روزنامه کیهان**
بلوف و صبر تنها گزینه روی میز بایدن/محمد صرفی
چند وقتی است که هر چند روز یکبار، خبر یا اظهارنظری از سوی مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره تهدید نظامی ایران منتشر میشود. این تهدیدها یک وجه و پیام مشترک را دنبال میکنند؛ اگر از مواضع خود در مذاکرات هستهای کوتاه نیایید، تاسیسات هستهای شما مورد حمله قرار خواهد گرفت. حملهای که ممکن است بصورت مشترک از سوی واشنگتن و تلآویو و یا بهصورت مجزا از سوی هر کدام از آنان انجام شود.
میتوان لیست بلند بالایی از تهدیدات و مواضع آمریکایی و اسرائیلی را در این زمینه مطرح کرد. برای نمونه به تازگی هفت شخصیت آمریکایی - از جمله دو رئیس سابق سازمان CIA - در بیانیهای خطاب به دولت «جو بایدن» تأکید کردند؛ «بهخاطر اینکه تلاش دیپلماتیک ما برای حل این بحران نتیجهبخش باشد، معتقدیم احیای هراس ایران اهمیت اساسی دارد تا بداند که مسیر هستهای فعلیاش منجر به استفاده آمریکا ازقوه قهریه علیه این کشور خواهد شد. چالش این است که چگونه آمریکا اعتبار تهدید خود را در چشم رهبران ایران احیا خواهد کرد. نحوه بیان هم مهم است - از جمله عباراتی مشخصتر و مستقیمتر از فرمول «همه گزینهها روی میز است» -، ولی کافی نیست.» پیشنهاد عملی امضاکنندگان این بیانیه برای ارعاب ایران، اجرای مانورهای مشترک با شرکا و متحدان منطقهای آمریکاست. این پیشنهاد را گوشه ذهن خود داشته باشید تا بعداً به آن بازگردیم.
یک هفته پیش وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفت به دولت بایدن اطلاع داده است که به ارتش اسرائیل دستور داده تا برای حمله به ایران آماده شود. «بنی گانتز» اواخر مهرماه هم از افزایش بودجه ارتش برای آمادگی حمله به ایران خبر داده بود. همان روزها «آویو کوخاوی»، رئیس ستاد ارتش این رژیم، دستور داده بود پس از دو سال وقفه، بودجه لازم برای اجرای برنامه تمرینی حمله، اختصاص یابد و نیروی هوایی در «شبیهسازی حمله به برنامه هستهای ایران، سخت آموزش ببیند». کافی است جستوجویی کوتاه در بایگانی رسانهها داشته باشید تا با دهها خبر و اظهارنظر از این دست مواجه شوید.
قبل از آنکه به چرایی و هدف یا اهداف احتمالی چنین تهدیدهایی بپردازیم، شاید بد نباشد نگاهی به گذشته بیندازیم. در اصطلاحات نظامی عبارتی با عنوان WAR GAME یا «بازی جنگی» وجود دارد. این عبارت به سه نوع تمرین و شبیهسازی جنگی اطلاق میشود. نوع نخست تمرین میدانی در زمین، دریا و هواست که نیروهای رزمیعملیات جنگی را شبیهسازی و تمرین میکنند. نوع دوم «بازی جنگی» توسط شبیهسازهای رایانهای صورت میگیرد. در نوع سوم نه خبری از تانک و توپ و شلیک است و نه خبری از رایانه و برنامههای شبیهساز. در این مدل، افرادی در یک اتاق دور هم جمع میشوند و صرفاً صحبت میکنند. آنان در نقشهای مختلف ظاهر شده و یک موقعیت چالشی و جنگی را در سطوح مختلف شبیهسازی کرده و پیش میبرند. راهاندازی این نوع از «بازی جنگی» در دانشگاههای فرماندهی نظامی مرسوم و متداول است. گاهی جنگهای پیشین بازسازی شده و شرکتکنندگان عملکرد دو طرف را نقد و بررسی میکنند و گاهی هم موقعیتهای فرضی و رو به آینده مورد بررسی قرار میگیرند.
یکی از بازیهای جنگی را ۱۷ سال پیش سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی آمریکا ترتیب داد. «سام گارداینر» در این زمینه تخصص دارد و دهها بازی جنگی را با موضوعات و اهداف مختلف در کالج ملی جنگ و سایر موسسات نظامی آمریکا برگزار کرده است. استراتژی ارتش آمریکا برای تصرف بغداد در سال ۲۰۰۳ با الگوگیری از بازی جنگی گارداینر بود که سالها پیش از حمله به عراق انجام شده بود. او در بازی مربوط به ایران از متخصصان مختلفی بهره گرفت؛ نظامیان، جاسوسها و دیپلماتها. آنان باید در نقشهای مختلفی بازی میکردند از وزیر امورخارجه آمریکا گرفته تا مشاور امنیت ملی، رئیس سیا، وزیر دفاع، فرمانده سنتکام و... که در یک اتاق بزرگ دور هم جمع شده بودند. موقعیت طراحی شده از این قرار بود؛ ایران برخلاف درخواستهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سرعت مشغول فعالیتهای هستهای و نزدیک شدن به سلاح هستهای است. این افراد جمع شده بودند تا گزینه حمله نظامی به ایران را بررسی کرده و پیشنهادات خود را به رئیسجمهور آمریکا برای برخورد تهاجمی با ایران ارائه دهند.
گارداینر که ۱۸ ماه روی موضوع کار کرده بود، سه سطح از حمله را به بحث گذاشت؛ حمله به پایگاههای سپاه پاسداران، تاسیسات اتمی و بالاخره حمله گسترده برای براندازی جمهوری اسلامی ایران. جزئیات این «بازی جنگی» و مباحث مطرح شده در آن مفصل بوده و خارج از گنجایش این یادداشت است. بطور خلاصه برخی از مباحث اصلی و نتایج حاصله از این قرار است.
اطلاعات آمریکا درباره ایران اندک بوده و همین نقص، کار را دشوار میکند.
جنگندههای اسرائیلی میتوانند به ایران برسند، اما مشکل بازگشت آنها به خانه است.
اسرائیلیها درباره حمله به ایران بلوف میزنند و هدف آنها اعمال فشار به آمریکاست.
حمله به تاسیسات اتمی ایران، فعالیت ایران را فقط به تاخیر میاندازد و نابود نخواهد کرد. میزان این تاخیر نیز نامعلوم است و پس از آن مشخص نیست چه باید کرد.
«تهدید همیشه بخش مهمیاز روند مذاکره است. اما شما میخواهید دشمن را فریب دهید. خود را گول نزنید. شما نمیتوانید خود را فریب دهید که فکر میکنید میتوانید کاری را انجام دهید که نمیتوانید انجام دهید.»
در پایان شرکتکنندگان با مسائل حل نشده مهمی روبهرو بودند و با سؤالاتی راهبردی روی میز مواجه بودند که پاسخی برای آن نداشتند. از جمله؛ اگر رئیسجمهور هیچ گزینه نظامی خوبی برای استفاده بهعنوان تهدید ندارد، چگونه میتواند بطور مؤثر با ایرانیها مذاکره کند؟ چگونه قدرتمندترین و پیشرفتهترین ارتش جهان توانایی غافلگیری حریف را ندارد؟ چرا اینقدر سخت بود که برنامههایی طراحی کنیم که این احتمال را میدادند که یک دشمن باهوش و بیرحم در مقابل ماست؟ چرا پیشبینی اقدامات و آسیبپذیریهای رژیمی که بیستوپنج سال (گزارش مربوط به سال ۲۰۰۴ است) با آن مخالفت کرده بود برای ایالات متحده اینقدر سخت بود؟
پس از گذشت ۱۷ سال از آن «بازی جنگی»، موقعیت فعلی از منظری شباهت بسیار زیادی با موقعیت فرضی گارداینر و همراهانش در آن تمرین دارد. آمریکا مدعی است ایران به سرعت در حال حرکت به سوی ساخت سلاح اتمیاست و باید به هر وسیله و قیمتی شده جلوی آن را گرفت. گارداینر «بازی جنگی» خود را به این جمعبندی به پایان رساند؛ رئیسجمهور بعدی آمریکا باید با بلوف و صبر، اقدامات دولتی را تغییر دهد که انگیزههایش را به خوبی درک نمیکند و نفوذش بر آن محدود است. او درباره تمرین خود گفت: «بعد از این همه تلاش، دو جمله ساده برای سیاستگذاران باقی مانده است. شما هیچ راهحل نظامی برای مسائل ایران ندارید و باید دیپلماسی را به نتیجه برسانید.»
البته موقعیت تغییرات قابل توجهی نیز داشته است. توان نظامی ایران نسبت به ۱۷ سال پیشرفتهای بسیار زیادی کرده است. متحدان آن روز ایران در منطقه بسیار قویتر شده و متحدان جدیدی نیز به آن اضافه شدهاند. آمریکا نیز از ابعاد گوناگون آمادگی ذهنی و توان عملی سال ۲۰۰۴ را ندارد. فرار از افغانستان تنها یکی از شواهد این قضیه است. پس با این حساب این سؤال پیش میآید که دلیل تهدیدهای اخیر چیست؟ پاسخ همان است که ذکر شد؛ تهدید بخش مهمی از مذاکره است. همان نکتهای که در پایان بیانیه هفت مقام آمریکایی هم به آن پرداخته شده و آمده است: «باید احتمال رسیدن به چنین توافقی را به حداکثر برسانیم. برای کسب این هدف، ارائه مشوقهایی به ایران ضروری خواهد بود، هم برای تأثیرگذاری بر بحث در تهران و هم برای اینکه به دنیا نشان دهیم - خصوصاً چین، روسیه، بریتانیا، فرانسه، و آلمان که در حال مذاکره با ایران هستند - که آمریکا علاقهمند به توافق است. ولی اهمیت احیای ترس ایران هم کمتر از آن نیست که روشن کنیم تهران با این مشوقها چه چیزی میتواند به دست آورد.» چماق و هویج.
امروز هم تنها گزینه واقعی بایدن چیزی جز بلوف و صبر نیست. تهدیدهای آمریکا و رژیم صهیونیستی همان بلوفی است که سعی میشود ایران آن را جدی بگیرد و باعث تغییر محاسبات تهران شود و گزینه صبر تا حد زیادی ناظر به تحولات داخلی ایران است. آنان به ضعفها و اشتباهات احتمالی داخلی و پیامدهای آن امید زیادی دارند. ناامید کردن دشمن در این بخش وظیفه مشترک مسئولان و مردم است. صد البته که نقش و وظیفه مسئولان در این معادله بسیار پررنگتر است.
**
روزنامه وطن امروز**
سراسر تهاجم/محمد شلتوکی
**************
روزنامه خراسان**
زمان استیضاح نیست/ حسین بردبار
پیشتر که ریلهای راه آهن در حومه شهرها در حصار دیوارهای بلند قرار نداشت، بچههای حاشیه نشین به محض حرکت قطاری که ایستاده بود به سمت آن سنگ پرتاب میکردند، تا زمانی که قطار ایستاده بود، خبری از سنگ پراکنی نبود، اما به محض حرکت قطار سنگهای ریز و درشت روانه آن میشد، مشکل از خود قطار نبود، مشکل از تعارض ذهن بچهها با حرکت قطار بود...
این روزها در گوشه و کنار، اخباری درباره جمع آوری امضا برای استیضاح سید احسان خاندوزی، وزیر جوان و پرکار اقتصاد در برخی از رسانهها دیده میشود؛ البته سخنگوی اقتصادی مجلس شورای اسلامی اعلام کرده که هنوز استیضاحی در این کمیسیون اعلام وصول نشده است و تنها زمزمههایی وجود دارد که ممکن است به دلیل برخی مشکلات اقتصادی و نارضایتی از عملکردها باشد، اما آثار برخی از اقدامات در زیرمجموعه وزارت اقتصاد و مواضع قاطع وزیر جوان را نباید نادیده گرفت و جا دارد وکلای ملت برای تحقق این مواضع و اقدامات کارگشا به وزیر پرکار فرصت بدهند. وزیر اقتصاد به تازگی در برنامه نگاه یک سیما پرده از تاریکخانه بانکها و برخی از شرکتهای دولتی برداشت و مواضعی گرفت که ممکن است خوشایند برخی از شبکههای رانتی قدرت و ثروت نباشد. او گفت: «در بخشهای زیادی از تاریکخانه شرکتها و بانکهای دولتی در مهر ماه پرتو افکندیم تا مشخص شود که در چه جاهایی با ناکارآمدیها مواجه هستیم تا شفاف سازی به عنوان ابزاری برای اصلاح مدیریت آینده انجام شود، البته بسیاری از بانکها و شرکتها عادت کرده بودند در اختیار گروههای خاص باشند که این شفاف سازی انجام شده موجب میشود تا بانکها تلاش کنند بیشتر در خدمت تولید کنندگان و مردم باشند.»
خاندوزی از کاهش امضاهای طلایی سخن گفت و از شناسایی هزار نفر اشخاص حقیقی سوداگر بازار ارز خبر داد که برخی از آنان بالای هزار میلیارد تومان تراکنش مالی خرید و فروش ارز داشته اند و بیشترین تراکنش متعلق به یکی از آنان بالای ۹ هزار میلیارد تومان بوده است! و عجیبتر این که ۶۰۰ نفر از این افراد حتی یک بار مودی مالیات نبوده اند! پرواضح است که این مواضع خوشایند شبکههای قدرت- ثروت نیست و از هیچ تلاشی برای سنگ اندازی در این مسیر مضایقه نمیکنند؛ خاندوزی از زمانی که در کمیسیون اقتصادی مجلس در کسوت نمایندگی ملت قرار داشت منادی اجرای مالیات بر عایدی سرمایه بوده است که آثار خوبی برای کاهش فاصله طبقاتی و اجرای عدالت اجتماعی میتواند ایجاد کند و راهی است که بسیاری از کشورهای پیشرفته پیموده اند و در دولت قبلی تنها شعار اجرای آن داده شد و هیچ وقت عملیاتی نشد، پس باید به وزیر جوان فرصت داد تا شعارها و اندیشههای مفید اقتصادی اش را عملی کند، هنوز حدود چهار ماه از استقرار خاندوزی بر وزارت اقتصاد نمیگذرد و بنابراین زمان مناسبی برای استیضاح نیست
**************
روزنامه ایران**
**************
روزنامه شرق**
رکود نگرانکنندهای که ماههاست بر بورس اوراق بهادار کشور سایه افکنده، این انتظار عمومی را دامن زده که دولت باید برنامهای برای حمایت از بورس و بازگرداندن آن به مدار رونق تدوین و اجرا کند. وعدههای گاه و بیگاه دولتمردان نیز موجب پررنگشدن این خواسته شده است؛ ازجمله سخنان اخیر وزیر امور اقتصادی و دارایی درمورد تصمیماتی که ستاد اقتصادی دولت برای حمایت از بورس گرفته است، نیز در همین راستا درخورتوجه است. وقتی سخن از حمایت از بورس به میان میآید، به طور منطقی دو سؤال بنیادین ذهن تحلیلگران را مشغول خود میکند: چرا باید از بورس حمایت کرد؟ و اگر بناست حمایتی صورت بگیرد، این حمایت چگونه باید باشد؟ سؤال اول با این پیشفرض درست مطرح میشود که توان و ظرفیت حمایتی دولت محدود است. در چنین موقعیتی بورس از چه اولویتی نسبت به سایر حوزهها برخوردار است که بخشی از این توان حمایتی مصروف آن بشود؟ در پاسخ باید گفت بورس ویترین اقتصاد ملی است. حاکمیت رکود در بورس و خالیبودن این بازار مهم از رونق و پویایی علامت بدی را به همه فعالان اقتصادی میفرستد و شرکای بالفعل و بالقوه اقتصاد کشور را متوجه این نکته کلیدی میکند که آینده روشنی پیشروی اقتصاد نیست.
و دولت هم برنامهای برای ایجاد رونق و تحریک جریان رشد اقتصادی ندارد؛ اما بیتردید هر رونقی در بورس تحلیلگران مجرب اقتصادی و مالی دنیا را فریب نمیدهد. آنان به رونقی توجه دارند که نشاندهنده شکوفایی بخش مولد اقتصاد و افزایش وزن اقتصادی کشور در بین اقتصادهای پرتحرک امروزی جهان باشد. دقیقا به همین دلیل است که هجوم سهامداران جدید به بورس در ماههای پایانی سال 98 و اوایل سال 99 توجه این ناظران کاربلد را به خود جلب نکرد. دولت با حمایت مدبرانه از بورس میتواند فضای آرامش و اعتماد را به بازار سرمایه برگرداند و صاحبان نقدینگی را متقاعد کند تا بهجای سرمایهگذاری در فعالیتهای دلالی و غیرمولد یا ذخیرهسازی ارزهای خارجی و خرید مستغلات سرمایه خود را به بورس بیاورند و موجبات رونق فعالیتهای تولیدی و سالم را فراهم آورند. از سوی دیگر با رونق بورس و معرفی ابزارهای مالی مدرن، فعالان اقتصادی میتوانند شیوههای کارآمدی را برای تأمین منابع مالی برای گسترش ابعاد فعالیت خود به کار بگیرند. بهاینترتیب رونق و شکوفایی بورس میتواند بهتدریج اقتصاد ملی را در مدار رشد و رونق مداوم قرار بدهد؛ اما سؤال دوم بسیار مهمتر از سؤال اول است. دولت چگونه باید از بورس حمایت بکند که این حمایت منتهی به تشدید رونق و تداوم شکوفایی اقتصادی بشود؟ دولت با ورود به میدان اقتصاد منافعی را برای برخی فعالان اقتصادی و گروهی از شهروندان ایجاد میکند؛ اما آیا این منافع واقعا نصیب جامعه هدف میشود یا فقط گروهی از دلالان فرصتطلب و سودجو آن را نصیب خود میکنند؟ در حوزه بازار سرمایه نیز این قاعده کلی حاکم است و ممکن است حمایت دولت فقط موجب افزایش دارایی گروهی معدود از سفتهبازان شده، و اثری بر جریان رشد اقتصادی نداشته باشد. دقیقا بههمیندلیل باید سیاستگذاری برای «حمایت» از بورس بسیار سنجیده و مدبرانه باشد. اقدامات حمایتی مربوط را میتوان ذیل سه سرفصل مورد بررسی قرار داد: سرفصل اول شامل همه اقداماتی است که با هدف تقویت بخش مولد اقتصاد انجام میگیرد. بخش مولد اقتصاد بهعنوان موتور محرکه رشد اقتصادی کشور باید نسبت به سایر بخشها در موقعیتی برتر قرار بگیرد و بتواند بیشترین بخش از سرمایههای مالی کشور را جذب خود بکند. در شرایطی که فعالیتهای دلالی و رانتجویانه از رونق چشمگیر و بازدهی بهمراتب بالاتر نسبت به بخش مولد برخوردار باشند، حمایت از بورس نتیجه مطلوبی در اقتصاد ملی ایجاد نمیکند. سرفصل دوم شامل اقداماتی است که باید در بازار سرمایه و میدان نقدینگی انجام بگیرد. صاحبان نقدینگی بهویژه در شرایطی که اقتصاد ملی دچار بیثباتی است، فرصتهای متنوع سرمایهگذاری را گاوصندوقهایی تلقی میکنند که بناست در درجه اول ارزش دارایی نقدی آنها را حفظ کند و در درجه دوم بازدهی مناسبی را نصیب آنان بکند. در شرایطی که فرصتهای رقیب بورس از جذابیت و قدرت اطمینانبخشی بیشتر برخوردار باشند، طبعا گاوصندوق بورس مورد توجه صاحبان نقدینگی نخواهد بود. بهاینترتیب دولت اگر واقعا قصد حمایت از بورس و ایجاد رونق ماندگار در آن را دارد، باید شرایط را در این بازار مهم به نفع گاوصندوق بورس تغییر بدهد. بورس در رقابت با گاوصندوق طلا و ارز یا حتی مستغلات و خودرو باید دست بالا را داشته باشد. این امر فقط با بازنگری جزئی در سیاستهای مالیاتی و قیمتگذاری محقق نمیشود و گامهای اصلاحی بزرگی را میطلبد. سرفصل سوم به مجموعه تدابیری توجه دارد که باید در میدان مدیریت بورس به کار گرفته شود. رونق بورس و جذابشدن آن برای سرمایهگذاران بهویژه سرمایهگذاران خرد، این امکان را در اختیار سفتهبازان فرصتطلب قرار میدهد که با دادن اطلاعات غلط به متقاضیان فرصتهای سرمایهگذاری بالاترین نرخ کسب سود را تجربه کرده و سرمایهگذاران تازهوارد را متضرر کنند.
نظارت کارآمد بر تحرک مشکوک بازیگران «خاص» در بورس میتواند بهتدریج این حس اعتماد را در صاحبان نقدینگیهای خرد ایجاد کند که گاوصندوق بورس بهترین فرصت برای حفظ ارزش دارایی اندک آنان است و میتواند بازدهی رضایتبخشی را نصیب آنان کند. شاید اغراق نباشد که حمایت از بورس را به گونهای «سهل و ممتنع» بدانیم؛ زیرا هرچند در نظر اول کاری سهل و آسان به نظر میآید، اما از پیچیدگیها و دشواریهای خاصی برخوردار است؛ بهویژه اگر سیاستگذاران و دولتمردان به کیفیت این حمایت و نهفقط کمیت آن توجه داشته باشند. دقیقا به همین دلیل است که میگوییم حمایت از بورس هرچند بسیار ضرورت دارد، اما باید بسیار سنجیده و حسابگرانه طراحی و اجرا شود و برای این طراحی باید از تمام ظرفیت کارشناسی کشور به بهترین نحو استفاده شود.
**************************************************************