صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۵:۴۱  ، 
کد خبر : ۳۳۲۷۲۶

یادداشت روزنامه‌های ۱۸ مرداد

روزنامه کیهان **

برتری در جنگ چگونه به دست می‌آید؟/محمد ایمانی

۱-آقای روحانی، اردیبهشت ۱۳۹۲ گفت «آمریکا کدخداست و بستن با او، راحت‌تر از اروپایی‌هاست که آقااجازه هستند». او در گرایش ویژه به آمریکا در مذاکرات آن قدر افراط کرد که حتی صدای اعتراض اروپایی‌ها درآمد. در همین دوره، مرحوم هاشمی با هیجان می‌گفت «تابو شکست»! و حتی پس از عهدشکنی آن‌ها سر توافق موقت ژنو،
۲۸ آذر ۱۳۹۲ در مصلای کرمان اعلام کرد: «وزیر خارجه آمریکا با اعتراف به خلف وعده آمریکا، قول داده است که واشنگتن جبران کند. وقتی او به وزیر خارجه ایران می‌گوید ما خلف وعده خود را جبران می‌کنیم و مذاکرات باید ادامه یابد؛ یعنی عزم قدرت‌های غربی برای گفتگو‌های دوستانه با ایران جدی است. تغییر رویکرد غرب و آمریکا، به‌خاطر هوشیاری مردم است. شما مردم به گونه‌ای در انتخابات حاضر شدید و دولتی را آوردید که دنیا را مجبور و متقاعد کرد باید با ایران در فضای برابر مذاکره کند».
۲- رویکرد دوم روحانی، هنگامی که آثار اعتماد به آمریکا، در قالب عهدشکنی و بازگشت دو برابری تحریم‌ها بروز کرد، رونمایی شد. او همه تقصیر‌ها را گردن ترامپ انداخت و به مردم گفت «هرچه لعنت دارید، به کاخ سفید بفرستید». روحانی همچنین بار‌ها از «جنگ اقتصادی بی‌سابقه» آمریکا خبر داد؛ و سرانجام در چند ماهه پایانی دولتش، در حالی که همه رکورد‌های منفی اقتصادی چند دهه اخیر را شکسته بود، مدعی شد توافق با دولت بایدن در دسترس است. او آخرین جفای خود را با تبرئه دولت بایدن و انداختن توپ به زمین ایران انجام داد. اما هفته گذشته گفت‌و‌گویی میان تد کروز سناتور جمهوریخواه و وندی شرمن قائم‌مقام وزیر امور خارجه آمریکا صورت گرفت که خلاف ادعای روحانی را نشان می‌دهد. شرمن در پاسخ سؤالات کروز گفت: «دموکرات‌ها و جمهوریخواهان، اهداف یکسانی را در قبال ایران دنبال می‌کنند و اختلاف بر سر روش هاست. تحریم‌های حداکثری علیه ایران در دوره بایدن ادامه داشته و همچنین ما مستمرا، نهاد‌های بیشتری را به فهرست تحریم‌ها اضافه کرده‌ایم.».
۳- جالب و تلخ اینکه پایگاه اینترنتی سی‌ان‌ان، چند روز قبل به نقل از مقام‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا نوشت: «امید‌ها و وعده‌های دولت بایدن برای طولانی‌تر کردن و قوی‌تر کردن برجام کمرنگ شده و کمکی هم به پیشبرد مذاکرات وین نکرده است. با روی کار آمدن دولت جدید در ایران، به نظر می‌رسد رویکرد جدیدی در مذاکرات وین حاکم خواهد شد. نگرانی این است که رئیس جمهور جدید ایران از عملکرد دولت قبلی در مذاکرات چندان رضایت نداشته باشد. ما درباره اینکه چه چیزی می‌توانیم به ایرانی‌ها بدهیم و چه چیزی نه، صحبت کرده ایم. تیم روحانی، این را درک می‌کرد (!) باید ببینیم آیا تیم رئیسی هم آن را درک می‌کند یا نه. عدم احیای توافق، ضربه قابل توجهی به برنامه سیاست خارجی بایدن وارد خواهد کرد».
۴- جمع میان سخنان شرمن و تحلیل سی‌ان‌ان، این است که آمریکا با تداوم فشار حداکثری و افزایش تحریم‌ها (برخلاف برجام)، قصد باج‌گیری دوباره داشته و روحانی نیز با این فزون‌خواهی همراهی می‌کرده است. در عین حال، یک واقعیت را از میان سخنان آقای روحانی بیرون کشید و آن واقعیت داشتن رفتار جنگی و خصمانه دولت آمریکاست. تحریم، ابزار جنگ اقتصادی است. باراک اوباما -کسی که روحانی او را مودب خواند- پارسال تصریح کرد «تحریم‌های دوره بوش، سمبلیک بود و سخت‌ترین تحریم‌ها علیه ایران را من به اجرا گذاشتم». در جریان همین رویکرد جنگی و خصمانه بود که قبل و بعد برجام، دانشمندان هسته‌ای ما (از شهید شهریاری تا شهید فخری‌زاده) ترور شدند و تاسیسات هسته‌ای بار‌ها در معرض خرابکاری قرار گرفت تا اینکه کار به ترور شهید سلیمانی رسید و دموکرات‌ها نیز آن را تایید کردند. اما دولت روحانی در همه این موارد، به لوازم «اعتراف به وقوع جنگ» کمترین پایبندی نشان نداد. بالاتر از این، می‌توان گفت غرب، به حضور روحانی، به عنوان بدل جنگ (و در واقع، سلاحی موثر‌تر از حمله) نگاه می‌کرد؛ چنانکه خود او بار‌ها اذعان کرد «آقای اولاند رئیس‌جمهور وقت فرانسه به من گفت در سال ۲۰۱۳، تصمیم قطعی برای جنگ با ایران را گرفته بودیم. وقتی شما آمدید، ما منصرف شدیم و گزینه جنگ کنار رفت»!
۵- جنگ آمریکا علیه ملت ایران، منحصر به جنگ اقتصادی نیست. حوزه‌های نظامی، امنیتی، فرهنگی و رسانه‌ای و سیاسی، حوزه‌هایی هستند که آمریکا طی چند دهه گذشته سعی کرده در این عرصه‌ها ضربه بزند. متقابلا، پاسخ منطقی ما در این طرف باید معطوف به افزایش توانمندی‌ها و بسط فرصت‌های پیشروی و ضربات متقابل باشد. قهرمان ملت ایران، شهید سلیمانی معتقد بود و باور خود را در پیروزی‌های معجزه‌آسایش نشان داد که؛ «من با تجربه می‌گویم: میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد، در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن، این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.». ترساندن مردم به واسطه فشار‌ها و تهدید‌های دشمن، کار شرافتمندانه‌ای نیست. اگر برخی مدیران با همین روش «تجارت ترس» نمی‌کردند، بسیاری از ضربات دشمن اتفاق نمی‌افتاد، بلکه کشور می‌توانست گام‌های بلندی برای پیشرفت بردارد.
یک نمونه چشمگیر تبدیل تهدید به فرصت، ماجرای پهپادهاست. نیرو‌های سپاه پاسداران ۱۳ آذر ماه ۱۳۹۰، یک فروند پهپاد جاسوسی آر کیو۱۷۰ (مشهور به «جانور قندهار») را در شمال شرق کشور شکار کردند. مقامات آمریکایی، ابتدا اصل موضوع را تکذیب و اعلام کردند چنین پهپادی را گم نکرده‌اند، اما مدتی بعد، اوباما از ایران خواست پهپاد را عودت دهد! یک سال بعد، فرمانده هوافضای سپاه پاسداران، از رمزگشایی تمام اطلاعات آرکیو ۱۷۰ خبر داد و دو سال بعد (۲۱ اردیبهشت ۹۳) از نمونه ایرانی این پهپاد فوق مدرن رونمایی کرد. ایران، ظرف سه سال توانسته بود جانور قندهار را رام کند و با مهندسی معکوس، پهپاد «سیمرغ» را بسازد. در همین دوره، قدرت پدافندی ایران چنان ارتقا پیدا کرد که ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ توانست پهپاد گلوبال هاوک را در نزدیکی تنگه هرمز، شناسایی و سرنگون کند. این پیشرفت‌ها چنان خیره‌کننده بود که نشریه هیل دو سال قبل نوشت «ایران، پیشرفت چشمگیری داشته و در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت پهپادی در دنیاست». همچنین روزنامه صهیونیستی جروزالم پست چندی قبل خاطر نشان کرد «تولید پهپاد ایرانی با برد ۷ هزار کیلومتری، هشداری برای تل‌آویو است. ایران در واقع یک پیغام هشدار می‌فرستد مبنی بر اینکه امکان حمله به اسرائیل را دارد. ایران در سال‌های اخیر به ابر قدرت پهپادی مبدل شده است».
۶- کار به جایی رسید که ژنرال مک کنزی (فرمانده سنتکام)، دو ماه قبل در مجلس نمایندگان اعتراف کرد «استفاده گسترده ایران از پهپاد‌ها برای عملیات شناسایی و حمله، به این معنی است که آمریکا برای اولین بار پس از جنگ کُره]۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ میلادی برتری هوایی خود را برای عملیات در منطقه از دست داده است. تا زمانی که ما نتوانیم شبکه‌ای از توانایی‌ها برای شناسایی و شکست این پهپاد‌ها به‌دست آوریم، دست برتر را حمله‌کنندگان خواهند داشت». وی همچنین در پاسخ به سؤالی درباره حمله به تاسیسات نفتی آرامکو از سوی انصارالله گفت «اطلاعات ما کامل نیست. اما تصاویری که دیدم، حیرت انگیز است. تسلیحات پیشرفته‌ای در این حمله به‌کار گرفته شده. ما توانایی‌های آن‌ها را دست کم گرفته بودیم».
۷- حربه‌های دشمن در عرصه‌های گوناگون جنگ را باید کُند کرد، یا به خلع سلاح او پرداخت. تولید و صادرات بنزین در شرایط تحریم، تولید سوخت ۲۰ درصد، تولید انواع موشک‌های قدرتمند نقطه زن -که در جریان حمله به پایگاه عین الاسد از برخی از آن‌ها رونمایی شد- و پیشرفت در حوز‌های علمی مختلف مثل نانو، سلول‌های بنیادی و هوا فضا، قوی‌ترین دلیل بر این ادعاست که هرگاه اراده‌های پولادین، مجال عرض اندام پیدا کردند، توانستند حصار تحریم را بشکنند و جنگ را مغلوبه کنند. اما مهم‌ترین جنگ، در حوزه سیاست و رسانه و تبلیغات در جریان است؛ جایی که بر ناکامی‌های بزرگ دشمن سرپوش گذاشته می‌شود، اراده و امید ملت ایران تحقیر می‌گردد و توپخانه‌ها رسانه‌ای، برای نا امید کردن ملت ایران از خارج و داخل شلیک می‌کنند. باید بدون مجامله، مجال عملیات را از دشمن و پادو‌های آن‌ها گرفت. این، همان هنگ سیاسی و رسانه‌ای فاسدی است که امید موهوم نسبت به غرب ایجاد کرد و با معطل نگه داشتن مسئولیت‌ها، کشور را در معرض انواع گرفتاری‌ها قرار داد. حالا هم که می‌بینند اراده‌ای قوی و مصمم برای خروج از معطلی پدید آمده، آرایش خود را تغییر داده و اصرار دارند مردم را از بسیج ملی برای رفع مشکلات ناامید سازند. در حالی که هنوز دولت جدید تشکیل نشده، آیه یاس می‌خوانند و به‌جای ابراز شرمندگی از کارنامه خسارت‌بارخود، طلبکاری می‌کنند! آن‌ها ابزار دست ویرانی‌طلبانی هستند که اکبر گنجی اصلاح‌طلب فراری، درباره‌شان اقرار کرد: «ما کارمندان دولت‌های راست افراطی و بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی هستیم. وظیفه ما وحشت افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم ایران را به خشونت جمعی بکشانیم... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدید‌ترین تحریم‌های تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم انجام دهیم». سر چنین مار مسمومی را هر جا که باشد، بی‌ملاحظه باید کوبید.
۸- رهبر معظم انقلاب، ۱۲ مهرماه ۹۷ در جمع یکصد هزار نفری بسیجیان تذکر دادند: «دشمن از ابزار رسانه استفاده می‌کند برای اثرگذاری بر افکار عمومی. ابزار رسانه، اگر دستِ دشمن باشد، ابزار خطرناکی است. ابزار رسانه را تشبیه می‌کنند به سلاح‌های شیمیایی در جنگ نظامی؛ سلاح شیمیایی را وقتی می‌زنند، تانک و تجهیزات را از بین نمی‌برد؛ تجهیزات می‌ماند و انسان‌ها از بین می‌روند و از قدرتِ استفاده از ابزار می‌افتند؛ ابزارِ رسانه هم این جور است. امروز از تلویزیون، از رادیو، از اینترنت، از شبکه‌های اجتماعی، از انواع و اقسام وسایل فضای مجازی، علیه افکار عمومی ما استفاده می‌شود؛ این را کسانی که مسئولیّت این بخش از کشور را -بخش ارتباطات را- دارند، درست توجّه کنند. ما در جلسات حضوری هم به این‌ها تذکّر داده‌ایم، تأکید کرده‌ایم، حالا هم می‌گوییم؛ توجّه کنند که آن‌ها ابزاری نشوند برای اینکه دشمن راحت بتواند سلاح شیمیایی خودش را علیه این مردم به‌کار ببرد. وظیفه خودشان را بدانند و با جدّیّت عمل کنند»...
۹- مهم‌ترین ضربه به هنگ رسانه‌ای دشمن و نفوذی‌های آنها، خدمت خالصانه برای احیا و اعتماد مردم است؛ مردم نجیبی که در این سال‌ها سراب غرب به ایشان نشان داده و سرمایه اعتمادشان غارت شد. مردم می‌دانند حل برخی مشکلات زمان‌بر است. در عین حال بی‌صداقتی، پشت هم‌اندازی و پیشی گرفتن وعده از عمل را نمی‌پسندند. متاسفانه برخی مدیران دولتی در این زمینه نسبت به مردم کم لطفی کردند. با مردم باید صادقانه سخن گفت و مسائل را تببین کرد تا بتوان از همت و اراده عمومی برای رفع موانع بزرگ بهره گرفت. همچنین هر قدر الفت و همدلی میان مسئولان امیدبخش است، اختلاف میان آنها، موجب دلسردی مردم می‌شود. به همین دلیل هم هست که شبکه رسانه‌ای مزدور، محور تحرکاتش را اختلاف‌افکنی میان نیرو‌های انقلاب قرار داده. باطل‌السحر این شیطنت، وفاق و همدلی است.

********************

روزنامه وطن امروز**

سردرگمی اسرائیل در برابر حملات حزب‌الله/دکتر سیدرضا صدرالحسینی*

درگیری اخیر حزب‌الله لبنان و رژیم صهیونیستی، سران این رژیم را غافلگیر و بهت‌زده کرد. این درگیری که در واقع واکنشی سریع در مقابل تهاجم چند فروند هواپیمای رژیم صهیونیستی و شلیک ۲ راکت از جانب این هواپیما‌ها به مواضع جنوب لبنان بود، ضعف سیستم اطلاعاتی- امنیتی رژیم جعلی صهیونیستی را به معرض نمایش گذاشت.

پس از اقدام تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی، حزب‌الله بلافاصله با تعداد قابل توجهی از راکت‌هایی که به شمال فلسطین اشغالی برخورد کرد، به این اقدام پاسخ داد، البته رژیم صهیونیستی تصورش این نبود که پاسخ حزب‌الله به این سرعت و با این دقت صورت می‌گیرد؛ به همین دلیل مقامات نظامی رژیم صهیونیستی اعلام کردند در برخورد راکت‌های حزب‌الله به شمال فلسطین غافلگیر شده‌اند و تصور نمی‌کردند پس از شکستی که این رژیم از جریان‌های مقاومت در فلسطین متحمل شد و اقداماتی که در حوزه تأمین امنیت فضای رژیم صهیونیستی انجام شد، راکت‌های حزب‌الله بتواند از گنبد آهنین و پدافند‌های جدید عبور کند، بلکه تصور این بود با توجه به اقداماتی که آمریکایی‌ها در راستای تأمین امنیت هوایی رژیم صهیونیستی انجام داده بودند، راکت‌های حزب‌الله و مقاومت فلسطین نتواند از این گنبد عبور کند. حتی به دلیل غافلگیری قابل توجهی که برای نیرو‌های نظامی رژیم صهیونیستی پدید آمد ابتدا شبکه ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد این راکت‌ها از جانب مقاومت فلسطین به شمال سرزمین‌های اشغالی وارد شده است، اما پس از صدور بیانیه توسط حزب‌الله، مشخص شد غافلگیری برای ارتش این رژیم بسیار جدی بوده و حتی نتوانسته تشخیص دهد این راکت‌ها از کدام نقطه شلیک شده است (!) این واقعه در شرایطی رخ می‌دهد که پهپاد‌های جاسوسی رژیم منحوس صهیونیستی شبانه‌روز همه نقاط خاک لبنان بویژه جنوب و غزه را تحت کنترل جاسوسی خود دارند و چشمان نامحرم رژیم اشغالگر به طور دائم در همه مناطق مرزی این رژیم مشغول رصد کشور‌های منطقه هستند و این نشان‌دهنده شکست بزرگی است که این رژیم با آن رو‌به‌رو شده و به همین دلیل پس از آتش‌باری تعدادی از توپخانه‌های رژیم صهیونیستی، مقامات این رژیم اعلام کردند علاقه‌مند به تداوم جنگ و آتش‌باری روی مواضع حزب‌الله و لبنان نیستند و در واقع بدین شکل شکست و عقب‌نشینی خود را رسماً پذیرفتند و اعلام کردند.
با توجه به اینکه امروز جبهه و محور مقاومت از جریان‌های متعدد تشکیل شده و موضوع به صورت کاملا یکپارچه دیده می‌شود و امروز هم‌افزایی قدرت مقاومت در نقاط مختلف غرب آسیا گسترش پیدا کرده، می‌توانیم بگوییم پیوند توانمندی‌های مقاومت در حوزه اطلاعاتی و عملیاتی برای رژیم صهیونیستی و دشمنان مقاومت، غیرقابل باور است. امروز همه اقدامات موردنظر و مورد نیاز مقاومت به صورت یکپارچه و هماهنگ عملی می‌شود، یکی از نمونه‌های این هماهنگی جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه فلسطین بود که در جریان آن یکپارچگی مقاومت به اثبات رسید و به همین دلیل به‌رغم شعار‌های توخالی و پوشالی رژیم صهیونیستی که «ادعا می‌کردند جنگ را تا نابودی جریان‌های مقاومت در فلسطین ادامه می‌دهیم»، پس از گذشت کمتر از ۱۰ روز به دنبال این بود میانجی برای میانجی‌گری پیدا کند و از رسیدن موشک‌های مقاومت فلسطین به نقاط حساس و حیاتی رژیم جلوگیری کند.
در هر حال امروز این پیوستگی مقاومت کاملا به اثبات رسیده و پیروزی‌های متعددی که در جبهه‌های مختلف پدیده آمده، نشان‌دهنده استحکامی است که در مجموعه مقاومت کاملا نقش‌آفرینی می‌کند و به اثبات رسیده است.

* کارشناس ارشد روابط بین‌الملل

********************

روزنامه خراسان**

حق الناس بزرگ برگردن واکسن نزن‌ها/سید صادق غفوریان

پیک پنجم همه گیری کووید ۱۹ در کشور، این روز‌ها درحالی گریبانمان را وحشیانه گرفته است که بر خلاف انتظارات نه از جهت مدیریت در کنترل شرایط پیشا بحران و نه از بابت پشتیبانی درمانی در کشاکش بحران، چندان نمی‌توان به مسئولان مربوط نمره قابل قبولی داد. غیر قابل باور، اما ظاهرا واقعی است که در این پیک، در برخی استان‌ها با کمبود داروی ساده‌ای همچون «سرم تزریقی» مواجه ایم. البته در این یادداشت بنا نداریم به کاستی‌های تکراری در مواجهه کشور با کرونا بپردازیم، اما هدف نهایی و موضوع این نوشتار را می‌توان از همین رهگذر بنیان نهاد و آغاز کرد که وقتی، سیستم درمانی و اقتصادی کشور حتی پس از ۱۸ ماه تجربه تنگاتنگ با چنین پیش آمدی، فاقد توانایی کافی برای مدیریت این همه گیری است، بهتر آن است یکایک مردم، خود را در برابر آسیب‌های احتمالی آن ایمن کنند.
طبیعی است که بپرسید چگونه می‌توانیم خودمان را ایمن کنیم؟ پاسخ این سوال خیلی ساده و سهل الوصول و همان راه و چاره و توصیه تکراری این ۱۸ ماه است، یعنی رعایت پروتکل‌های بهداشتی؛ شامل استفاده همواره از ماسک، پرهیز از حضور در جمع‌ها و دورهمی ها، به حداقل رساندن رفت و آمد‌ها و در کنار تمامی این موارد دریافت واکسن.

واکسن، واکسن و واکسن

صحبت از کووید ۱۹ اکنون در دنیا بدون کم و کاست فقط بر محور واکسن و واکسیناسیون عمومی است. کشور‌های حوزه اروپا همچون فرانسه گذرنامه سبز (Green pass) و «گواهی نامه واکسن» برای ورود به مراکز عمومی و همگانی را به تصویب رساندند و برخی دیگر از کشور‌ها به سمت و سوی قوانین اجباری سازی واکسن در حال حرکت اند. در روسیه صاحبان شرکت‌ها و مشاغل خدماتی ملزم شده اند حداقل ۶۰ تا ۷۰ درصد پرسنل خود را واکسینه کنند و الا با جریمه مواجه خواهند شد. برخی ایالت‌های آمریکا نیز کارکنان شهرداری و ادارات عمومی را به انجام واکسیناسیون ملزم کرده اند.
رسانه‌های مطرحی همچون سی ان ان و نیویورک تایمز دو روز قبل نتایج پژوهش‌های جدید درباره واکسن کووید ۱۹ را منتشر کردند که این نتایج جز این نیست که هم اکنون تنها راه محافظت از این بلای فراگیر را «واکسن» معرفی می‌کند. چند گزاره پیش رو بخشی از نتایج این پژوهش است که توسط بالاترین مرجع کنترل و پیشگیری از بیماری ایالات متحده انجام و جمعه ۶ آگوست (۱۵ مرداد) منتشر شده است. (منبع: CNN)
*در افراد بزرگ سال که قبلاً به کووید ۱۹ مبتلا شدند، اکنون واکسن‌ها در محافظت آن‌ها از عفونت مجدد نسبت به ایمنی طبیعی، بهتر عمل می‌کند.
*افرادی که ماه‌های گذشته مبتلا شدند و هنوز واکسن دریافت نکرده اند، نسبت به افرادی که مبتلا شدند و واکسن دریافت کردند، بیش از دوبرابر بیشتر به عفونت مجدد مبتلا شده اند.
*این مطالعات آزمایشگاهی نشان داده است که آنتی بادی‌های ناشی از عفونت طبیعی در برابر گونه‌های جدید همچون دلتا ضعیف‌تر هستند.
*مطالعات روی افراد واکسینه شده همچنان سطح بالایی از ایمنی را نشان می‌دهد، به ویژه در واکنش‌های شدید از جمله بستری شدن و مرگ و میر.

از حق الناس تا مسئولیت اجتماعی

اگرچه روند واکسیناسیون در کشور ما خیلی دیر و نصف و نیمه روی ریل افتاد و در مقایسه با همسایه غربی یعنی ترکیه ۸۲ میلیونی که خود نیز صاحب واکسن نیست، فاصله‌ای طولانی دارد (در ترکیه تاکنون ۷۶ میلیون دوز تزریق شده است)، اما در همین روند هم با آمار قابل توجه واکسن نزن‌ها در کشورمان مواجه ایم. طبق آمار هفته گذشته سخنگوی ستاد ملی کرونا، هنوز حدود ۳۰ درصد بالای ۶۰ ساله‌ها برای دریافت واکسن مراجعه نکرده اند و متاسفانه این آمار در برخی اندک از استان‌ها به حدود ۶۰ درصد می‌رسد. نمی‌دانیم این هموطنان محترم واکسن نزن برای فرار از این مسئولیت اجتماعی چه دلیل یا دلایلی در ذهن خود سر هم می‌کنند، اما آن‌ها باید بدانند در این شرایط ملتهب درمانی و فوق بحرانی کشور، این رفتار آن‌ها نه عقلانی است، نه شرعی و نه اخلاقی:
یک: عقلانی از این جهت که وقتی متخصصان، واکسینه شدن را توصیه می‌کنند عقل سلیم حکم می‌کند به آن عمل کنیم.
دو: شرعا از این رو که وقتی واکسینه نشدن، باعث خسارت به سلامت خود و دیگران می‌شود، باید از تعلل در آن اجتناب کنیم.
سه: اخلاقا از این باب که هر یک از ما در حوزه اجتماعی، دارای تکالیف و مسئولیت اجتماعی هستیم که بی توجهی به آن باعث ضایع شدن حقوق دیگران می‌شود. در واقع واکسینه شدن هر یک از ما یک قطعه از پازل ایمنی جمعی را به تکامل نزدیک‌تر و هدف اجتماعی را محقق می‌کند.

به همدیگر کمک کنیم

بنابراین امروز، دیگر وقت تعلل در امر مهم واکسیناسیون نیست نه برای مسئولان که باید در روند تهیه و تزریق آن تسریع کنند و نه برای یکایک من و شما که نوبتمان فرا رسیده است. توجه به حرف و حدیث‌های عوامانه و شایعه‌های کوچه و بازاری درباره واکسن نه تنها به ما کمک نمی‌کند بلکه ما را از رسیدن به شرایط عادی زندگی به ویژه در بهبود وضعیت معیشت و اقتصاد، دور و دور‌تر خواهد کرد. تمامی افراد جامعه از بالاترین مسئولان تا شهروندان عادی همه در برابر تکالیفی که بر عهده داریم سرانجام یک روز مورد سوال قرار می‌گیریم؛ همان طور که پیامبراکرم (ص) فرمود: إنّی مَسؤولٌ و إنّکُم مسؤولُون. (من بازخواست می‌شوم و شما نیز بازخواست می‌شوید.)

********************

روزنامه ایران**

راه‌های اقتصادی دولت جدید برای نیل به موفقیت/آلبرت بغزیان*

در بررسی اولویت‌های اقتصادی رئیس جمهوری سیزدهم برای حرکت در مسیر موفقیت باید گفت نخستین اقدام این دولت تعیین تکلیف نظام ارزی کشور است یعنی باید به پاسخ این پرسش‌ها برسیم که آیا نظام شناور مدیریت شده را پیش بگیریم یا نظام شناور مبتنی بر نرخ ارز بازار آزاد. در واقع تا تکلیف نرخ ارز و محدوده آن مشخص نشود و دولت تغییرات نرخ ارز و تبعات آن بر تورم و بیکاری و رکود را مشاهده نکند هیچ اقدامی نمی‌توان بر پایه‌های متزلزل شکل داد.
پس این موضوع می‌تواند قدم نخست باشد. در اولویت‌های بعدی می‌توان گفت بیشترین اقدامات بستگی به بحث برجام دارد که تکلیف آن با دولت‌های خارجی مشخص شود. هم اکنون نفت کشور تحریم است و دولت بعد باید بداند آیا باید با دور زدن تحریم‌ها به کسب درآمد و سرمایه‌گذاری امیدوار باشد یا می‌تواند به منبع درآمدی جدید برای رفع کسری بودجه دست یابد. البته همواره گفته می‌شود که کسری بودجه خود معلول است. کسری بودجه در خیلی از مسائل نقش دارد، اما خود معلول شرایط ارزی و فروش نفت و تحریم هاست. موضوع بعدی که در مسیر حرکت دولت نقش تعیین کننده دارد مسأله تورم است. تورم هم معلول است و ناشی از قیمت‌هایی است که افزایش پیدا کرده، اما در اینجا چرایی افزایش قیمت‌ها مهم است. با وجود این مسائل باز هم می‌توان به اهمیت تعیین نرخ ارز اشاره کرد که طی چند سال گذشته به ۳۰ تومان رسیده است. از سوی دیگر کمبود ذخایر ارزی باعث ایجاد کسری بودجه شده است که دولت با تزریق نقدینگی در جامعه امورات خود را می‌گذراند. البته از این نکته هم نباید غافل شد که تصمیم‌هایی که در بخش تولید گرفته شد قیمت تمام شده کالا‌ها را افزایش داد. همچنین عدم نظارت هم مزید بر علت شده و ضمن افزایش قیمت زمینه تورم را ایجاد می‌کند. مسأله تورم و افزایش قیمت‌ها در شرایط فعلی هم قابل تحمل نیست امید می‌رود برنامه و سیاستی اعمال نشود که این شرایط را تشدید کند.
دولت جدید باید عوامل ایجاد کننده افزایش قیمت‌ها را مد نظر قرار دهد که یکی از آن‌ها کسری بودجه پنهان و دیگری کسری بودجه آشکار است. اما آنچه اهمیت دارد چگونگی تأمین این کسری است که با روش‌هایی مانند تزریق پول، افزایش پایه پولی و افزایش نقدینگی نمی‌توان به حل مؤثر این مشکل کمک کرد. در نهایت هم باید به بحث مبارزه با فساد اشاره کردکه به‌عنوان یکی از اولویت‌های جدی دولت آقای رئیسی مطرح است. البته ایشان بار‌ها مسأله فساد را در برنامه‌های انتخاباتی خود مطرح کرده و نسبت به رفع آن با ارائه برنامه اعلام آمادگی کرده‌اند.

*استاد اقتصاد دانشگاه تهران

********************

روزنامه شرق**

کرونا و تبعیض طبقاتی/غلامرضا حداد*

پس از فروکش‌کردن تب واکسیناسیون گردشگرانه در کشور‌های همسایه، به‌تازگی خبر‌های غیررسمی حاکی از فروش و تزریق واکسن‌های خارجی کرونا در بازار سیاه با قیمت‌های تقریبی بالای ۲۵ میلیون تومان است. سخنگوی سازمان غذا و دارو نیز به‌تازگی در حساب توییتری خود از ورود اولین محموله واکسن وارداتی بخش خصوصی شامل بیش از ۳۰۰ هزار دوز واکسن آسترازنکا تولیدی روسیه خبر داد. این در حالی است که بر‌اساس آخرین گزارش نیویورک‌تایمز (۱۴۰۰/۵/۶) در آمار جهانی واکسیناسیون و بر‌اساس آمار‌های رسمی دولتی، ایران تنها ۲.۹ درصد از کل جمعیتش را تاکنون با هر دو دوز واکسینه کرده است و از این نظر در میان توسعه‌نیافته‌ترین کشور‌های آفریقای مرکزی و آسیای میانه قرار دارد؛ درحالی‌که کشور‌های بالای جدول بالغ بر ۷۰ درصد از جمعیت خود را تاکنون با هر دو دوز واکسینه کرده‌اند. همچنین بر‌اساس گزارش ورلدمترز، ایران در روز‌های اخیر (چهارم تا هشتم مرداد) در شاخص آخرین موارد ابتلا بعد از اندونزی و هند در رتبه سوم و در شاخص آمار آخرین فوتی‌ها رتبه هشتم در جهان را داشته است. طبق قاعده ویروس نباید بین فقیر و غنی تفاوتی قائل شود و باید با همه انسان‌ها عادلانه برخورد کند؛ همه به یک اندازه موضوع تهدید بیماری هستیم و حتی ثروتمندان و قدرتمندانی مانند ترامپ و جانسون هم از آن ایمن نیستند؛ اما در واقع ساختار‌های نابرابری که ما انسان‌ها می‌سازیم، به هر عاملی حتی به بیماری نیز به سمت نابرابری جهت می‌دهند. اگر روند‌های آماری از ابتدای پاندمی تا به امروز را مطالعه کنید، آشکارا در‌می‌یابید که به‌تدریج کووید ۱۹ در حال تبدیل‌شدن به بیماری کشور‌های توسعه‌نیافته است. این البته امری پذیرفتنی است؛ چرا‌که توسعه‌یافتگی با شاخص‌هایی مانند کارآمدی سازمانی و مدیریت بهینه منابع سنجیده می‌شود؛ اگرچه دولت‌های توسعه‌یافته در گام اول مواجهه با بحران در وضعیتی برابر با دیگران قرار داشته‌اند؛ اما توسعه‌یافتگی عاملی بود که در فرایند مدیریت بحران آن‌ها را در وضعیتی به‌مراتب متفاوت از توسعه‌نیافته‌ها قرار داد و این نه‌تن‌ها عین عدالت است؛ بلکه نشان‌دهنده ارزش جوهری توسعه نیز هست. در وضعیتی که بحران ناشی از پاندمی همچنان حاد است، کمیابی منابع ممکن است شکاف میان فقیر و غنی در جهان را تعمیق دهد؛ اما با غلبه تدریجی بر این بحران احتمالا فقرای جهان نیز از هدایای مرحمتی کشور‌های ثروتمند برخوردار شده و نجات خواهند یافت. نابرابری در توزیع منابع کمیاب در منطق نظم آنارشیک بین‌المللی حداقل از منظر تئوریک امری پذیرفتنی است؛ اما در این یادداشت قصد دارم تبیینی ارائه دهم از اینکه چرا و چطور در درون یک دولت که باید نهادی مبتنی بر نظمی سلسله‌مراتبی با هدف تأمین عدالت باشد نیز نابرابری در توزیع منابع می‌تواند یک اپیدمی را به بیماری طبقات فرودست و فقرا تبدیل کند:

۱- فرانک اسنودن، استاد دانشگاه ییل و نویسنده کتاب «اپیدمی‌ها و جامعه: از طاعون سیاه تا امروز»، معتقد است «اگرچه اپیدمی‌ها در طول تاریخ تمایزات جعلی ما از طبقه، نژاد، قوم و مذهب را به واسطه برخورد مشابه با همه ما به‌عنوان یک گونه جانوری بی‌اعتبار کرده‌اند؛ اما همواره عوامل بیماری‌زا هم بر‌اساس رفتار ما شکل گرفته‌اند و هم ما متناسب با ارزش‌های‌مان با آن‌ها رفتار کرده‌ایم». مثلا در تاریخ بیماری‌های همه‌گیر مثل وبا و سل، بیماری در اقشار فرودست شیوع بیشتری داشته؛ و سبک زندگی محرومانه آن‌ها وضعیت مناسب‌تری برای حضور عوامل بیماری‌زا فراهم کرده است و فاصله فیزیکی ناشی از ساختار طبقاتی انعکاس‌یافته در توزیع جغرافیایی جمعیت، شرایطی را فراهم می‌کرده که برای اقشار فرادست عملا آنچه بر سر فرودستان می‌آمده، چندان اهمیتی نیز نداشته است. شاید این بیان اسنودن به نظر درباره بیماری کرونا آن هم در شهر‌های پرجمعیتی مانند تهران که فاصله‌گیری اجتماعی مبتنی بر تمایز طبقاتی امکان‌ناپذیر است، به نظر نامرتبط باشد؛ اما تصور می‌کنم ابعاد فرهنگی مسئله از بعد بیولوژیک آن مهم‌تر است. اگر طبقات فرادست، بیماری را در نظام معنایی خود به عناصر غیربیولوژیکی مثل فقر مادی یا سبک زندگی فقیرانه در طبقات فرودست گره بزنند، آن‌گاه طبقات فرودست را به دلیل ویژگی‌های فرهنگی مستحق و سزاوار بیماری ارزیابی خواهند کرد و این شیوه‌ای است که دارندگان در توجیه بی‌عدالتی در توزیع منابع همواره از آن بهره برده‌اند: «من حق دارم واکسینه شوم، نه به خاطر اینکه توان مالی پرداخت آن را دارم؛ بلکه به خاطر فضیلت‌هایی که دارم و من را از دیگرانی که فاقد آن فضیلت‌ها هستند، متمایز می‌کند، آن دیگران سزاوار بیماری هستند، نه به دلیل اینکه توان مالی پرداخت ندارند؛ بلکه به خاطر رذیلت‌هایی که دچار آن‌اند».

۲- دیوید هاروی، اقتصاددان چپ‌گرای دانشگاه نیویورک، معتقد است «کرونا هم مثل هر رویداد دیگری تبعیض‌های جنسیتی، طبقاتی و قومی را بیشتر می‌کند». کارگر‌های یقه آبی از طبقات فرودست – کارگران صنعتی و ساختمانی، خدمتکارها، پیک‌های موتوری، دستفروش‌ها و... - کسانی هستند که بیشترین آسیب را از سیاست‌های فاصله‌گذاری اجتماعی می‌بینند. آن‌ها که ماهیت کارشان با حضور فیزیکی در محل کار گره خورده است، در فقدان تأمین اجتماعی کارآمد، با ازدست‌دادن شغل یا کاهش درخور‌توجه درآمد روبه‌رو می‌شوند. کسانی که می‌توانند دورکاری کنند، از کارگران یقه‌سفید – کارمندان و کارشناسان اداری- در طبقه متوسط هستند و مدیران نیز که از شرایط قرنطینه لاکچری و اختصاصی برخوردارند. در روز‌های ابتدایی محدودیت‌های کرونا، درست در زمانی‌که عموم جامعه با کمبود آشکار ماسک و مواد شوینده روبه‌رو بود، ویدئو‌هایی در شبکه‌های اجتماعی از اِعمال پروتکل‌های بهداشتی در شرکت‌های خصوصی به سبکی لاکچری منتشر شد که نشان می‌داد حتی ترس از بیماری و توانایی مقابله با آن نیز می‌تواند ابزاری در نمایش تمایز باشد. طبقه اقتصادی می‌تواند تعیین‌کننده میزان آسیب‌پذیری فرد در مقابل یک بیماری باشد. اگر شما کارگری از طبقات فرودست باشید، نه‌فقط کاهش درآمد و تهدید فرصت شغلی به معیشت شما آسیب می‌زند؛ بلکه به دلیل الزام حضور فیزیکی در محل کار، استفاده از وسایل نقلیه عمومی، کم‌توانی در تهیه اقلام بهداشتی مربوط به پیشگیری و نیز تأمین هزینه‌های درمانی در مقابل ابتلا به بیماری و فوت ناشی از آن در معرض آسیب بیشتری نسبت به طبقات فرادست قرار خواهید داشت. این جدای از آسیب‌های اجتماعی ناشی از همه‌گیری کرونا است که تنها درباره کودکان در طبقات فرودست، افزایش آمار «تعداد کودکان کار»، «گرسنه‌خوابی کودکان»، «ترک تحصیل» و «ازدواج کودکان» مواردی رسما گزارش شده است.

۳- در سازوکار‌های جهان امروز، دولت مهم‌ترین و چه بسا تنها نهاد متولی خیر عمومی در اجتماعات انسانی است. نسبتی که نهاد دولت با نهاد‌های بازار و جامعه مدنی برمی‌سازد، گونه‌های مختلف رژیم‌های اقتصاد سیاسی را شکل می‌دهد. لیبرالیسم، کنترل دولت از سوی جامعه مدنی با استفاده از بازار است؛ سوسیالیسم، کنترل بازار از سوی جامعه مدنی با استفاده از دولت است؛ فاشیسم، کنترل جامعه مدنی از سوی دولت با ائتلاف بازار است. در کمونیسم، دولت هر دو نهاد بازار و جامعه مدنی را در درون خود هضم می‌کند و در سرمایه‌داری نئولیبرال نیز بازار، دولت را به زائده خود تقلیل می‌دهد؛ اما در همه این انواع کلاسیک، دولت تعهداتی بیشینه یا کمینه به خیر عمومی دارد که نمی‌تواند آن را انکار یا از زیر بار آن شانه خالی کند، با این تفاوت که در انواع اقتدارگرایانه که تجلی رویکرد ارگانیک به دولت است، خیر عمومی با ارجاع به ارزش‌ها و آرمان‌های متعالی جمعی توجیه شود و در انواع دموکراتیک که تجلی رویکرد ابزاری به دولت است، خیر عمومی با ارجاع به حقوق فردی معنا یابد. مشخصا از آنجا که در جمهوری اسلامی رابطه سه نهاد دولت، بازار و جامعه درگیر ابهامات اساسی است، این نظام سیاسی مصداق هیچ‌یک از انواع کلاسیک پیش‌گفته نیست. این نظام سیاسی حتی مصداق انواع اقتدارگرایی سنتی مبتنی بر رویکردی اندام‌واره به دولت نیز نیست. این نظمی ترکیبی از همه انواع سنتی و مدرن است که معایب همه را در خود جمع کرده و از فواید هر‌یک بی‌بهره است. آنجا که بحث مداخله سیاسی در همه شئون زیست اجتماعی است، از انواع چپ رادیکال نیز افراطی‌تر است و آنجا که موضوع تولید کالای عمومی، تأمین اجتماعی و ارائه خدمات در پیش است، تعهداتش فروتر از نئولیبرال‌ترین نظام‌های سرمایه‌داری است.
حتی می‌تواند واکسیناسیون عمومی را که کمینه‌ترین تعهدات دولتی در تولید کالای عمومی بهداشت و سلامت است نیز بازاری کرده و به بخش خصوصی بسپارد. این نظام اقتصادی سیاسی نمونه‌ای منحصر‌به‌فرد است که می‌توان آن را «شبه‌سرمایه‌داری دولتی» نامید.

۴- در علم سیاست قول مشهوری است مبنی بر اینکه آنچه دولت را از یک دارودسته راهزن متمایز می‌کند، مشروعیتی است که از تعهدش به خیر عمومی حاصل می‌شود. منسر اولسن، اقتصاددان نهادگرای مشهور، در این موضوع تعبیر جالبی دارد: «در وضعیت آنارشی (یعنی در فقدان دولت)، «راهزنی رقابتی ناهماهنگ» از سوی «راهزنان ولگرد» حاکم است و نتیجه آن نابودی انگیزه‌ها برای سرمایه‌گذاری و تولید است. در نهایت، نه چیز زیادی برای مردم می‌ماند، نه برای راهزنان. اگر حاکم خودکامه را راهزن بدانیم، برای همه بهتر خواهد بود که راهزن، یکی باشد. حاکم خودکامه راهزنی را در انحصار می‌گیرد و آن را در قالب مالیات‌گیری، عقلایی می‌سازد. او منافع دربرگیرنده‌ای در قلمرو خود دارد و می‌کوشد نظم مسالمت‌آمیز و دیگر کالا‌های عمومی را فراهم کند که نتیجه‌اش رشد تولید و بهره‌وری است». شبه‌سرمایه‌داری دولتی، ائتلافی سیاسی از دارودسته‌های راهزنان است که با وجود وحدت سیاسی به وحدتی اقتصادی نرسیده‌اند و تعهد آن‌ها به منافع گروهی در درون تعهدی یگانه به خیری عمومی تجمیع نشده است. به همین دلیل است که به شکلی منحصر‌به‌فرد و کم‌نظیر در تاریخ سیاسی مدرن، با دولتی روبه‌رو هستیم که در آن تولید کالای عمومی از جمله بهداشت و سلامت، به کالایی بازاری بدل شده است. گروه‌هایی واکسن را از مبادی غیررسمی وارد می‌کنند و در فرایند بازار سیاه به فروش می‌رسانند و گروه‌هایی هم بر روی انحصار در ساخت و فروش واکسن داخلی به هزینه عمومی که با محدودسازی واردات رسمی شکل گرفته است، با یکدیگر رقابت می‌کنند. در منطق بازار نیز متقاضی کسی است که علاوه بر نیاز به یک کالا، توان پرداخت هزینه آن را نیز داشته باشد و این‌چنین است که در درون یک دولت، نهادی که باید با شکل‌دادن به نظمی سلسله‌مراتبی عدالت را تأمین کند، یک اپیدمی می‌تواند به بیماری طبقات فرودست و فقرا تبدیل شود.

*عضو هیئت علمی دانشگاه

***********************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات