روزنامه کیهان **
چرا انتخابات پیچیده، اما پیشرو است؟ /محمد ایمانی
********************
روزنامه وطن امروز **
بایدن به دنبال تقلید از سیاستهای روزولت و جانسون در سیاست داخلی آمریکا/ثمانه اکوان
«او در مقطعی برای ریاستجمهوری نامزد شد که بیکاری در بالاترین سطح بود و یأس اقتصادی فراگیر و ماهیت دموکراسی در سراسر جهان به وضوح در مسیر پسرفت قرار داشت. او بر مشکلات عدیده شخصی غلبه کرد و متعهد شد ملتی زخمخورده را التیام بخشد. دوستانش او را یک متحدکننده میپنداشتند و دشمنان او را سوسیالیست خطاب میکردند». اگر این توصیف شما را به یاد جو بایدن میاندازد، حق با شماست و اگر برای شما تداعیکننده فرانکلین روزولت است، باز هم حق دارید. این جملات که توسط تحلیلگر نشریه «تایم» نوشته شده است، نشان از پدیدهای قدیمی در فضای سیاسی آمریکا دارد: مقایسه روسایجمهور فعلی با روسایجمهور سابق آمریکا.
بسیاری از روسایجمهور آمریکا در نخستین روزهای ریاستجمهوری خود یعنی زمانی که دولت تحت رهبری آنان به طور کلی بر پایه احتمالات بوده و ناامیدیهای برخاسته از واقعیات سیاسی هنوز خودنمایی نکرده است، غرق در لقبها و افتخاراتی میشوند که از روسایجمهوری قبلی آمریکا قرار است به آنها به ارث برسد. باراک اوباما پیامد چنین فضاسازی رسانهای و احساس افتخار و تمجیدی، چه در داخل و چه خارج از ایالات متحده بود به طوری که کمتر از ۱۰ روز پس از روی کار آمدن، برنده جایزه صلح نوبل شد. سایر روسایجمهوری جدید نیز در حالی که هنوز هیچ سابقهای از خود برجا نگذاشتهاند، نقاط مشترک یکسانی با اسلاف خود بروز دادهاند. زمانی که بیل کلینتون در ۴۸ سالگی در سال ۱۹۹۳ به کاخ سفید وارد شد، بعد از جاناف کندی جوانترین رئیسجمهوری دموکرات ایالات متحده بود و اغلب به کندی تشبیه میشد؛ مشاوران سیاسی وی هوشمندانه عکسی از کلینتون جوان را در حال دست دادن با کندی منتشر کردند. حتی دونالد ترامپ که به عنوان رئیسجمهوری در نوع خود منحصربهفرد بود، هدف قیاسهای بیپایان و حتی تصنعی با چهره محافظهکار مدرن یعنی رونالد ریگان بود؛ کسی که ترامپ به تقلید از وی شعار «عظمت را دوباره به آمریکا برگردانیم» را انتخاب کرد. برخی دیگر نیز ترامپ را اندرو جکسون میدانستند؛ رئیسجمهوری که قرار بود مردم را از مرداب سیاسی واشنگتن نجات دهد و کاری کند خودشان، تصمیمگیر در عرصه سیاسی کشور باشند، نه نخبگان بیخاصیت حاضر در واشنگتن! اگرچه ترامپ یا سایر روسایجمهوری قبلی او نتوانستند حتی ذرهای به خاطره روسای جمهور محبوب پیش از خود نزدیک شوند، اما به نظر میرسد سنت تشبیه هر رئیسجمهور به اسلاف خود سنتی نباشد که به این زودیها از عرصه سیاسی آمریکا حذف شود.
جو بایدن نیز در این باره از این قاعده مستثنا نیست. در حالی که تازه ۱۰۰ روز از دوران تصدی بایدن سپری شده، رسانههای آمریکایی از او به عنوان روزولت یا لیندون جانسون مدرن و الهامبخش یاد کرده و او را مورد تمجید قرار میدهند. او قرار است مانند روزولت و جانسون کسی باشد که آمریکا را به سمت خروج از بحران هدایت میکند. به دنبال تصویب بسته کمکی ۹/۱ تریلیوندلاری کووید در ماه مارس، بایدن وقتی متعهد شد به منظور نوسازی زیرساختهای آمریکا، مقابله با تغییرات اقلیمی و بازآفرینی اقتصاد، تریلیونها دلار روی طرحهای میراثسازی هزینه کند، به طور کاملا آگاهانه نهتنها همچون روزولت و جانسون بلکه به تقلید از سامانه بزرگراههای میانایالتی دوایت آیزنهاور و برنامه فضایی کندی رفتار کرد. او هماینک رقم نوسازی زیرساختهای آمریکا را بالا برده و آن را به حدود ۶ تریلیون دلار رسانده است؛ مسالهای که به نوشته روزنامه «لس آنجلستایمز» به احتمال زیاد با واکنش بسیار منفی جمهوریخواهان روبهرو میشود. جمهوریخواهان که همواره مخالف دخالت دولت در اقتصاد و طرحهای عمرانی در ایالاتمتحده بوده و به فکر کوچکسازی هر چه بیشتر دولت هستند، اجازه نمیدهند به قول خودشان، دولتی سوسیالیست به رهبری بایدن و با مشاوره برنی سندرز، با انجام اقدامات عمرانی، تورمی غیرقابل پیشبینی را به ایالاتمتحده تحمیل کند. آنها هماینک نیز بهطور تلویحی اعلام کردهاند از چه راهی قرار است جلوی بایدن را بگیرند. چند روز پیش آنها در اعتراض به تصویب طرح تحقیق از حوادث ۶ ژانویه در کنگره، فیلی باستر به راه انداختند تا مانع بررسی این طرح در کنگره شوند و البته وفاداری کامل خود به ترامپ را نیز دوباره یادآوری کنند. این فیلی باستر و ایجاد مانع بر سر بررسی طرحهای پیشنهادی بایدن به احتمال زیاد در طرحهای منتهی به استفاده از بودجه ۶ تریلیون دلاری برای زیرساختهای ضروری آمریکا نیز در دستور کار آنها قرار خواهد گرفت.
بایدن در همین حال چندی پیش با ارائه پیشنهاد خود گفت: «این طرح بدون فکر و سرسری نیست و سرمایهگذاری منحصربهفرد برای آمریکاست». البته حرفهای غلوآمیز ابتدای دوره ریاستجمهوری یک رئیسجمهوری بهندرت چگونگی پیش رفتن امور و نتیجه آن را منعکس میکند. با این وجود همانطور که نشریه «نیویورکر» هم مطرح کرده است، پیشنهاد لوایح تاریخی و تصویب آن موضوعات کاملا متفاوتی بوده است و چه کسی میداند اوایل سال ۲۰۲۵، در پایان دوره تصدی بایدن، جهان در چه نقطهای خواهد بود؟ حکایتهای هشدارآمیز در تاریخ مدرن فراوان یافت میشود. نکته جالب این ماجرا این است که روسایجمهور در آمریکا وجهههای مختلفی داشتهاند؛ به عنوان مثال اگر تا به حال جانسون را به دلیل افتضاح دولتش در جنگ ویتنام به یاد میآوردند، حالا با روی کار آمدن بایدن، بتازگی سیاست داخلی او مورد توجه قرار گرفته است. افکار عمومی آمریکا، لیندون جانسون را به دلیل افتضاح ویتنام به یاد میآورند تا اینکه بخواهند او را بابت برنامه اصلاحات مترقیاش موسوم به «جامعه بزرگ» به خاطر آورند و اینکه مقایسه کلینتون با جانافکندی در عصر جنبشهایی همچون Me Too با اوایل دهه ۹۰ میلادی تفاوت زیادی دارد.
به دنبال شکست ترامپ در انتخابات آمریکا برای دوره دوم تصدی و پایان دوران ریاستجمهوری وی، امروز جمهوریخواهان کمتری او را با قهرمان خود یعنی ریگان مقایسه میکنند. در عوض، این منتقدان لیبرال هستند که با روی کار آمدن ترامپ جمهوریخواه به عنوان چهلوپنجمین رئیسجمهوری ایالاتمتحده، پیامد بسیاری از قدرتهای رهاشده و متاثر از «انقلاب» خودخوانده دهه ۸۰ ریگان را مشاهده کرده و اغلب ترامپ را با ریگان مقایسه میکنند.
تایم در این باره گزارش داده است: «در حالی که تنها یک هفته تا انتخابات مانده بود، بایدن برای ایراد سخنرانی درباره التیام ملی و رستگاری اقتصادی و همچنین ظاهر شدن در ردای روزولت، به وارم اسپرینگز سفر کرد. محل برگزاری این سخنرانی بشدت حائز اهمیت بود و چشمگیر؛ نه تنها به این دلیل که بایدن برای پیروزی در جورجیا آخرین تلاش خود را میکرد بلکه به این خاطر که وارم اسپرینگز جایی بود که روزولت پس از فلج شدن ناشی از ابتلا به فلج اطفال در دهه سوم زندگیاش، به منظور سپری کردن دوران نقاهت به آنجا رفته بود. روزولت در آنجا یک کاخ سفید کوچک داشت و خانه دوم وی و نماد بردباری و مقاومتش برابر بیماری محسوب میشد. بایدن در سخنرانی خود در وارم اسپرینگز گفت: «اینجا یادآور این حقیقت است که هر کدام از ما هر چقدر هم شکسته، میتوانیم التیام پیدا کنیم. اینکه ما به عنوان یک ملت و یک کشور، میتوانیم بر ویروسی ویرانگر فایق آییم. میتوانیم جهانی رنجدیده را مداوا کنیم. بله! میتوانیم روحمان را احیا کرده و کشورمان را نجات دهیم».
شاید برخی شرایط، گمانهزنیها درباره روزولت خواندن بایدن را سادهتر کرده باشد. به نوشته تحلیلگر نیویورکر، ترامپ بعد از پیروزی انتخاباتی روزولت برابر هربرت هوور در سال ۱۹۳۲، نخستین رئیسجمهور جمهوریخواه بود که نظارهگر از دست رفتن قدرت حزبش در کاخ سفید، سنا و مجلس نمایندگان بود، اما همه چیز درباره سیاست امروز در دولت جدید بایدن به نظر از اساس با دوران روزولت تفاوت دارد؛ از ماهیت و وسعت مشکلات اقتصادی پیش روی بایدن گرفته تا واقعیات حاکمیتی».
بایدن شاید در تلاش باشد برنامههای خود را از طریق دموکراتهایی در مجلس نمایندگان پیش ببرد که حالا اکثریت خوبی را در این مجلس دارند، اما روزولت سال ۱۹۳۳ با کنگرهای کار میکرد که دموکراتهای مجلس نمایندگانش نسبت به جمهوریخواهان آن با اختلاف ۳ به یک برتری داشتند؛ آنها در سنا نیز با ۵۹ رای موافق اکثریت را در اختیار داشتند. این در حالی است که دست جانسون از این حیث پرتر بود؛ پس از پیروزی او با اکثریت آرا در انتخابات سال ۱۹۶۴، دموکراتها ۶۸ درصد کرسیهای سنا را در اختیار داشته و در مجلس نمایندگان نیز ۳۶ کرسی اضافی به دست آوردند که در مجموع برای آنها ۲۹۵ کرسی و اکثریتی چشمگیر به همراه آورد؛ اختلافی که در مقایسه با شرایط امروز کاملا مشهود است. حقیقتی که دستاندرکاران دولت بایدن هم بخوبی به آن واقفند این است که همه چیز طبق نقشه پیش نمیرود؛ و در این باره از آنجا که هیچ راه گریزی از این واقعیت وجود ندارد که بین ۲ حزب کنگره اتفاق نظر نزدیکی وجود ندارد، بسیاری از برنامههای بایدن طبق نقشه و برنامه پیش نخواهد رفت. طی ماههای آتی، لوایح به بحث و تبادل نظر گذاشته میشود و در آن برهه هر فراکسیونی حتی با یک، ۲ یا ۳ عضو با آگاهی از اینکه میتوانند تنها با رای خود یک لایحه را به طور کلی ملغی کنند، اظهارنظر خواهند کرد. لابیهایی که از همین حالا فعالیت خود را آغاز کردهاند، از مسیری سخت و دشوار حکایت دارند.
در هر صورت، بایدن به نظر برای تبدیل شدن به روزولت یا جانسونی دیگر، آرای مورد نیاز را ندارد، دستکم در حال حاضر شرایط اینطور است؛ موضوعی که بیش از پیش توجهات را به خود جلب کرده و بایدن و مشاورانش که تاکنون اثبات کردهاند محفلی محتاط و مقرراتی هستند، مایلند خطر آن را به جان خریده و به هر صورت ممکن در راستای آن اقدام کنند.
بر اساس نظر تحلیلگران آمریکایی، تصمیم بایدن مبنی بر پیشنهاد چنین برنامههای کلانی؛ آن هم با توجه به شکاف عمیق کنونی، بیشتر از آنکه درباره توانایی بایدن برای تصویب لایحه خود حرف بزند، درباره جایگاه و موضع حزب دموکرات و رئیسجمهوری جدید آن حرف برای گفتن دارد. بایدن و بسیاری از دموکراتها به نظر برابر تمام جمهوریخواهان یا دست کم جمهوریخواهان مجلس نمایندگان تسلیم شده و به جای مخالفت با حزب جمهوریخواه، روی انجام امور و اتخاذ تصمیمات درست در بازه زمانی کوتاه، اما اضطراری فعلی تمرکز کردهاند.
********************
روزنامه خراسان **
از کجا میآورید؟!/ مهدی حسن زاده
چند روزی است تبلیغات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری شروع شده و بازار طرحها و وعدههای اقتصادی نامزدهای انتخابات داغ است. در این مجال فرصت نیست به بررسی این وعدهها بپردازیم. حتی انتظار فعلی ما نیز این نیست که نامزدهای انتخابات، براساس برنامهای جامع و مبتنی بر نظریهای مشخص در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی به سراغ مسائل اصلی کشور بروند بلکه بحث بر سر این است که همان طرحها و وعدههای مطرح شده چه مقدار قابلیت اجرایی دارد.
به طور مشخص، هفته گذشته رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس درخصوص این مسئله تذکر دادند و فرمودند: «شعارهای غیر واقعبینانه هم داده نشود. شعارهای غیر واقعبینانه گاهی ممکن است فریب مردم تلقّی شود. با توجّه به امکانات کشور و واقعیّات کشور بایستی شعار داد و وعده داد.» این هشدار رهبر انقلاب به این دلیل مهم است که شعارها و وعدهها ممکن است در یک سطح مشخص متوقف نشود و با تبدیل به مسابقه وعدهها بین نامزدهای مختلف، در عمل انتظاراتی را درباره سطحی از وعدهها ایجاد کند که فرد پیروز انتخابات چه بخواهد و چه نخواهد و چه وعده داده باشد یا نداده باشد، مجبور شود برای تحقق آن وعدهها حرکت کند.
در خصوص وعدههای مطرح شده، آن چه بیش از همه جلب توجه میکند، وعدههایی است که منابع مالی سنگینی را برای تحقق میطلبد. ما در شرایطی قرار داریم که پیش بینیها از بودجه امسال این است که با حدود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه مواجه خواهیم بود. بخش عمده این میزان کسری بودجه نیز قابل چشم پوشی نیست و نمیتوان گفت به دلیل کسری منابع، هزینه کرد را نیز به تناسب کاهش میدهیم چرا که بخش عمده این کسری در مواردی است که منجر به افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان شده است و تجربه نشان میدهد، افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان برگشت پذیر نیست و چه منابع پیش بینی شده برای آن محقق شود و چه نشود، از پرداخت آن گریزی نیست. در چنین شرایطی اضافه کردن هزینههای دیگر که عمدتا از جنس پرداخت مستقیم به مردم است، با مشکل مواجه است. مشکل نخست، این که اگر این افزایش پرداخت در قالب یارانه جدید باشد، باید سمت دیگر ماجرا که افزایش قیمت حاملهای انرژی است نیز گفته شود. حتی اگر این اقدام در قالب یک طرح کارشناسی برای اصلاح نظام یارانه انرژی باشد و بتوان از آن دفاع کرد، باز هم باید روی دیگر افزایش یارانه که پذیرش قیمت بالاتر حاملهای انرژی است نیز گفته شود. مشکل دوم، افزایش در سایر پرداختهای غیر یارانهای است که مستقیم به خزانه دولت و بودجه فشار میآورد. این فشار زمانی که با کمبود منابع در خزانه دولت مواجه شود به سمت استقراض دولت از بانکها و بانک مرکزی کشیده میشود و تاثیرات تورم زای سنگینی را به دنبال دارد.
در هر صورت پررنگ شدن فضای وعده در انتخابات، به نوعی جایگزین کردن احساسات با عقلانیت است. تردیدی نیست که برای خروج اقتصاد کشور از وضعیت فعلی و بهبود معیشت مردم باید به سراغ طرحهایی رفت که بتواند به طور مستقیم دسترسی مردم را به منابع مالی بیشتر، افزایش دهد، ولی این منابع باید با لحاظ واقعیت مهم تنگنای بودجه و آثار منفی افزایش قیمت حاملهای انرژی دیده شود وگرنه چاه جدیدی در دشت خشک منابع مالی کشور ایجاد میکند، امکانات محدود کشور را به هدر میدهد و نتیجهای جز سرخوردگی مردم به دنبال نخواهد داشت.
********************
روزنامه ایران **
واکسیناسیون راه عبور از بحران کرونا/مسعود مردانی
نقش افراد جامعه در کنترل بیماری کرونا بسیار مهم و غیرقابل انکار است. خیلی از کشورهای جهان با حفظ مسئولیت اجتماعی شامل فاصلهگذاری اجتماعی، شست وشوی دست، استفاده از ماسک، عدم شرکت در مجامع و حذف سفرهای غیرضروری توانستند بیماری را به مرحله کنترل برسانند. پس از آن خوشبختانه با ساخت واکسن و تمهیداتی که در کشورهای مختلف دنیا برای تأمین واکسن صورت گرفت مشاهده میکنیم که بسیاری از کشورها مانند انگلستان، امریکا و کشورهای اروپای غربی در حال خداحافظی با کرونا و مشکلات ناشی از آن هستند. اما در کشور ما بهدلیل تحریمهای شدید و منابع مالی کم مجبور هستیم بیش از واکسن خارجی به واکسن تولید داخلی تکیه کنیم. متأسفانه تاکنون واکسن داخلی آماده نشده تا به وفور در اختیار مردم قرار بگیرد. از اینرو برای حفاظت از جان اقشار مختلف جامعه باید اولویتهای تزریق واکسن رعایت شود. از سوی دیگر تا زمانی که ۷۰ درصد جمعیت کشور، آنتی بادی محافظتکننده علیه بیماری کرونا را در خون خود نداشته باشند همچنان در خطر ابتلا به بیماری و عوارض نامطلوب آن هستیم. از اینرو به هیچ وجه نباید در رعایت پروتکلها سهلانگاری شود.
در حقیقت به نظر میرسد در شرایط فعلی رعایت پروتکلها که در جهان بر آن تأکید شده است میتواند نجاتدهنده حیات مردم کشور ما باشد. باید تأکید کنم هرچند پیک چهارم بیماری رو به افول میرود و درحال گذر از آن هستیم، اما اگر مسئولیتپذیری آحاد جامعه در حد اعلا نباشد ممکن است با پیک پنجم، ششم و حتی هفتم و هشتم هم مواجه شویم. از آن بدتر اینکه ممکن است در آینده نزدیک با شیوع سوشه هندی که گونه جهش یافته ویروس کووید ۱۹ است مواجه شویم. یعنی وضعیتی به مراتب سختتر و ناگوارتر از وضعیتی که در مواجهه با کرونای انگلیسی تجربه کردیم. در هنگام شیوع بیماری کرونای انگلیسی کل کشور در مدت زمان ۴ هفته درگیر شد و با افزایش ناگهانی تعداد مبتلایان و مرگ و میر ناشی از این بیماری روبهرو شدیم. متأسفانه در حال حاضر با وجود کاهش مبتلایان و مرگ و میر هنوز هم گونه غالب بیماری در کشور کرونای انگلیسی است. بهتر است به یاد داشته باشیم که کرونای هندی به مراتب سهمگینتر از نوع انگلیسی ویروس است. از اینرو برای حفاظت از جان خود و اطرافیانمان باید رعایت پروتکلهای بهداشتی و حذف سفرهای غیرضروری را در اولویت زندگی خود قرار دهیم و از هرگونه سهلانگاری دراین زمینه خودداری کنیم.
البته مسئولان و دولتمردان نیز باید با تأمین واکسن و حتی اختصاص برخی از بودجههای سرگردان و غیرضروری برای تهیه واکسن، به مردم این اطمینان خاطر را بدهند که در مبارزه با بیماری تنها نیستند. به اعتقاد من اگر همه اقشار جامعه و مسئولان اجرایی کشور دست در دست هم دهند ما نیز میتوانیم مانند بسیاری از کشورهای جهان از این بحران عبور کنیم.
*عضو کمیته علمی ستادملی مقابله با کرونا
********************
روزنامه شرق**
گذار به دوگانه آرمانگرایی-واقعگرایی/عیسی منصوری
در سال پس از فتح خرمشهر به همراه دوست بسیار عزیزی که در آن زمان تازه دوره سوم راهنمایی را تمام کرده بودیم، به منطقه جنگی جنوب رفته بودیم. در زمان بازگشت در یک کوپه قطار با شخصی با ظاهر مرتب و با کراوات که خود را استاد دانشگاه جندیشاپور و دانشآموخته رشته مدیریت در آمریکا معرفی میکرد و در حال ترک دیار بود، آشنا شدیم. در حین گفتگو به تکرار دولت را از نظر مدیریت نقد میکرد و من با نگاه آرمانگرایانهام با خود میگفتم که او درک صحیحی از مسائل ندارد! برای فرایند دولتسازی (State building) یا ظرفیتسازی در دولت (State capacity building)، دو رویکرد کلی وجود دارد: ۱. «دولت توسعهگرا» که وظیفه خود را اقدام برای ارتقای سطح رفاه و شکوفایی قابلیتهای مردم میداند و ۲. «دولت آرمانگرا» که به مشارکت مردم برای رسیدن به آرمانها اهتمام دارد. در رویکرد اول، دولتها ابزاری هستند برای ارائه خدمت به مردم و مردم تعریف میکنند که اساسا چه خدمتی چگونه باید ارائه شود، اما در رویکرد دوم، آرمانها هستند که سوژه و ابژه و بنابراین مأموریت دولت را تعریف میکنند. تأمین نیازهای مردم، ارائه خدمت و کاهش فقر، با هدف حرکت بهتر بهسوی آرمانها اتفاق میافتد. همانقدر که آرمان «امری تصویرشدنی، اما دستنیافتنی» و البته غیرکمی است، رویکرد دوم تمایل کمتری به مشغولشدن به ابزارها و اهداف کمی و بنابراین میل کمتری به برنامهپذیری دارد (از این منظر بهتر میتوان فهمید که چرا سازمان برنامهوبودجه در دولت نهم منحل میشود). رویکرد دوم همچنین تمایلی به اندازهگیری دستاوردها و سنجش میزان موفقیتها ندارد بلکه میزان همسویی با آرمانها معیار سنجش همهچیز از جمله خود سیاستورزان و دولتمردان است. در ایران پس از انقلاب، دولتسازی با رویکرد دوم و با تأکید بر آرمانها اتفاق افتاد و ازقضا در اغلب موارد در بسیج مردم در راستای آرمانهای انقلاب موفق نیز بوده است. اما مسئله آنجا آغاز میشود که اقتصاد، رفاه و معیشت امری آنی و نه آرمانی است و اینها را نمیتوان با قواعد آرمانی مدیریت کرد. در این صورت جامعه بهتدریج به رویکردهایی توجه میکند که در گام اول، نیازهای واقعی، تولید ثروت و رفاه را برایش فراهم کند. در رقابتهای سیاسی سالهای اخیر دو دسته رفتار قابلرصد است. دستهای از شعارها و رفتارها بر جهان واقع و تولید ثروت، توازن اقتصادی و بسترسازی برای کمال انسانی در کشور تأکید دارند؛ در این حالت خود ارتقای رفاه مردم مأموریت اصلی دولت شناخته میشود و برای آن برنامهریزی و اقدام میشود. دستهای دیگر اگرچه بر بهبود شرایط تأکید میکنند، اما چه در اقتصاد و چه در سایر سیاستهای داخلی و خارجی مقصودشان مبارزه برای آرمانهاست؛ رأی مردم و حتی بهبود معیشت مردم به این دلیل ارزش دارد که در رسیدن به آرمانها کمک میکند. عدالت و کاهش فقر در راستای آرمانها است؛ از سویی مردم همراه در مسیر آرمانها فقیرند؛ پس باید برای بهبود معیشت کار کرد و به آن متعهد بود. در گذشته، وزن آرمانها در رفتار و شعار گروههای سیاسی (بهاصطلاح اصولگرا و اصلاحطلب) بسیار بالا بوده و دعوای اصلی بیشتر بر سر آن بود که کدامیک بهتر در مسیر آرمانها قرار دارند. اما اینک به نظر میرسد با عبور از آن دستهبندی سنتی، جدل بر سر آن است که کدامیک اولویت دارند؛ آرمانها یا مسائل جهان واقع؟
بدیهی است که نمیتوان بین ایندو خط تفکیک صریح کشید. درک جامعه و سیاستورزان از آرمانها و جهان واقع سیال است و در زمانهای متفاوت وزن آنها در اندیشه و رفتار تغییر میکند. در ایران دولتها اغلب با تعهد به آرمانها رأی گرفته و روی کار میآیند، اما در چهارساله دوم خود به دلیل درک «واقعیتر» از مسائل کشور، با امر چشمپوشی بر نواقص به دلیل آرمانها، دچار چالش میشوند و به همین دلیل نیز تعارضاتی بروز میکند. برخی انقلابیون اولیه فکر میکنند درک و تعهد بیشتری به آرمانهای انقلاب دارند. شاید به همین دلیل است که باوجود تأکیدها، عملا فرصت کمتری به جوانان برای بروز و حضور در تصمیمگیریهای بنیادین کشور میدهند. سیاستورزان متعددی را در کشور میشناسیم که میزان بروز واقعگرایی در کنش آنها باوجود تعلقخاطر به آرمانها، به دلیل دانش و تجربهاندوزی بیشتر در گذر زمان، بهتدریج افزایش یافته است. بسیاری از گلهمندیها از نحوه مواجهه با نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، با درک رویکرد آرمانگرایانه ممیزان که میتواند غیرکمی و بنابراین غیرقابل گفتگو باشد، بلاموضوع است. ارزیابی اشخاص براساس میزان همسویی با آرمانها اتفاق میافتد و اساسا در مورد معیارهای کمی و چگونگی سنجش، مناقشهبرانگیز نیست. در این قاعده جدید، عضویت در جناحهای سیاسی شناختهشده و ... ملاک نیست بلکه وزن آرمانگرایی در دیدگاههای افراد مهم است. اما آیا این دوگانه آرمانگرایی-واقعگرایی برای سنجش نحوه انتخاب مردم هم صادق است؟ برای فهم نحوه انتخاب مردم، دوگانه «عملگرایی» - «بوروکراتیکبودن» هم باید مورد توجه قرار گیرد. واقعگرایان برای مواجهه با مسائل عموما تمایل به استفاده از ابزارهای قانونی و بوروکراتیک دارند که در کشوری مانند ایران در تله پیچیدگیهای موجود میافتد و بسیاری نیز به مقاصد موردنظر سیاستگذاران نمیرسد. درحالیکه عملگرایی ناشی از تعهد به آرمانها در گروههای آرمانگرا بیشتر است. در صورت وقوف به اثربخشی یک فعالیت در مسیر آرمان، دلیلی برای افتادن در تله بیعملی ناشی از مقررات دستوپاگیر وجود ندارد. در دولت نهم و دهم، هیئت دولت در سفرهای استانی خود مصوبههای در سطح یک راه روستایی را هم در دستور کار قرار میداد؛ چراکه مکانیسمهای میانبر منجر به نتیجه عملی فوری و ملموس برای جامعه هدف میشود. در سال گذشته نشستی با برخی گروههای جهادی فعال در پیشرفت و آبادانی مناطق محروم در محل مجلس شورای اسلامی داشتم. در حین گفتگو یکی از اعضای جلسه با آشنایی اندک به سوابق، من را تئوریسین و البته واردکننده مدلهای خارجی توسعه کسبوکار و اقتصاد خطاب کرد! که میتواند محل اشکال باشد. به یاد گفتگو با استاد دانشگاه جندیشاپور افتادم. ظاهرا این بار جایم عوض شده بود. احساس متفاوتی است، آنگاه که نگاه ۳۵ سال پیش خودت، اکنون تو را نقد میکند. این کلنجاری است که جامعه دائما با خود دارد. بهاینترتیب هم ممیزان قانونی و هم مردم در مقام تصمیمگیری برای انتخاب سهم نسبی آرمانگرایی و واقعگرایی قرار گرفتهاند. این کار در تناظر با میزان عملگرایی و بوروکراتیکبودن تکمیل میشود. برای جامعهای که دوره سخت اقتصادی را در سالهای اخیر تجربه کرده، از یکسو وزن واقعگرایی افزایش مییابد و از سوی دیگر عملگرایی منجر به نتیجه فوری، اولویت دارد. باید دید مردم اولا از طریق «میزان مشارکت» و دوما از طریق «انتخاب» خود کدام را ترجیح میدهند.
*****************************************