چقدر خوب است که کودکان وقتی به دنیا میآیند کسی نمیداند سرنوشت چه تقدیری برای آنان رقم زده و تاریخ برای شانه نحیف برخی از این کودکانگریان، چه مأموریتی گرانسنگ تدارک دیده است. آری! اینگونه بود که دست فرعون بهرغم تمام دست و پا زدنهایش، به فرزند عمران و یوکابد نرسید و موسی دودمان طاغوت عصر خود را در نیل بر باد داد. و آن زمانی بود که از چشم دنیااندیشان و ظاهربینان کار مؤمنان به پایان رسیده بود؛ در پیش، امواج خروشان نیل بود و از پس، لشکر جرّار فرعون. اما تقدیر الهی چیز دیگری بود. پس فرمان آمد که ای موسی! عصای خود را بر دریا بزن ... و شد آنچه ناشدنی مینمود.
تابستان سال 1953 برای «دوایت آیزنهاور» سی و چهارمین رئیسجمهور آمریکا شیرین بود. ماموران سازمان CIA در تهران به فرستادگان و مزدوران بریتانیایی که دیگر کبیر نبود پیوستند و عملیات آژاکس را با موفقیت به سرانجام رساندند. دولت وقت با کودتا سرنگون شد و شاه لرزان و فراری دوباره بر تخت نشست. «آلن دالس» رئیس CIA اگر از آینده چیزی میدانست بدون شک پنج سال بعد، تیمی از ماموران خود را بار دیگر راهی ایران میکرد اما این بار نه به مقصد تهران بلکه به «قناتملک»، روستایی در دل کویر مرکزی ایران. به خانه ساده و محقر مشهدی حسن.
اما نه آیزنهاور و دالس میدانستند و نه حتی مشهدی حسن و فاطمه که آن کودکی که روز اول فروردین سال 1337 پا به زمین گذاشته و گریه میکند، چه آیندهای و مأموریتی در پیش دارد. فرزند سوم خانه بود و نامش را گذاشتند قاسم. انتخابی بهجا و نامی نیکو بود. این طفل شیرخوار و روستازاده گمنام، مأموریت داشت چیزهایی را قسمت کند. از این باب همه ما قاسم هستیم چرا که در زندگی چیزهایی را با دیگران و بین دیگران قسمت میکنیم. اما قرار بود او از همه ما و قاسمها، قاسمتر باشد.
دنیا معرکههای عجیب و غریب و شگفتیهای فرامحاسباتی کم ندارد. نقاطی به ظاهر بسیار دور و بیربط در گوشه و کنار کرهخاکی هستند که هیچ دستگاه محاسباتی و عقل و حتی خیالی نمیتواند میان آنها خطی برقرار سازد. وقتی مامور ساواک سال 1342 با ریشخند از آقا روحالله پرسید یارانت کجا هستند، آن مرد خدا که دلش از خورشید هم گرمتر و چشمهایش از برق آسمان گیراتر بود، با دلی آرام و قلبی مطمئن پاسخ داد؛ سربازان من در گهوارهها هستند. یحتمل مأمور مفلوک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، پوزخندی زده و در دل یا زیر لب گفته باشد عجب آخوند خوشخیالی و چه خیالات خامی! نمیتوان به واکنش آن مأمور چندان خرده گرفت. آن روز قاسم سلیمانی پنج ساله بود، مهدی باکری و اسماعیل دقایقی 9 ساله، حسن باقری و ابراهیم همت هشت ساله، حسین خرازی شش ساله، احمد کاظمی، مهدی زینالدین و حسن تهرانیمقدم 4 ساله، محمود کاوه و علی هاشمی 2 ساله. کودکانی دور از هم، هر کدام در شهری و روستایی. آن ستارههای دور از هم در کهکشان راه خمینی. آنقدر دور که هیچ منجمی نمیتوانست پیشبینی کند روزی که چندان دور نیست این ستارهها در یک مدار قرار خواهند گرفت و چشم آسمان از نورشان روشن خواهد شد.
تازه این کودکان فرماندهان سپاه خمینی کبیر بودند و بسیاری از سربازان آنان حتی هنوز پای بر زمین، این «سیاره رنج» نگذاشته بودند. گفتیم فرمانده و سرباز! بگذار همینجا تکلیف این دو کلمه را روشن کنیم. میدانی چرا فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که نامش لرزه بر اندام دشمنان میانداخت خود را همیشه سرباز میدانست و مینامید و وصیت کرد بر سنگ مزارش بنویسند سرباز قاسم سلیمانی؟ همان سربازی که چند روز پیش یک رسانه آمریکایی با کینهای عمیق نوشت سلیمانی شبه نظامیان عراق، لبنان و یمن (افغانستان و پاکستان و سوریه و فلسطین را جاانداخته) را به یک اتحاد راهبردی متصل و نیروی قدس را به نوعی ناتو تبدیل کرد.
در روزگاری که آدمها به دنبال نام هستند و برای خود لقب میسازند و میتراشند و برای محکمکاری سفارش میدهند، مردی که سرنوشت منطقه و بلکه جهان را تغییر داد، به او لقب «فرمانده سایهها»، «خردکننده داعش» و «قویترین مرد خاورمیانه» داده بودند و فرماندهان ارتش آمریکا به او حسادت میکردند، خود را سرباز میداند. ریشه ماجرا به همان پیرمرد طوفانی برمیگردد که بر صندلی ساده حسینیه جماران مینشست و آرام سخن میگفت و دنیا را به لرزه درمیآورد. قاسم شاگرد مکتب حضرت روحالله بود. همان که بنیانگذار انقلابش میخواندند، مرد قرن، سیاستمدار عصر، تغییردهنده جهان و تاریخ و... البته که همه اینها بود اما وقتی یکی از مریدانش فریاد زد؛ «ما همه سرباز توئیم خمینی، گوش به فرمان توئیم خمینی»، باز ساده اما از روی عقیده و منطبق با عمل خویش گفت؛ «نه من سرباز توام و نه تو سرباز من. همه سرباز خداییم انشاءالله.»
آدمهای خوب کم نیستند و کم ندیدهایم. شاید ما هم آدمهای خوبی باشیم چرا که گاهی کارهای خوبی میکنیم. بخشی از شادی و وقت و توانایی و پول خود را با عدهای قسمت میکنیم. شاید برخی خوبتر باشند و از قوه قهریه خود نیز برای خوب بودن و خوبی کردن استفاده کنند. مثلاً وقتی میبینند به کسی دارد ظلم میشود، سینه سپر کنند و وارد معرکه شوند. مأموریت قاسم تقسیم کردن بود. آرامش و امنیت و شادی و لبخند و در کنارش ترس و وحشت و اضطراب. آنچه قاسم را از دیگر خوبان سوا میکرد، آن بود که او اهل قناعت نبود. بله! قناعت همیشه هم چیز خوبی نیست. اگر در تقسیم خوبیها به دایره تنگ و حقیری در اطراف خود قناعت کنی، چنین میشود. قاسم آرامش و امنیت و لبخند را برای همه انسانهای روی زمین میخواست نه فقط برای اهالی قناتملک و کرمانیها و ایرانیها. برای او فرقی نداشت که این زن و مرد و کودک چه زبانی دارند، چه آیینی و خطوط جغرافیا آنان را چگونه تقسیم کرده است. امنیت و آرامش و لبخند حق همه بود و وحشت و اضطراب حق همه آنهایی که آن حق را از دیگران سلب کرده بودند. اینجاست که قاسم را میتوان در دو شمایل دید. شمایلی نرمتر از حریر و دلنازکتر از کودکان که گویی هنوز کودکی پنج ساله در قناتملک است. همانقدر دل کوچکی دارد. از ته دل میخندد و مثل ابربهارگریه میکند. و شمایلی دژم و غضبناک که گویی خدای جبار و منتقم به او مأموریت داده است تا بندگان طاغی و خونریزش را به دست او هلاک کرده و راهی دوزخ سازد.
خیابانهای شلوغ و تاریک ما برای نام تو حقیر و کوچکاند. روزی ستارهای بزرگ و پرنور کشف میشود و نام تو را بر آن خواهند گذاشت. بلندمردا! نامت بلند باد که آب و آتش در چشمان تو به هم میرسید و خوشا بحال آنانکه در روزگار رجعت بار دیگر آن چشمهای پرفروغ را میبینند و میانشان نور تقسیم خواهیکرد.
*********
روزنامه وطن امروز**
بایدها و نبایدهای یک پیوست رسانهای
پیوست رسانهای، تجلی مردمسالاری دینی/ محمد اسماعیلی
وقتی صحبت از مردمسالاری دینی به میان میآید، یعنی مردم رکن اصلی و تعیینکننده یک حکومت دینی هستند و تهیه پیوست رسانهای یکی از تجلیات احترام به مردم در زمان اجرای طرحها و اقدامات ملی است.
این در حالی است که همه کارشناسان بر این نکته اتفاق نظر دارند که وقتی پای مردم در اجرای طرحهای ملی در میان است، طبیعتا باید مردم از طریق رسانهها به صورت کامل در جریان کم و کیف اجرای طرح قرار گیرند و این همان چیزی است که امروز آن را پیوست رسانهای مینامند.
به عبارت سادهتر اگر مردم در جریان اجرای طرحی که با معیشت و زندگی آنها سر و کار دارد، قرار نگیرند، طبیعتا نمیتوان انتظار داشت در مراحل مختلف اجرای طرح، همکاری و همدلی لازم را داشته باشند.
به همین خاطر است که اهمیت طراحی یک پیوست رسانهای برای یک طرح ملی چهبسا از خود طرح نیز مهمتر باشد.
تهیه پیوست رسانهای در دنیای امروز با مشکلات زیادی همراه است که مهمترین آن تنوع و تکثر زایدالوصف رسانههاست که باعث نرسیدن تولیدات رسانهای به مخاطبان است. از آنجا که در این فرصت کوتاه امکان ذکر جزئیات و الزامات یک پیوست رسانهای وجود ندارد، تنها به گزارههایی درباره بایدها و نبایدهای پیوست رسانهای اشاره میکنیم و از متولیان و مسؤولان محترم درخواست میکنیم برای کاملتر شدن دانش خود در این زمینه به آثار مختلفی که به قلم اساتید این حوزه به رشته تحریر درآمده است، مراجعه کنند.
برای تهیه یک پیوست رسانهای باید از همه اشکال و قالبهای رسانهای موجود از جمله تهیه موشنگرافی، مصاحبههای تخصصی، گفتگوهای ویژه خبری، گزارشات تحقیقی، کاریکاتور، طنز، مصاحبههای مردمی و حتی در صورت نیاز، فیلم و سریال نیز استفاده کرد.
در شرایط فعلی که مردم زندگی خود را در کنار گوشیهای تلفن همراه سپری میکنند و هر لحظه فضای مجازی عرصه را بر رسانههای سنتی تنگتر میکند، همه تولیدات رسانهای باید نسخه مناسب برای توزیع در فضای مجازی را داشته باشند. برای تهیه یک پیوست رسانهای تاثیرگذار باید از خبرهترین و حرفهایترین عوامل رسانهای استفاده کرد و کارهای غیرحرفهای و ضعیف نمیتواند به عنوان پیوست رسانهای تلقی شود.
پیوست رسانهای هر طرح بستگی کامل به وسعت و اهمیت طرح دارد به طوری که به هر نسبت که طرح فراگیرتر و مهمتر باشد، به همان نسبت نیز باید پیوست رسانهای از قوام و قدرت بیشتری برخوردار باشد.
برای مثال یکی از دلایل موفقیت طرحی، چون هدفمند کردن یارانهها که در دولت دهم اجرا شد، مرهون همراهی و تلاش بیوقفه رسانه ملی بود.
پیوست رسانهای باید دارای زمانبندی دقیق و مناسبی باشد و چه بسا لازم باشد مدتها قبل از شروع طرح و از ابتداییترین مراحل طرح تا پایان اجرای طرح، تولیدات مناسب رسانهای در جامعه هدف توزیع شود.
در تهیه پیوست رسانهای باید از همه ظرفیتهای موجود کشور استفاده کرد که در این میان مشارکت شخصیتهای محبوب شامل هنرمندان، ورزشکاران، شخصیتهای علمی و فرهنگی و حتی مسؤولان ارشد نظام در آن از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در تهیه پیوست رسانهای همیشه باید جایی برای مخالفان طرح نیز وجود داشته باشد تا از این طریق ایرادات و اشکالات طرح بیان و برطرف شود و مردم نیز خود را در محاصره یک طیف فکری خاص احساس نکنند.
در تهیه پیوست رسانهای همیشه باید گوشه چشمی به میهمانان ناخوانده یعنی شبکههای معاند داشت و به صورت مداوم شبهات و شیطنتهای مطرح شده از سوی این شبکهها توسط کارشناسان پاسخ داده شود.
در پایان بر این نکته تأکید میکنم که در شرایطی هستیم که در همه عرصههای کشور، تحولات و تغییرات چشمگیری در جریان است و دستگاههای اجرایی کشور باید بتوانند در کنار همه طرحها و فعالیتهای خود، بنا به فراخور اقداماتی که انجام میدهند، پیوستهای رسانهای مناسب تهیه و تولید کنند. فراموش نکنیم سرلوحه همه فعالیتهای رسانهای دشمن، مایوس و ناامید کردن مردم است و تهیه پیوستهای رسانهای گامی مؤثر در امیدآفرینی در کشور محسوب میشود.
********
روزنامه خراسان**
مظلومیت ادامه دار حاجقاسم/ سیدعلی علوی
تاریخ را که مرور می کنی به شخصیت هایی بر می خوری که قبل از مرگ شان کشته می شوند، ترور می شوند، شهید می شوند. در این بین، آدم هایی هستند که نه تنها قبل از مرگ ظاهری شان می میرند بلکه پس از مرگ ظاهری شان نیز کشته می شوند. حضرت امیر را باید سیدالشهدای این گونه شهادت دانست او که نه تنها قبل از مرگ بلکه پس از مرگ شهید شد.
در عصر حاضر نیز می توان نمونه هایی را نام برد. شخصیت هایی همچون شهید بهشتی یا حاج قاسم را میتوان نمونه هایی از چنین کشته شدن هایی دانست. گزافه نیست اگر بگویم حاج قاسم در روزگاری که از فشارها و تهمت ها آرزوی شهادت می کرد قبل از شهادتش کشته شده بود. در مظلومیت حاج قاسم همین بس که در عین توجه آن گاه که فکر می کنی همه متوجه اویند آن گاه که شهید شده و خونش میلیون ها ایرانی را به وحدتی دوباره زیر خیمه انقلاب اسلامی جمع کرده دوباره توسط برخی شهید می شود .
گزافه نیست اگر بگویم دردناک تر و سخت تر از آن دو مرگ این مرگ سوم است .چه آن که مرگ اول در زمان حیات یک قهرمان است زمانی که او حاضر است وگرچه مظلوم اما می تواند از خود دفاع کند و مرگ دوم که گرچه مظلومانه است اما خون شهید حق و باطل را جدا می کند. در مرگ سوم اما آن چه مورد هجمه قرار می گیرد آن چیزی است که یک قهرمان برای آن زیسته، برای آن جنگیده و برای آن جان داده، در این شهادت پس از شهادت ،آرمان های یک قهرمان ذبح می شود ،ترور می شود و کشته می شود.
آری مر اقب باشیم ؛حاج قاسمی که می گفت من نه وابسته به این جریان سیاسی ام نه متعلق به آن جریان سیاسی ،حاج قاسمی که می گفت نه چپ هستم و نه راست، حاج قاسمی که برایش نه شیعه مطرح بود نه سنی ،حاج قاسمی که نه برایش مسلمان مطرح بود نه مسیحی و کلیمی ،حاج قاسمی که به ظواهر آدم ها توجه نمی کرد، کسی که پسری را و دختری را به خاطر ظاهرش نه تنها طرد نمی کرد بلکه می گفت این ها فرزندان ما هستند ،حاج قاسمی که مرز نمی شناخت ،حاج قاسمی که برای نجات ایزدی ، مسیحی ، کرد ، بلوچ ، عرب ، ایرانی ، یمنی ، عراقی ، سوری و لبنانی جان می داد حالا در غوغای بلندگوی رسانه های خارجی و برخی داخلی ها ،در هجمه جنگ رسانه ای فارسی زبان های اسلام ستیز ،در غوغای قصورها و تقصیرها ،در غوغای دشمنی های خواسته و ناخواسته در میدان کینه ها و بد سلیقگی ها در عرصه خباثت ها و سادگی ها در میدان عمروعاص ها و ابوموسی اشعری ها در میدان افراط و تفریط ها در میانه جنگ روایت ها پس از شهادت در 13 دی 98 دارد توسط برخی دوباره شهید می شود، دوباره ترور می شود.
آن گاه که به جای تبیین درست و دقیق از ابعاد شخصیتش فقط آن قدر از عکس هایش می گوییم تا مخاطبانش زده شوند و برعکس عمل کنند آن قدر از او بی اندازه نه به جا و با بی سلیقگی می گوییم که تاثیرش کم اثر و حتی بی اثر شود یا آن قدر در برابر وارونه گویی ها و تحریف و تهمت های معاندین سکوت می کنیم تا غبار ابهام بر حقیقت بنشیند.
آری؛ بدون شک یکی از مصادیق بزرگ و موثر در جهاد تبیین در روزگار ما حاج قاسم است .
مردی که برای تثبیت ارزش های انسانی علیه خشن ترین و پلیدترین اندیشه های غیرانسانی تا اضمحلال ظاهری شان جنگید، مردی که به عنوان امتی ترین چهره دنیای اسلام مرز نمی شناخت ،سنی و شیعه نمی شناخت، مردی که عزت عربی را به جهان عرب با مقاومت 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه برگرداند.
مردی که به عنوان ملتی ترین چهره های ایران زمین مصداق بارز جذب حداکثری و دفع حداقلی بود ،مردی که خونش توانست عطر وحدت حداکثری را در جای جای ایران عزیز بپراکند. اینک در دومین سالگرد عروجش بیش از هر زمان دیگری آرمان هایش سبک و منش زندگی و سیاست ورزی اش نیازمند تبیین واقعی است، جهادی که نباید در کوچه پس کوچه های افراط و تفریط گم و ابتر شود. تبیینی که ماحصلش زنده ماندن و تزریق آرمان ها ومنش حاج قاسم نه تنها در ایران و نه تنها در جهان اسلام بلکه برای تمامی آزادگان باشد تا این «ملی ترین» و «امتی ترین» شخصیت همچنان بر این تارک بماند.
دیپلماسی اقتصادی در خدمت توسعه کشور و منطقه/ دکتر مهدی صفری
آیتالله رئیسی، رئیسجمهور محترم، تعامل حسنه و همکاری گسترده با همسایگان را بهعنوان نقطه مرکزی دیپلماسی اقتصادی دولت سیزدهم تعیین کردهاند. چنین رویکردی در روند انتخاباتی مطرح و با استقبال عمومی مواجه شده است. ایشان بلافاصله پس از استقرار در نهاد ریاست جمهوری، ضمن صدور فرامینی، وزارت امور خارجه را بهعنوان متولی اصلی این امر و سایر فعالان حوزه اقتصاد خارجی را به برنامهریزی و اجرای این روند کنشگرایی منطقه محور ملزم ساختند.
دکتر امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه نیز در مجلس شورای اسلامی، صراحتاً از سهم 40 درصدی دیپلماسی اقتصادی در برنامههای وزارت امور خارجه یاد کردند. ایشان بارها تصریح و تأکید داشتند که زندگی مردم را به برجام گره نخواهند زد و جمهوری اسلامی ایران از ظرفیتهای بیپایان خدادادی خود برای رونق همه جانبه کشور و منطقه بهرهبرداری خواهد کرد.
بدین شکل تغییر فاز دیپلماسی اقتصادی کشور به سمت کنشگرایی هوشمند، متوازن، هدفمند و طبیعتاً تلاش مستمر برای تحقق اهداف و منافع ملی مشروع کشورمان با تمرکز بر تعامل حداکثری با همسایگان، عملاً آغاز شده است.
همکاریهای اقتصادی با همسایگان در پیشانی وظایف معاونت دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه قرار گرفت و عملگرایی برای تحقق شعار انقلابی سال 1400 رهبر معظم انقلاب اسلامی یعنی تولید، پشتیبانیها و مانع زداییها، وارد فاز عملیاتی شد.
مراتب آمادگی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک کشور پیشرفته در ابعاد مختلف اقتصادی، برای رونق دیپلماسی و همکاریهای اقتصادی با همسایگان در قالب سفرهای متقابل مقامات ارشد و خصوصاً همایش اخیر رؤسای نمایندگیهای کشورمان به دول منطقهای منعکس شد. عنوان شد که وزارت امور خارجه و جمهوری اسلامی ایران از تمامی اشکال همکاریهای تجاری با کشورهای منطقه استقبال کرده و تنوع بخشی در امر صادرات و واردات با مساعدت دستگاههای مختلف کشورمان آغاز شده است.
علاقهمندی کشورمان به تبادل دانش و فناوری، تولید مشترک، همکاریهای حوزه درمان، فنی و مهندسی، خدمات، کشاورزی و غیره و همچنین تلاش برای رفع موانع و مشکلات تجارت خارجی برای همسایگان تشریح و تبیین شد.
کمبود آب و خشکسالی، مردم منطقه را با سختی مواجه کرده و لذا کشورمان برای همکاریهای حوزه آب، آبرسانی و سوآپ آب آمادگی دارد.
موقعیت سوق الجیشی ایران برای خدمت به رونق منطقه از طریق توسعه و تقویت ترانزیت و کریدورهای مختلف و خطوط انرژی به همسایگان منعکس شده و آمادگی لازم فراهم است. در همین راستا تنوع مبادی ورودی و خروجی کالا، مسافر و انرژی و تنوع بخشی به صادرات و واردات هدفمند در دستور کار وزارت خارجه قرار دارد.
جذب سرمایه برای پروژههای جذاب کشورمان، سرمایهگذاری در طرحهای مختلف کشور، سرمایهگذاری مشترک با کشورهای همسایه با هدف رونق تولید و افزایش حجم تولیدات مشترک، جایگاه برجستهای در اهداف و برنامههای اجرایی جمهوری اسلامی ایران دارد.
برای تحقق حداکثری اهداف دیپلماسی اقتصادی کشورمان، امضای توافقنامهها و پیمانهای میان مدت و بلند مدت با همسایگان با جدیت پیگیری میشود و بزودی اخبار خوشایندی در این باب اطلاعرسانی خواهد شد. ما مصمم به امضای قراردادهای تجارت ترجیحی، آزاد و تکمیل آنها با سایر دول، از طریق ورود اساسی نمایندگیهای کشورمان و همچنین نهادهای متولی امر در کشور هستیم.
رفع موانع صادرات کالا و خدمات، جذب سرمایه و حل و فصل مشکلات استاندارد کالاهای صادراتی، توسعه کشت فراسرزمینی و امنیت غذایی و دارویی کشورمان از طریق همکاریهای اقتصادی با همسایگان و کشورهای پیرامونی با جدیت در ستاد هماهنگی روابط اقتصادی خارجی و با حضور فعال دستگاهها و نهادهای اقتصادی کشورمان بررسی، تصمیمگیری و اجرایی میشود.
معاونت دیپلماسی اقتصادی، مصمم است تا در تعامل روز افزون با حوزههای اقتصادی کشورمان در بخشهای دولتی و خصوصی، تسهیلگر روند تجارت خارجی کشورمان باشد. در همین راستا، تمامی فعالان حوزه اقتصاد خارجی را به مساعدت برای رفع موانع و مشکلات کار با همسایگان دعوت میکنیم.
تحقق رونق اقتصادی در کشور و منطقه، یک برنامه عملیاتی عملگرایانه و هوشمند محسوب میشود و لذا بر آمادگی کشورمان جهت تعامل حداکثری اقتصادی با کشورهای همسایه در بخشهای مختلف نفت، گاز و پتروشیمی، برق، آب و آبرسانی، کشاورزی، خدمات فنی - مهندسی، حمل و نقل، توسعه همکاریهای مناطق ویژه و آزاد با همسایگان، مالی – بانکی، دارو و تجهیزات پزشکی، گردشگری و رونق همکاریها تأکید میکنیم.
خوشبختانه سیاست تعامل حداکثری با همسایگان در ابعاد تجاری و اقتصادی، در مدت محدود اخیر، نتایج ملموسی به همراه داشته است که در گزارشهای ریاست محترم جمهوری و وزیر محترم خارجه، شرح مختصری از آن اطلاعرسانی شد.
تردیدی وجود ندارد که سیاستهای اعتماد ساز دولت در داخل کشور و منطقه، در کنار دیپلماسی اقتصادی فعال، ابتکارات، ایدهها و طرحهای در دست اقدام، منافع زایدالوصفی برای مردم کشورمان و منطقه خواهد داشت.
فرصت مغتنمی برای توفیق در مسیر تعامل سازنده با همسایگان فراهم شده و امید است کماکان شاهد استقبال حداکثری همسایگان از این روند باشیم. امید میرود که که تداوم دوستیها و همکاریهای ملل و دول منطقه، باعث شکوفایی و رونق روزافزون منطقه شود.