صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۵  ، 
کد خبر : ۳۳۶۷۷۱

یادداشت روزنامه‌های ۱۵ فروردین

 کیهان**

ایران در جام جهانی شگفتی‌ساز می‌شود؟/  محمد ایمانی

1-فوتبال، به خودی خود، ورزش هیجان انگیزی است، چه رسد به اینکه در قالب مسابقه برگزار شود و این مسابقه، در سطح تیم‌های ملی و جام جهانی باشد. بیست و دومین دوره رقابت‌های جام جهانی فوتبال، از 30 آبان تا 27 آذر ماه امسال در قطر برگزار می‌شود. تیم ملی ایران که برای ششمین بار در رقابت‌های جام جهانی حاضر‌، در قرعه‌ای جالب، با انگلیس و آمریکا و برنده پلی آف اروپا (ولز/ اسکاتلند-اوکراین) هم گروه شده است. هم گروه شدن با دو کشوری که تاریخی انباشته از خیانت و جنایت در حق ملت ایران دارند، بر هیجان این رقابت‌ها افزوده است. بازار تحلیل و پیش‌بینی و کُری‌خوانی هم داغ است.
2- از عده‌ای بی‌وطن که بگذریم، قاطبه ملت ایران مشتاقند تیم ملی در جام جهانی قطر چنان بدرخشد که «ساوت ‌گیت» و «گرگ برهالتر»، سر مربیان تیم‌های انگلیس و آمریکا، به احترام تیم ملی ایران کلاه از سر بردارند. چرا که نه؟! این رویا پردازی نیست، اگر چه که رویاپردازی، به خودی خود هم -به عنوان مقدمه پیروزی و پیشرفت- ارزشمند است. نمایندگان ملت ما بارها در حوزه‌های مختلف، با موفقیت خود کاری کردند که مقامات عنود آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی در برابر نام ایران سر فرود آورند و کلاه از سر بردارند. ورزش و فوتبال ما هم، به شرط پایبندی به لوازم موفقیت (غیرتمندی، احساس تعهد، باورمندی، برنامه‌ریزی، اهتمام و سخت کوشی، نظم پذیری و رعایت همه موازین) می‌تواند همان موفقیت‌های غیر قابل باور در حوزه‌های دیگر را در بستر زمان تکرار کند.
3- جا دارد اهل فن بررسی کنند که چرا تیم فوتبال ما، مانند برخی حوزه‌های قدرت و فناوری (و حتی ورزشی ما)، جزو ده کشور اول دنیا نشده و حرکتی پر نوسان داشته است؟ یک عامل عمده در بسیاری از موفقیت‌های احترام برانگیز ملی، سلامت و همت و سختکوشی و از خودگذشتگی متولیان آن بوده است. آنها که ما را به قله‌ها در دنیا رساندند، نوعا کسانی بودند که همت بلند داشتند، از خودگذشتگی کردند و حتی حلال‌ها را هم بر خود حرام گرفتند. برخلاف مستاثرانی که در برخی حوزه‌های مدیریتی، حرام‌ها را هم برای خود حلال کردند، و همه همّ و غمّ‌شان، کامروایی و کامجویی‌های شخصی شد. ورزش و فوتبال هم از این قاعده کلی مستثنا نیست.
4- شاید کسانی بگویند دل شما هم خوش است! تیم ملی ایران کجا و بازی تهاجمی و چیره شدن بر سرآمدان فوتبال دنیا کجا؟ اما ملت ما وسط همه تحقیر و تمسخر‌های هدفمند قدرت‌ها، بارها مصاف‌های جهانی به مراتب بزرگ‌تری را با موفقیت پشت سر گذاشته است. ملتی که توسط زمامدارانش در دوره پهلوی تمسخر می‌شد و می‌شنید؛ «شما عرضه ساختن لولهنگ (آفتابه گِلی) را هم ندارید، چه رسد به ملی کردن صنعت نفت»، به برکت انقلاب اسلامی، جزو سرآمدان و ده- پانزده کشور اول دنیا در حوزه فناوری هسته‌‌ای، موشکی، نانو، زیستی و سلول‌‌های بنیادین، هوافضا، دارو‌های نوترکیب و پزشکی است. نرخ رشد علمی ایران در برخی سال‌های اخیر، ۱۱ برابر میانگین نرخ رشد جهانی بوده است. ایران، پنجمین کشور پیشرو در حوزه فناوری نانو، چهاردهمین در علوم و فیزیک هسته‌‌ای، سیزدهمین در دنیا و دومین در منطقه از نظر تولیدات زیست ‌فناوری، جزو 14 کشور دارای توانایی غنی‌‎‌سازی اورانیوم و 13 کشور دارنده چرخه کامل سوخت هسته‌‌ای است. ایران در جمع 11 کشور دارای فناوری ساخت و پرتاب ماهواره قرار دارد.
5- اما این فهرست، همه موفقیت‌های خیره‌کننده نمایندگان ملت ایران نیست. در جهان تک قطبی شده پس از فروپاشی بلوک شرق، که جبهه «صهیونیسم مسیحی» با تجاوز و جنایت و اشغالگری، روی مغول‌ها را سفید کرده بود و سودای جهانگشایی تمام عیار داشت، این ایران هوشمند و قدرتمند و متحدان او بودند که با موفقیت در برابر یاغیگری «آمریکا و انگلیس و اسرائیل» ایستادند. مصاف پیروز با رژیم متجاوز صدام که بیش از چهل دولت پشت او بودند، یک جنگ جهانی نابرابر بود. پس از آن هم جبهه مقاومت به رهبری ایران توانست «جنگ جهانی سوم و چهارم» ادعایی تئوریسین‌های صهیونیسم مسیحی را مغلوبه کند. این مقاومت شجاعانه و تهاجم متقابل، در حالی بود که اردوگاه غرب در تاخت و تاز بی‌حد و مرز خود، به مرزهای شرق روسیه و مرزهای جنوبی چین رسیده بود و خاورمیانه به عنوان کانون انرژی دنیا هم در آستانه سقوط کامل بود. جمهوری اسلامی ایران در این مصاف سخت، اسیر قدرت‌نمایی و هراس افکنی حریف نشد. نه تنها مقاومت کرد و محاصره را شکست، بلکه دیگران را هم درباره «ضرورت و جرئت و امکان مقاومت پیروز» مجاب کرد. اکنون سیاستمداران در آمریکا و غرب به جای نامگذاری قرن 21 میلادی به عنوان «قرن جدید آمریکایی»، از «انتقال قدرت به شرق» و به واقعیت پیوستن «قرن جدید آسیایی» سخن می‌گویند.
6- می‌توان به شرط رعایت آداب و موازین، کاری کرد که سرمربی تیم‌های فوتبال انگلیس و آمریکا، به احترام تیم ملی ایران کلاه از سر بردارند. این کار، سخت‌تر از واداشتن دشمن‌ترین دشمنان به کرنش در برابر عظمت ملت ایران در دیگر میدان‌ها نیست؛ بخوانید:
-هرتسل‌هالوی، فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل، آبان 94 در جمع مدیران زیر مجموعه خود: «از ابتدای انقلاب 1979 ایران، ما 3 برابر رشد علمی داشته‌ایم، اما رشد ایران 20 برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک می‌‌‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله 30 سال پیش، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهن‌‌هاست و تبلیغات طرف مقابل می‌‌‌تواند روحیه اسرائیلی‌‌ها را درهم بشکند».
- یوزی رابین، مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل، تیر ماه 1394 در جمع فعالان نیروی هوایی آمریکا: «ایرانی‌‌ها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح 110 را ساختند و به ‌عنوان یک مهندس می‌‌گویم به‌ خوبی کار کرده‌‌‌اند. با افزایش دقت این موشک و سر جنگی 500 کیلویی، هر کدام آنها حالا می‌‌توانند یک بلوک شهری را نابود کنند. باور کردنی نیست؛ موشک‌‌‌های بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. آنها می‌‌‌توانند با موشک‌‌های 2000 کیلومتری نقطه ‌زن، اسرائیل را فلج کنند. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمی‌‌دارم. این دستاورد‌ها در شرایط تحریم به دست آمده است».
- ایهود اولمرت، نخست ‌وزیر دوره جنگ 33 روزه، با اشاره به حمله سایبری بی‌سابقه به مراکز دولتی رژیم صهیونیستی: «ایران، کشور بسیار قدرتمندی است و دقیقا به همین دلیل، وقتی می‌‌گویند می‌‌خواهیم اسرائیل را نابود کنیم، بسیار نگران می‌‌شویم. آنها توانمند هستند و دانشمندان خوبی دارند. آنها کشور جهان سومی نیستند. من در زمان اوباما یکی از طرفداران توافق هسته‌‌ای (برجام) بودم چرا که تصور می‌‌کردم می‌‌تواند مانع ایران شود. اما اشتباه بزرگ را ترامپ با خروج از توافق مرتکب شد».
-شبکه صهیونیستی آی 24: «ایرانی‌‌ها سال‌‌هاست به لایه‌‌های مختلف اطلاعاتی اسرائیل نفوذ کرده‌‌اند. قدرت سایبری پیشرفته ایران، با قدرت سایبری آمریکا مقایسه می‌شود».
-جیم ریش، سناتور آمریکایی: «ایرانی‌ها حتی به ما اجازه ورود به اتاق مذاکرات (وین) را نمی‌‌دهند. آنها با هم مذاکره می‌کنند و افراد ما بیرون سالن، در میز بچه‌‌ها حضور دارند و از سوراخ کلید به آنچه می‌‌گذرد، نگاه می‌‌کنند».
- ژنرال مک ‌کنزی، فرمانده سنتکام، در نشست کمیته نیروهای مسلح در مجلس سنا: «ایران ۳۰۰۰ موشک بالستیک متنوع دارد و بسیاری از آنها قادرند به تل‌آویو در عمق اسرائیل برسند. در مورد رشد و کارایی قابل توجه برنامه موشکی آنها بسیار نگرانم. این نیروی موشکی، تهدید بزرگی است. ایران در ۵ تا ۷ سال گذشته، سرمایه‌گذاری زیادی در برنامه موشکی بالستیک انجام داده. همچنین ناوگان پهپادی ایران، از نظر سرعت، برد، دقت، مقاومت در برابر جنگ الکترونیک، و وزن کلاهک جنگی، دست کمی از موشک‌های کروز ندارد».
- روزنامه «اسرائیل هیوم»: حمله به پایگاه نیروهای آمریکایی در التنف (مرز عراق و سوریه)، ضرب شست و پیام هشداری به آمریکا و اسرائیل بود. در شرایط عادی، حمله نیروهای نیابتی ایران به یک پایگاه آمریکایی، می‌‌‌تواند تنش قابل توجهی را برانگیزد، اما دولت آمریکا، اکنون نه انرژی و نه اراده‌‌‌ای برای مقابله با ایران ندارد. این حمله به توانایی‌‌‌هایی‌ اشاره می‌کند که ایران و متحدانش دارند. ایران سعی می‌‌‌کند آمریکا را خسته کند و هنگامی ‌که خسته شد، نهایتا مجبور است عراق را هم مثل افغانستان ‌ترک کند».
-اندیشکده کوئینسی: «افراط در تحریم، آمریکا را ضعیف، و ایران را قوی کرد. تحریم‌ نادرست، نتوانست مانع از گسترش برنامه هسته‌‌ای شود، بلکه موجب تهاجمی‌‌‌تر شدن رفتار ایران در حملات نیابتی به نیرو‌های آمریکا و برخی نفتکش‌‌ها و تأسیسات نفتی شد. تحریم‌‌ها مانع از فعالیت شبکه نیابتی ایران نشد... انتظار کاخ سفید برعکس از آب درآمده و ایران در حال تنوع بخشیدن به اقتصاد خود و خروج از وابستگی به درآمد نفت است».
7- دولت انگلیس که جزو سابقه‌دارترین‌ها در زمینه شرارت علیه ملت ایران است، در ماجرای برجام هم از همان ابتدا دست از خباثت بر نداشت و حال آنکه دولت وقت ایران، بیشترین نرمش و انفعال را در قبال زورگویی‌های غرب داشت.انگلیس، حتی پس از برجام هم حاضر به کاهش شیطنت نشد و از جمله، تحریم‌ها را چنان ادامه داد که آقای ظریف به گلایه گفت: «بیست ماه پس از انعقاد برجام، نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم». این کارشکنی در حالی بود که جان ساورز رئیس‌وقت سرویس جاسوسی انگلیس (عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای با ایران در سال 1382)، درباره اهمیت برجام گفته بود: «این توافق ظرف 15 سال، ایران را به کشوری نُرمال تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از مبانی انقلابی به کشوری نُرمال‌‌‌‌تر قرار دارد. اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. ما نیاز داریم صبر استراتژیک داشته باشیم تا به آن فرصت دهیم توسعه یابد». آن رفتار متکبرانه انگلیسی‌ها را با روند چند سال اخیر مقایسه کنید که با وجود توقیف نفتکش انگلیسی (به تلافی راهزنی دریایی در تنگه جبل الطارق) و توقف تعهدات برجامی از سوی ایران، مجبور شدند بدهی ۵۲۲ میلیون دلاری خود به ایران را پس از چهار دهه گردن‌کشی صاف کنند. انگلیس و آمریکا درست در مقاطعی که ایران در تراز اقتدار خود ظاهر شد، پا پس کشیدند و شکست را به جان خریدند.
8- روحیه خود باختگی، بدترین مصیبت برای یک ملت و عامل فلج شدن در برابر دشمنی‌هاست. چیرگی بر هراس‌افکنی دشمن، شرط پیروزی است. در واقع موضوع خطرناک، تحلیل‌های فلج‌کننده است، نه تحریم‌های فلج‌کننده. همین تحلیل‌های تحریف‌آمیز بود که موجب شد دولت سابق به مدت هشت سال، گرفتار قفس تنگ مذاکرات و عبرت‌ها و خسارت‌های برجام شود. طی چند ماه گذشته، اتفاق مهمی رخ داده که نباید مغفول بماند و عادی انگاری شود. صادرات نفتی و غیر نفتی کشور بدون برجام و وFATF، تقریبا با سال 96 (اوج اجرای برجام) برابر شده و حال آنکه به عنوان واقعیتی خدشه ناپذیر ادعا می‌شد اگر برجام وFATF نبود، صادرات نفت ایران به صفر می‌رسید! مفهوم این اتفاق راهبردی، کّند شدن حربه تحریم‌های فلج‌کننده و فشار حداکثری است. این طلیعه مبارکی است. باید در سال نو که طلیعه قرن جدید هم هست، در تراز جایگاه اقتدار ایران و برای ارتقای آن برنامه‌ریزی کرد و از کم همتی و کوته فکری یا اسیر شدن در عملیات روانی حریفان اجتناب کرد.

 

***************

روزنامه جوان**

 تولید فکر و فرهنگ حلقه مفقوده تولید دانش بنیان/ حسین عبداللهی فر

«تولید کالا» بدون تردید یکی از عوامل اصلی رونق اقتصادی هر کشوری است و اگر چرخه تولید بر پایه دانش و فناوری صورت گیرد، هم نیاز‌های جامعه را برآورده و هم تولید سود و ثروت می‌کند. اما سخن اینجاست که نه نیاز‌های یک جامعه صرفاً کالا‌های مادی است و نه فقط این نوع کالا‌ها هستندکه تولید سرمایه می‌کنند، به‌ویژه آنکه ریشه بسیاری از مشکلات کنونی کشور در فقر نظریه‌پردازی، ضعف در تولید فکر و اندیشه و عدم تأمین محصولات معنوی و فرهنگی است.
محصولاتی که هم در جهت دهی به تولید کالا موثرند و هم در کیفیت و تعیین میزان آن نقش آفرینی می‌کنند. اما مهم‌ترین نقش فکر و فرهنگ در تولید کالا را می‌توان در شیوه مصرف آن، به‌ویژه ساخت نیاز‌های جامعه مشاهده کرد. چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در تعیین شعار سال با عنوان «تولید، دانش بنیان و اشتغال آفرین» به موضوع مصرف بی رویه در انرژی و وابستگی به واردات بی رویه محصولات کشاورزی اشاره فرمودند.
از این رو، با جرئت می‌توان ادعا کرد که علل و عوامل بسیاری از مشکلات کشور در زمینه‌های مختلف از جمله مسائل اقتصادی که موضوعیت بیشتری دارد، ریشه در فقر راهبردی تولید اندیشه و نظریه و ضعف در استفاده از محصولات فکری و فرهنگی دارد. مستند این مدعا، تغییرات رویکردی مکرر کشور در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که با جابه‌جایی دولت‌ها صورت می‌پذیرد. تغییراتی که عرصه مدیریتی کشور را به آزمایشگاه ایده‌های دولتمردان در دوره‌های هشت ساله تحت عناوینی، چون توسعه اقتصادی و سازندگی، توسعه سیاسی و اصلاح طلبی، مهرورزی و خدمت صادقانه و اعتدال و تعامل گرایی تبدیل کرده است.
البته این سخن به معنای نادیده انگاشتن نتایج مثبت برخی از این رویکرد‌ها نیست، اما ناگفته پیداست که مسائل انباشته شده زیادی وجود دارند که موجبات نارضایتی عمومی را فراهم ساخته‌اند. این درحالی است که سطح رفاه اجتماعی در هر یک از ادوار گذشته به شکل ملموسی افزایش یافته و امکانات جامعه از جهات گوناگون قابل مقایسه با گذشته نیست، اما احساس رفاه به دلیل ضعف در افزایش سطح فرهنگ عامه شکل نگرفته است. به عبارت دیگر هیچ یک از افراد جامعه نمی‌دانند که چه شاخصه‌هایی دارای رفاه بوده یا فاقد آن می‌باشند، چراکه ملاک اصلی در شرایط کنونی مقایسه با سایر طبقات اجتماعی است. در حالی که اینگونه قیاس هیچ مبنای عقلانی نداشته و صرفاً بر اساس برداشت‌های ذهنی صورت می‌گیرد؛ بنابراین می‌توان گفت یکی از راه‌های افزایش سطح رفاه جامعه ارتقای سطح آگاهی عمومی است که برای رسیدن به آن لازم است نظام آموزشی کشور از ابتدایی تا سطوح عالی در اولویت قرار گیرد، اما عملکرد دولت‌های گذشته بیانگر تجویز‌های غلطی بوده که بسیاری از مردم را در دسترسی به آموزش رایگان محروم ساخته و نوعی طبقه بندی ناخواسته را به جامعه تحمیل کرده است.
این در حالی است که تجربه حکمرانی در کشور‌های بسیاری نشان می‌دهد هر تصمیم سیاستمداران از پشتیبانی نظریه‌های علمی و تئوریک مدیران و اندیشمندان صاحب نظری صورت می‌گیرد که در اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکر ساعت‌ها وقت صرف کرده و حداقل ابعاد و پیامد‌های آن را مورد بررسی قرار داده‌اند.
از این رو، تولید فکر و فرهنگ یکی از نیاز‌های اولیه کشورمان در شرایط کنونی می‌باشد که امید است با استفاده از ظرفیت اندیشکده ها، محافل علمی و مراکز هم اندیشی به شکلی دانش بنیان استحصال و در اختیار مدیران و مسئولان کشور قرار گیرد. این فرصت شاید به دلیل نوپایی نظام اسلامی تاکنون ایجاد نشده، اما امروزه هم مدیران با تجربه زیادی در شرایط نظردهی قرار داشته و هم استادان پیشکسوت بسیاری آمادگی دارند که تولید اندیشه و نظریه را در کشورمان به شکلی دانش بنیان و کاربردی نهادینه سازند. البته استفاده از کالا‌های فکری و فرهنگی نیاز به آموزش لازم، قوانین خوب و استقبال دولتمردان دارد.

**************

روزنامه خراسان**

پرتاب توپ سریع عمران خان در کریکت سیاسی پاکستان/ سهیل جمشیدپور
 
اخبار فعل و انفعالات سیاسی اخیر میان احزاب مخالف با باقی ماندن عمران خان در سمت نخست وزیری در مجلس ملی پاکستان و پیشنهاد انحلال مجلس توسط عمران خان و موافقت رئیس‌جمهور پاکستان و همراهی رئیس و نایب رئیس مجلس پاکستان با این امر، منجر به جلب توجه نخبگان به وقایع پاکستان شد چرا که پیش از این رویداد، رسانه‌ها اعلام کردند که سفیر پاکستان در یک کشور قدرتمند خارجی(احتمالا آمریکا) از مقامات آمریکایی نامه‌ای دریافت کرده که در آن توصیه شده است عمران خان به تصمیم آتی پارلمان مبنی بر رای عدم اعتماد به خویش گردن نهد و جایگاه نخست وزیری را ترک کند، هر چند  این روایت با تکذیب مقامات آمریکایی مواجه شده است اما عمران خان  به صورت رسمی به صحت این موضوع اشاره داشته و از طرفدارانش خواسته بود که به خیابان‌ها بیایند و مانع تحقق این اقدام آمریکایی شوند. هر چند که آینده تحولات پاکستان چندان روشن نیست و مخالفان نخست وزیر از جمله حزب مردم پاکستان از شکایت به دیوان عالی پاکستان خبر داده‌اند اما پرتاب سریع توپ توسط عمران خان در زمین سیاسی کریکت پاکستان از جمله افشاگری تلویزیونی، توئیت‌هایی درباره مصاف حق و باطل و عدم بردگی سیاسی برای کشورهای قدرتمند و انحلال مجلس پاکستان نشان داد که عمران خان تصمیم ندارد به سادگی از قدرت کنار برود و طی ۹۰ روز آینده تحولات سیاسی پاکستان برای انتخابات مجدد یکی از متغیرهای تعیین کننده برای خوانش‌های سیاسی روشمند آینده خواهد بود.
پس از این مقدمه کوتاه، بررسی سه کلیت جدا گانه برای درک بهتر تحولات پاکستان ضروری به نظر می‌رسد.
الف. سیاست داخلی در پاکستان: پاکستان یک کشور چند قومی و چند فرهنگی است، پاکستان در سال ۱۹۴۷ توانست استقلال خود را تضمین کند اما در سال ۱۹۷۱ نیمه شرقی خود را طی جنگ داخلی از دست داد و کشور بنگلادش اعلام موجودیت کرد، رد پای استعمار بریتانیا در پاکستان، تجربه‌ جنگ داخلی، تنش‌های مزمن ژئوپلیتیکی با هند در کشمیر و افغانستان، وجود گروه‌های مختلف ایدئولوژیک و قومی با گرایش‌های رادیکال، وجود مذاهب مختلف و مرام‌های مختلف سیاسی، نفوذ ژنرال‌های ارتش و سازمان اطلاعات ارتش(آی.اس.آی) در شکل دهی به روندهای سیاست داخلی و خارجی و متغیرهای زیاد دیگری، از پاکستان کشوری متکثر و در حال توسعه ساخته است که از یک سو به قرار گرفتن در امتداد زنجیره ارزش جهانی و توسعه همه جانبه خود فکر می‌کند و از سویی دچار تعارضات سیاسی میان بازیگران مختلف قدرت در محیط داخلی است که مشرب‌های چپ، لیبرال تا بازیگران پوپولیست، میانه رو، اسلام گرا، تندرو و رادیکال با گرایش مسلحانه را در بر می‌گیرد. ظهور عمران خان که دانش آموخته اقتصاد در بریتانیا بوده و از تبار پشتون اما متمایل به صوفیه بوده است و نیز الهام گیری او از افکار اقبال لاهوری و درخشش گذشته او در زمینه ورزش کریکت که در واقع میراثی از خاندان مادری اوست و نیز زندگی خانوادگی سیال او، شخصیتی کاریزماتیک، ملی گرا و جنجالی به عمران خان بخشیده است و حتی رفتارهای حساب شده او در دیدارهای خارجی اش فیگور سیاسی او را از رقبایش متمایز می‌کند. عمران خان به نوعی یک فصل مشترک بینافرهنگی از قومیت‌های پاکستان و تیپی از نیروهای سیاسی معتدل است که در سال ۲۰۱۸ با شعار مبارزه با فساد و پیشرفت به جایگاه نخست وزیری پاکستان پا گذاشت و اکنون با گذشت نزدیک به چهار سال از دوره پنج ساله نخست وزیری با یکی از مهم‌ترین چالش‌های سیاسی خود بعد از به دست گیری قدرت به صورت ائتلافی و شکننده با سایز احزاب مواجه شده است. 
همچنین پاکستان از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ در وضعیت اقتصادی مثبتی قرار نداشته و همواره سعی در جذب کمک‌های خارجی از کشورهای مختلف داشته که به دلیل نارضایتی آمریکا و همپیمانانش از سیاست خارجی پاکستان گاهی این کمک‌ها قطع شده است اما پاکستان در سال جاری نرخ رشد ۴ درصدی در تولید ناخالص ملی خود را تجربه کرد و نشان داد در حوزه‌های مختلف کشاورزی، بازرگانی، صنعتی و خدماتی زمینه‌ رشد را داراست بنابراین بحران سیاسی پاکستان در فضا و زمینه  داخلی علاوه بر تاثیر گرفتن از مناقشات نیروهای متکثر سیاسی داخلی فعال، ریشه در رکود اقتصادی سه سال گذشته پاکستان در اثر کرونا و قطع برخی کمک‌های خارجی نیز دارد و به نظر می‌رسد با امنیتی سازی گفتمان سیاسی حاکم بر کشور، عمران خان سعی خواهد کرد تا زمینه‌ ایجاد ثبات و ماندگاری خود را در قدرت فراهم کند تا سیاست‌های جدید خود در قالب توازن بخشی به مطالبات داخلی را دنبال و زمینه رشد اقتصادی را فراهم کند که البته می‌بایست منتظر موفقیت یا ناکامی این تاکتیک در ماندگاری عمران خان ماند.
ب: سیاست منطقه‌ای پاکستان: پاکستان نقش ویژه‌ای در نقش آفرینی‌های منطقه‌ای دارد و مهم‌ترین نقش آفرینی‌های پاکستان می‌تواند در قالب ایفای نقش دروازه‌ غربی چین در آسیای جنوبی از طریق بندر گوادر به سوی آب‌های آزاد باشد، همچنین پاکستان می‌تواند بازیگری اثر گذار بر ترتیبات آسیای میانه تلقی شود. عضویت در سازمان شانگهای، عضویت در سازمان اتحادیه همکاری‌های منطقه‌ای جنوب آسیا(سارک)، عضویت در اتحادیه کشورهای مشترک المنافع یا همسود که نشان از اهمیت اسلام آباد برای بریتانیاست و  همچنین عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی به پاکستان کاراکتری میانجیگر و تسهیل کننده‌ ارتباطات سیاسی  به ویژه میان ایران و عربستان داده است. نفوذ و تاثیر گذاری بر افغانستان و استفاده از آن به  مثابه‌ نوعی عمق استراتژیک برای کنترل هند از نمونه‌های  نقش آفرینی منطقه‌ای این  کشوراست  که  با توجه به ظرفیت‌های اقتصادی و جمعیت رو به رشد و الزامات سیاست خارجی پاکستان که طراحی جدیدی را تجربه می‌کند و در دوره‌ شکل گیری است، نقش پاکستان در منطقه اهمیت رو به تزایدی دارد.
ج. سیاست جهانی پاکستان: پاکستان اکنون خود را به بازیگری قابل اعتنا در سیاست‌های جهانی تبدیل کرده است، از سویی پاکستان در گذشته نیاز داشت تا به لحاظ سیاسی_امنیتی در صف بندی کشورهای غربی جایگاه خود را معین سازد و از سوی دیگر با توجه به عمق نیازهای اقتصادی فعلی، میل به توسعه دارد  و با ظهور قدرت چین، پاکستان علاقه مند است تا نوعی سیاست گردش به شرق را دنبال و نیاز بیشتری برای غرب نسبت به خود را مهندسی کند تا بتواند در اختلافات جاری با هند از آن بهره برداری کند. همچنین خط لوله‌ پاکستان استریم که قرار است انرژی روسیه را در قالب یک کنسرسیوم به پاکستان منتقل ‌کند نوعی دیگر از موازنه سازی‌های پاکستان در منطقه و دارای اهمیت ویژه برای ایالات متحده، بریتانیا و هند است. سفر عمران خان در کوران جنگ اوکراین و هشدار پی در پی مقامات آمریکایی به موضع گیری صریح علیه روسیه و موضع نسبتا بی طرفانه پاکستان، چالش پاکستان و آمریکا بر سر افغانستان، پایان دوران نسبتا کم تنش روابط پاکستان و ایالات متحده در دوره‌ ترامپ و ورود به دوره‌‌ای جدید همزمان با ورود بایدن به کاخ سفید است که آثار خود را بر سیاست داخلی پاکستان و حتی ارتش پاکستان که نگران قطع شدن کمک‌های آمریکاست، گذاشته است.
بررسی فشرده سه حوزه‌ فوق الذکر نشان می‌دهد که بازیگری جدید پاکستان موجب شده تا عمران خان و هوادارانش به فرصت‌های بازیگری جدید با شرق و گرفتن امتیاز از غرب توجه کنند و مخالفان عمران خان روی تهدیدات و ریسک‌های ناشی از اقدامات جدید دولت و مشکلات رو به تزاید داخلی و منطقه‌ای انگشت بگذارند. به نظر می‌رسد پاکستان در دوره‌ پوست‌اندازی سیاسی است و ایران می‌تواند در تنظیم رویکردهایش نسبت به پاکستان که همواره مثبت و سازنده بوده است پس از دوره آرامش سیاسی در این کشور گام‌های موثرتری را بردارد و هر دو کشور به تقویت علایق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بیشتر مبادرت ورزند، یقینا همکاری‌های سنتی منطقه‌ای میان ایران و پاکستان قابلیت ارتقا دارد و رویکردهای مثبت پاکستان می‌تواند ایران را به گسترش روابط ترغیب کند، در نهایت و در جمع بندی باید گفت: عبور موفقیت آمیز پاکستان از این مرحله حساس به تعمیق فرایند دولت_ملت سازی در آن کشور کمک می‌کند و متوازن شدن سیاست داخلی و سیاست خارجی پاکستان و مشخص شدن جهت گیری کلی آن در آینده برای تحلیل‌گران واجد ارزش و اهمیت خواهد بود.
 

 **************

 روزنامه ایران**

درباره نسبت «جهاد تبیین» و «تحریف»/ علی شعبانی

رهبر انقلاب در مردادماه سال 99 «تحریم» و «تحریــف» را به هم پیوند زده و فرمودند: «هدف از این تحریف دو چیز اســت، دو کار را می‌‌خواهند انجام بدهند: یکی، ضربه به روحیه  مردم اســت؛ یکی [هم] آدرس غلــط دادن برای رفع مشــکل تحریم اســت. این تحریــف در ایــن زمینه‌ها اســت و با ایــن دو هــدف دارد انجام می‌گیرد. پول زیادی هم دارند خرج می‌‌کنند برای اینکه این حقایق را تحریف کنند... [در] آن مسأله اول که تضعیف روحیه و امید مردم اســت... [می‌خواهند] به مردم ایران تفهیم کنند که بیچاره شــدید، دیگر مثال کارتان تمــام اســت و هیــچ کاری از عهده کســی برای شــما برنمی‌آید، اوضاع‌تان خراب اســت و غیره... در آن بخش دوم، [یعنی] آدرس غلط دادن... می‌‌گویند «اگر می‌‌خواهید تحریم برطرف بشود، در مقابل امریکا کوتاه بیایید؛ باید ایستادگی نکنید.»
و در ادامه در جمله‌ای کلیدی فرمودند: «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم هم شکست خواهد خورد.»
از مهم‌ترین روش‌های دشمنی در جنگ نرم آدرس غلط دادن به جامعه مخاطب است. چیزی که از آن می‌‌توان به عنوان یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌ها در شکست‌ها و ظفرها نه تنها در عصر کنونی که در تمام اعصار نام برد.
روزی که رهبر معظم انقلاب فرمودند که اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم شکست خواهد خورد؛ در حقیقت یک مشکل صددرصد اقتصادی را با یک موضوع کاملاً شناختی و عملیات روانی به هم پیوند زدند که فهم این ارتباط در ابتدا سخت می‌‌نمود ولی این بیان حکیمانه ایشان مبنی بر تأثیر تحریف در غلبه تحریم، واقعیتی است که با نگاهی عمیق‌تر می‌‌توان مصادیق فراوانی از آن را  که حاکی از نقش تحریف‌ها در غلبه بر مقدرات ملت‌ها و دولت‌هاست، مشاهده نمود.
اولین تحریف را شیطان رانده شده از درگاه الهی در مورد حضرت آدم انجام داد و با اینکه حضرت آدم از جانب پروردگار در مورد خوردن از آن درخت کذایی منع شده بود اما شیطان با تحریف واقعیت‌ها (در مورد خلود در بهشت با خوردن از میوه ممنوعه)، موجب شد تا سرنوشت او و ابنا بشر به طور کلی تغییر کند.
روزی که در صفین لشکر مولای متقیان تا پشت خیمه‌های معاویه پیش‌رفته بودند با خدعه جریان تحریف، قرآن ناطق را رها کردند و به قرآن‌های بر نیزه شده از سوی جماعت تحریف، علی را وادار به عقب‌نشینی کردند.
زمانی که تحریف در دوران حکومت کوتاه امیرالمؤمنین علیه‌السلام به اوج رسید، قبیله اهل نماز و دعا و سجاده و قرآن شب زنده‌دار با پیشانی‌های پینه بسته از سجده‌های طولانی در مقابل مجسمه عدل و تقوا و عبادت و بندگی ایستادند و جنگ نهروان را رقم زدند. تحریف چنان کرد که حتی اصحاب نزدیک پیامبر همچون طلحه و زبیر را مقابل علی (ع) قرار داد. جریان تحریف در طول تاریخ ادامه یافت و هر روز شاهد تلفات به جان و مال و دین و ایمان مردم بر اثر تحریف هستیم.
جریان تحریف در همین سال‌های اخیر و در همسایگی ما گروهی را پرورش می‌‌دهد که با نام اسلام و با شعار الله‌اکبر در یک روز غمبار در پایگاه هوایی اسپایکر عراق سر از بدن 1907 دانشجوی مسلمان و بی‌دفاع عراق که اکثراً حدود 20 سال سن داشتند، جدا می‌‌کنند و پیکر بسیاری از آنان را به رود دجله می‌‌ریزند.
جریان تحریف کاری می‌‌کند که چند کشور به ظاهر مسلمان ائتلافی تشکیل می‌‌دهند و هشت سال است که هرگونه ستم از بمباران منازل و مدارس و مجلس عروسی گرفته تا محاصره کامل غذایی و دارویی را در حق مردم مظلوم یمن روا می‌‌دارند و با این همه جنایت علیه بشریت هیچ صدایی از جهان متمدن امروز بلند نمی‌شود.
جریان تحریف القا می‌‌کند که توانمندی دفاعی و موشکی را باید کنار گذاشت و همه را در اقتصاد هزینه کرد و حالا بعد از چند سال معلوم می‌‌شود که اگر این توانمندی‌ها نبود براحتی امنیت و آسایش خود را باخته بودیم و خانه‌ای نداشتیم که در آن به آسودگی نانی بخوریم.
برای مبارزه با تحریف باید از تاریخ پند گرفت و نگذاریم جریان تحریف افکار عمومی را با القائات خود در اختیار بگیرد و جهاد تبیین به عنوان تکلیفی همگانی تلقی شود و در این جهاد چه جامعه نخبگانی و چه عموم مردم وارد عرصه شوند و با هجوم سیل‌آسا و مخرب تحریف که با ابزار‌های مختلف وارد عرصه شده‌اند، مقابله کنیم. حالا که دشمنان ما با ابزار رسانه و فضای مجازی و حتی اقدامات اقتصادی (تحریم)، نظامی و... سعی در القای مقاصد خود در اذهان جامعه دارند، باید با همه داشته‌هایمان مقابل آنها بایستیم و جهاد تبیین را عملیاتی کنیم و صد البته نخبگان وظیفه و رسالتی سنگین‌تر برعهده دارند.

**************

روزنامه شرق**

روسیه، یک قدرت خیالی / اردوان امیراصلانی

بیش از چند هفته از آغاز حملات مسکو به اوکراین می‌گذرد و این جمهوری شوروی سابق هنوز یک کشور مستقل است. ارتش روسیه که یکی از قدرتمندترین ارتش‌های اروپا محسوب می‌شود، با دست‌کم گرفتن مقاومت اوکراین شکست خورده است. اشتباه مضاعف کرملین اعتقاد به برتری نظامی و بازکردن حساب روی طرفداران روسیه در میان مردم اوکراین بوده است. منافع روسیه در اوکراین علاوه بر امنیت، مبنای عقیدتی و فرهنگی دارد. در واقع ماجرا از قرن نهم میلادی شروع شد. این ناحیه در آن زمان به عنوان «روس کی‌یف» شناخته می‌شد. فتوحات مغول در قرن سیزدهم منجر به تجزیه اسلاوهای شرقی به روسیه، بلاروس و اوکراین شد و این موضوع بیانگر وسواس پوتین برای کنترل این دو همسایه است. مدت 30 سال است که بلاروس تحت رهبری لوکاشنکو مطیع مسکو باقی مانده، اما وضعیت اوکراین که مجذوب ارزش‌ها و وعده‌های سرمایه‌داری غرب شده بسیار پیچیده‌تر است. با این حال، پوتین با هدف زدودن خاطره سقوط اتحاد جماهیر شوروی که به قول خودش بدترین فاجعه قرن بیستم است، برنامه خود را برای بازگرداندن رهبری روسیه به صفحه شطرنج جهانی و اروپا پنهان نکرده است. اوکراین از نظر تولیدات کشاورزی، صنایع دفاعی و زیرساخت‌های هسته‌ای موقعیت حساسی دارد و از لحاظ جغرافیایی دریای سیاه در جنوب این کشور واقع شده است. اوکراین از دیرباز یکی از پرجمعیت‌ترین جمهوری‌ها و از ارکان قدرت اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده است. بر اساس یک سرشماری در سال 2001 تخمین زده شد که هشت میلیون روس عمدتا ساکن نواحی شرقی و جنوبی اوکراین هستند و مسکو حتی به قیمت ادغام مجدد اوکراین در قلمرو خود محافظت از این مهاجران را وظیفه خود می‌داند. کرملین از آغاز دهه 2000 تمایل اوکراین به پیوستن به سازمان‌های سیاسی اروپایی و ناتو را به عنوان خیانت در نظر می‌گیرد. این تجزیه‌طلبی نتیجه دخالت غرب است نه تجلی خودمختاری مردم اوکراین. مسلما روس‌ها و اوکراینی‌ها از نظر فرهنگی به هم نزدیک هستند و حتی الکسی ناوالنی، مخالف سرسخت پوتین و منتقد سیاست خارجی او، علنا معتقد بود که هیچ چیز نمی‌تواند این دو ملت را متمایز کند. نقش اقتصادی اوکراین برای صادرات هیدروکربن‌های روسیه به اروپا و اهمیت استراتژیک آن با هدف دور نگه‌داشتن ناتو و آمریکا از مرزهای روسیه، تلاش مسکو برای حفظ اوکراین در حوزه نفوذ خود را توجیه می‌کند. از دسامبر 2021، روسیه با بسیج 175 هزار نیرو در مرزهای اوکراین برای تهاجمی که دو ماه بعد آغاز شد، مقدمه‌چینی کرد. بنا بر اظهارات کرملین، استراتژی اولیه «عملیات ویژه» جلوگیری از خسارات سنگین و تلفات غیرنظامیان به‌ویژه در میان مهاجران روس بود و حمله فوری به شهرها در دستور کار نبوده است؛ با این حال، تسلیم دولت و پایتخت به عنوان نماد قدرت و نیز هنگ ملی‌گرای افراطی آزوف از اهداف اصلی هستند. در کمال تعجب همگان، حمله رعدآسا که توسط ماشین تبلیغات روسیه مورد تمجید قرار گرفت، منجر به فتح برق‌آسای اوکراین نشد و ارتش روسیه با مقاومت غیرمنتظره و سازماندهی سریع نیروهای مسلح اوکراینی تحت حمایت غرب روبه‌رو شد. بنابراین، استراتژی اولیه به منظور هدف قراردادن نیروهای مسلح ملی‌گرای پنهان در میان غیرنظامیان، به محاصره شهرهای اصلی تغییر کرد. تشخیص واقعیت از داستان در این درگیری که با جنگ اطلاعاتی همراه شده دشوار است؛ با این حال، تأخیر در دستیابی به اهداف اولیه سبب تردید تحلیلگران غربی درباره قدرت واقعی ارتش روسیه شده است. با وجود اختصاص چهار درصد بودجه دفاعی سالانه در دهه گذشته و نمایش قدرت ارتش روسیه در صحنه‌ عملیات خارجی به‌‌ویژه در سوریه، فقدان آمادگی عملیاتی و سلاح‌های دقیق و همچنین ضعف جدی منابع مادی و انسانی در ارتش روسیه مشهود است. تعداد مزدوران خارجی از‌جمله گروه واگنر، داوطلبان چچنی و به‌زودی سوری‌ها و حتی بلاروس‌ها در این درگیری بیش از دو برابر نیروهای روس است. قدرت نظامی روسیه تحت تأثیر موقعیت ناحیه و نیروهای مقاومت قرار گرفت، از این‌رو روسیه به تهدید هسته‌ای، محاصره و بمباران عمدی غیرنظامیان روی آورد. پوتین شهرهایی مانند ماریوپول را که سد راه ارتش روسیه برای کنترل نقاط استراتژیک است، هدف قرار داده است. تهاجم روسیه می‌تواند به بن‌بست منجر شود و روسیه تحت فشار تحریم‌های بین‌المللی ابزاری برای پذیرش آن نخواهد داشت. علاوه بر این، کشمکش بین بلوک روسیه و بلوک غرب که یادآور جنگ سرد است، به جنگ میان دو ملیت در دروازه‌های اروپا تبدیل شده است. احتمال دارد عملیات ویژه منجر به سرنگونی دولت زلنسکی و به قدرت رسیدن یک فرد دست‌نشانده در اوکراین شود، اما روسیه برای کنترل کشوری که عمیقا بین شرق و غرب تقسیم شده و دارای مردمی زخم‌خورده و متنفر از اشغالگران است، مشکلات زیادی خواهد داشت. پوتین رهبری است که دنیای امروز را از روی نقشه‌های ژئوپلیتیک دیروز می‌بیند و جنگ با اوکراین می‌تواند تداعی‌گر جنگ شوروی سابق با افغانستان باشد.

 

**************************************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات