روزنامه کیهان**
چگونه با تحریف برخورد کنیم؟/ جعفر بلوری
1- «تحریف»، یکی از مهمترین معضلات حال حاضر فضای سیاسی و رسانهای ایران است که اهمیت رسیدگی به آن کم از اهمیت رسیدگی به «معضلات اقتصادی» ندارد و چه بسا مقدمه حل بسیاری از معضلات اقتصادی و غیراقتصادی است. «تحریف» یک ابزار است. با ابزار تحریف است که واقعیات را وارونه جلوه میدهند، به مردم و حتی مسئولین آدرس غلط میدهند، جای شاکی و متشاکی را عوض میکنند، تولید نارضایتی و یا حتی رضایت میکنند و امکان تشخیص واقعیت از غیرواقعیت را سخت و بعضا غیرممکن میکنند و در نهایت، آب به آسیاب دشمن میریزند. گاهی کار به جایی میرسد که به قول «ژان بودریار» در نظریه «حاد واقعیت»، واقعیتی را که ساخته و پمپاژ میکنند، جای واقعیت اصلی را گرفته و قدرت تشخیص را از مردم سلب میکند: «فرا واقعیت امری به غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیرکننده جایگاه آن است. بهطوری که غیاب و نبود امر واقعی را پنهان میسازد. کسی متوجه این جابهجایی و این پنهانکاری نیست. در این حالت، فرا واقعیت، واقعیتر از امر واقعی میشود! به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را اشغال میکند که واقعیتر از خود آن جلوهگری میکند. حاد واقعیت(فرا واقعیت)، نه تنها جای امر واقعی را میگیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نیست.»
«تحریف»، ماحصل «جنگ روایتها» است و نه فقط تبعات اقتصادی، که تبعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زیادی نیز دارد. اهمیت این موضوع تا بدانجاست که عدهای معتقدند، در جریان جنگ سرد آنچه در نهایت باعث شکست شوروی از آمریکا شد، نه ضعف نظامی، بلکه ضعف در روایت اخبار و تحولات بود. به بیان دیگر، این دست برتر آمریکا در جنگ روایتها بود که زمینه و بستر لازم برای فروپاشی شوروی را فراهم کرد. به این نکته هم توجه کنید که در آن ایام اینترنت و ماهواره و بهطور کلی تکنولوژیهای ارتباطی به شکل امروزی آن نبود و آمریکا توانست با کمک ابزار ساده رادیو، تلویزیون، فیلم و سینما و روزنامه و... به هدف خود برسد. امروز که عصر تکنولوژیهای بسیار گسترده و متنوع رسانهای است، طبیعتاً کسی پیروز میدان است که، بیشترین دسترسی و بالاترین و بهترین استفاده را از این ابزار قدرتمند و موثر دارد و با همین ابزار هم میتوان، تا حدی به مبارزه با تحریف رفت. اما تا زمانی که تحریفکننده هست، تحریف هم هست و تقویت توان رسانهای و رفع ضعفها، در کنار برخورد با تحریفکننده است که به نتیجه مطلوب میرسد. بهعنوان تنها یک نمونه، میتوانید به قوانین «هادویی» و «لوپسی» مصوب سال ۲۰۰۹ فرانسه رجوع کنید! و ببینید صاحبان ارزشهایی همچون آزادی گردش اطلاعات و آزادی بیان که از قضا قویترین رسانههای دنیا را هم دراختیار دارند، چگونه کاربران ناقض قوانین شبکه و رسانه را تنبیه و از دسترسی به آن محروم میکند!
2- امروز کمهوشترین و فراموشکارترین افراد هم میدانند که دولت فعلی چه شرایطی را از دولت قبلی به ارث برده و غیرپیگیرترین افراد هم میبینند، رئیسجمهور و دولتمردان چگونه شبانهروز تلاش میکنند تا خسارتها را جبران نمایند. در برخی حوزهها هم نتایج این تلاشها طی همین 4 ماهی که دولت روی کار آمده، خیلی واضح خود را نشان داده است. حل معضل و بحرانی به بزرگی «کرونا» و کاستن تلفات روزانه آن از 800 نفر به حدود 40 نفر، نتیجه همین تلاشها است. برای پی بردن به میزان اهمیت و فوریت حل این معضل همین بس که، در کنار نجات جان مردم، کمک بزرگی به اقتصاد کشور کرده است. فقط کافی است در موتورهای جستوجوگر اینترنتی «تبعات اقتصادی کرونا» را جستوجو کنید تا پی به اهمیت اقتصادی حل این معضل ببرید. جمع شدن بساط صفهای خجالتآور واکسن، مرغ، گوشت و تخممرغ هم قطعا نتیجه مذاکره مستقیم با آمریکا یا پیوستن و FATF نبود. همینطور:
- عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای پس از 20 سال
- راهاندازی سامانه هوشمند توزیع کالاهای اساسی
- سامانه هوشمند صدور کارت بازرگانی که یکی از حلقههای سامانه جامع تجارت است. (با این سامانه بساط بسیاری از تخلفات اقتصادی جمع شد و مثلا متخلف دیگر قادر نخواهد بود به نام یک پیرزن روستایی 700 پورشه وارد کند!)
- وصول برخی از درآمدهای ارزی
- افزایش فروش نفت به یک و نیم میلیون بشکه در روز، با وجود تشدید تحریمها. (در دولت قبل میزان صادرات نفت با وجود آن همه مذاکره و امتیازهای یک طرفه به 300 هزار بشکه در روز رسیده بود)
- آغاز ساخت 700 هزار مسکن ذیل «طرح نهضت ملی مسکن». (مسکن بهعنوان یکی از اصلیترین نیازهای مردم در دولت قبل تقریبا رها شده بود چرا که برخی مسئولین وقت چنین طرحهایی را «مزخرف» و برخی نیز آن را «قوطی» مینامیدند و همین نگاه باعث انباشت تقاضای 6 میلیونی مسکن و در نتیجه، وضعیتی فعلی آن شده است. در حالی که میشد ضعفهای چنین طرحهایی را رفع و مانع از بحران فعلی مسکن شد)
وجدان خود را قاضی کنید و میزان تلاشهای دو رئیسجمهور فعلی و قبلی را کنار هم بگذارید. همینطور واکنش رسانههای جریان تحریف را نسبت به تلاشهای دو دولت و ثمرات آن. اصلا قابل مقایسه هست؟! آنجا که نمیشود موفقیتهای دولت جدید را پنهان کرد، مصادرهاش میکنند و آنجا که میشود، پنهانش میکنند. جایی هم که چیزی برای پنهان کردن یا مصادره نمییابند خبری را جعل و روی آن مانور میدهند. جالب است، در انتهای همه تحلیلهایشان در همه حوزهها نیز صرفا یک راهحل میدهند: مذاکره با آمریکا آن هم مستقیم و بر سر همه چیز ما و از موضع عقبنشینی!
3- جریان تحریف، فقط روی اقتصاد و معیشت مردم متمرکز نیست. آنها تاریخ را هم تحریف میکنند. نه فقط تاریخ دور را. تاریخ نزدیک را هم بهگونهای دیگر روایت میکنند. اخیرا یکی از آنها که امضای کری را تضمین دانسته و تیتر کرده بود، با نزدیک شدن به سالگرد شهادت سردار سلیمانی، کلید تحریف این شخصیت بینظیر را هم زد و او را در کنار آمریکاییها قرار داد؛ آنجا که نوشت، آمریکاییها و سردار سلیمانی در مبارزه با داعش، با هم همکاری داشتند. آمریکاییها از آسمان و سردار سلیمانی از روی زمین، با داعش میجنگیدند! همینقدر وقیح! سردار سلیمانی فقط 2 سال است که به شهادت رسیده، آن هم به دست همین آمریکاییها! اظهارات، سخنرانیها و نوشتههای این شهید بزرگوار هم موجود است. امروز هم که روز نهم دیماه است، اگر سری به روزنامههایشان بزنید. به احتمال قوی، حماسه 9 دی را یا سانسور کردهاند، یا تحریف! با چنین موجوداتی چگونه باید برخورد کرد؟
«گری بکر»، اقتصاددان دانشگاه شیکاگو میگوید «جرم، محصول محاسبات سوداگرانه منطقی است. وقتی مزایای جرم بیش از هزینه آن باشد، فرد جرم را مرتکب خواهد شد.»(!) تحریفکننده مادامی که بداند هزینهای بابت اقداماتش نمیدهد، یا اگر میدهد آن اندازهای نیست که نتوان پرداختش کرد، به خبرسازی و جعل و تحریف ادامه خواهد داد. حال تصورش را بکنید که، عدهای از آنها از کنار کار تحریف، پول هم به جیب میزنند! در کنار مبارزه جدی با مفسدان اقتصادی، دشمنان خارجی و کار و تلاش شبانهروزی، باید مبارزه با جریان تحریف را هم جزو اولویتها قرار داد؛ چرا که به تعبیر رهبر انقلاب، «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعا شکست خواهد خورد. زیرا که عرصه، عرصه جنگ ارادههاست. وقتی جریان تحریف شکست بخورد و اراده ملت ایران همچنان قوی و مستحکم باقی بماند، قطعا بر اراده دشمن فائق میآید و پیروز خواهد شد».
* منابع مورد استفاده در این مقاله، در آرشیو کیهان موجود است.
***************
روزنامه وطن امروز**
**************
روزنامه خراسان**
9 دی در میانه یک سری التهابات سیاسی-اجتماعی از درون جامعه ایران برخاست. تنش های هشت ماهه ای که جامعه را با موجی از مسائل مواجه ساخته بود. بخشی از ریشه های این تنش از درون جامعه ایران و چندگانگی به وجود آمده در آن ایجاد شده بود که با برخی رفتارهای اشتباه تشدید شده و زمینه های یک بروز اجتماعی را مهیا کرده بود، اما پس از پایان ابهامات اصلی درباره سلامت انتخابات، به ریل دیگری منتقل شده بود. ریلی که از خارج کشور طراحی شده و با قدرت برخی عوامل غربزده می رفت تا به نتایجی مانند آشوب های گسترده برسد. فرایندی که با رفتارهای خارج از چارچوب منافع ملی و قوانین اسلامی پیش می رفت. در این بین ما به ناگاه شاهد حضور خودجوش و بی سابقه مردم پس از انقلاب در میدان هستیم؛ حضوری که در عین حالی که توانست زنجیره بی قانونی و هتاکی های صورت گرفته به مقدسات را بشکند پیامی روشن را به دنیامخابره کرد و آن این که جمهوری اسلامی یک مکانیزم دفاعی غیر قابل پیش بینی و غیر قابل سنجش به نام « مردم» را داراست . موضوعی که امامین انقلاب بارها به آن توجه داشته و عنصر « مردم » در کنار عنصر « ایمان دینی» را دو بال هویت و ماهیت انقلاب اسلامی برشمرده که 9دی به نوعی تجلی گاه این دو عنصر بود، اما نکته قابل توجه آن جاست که وقتی به 9 دی و خروش بی سابقه مردم در آن سال می نگریم می بینیم که مردم همه از یک طیف فکری یا سیاسی نبوده و اقشار گوناگون مردم با سلیقه ها، تفکرات و گرایش های مختلف و متفاوت پا به صحنه گذاشته اند و همین مردم هستند که ماهیت انقلاب را شکل داده اند. مردمی که نه تنها برچسب انقلابی دارند بلکه به گفته مقام معظم رهبری، مردمی که حضور پیدا کردند انقلابی واقعی بوده و حتی انقلابی نما هم نبودند(6/10/96)موضوعی که در این سال ها کمتر به آن اشاره شده و جریان های مختلف جاهلانه یا عامدانه سعی کرده اند که این رویداد مردمی و مهم را به نفع خود مصادره کنند. خوانشی غلط و حرکتی نادرست که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی چند سال قبل خود در حرم مطهر امام(ره) نسبت به آن تذکر دادند و تصریح کردند که انقلابی گری یک مفهوم مقول به تشکیک است و « ممکن است یک نفری صد درجه میزان حرکت او ارزش دارد، یک نفری کمتر ارزش دارد، یک نفری از او کمتر ارزش دارد اما همه در این راه حرکت میکنند.» با این نگاه 9 دی نه یک پاسداشت سیاسی بلکه عنصری وحدت بخش خواهد بود که موجب انسجام ملی می شود. انسجامی که بدون آن نمی توان به اصلاح امیدوار بود. انسجامی که بدون آن، نمی توان از لحظات حساس گذر کرد. دقیقا همین نگاه را شهید حاج قاسم سلیمانی داشت؛ او پذیرفته بود که دختری که حجاب کاملی هم ندارد خواهر او و در جبهه انقلاب است و ارتباط نزدیکش با جریان های متفاوت سیاسی از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا و غیره همه حکایت از عمق نگاه حاج قاسم و توجه جدی او به ماهیت انقلاب داشت. شاید همین امر بود که مردم شهرهای مختلف کشورمان همچون 9 دی، برای تشییع او به خیابان ها آمدند و بار دیگر حماسه ای بی نظیر را رقم زدند. در آخر باید گفت که خروش های این چنینی مردم و این عناصر ملی و دینی مورد توجه قرار گیرد و اجازه داده نشود که جهت گیری های سیاسی آن ها را تضعیف کند. این وظیفه همه آحاد ملت و البته حاکمیت است. وظیفه ای که بی توجهی به آن معنایی جز تضعیف همبستگی ملی و دینی نخواهد داشت. از این رو همچنان که در حکم اخیر رهبر انقلاب برای انتصاب حجت الاسلام موسی پور آمده است، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی به عنوان متولی برگزاری مراسم دینی و انقلابی ، بار سنگینی را به دوش کشیده و باید در قبال کم و کیف برگزاری نه تنها 9 دی بلکه دیگر مراسم دینی و سیاسی همچون سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و دهه فجر، علاوه بر ایجاد سازوکار های متنوع و جدید درخصوص نحوه برگزاری این دست مراسمات با کمی چاشنی سنت شکنی، بر مردمی سازی آنها توجهی جدی کند.
**************
روزنامه ایران**
**************
روزنامه شرق**
لازم است پیش از ورود به متن کتاب نویسنده و محقق، دکتر سیدمجتبی رکاوندی، بیان شود که نمیتوان حضور فعال عقل را در ساحت دین، پنهان کرد. مولا علی(ع) شاگرد اول قرآن، در حقانیت این مطلب، تعبیر روشنی در خطبه اول نهجالبلاغه دارد: «و یثیروا لهم دفائن العقول» «انبیا آمدند خاکها را کنار بزنند تا گنجینههای خرد را برای انسانها برانگیزند». در این راستا به این چند سطر از مقدمه کتاب نویسنده بهشهری دقت کنید: «قرآن و سنت درواقع برای بعثت عقل برهانی پدیدار شده... هدف مؤلف دفاع از عقلانیت دینی است. در این میان معارضه با عقلانیت در اسلام تاریخی از نمادهای مبارزه با عقلانیت دینی قلمداد میشود»
(ص ۷). این ودیعه الهی، به وقت هر مباحثه فکری، زنگ خطر را برای یک خردورز به صدا درمیآورد. تا زمانی که یک راهپیما، عقل را بهعنوان چراغ، در اعماق ضمیرش، روشن نسازد، همواره در ظلمت پیرامون باقی میماند و از تعلقات کهنه ذهنش نگهبانی میکند. چهبسا ممکن است یک متعصب خشک، در عمر طولانی خویش، با دلایل روشنی روبهرو شود اما آنها را یکبهیک سرکوب کند، مبادا که انبار ذهنش تهدید شود. اما بر عکس او، فردی که عقلانیت اساس کار اوست، اگرچه بسیار هم به نحله خویش دلخوش باشد، بازهم با رسیدن برگ سبز دلیلی از راه به تردید میافتد و از فرآورده ذهنش دل میکند تا گوهر حقیقت را دریابد. زیرا یک دیدهبان هوشیار در اعماق وجودش بیدار است تا او را همواره به چالش بکشد. این، کار روزانه یک انسان خردپیشه است اما یک فرد عقلستیز، به هیچ برهان بیرونیای اجازه بالندگی نمیدهد و آنها را در اختناق نگه میدارد، همین عادت برایش دو اشکال اساسی ایجاد میکند زیرا محال است هیچ انسانی در حالت طبیعی ذهن، با خودِ منطقی خویش در ستیز افتد و آنچه را که بدیهی است، بهراحتی نفی کند. دیگر آنکه اگر عقل، بیانگر حقیقت است و خدا نیز همیشه در سمت حقیقت ایستاده، پس چگونه ممکن است که حقیقت با حقیقت، باهم درافتند؟ کتاب هاشمیرکاوندی عنوان فکورانهای دارد؛ «عقلستیزی در اسلام تاریخی». درواقع این کتاب، خواسته است اسلام حقیقی را از اسلام تاریخی تمییز دهد و «اینهمانی» نابجا و درهمتنیده در تاریخ را از هم تفکیک کند. اگر پویندهای بخواهد جریانهای فکری تاریخ اسلام را از نخست تا اکنون بررسی کند، به همین دو جریان نیرومند برمیخورد که در رقابتی فراتر از هزارسال، همچنان با هم در میدان نبرد ماندهاند. یکی از آن دو جریان، دارای اصالت و ریشهای از متن زلال وحی است و برای آن، ریلی ترسیم شده با دو خط موازی وحی و عقل که میتوانند سالک راه را پشتیبانی کنند. در پهنه تاریخ، جریان دوم بهعنوان رقیب اولی توانسته به حاکمیت برسد و اسلام تاریخی را رقم بزند. این گروه، عقلستیز است و درکی از جایگاه عقل براساس آموزههای دینی ندارد.
متأسفانه، کتاب دراینباره کمتر نوشته شده و عالمان بیداری چون مرتضی مطهری اعلام خطر کردهاند؛ «تقریبا مقارن با ظهورِ صفویه در ایران جریانی پیش آمد و فرقهای ظاهر شدند كه حق رجوع مردم عادی را به قرآنِ مجید ممنوع دانستند، مدّعی شدند كه تنها پیغمبر و امام حق رجوع به قرآن دارند دیگران عموما باید به سنت یعنی اخبار و احادیث رجوع كنند... رجوع به اجماع و عقل را نیز جایز ندانستند... ازاینرو این گروه «اخباریین» خوانده شدند» (آشنایی با علوم اسلامی ۳، ص۲۱).
نویسنده کتاب عقلستیزی در اسلام تاریخی، ضرورت بیان این مسئله را دریافت و دهه 80 خورشیدی برای شرح این ستیزه، اقدام به نگارش کتاب کرد تا این رساله روشنگر را در تهران انتشار دهد اما این تصمیم در آن سالها با ناشر مربوطه به تحقق نرسید. سرانجام او ناچار شد این اقدام شایسته را در شهر مشهد، با مؤسسهای آگاه به نام نشر محقق، جامه عمل بپوشاند. کتاب دارای یک پیشگفتار در حدود ۷۰ صفحه است با عناوینی چون قرآن و برهان، دو منبع شناخت، نقش سنت در شناخت اسلام، ظهور حدیثگرایی در اسلام تاریخی، پدیده جعل حدیث علت بیاعتمادی به احادیث، عدالت صحابه مناط پذیرش حدیث و همچنین عرضه حدیث بر قرآن و برهان. سپس بخشهای سهگانه کتاب دکتر هاشمیرکاوندی آغاز میشود؛
بخش نخست، عقلستیزان حنبلی که در تحلیل این فرقه در تقابل با عقلانیت اعتزالی است و همچنین وضعیت آنان تا عصر متوکل عباسی بررسی شده است.
در بخش دوم با عنوان عقلستیزان اشعری به عقاید اصولی ابوالحسن اشعری پرداخته شده و نقش قدرت سیاسی در گرایش به اشعریت تحلیل شده است. همچنین در این بخش اشعریگری، پایان بخش رنسانس علمی سده چهارم هجری قلمداد شده و گسترش آن به منزله انحطاط عقلانیت در اسلام تاریخی تلقی شده است. از بزرگان این فرقه از محمد غزالی و فخر رازی نام برده شده و در مجموع اشاعره را عاملان عقبماندگی جهان اسلام دانسته است.
بخش سوم و پایانی کتاب، درباره نظریه عقلانیسازی کلام و فقه تشیع بحث شده است. از ابن ادریس با تعبیر طراح منبعیت عقل نام برده شده و سلسله صفویه را زمینهساز ظهور اخباریگری به شمار آورده. همچنین به عقاید مؤسس آن که ملا امین استرآبادی است پرداخته شده. و نهایت آنکه منازعه صوری فقیهان اخباری و اصولی بررسی شده است.
خوب است برای آشنایی با این ستیز تاریخی، بخشهایی از کتاب بررسی شود؛
«عقلگرایان که بیشتر در حوزه علم کلام، بهویژه کلام معتزلی ظاهر شدند... در تعارض بین حکم عقل با ظاهر آیات و روایات به تأویل پرداخته و در تبیین مسائل به اقوال و آرای فیلسوفان و مکاتب بیگانه نیز استناد میکردند... (اما) حدیثگرایان که اکثریت مسلمانان و عالمان عوامپناه را شامل میشدند، با منع تفکر و تدبر در قرآن و روایات، بهطورکلی ظاهر حدیث را جانشین عقل و معارض با عقلانیت تلقی کرده و آن را عملا در جایگاه برتر از قرآن قرار داده و از آن بهعنوان منبع اصلی شناخت اسلام استفاده کردند و کمبود و نبود حدیث را نیز با منابع دیگری مانند قیاس و اجماع و عمل صحابه و مصالح مرسله جبران نمودند و استحسانات فقهای ظاهرنگر و عوامپناه را بر جای عقلانیت دینی قرار دادند و فتاوای آنان را حکم الهی قلمداد نمودند و بدین منوال باب عقلانیت و اجتهاد راستین در حوزه دینشناسی را به رکود کشانده و قرنها جامعه مسلمان را گرفتار تحجر ساختند...» (ص ۳۰ کتاب). درواقع نویسنده خواسته درد کهنهای را گوشزد کند و شیوه کار حدیثگرایان را با شاهد مثالهای معتبری چنین بیان کند: «محمدسعید دمشقی رجالی معروف که برای هزاران حدیث مشهور سندسازی کرده میگفت: وقتی کلام نیکو باشد، ترس ندارد که برای آن سند قرار دهم» (ص ۶۵ کتاب، سندها در پاورقی؛ فجرالاسلام ص ۲۱۲، صحیح مسلم ج ۱ ص ۲۲). این نشان میدهد که جعل حدیث در ازمنه تاریخ با توجیهاتی انجام میپذیرفته. چنانچه نویسنده در صفحه ۶۶ کتابش مینویسد؛ «در قرن دوم هجری کافی بود که یک فقیه و محدث با اطلاع از شرح احوال صحابه معروف نام یکی از آنها را در آغاز سند گفتار خود بهعنوان حدیث نبوی ذکر کند و یا یک حدیث مرسل و منکر و یا مدّرج (درهمریخته) و مدّلس (دارابودن خدعه در متن سند) را با نام یاران پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) همراه سازد یا برای خبر واحد، سندهای متعدد جعل کند و آن را به خبر متواتر تبدیل نماید، دیگر آن حدیث برای همیشه صحیح و معتبر قلمداد میشده است. به همین لحاظ ابن خلدون بر محدثان متقدم خرده میگیرد که چرا بهجای عنایت به متن حدیث، همه تلاش خویش را مصروف شناخت زنجیره سند میکنند» ( مقدمه ابن خلدون ص ۴۵۰). اما نویسنده محترم راه شناختی متقن پیشنهاد میکند که فرمودهای علویست: «بر شما باد فهم و تفکر نه نقل گفتهها، سفیهان در روایت میکوشند و عالمان در درایت» (ص ۷۲). اما بنا به تحقیق هاشمیرکاوندی، در تاریخ بزرگانی آمدهاند که در برابر تحجر قد علم کردند که از آن شمار میتوان به شیخ مفید و شاگردانش سیدمرتضی و شیخ طوسی اشاره کرد. (ص ۷۶)
شایان ذکر است که در سده نخست اسلام، معاویه و دیگر حاکمان اموی به حمایت از این گروه متحجر با نامهای مرجئه و مجبره پرداختند (مأمون عباسی یک استثنا در میان خلفا بود که به حمایت از عقلگرایان معتزلی پرداخت. (ص ۹۷) همچنین با تأسیس آل بویه در سده چهارم، آزادی تفکر تقویت شد و تکفیر دانشمندان، پایان گرفت و سبب رشد حکمت و علوم روز مثل نجوم شد. (ص ۱۱۱) متأسفانه این آزادیهای فکری در خط تاریخ بسان آذرخشهایی آمده و رفتهاند و بهویژه با آمدن صفویان، تداوم راه عقلی بسته ماند. البته با زوال این سلسله و آمدن نادرشاه، تنفسی برای اهل فکر شد. اما اوج ثمردهی متحجران را باید در القابی چون ظلالله برای سلطان قاجار جستوجو کرد. (ص ۱۸۸) نهایت آنکه این کتاب مجموعا توانسته حق مطلب را ادا کند. میماند چند نارسایی جزئی مانند کاربرد واژگان غریبی مثل مناط و مفضال و... که خوب بود نویسنده به سراغ معادلهای فارسی میرفت. همچنین امید میرود که در چاپهای بعدی، ترتیب تاریخی رویدادهای این دو جریان در صفحات رعایت شود تا آشفتگی آن برطرف شود. در پایان لازم است از طرح زیبای روی جلد کتاب یاد کرد که نشانی از محاکمه گالیله دارد و با هاله سیاهی بر پیرامون آن، میتوان فرجام تاریک عقلستیزی را دریافت و تمرین خردورزی و آزادی فکری را در میان اهل مدرسه یادآور شد تا انسداد رشد و توسعه ملی از میان برداشته شود.
**************************************************************