از میان میراثهای به جا مانده از دولت دوازدهم، بازار سرمایه را باید بهمثابه یک زمین سوخته در نظر گرفت. اگرچه تأمین مالی از بازار سرمایه در اقتصاد ایران هیچگاه از ۲۵ درصد بیشتر نبوده است، ولیکن عملکرد متولیان امر در سال ۹۹ در بازار سرمایه بهگونهای بوده که این رقم در یک سال بعد از دخالت دستوری در بورس، به کمترین میزان خود در دو دهه اخیر، یعنی ۱۴ درصد تقلیل یافت. اکنون نیز برآوردها حکایت از آن دارد که تبعات رویکرد گذشته و ریسکهای جدید، همچنان بر بازار سرمایه سایه افکنده است.
نکات تحلیلی:
1- بزرگترین خسارت بازار سرمایه این بود که در شرایطی که در سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۴۰۰، سهم بنگاههای خصولتی و دولتی از ۳۱ به ۶۲ درصد ارزش جاری بورس صعود کرد، سهم بنگاههای دانشبنیان، فناوری و ماشینآلات از 4.9 به 2.8 درصد تنزل یافت.
درواقع بازار سرمایه با فاصله گرفتن از فلسفه وجودی خود، بهجای اینکه کانون تأمین مالی بنگاههای دانشبنیان و اشتغالزا باشد، در جهت پشتیبانی از بنگاههای دولتی زیانده و صادرکننده مواد خام متمرکز شد.
2- نزدیکترین ریسک کنونی بازار سرمایه، نرخ بهره بالا (21.31) است که باعث تشدید خروج سرمایه از این بازار شده است.
استدلال دولت در بالا نگه داشتن نرخ بهره، تلاش برای کنترل تورم است؛ برای دولت، مهار سطح عمومی قیمتها اولویت بیشتری نسبت به شاخص بازار سرمایه دارد.
3- مشکل دیگر تالار شیشهای، کاهش شدید اعتماد و کمبود نقدینگی و ترس سهامداران و سرمایهگذاران از ورود پولهای خود (به دلیل ترس از دخالت مجدد دولت و انتظارات سیاسی) به بورس است.
در دو سال گذشته بازار سرمایه دائم در حال خروج پول و خارج شدن سرمایهگذاران خرد از بورس بوده است. مخصوصاً که بازارهای رقیب مثل مسکن، در کوتاهمدت، سود بیشتر با ریسک کمتر داشتهاند.
4- در چند ماه اخیر، اقدامات دولت برای حمایت از بازار سهام (با اعطای یارانهها و معافیتها، تخصیص منابع صندوق توسعه) بیشتر منجر به افزایش قیمت سهام بنگاههای خصولتی و رانتی شده است و نتوانسته روند گذشته را به صورت اساسی تغییر دهد.
نکته پایانی:
درصورتیکه روندهای موجود در بورس تغییر نکند، بازار باید خود را برای یک دوره رکود عمیقتر آماده کند. هرچند ریسکها و ابهامات متعددی بازار سرمایه را تهدید میکنند، اما به نظر میرسد دولت و وزارت اقتصاد بهعنوان متولی اصلی بازار سرمایه باید برنامهریزی منسجمی برای بازگشت اعتماد به تالار شیشهای طرحریزی کنند.
(نویسنده: علی محمدی)