روزنامه کیهان **
بهارستان علیه اتحاد دلالان/محمد صرفی
مجلس یازدهم وارد دومین سال کاری خود شده است. چیزی حدود دو سوم نمایندگان فعلی (مقداری کمتر از دو سوم) برای نخستینبار است که مسئولیت نمایندگی را تجربه میکنند. از این بابت میتوان مجلس یازدهم را مجلسی نو و با توجه به میانگین سنی نمایندگان، مجلسی جوان نیز نامید که البته از حضور افراد باتجربه و سن و سالدار نیز برخوردار است.
مجلس فعلی حتی پیش از تشکیل نیز زیر ضرب هجمه و حمله بود. این تخریبها و حملهها گاهی مضحک هم بودند. برای نمونه یکی از رسانهها چندین هفته پیش از تشکیل و شروع به کار مجلس یازدهم نوشته بود؛ مجلس یازدهم باید پاسخگوی وضعیت فعلی باشد! این روند تخریبی تاکنون نیز ادامه داشته و بعید است در آینده نیز متوقف شود.
البته که نمیتوان کارنامه و عملکرد مجلس را یکسره و کاملاًً مثبت و بدون اشکال دانست، اما بدون شک تا اینجای کار و بهطور میانگین، مجلس در طول یک سال گذشته کارنامهای قابل دفاع و مقبول از خود برجای گذاشته است و میتوان پیشبینی کرد این عملکرد در سالهای بعدی بهتر نیز خواهد شد. فراموش نکنیم که اکثر نمایندگان برای نخستینبار این کرسی را تجربه کردهاند و طبیعی است که آشنایی و مسلط شدن به امور و وظایف خود، مدتی زمان لازم دارد. مسئلهای که در کنار شکلگیری کمیسیونهای تخصصی، نیمه اول نخست سال کاری مجلس را تحتالشعاع خود قرار داد و اغلب کارهای مهم و برجسته مجلس در نیمه دوم این سال کاری انجام شد.
پرهیز از حاشیه و مسئلهسازی برای کشور را میتوان یکی از نکات مهم و برجسته در کارنامه یک سال اخیر مجلس دانست. هرچندمجلس شورای اسلامی بهدلیل ماهیت و ساختار مجلس و تعداد بالای نمایندگان، همیشه در معرض و خطر حاشیهسازی قرار دارد - چرا که عملکرد غلط یک یا چند نماینده به پای همه نمایندگان نوشته شده و به سرعت مجلس را وارد حاشیه میکند-، اما در طول یک سال گذشته این موارد بسیار اندک و نادر بودهاند. این نکته را هم نباید فراموش کرد که در ادوار پیشین مجلس - به نسبتها و درجات مختلف- کسانی بودهاند که اظهارات و نطقهایشان به جای آنکه گرهای از کار مردم و مملکت باز کند، مورد پسند دشمن بود و بر صدر رسانههای ضدانقلاب مینشست. نمایندهای که قرار بود عصاره فضایل ملت و مایه اقتدار و افتخار کشور باشد، به سخنگوی دشمن و تکرارکننده ادعاهای آنان تبدیل میشد. دامن مجلس یازدهم از چنین لکهای پاک است و نباید از کنار آن تجربههای تلخ و وضعیت قابل تقدیر فعلی به سادگی عبور کرد.
نکته مهم دیگری که در رابطه با مجلس یازدهم وجود دارد، ارتباط با متن مردم و مشکلات آنهاست. مسئلهای که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در ارتباط تصویری با نمایندگان به آن اشاره کرده و فرمودند؛ «حضور در میان مردم و دیدن صحنههای واقعی زندگی مردم که این سفرهای استانی رئیس محترم مجلس و رؤسای کمیسیونها و بعضی از نمایندگان محترم حقیقتاً حرکت و اقدام بسیار خوبی است و باید انشاءالله ادامه پیدا کند. عزیزان من! حضور در کنار مردم را ترک نکنید. یکی از موفّقیّتهای بزرگ این است که بتوانید در کنار مردم باشید و در کنار مردم بمانید.»
فراموش نکردهایم عدهای درباره این سفرها چه میگفتند. مثلاً درباره سفرهای قالیباف میگفتند حرکت تبلیغاتی و انتخاباتی است و یا میگفتند مشکلاتی مثل شرکت کشت و صنعت هفتتپه، آب غیزانیه، کپرنشینی در سیستان و بلوچستان و حاشیهنشینی در مشهد چه ربطی به نمایندگان تهران دارد و چرا آنها پیگیر این مسائل هستند. (به این نکته ساده و روشن توجه نمیکردند که طبق متن مصرح قانون، اگرچه نماینده با رای مردم یک شهر خاص انتخاب میشود، اما نماینده کل ملت است و نه فقط نماینده همان شهر) و یا میگفتند این سفرها هزینه زیادی دارد پس بهتر است تعطیل شود و بودجه بیتالمال حیف و میل نشود! شاهد و مدعایشان هم سفر رئیسجمهور به کرج بود. شورای شهر کرج در سال ۱۳۹۵، برای سفر یک روزه «حسن روحانی» و هیئت همراه او به استان البرز، یک میلیارد و ۴۵۰ میلیون تومان اختصاص داده بود؛ پس با این حساب و با در نظر گرفتن نرخ تورم و دوری مقصدهای نمایندگان، این هزینه چند برابر شده و توجیه ندارد! و درباره هزینه سفر نمایندگان در مقایسه یادشده توضیحی نمیدادند!
مجلس در کنار محسنات و نقاط مثبت خود، با چالشها و آسیبهایی نیز روبهروست. اگر برای این آسیبها و چالشها فکر نشود و برنامهای وجود نداشته باشد، میتواند ورق را برگردانده و کارنامه بهارستان را زیر سؤال ببرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیر خود به چهار مورد از این چالشها و آسیبها اشاره کردند؛
۱- سوءاستفاده نمایندگان از تواناییهای قانونی
۲- ورود نمایندگان در مسائل اجرایی
۳- بیاحتیاطی در استفاده از تریبونها برای بیان نظرات
۴- تلاش برای رسیدن به مسئولیّتهای اجرایی
نکته مهم دیگری که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز دیده میشد، لزوم توجه هرچه بیشتر به عقلانیت و آرامش در مجلس بود. اقدامات و مواضع هیجانی - حتی اگر با نیت خیر و صلاح هم باشد- نتیجه مثبتی در پی نخواهد داشت و به ضد هدف تبدیل میشود. نمایندگان نباید فراموش کنند که این مجلس بهعنوان مجلس انقلابی شناخته میشود و خیلیها به دلایل مختلف و متنوع انگیزه بالایی دارند تا آن را زمین بزنند و ناکارآمد نشان دهند تا اساساًً انقلابیگری را زیر سؤال برده و مترادف با مواضع و اقدامات غیرعقلانی و غیرقابل دفاع جلوه دهند. پادزهر این شیطنت داخلی و توطئه خارجی، عقلانیت و آرامش است. عجله، هیجان و اقدامات احساسی و دفعی زمینه را برای رسیدن مخالفان مجلس به اهداف خود فراهم میکند.
پس از سالها کمکاری و بیتوجهی به اولویتهای کشور و مسائل مردم، هیچ انتخابی جز همت و تلاش چندبرابریِ برآمده از کار کارشناسی و خرد جمعی وجود ندارد. پس از این همه تجربه ریز و درشت، مجالی برای آزمون و خطا نیست. باید دست به جراحیهای بزرگ و حیاتی زد و گلوی مردم و کشور را از چنگ دلالان سیاسی و اقتصادی نجات داد. دلالانی که در یک اتحاد نانوشته و پشتپرده از یکسو در میدان اقتصاد، منابع کشور را به تاراج میبرند (یک نمونهاش با بلعیدن رانت افسانهای ارز ۴۲۰۰ تومانی) و از سوی دیگر و در میدان سیاست کج کردن گردن و زانو زدن مقابل استکبار را تجویز کرده و تنها راه زنده ماندن معرفی میکنند. مجلس در همین یک سال، در مقابله با این دلالان تباهی و تغییر این ریلِ خسارتبار، کارهای مهمی انجام داده اما بدون شک این اقدامات کافی نیست. هم بهارستاننشینان باید همت خود را مضاعف کنند و هم مدیریت اجرایی کشور باید از چنبره راحتطلبی و اشرافیتزدگی نجات یابد.
********************
روزنامه وطن امروز **
مقاومت؛ کلید تعیین سرنوشت فلسطین/سعدالله زارعی
سیاست تسلیح فلسطینیها یک سیاست قریب به ۳۵ ساله است، یعنی از زمانی که انتفاضه اول فلسطین در سال ۱۳۶۶ با سنگ شروع شد، این مساله مطرح شد که چطور میتوان این سنگها را تبدیل به گلوله و آن گلولهها را تبدیل به موشک کرد؛ لذا الگوهای مختلفی برای تحقق این مساله پیموده شد. یکی از این الگوها الگوی انتقال سلاح از خارج به داخل فلسطین بویژه به مناطق غزه و کرانه باختری بود. این الگو متکی بود بر استفاده از تونلها و کانالها و منافذ دریایی. این الگو در عین مزایایش، یک سلسله مخاطراتی را نیز با خود به همراه داشت. الگوی بعدی، الگوی ساخت سلاح در داخل فلسطین بود و اینکه فلسطینیها چطور میتوانند خودشان تولیدکننده باشند. در اینجا مساله انتقال تکنولوژی سلاح مورد بررسی قرار گرفت. برای تحقق این الگو مجموعهای از اقدامات مختلف نیاز بود. از جمله این اقدامات میتوان به انتقال تخصص و تکنولوژی ساخت سلاح، احداث کارگاهها، حفاظت از این کارگاهها در برابر نفوذ دشمن، جمعآوری اطلاعات درباره نقاطی که باید مورد اصابت موشکها قرار گیرند و در آخر به چارهاندیشی درباره سیستمهای پدافندی و دفاعی دشمن که برای حفاظت از شهرهای خودش ایجاد کرده بود، اشاره کرد. آنچیزی که در جنگ غزه شاهد بودیم نشاندهنده دستیابی مقاومت فلسطین به انواعی از تخصصها و امکانات در مقابل دشمن بسیار مجهزتر از خود بود. نتانیاهو وقتی در کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی مورد سوال قرار گرفت که چرا آتشبس را دنبال کرده و در پی برقراری آن بوده است، در پاسخ گفته بود جمعبندی ما این بود مقاومت فلسطین تا ۳ ماه دیگر توان استمرار شلیک موشکهای خودش را به همین میزان دارد و ما نمیتوانیم ۳ ماه در برابر این حملات مقاومت کنیم.
فلسطینیها بعد از مذاکرات اسلو و مادرید در سالهای ۱۹۹۱ و ۱۹۹۳ و به تبع آن با مشخص شدن پوچ بودن این مذاکرات متوجه شدند یک راه بیشتر برای دفاع از منافع و امنیتشان پیش رو ندارند و آن راه مقاومت است. به همین دلیل شاهد بودیم حدود ۱۰ سال پس از اینکه آقای عرفات سرگرم پیگیری توافقات اسلو و مادرید بود و در نهایت نیز هیچ چیزی به دست نیاورد و دست آخر در دفتر کارش در رامالله در حالی که در محاصره اسرائیلیها بود از دنیا رفت، مردم فلسطین که متوجه شده بودند مذاکره نمیتواند کمکی به آنها کند، در انتخابات ۱۳۸۴ به طور یکپارچه به مقاومت رای دادند. اینکه در جنگ ۱۲ روزه اخیر مردم فلسطین در سرزمینهای ۱۹۴۸، کرانه باختری، قدس و اردوگاهها به پشتیبانی از سیاست هجومی حماس و جهاد اسلامی در غزه برمیآیند، جایگاه عمیق مقاومت را در بین تمام طیفهای فلسطینی نشان میدهد. اینکه یک فردی با پلیس و ارتش رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ درگیر میشود و تن به خطر میدهد، نشاندهنده عمق مقاومت در فلسطین است و تایید کننده این موضوع که در آینده هیچ نغمهای جز مقاومت نمیتواند فلسطینیها را گرد هم بیاورد.
********************
روزنامه خراسان **
نامزدها و رویکردهایی مهمتر از برنامه/مصطفی غنی زاده
با مشخص شدن نامزدها و آغاز تبلیغات انتخاباتی، موضوع برنامههای اجرایی هرکدام از نامزدهای محترم برای پس از به قدرت رسیدن مجدد مطرح شده است. به ویژه آن که تجربه سه دهه اخیر نشان داده اظهارات ایام قبل از انتخابات عموما به نتیجه نمیرسد و شعارهایی مانند «نفت بر سر سفره مردم» یا «برنامه صد روزه» پس از رسیدن به قدرت به مرور فراموش میشود. اما در این متن میخواهم توضیح دهم که تعیین رویکرد برای کاندیداها در حوزه سیاست گذاری بسیار مهمتر از برنامههای اعلامی یا توان مدیریت یک نامزد است. منظور از رویکرد، آن منظر و نگاهی است که یک سیاستگذار در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای خود انتخاب میکند و برنامههای خود را از آن منتج میسازد. نگاهی که از تعاریف بنیادین وی درباره انسان، جامعه، توسعه و پیشرفت، اقتصاد و فرهنگ به دست میآید. بخشی از این تعاریف نیز از بنیانهای فلسفی به دست میآید. در ادامه برای روشن شدن منظور، بخشی از مسائل سیاست گذاری حوزه اقتصادی را تشریح میکنم.
در حوزه رشد اقتصادی معمولا یک طیف از نگرشهای بنیادین وجود دارد که در یک طرف آن بازار و آزادی عمل افراد در بازار اصل است؛ در چنین نگرشی خصوصی سازی به شکل حداکثری انجام میشود، دولت در هیچ بخشی از اقتصاد دخالت نمیکند (حتی به محرومان بسته معیشتی نیز نمیدهد)، برای هیچ بخشی از بازار مقرراتی اعمال نمیشود (حتی اگر دلالان و سوداگران بیشتر بهره برداران بازار باشند)، مالیات چندانی نمیگیرد، حتی زیرساخت چندانی نمیسازد و.... در طرف مقابل این طیف، دولت در امور اقتصادی مقررات میگذارد، خودش متولی بخش بزرگی از اقتصاد است، برخی فرایندهای معمول بازار را کنترل میکند و خود سرمایهگذار بخشی از زیرساختهای عمومی است، در حوزه آموزش و سلامت کمک مالی میکند، انواع مالیاتها را وضع میکند و.... این دو رویکرد حدود وسطی هم دارد، اما با قاعده و اصول؛ این جا، جای همان نکته ما درباره مهم بودن رویکرد به برنامه است. برای مثال ممکن است گفته شود ما از هرکدام از این رویکردها، عناصر خوبش را انتخاب میکنیم و عناصر منفی را کنار میگذاریم؛ مثلا دولت قیمتگذاری دستوری نمیکند، اما مالیات میگیرد یا دولت در حوزه آموزش و درمان خرج حداکثری میکند، اما مقررات چندانی به اقتصاد تحمیل نمیکند. میدانید نتیجه چه میشود؟ یک اقتصاد بههمریخته که فواید هیچ کدام از رویکردها را ندارد، اما مضرات همه را با هم یک جا دارد. هم تورمی دارد که از خرجکرد در حوزه آموزش و درمان به وجود آمده، هم رکودی دارد که از مالیات سنگین به وجود آمده، هم دلالی و سوداگری در آن بهترین راه پول درآوردن است، هم فساد دولتی در حداکثر ممکن قرار دارد. در این زمینه شرکتهای خصولتی بهترین مثال از این اغتشاش سیاستی و رویکردی است. شرکتهای زیاندهی که کمی خصوصی شده، اما نفوذ دولتی در آن وجود دارد، یعنی نه بهرهوری دارد و نه از فساد در آن جلوگیری شده. شرکتهایی که دولت به علت تضاد منافع برای آنها مقرراتی نمیگذارد، اما نفعی هم نمیبرد. این نتیجه بیرویکردی است. نتیجه فریب خوردن از این که میتوان بین عناصر متضاد، پیوند بدون قاعده ایجاد کرد. اما یک مثال از پیوند با قاعده که عناصر هر رویکرد را با هم همخوان میکند، سیاستهای سوسیال دموکرات است و از یک تجربه گسترده جهانی و نگرش عمیق اقتصادی به وجود آمده، اما مهم شکل پیوند دادن عناصر مختلف در آن ذیل یک نگاه فلسفی است. موضوعی که توسط یک مدیر اتفاق نمیافتد بلکه توسط اندیشمندان مطلع از مبانی و تجربه جهانی انجام میشود. یک مثال تجربی از چنین اغتشاش سیاستی مربوط به سالهای ۸۵ تا ۸۷ در ایران میشود که در آن وامهای زودبازده به جای رشد تولید، موجب رشد سوداگری در عرصه زمین شد و فساد بانکی سالهای بعد را افزایش داد. هرگونه برنامه دهی بدون ارائه رویکرد و بدون توجه به اهمیت موضوع رویکردی، نتیجه بهتری نخواهد داشت.
برای مثال حل موضوع بیکاری و تورم اولویت واضح کشور است، اما راه حل برای رفع مشکل از رویکردهای متعدد و متفاوتی به دست میآید. به بیان دیگر حل آن اولا نیازمند یک رویکرد است نه صرف برنامه؛ برنامههای متضاد کوتاه مدت مشکلی را حل نمیکند.
یا در مثالی دیگر پرداخت یارانه که به انحای مختلف در بیانات تعدادی از نامزدها مطرح شده است، باید باتوجه به رویکرد انتخابی آنان مشخص شود، زیرا نمیتوان همزمان از پرداخت یارانه و خصوصی سازی یا مقررات زدایی سخن گفت و توجه نکرد که دولت قرار است به چه شکل و با کدام منطق هزینه یارانهها را پرداخت کند. حتی اگر گفته شود که با افزایش قیمت حاملهای انرژی به ویژه برای ثروتمندان، بازهم سوالات متعددی درباره بقیه این پازل باقی میماند.
خلاصه این که ارائه برنامه توسط کاندیداهای محترم یعنی ارائه قسمتهای مختلفی از یک پازل بزرگ و پیچیده که به صورت منفرد عملا بی معنا و بی نتیجه است؛ درحالی که بیان رویکرد به معنای ارائه تصویر کلان از همان پازل ناتمام است و برای ما مشخص میکند بخشهای این پازل در آینده به چه شکل کنار هم قرار خواهند گرفت. البته اساسیتر از ارائه رویکرد برای این انتخابات، وجود آن و معین بودن آن برای نامزدهای محترم است؛ به بیان دیگر باید از این هفت نفر پرسید که آیا اساسا رویکردی یک تکه، منسجم و همخوان برای اداره کشور در زمینههای مختلف دارید که به صحنه انتخابات پا گذاشته اید؟ اگر نه که ناتوانی شما برای اداره کشور مشخص است و اگر بله، لطفا همان را بگویید.
********************
روزنامه ایران **
۴ راهکار برای تحقق برنامههای اقتصادی/هادی حق شناس
ضرورتهای تحقق برنامه مناسب اقتصادی چیست؟ این سؤال، مهم و کلیدی است که در این روزها که کشور با انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم درگیر است پرسیده میشود؛ برای پاسخ به این سؤال باید عنوان کرد که لازمه اجرای یک برنامه اقتصادی این است که مسأله را بدرستی تشخیص دهیم و اینکه به یک مفهوم مشترک و فهم مشترک از مسائل اقتصاد ایران برسیم؛ بدین جهت اگر بتوانیم به یک فهم مشترک برسیم این امر نخستین گام است.
ازاین رو گام دوم این است همه کسانی که دست اندرکار مسائل کشور هستند همراهی کنند یا حداقل این است که مانع ایجاد نکنند؛ دراین میان گام سوم این است مردم به برنامه اعتماد داشته باشند، اگر مردم که هدف غایی برنامههای اقتصادی هستند اغنا نشوند و اعتماد نداشته باشند، برنامه ابتر میماند.
گام چهارم رسیدن به این باور است که همه حاضر به پرداخت هزینه برنامه باشند و همچنین همه بدانند که اجرای برنامهها دردناک است؛ نمیشود کسی مبتلا به یک بیماری باشد و اجماع این باشد که باید او بستری و عمل جراحی شود، اما این باور نباشد که جراحی دردناک است و دوره نقاهت طولانی میخواهد؛ تازه اگر پزشکی حاذق این بیمار را جراحی کند و فرایند پس از جراحی هم بدرستی انجام شود.
همه میدانند اقتصاد ایران با ابر چالشها در حوزه محیط زیست، آب، خاک، اقتصاد در بخشهایی همچون بیکاری، تورم، نرخ پایین سرمایه گذاری، بدهیهای انباشته شده و همچنین عدم تعامل مناسب با کشورهای منطقه و دنیا مواجه است. از سویی اقتصاد کشور با لیستی از تکالیف انباشته شده گذشته که به هر دلیل انجام نشده است (از اینرو) وضعیت حال ما را باید در علل گذشته جستوجو کرد.
همواره اینگونه نیست که بگویم مسائل امروز ما ارتباط به مسائل داخل یا خارج دارد؛ هر دو و بلکه شاید بخشی از رقابتهای درون جناحی یا بین جناحی منجر به ناکارآمدی در بخشی از بخشهای اقتصاد شده است.
اقتصاد بدون توجه به ساز و کارهای بیرونی و داخلی منظور در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل حل نیست، براین اساس باید تأکید کرد که اقتصاد یک پدیده مجرد نیست. اقتصاد به هم تنیدگی فراوان با بقیه بخشها دارد؛ از این همه که بگذریم به هر دلیلی مطالبات انباشته شده، ناکارآمدیهای انباشته شده، انتظارات خلق شده یا انتظاراتی که برای یک دولت در آینده خلق میشود برآیندش این میشود که برنامه اقتصادی را باید جامع تر، دقیق تر، عمیق تر، فراگیرتر و با اطمینان بالاتر طراحی واجرا کرد.
اقتصاد امروز ایران صرفاً یک سرماخوردگی ساده ندارد، بلکه به ویروسهایی در حد کرونا مبتلا شده است که باید به دقت به مداوای آن پرداخت؛ منتها شرط این مداوا این است که همه اصل مشکل را بپذیرند، مانند پدیده کرونا که در ۱۵ ماه گذشته همه اصل آن را پذیرفتند، ممکن است افراد در اجرای پروتکلها برخی از موارد را رعایت نکنند، اما بیش از ۶۰ درصد از مردم پروتکلهای ابلاغی را رعایت میکنند.
مهمترین راهبردی که دولت آینده باید انتخاب کند اجماعسازی و اغناسازی در خصوص راهبرد اقتصاد کشور است، اگر دولت آینده تورم یک رقمی و جذب سرمایه را هدفگذاری کند و همچنین تلاش کند که همه چیز از جمله مسائل مربوط به سیاست خارجی و سیاست داخلی در خدمت تولید باشد، شاید برنامهها اجرا و نیز برنامههای اقتصادی موفقتر انجام شود.
********************
روزنامه شرق**
رنج سیاسی/کیومرث اشتریان
این مقاله با هدف کاهش آلام انسانی و بهویژه رنجهای سیاسی جوانان نوشته شده است. در هنگام شکستها و سرخوردگی در فعالیتها، مبارزههای سیاسی یا رقابتهای انتخاباتی چه باید کرد؟ این پرسشی مهم برای امروز ماست و پاسخ به آن میتواند ما را مجهز به مهارتهای زندگی فعالانه اجتماعی-سیاسی کند. در تاریخ پرفرازونشیب ایران روزها، ماهها و سالهایی سپری شده است که جوانان و فعالان سیاسی دچار چنین وضعیتی شدهاند. در هر مبارزهای، به حق یا ناحق، گروهی شکست میخورند. اگر بیعدالتی در این شکستها تأثیرگذار بوده باشد، رنج بیشتری به شکستخوردگان وارد میشود. باید از منظری انسانی به این رنج روانی-سیاسی پرداخت. من در اینجا میکوشم از منظری تجربی و نه ضرورتا آکادمیک به این موضوع بپردازم؛ بنابراین پرسش این است که در چنین زمانههایی چه باید کرد؟ نخست، تفکر و سخنگفتن بنیانیترین عامل حیات و پایداری انسان است.
سعی کنید تفکر، نوشتن و گفتگو را به فراموشی نسپارید. رنج روانی، انسان را از تفکر بازمیدارد و او را به یأس و ناامیدی میکشاند. گاه، انسان به ابتذال، بیهودگی و لودگی روی میآورد؛ بهویژه آنکه اگر زمینههایی از ابتذال در وجود آدمی باشد، این خطر بیشتر است.
دوم. فرصت را برای نقد گذشته و البته بدون تخریب و تحقیر خود مغتنم بشماریم. ممکن است اشتباه کرده باشیم، ولی این اشتباه از روی صدق، وجدان و شرافت بوده است. کیست که در زندگی خود اشتباه نکرده باشد و مگر همه ما معصوم هستیم؟ بنابراین نقد گذشته خود، نباید با تحقیر و وادادگی توأم باشد. اگر به کسی اعتماد کردهایم و بعد فهمیدیم که اشتباه کردهایم، بدانیم مقصر در درجه نخست ما نیستیم؛ آن که به اعتماد ما خیانت کرده، مقصر اصلی است. این اشتباه سبب نشود که به همه بیاعتماد شویم. اعتماد یک عمل مثبت انسانی است؛ نباید آن را تعطیل کرد.
سوم. ارتباط خود را با دیگران قطع نکنیم. شبکههای انسانی و عاطفی مهمترین عامل حیات اجتماعی است؛ آن را حتما گسترش دهیم. انزوا، بیماریزاست و حسرت و نابسامانی را افزون میکند.
چهارم. فعالیت سیاسی و ازجمله انتخابات تنها یک جزء از حیات سیاسی است؛ هرچند مؤلفهای مهم است. در شکستهای سیاسی، دنیا به آخر نمیرسد. شانهها را بالا بیندازید و گامها را با استواری و اصلاح خود و استعانت از بارگاه الهی برای پاکماندن محکمتر بردارید. سیاست را میتوان در گفتگوهای همدلانه، نقادانه و متفکرانه در میان همگنان دنبال کرد. سیاست را میتوان در فعالیتهای فکری، اجتماعی، اقتصادی، کارآفرینی و انساندوستانه پی گرفت. مهم این است که روح ما نمیرد، آرمانهای انسانی بر زمین نماند و چشمه جوشان نوآوریهای اجتماعی متوقف نشود. مهم این است که عرصه قدرت عمومی را نبازیم و سرزندگی را با شروع دوباره زندگی از سر گیریم. این را آویزه گوش کنیم که اگر خدای ناکرده دیگران بر اشتباهات احتمالی ما خطاهای خود را بنیان نهادهاند یا فریبکاری پیشه کردهاند، ما مقصر نیستیم. اشتباه با خطا تفاوتی اساسی دارد. داور، برای اشتباه کارت قرمز نمیدهد، بلکه برای خطای عمدی، بازیکن خاطی را اخراج میکند. میان اشتباهات خود و خطای دیگران تمایزی معنادار قائل شویم.
پنجم. انتظار، صبر و صداقت در سیاست بسیار مهم است. بنیان دین و وطن خویش را به دلیل خطای دیگران در هم نریزیم. دعا و استعانت از خدای بزرگ، ابزار حیات انسان در هنگامههای سخت است که ما را به قدرت لایزال الهی پیوند میدهد.
دل به دلدار شجاعت بسپار
بازگشتی به همه روح اصول
حافظ هیمنه تیر خیام
هجمهای کن تو بر این نومیدی
*****************************************