در هفتههای گذشته شاهد افزایش ادعاهای مقامات عالی دربار سعودی پیرامون جمهوری اسلامی ایران هستیم. این ادعاها به طور مشخص در دو حوزه موضوع هستهای و فعالیتهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران بیشتر به چشم میخورد. این اظهارات ضدایرانی که بعضاً با ادبیات نامناسب و سخیف نیز همراه است، درحالی صورت میگیرد که عربستان سعودی درحال گفتگو با ایران برای یافتن راهحلهایی جهت تفاهم منطقهای و حل و فصل مشکلات فیمابین است!
در رابطه با اظهارات ضدایرانی سعودیها پیرامون برنامه هستهای ایران، «عبدالله بن خالد بن سلطان» نماینده دربار سعودی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی ضمن ادعاهای بیاساس، با انتشار چند توئیت نوشته است:
«ایران با برنامه هستهایاش در حال باجگیری از جهان است. ایران نباید تعهدات هستهای خود را با مذاکرات پیوند بزند. ما از ایران میخواهیم به طور کامل به توافق پادمانی پایبند باشد و از تشدید تنشها مطابق با خواستههای جامعه بینالمللی در جریان از سرگیری مذاکرات وین بازگردد».
اظهارات مسئولان سعودی که پیش از این نیز به ویژه در یک سال اخیر بارها شنیده شده است، در حالی است که:
اولاً، برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران از یک روند کاملاً صلحآمیز و فنی برخوردار بوده و فعالیتهای آن براساس اسناد و گزارشهای معتبر و بیطرفانه سازمان بینالمللی انرژی اتمی در کمال اطمینان و سلامت استمرار دارد. ضمن اینکه مهمترین موردی است که یک کشور دارنده فعالیتهای هستهای (جمهوری اسلامی ایران) بیشترین همکاری را در بالاترین سطح با سازمان بینالمللی انرژی اتمی در طول حیات آن داشته است.
ثانیاً، تنها مرجع قانونی برای رسیدگی به پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران، آزانس بینالمللی انرژی اتمی است نه عربستان سعودی که هیچ الزامی به پابیندی به قوانین و مقررات بینالمللی ندارد. متأسفانه در طول دو دهه گذشته بر اثر اعمال نفوذ و فشارهای بیرونی از جانب آمریکا، کشورهای اروپایی و برخی بازیگران مخرب منطقهای از جمله رژیم صهیونیستی و برخی رژیمهای مرتجع عربی، پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران تا حدود زیادی وضعیت سیاسی پیدا نموده و باعث ایجاد اقدامات و تحرکات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، امنیتی و غیره علیه کشورمان شده است که نمیتواند سابقه خوبی برای سازمان بینالمللی انرژی اتمی باشد.
به عبارتی استفاده از انرژی هستهای که از نظر حقوق بینالملل برای مقاصد صلحآمیز حق لاینفک همه کشورهای دنیا است، متأسفانه در برخورد با موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران همواره متغیرهای سیاسی مد نظر بوده و متغیرهای فنی و حقوقی کمترین توجه را به خود جلب کردهاند.
ثالثاً، به استناد گزارشهای معتبر بینالمللی و همچنین به استناد اطلاعات همه کشورهای بزرگ حتی آمریکاییها، جمهوری اسلامی ایران نه در گذشته و نه امروز و نه در آینده به دنبال ساخت بمب اتمی نیست، اگرچه حتی ظرفیتها و مواد لازم برای این کار را در آینده دور و نزدیک داشته باشد. فراتر از اینها، جمهوری اسلامی ایران ساخت، نگهداری و استفاده از هرگونه سلاحهای نامتعارف از جمله تسلیحات هستهای را حرام قطعی شرعی میداند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره تأکید فرمودهاند «ما با وجود اینکه میتوانستیم در این راه قدم برداریم، براساس حکم اسلام عزیز کاربرد این سلاح را حرام قطعی شرعی اعلام کردیم، بنابراین هیچ دلیلی ندارد که برای تولید و نگهداشت سلاحی که استفاده از آن مطلقاً حرام است، هزینه کنیم».
رابعاً، برخلاف گزافهگویی مسئولان سعودی برنامه هستهای نه برای باجخواهی از جهان که در حقیقت سکوی برای پیشرفت و توسعه کشور است. لذا جمهوری اسلامی ایران بر اساس محاسبات منافع ملی و اقتصادی و با در نظر داشتن نیازهای آتی توسعه به منابع پایدار انرژی، دستیابی به انرژی هستهای و استفاده صلح آمیز از آن را حق مسلم خود میداند که هیچ کشوری نمیماند مانع بهرهبرداری جمهوری اسلامی از این حق لاینفک شود.
علاوه بر پرونده هستهای، اخیراً شاهد اظهارات خصمانه شورای وزیران عربستان سعودی علیه سیاست خارجی منطقهای کشورمان بودیم که به زعم خود سیاستهای تجاوزگرایانه جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرده است!
این ادعاهای خصمانه شورای وزیران سعودی نیز در حالی است که:
اولاً، در تاریخ معاصر منطقه غرب آسیا هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران برای دفع تجاوز و خشونت و تروریسم و ایجاد امنیت و ثبات در کشورهای منطقه بدون تجاوز به مرزبندیهای قومی، مذهبی و فرقهای تلاش نکرده است. نابودی داعش که قدرتمندترین و خطرناکترین گروه تروریستی تاریخ معاصر جهان بود و حتی تا آستانه تشکیل دولت تروریستی پیش رفت، پیش و بیش از هر کشور دیگری مدیون فعالیتهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ گروهی که به معنای واقعی کلمه ثبات و امنیت را نه تنها در عراق و سوریه بلکه در کل منطقه غرب آسیا با خطر جدی مواجه ساخته بود.
ثانیاً، آنچه که سالهاست در منطقه به شکل تخریب، آشوب، بحران، ستیزش و دامن زدن به خشونتها قومی، فرقهای، مذهبی و غیره در منطقه دیده میشود، پدیدهای است که بخشی از آن متأثر از سیاستهای منطقه عربستان سعودی بوده است. نیاز به گفتن ندارد که گروههای مختلف تروریستی و تکفیری که سالهاست به نام اسلام سر از تن شهورندان کشورهای مختلف اسلامی جدا میکنند، عناصر و نیروهایی هستند که زیرساخت فکری آنها در مدارس و مراکز آموزش دینی وابسته به عربستان سعودی تربیت یافتهاند که حتی از دوران مهد کودک به ترویج و تحکیم اندیشههای افراطی و تعمیق حقد و کینه علیه مخالفان وهابیت میپردازند. تنها کافیست اشاره شود، براساس پژوهش و نظرسنجی که چند سال قبل از سوی عبدالمجید بن عبدالله الغامدی مشاور آموزشی و مدیر سابق مدارس ریاض انجام شد، 60 درصد کودکان سعودی قابلیت غرق شدن در چاههای تاریک تروریسم را به سبب تاثیرپذیری از مبلغان ضلالت و گمراهی یعنی تکفیریها دارند که فناوریهای نوین را برای اهداف خود به خدمت گرفتهاند!
ثالثاً، جنگ یمن و حمله عربستان سعودی به این کشور، مصداق عینی و روشنی سیاستهای تجاوزگرایانه عربستان سعودی در منطقه است؛ جنگی که منشأ اصلی آن را باید در زیادهطلبی و خشونتگرایی و رویکردهای افراطی سیاست خارجی عربستان سعودی دانست. این موضوع آن قدر روشن بوده و به اندازهای دارای ادلههای مستند و غیره است که بیش از این نیاز به توضیح چندانی ندارد. اصلاً جنگ یمن به روشنی پاسخ میدهد که کدام کشور در منطقه جنگطلب و متجاوز است.
این که مقامات سعودی از یک طرف خواستار گفتگو و مذاکره با جمهوری اسلامی ایران برای حل و فصل مشکلات دوجانبه و منطقه باشند و از سوی دیگر با استفاده از محافل و مراکز رسانهای که در منطقه و خارج از آن در اختیار دارند یا منابع مالی آن را تأمین میکنند از العربیه گرفته تا ایران اینترنشنال و ایندیپندنت فارسی و غیره، به ترویج ایرانهراسی پرداخته و پیرامون پرونده هستهای و سیاستهای منطقهای به گزافهگویی علیه جمهوری اسلامی ایران بپردازند، رفتار و سیاست نخنمایی است که بیش از پیش باعث سلب اعتماد عمومی در منطقه از عربستان میشود.
مقامات سعودی بهتر است این را متوجه باشند، جمهوری اسلامی ایران یک کشور مقتدر و تعیینکننده در غرب آسیاست که در پیشبرد و تأمین امنیت و منافع ملی و منطقهای خود در حوزههای گوناگون وجودی، هیچ نیازی به عربستان سعودی ندارد. بلکه این عربستان است که برای حل و فصل مشکلات منطقهای خود به ایران نیاز دارد.
عربستان سعودی نمیتواند و نباید از یک سو به دنبال نزدیک شدن به ایران باشد و همزمان با آن شکست در منطقه را نپذیرفته و به رفتارهای تخریبی علیه جمهوری اسلامی ادامه دهد! اینکه دربار سعودی از یک سو پشت میز مذاکره و مصالحه با ایران بنشیند و از آن طرف با فرافکنی، مسئولیت شکستهای منطقهایاش را به جمهوری اسلامی ایران گره بزند و تلاش کند ضمن بدنام کردن جمهوری اسلامی، ایران را دشمن مشترک منطقه معرفی کند، نمیتواند برای دربار سعودی دستاورآفرین باشد.
عربستان بین یک بازیگر امنیتی – سیاسی و اقتصادی نوسان دارد. این کشور برنامههای مختلفی برای توسعه و گذار از اقتصاد نفتی به غیرنفتی طراحی کرده است که پیشبرد و تحقق آن نیازمند سرمایهگذاری خارجی است. چشمانداز اقتصادی 2030، پروژه کلان اقتصادی نئوم یا همان ابرشهر 500 میلیارد دلاری و سایر برنامههای اقتصادی در شرایطی که این کشور در تیررس موشکهای انصارالله است، نمیتواند حتی در سطوح بسیار پایین هم تحقق پیدا کند. لذا عربستان چارهای جز تنشزدایی در روابط خارجی با جمهوری اسلامی ایران و پایان دادن به جنگ یمن ندارد.
نیازی که امروز عربستان در سه سطح داخلی، منطقه و بینالمللی به احیای روابط خارجی با ایران دارد، به مراتب بیشتر و راهبردیتر از نیاز ایران به احیای روابطش با عربستان است. جلب اعتماد و رفتارهای صادقانه و پرهیز از هرگونه گزافهگویی و ادعاهای واهی و مدالات بیجا در برنامه هستهای و سیاستهای منطقهای ایران، دو متغیر مهمی است که عربستان در مذاکراتی که با جمهوری اسلامی داردف باید از خود نشان دهد.
در این طرف اما، سیاست جمهوری اسلامی ایران کاملاً مشخص است. جمهوری اسلامی ایران سعی دارد که در مناسبات خود با عربستان رویکرد فاصله گرفتن از گذشته را پیش ببرد، لذا انتظار این است که عربستان نیز با حسننیت در قبال ایران عمل کند.