرب در حال صدور دستور معینی خطاب به طرفداران دیپلماسی التماسی و تحریم‌محور در کشورمان است: اینکه همان حرکت ناموزون و آزاردهنده‌ای را که با نام برجام، از سال ۱۳۹۴ (زمان اجرایی شدن توافق هسته‌ای) تا سال ۱۳۹۷ (زمان خروج ترامپ از توافق هسته‌ای) آغاز کرده بودند را بار دیگر بازتعریف کنند و آن را در قالب یک موفقیت دیپلماتیک و اقتصادی به شهروندان عرضه کنند. بدون‌شک هر فردی که کمترین نگرانی و دغدغه‌ای درباره تکرار ماجرای تلخ خروج دولت بعدی یا حتی همین دولت فعلی آمریکا از برجام داشته باشد، باید نسبت به جلوگیری از تکرار کابوس سال‌های اخیر در کشور احساس مسؤولیت کند. در این معادله، اساسا مطالبات کلیدی، مبنایی و راهگشای رهبر حکیم انقلاب به دولت مبنی بر «گرفتن تضمین از طرف مقابل» و «لزوم راستی‌آزمایی بازگشت آمریکا به برجام» جایی در تفکر و محاسبات انتخاباتی دولت فعلی ندارد. آنچه اصلاح‌طلبان و کارگزاران و دیگر احزاب تشکیل‌دهنده دولت فعلی دنبال آن هستند، زمزمه مکرر نام برجام در برهه کنونی و تبدیل این زمزمه به فریادی در واقع گوشخراش، اما در ظاهر فریبنده است.
بدیهی است طرف‌های مقابل (آمریکا و تروئیکای اروپا) از زمانی که متوجه اشتیاق بی‌حد و حصر دولتمردان فعلی ما برای احیای برجام- آن هم جهت دوپینگ انتخاباتی! - شده‌اند، بیش از پیش درباره کارشکنی در مذاکرات و تحمیل تعهدات یک‌طرفه به ایران وقاحت و وسواس به خرج می‌دهند. آنچه در این میان برای بانیان شرایط معیشتی فعلی محلی از اعراب ندارد، منافع ملی و قدرت برتر ذاتی و اکتسابی ایران در میدان نبرد و مذاکره است.

********************

روزنامه خراسان**

لطفا خاطره تلخ بورس را زنده نکنید!/مهدی حسن زاده

نخستین لحظه که خبر صحبت‌های رئیس‌جمهور درباره بورس در فضای مجازی بازنشر شد، احتمال دادم ممکن است در تنظیم خبر اولیه اشتباه رخ داده باشد، اما انتشار متن کامل صحبت‌های روز گذشته ایشان توسط پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری نشان داد که واقعا آقای روحانی عملکرد دولت در بورس را مطلوب می‌داند.
ایشان در جلسه هیئت دولت جایی که دستاورد‌های دولت را در حوزه‌های مختلف برمی شمرند در خصوص بورس هم بیان کردند: «بازار سرمایه را در همین دوران به اوج رساندیم، بازار سرمایه مخصوص عده‌ای از شرکت‌ها بود که در گوشه‌ای کار می‌کردند. بازار سرمایه‌ای که همه مردم حضور پیدا کنند، ۵، ۱۰ و ۱۵ میلیون نفر در این بازار سرمایه فعال هستند، ما بازار سرمایه‌ای با این قدرت نداشتیم که اکنون بسیاری از پروژه‌های مهم و بزرگ به جای بانک بازار سرمایه به میدان می‌آیند. البته بازار سرمایه، فراز و نشیبی هم دارد و دولت فقط باید بازار سرمایه را یاری و کمک کند و هیچ وقت در این بازار مداخله نمی‌کند، بازار سرمایه به دولت مربوط نیست چرا که یک بازار آزاد است و مربوط به شرکت‌ها و مردم است.»
قصد سیاه نمایی ندارم و انصافا باید اذعان داشت که در سال‌های اخیر تلاش‌های خوبی برای توسعه بازار سرمایه، حضور شرکت‌های جدید و آشنایی مردم با بازار انجام شد، اما وقتی سردرگمی متولیان و بی عملی مسئولان در مواجهه با رشد شتابان و حبابی ماه‌های نخست سال ۹۹ را می‌بینیم، چه قضاوتی جز این می‌توان داشت که دولت دستاورد خودش را در بورس به باد داد.
مروری بر عملکرد دولت در بورس نشان می‌دهد که چه اشتباهات فاحشی در دوره‌های حساس در این بازار صورت گرفت. تغییر رئیس سازمان بورس در انتهای سال ۹۸، موج سواری بر رشد افسارگسیخته در نیمه اول ۹۹ و دعوت از مردم برای حضور در بورس در سال ۹۹ در شرایطی که شاخص در قله خود قرار داشت و این دعوت سیگنال بیمه گری بورس را به سهامداران تازه وارد می‌داد، ناهماهنگی داخلی بین دستگاه‌های دولتی که نمونه بارز آن در صندوق پالایشی دیده شد، بی تدبیری در آزادسازی سهام عدالت، تعلل در عرضه بیشتر سهام برای پاسخگویی به عطش تقاضای روزافزون، مداخله در بازار در روز‌های اوج و بی عملی در روز‌های افت شدید به ویژه در سهام عدالت که جنبه عمومی دارد و... همگی فهرست بلندبالایی از اشتباهات بزرگ دولت در مدیریت بازار سرمایه است.
واقعیت این است که اکنون به جبران همین زیان تحمیل شده به سهامداران به طور رسمی از جیب همه مردم و به قیمت افزایش نقدینگی، در حال تزریق پولی به بورس هستیم که معلوم نیست، بتواند شاخص کل را تکان جدی دهد. بدتر از این، اعتمادسوزی است که نسبت به بازار سرمایه شکل گرفت و دیگر به این راحتی نمی‌توان سهامداران نقره داغ شده و مردم را به سمت این بازار کشاند. یکی از تبعات آن هجوم ۱۲ میلیون ایرانی به بازار رمز ارزهاست که با معاملات روزانه تا ۵ هزار میلیارد تومان عملا موجب خروج سرمایه از کشور شده است. همه این زیان‌ها اگر به تجربه‌اندوزی و تغییر رویکرد منجر شود، شاید ارزش داشته باشد، اما با نهایت تاسف آن چه که از زبان متولی اجرایی و بالاترین مقام مسئول در قبال بورس گفته شد، نشان می‌دهد که همچنان گفتمانی بسیار دور از واقعیت بازار و مطالبات سهامداران در جریان است و انگار تلاشی برای پذیرش واقعیت وجود ندارد و شاید صرفا بتوان این اظهارات را در قالب دفاع از عملکرد دولت در آستانه انتخابات و پاسخ به انتقادات نامزد‌ها تفسیر کرد، وگرنه بعید است خود دولتی‌ها هم بتوانند از آن چه رئیس‌جمهور می‌گوید دفاع کنند.
در پایان نیز چیزی جز توصیه چندی پیش خراسان به رئیس‌جمهور که در قالب «یادداشت سردبیر» روز شنبه ۲۸ فروردین امسال با تیتر «آقای روحانی اگر نگویید نمی‌گویند نگفت!» مطرح شد، شاهد مثالش ریزش سنگین ۱۸ هزار واحدی بورس پس از صحبت‌های رئیس‌جمهور بود که در واقع بزرگ‌ترین ریزش بورس در امسال است. جایی که خراسان در واکنش به جمله آن زمان رئیس‌جمهور که گفته بود: «اگر بگوییم دهه اخیر که دوران دولت‌های یازدهم و دوازدهم بوده، دهه پیروزی و نجات ملی است اشتباه نگفته‌ایم.»، چنین نوشت. اکنون نیز به نظر می‌رسد آقای روحانی بهتر است دستاورد‌ها را بیان کنند و خاطره تلخ بورس را برای مردم زنده نکنند.

********************

روزنامه ایران**

کشتی ایران/احمد مسجد جامعی*

با آغاز انقلاب جریانات فکری گوناگونی در آن نقش ایفا کردند و هر کدام سهمی داشتند؛ از چپ با سابقه همچون حزب توده تا چپ جدید و مائوئیست‌ها و چپ افراطی. در میان مذهبی‌ها نیز اوضاع به همین روال بود. کسانی بودند که بن‌مایه سخن آن‌ها چپ، ولی رنگ و لعاب مذهبی داشت. نمونه بارز آن همان کسی بود که از طرف سازمان مجاهدین به دیدار امام در نجف رفت و آنقدر به آیات و احادیث استناد کرد که شک ایشان را برانگیخت. آن‌ها می‌خواستند بگویند حضرت امیر از مارکس، مارکس‌تر و حسین سیدالشهدا از چه‌گوارا چریک‌تر بوده است.
همچنین بودند کسانی که با نگاه سلفی مبارزه می‌کردند و می‌خواستند با امام «بیعت کنند». امروز فرزندان چنین نگاهی همین گروه‌های تندرو و آدمکش القاعده و داعش هستند که کارنامه آن‌ها را در عراق و افغانستان و سوریه دیده‌ایم. درست است که دست سیاستمداران در ساخته و پرداخته کردن این گروه‌ها در کار است و نمی‌توان آن را انکار کرد، اما اصل اندیشه احیای خلافت ولو به قیمت ویرانی و کشتار در ذهن بسیاری از آن‌ها به عمل در آمده است. گروهی هم بودند که به جمهوریت نظام اعتقادی نداشتند و آن را مقدمه حکومت اسلامی می‌دانستند. مرحوم مطهری در جایی درست در برابر فکر سلطنت و خلافت و این نوع حکومت منهای مردم با بیانی گرم و استوار چنین گفته است: مردم باید حق انتخاب داشته باشند ولو اشتباه کنند... تا به رشد اجتماعی برسند.
گروهی هم بودند که انقلاب اسلامی را ادامه جنبش‌های مردمی پیشین ایران همچون نهضت‌های ملی و مشروطه در دموکراسی و مردم‌سالاری سازگار با دین می‌دیدند که از راه احترام به آرای مردم از طریق انتخابات آزاد و سازمان‌ها و نهاد‌های دموکراتیک تأمین می‌شود. مثال جالب آن دکتر مهدی حائری فرزند مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم از چهره‌های علمی و فقهی معاصر است. او معتقد بود قانون اساسی مشروطه با حذف اصول مربوط به سلطنت برای اداره کشور کافی است. او این فکر خود را با امام هم در میان نهاده و به گفته خود او با استقبال ایشان همراه بود.
گاهی به نظر می‌رسد که جایگاه این نگاه در عرصه سیاست و عمل رو به ضعف نهاده است. در انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرصتی فراهم شد تا کسانی که دلبسته این موضع هستند به میدان بیایند و فرصت را غنیمت شمارند و ثبت نام و آن اندیشه را دوباره به یاد بیاورند. موضوع تأیید یا رد صلاحیت آن‌ها بحث دیگری است. صرف تأکید بر مبانی مردم سالاری انقلاب نکته مهم اقدام آنهاست. آن‌ها می‌گویند غفلت از این اصل اساسی چنان که از نمونه‌های بسیار جهان پیداست از مردم‌سالاری فقط نمادی بی‌ارزش و پیکری بی‌جان باقی می‌گذارد.
به هر حال اینکه این نگاه در کنار صندوق رأی آمده و امکان دفاع از جایگاه فکری خود را یافته مغتنم است. باید قدر نهاد و از تعریض و تعرض به آن پرهیز کرد.
باری همه در کشتی ایران نشسته‌ایم.

*عضو شورای شهر تهران

**************

روزنامه شرق**

شهرآورد وزیر و وکیل/سیدمصطفی هاشمی‌طبا

جمعه گذشته در هفته بیست‌و سوم لیگ برتر تیم‌های فوتبال استقلال و پرسپولیس در استادیوم آزادی نودو‌پنجمین شهرآورد تهران را برگزار کردند و صرف‌نظر از کیفیت فنی و ورزشی مسابقه، بازیکنان و کادر سرپرستی تیم‌ها در زمان‌هایی از مسابقه و پس از آن اندکی از خجالت هم درآمدند و به قول مفسر ورزشی شبکه سه گاه حرف‌هایی زدند که نمی‌توان آن‌ها را پخش کرد. رفتار‌های ذکرشده البته در حالی است که مبارزه تن‌به‌تن، در حالتی که فشار بدنی و روانی زیادی بر بازیکنان و سرپرستان وارد می‌شود، در جریان است و این رفتار شاید اندکی قابل توجیه و گذشت باشد، زیرا بازیکنی که ضربان نبض او بالای ۱۶۰ است و بدنش سراسر عرق کرده و با حرکت حریف سرنگون شده و آسیب دیده است، باید بتواند خود را کنترل کند و نه حرفی بزند و نه حرکت تندی انجام دهد و طبیعی است که همه نمی‌توانند به یک اندازه کف نفس داشته باشند و صحنه‌های ناخوشایندی ممکن است به وجود بیاید. آدم‌های کت‌و‌شلوار‌پوشیده و منظم و آراسته و مدعی پیروی از دین و آیین و اداره کشور که ضربان قلبشان حداکثر صد است و به لطف اتومبیل‌های کولردار و تهویه مطبوع محل ثبت‌نام نمی‌از عرق بدن هم ندارند، روز‌های جمعه و شنبه، تقریبا هم‌زمان با شهرآورد تهران، شهرآوردی زبانی را با حریفان آغاز کردند که ممکن است به درازا بکشد. این آقایان بدون آنکه به وجه اشتراک خود بیندیشند، این حاشیه‌های شهرآورد را آغاز کرده‌اند و چنان می‌نمایانند که فرسنگ‌ها از یکدیگر دور هستند و هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند. برای آنکه به خاطرشان خطور کند اشتراکات آن‌ها را که خود تصدیق کرده‌اند، می‌توانیم یادآوری کنیم؛ نخست آنکه همه می‌گویند به اسلام و انقلاب اسلامی اعتقاد دارند. دوم اینکه همه معتقد به ولایت فقیه هستند، سوم آنکه همگی در طول ۴۲ سال گذشته بی‌کار نبوده‌اند و هریک در سمت و مقامی عهده‌دار کار بوده‌اند و همواره خود، از کارهایشان در جهت اعتلای انقلاب و اسلام به نیکی یاد کرده‌اند. سومین وجه اشتراک ایشان تحصیلات عالی در دانشگاه یا حوزه است و در کنار آن از تعلیم و تربیت اسلامی بهره‌مند شده‌اند؛ صفاتی که معمولا بازیکنان فوتبال در حد ایشان از آن برخوردار نیستند. جالب است که همه این آقایان وضع فعلی کشور را نامناسب بیان می‌کنند و آن را حاصل کار رقیبان می‌دانند. این در حالی است که به قول معروف نه به دار است و نه به بار و معلوم نیست صلاحیت کدام‌یک از ایشان مورد تأیید شورای نگهبان قرار می‌گیرد. حال در مناظره‌های بعدی پس از تأیید صلاحیت چه خواهد گذشت، معلوم نیست. در دوره گذشته دیدیم حضراتی که هم‌اینک سکان سه قوه را به دست گرفته‌اند، چه نظراتی راجع به رقیبان دادند و مردم هم از صدا و سیما آن‌ها را به‌خوبی دریافت کردند و بعد هم مثل گل و بلبل سکان سه قوه را در اختیار گرفتند و برای حل مسائل کشور جلسات تصمیم‌گیری تشکیل دادند و معلوم نشد آن حرف‌ها درست بوده است یا غلط. ما همواره گفته‌ایم مبارزات انتخاباتی غربی‌ها فارغ از روح انسانی است و دست‌های کارتل‌ها و شرکت‌های بزرگ نامزد‌ها را بزک می‌کنند، ولی می‌بینیم آن‌ها که مدعی داشتن آموزه‌های اسلامی و ایمان و اعتقاد هستند، چگونه با یکدیگر برخورد می‌کنند. البته نامزد‌های انتخابات باید حرفی برای گفتن و برنامه‌ای برای اجرا داشته باشند و طبیعی است در فقدان این دو امر به حرف‌های کلی، اتهام به دیگران و مقصرشناختن همکاران روی بیاورند. خلاصه اینکه بیانات آقایان در هنگامه ثبت‌نام مأیوس‌کننده و خالی از جهت‌گیری بود و بیشتر برای خالی‌نبودن عریضه، سخن گفتند.

شاید در پاسخ بگویند که ما برنامه خود را پس از تأیید صلاحیت خواهیم داد؛ بسیار خب حرف درستی است، اما باید بگویند که این برنامه آیا متضمن حرف‌های بزرگ و وعده‌های مانند گذشته و به دور از واقعیت است یا آنکه بررسی میدانی کرده‌اند و درباره واقعیت سخن می‌گویند. در این مجال به برخی واقعیت‌ها اشاره خواهد شد که نامزد‌های تأیید‌صلاحیت‌شده لازم است درباره آن اعلام نظر کنند.
درباره تحریم‌های آمریکا: البته جناب آقای رئیسی حدود سه هفته قبل گفتند که برطرف‌کردن تحریم‌ها یک راهبرد ملی است. با توجه به این سخن باید یادآوری شود که تحریم‌ها منبعث از پنج قانون آمریکایی است که تحریم‌های مربوط به برجام دربرگیرنده بخشی از آن است. به فرض که فعالیت‌های مذاکراتی وین به نتیجه برسد؛ نهایتا بخشی از تحریم‌ها باقی می‌ماند، از جمله تحریم‌هایی که تحت عنوان «قانون تحریم جامع ایران» صورت گرفته و نهایتا فقط کنگره آمریکا می‌تواند این تحریم‌ها را بردارد. با توجه به فرمایش مقام معظم رهبری که گفتند فرض باید بشود که تحریم‌ها ۱۰ سال ادامه خواهد داشت، باید به این نتیجه رسید که زدودن تحریم‌ها با حداقل بخشی از تحریم‌ها ممکن نخواهد بود؛ بنابراین رئیس‌جمهور باید برنامه خود را درباره تحریم‌ها بازگویی کند. فراموش نکنیم که سیاست مبارزه با آمریکا هم یک سیاست راهبردی جمهوری اسلامی است و این دو سیاست راهبردی ضد یکدیگر هستند و به قول علما جمع ضدین ممکن نیست. حال کدام را باید برگزید؟ با توجه به قانون مصوب مجلس و لزوم خروج از NPT و تبعات آن، رئیس‌جمهور آینده برنامه خود را درباره خروج از NPT و احتمال طرح مجدد مسائل ایران در شورای امنیت و صدور قطع‌نامه‌های ضد ایران اعلام کند. نظر به ادامه سیاست ضدیت با امپریالیسم آمریکا و مبارزه با آمریکا طبعا هیچ‌گونه سازشی با آمریکا وجود نخواهد داشت و به‌همین‌دلیل به هر طریقی که فکر کنیم، محدودیت‌های صادرات نفت و تجارت به جهان خارج کماکان ادامه خواهد یافت. رئیس‌جمهور بعدی بگوید که نظرش در این خصوص چیست؟ همین‌طور بگوید که نظرش درباره مقررات FATF و پیوستن به آن چیست. با توجه به محدودیت مالی دولت، در فروش نفت و درآمد ارزی و تلاش برای ثابت‌کردن نرخ ارز از طریق فروش ارز در بازار آزاد (به نفع قاچاقچیان و خارج‌کنندگان سرمایه) و محدودیت ارزی کشور، دولت آینده منابع مالی مورد نیاز را چگونه فراهم می‌کند. همان‌طور‌که مقام معظم رهبری فرمودند، سیاست خارجی کشور دست وزارت خارجه (یا دولت) نیست و بعید است در سیاست خارجی ما حداقل در میان‌مدت تغییری ایجاد شود و طبعا فعالیت‌های اقتصادی بستگی بسیار به سیاست خارجی دارد. رئیس‌جمهور چه روشی را در پیش خواهد گرفت و مردممان چگونه باید زندگی کنند. یک زندگی انقلابی همراه با محرومیت یا زندگی فراخ و راحت؟ و چگونه می‌توان تولید ناخالص ملی را به‌همراه جاری‌کردن عدالت ارتقا داد؟ و چگونه عقب‌ماندگی کاملا مشخص از سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ را می‌توان جبران کرد. البته این نکات را شاید بتوان سیاست‌های کلیدی نامید و طبعا اگر همه این‌ها به شکل کنونی ادامه یابد، باید برویم به سوی کار در داخل و سیاست‌های جدید داخلی و به‌عبارتی کار بیشتر و بهره‌مندی کمتر و محدودیت‌های جدید برای مردم، زیرا نمی‌توان با این سیاست‌ها وعده معیشت بهتر به مردم داد. علاوه بر نکات بالا خوب است نامزد ریاست‌جمهوری نظراتش را درباره موارد زیر بگوید. البته برای حل بسیاری از موارد نیاز به قانون‌گذاری دارد، اما موضع‌گیری رئیس‌جمهور و اعلام نظرات او درباره راه‌حل بسیار ضروری است. به‌ویژه آنکه مقام معظم رهبری بر توجه به محدودیت امکانات کشور تأکید کردند و اینکه وعده‌های اجرانشدنی داده نشود.
موضوع بانکداری کشور، رشد نقدینگی، تورم و رشد جهش‌دار قیمت‌ها و راه‌های مبارزه با آن، فروش ارز و سکه در بازار آزاد و مکانیسم قیمت‌گذاری ارز و اینکه سیاست‌های ارزی براساس سیاست شکست‌خورده یکسان‌سازی نرخ ارز است یا خیر؟، کولبری و سوخت‌بری و قاچاق، افزایش فاصله طبقاتی و بروز مظاهر این پدیده، مجوز‌های مسکن بدون محدودیت کیفی و کمی، افزایش تعهدات بیمه‌های اجتماعی، بیمه سلامت و تأمین هزینه‌های آن از سوی دولت، سرمایه‌گذاری خارجی، تشکیل سرمایه داخلی، محیط زیست، آب، زمین، جنگل، دشت‌ها، بازسازی روستا‌ها و شهر‌ها برای مقابله با زلزله، واردات کالای کشاورزی و چگونگی تداوم آن برای سال‌های آینده، چگونگی کشاورزی نوین برای مقابله با واردات و تدوین الگوی کشت برای جلوگیری از واردات محصولات کشاورزی و مصرف آب، حل موضوع رشد بی‌رویه مصرف انرژی در داخل، آینده انرژی اتمی در کشور، حل یارانه‌های پنهان و چگونگی ادامه آن، چگونگی یارانه‌های نقدی و حجم مورد نظر، حل مسئله بی‌کاری و سایر مسائل اجتماعی. نامزد‌های ریاست‌جمهوری لازم است موضع خود را به تفکیک و به‌روشنی برای همه مسائل ذکر‌شده اعم از اینکه در صدر مقاله آمده است یا ۲۰ مورد ذکرشده بیان کنند و به‌جای ملکوک‌کردن آدم‌های حال و گذشته به برنامه بپردازند. یادشان باشد که همه و همه درباره وضع فعلی مشترک‌العمل و مشترک‌الخطا هستند.

*****************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات