کیهان**
با همت مسئولین، همکاری خوب مردم، فداکاری کادر درمان و از همه مهمتر لطف خدای بزرگ، شمار فوتیهای کرونا در ایران به عدد بیسابقه 11 نفر کاهش پیدا کرده و شاید شمار کشورهایی که توانسته باشند مثل ایران عزیز افسار این ویروس سرکش را بکشند، بهاندازه انگشتان دست هم نباشد. تا لحظه تنظیم این گزارش آمریکا با حدود 260 فوتی در روز، بیشترین میزان فوتیها را در جهان به خود اختصاص داده و پس از آن انگلیس، برزیل و آلمان به ترتیب با 216، 195 و 186 فوتی در روز در رتبههای بعدی هستند. شمار فوتیهای کرونا در آمریکا حتی به بالای
5 هزار نفر در روز نیز رسیده بود. برای پی بردن به عمق موفقیت ایران در مهار کرونا، به این نکته هم توجه کنید که ایران تحت شدیدترین تحریمهای دارویی و غیر دارویی به این نقطه رسیده و هیچ یک از کشورهایی که بالا نامشان را کنار نام ایران بردیم، تحریم نیستند و بعضا جزو بزرگترین مدعیان در زمینه صنعت و علوم پزشکی هم هستند. اینجا قصد داریم در قالب 5 نکته، توضیحاتی را ارائه کنیم. این نکات جدای از هم نیستند و باید در کنار یکدیگر فهم شوند. بخوانید:
1-به قول رهبر انقلاب، در تحلیل مسائل، خدا را هم باید در نظرگرفت و مسائل را نباید صرفا زمینی به تحلیل نشست (نقل به مضمون) و به قول امیر مومنان علی(ع) تقدیر(که دست خداست) بر تدبیر (که دست بشر است) چیزه میشود، به گونهای که گاهی آفت و تباهی در همان تدبیر است (يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ، حَتَّى تَكُونَ الْآفَهًْ فِي التَّدْبِيرِ/جملات قصار/ نهجالبلاغه) اینکه کشوری تقریبا در همه حوزهها به شدت تحریم باشد و با این وجود بتواند افسار ویروسی به مرگباری کرونا را این طور بکشد و در مقابل، بزرگترین مدعیان در حوزه صنعت، هوش مصنوعی و علوم پزشکی که بعضا دشمن این ملت و عامل آن تحریمها هستند با آن همه دَبدَبِه و کَبکَبِه از ما عقب بمانند، قطعا با محاسبات زمینی زیاد قابل فهم نیست. بنابر این ما معتقدیم، در کنار تدبیر مسئولین و تلاش و فداکاری کادر درمان و همراهی مردم، لطف خدای بزرگ نیز شامل حال این کشور شده است.
2- ممکن است اینطور به ذهن متبادر شده باشد که، جمعیت به طور مثال آمریکا بیش از 333 میلیون نفر و جمعیت ایران کمی کمتر از 84 میلیون نفر است و به این ترتیب 4 برابر بودن جمعیت آمریکا نسبت به جمعیت ایران را به میان کشیده و تلاش شود، از ارزش موفقیت ایران کاسته شود که در این صورت باید گفت، اگر جمعیت آمریکا 5 یا حتی 10 برابر ایران هم بود، میزان فوتیهایش با میزان فوتیها در کشور ما قابل مقایسه نبود. در ضمن این نکته مهم را هم مرتب لابلای تمام خطوطی که در ادامه میخوانید، در ذهن خود مرور کنید که، ایران تحریم است و کشورهایی مثل آمریکا، تحریمکننده. ممکن است عدهای بگویند، این آمار (11 فوتی در روز) فقط برای یک روز است و باید مجموع فوتیها را کنار هم دید. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، شمار مجموع کل فوتیهای کرونایی آمریکا حدود یک میلیون و 20 هزار نفر است و شمار کل فوتیهای ایران حدود 140 هزار نفر. اینکه کشورها شمار واقعی فوتیهای کرونایی خود را نمیگویند یا نمیتوانند به دقت محاسبه کنند نیز این واقعیت را تغییر نخواهد داد چرا که بنابر اعلام سازمان جهانی بهداشت، این «مسئله»، در تمام کشورهای دنیا صادق است. بسیاری از ایالتهای آمریکا چند ماهی است که اصلا، آمار فوتیهای خود را اعلام نمیکنند!
3- پیش از این در همین ستون نوشتیم که، در ماجرای
«مهار کرونا»، اگر کشورهایی مثل کره جنوبی، نان تکنولوژی، صنعت و هوش مصنوعیشان را میخورند، کشوری مثل ایران نیز نان فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی خود را میخورد. فرهنگی که کمک به هم نوع را «عبادت» میداند، از بدترین بحرانها به بهترین شکل عبور میدهد. ما در روزهای نخست آمدن این میهمان ناخوانده، حتی در تهیه ماسک مشکل داشتیم. در مقایسه با کشورهای غربی و صنعتی نیز همیشه با کمبود نیروی درمانی وپرستار مواجه بودهایم و اکنون هم مواجهیم. نسبت تعداد کل پزشک وپرستار ما به کل جمعیت، در مقایسه با کشورهای غربی شاید باور کردنی نباشد. همین کمبود پزشک وپرستار فشار مضاعفی به کادر درمانی ایران وارد کرد و اگر نبود فداکاریهای این عزیزان، شرایط چه بسا طور دیگری رقم میخورد. هنوز فراموش نمیکنیم حرکتهای خودجوش مردمی برای کمک به هم نوعان خود در پمپ بنزینها، مساجد، امام زادهها، بیمارستانها و خیابانهای شهر را در ماههای اول شیوع این ویروس که حقیقتا در دنیا نظیر آن دیده نشده است. کار اکنون به جایی رسیده که علاوهبر کنترل بالای ویروس کرونا و رساندن شمار فوتیها از 709 نفر در روز به 11 نفر، امروز به یکی از صادرکنندگان واکسن و ماسک و....تبدیل شدهایم.
4-یکی از غمانگیزترین بخشهای قصه کرونا، ایامی بود که شمار فوتیهای ما تا روزی 709 نفر افزایش یافته بود و مسئولین و حامیان دولت قبل علت افزایش فوتیها را نپیوستن کشورمان به FATF و وجود تحریمها عنوان میکردند. رئیسجمهور سابق در واکنش به انفعال دولتش در تهیه واکسن میگفت: «واکسن کرونا سوهان قم نیست که فراوان باشد» و آقای ربیعی سخنگوی او نیز میگفت: «واردات واکسن کرونا پشت سد FATF قرار گرفته و معطلFATF است. نپذیرفتن FATF اکنون آثار خود را
بر تراکنشهای مالی و تامین مالی کالاهای ضروری نشان میدهد.» و امثال آقای علی مطهری نیز میگفتند: «بهخاطر اینکه در لیست سیاه FATF قرار داریم نتوانستیم ۵۰ میلیون دلار مبلغ سهمیه ایران از واکسن کرونای سازمان جهانی بهداشت را منتقل کنیم و سهمیه ایران باطل شد.» تمام این موضعگیریها در حالی بود که شمار فوتیهای کرونا روز به روز در حال افزایش بود و مردم عزیزان خود را از دست میدادند. آنها همزمان با چنین موضعگیریهایی، آدرس واکسن «فایزر» و «مذاکره با آمریکا!» را میدادند! جریان عظیم رسانهای شان در داخل و خارج از کشور نیز در فضاهای رسمی و غیر رسمیِ مجازی و کاغذی مرتب پمپاژ میکردند، اگر باب مذاکره باز میشد و واکسن فایزر را خریده بودیم، وضع بهتری داشتیم. اما واردات انبوه واکسن در کنار تولید آن از سوی متخصصان جوان داخلی (بهاندازهای که امروز به صادرکننده آن تبدیل شده ایم) و رساندن شمار فوتیها به عدد بیسابقه 11 فوتی در روز نشان داد، کشیدن افسار کرونا
نه ارتباطی به FATF داشت و نه تحریمها سدی بود که نتوان بدون مذکره از آن عبور کرد.
5- به چند جملهای که (از میان دهها جمله) و در بند 4 از مسئولین دولت قبل نقل قول کردیم دوباره نگاه کنید. به این نکته هم توجه کنید که، زمانی گفته میشد، معیشت مردم را به گروگان گرفتهاند تا نظام را وادار به مذاکره با آمریکا برای دادن سایر مولفههای قدرتش کنند. حالا کسانی که شعارشان «دانستن حق مردم است» پاسخ دهند تا مردم بدانند: «آیا اظهارات دولت قبل درباره FATF، تحریمها و کرونا که حالا کذب بودنشان اثبات شده، نشان نمیدهد آنها در کنار معیشت، جان مردم را هم برای مذاکره به گروگان گرفته بودند؟» اگر نشان میدهد، «آیا نباید در مقابل جانهایی که به دلیل کوتاهیها از دست رفته، مؤاخذه شوند؟» باید هزینه چنین کوتاهیهای خسارت بار آنقدر زیاد شود که دیگر هیچ کسی در این کشور جرات نکند برای رسیدن به اهداف خود، جان مردم را به گروگان بگیرد!
******************
خراسان**
******************
جوان**
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر دانشجویان با ایشان بر لزوم مطالبهگری صحیح دانشجویان از مسئولان کشور تأکید کردند؛ موضوعی که تحقق درست آن و روشن شدن شیوه صحیح انجام آن علاوه بر کمک به حل مشکلات کشور سبب خواهد شد که افراد حاشیهساز و حاشیهزی نتوانند برای اهداف سیاسی و غیرخیرخواهانه، خود را در قامت مطالبهگر و منتقد قرار دهند و انرژی و توان جامعه را با جنجالآفرینیهای حاشیهای و بیثمر تلف نمایند و فضای اخلاقی جامعه را مورد خدشه قرار دهند. به طور خلاصه میتوان موارد زیر را از جمله قواعد مطالبهگری صحیح و اصولی برشمرد:
۱. مطالبهگری یک اقدام مسئولانه و ناشی از خیرخواهی است و مطالبهگر هدفش کمک به اعتلای کشور و پیشبرد اهداف کلان انقلاب است، از این رو لحن و ادبیاتش کاملاً در چارچوب این نیت و فارغ از سیاستزدگی و با رعایت چارچوبهای اخلاقی و مصالح کلان جامعه است. مطالبهگری تفاوت ماهوی با سیاهنمایی و نقد غیرمسئولانه و منفعتطلبانه دارد، از این رو ضروری است دانشجویان در مطالبهگری خود به شدت از افتادن در دام جریانات سیاسی و ریلگذاریهای آنها پرهیز کنند و فقط مصالح کلان کشور و انقلاب را مدنظر قرار دهند.
۲. مطالبهگری شناخت مشکلات و مسائل جاری حال و آینده کشور و ارائه راهحل معقول و منطقی بر اساس مطالعه و تعمیق در مسائل است. از این رو مطالبهگری یک کنش اجتماعی عالمانه است و یکی از دلایل اینکه این کنش مهم از قشر دانشجو خواسته میشود همین وجه علمی آن است. از این رو خوب است دانشجویان برای مطالبهگری از همه ظرفیتهای علمی کشور، به خصوص از ظرفیت دانشگاهها و استادان دانشمند و دلسوز کشور استفاده نمایند.
۳. مطالبهگری باید بر دو پایه آرمانگرایی و واقعگرایی باشد. مدیران و مسئولان به دلیل شرایط عینی که درگیر مسائل و مشکلات هستند و نیز شرایط سنی غالب آنها که در دوره میانسالی و بالاتر به سر میبرند تا حدی از فضای آرمانی فاصله گرفته و واقعگرایی در آنها غلبه پیدا میکند. ولی ساحت قشر جوان دانشجو برآرمانگرایی ابتنا دارد و به خاطر خصلت و روحیه جوانی به فضای آرمانی نزدیکتر است. از این رو میتواند با نگرش آرمانگرایی واقعبینانه کمک زیادی به متعادل کردن نگاه مسئولان نماید. البته باید دقت کرد که آرمانگرایی به ذهنیتگرایی صرف و دوری از واقعیت منجر نشود. مطالبه دانشجویی علاوه بر نگاه به آرمانها باید مبتنی بر واقعبینی، ملاحظات عینی، مقدورات و مصالح باشد تا مورد توجه قرار بگیرد و قابلیت اجرا پیدا نماید. رهبر معظم انقلاب در همین دیدار اخیر دانشجویان فرمودند: «توصیه بعدی این است که با مسائل کشور مماس بشوید. انسان [وقتی]مسائل کشور را از دور نگاه میکند، یک جور است، [امّا]وقتی تماس با مسائل پیدا میکند، یک جور دیگر است؛ گاهی تفاوت میکند.» این مماس شدن با مسائل کشور در واقع ورود در میدان مسائل و مواجه شدن با واقعیات و مقدورات است که سبب پختهتر و عمیقتر شدن مطالبهگری خواهد شد.
۴. مطالبهگری باید مبتنی بر یک معرفت گفتمانی و بصیرت راهبردی باشد. در این نگاه دانشجویان میبایست خط سیر کلان انقلاب اسلامی و کشور را بشناسند و مشکلات و مسائل جاری و پیش رو را استخراج کنند. فهم و شناخت درست جایی که کشور در آن ایستاده و مسیری که انقلاب اسلامی طی کرده و بنیانهایی که بر اساس آن شکل گرفته و هدفگذاری شده است در کنار نگاه کلان به مسائل منطقه، جهان و مسائل داخلی کشور، ضرورت اساسی مطالبهگری صحیح است. این نوع نگاه به مسائل سبب خواهد شد دانشجویان در مطالبهگری خود از یک طرف بر اساس اصول و مبانی حرکت کرده، از خطای معرفتی دوری گزیده و از طرفی اولویتها را شناخته، از ورطه افتادن به مسائل کماهمیتتر و فاقد فوریت و اولویت اجتناب کرده و در دام آدرسهای غلط دشمنان و بدخواهان نیفتند.
۵. مطالبهگری یک اقدام ساده و بسیط نیست و مقدماتی دارد و نیازمند مطالعه عمیق برای رسیدن به طرح و برنامه مشخص و مؤثر است. اینکه یک مطالبهگری صحیح شامل چه مراحلی است؟ چه قواعدی را باید رعایت نماید؟ از چه فیلترهایی باید عبور کند؟ چگونه باید به مسئولان و مدیران ارائه شود؟ چگونه باید مورد بازخوردگیری قرار گیرد؟ و سؤالاتی از این دست که پاسخ به آنها نیازمند یک تلاش جدی در عرصه فکری و اندیشهورزی است.
۶. مطالبهگری نیازمند یک حرکت فراگیر و جمعی است. البته تک تک دانشجویان میتوانند بنا بر فهم خود و بر پایه رعایت قواعد مطالبهگری به این امر اقدام نمایند، ولی اقدام جمعی آن در قالب تشکلها بسیار مؤثرتر خواهد بود. از این رو لازم است که تشکلهای دانشجویی به این موضوع ورود و نهضت مطالبهگری مسئولانه و عالمانه برای کمک به حل معضلات و مشکلات کشور را پیریزی کنند.
******************
وطن امروز**
**************
شرق**
مگر داشتن انگیزه سیاسی بد است؟/ سیدعلی مجتهدزاده
بالاخره آقای قالیباف، رئیس مجلس، درمورد ماجرای معروف به «سیسمونیگیت» واکنش نشان داده و درباره موضوع در جلسه غیرعلنی مجلس حرف زد. آنطور که از قول رئیس مجلس گزارش شده، او در این جلسه گفته که «مطرحشدن این موضوع در رسانهها با انگیزههای سیاسی است» و روشنشدن این موضوعات را به آینده موکول کرده است. اول از هر چیز باید پرسید چرا آقای قالیباف توضیحاتش برای موضوعی با این درجه از اهمیت را در جلسه غیرعلنی مجلس مطرح کرده. حدود دو هفته است که افکار عمومی، به درست یا غلط درگیر این مسئله شده. حق این بود که آقای قالیباف همان ابتدا با صراحت و به صورت شفاف و عمومی درباره موضوع توضیح میداد نه اینکه بعد از چندین روز صرفا در یک جلسه غیرعلنی مباحثش را مطرح کند. این رویکرد نه نشان از احترام به افکار عمومی دارد و نه وجود اعتماد به نفس در خود آقای قالیباف راجع به توضیحاتش. بعید است اگر ایشان به میزان قانعکنندگی توضیحات خود برای افکار عمومی اعتماد داشت، طرح آن را به جلسهای غیرعلنی در مجلس موکول میکرد؛ اما مسئله اصلی این صحبت درباره چیزی است که رئیس مجلس از آن به نام «انگیزه سیاسی» یاد کرده و آن را اشکال کار دانسته. قبل از هر چیز باید پرسید مگر داشتن انگیزه سیاسی در کنشهای مختلف امری غیرقانونی، ممنوع، مکروه یا اشتباه است؟ اصلا چرا ایشان فکر میکنند که داشتن انگیزه سیاسی در کنشهای مختلف و ازجمله مجموع انتقاداتی که به ایشان میشود، کاری ناپسند و غلط است؟ در واقع طرح این گزاره که انتقادات صورتگرفته به آقای قالیباف با انگیزه سیاسی انجام شده؛ بنابراین باید آنها را مردود دانست، خود یک توجیه انحرافی و بدون اساس است. شکی نیست که حجم زیادی از مسائل مطرحشده علیه ایشان با انگیزه سیاسی انجام میشود و این اساسا نهتنها در علم حقوق و سیاست امر ناپسند و مردودی نیست؛ بلکه یک واقعیت پذیرفتهشده و مسلم است. به طور مثال مگر دفاعیات صورتگرفته از ایشان در همین موارد جز با انگیزه سیاسی انجام شده؟ مگر خود ایشان در بخش عمده کنشهای خود و خصوصا حضورشان در انتخاباتهای مختلف چیزی جز انگیزه سیاسی داشتهاند؟ انگیزه سیاسی در یک نظام حقوقی مدرن نهتنها امر مردودی نیست؛ بلکه موتور محرک و نیروبخش به گردش نخبگان، شفافیت، فسادزدایی، تقویت و اصلاحات قانونی، کارآمدی، جلب بهتر مشارکت عمومی و نظایر اینهاست. به عبارتی انگیزه سیاسی در جایی مذموم و ناپسند است که قرار است شاهد یک سلطه غیردموکراتیک و غیرشفاف در عرصه قدرت باشیم؛ چراکه در هر جا رقابت سیاسی و آزادی بیان باشد، انگیزه سیاسی هم هست.
درمورد ماجرای سیسمونیگیت اگر کل ماجرا هم درست باشد، طبق قوانین فعلی کشور تخلف و جرمی واقع نشده؛ اما باز هم مسئله اشکال حقوقی دارد. آن اشکال جایی است که باید امکان شفافسازی کامل این ماجرا و پاسخ به جمیع سؤالات موجود فراهم شود تا جامعه بهعنوان شهروندان دارای حق رأی بتوانند با شناختی دقیقتر از فرد، در آینده تصمیم بگیرند که آیا باز هم به او رأی خواهند داد یا خیر؟ به عبارتی تکلیف برخی از قضایا الزاما نه در محاکم دادگستری، بلکه در دادگاه افکار عمومی و به واسطه رأی شهروندان روشن میشود و این یک نکته مهم حقوقی درباره مسائل مطرح درباره آقای قالیباف و هر سیاستمدار دیگری است. گذشته از اینکه بخواهیم در اینجا نقش عملکرد نهادهایی نظیر شورای نگهبان از نظر حقوقی و ناظر به وجود چنین مسائلی در پرونده افراد را بررسی کنیم؛ بنابراین خلاصه سخن درباره اظهارات آقای قالیباف این است که اولا ایشان بهعنوان یک سیاستمدار باید بداند و آگاه باشد که «انگیزه سیاسی» مفهومی مکروه و مذموم نیست. ثانیا وقتی یک سیاستمدار در یک نظام شفاف و دموکراتیک در معرض سؤال یا ابهامی قرار میگیرد، وظیفهاش ارائه توضیح شفاف، مستند و با احترام به کل افکار عمومی است، نه کشف انگیزه مطرحکنندگان آن مسائل.