به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بصیرت، علیرضا معاف معاون قرآن و عترت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آستانه اربعین حسینی و در یادداشتی به تبیین معنا شناختی اربعین پرداخته و فلسفه مناسک این جوشش عظیم معنوی را تشریح کرد.
معاف در این یادداشت مینویسد:
۱) صورتبندی نظری اربعین و مفهوم «عدد چهل»
عدد چهل و کلیدواژه «اربعین» در میراث ادبی، حکمی، عرفانی، روایی و قرآنی مسلمانان، عددی راهبردی، پر رمز و راز و همنشین با رمزوارگی و غلظت مفهومی و قرین با رازآلودگی و تقدس است. پیامبر اعظم (صلوات الله علیه و آله) در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و فرشته وحی بعد از چهل شبانه روز عبادت حضرت در غار حراء بر ایشان وارد شد و اولین آیات سوره علق را نازل کرد و ایشان در چهل سالگی مخاطب پیامهای «یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا» و «یا ایها المدثر قم فانذر» گردید که پیام «قیام لله» است. در روایت مشهوری از معصومین (علیهم السلام) آمده است خلقت طینت آدم ابوالبشر در ۴۰ روز به اتمام رسید و زیارت اربعین سیدالشهدا در روایت امام عسگری از علامات پنجگانه ایمان شمرده شده است.
چهل در فرهنگ عرفانی - اخلاقی شیعه، کمیتی است آمیخته و ممزوج با کیفیت؛ اکمال و اتمام بسیاری از صفات و ملکات بعد از چهل مرتبه اقدام یا چهل سال اخلاص یا چهل دوره تکرارشدن، نصیب انسان میشود. پیامبر اسلام (صلوات الله علیه و آله) میفرمایند: «من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه؛ هر کس چهل روز تنها برای خداوند متعال اخلاص ورزد، خداوند چشمههای حکمت را از قلب بر زبانش جاری میسازد.»
شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی میگوید: «خداوند انسان را در چهل روز آفرید و هر روز صفتی به او اعطا کرد که هریک حجابی ومایه تعلق وی به دنیا بود تا اینکه در روز چهلم حجابها کامل و متراکم شد. در چله نشینی سالک یک به یک حجابها را می درد تا در روز چهلم انوار حق در وی تجلی مییابد.»
علامه بحرالعلوم درباره خاصیت عدد چهل میفرماید: «خود به عیان دیده ام و به بیان دانسته ام که این مرحله شریفه، از مراحل عدد را خاصیتی خاص و تأثیری مخصوص است، در ظهور استعداد (ها) و تتمیم ملکات، در طی منازل و قطع مراحل.»
در واقع «چهل» نماد کمال، تمام، بلوغ و رشد است؛ بعد از طی یک دوره اربعینی است که ابعاد روحی و عرفانی فرد تکمیل شده و به رشد و بلوغ میرسد. در قرآن هم به این نکته اشاره شده است: «وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلی والِدَی وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیتی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ» (احقاف -۱۵) در این آیه چهل سالگی سن بلوغ و رشد انسان معرفی شده است؛ حتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد. «صورتبندی نظری» اربعین بدون توجه به ارزش مفهوم چله، چهلم، و عدد چهل در فرهنگ اسلامی و ایرانی قابل درک نیست. چهل در سنت اسلامی ایرانی ما فرصتِ تمرینِ مرامِ مروت و عهدِ فتوت و عقدِ اخوت است؛ در دنیایی که غفلت پمپاژ میشود و نام و نان و عنوان فلان و بهمان معتبر شناخته میشود، به بازسازی مفهوم فتوت و مروت نیازمند بودیم که اربعین حسینی به داد ما رسید و گره از کار ما گشود.
۲) لطایف قرآنی «اربعین»
واژه اربعین در سه آیه دیگر قرآن هم به کار رفته که هر سه در مورد حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل است؛ وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعینَ لَیلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ؛ (۵۱ بقره). و واعَدنا موسی ثَلاثینَ لَیلَةً و اَتمَمنها بعشر فَتَمَ میقاتُ رَبِهِ اَربَعینَ لَیلِةً؛ (۱۴۲ اعراف). قالَ فَاِنَها مُحَرَمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً یَتیهونَ فِی الاَرضِ؛ (۲۶ مائده).
درباره ویژگی تمامکنندگی و تتمیم دهندگی «اربعین» که در آیه ۱۴۲ سوره اعراف و ماجرای میقات حضرت موسی به آن اشاره شده، یک نکته لطیف قرآنی وجود دارد و آن توجه به تفاوت معنای دو واژه «کمال» و «تمام» در قاموس قرآن و روایات است. قرآن کریم در مورد نعمت ولایت امیرالمومنین از واژه «تمام» استفاده کرده و کنارهم قرارگرفتنش با واژه «کمال» در آیه سوم سوره مائده موید تفاوت معنای آنهاست: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (مائده -۳)؛ «تمام» در ادبیات عرب در مواردی به کار میرود که اجزا یک شیء به هم پیوسته باشد و امکان جداسازی آنها نباشد و اگر یک جز نباشد، گویی آن شیء یا پدیده ناقص است. مانند نماز که اگر همه اجزا آن را به جا آوریم اما مثلاً سلام نماز را نخوانیم، نماز باطل است و گویی اصلاً نمازی نخوانده ایم! علامه طباطبایی در جلد ۵ المیزان ذیل آیه ۳ سوره مائده درباره تفاوت دو واژه کمال و تمام مینویسد: «یک نوع از موجودات وقتی اثر خود را میبخشند که همه اجزای آن جمع باشد، (مثلاً اگر مانند معجون اجزایی دارد، همه آن اجزا موجود باشد، که اگر یکی از آن اجزا نباشد معجون و دارو اثر خود را نمیبخشد) و مانند روزه که مرکب است از اموری که اگر یکی از آنها نباشد روزه، روزه نمیشود، مثلاً اگر کسی در همه اجزای روز از خوردن و سایر محرمات امساک بکند ولی در وسط روز در یک ثانیه دست از امساک بردارد و جرعهای آب فرو ببرد، روزهاش روزه نیست. از جمع شدن اجزا اینگونه امور تعبیر میکنند به تمامیت و در قرآن کریم میفرماید: " ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ" و یا میفرماید: " وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا".
و نوع دیگر قسمتی از اشیا هستند که اثر بخشیدن آنها نیازمند به آن نیست که همه اجزای آن جمع باشد، بلکه اثر مجموع اجزا مانند مجموع آثار اجزا است، هر یک جزئی که موجود بشود اثرش هم مترتب میشود (البته اثری به مقدار خود آن جز) و اگر همه اجزا جمع شود همه اثر مطلوب حاصل میشود، مانند روزه (ماه مبارک رمضان) که اگر یک روز روزه بگیری، اثر یک روز را دارد، و اگر سی روز بگیری اثر سی روز را دارد، تمامیت را در این قسم" کمال" میگویند و در قرآن کریم فرموده: " فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ". و نیز فرموده: " وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ"، که در اینگونه امور اثر هم بر بعض مترتب میشود و هم بر کل.» (ترجمه المیزان- جلد پنجم)
بنابراین، اربعین تمامکننده حرکت عاشوراست و اگر کسی میخواهد ارادت به حسین بن علی را تمام کند باید در مسیر اربعین قرار گیرد و اگر در مسیر اربعین قرار نگیریم و به اربعین سیدالشهدا نرسیم، گویی عاشورا را هم درک نکرده ایم. از اینجا اهمیت اربعین اباعبدالله و زیارت اربعین مشخص میشود؛ راز اینکه زیارت اربعین، یکی از پنج علامات مؤمن معرفی شده (و نه زیارت امام حسین)، از همینجا آشکار میشود. بلوغ و رشد حسینی وقتی حاصل میشود که اربعین اباعبدالله را درک کنیم. قیام عاشورا جز با اربعین «تمام» نمیشود و بدون آن «ناقص» است؛ راز اهمیت حرکت اربعینی زینب کبری (سلام الله علیها) هم در همین نکته لطیف قرآنی نهفته است.
نکته دیگری که از این آیه و آیه ۵۱ سوره مبارکه بقره میتوان استنباط کرد، اینکه اربعین بستر امتحان و ابتلای مؤمنین است؛ خداوند «اربعین» موسی را مایه امتحان امت او قرار داد. در همان فاصله زمانی ده روزه تا تتمیم میقات و چهل روزه شدن آن، سامری با جنگ روانی و تبلیغاتی توانست مردم را فریب دهد و گوساله خود را به جای خدا جا بزند؛ امروز هم اربعین مایه امتحان و ابتلای امت است که اتصالشان به قیام عاشورا را تثبیت کنند و صد البته خیل دهها میلیونی زائران اربعین حسینی نشان داده اند نه تنها مردود این آزمایش نیستند بلکه سرافرازانه و پیروزمندانه در بین الحرمین ۸۰ کیلومتری نجف تا کربلا، عاشورا را به اربعین و اربعین را به ظهور پیوند زده اند. هر چند گوسالههای سامری اسلام آمریکایی و انگلیسی و سکولار در فضای مجازی و حقیقی، تمام توان خود را به کار میگیرند تا پدیده تمدنی اربعین را با صدای خود خاموش کنند اما غافلند که یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ (صف -۸)
۳) آیا اربعین ظرفیت تمدن سازی و تمدن پردازی دارد؟
در ادامه اثبات خواهم کرد که بله؛ اما در این مقال لازم است توجه کنیم که پدیده تمدنی راهپیمایی اربعین، واجد ویژگیهای منحصر به فرد رسانهای- ارتباطاتی و تبلیغاتی است که کمتر به آنها توجه میشود. این ایام فرصت خوبی است که سیستمهای ارتباطی و رسانهها فارغ از اطلاع رسانیها و گزارشهای مرسوم، به این ویژگیها به مثابه راهبرد و راهکنش رسانهای نگاه کنند تا زوایای جدیدی از این آئیین باشکوه را به مردم نشان دهند و در جهان بازنمایی و بازروائی کنند.
الف) تاکید بر اتصال به ظهور و معرفی امام زمان با امام حسین نکته مهمی در وصف زیارت اربعین و پدیده اربعین است؛ در روایات ما آمده است که هنگام ظهور، حضرت حجت خود را با امام حسین معرفی میکنند و میفرمایند من فرزند و منتقم حسین بن علی هستم. بنابراین و علی القاعده راه شناساندن امام زمان به مردم دنیا، شناساندن امام حسین است و اربعین بهترین فرصت برای ادای دین به این مساله مهم است چرا که اربعین به عنوان یک نماد شاخص از امت واحده اسلامی است که فقط شیعی هم نیست؛ حتی فقط اسلامی هم نیست بلکه انسانی و بین المللی است و پیاده روی اربعین، در قامت عرشپیمایی و رزمایش ظهور خود را نشان میدهد.
ب) اما در عین حال باید دقت شود در عین جهانی بودن و فرا ملتی بودن این آئین در متن و فرامتن، ساختار و بافتار مراسم اربعین، عراقی است و با میزبانی عراقیها متجلی میشود و مطلقاً اربعین نباید ایرانیزه شود. اربعین بهترین بستر برای گسترش دیپلماسی عمومی است؛ رسانهها در گفتمان سازی عمومی پیوندهای هویتی و عاطفی مردم ایران و عراق و ادبیات سازی حول گزاره «ایران و العراق لا یمکن الفراق»؛ (به ویژه امسال که اتفاقات سیاسی عراق این پیوندها را هدف قرار داده است)، نقش ویژه ای دارند.
ج) از نکات مهم دیگر استقبال فزاینده و صعودی و لگاریتمی و جهشی مردم ایران از پیاده روی اربعین علی رغم شدت گرفتن مشکلات اقتصادی طی سالهای اخیر است؛ حتماً تعطیلی نسبی حضور در این آئین بزرگ برای ایرانیها طی دو سال گذشته، در افزایش جمعیت زائران امسال نقش جدی داشته است اما این افزایش جمعیت در نگاه کلان، نشانهای از کارآمدی فرهنگی و موفقیت جمهوری اسلامی در توسعه دینداری و ولایت اهل بیت است. علی رغم ادعاهای بیمبنای جامعه شناسان که با سنجههای سکولار، دینداری مردم را میسنجند و افول گرایش به دین و دینداری را در بین مردم نتیجه میگیرند، بر اساس شاخصهای دینداری منبعث و مستنبط از قرآن و روایات، حضور عاشقانه میلیونها ایرانی عاشق اهل بیت در پیاده روی اربعین (علی رغم تحمل سختی مالی و جسمی در این مسیر)، قطعاً نشانه رشد و شکوفایی دینداری مردم است که معصوم فرمود: هل الدین الّا الحبّ؟
د) اربعین پدیدهای چند منبعی، چند ضلعی، ذو ابعاد، ذو بطون و ذو وجوه است؛ با وجود وجه تمدنی و بروز اجتماعی، بین المللی و استکبارستیزانه آئین اربعین، در عین حال این مسیر مقدس، نشانه و نماد یک سیر و مسیر درونی برای هر زائر و هر سالک قدم گذاشته در آن است. «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (فصلت -۵۳). گویی جاده نجف به کربلا به مثابه یک معبد و مسجد و پیاده روی در آن به مثابه یک اعتکاف سه روزه سیار است. البته مجدداً تاکید میکنم که وجوه عرفانی اربعین نباید موجب غفلت از جنبههای مهم تمدنی و اجتماعی اربعین شود؛ چرا که فردی سازی پدیده زیارت اربعینی امام حسین و عدم نمایش همبستگی بین الاقوامی و ممانعت از تجلی بروز امت واحده اسلام در این آئین، از راهبردهای رسانهای غرب است که آن را دنبال میکنند.
ه) مراسم اربعین یک سبک زندگی و یک مدل و الگوی حل مسائل اجتماعی و فرهنگی است که قابل الگوبرداری و مدلسازی و توسعه به سایر امور است؛ اربعین فرازمانی و فرامکانی شده است؛ «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل -۹۷) راهپیمایی اربعین بزرگترین عمل صالح همگانی و جمعی امت اسلامی است که پیامد آن باید به حیات طیبه و سبک زندگی اسلامی منجر شود. در حوادثی مثل سیل در ایران، این مدل توسط مردم ایران تکثیر و موکب داری و همدلی عمیق مردم تکرار شد. مدل مدیریت مردمی امور در اربعین و کارآمدی این مدل مردمی باید تکثیر شود؛ ایجاد موکبهای اشتغال، موکب حجاب و عفاف، موکب خانواده و … از این قبیل است. پرداختن به مدل زیستی و شیوه تعامل اجتماعی اربعین برای ایجاد سبک زندگی اسلامی و حیات طیبه قرآنی هم باید مورد توجه رسانهها و پژوهشگران و اندیشمندان قرار بگیرد. در واقع استمرار و امتداد دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی اربعین در زندگی فردی، اجتماعی و فرهنگی ما ضروری است.
و) برآورد تحلیلی نگاه رسانهها و اندیشکده های غربی به پدیده اربعین نشان میدهد، یکی از گزارههای راهبردی پربسامد مورد توجه رسانههای غربی، تاکید آنها بر وجه نمادین و الگوساز اربعین برای سازماندهی تظاهرات و تجمعات اعتراضی علیه حاکمان طرفدار غرب – به تعبیر غربیها- است؛ همچنین تقویت سرمایه اجتماعی شیعیان از فرایند زیارت و شکلگیری جامعه مدنی و جامعه سازی متفاوت با سازمانهای غیر دولتی مرسوم، از دیگر نکات مورد توجه غربیها در خصوص اربعین است. هرچند آنچه رسانههای غربی از اربعین برای مخاطبیان خود روایت میکنند، یک حرکت تند سیاسی و حکومتی و محدود و غیر جهانی است؛ اما اندیشکدههای غربی به خوبی میدانند که ظرفیت عظیم اربعین در مدل سازی به چه میزان برای آنها سهمگین و سنگین است.
ز) قدرت پیوند دهندگی و چسبندگی و همدلکنندگی آئین اربعین از انسانهایی از ملیتهای مختلف، اقوام مختلف، زبانهای متفاوت، فرهنگهای مختلف و حتی خرده فرهنگهای متفاوت و مختلف از میان یک ملت که همه را گرد هم مانند یک نخ تسبیح، جمع و هدایت میکند، پدیده قابل مطالعه و مهمی است. گونه شناسی و توجه به تلون، تنوع و تکثر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مردم حاضر در پیاده روی اربعین، این قدرت پیوند دهنده را بیشتر نمایان خواهد کرد. همواره یک پیوند تاریخی و گفتمانی میان شیعیان ایران و عراق وجود داشته تا جایی که که حتی در جنگ ۸ ساله صدام علیه ایران، بسیاری از شیعیان عراق در جبهه ایران در مقابل بعثیها جنگیدند. این پیوند عمیق در ایام اربعین خود را در اشکال مختلف نشان میدهد؛ جوانان، دانشگاهیان، نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی، نهادها و دستگاههای خدمت رسان از هر دو کشور و صنوف و اقشار مختلف مردم، در پیوند با یکدیگر به خدمت رسانی به زائران مشغول میشوند و جلوهها و ابعادی از کارآمدی نظام جهانی شیعه در برقراری نظم و امنیت را به نمایش میگذارند.
به همین دلیل، جداسازی و ایجاد اختلاف بین مردم ایران و عراق به ویژه بین شیعیان عراق و ملت ایران، به ویژه به بهانه التهابات سیاسی عراق، با محوریت دوگانه شیعه عراقی و شیعه تحت حمایت ایران در دستور کار رسانههای معاند و غربی قرار داشته و دارد و باید در طراحیهای رسانهای جبهه انقلاب این اختلاف افکنیها خنثی شود.
۴) اظهار تعجب، بُهت، حیرت، تحیّر، شگفتی و شیفتگی اولین و عمومی ترین واکنش همه کسانی است که برای اولین بار در راهپیمایی و پیاده روی اربعین حسینی شرکت میکنند و یا بعد از چند سال مجدداً به این اجتماع بزرگ دینی میپیوندند. شگفتی از ابراز گسترده عشق مشترک به معشوقی که اکنون جذب کننده و محبوب همه آزادیخواهان عالم است؛ حیرت از آنهمه کرامت و سخاوت فقرائی که اصرار بر میزبانی از مهمانان حسین ابن علی علیه السلام دارند و بُهت ا زسلوک عرفانی بیابانگردانی که در شلوغی و جَلوت مسیر پیاده روی به تفکر و خلوت عرفانی مشغولند تا بفهمند تعظیم شعائر الهی نشان از تقوای قلوب دارد «و من یعظّم شعائر الله فانها مِن تقوی القلوب». خدمت در فرامتن اربعین معنای جدید مییابد و ظرفیتهای نشانه شناختی مسیر نجف تا کربلا معناشناسی جدیدی را تولید میکند و میتوان نظام ارزشی یا اخلاقی اربعین را توضیح داد و نظام ارزشی «خدمت» (نظام خادم زائر) را شناخت. مانند: خدمت بی منت و بدون توقع (نه خدمت به ازا خدمت و در برابر خدمت)؛ خدمت بدون برشهای معرفتی و سیاسی و بدون توجه به ذهنیات خدمت گیرنده؛ خدمت فراگیر و همه گیر و غیر طبقاتی (خدمت همه به همه)؛ بیشترین خدمت به بیشترین افراد (عدم تفکیک در خدمت؛ و مهمتر از همه خدمت نه با «مقدار زیاد» (عرضه داشتههای زیاد) بلکه خدمت با «نیتهای بزرگ» (عرضه همه داشتههای کم و ناچیز ولی با وصف کریمانه).
اکنون میبایست و میتوان به جدّ و بدون اغراق از تأثیرات عظیمِ تمدن ساز و تاریخ ساز اربعین حسینی بر پیچهای تاریخی و تمدنی سخن گفت.
آرنولد توین بی، تاریخ نگار معروف انگلیسی در کتاب تمدن در بوته آزمایش، در بررسی تمدنها جمله مهمی را بیان داشته است: «پان اسلامیزم خوابیده است، اما اگر مستضعفین جهان بر ضد سلطه غرب شورش کنند و تحت یک رهبری قرار گیرند، این خفته بیدار خواهد شد و بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح اسلامی مؤثر افتد و اسلام بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.» اولین فاز پیش بینی توین بی در سال ۱۹۷۹ با پیروزی انقلاب اسلامی تعبیر گشت. ایران اسلامی امروز صرفاً یک دشمن سیاسی، اقتصادی و نظامی برای غرب محسوب نمیشود، بلکه یک دشمن فرهنگی، فکری، معرفتی و فلسفی است. تمدن مادی غرب بر انسان گرایی به قیمت حذف خدا ابتنا یافته است، اما انقلاب اسلامی ایران داعیه داشت که بار دیگر خدا و معنویت را زنده کند و اکنون تجلی این زنده بودن خدا را میتوان در فوران عشق به «اباعبدالله» (پدر بندگی خدا) به نظاره نشست.
از این منظر و به عقیده تئوریسینهای تمدن مادی غرب، دشمن واقعی آنها فرهنگی است که بر خدا گرایی و غیب گرایی بنا شده باشد که نشانههای عشق به خدا را در مناسک عظیم خود همچون حج و راهپیمایی اربعین ابراز میکند. طرح نوینی که انقلاب اسلامی ایران در حال طراحی آن است بر هم زننده تمدن الحادی و مادی است که اصلش را بر طبیعت گرایی، حس گرایی و ماده گرایی گذاشته است. هر چند انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رخدادی بود که در درون مرزهای ایران صورت گرفت اما ویژگی عام و جهانی آن که بر خاسته از عنصر مذهب و خصلت دینی آن بود موجب میشود که این تحول تاریخی در مرزهای جغرافیایی انقلاب اسلامی محدود نمانده و تا اقصی نقاط جهان اسلام و بلکه تمام جوامع بشری، تأثیرات عمیق و جدی از خود به جای بگذارد. تأثیر امواج انقلاب اسلامی حتی در سطح جهانی چنان عمیق است که حتی به نظر بسیاری از نویسندگان اصولاً ارتباطی میان پیروزی انقلاب اسلامی ایران (۱۹۷۹) و فروپاشی عملی ایدئولوژی کمونیسم (۱۹۸۹) وجود دارد. «نابودی بلوک شرق به معنویت گرایی مستتر در انقلاب اسلامی بر میگردد.» و حالا با عیان شدن بن بست نظری و عملی اتوبان لیبرالیسم و جاده مارکسیسم، این جاده نجف به کربلاست که راه تمدن مطلوب را به جهان نشان میدهد.
تأثیرات بین المللی انقلاب اسلامی ایران در حوزههای سیاسی و معرفتی آنقدر وسیع و عمیق بوده است که توجه اندیشمندان و نظریهپردازان جهانی را به سوی این رویداد، جلب نمود. ادبیات سیاسی جهان در برهه زمانی وقوع انقلاب اسلامی ایران شامل رویکردهایی صرفاً واقعگرایانه و عمل گرایانه بود. در آن مقطع زمانی موضوعاتی چون قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و منافع ملی، موضوعات غالب اندیشهورزیها، نظریهپردازیها و پژوهشها در عرصه سیاست جهانی بود. تاکید بیش از حد بر قدرت مادی سبب شده بود پرداختن به موضوعات معنوی و روحانی، «غیر علمی» تلقی شده و موضوعات فرهنگی و تمدنی، که همزمان به هر دو بعد مادی و معنوی حیات بشر توجه دارد، فاقد اهمیت و وجاهت علمی محسوب شود.
در دوران وقوع انقلاب اسلامی ایران و به مدت چندین دهه قبل از آن «موضوع دین و تمدن، بلکه موضوع دین و فرهنگ در علوم سیاسی، اقتصاد، روانشناسی و روابط بین الملل در حاشیه قرار گرفت». وقوع انقلاب اسلامی و قدرتنمایی مؤلفه فرهنگ و دین در معادلات قدرت جهانی فصل نوینی از نظریه پردازیهای معطوف به شاخصههای فرهنگی، هویتی و اندیشهای را در فضای بین المللی رقم زد. گرچه ادعا نمیشود انقلاب اسلامی ایران یگانه عامل این تحول معرفتی در گستره جهانی بوده اما از نقش ویژه وقوع این انقلاب در تکوین فضای جدید، نمیتوان چشم پوشید. کمتر کسی به این سوال اساسی پاسخ داد که اساساً چرا و به یکباره و در عرض کمتر از ده سال پس از انقلاب اسلامی ایران، موضوعات دینی، فرهنگی و تمدنی، موضوع محوری عرصه سیاست جهانی شد؟
مگر چه اتفاقی افتاده بود که اینگونه موضوعات اهمیت خود را، که گفتیم قریب به نیم قرن از دست داده بود، بازیافت؟ امروزه جهان اسلام به واسطه بیداری ملتهای مسلمان و رویکرد مسلمانان به ارزشها و احکام الهی اسلام، در صدد برقراری نظمی نوین در جوامع اسلامی و بنای تمدنی جدید در سایه حاکمیت قوانین لغزش ناپذیر الهی است. امروز مسلمانان جهان، خسته و مأیوس از اندیشههای انسان محور و ارزشهای غربی که نتوانسته به نیازهای وجودی انسان دو بعدی و به سوالات او درباره جهان هستی و فلسفه وجودیاش پاسخ درست بدهد، بار دیگر به ارزشها و احکام الهی رو کردهاند. حتی در سطح جهانی نیز مقارن با انقلاب اسلامی ایران دین بار دیگر به عنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار مطرح گردید.
اکنون تمدن عظیم اسلامی، برگ دیگری از تواناییهای ذاتی خود را روکرده است. راهپیمایی اربعین جلوهای از این قدرت تمدنی است. البته صاحب این قلم هرگز ادعا ندارد که موج جدید راهپیمایی اربعین در سالهای اخیر و به خصوص امسال صرفاً محصول اثرات تمدنی انقلاب اسلامی ایران است اما هیچکس نمیتواند تأثیرات انتقال فرهنگی روحیه حماسی برخاسته از انقلاب اسلامی را در ملت و شیعیان عراق انکار کند. شیعیان عراق پس از دههها تحقیر و سرکوب توسط صدامیسم و آمریکا، میخواهد در پیوند عقیدتی با ملت حماسه ساز و هویت شیعی ایران ظرفیتهای تاریخی و تمدنی خود را آزاد کند.
ملتهای مسلمان به درستی به این سطح از خودآگاهی رسیدهاند که اگر همه عناصر مادی تمدنی را داشته باشند، اما قانون خدا و مؤلفههای اسلامی بر جوامع آنها حاکم نباشد، هرگز به عزت و افتخارات تمدنی گذشته خود دست پیدا نخواهند کرد؛ و درست به همین دلیل، یعنی تجدید حیات اسلام است که نظریه پرداز تمدنی (هانتینگتون)، تحت تأثیر این تحول جدید و واقعیت انکار ناپذیر دست به تجدید نظر زده، نظریه «برخورد تمدنها» را مطرح و در آن دین را به عنوان مهمترین عنصر تمدن، وارد ساحت سیاست میکند. او و همفکرانش همان کسانی هستند که تا یکی دو دهه قبل همه تحولات و تعاملات عرصه سیاسی جهان را صرفاً از منظر قدرت مادی و منافع ملی مینگریستند. و اصولاً هیچ گونه نقشی را برای فرهنگ دینی و دیانت جمعی در این عرصه قائل نبودند. نفی تأثیر دین بر تمدن سازی، چند صد سال یک اندیشه غالب در محافل علمی و دانشگاهی غرب بود. اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پیدایش موج سنگین و قدرتمند اسلام گرایی و تجدید حیات اسلام، نظریهپردازان برجسته غرب را وادار به تجدید نظر در آرا و اندیشههایشان کرد. اهمیت جنبش جهانی تجدید حیات اسلام به قدری بزرگ و عمیق است که متفکر معروف ادوارد سعید میگوید: «اسلام جهان را مجبور ساخته است که توجه خود را به آن معطوف سازد.» طی سالهای اخیر سانسور همیشگی رسانههای غربی نسبت به راهپیمایی اربعین شکسته شده و دهها رسانه تأثیرگذار از بهت و حیرت خود از عظیمترین اجتماع جهانی سخن گفته اند؛ هر چند راهبرد سانسور و تحریف واقعیات این پدیده عظیم همچنان اولویت این رسانه هاست.
توجه به وجه تمدنی و جهانی زیارت اربعین، نکتهای است که از روایات و سیره اهل بیت منبعث و مستنبط میشود. جالب آنکه رهبر معظم انقلاب نزدیک به ۵۰ سال قبل، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در دورانی که استقبال مردم از زیارت اربعین در عراق در این حد و اندازههای سالهای اخیر نبود و راهپیمایی میلیونی اربعین عملاً وجود خارجی نداشت، در تحلیلی روشنبینانه و ژرف نگرانه منبعث از روایات و سیره اهل بیت، اربعین را کنگره جهانی تشکیلات تشیع مینامند. ایشان در در لابلای سلسلهمباحث شرح نهجالبلاغه مسجد امام حسن مجتبی در مشهد، در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۲ میفرمایند: «شیعه یک جمع متفرّقی بود؛ یک جامعهای بود که در یکجا و در یک مکان زندگی نمیکرد؛ در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند؛ در اطراف و اکناف بلاد بودند. اما یک روح در این کالبد متفرّق و در این اجزای متشتّت، در جریان است؛ مثل دانههای تسبیح، یک رشته و یک نخ، همهی اینها را به هم وصل میکرد؛ آن رشته، چه بود؟ رشتهی اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالیِ تشیّع یعنی امام؛ همهی این رشتهها به آنجا متصل میشد؛ قلبی بود که به همهی اعضا فرمان میداد. و به این ترتیب، تشیّع یک سازمان و یک تشکیلات بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما کسانی بودند که از حال همه باخبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب، فریاد زدنشان از روی دستور، سکوتشان بر طبق نقشه، همهچیزشان با حساب.
فقط کار آنها یک عیبی داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر میدیدند. اهل یک شهر و شیعیان یک منطقه البته یکدگر را میدیدند، اما یک کنگرهی جهانی لازم بود برای شیعیانِ ائمه (علیهم السلام) در آن روزگار؛ این کنگرهی جهانی را معین کردند، وقتش را هم معین کردند؛ گفتند در این موعد معین، هرکس که میتواند در آن کنگره شرکت کند؛ آن موعد «روز اربعین» است و جای شرکت «سرزمین کربلا»؛ چون روح شیعه روح کربلایی و روح عاشورائی است و در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست، دنبالهروِ عاشورای حسین است. این است که میبینیم همه جا این تپشهایی که در شیعه مکشوف شده، از آن مرقد پاک، ناشی است. اینها شعلههایی بوده که از آن روح مقدّس و پاک و از آن تربت عالیمقدار سرکشید؛ به جانها و روحها رسید؛ انسانها را به گلولههای داغی تبدیل کرد و آنها را به قلب دشمن فرو برد. بنابراین مسئله اربعین یک مسئله مهمی است، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره بینالمللی و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطرهانگیز است آن سرزمین. سرزمین خاطرهها است، خاطرههای باشکوه، خاطرههای عزیز، سرزمین شهدا، مزار کشتهشدگان راه خدا، اینجا جمع بشوند تشیع، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند. اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنبالهگیری از راهی است که از ائمه هدی (ع) به ما ارائه دادند.»
۵) بعد از پدیده عجیب «هیأت سکولار» با مساله «اربعین سکولار» نیز مواجه هستیم و باید با این مقوله انحرافی نیز مبارزه کرد. انقلاب زدایی و سیاست زدایی از اربعین، یعنی متأسفانه با کسانی مواجه هستیم که معتقدند نباید از اربعین برای «انقلاب» و «آرمانهای انقلاب» توشه گرفت و اربعین را به «ذخیره راهبردی انقلاب» تبدیل کرد و اربعین را «مستقل از انقلاب» تفسیر میکنند و در مقابل هر حرکتی که به «بازتفسیر انقلابی اربعین» بینجامد، چکشی و جمعی موضع گیری میکنند. اربعین «بی طرف و بی خاصیت» مطلوب این افراد است. گویی شهادت حسین بن علی و اسارت و سختی خاندان او در چهل روز عاشورا تا اربعین یک حرکت بی طرف و خنثی بوده است؛ در حالی که نمیتوان اربعین را فارغ از همه مقدمات و مقارنات مفهومی آن خوانش کرد. منطق متعالی حسینی «الا ترون أنّ الحق لایعمل به» و «فاذا محّصوا باالبلاء قلّ الدیانون» در اربعین جاری است و اربعین سکولار و بی طرف و غیر انقلابی حتماً نسبتی با آرمانهای حسین بن علی ندارد. جماعت سکولار و لیبرال و برخی وادادگان فکری نسبت به اربعین هم «رقیقترین» و «بی رمق ترین» روایتها را ارائه میکنند تا مبادا خاطر شریف نیروهای دگراندیش و لیبرال، مکدر گردد. در واقع روایتهای غرب اندیشان از اربعین، نوعی «انقلابی زدایی» از اربعین است.
پیش از این از «هیأت سکولار» سخن گفته میشد و اینک از «اربعین سکولار». اشکال ذاتی هر نگاه عمل گرایانه و غیر معرفتی، همین است که آرمانها وارزشها را فرومی کاهد و نگاه تقلیل گرایانه غیر انقلابی را حاکم میکند. اربعین ذاتاً یک حرکت معنامند سیاسی و یک پدیده معنابخش اجتماعی و یک جریان جهت بخش انقلابی است.
۶) اگر حضور عزتمندانه سپاه قدس در کمک به امنیت عراق در یک دهه گذشته، سویه نظامی داشت چندسالی است حضور پرشور ایرانیان در اربعین حسینی، نشانهها و سویه های اجتماعی و فرهنگی به خود گرفته است و بسیار فراتر از علقه های قومی و همسایگی به همنشینی فکری و فرهنگی تبدیل شده است. بی شک این طراحی مشترک اجتماعی، عملیات پر حجم اعتقادی و رزمایش معنوی پر تأثیر اربعین حسینی و نیز همگرایی و تأثیر متقابل فرهنگی و معرفتی میان مسلمانان و بخصوص شیعیان ایران، عراق، کویت، عربستان، یمن، لبنان و … در یک بازه زمانی بیست روزه، خود نشان از تواناییهای جریان ساز تمدن ساز و توفنده تفکر انقلابی فقهای شیعه و در رأس آنان امام خمینی و امام خامنه ای در طراحی پیچهای تاریخی آینده جهان دارد. بدلیل فراز و فرودهای اجرایی و مدیریتی دولتهای پس از انقلاب سالها در محافل خارجی و داخلی با این سوال جهت دار مواجهیم که «آیا نظام سیاسی شیعه و تفکر حکومتی جمهوری اسلامی، نظام و حکومتی کارآمد است؟» این سوال مبنایی و البته ضروری بعد از چهاردهه از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی، جوابی صریح و بیپرده میطلبد. به جای آنکه در موضع توجیهتراشی برخی کمکاریهای طبیعی هر نظام حکومتی قرار بگیریم و یا آنکه نابخردانه و غرضورزانه دستاوردهای کم نظیر جمهوری اسلامی را نادیده بگیریم، لازم است به دور از فضاسازیها به قضاوتی منصفانه بنشینیم. نظام جمهوری اسلامی پدیدهای چند بُعدی و چندلایه در حوزه معادلات پیچیده معرفتی- سیاسی بینالمللی است که به این راحتیها نمیتوان درباره آن به ارزیابی و سنجش پرداخت. معمولاً در چنین ارزیابیهایی با تفکیک دو حوزه؛ ۱- کارآمدی سیاست داخلی جمهوری اسلامی و ۲- کارآمدی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، نویسندگان به بررسی نقاط ضعف و قوت نظام جمهوری اسلامی میپردازند. اما همین تفکیک ناروا ریشه «سطحینگری» و چه بسا «کجفهمی» از کارآمدی نظام جمهوری اسلامی است.
اصولاً، هم در آرمان و شعارهای دوران مبارزه قبل از انقلاب و هم در اصول قانون اساسی و هم در برآیند عملکردی ۴۴ ساله نظام جمهوری اسلامی، رویکرد «جهانوطنی» محسوس و مشخص است. از همان ابتدا، حضرت امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی را انقلابی برای حمایت از همه مستضعفین عالم و رنجیدگان تاریخ معرفی نمودند. هدف انقلاب اسلامی برپایی نظامی بود که بتواند در مناسبات (قدرت- ثروت) جهانی که طبیعتاً ظالمپرور و مظلومکش بود، نیرویی باشد برای برهمزدن نظم ظالمانه و زمینهسازی برای نظمی جدید و جهانی نو. در ادامه استدلال میشود که نظام جمهوری اسلامی با همه نقاط ضعف و قوتش تا حد قابل قبولی توانسته است خدمتگزار شایسته این هدف آرمانی و البته دستیافتنی باشد. اگر بیهوده وقت خود را به پای مغالطات و تحریفات تمامنشدنی غربیها و غربزدهها تلف نکنیم، باید هدف انقلاب بهمن ۵۷ را استقرار «اسلام» در ابعاد «جهانی» آن بدانیم. مراد حضرت امام خمینی (ره) از اسلام ناب محمدی در تلازمی ناگسستنی با «جهانیاندیشی» و «جهانوطنی» قرار داشت و اتفاقاً از این رو برخی مواقع، هدف از انقلاب از سوی ایشان «اسلام ناب محمدی» و در برخی موارد «قیامی برای یاری مستضعفین عالم»، بیان میگردید.
در اینجا نمیخواهیم ابعاد گسترده «اعتقادی» و «اخلاقی» اسلام ناب محمدی را نادیده بگیریم اما از منظر طراح روشندل جمهوری اسلامی، علت دوری مردم- چه در ایران و چه در سایر نقاط دنیا- از دو بُعد «اعتقادی» و «اخلاقی» تعالیم اسلام ناب محمدی، سلطه «احکام» طاغوتی بر مردم بوده است. حکومت طاغوت بینالمللی الزامات و قواعدی را تولید میکرد و تولید میکند که اجازه تنفس به معارف اسلامی را نداده و نخواهد داد. اتفاقاً از همین رو بود که در مقدمه قانون اساسی به دو وجه؛ ۱- ضد استعماری و ۲- ضد استبدادی نظام جمهوری اسلامی تاکید شده است. رهبر حکیم انقلاب اسلامی ایران، آیتالله خامنهای نیز به صراحت اعلام کردهاند هدف ما براندازی دوگانه (سلطهگر- سلطهپذیر) در دنیاست. پایه مناسبات بینالمللی چه در حقوق و قوانین و به حد بسیار بالاتری در عرف و اجرا بر این منطق حیوانی قرار دارد که؛ «حق با قدرتمندان» است. «ارزش «های نظام سلطهگر جهانی بر پایه «قدرت» تعریف میشود. در این دنیای ظالمانه «خوب» و «بد» را اراده کلونی (زر و زور) تعریف میکند و چه بسا، بسیاری از نویسندگان و قلم به دستهای غربی صرفاً این ارادهها را تفسیر و تئوریسازی میکنند. روزی گفته میشود؛ ارزش ناب اجتماع «آزادی» و بهترین مکانیزم دستیابی به آن «دموکراسی» است. روز دیگر تبصره زده میشود؛ دموکراسی وقتی خوب است که «ثبات» نظام موجود را به چالش نکشاند. امروز از نظر نظام سلطه، دموکراسی ای شایسته ستایش است که در درجه اول «سکولار» و تا حدی «ضد دین» باشد. از این رو مدل مردمسالاری دینی جمهوری اسلامی مورد خشم و شماتت نظام سلطهگر قرار میگیرد. و در اینجا است که «کارآمدی» تفکر انقلاب اسلامی خود را نشان میدهد؛ وقتی چنین نظام سخت و متصلب و مسلحی (به علم و قدرت نظامی) در جهان وجود داشته باشد و جمهوری اسلامی ایران با وجود هدف قرار دادن تمام مبانی آن نظام سلطهگر، بتواند مثل یا مشابه خود را تکثیر کند، پس حتماً تفکرآن کارآمد است. حرکت عظیم پیاده روی اربعین و نشانههای متکثر و فراوان ابعاد ضداستکباری، ضد صهیونیستی، ضد اسرائیلی و ظلم ستیزانه آن بهترین دلیل بر کارآمدی فرهنگ صادر شده توسط انقلاب اسلامی است.
معمولاً کمتر حادثهای در روابط بینالملل اتفاق میافتد که مبدأ تحولات و تحلیلها قرار گیرد. در تاریخ صدساله اخیر دنیا حوادثی چون: جنگ جهانی دوم، انقلاب اسلامی ایران، فروپاشی شوروی و حادثه ۱۱ سپتامبر در رده و سطح چنین حوادث موجآفرین و تأثیرگذاری قرار دارند. موج نوین بیداری اسلامی در اوایل دهه نود شمسی را باید به لیست فوق اضافه نمود و طی چند سال اخیر هم راهپیمایی اربعین خود را به عنوان نشانهای جدید به روند تحولات جهانی تحمیل کرده است و این موج نوخاسته ظرفیت تاثیرگذاریهای آینده سازانه فراوانی دارد. اهمیت تحولات امروز منطقه ما آنقدر بالا است که استراتژیستهای غربی از واژه «پادزهر ۱۱ سپتامبر» برای تحولات سالهای اخیر منطقه یاد میکنند. اثرات حادثه ۱۱ سپتامبر تنها به منطقه «غرب آسیا» محدود نشد و کل جهان را تحت تأثیر قرار داد. تحولات امروز نیز چنین جنسی دارد و امواج آن تمام دنیا را متأثر خواهد ساخت. مهمترین نکته آن است که جمهوری اسلامی توانسته است «پرچم فکری» و «نظام اندیشهای» خود را صادر کند. پرچم فکری جمهوری اسلامی همان گزاره «نه سلطه میپذیریم و نه سلطه میکنیم» است، پرچم اندیشهای جمهوری اسلامی همان حمایت از همه مستضعفین عالم است. روی دیگر این پرچم فکری تأکید بر دو عنصر ۱- اسلام و ۲- نقش ملتهاست. نقش آفرینی تودههای مردمی ایرانی و عراقی و لبنانی در عظیمترین تجمع جهانی نشان میدهد که منطق فرا مرزی و حتی فرامنطقهای جمهوری اسلامی نفوذ کرده است. منظور از این تعاملات، هرگز حضور خدماتی و امنیتی برخی مدیران نظام اسلامی در خدمت به زوار حسینی نیست بلکه مسئله بسیار فراتر از اینهاست؛ نسبت میان انقلاب اسلامی ایران و بیداری ملتهای منطقه وحرکتهایی چون راهپیمایی ملیونی اربعین حسینی نسبت خدمات متقابل است. موج اولیه بیداری اسلامی در میان اعراب به پیروزی انقلاب اسلامی ۵۷ کمک رساند و موج بیداری اسلامی ۲۰۱۴-۲۰۱۱ مسلمانان منطقه با الهام و امداد مستقیم از انقلاب اسلامی و به خصوص جمهوری اسلامی به وجود آمد. اکنون و قدم بعدی این فرایند تعالی بخش تأثیری است که جمهوری اسلامی از بیداری نوین اسلامی منطقه خواهد گرفت. ما اکنون بیش از آنکه مدعی تأثیر پیشینی در موج آفرینی اربعین باشیم باید به بهرههای پسینی از آن بیاندشیم. خون جدیدی که در رگهای جریان بیداری اسلامی تزریق شده است میتواند تأثیرات انقلابگونهای بر حرکت نظام جمهوری اسلامی بگذارد. جمهوری اسلامی ذاتاً نیاز دارد تا با رجوع و بازتولید انقلاب اسلامی و تفکر عاشورائی، هر روز نو به نو و سرزنده شود و به نظر میرسد راهپیمایی اربعین حسینی بتواند تأثیرات شگرفی بر جمهوری اسلامی بگذارد. روزگاری در میان سیاستهای دولتهای منطقه «همگرایی» و «اتحاد» بدون محاسبه چراغ سبز آمریکا معنی نداشت اما امروزه میتوان پایههای بلوک قدرتمند اسلامی را پایهگذاری کرد. وقتی ریشههای وابستگی به نظام سلطهگر جهانی زدوده شود میان برادران مسلمان منطقه فرایند «وحدت» هموار خواهد شد. مهمترین مانع عدم توفیق وحدت، قبل از وقوع انقلابهای منطقه، «عامل مداخلهگر خارجی» و «عدم تفاهم بر سر آرمانهای کلی» بود. اما امروز این موانع تا حد بسیار بالایی مرتفع شده است و از این رو تحلیلگران غربی، بیداری اسلامی را «پادزهر ۱۱ سپتامبر» میدانند چون ماهیت طراحی ۱۱ سپتامبر بر تفرقهافکنی و اختلافافکنی میان مسلمانان قرار داشت و امروز چشم انداز وحدت روشن است.
بهره دیگر این راهپیمایی عظیم، حوزه فرهنگ عمومی است، که در حوزه «فرهنگ» نیز کاملاً مشخص است که با اتکاء به حرکتهایی نظیر پیوستن به موج عظیم اربعین میتوان در مقابل «تهاجم فرهنگی» غرب مصون ماند. پروژه ناتوی فرهنگی غرب وقتی ناکام میماند که برد استراتژیک فرهنگی ایران در جاده نجف به کربلا نمایش درآید و سپس این تأثیرات در خیابانهای تهران خود را نشان دهد. اگر مبادلات مؤثر فرهنگی و مباحثات نخبگان فکری- فرهنگی مردم مسلمان منطقه در اثر سیاستهای نظام سلطه تاکنون شکل نگرفته بود؛ از امروز دیالوگ فرهنگی میان نخبگان و مردم عراق، مصر، لبنان، بحرین و یمن با نخبگان انقلابی ایران باید به طور جدی پیگیری شود.
وقتی صحبت از «موج» به میان میآید، بلافاصله به یاد امواج خروشان دریا میافتیم که به طرف ساحل میآیند و خود را به صخرهها میکوبند. امواج حاوی مقادیر بسیار بالایی از انرژی هستند که از دور دستها خود را به ساحل میآورند اما تنها اثر خفیفی از آنها به ساحل میرسد. اگر فردی که در ساحل نشسته است چند متر جلوی پای خود را در نظر بگیرد، از انرژی عظیم امواج در اعماق دریا غافل خواهد ماند. حکایت برخی سادهاندیشیها و دستکمگیریها نسبت به «موج» جدید بیداری اسلامی در یمن، عربستان و … و موج حرکت عاشقانه مردم در کربلای حسینی هم شبیه همین قاعده است. موج بیداری رفت و برگشتی است، اگر هماهنگی میان فرکانس (بسامد) امواج به وجود آید، در تشابه با قانون «تشدید» فیزیک، اثر یکدیگر را تقویت میکند و میتواند نیروی خارقالعاده و ویران کننده تولید کند. ویران کننده برای تمدن به بن بست رسیده غرب و خارق العاده برای تمدن عظیم اسلامی که نشانههای شکوفایی آن اکنون آشکار شده است. «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
۷) پیاده روی اربعین در سالهای اخیر، شباهت نشانه شناختی و معنا شناختی فراوانی به راهپیمایی ۹ دی ۸۸ داشت. اگر در نهم دی ماه ۸۸، مردم، بغض فروخفته و خشم سرشار خود از هتک حرمت عاشورای حسینی را به صحنه خیابانهای تهران آوردند، در پیاده روی اربعین نیز شیعیان و عاشقان امام حسین، اراده سیاسی و جمعی خود در مبارزه با فتنههای دست ساز آمریکا-انگلیسی را به رخ می کشند که آرامش و امنیت عتبات عالیات و زندگی مسلمانان منطقه را نشانه رفته است. ۹ دی ۸۸ به برکت عشق مردم به امام شهیدشان شکل گرفت و اکنون همان عشق، جلوه بین المللی یافته است. اکنون میتوان پیاده روی اربعین را در ادامه جریانی از اجتماعات دینی و سیاسی و فرهنگی دانست که در چندسال اخیر و به شکل پیوسته در کشور ما و حتی کشورهای اسلامی رخ مینماید. موج عظیم برخاسته از یک سرود مهدوی (سلام فرمانده)، راهپیمایی چند کیلومتری عید غدیر و… و.
۸) ملت شیعه عراق که سالها همچون «مدثر» (گلیم به خود پیچیده) در فشار ظلم و تحقیر بود بالاخره به ندای قرآنی «یاایهاالمدّثّر، قم فانذر» عمل کرد و قیام خود را به تاسی از قیام عظیم ملت ایران آغاز کرده است. قیامی که در پیوند با قیام عاشورایی اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، سراسر هویتی حسینی دارد و قله این قیام را راهپیمایی عظیم اربعین حسینی تعریف کرده است. درباره خیزش اربعینی شیعیان و مسلمانان جهان بایدبسیار سخن گفت.
یکی از اصلی ترین محورها و مهمترین سوالها درباره برآورد شاخصهای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران آن است که در انبوه درگیریها، چالشها، کشمکشها و تنازعات سیاسی، نظامی و امنیتی نظام اسلامی با نظام استکبارِ بین الملل؛ وضعیت به شدت بی ثبات و متلاطم منطقه، کدام طرف را قویتر کرده است؛ ایران را، یا آمریکا و متحدانش را؟
اهمیت این سوال از آن روست که توجه کنیم در منطق امنیت ملی آمریکا تحولات منطقه و وضعیت ژئوپلتیکی و سوق الجیشی سیاسی ایران همواره مهمترین عامل در محاسبه میزان تهدید ایران برای منافع آمریکا بوده است. طوری که میتوان گفت برای امریکاییها، موقعیت ژئوپلتیکی ایران به مراتب از سایر مسائل منطقهای آمریکا مهمتر است.
آنچه آمریکا را نگران میکند – و البته عموماً به زبان آورده نمیشود- این است که با قرار گرفتن ایران در شرایط وحدت اجتماعی با شیعیان عراق، مسلمانان غزه، شیعیان لبنان و سایر ملل منطقه، اعتماد به نفس آن به شدت افزایش پیدا میکند و تهران عملاً قادر خواهد بود متحدان منطقهای خود یعنی سوریه، لبنان و یمن را در خاک خودشان حمایت کند و آزادی عمل و اعتماد به نفس آنها را به شکل بی سابقهای افزایش بدهد. البته اشتباه نشود، ایران به دنبال ایرانیزه کردن راهپیمایی اربعین نیست و هرگز راهپیمایی اربعین را عامل مداخله در نظامات جامعه شناختی ملت عراق نمیداند، بلکه تجربیات وحدت راهبردی ایران و شیعیان لبنان نشان میدهد نظام سیاسی ایران، روشهای نرم و توانمندی در تأثیرگذاری فرهنگی بر کشورهای منطقه پیدا کرده است به شکلی که ملتهای منطقه نه تنها معترض به حضور غیرمستقیم و نرم (و گاهی فیزیکال، سخت و مستقیم) ایران نیستند بلکه این حضور و پیوند فرهنگی را عامل امنیت پایدار خود میداند؛ درست مانند لبنان که تجربه شیرین اقتدار حزب الله لبنان در پرتو وحدت راهبردی با ایران اکنون نقطه کانونی آرامش مسیحیان، اهل سنت و شیعیان و تودههای مردم لبنان است، در عراق نیز حضور استراتژیک ایران، کارکردهای امنیت ساز و آرامش بخش ایجاد کرد، استقبال ویژه و با شکوه ملت عراق از تک تک ایرانیهای حاضر در پیاده روی اربعین نشان از این فهم همزمان پیوند هویتی ایدئولوژیک و تأثیرات پراگماتیک دارد.
ازآن طرف از دید غرب و آمریکا، افزایش نفوذ و آزادی عمل و تحرک منطقهای، مهمترین تهدیدی است که حضور نظامی ایران در عراق ایجاد خواهد کرد و به همین دلیل هم هست که محدود کردن این برنامه و شکستن هیمنه ایران در منطقه به عنوان کشوری که میتواند الگویی از ایستادگی کارآمد و موفق در مقابل آمریکا باشد، اولویت شماره یک امریکاست. تشکیل فوری ائتلاف ضد داعش در همین راستا قابل ارزیابی است. ولی اکنون که حضور ایران در عراق علاوه بر سویه های نظامی، سویه های اجتماعی یافته است، ائتلاف نمایش ضد داعش نیز خاصیت خود را از دست داده است و ایران برگ دیگری در تفوّق منطقهای خود، رو کرده است.
بنابراین، میتوان اینطور نتیجه گرفت که غرب حتی تهدید ناشی از نقش آفرینی سابقِ نظامی و اکنونِ اجتماعی ایران در عراق را بیشتر با معیارهای ژئوپلتیکی اندازه میگیرد و واضح است که قدرت نرم ایران ارتقا یافته است.
حال، اگر از این منظر به وضعیت منطقه نگاه کنیم، میتوان این سوال را پرسید: تحولات ژئوپلتیکی در راستای افزایش قدرت ایران حرکت میکند یا خلاف جهت آن؟
برای پاسخ دقیق به این موضوع میتوان از ارزیابیهای میدانی عراق سخن گفت؛ در یک تحلیل میدانی دقیق از وضعیت منطقه، ناآرامیهای سالهای اخیر در عراق نه یک فرآیند طبیعی و درون زا، بلکه پروژههایی است که از بیرون به آن تحمیل شده و البته برخی بازیگران منطقهای هم به آن کمک کرده اند. بنابراین، فی المثل فتنه داعش در عراق، به هیچ وجه محصول فعل و انفعالات طبیعی اجتماعی یا نحوه تعامل ایران با پدیدههایی مانند جنگ سوریه نبود، بلکه ناشی از یک طراحی فرامنطقه ای برای گریز از تبعات شکست در سوریه و همچنین تبدیل کردن پدیده تکفیری گری به ابزاری برای زمین گیر کردن محور مقاومت بود. آنچه که طبیعت اجتماعی عراق است حرکت موج گونه میلیونها عراقی به سمت کربلاست نه دروغ همراهی مردم عراق با داعش. وقتی طبیعت، جوهره و واقعیت نظام اجتماعی حرکت عراق را بفهمیم متوجه میشویم که باید تحولات نظامی را به عنوان پروژههای تحمیلی آمریکا و اسرائیل تحلیل کنیم و آن وقت این نتیجه گیری که ملتهای منطقه به سمت معارضه جویی بیشتر با ایران گام بر میدارند، کاملاً نادرست خواهد بود. در واقع منطقه به سمت معارضه جویی با ایران سوق داده میشود اما به محض اینکه فرصتی مییابد با تمام توان در مقابل این فشار بیرونی مقاومت میکند و حرکت اجتماعی به نفع اهداف ایران رخ میدهد؛ مانند آنچه پس از به شهادت رساندن حاج قاسم عزیز و ابومهدی مندس رخ داد و تشییع تاریخی این دو با هم در نجف و کربلا رقم خورد و اکنون نیز نتیجه این شده است که اراده مردمی که مستقیماً با بلای تکفیری گری رویارو شده بودند بر همه این طراحیهای خارجی غلبه کرده و وزن حرکت همسوی اجتماعی مردم عراق در راهپیمایی اربعین آنقدر سنگین است که کفه معادلات استراتژیکِ همگرا با ایران را بشدت تقویت کرده است. توازن استراتژیک در منطقه جابجا شده و تعادل راهبردی جدیدی جایگزین نظامات سابق شده است.
مسئله قابل تأمل از یک نقطه دید استراتژیک این است که طرفهای معارض ایران همه توان خود را برای مانع تراشی و حتی بحران آفرینی بر سر راه نفوذ منطقهای ایران به کار گرفته اند اما در مقابلْ ایران، بی آنکه از همه توان خود استفاده کرده باشد، این طراحیها را با درجه موفقیت بالاتر از متوسط خنثی کرده است. اکنون روشن است که ابعاد تأثیرات ایران در عراق هرگز به وضعیت ماقبل آغاز فتنه داعش در عراق بر نخواهد گشت.
از جهت اجتماعی، رزمایش معنوی و مانور پرعظمت اربعین حسینی نشان میدهد که پیوند استراتژیک اجتماعی میان مردم ایران و مردم عراق در حال شکل گیری است که از همگراییهای سیاسی و نظامی فوق العاده مهمتر است. در واقع کربلای حسینی و مسیر پیاده روی از نجف به کربلا به مثابه ستاره قطبی عمل میکند که همه بُردارهای واگرا را همگرا کرده است. این همگرایی اجتماعی در درجه اول نشان میدهد که قدرت نرم ایران در منطقه به شدت رو به رشد است. این قدرت نرم نخست ناشی از رفتار اصولی ایران در قبال تحولات منطقه و دوری از نان به نرخ روز خوردن است. در سوریه و عراق ایران ماهیت مسئله را از ابتدا امنیتی و تروریستی تحلیل کرد نه مردمی و اکنون این تحلیل درست از آب درآمده است.
جدا کردن حساب اکثریت اهل سنت منطقه از تکفیریها، اکنون نوعی تنفر منطقهای از سعودی ایجاد کرده است. رفتار ایران در نبرد غزه نشان داد که ایران در منطقه، «شیعی گری» نمیکند بلکه سیاست خود را بر حفاظت از مسلمین در مقابل صهیونیستها استوار کرده است.
همه این ادله و توضیحات نشان دهنده آن است که ایران جنگ همه جانبه در منطقه را برده است چراکه در کمال امنیت، در عتبات که قلب تپنده جهان اسلام است راهپیمایی میلیونی برگزار میکند و نمادهای انقلابی خود را صادر میکند.
مجموعه این عوامل در کنار هم نشان میدهد منطقه خاورمیانه به رغم متلاطم بودن آن، در حال بازسازی خویش بر اساس نظمی است که مسلّماً امریکایی یا سعودی یا ترکی نخواهد بود. آنتروپی (بی نظمی) منطقه خاورمیانه، با آنتالپی (انرژی) عظیم ارتش بیست میلیونی اربعین حسینی به سمت نظم جدیدی میرود.
این نوشته ادعا نمیکند نظم آینده در منطقه، ایرانی است، ولی مدعی است نظم طبیعی منطقه بیش از هر نظم دیگری با منافع انقلاب اسلامی سازگار خواهد بود و توان ایران هم بیش از آنکه صرف شکل دهی به یک نظم تحمیلی به منطقه شود، در راه محافظت از نظم طبیعی منطقه در مقابل عوامل بر هم زننده بیرونی مصرف شده است. نظم مردمی و خود جوش حماسه میلیونی پیاده روی اربعین در مسیرهای منتهی به کربلا، حکایت از یک ظرفیت عظیم مدیریت منطقهای دارد.
۹) بهمن ۱۴۰۱ انقلاب اسلامی ۴۴ ساله خواهد شد. در آغاز سالهای چله انقلاب اسلامی که رهبر حکیم انقلاب آنرا گام دوم نامیدند و در چهل سالگی انقلاب که میتوان آنرا «اربعین انقلاب» نامید میتوان در نسبت دهه چهارم انقلاب اسلامی که رهبر حکیم ما آنرا دهه پیشرفت و عدالت نامید با معجزه اربعین حسینی اندیشید. خیزش اربعینی شیعیان عراق، ایران، لبنان، عربستان، یمن و … علیرغم ظهور و بروز پربسامد و آشکار آن و ورای طنین رسای نمادهای آن، پیچیدگیها و رمز و رموزی دارد که تحلیلگران اجتماعی، هر یک به نوبه خود باید برای درک اعماق و فهم ابعاد آن تلاش کنند. شکلگیری انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ و پس لرزههای شگرف جهانی و منطقهای آن سبب شده بود پیش بینی شود به زودی امواج بیداری اسلامی نقشه سیاسی منطقه را تغییر دهد اما این رویداد متوقّع، سه دهه به تأخیر افتاد. انقلاب اسلامی ایران، از محصولات و میوههای حرکتهای اسلامی مسبوق بهره برده بود و خود قله حرکتهای اسلامی ۱۰۰ سال اخیر شد. بحث خدمات متقابل انقلاب اسلامی ایران و جریان فراگیر بیداری اسلامی و نیز تأثیرات متقابل انقلاب اسلامی و خیزش اربعینی جهان اسلام سرفصلی است که باید تفصیلا به آن پرداخته شود. در حالی که تحلیلگران منصف جهانی نسبت خیزشهای اخیر جهان اسلام را به حق با «انقلاب اسلامی» میسنجند انکار عامدانه این تأثیر و تاثرات متقابل نشان از کور رنگی سیاسی کسانی دارد که هر تجمع چند صد نفره در تهران یا هر نقطه ایران را هفتهها به تحلیل و ارزیابی مینشینند اما از این اجتماع میلیونی تغافل میکنند. تجلیل و تحلیل حضور بیست میلیونی دلدادگان حسینی، بازخوانی و یادآوری عظمت ابعاد انقلابی است که «محرم و صفر» را مبدا زمانی انقلاب خود نامید. انقلاب اسلامی ایران برای ملتهای منطقه ثابت کرد «میشود» دیکتاتورهای ضد اسلامی را با تکیه بر قدرت مردم مسلمان سرنگون کرد؛ از طرفی واژگونی بنای حکومتهای اینچنینی برای مردم «مطلوبیت» ذاتی داشت اما این «میشود» و آن «مطلوبیت» دلیل کافی برای قیام نبود. قبل از تخریب یک بنا باید نقشهای از بنای جایگزین وجود داشته باشد. قاعده عقلی میگوید؛ نظم بد، بهتر از بینظمی و یا نظم بدتر است. سالها مسلمانان منطقه میدانستند چه نمیخواهند اما به خصوصیات آنچه میخواستند ایمان و اعتماد لازم و یا علم کافی نداشتند.
علاوه بر علل و عوامل درونی کشورهای منطقه برای تأخیر ۳۰ ساله مورد اشاره، باید به نقش و جایگاه «جمهوری اسلامی ایران» به عنوان نقطه کانونی تحولات منطقه به دقت نگریست. پس از پیروزی انقلاب، چالش ۸ ساله جنگ تحمیلی، دوران بازسازی، تحریمهای بیسابقه اقتصادی، اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا، مسئله پر تنش پرونده هستهای و دوران ۸ ساله حاکمیت اصلاح طلبان و تجدیدنظر طلبان غربگرا، مجموعه حوادثی بود که به طور مستمر برای مردم مسلمان منطقه القا مینمود که شاید جمهوری اسلامی ایران نمیتواند مسیر آرمانها و اهداف خود را طی کند. در طول ۴۰ سال گذشته هر روز تحلیل میشد که آمریکا به ایران حمله نظامی میکند و جمهوری اسلامی از بین میرود، تحریمهای اقتصادی کمر ایران را میشکند و به ناچار تسلیم میشوند، مردم ایران از شعارهای اسلامی خسته شدهاند و خواستار تجدیدنظر در آرمانهای خود هستند؛ وضعیت اقتصادی ایران خوب نیست و … اما چندین سال است نخبگان و مردم منطقه به این تحلیل رسیدهاند که اولاً جمهوری اسلامی در برابر براندازی سخت و نرم، مقاوم است و ایران نه لقمهای است که از طریق نظامی بلعیده شود و نه آن قدر بیریشه و سست است که نظیر کشورهای گرجستان و اوکراین انقلاب رنگین در آن روی دهد. و ثانیاً الگوی مردم سالاری دینی ایران در حوزه سیاست داخلی، پیشرفت و رفاه نسبی و در حوزه سیاست خارجی، عزت، افتخار و استقلال را بهدست آورده است. به یاد دارم در دوران دولت نهم و در اوج مسئله و چالش هستهای که تبدیل به نقطه قوت ملی و جهانی برای ایران شد، کاریکاتوریست عرب در یکی از روزنامههای عربی، طرحی را کشیده بود که معنی آن این بود که مسئولین جمهوری اسلامی در پی احقاق حق خود در فناوری پیشرفته هستهای هستند و حکّام عرب در پی گیاهان خاص و عجیب و غریب برای تقویت نیروی جنسی! مردم این کشورها پیشرفت شگرف علمی جمهوری اسلامی ایران را با وضعیت کشور خود مقایسه میکردند، اقتصاد رو به رشد و غیر وابسته ایران را میدیدند، حضور مؤثر ایران در صحنههای سیاسی جهان را مشاهده میکردند و همه این موارد را با وضعیت تأسفآور خود مقایسه میکردند. مردم مسلمان منطقه میدیدند سلطه نگاه سکولاریسم آشکار (درمصر و تونس و…) و سکولاریسم پنهان (عربستان سعودی و…) در منطقه نتوانست حتی اصلیترین کار ویژه ادعایی خود یعنی «توسعه و پیشرفت اقتصادی» را نیز محقق کند؛ و از همه این ها بالاتر، سیاستهای ضد اسلامی و غیر اسلامی این کشورها با فطرت پاک و گذشته تاریخی مردم مغایر بود.
خواست تاریخی مردم منطقه برای نقش آفرینی و حضور مؤثر «مردم» در تصمیمگیریهای سیاسی، آرزوی دیرینهای بود که به بغض فروخورده اجتماعی تبدیل شده بود. سیستمهای سیاسی کاملاً وابسته و دیکتاتوریهای تاریخ گذشته قبیلهای، هرگز در لیست آمال و آرمانهای مردم مسلمان منطقه نبود. همه این شرایط و همه این نابسامانیها اوایل دهه هشتاد میلادی (ابتدای پس از پیروزی انقلاب اسلامی) نیز کم و بیش وجود داشت و اراده کنونی نیز در مردم بود اما یک نقطه کلیدی، ارادهها را از عمل باز میداشت؛ «ثم ماذا؟» بعد چه کنیم؟ بعد از انقلاب و تغییر حکومت و سرنگونی حاکمان فاسد چه کنیم؟ چه کنیم که پس از ریختن عرق و نثار خون، ارتجاعی به یکی از انواع دموکراسی سکولار، دیکتاتوری لائیک و یا دیکتاتوری به ظاهر دینی و متحجرانه نداشته باشیم؟ مردم منطقه تجربه انقلاب اسلامی ایران را دیده بودند و به مطلوبیت آن تصدیق داشتند اما شک داشتند «جمهوری اسلامی» بتواند دوام بیاورد و موفق شود خلوص و جهت خود را حفظ کند. گذر از چالشهای پی در پی و متقاطع سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی برای مردم منطقه الگویی شد که بشارت داد الگوی «مردمسالاری دینی» میتواند به سلامت از کوره بحرانها عبور کند. معروف است که میگویند «انقلابها فرزند خور هستند» و یا «نسل سوم یا چهارم از انقلاب منصرف میشوند» اما این انگارهها در تجربه موفق و ادامه دار «جمهوری اسلامی» ابطال شد. برخلاف آنکه در اکثر انقلابها پس از چندی، شکوفه انقلاب توسط سو استفاده گران چیده میشود و دستاوردها مصادره میشود ولی انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی، مصادره نشد. هرچند تجربه جمهوری اسلامی به دلیل اقتضائات متفاوت نمیتواند عیناً توسط انقلابهای اسلامی منطقه که در مرحله نظامسازی قرار دارند، استفاده شود ولی بی شک الهامبخش و درسآموز است. تجربه جمهوری اسلامی روح و ماهیتی دارد که میتواند در ظرف هر کدام از کشورهای منظقه شکل خاص خود را بگیرد. سه مؤلفه اصلی ماهیت جمهوری اسلامی بدین شرح است:
الف) تلفیق موفق و غیر متعارض عنصر «نقشآفرینی مردمی» و «اصول، آرمانها و احکام اسلامی». در مدل مردمسالاری دینی ایران، عنصر اسلامیت نه تنها تضادی با خواست و اراده مردم ندارد بلکه اسلامیت تضمینی برای حفظ و استمرار مردم سالاری است. نظام جمهوری اسلامی به حضور و نقش آفرینی مردم از بُن دندان اعتقاد دارد و هرجا اصل نظام به مخاطره افتاده مردم خود را به خیابان آورده. شیرینی راهپیماییهای ملت ایران اکنون در کام ملتهای منطقه نیز شیرین شده است.
ب) حفظ دو گرایش اصولی «ضد استبدادی» و «ضد استکباری» در چارچوب و ساخت نظام حکومتی. این دو مؤلفه سلبی، پاسدار دو مؤلفه «نقش مردم» و «جهتگیری اسلامی» است.
ج) اهمیت و نقش فوق العاده عنصر «رهبری»؛ نقش بینظیر ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی در حراست از «خواست و اراده مردمی» و «استمرار جهتگیریهای اسلامی» مورد تصدیق همگان است. انقلابیون منطقه در طراحی نظامهای آینده خود میتوانند به طور عام از نقش ولایت فقیه ایده بگیرند و رهبری دینی را در جایگاه حقوقی ناظر و حافظ دستاوردهای مبنائی انقلاب خود قرار دهند. (البته بر مبنای فقه خود مدل بومی خود را بیابند)
البته باید به این نکته اشاره کرد هیچ خیزش اجتماعی، بدون بهرهگیری از تحول فکری و انقلاب معرفتی به سرانجام نمیرسد و تجربه جمهوری اسلامی نشان داد در صورت استمرار و تعمیق وجه نظری انقلاب، زمینههای استمرار پویای انقلاب مهیا میشود. خیزش اربعینی شیعیان جهان، به کانون معرفت افزا و سرچشمه تئوریکی متصل است که این خیزش اجتماعی را از هر انحرافی مصون میدارد. اربعین نقطه پرش دنیای امروز به دنیای دیگری است. در این نکته ظریف و معنادار باید بسیار دقت نمود که تاکید بر زیارت اربعین از توصیههای امام حسن عسگری (علیه السلام) است که در آخرین روزهای قبل از غیبت امام شیعیان این وصیت و توصیه صادر شده است، گویی این توصیه، راهگشای شیعیان از تاریکی غیبت به صبح ظهور است.
امام حسن عسگری (علیه السلام) به عنوان آخرین امام حاضر، یک قرارگاه و میعادگاه برای مؤمنین تعیین میکنند و دوران غیبت آغار میشود. اکنون این میعادگاه دارد خودش را نشان میدهند. اینکه چرا امام حسن عسگری (علیه السلام) باید این کار را انجام دهند و چرا سایر ائمه بر این میعادگاه تاکید نمیکنند خیلی معنادار است، انگار این میعادگاه را اختصاص میدهند به دوران غیبت، گویی قرار است از این میعادگاه کاری برآید و انگار زیارت این مکان و در این زمان هدفی را دنبال میکند. هدفگذاری دقیق امام عسگری (علیه السلام)، اکنون در حال شکوفایی است.
۱۰) به جدّ باید در نسبت فرهنگ انقلابی و تمدن اربعینی فکر کرد، بدین معنا که هر آنچه قابلیت فرهنگی در سطح انسانی و جهانی (بین الادیانی و بین فرهنگی و بین تمدنی) را داشته باشد، تمدنی تر و جهانیتر خواهد بود. اکنون اربعین و پیامهای انسانی پنهان و پیدای آن، هر چند از نقطه عزیمت فرهنگ شیعی آغاز میشود ولی در سطوح کلان انسانی و تمدنی امتداد مییابد و تکثیر میشود. از همین نقطه امتداد جهانی اربعین و جهانی شدن اربعین است که اربعین وزن تمدنی پیدا میکند و در تراز یک پدیده تمدنی ظاهر میشود. (Civilization as a Globalization) در این نگاه، اربعین نه فقط برای شیعه معاصر یا مسلمان معاصر، بلکه برای انسان معاصر هم «مفهوم» است، هم «معقول» است و هم «مقبول». بدین ترتیب راز توسعه انسانی اربعین در فرهنگی و اجتماعی شدن آن، در سادگی آن، در دسترس و دستیاب بودن آن، و در آمیختگی آن امر الهی با زندگی اینجایی ماست.
تولید فرهنگ که زیرساخت تمدن است در بهترین و کاملترین وجه آن در ماجرای اربعین رخ میدهد. تمدن و تمصّر با کثرت معنا مییابد و چه فرصتی بهتر از کثرت اربعین برای تمدن سازی. در مقالی دیگر درباره امکان یا امتناع تمدن سازی اربعین سخن خواهم گفت اما تلاقی پدیده عجیب کرونا با شعائر اسلامی و مناسک شیعی در محرم و صفر، فرهنگ غنی، قوی و قویم شیعه را در مقام ظرفیت گشایی معرفتی و شکوفایی فرهنگی جدیدی قرار داد و اثبات نویی بر تواناییهای نوآفرینی، زایندگی ونوپدیداری نامحدود متعالی شیعه گشت. دانشجویان و اساتید تاریخ علم و تمدن به خوبی میدانند که تمدن صرفاً به معنای تمصّر (مصر، شهر)، مدنیت اجتماعی و وجوه نظام افزاری و سخت افزاری فرهنگ نیست؛ بلکه وجوه نرم افزاری، خردافزاری، مغزافزاری و فکرافزاری یک فرهنگ و فکر و توانایی تولید فکر تمدنی و قدرت تأسیس نظریههای تمدنی در تمدن سازی نقش بنیانی، بنیادی و راهبردی دارد. در واقع زمانی میتوان گفت یک فرهنگ، قدرت، ظرفیت، سعه و امکان تمدن سازی دارد که در مستحدثات گوناگون، اتفاقات سخت، بحرانهای اجتماعی و پیش آمدهای فرهنگی از پس پاسخ به سوالات و مسائل بربیاید و بحرانها را مدیریت کند و سرمایه سازی فرهنگی خود را به رخ بکشد.
محرم، صفر، اربعین و مراسم عزاداری دهه اول محرم در سه سال کرونایی گذشته، بهترین شاهد و گواه بر ظرفیت و سرمایه تمدن ساز، تمدن پرداز و تمدن آفرین فرهنگ متعالی شیعه است. دیگر همه میدانند ماجرای کرونا، فراتر از یک بیماری بود و تبدیل به پدیدهای چندوجهی و ذوابعاد پزشکی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و به خصوص رسانهای شد.
کرونا بسیاری از معادلات و طراحیهای جهانی را به هم ریخته و متغیر اصلی در تعیین اجبارگونه بسیاری از تعطیلیها و لغو برنامهها و غافلگیریهای جهانی شد. اما همین پدیده قاهرانه، در برابر شعائر، مناسک و برنامههای متعارف محرم و صفر شیعیان در ایران و عراق و لبنان و یمن و سایر ملل اسلامی منفعل و منکسر شد و عاشقان اباعبدالله الحسین و دلدادگان حضرت زهرا با فعالسازی ظرفیتهای تمدنی فرهنگ شیعه در تولید ساختارها و اسلوبها، مدلها و روشهایی تأسیس کردند و پیشنهاد دادند که به شکل توأمان و همزمان هم از رونق و شکوه برنامههای عزاداری کاسته نشود و بزرگداشت عزای حسینی دچار فروکاست و تقلیل نگردد و هم پروتکلهای فراوان ابلاغی بهداشتی رعایت شود.
این توانایی بی بدیل تطابق مناسک با یک پدیده خارجی طوفانی همچون کرونا، موضع فعال و توانایی مدیریت میدانی شیعیان نشان داد که فرهنگ شیعی که از دل هر محدودیتی یک فرصت و در برابر هر پروتکلی یک مدل جایگزین ارائه کرد، در برابر فرهنگها و جریانات رقیب به مراتب قدرت تمدن سازی بیشتر و توانایی تمدن پردازی عمیقتری دارد.
وقتی یک فرهنگی میتواند به پیشامدهای جهان شمول و تلخیهای جهانگیری چون کرونا پاسخ درخور و مناسب بدهد طبعاً میتواند در برابر سایر اتفاقات نیز فعالانه و مبتکرانه پاسخهای نو و بدیع تدارک کند.
تمدن پژوهان توانایی تولید اندیشههای جایگزین(Alternative Theories) مدلهای جایگزین (Alternative Models) و ساختارهای جایگزین(Alternative Structure) را از اصلی ترین دلایل امکان تمدن سازی توسط یک فکر یا فرهنگ میدانند و تقاطع زمانی و تلاقی مناسبتی محرم و صفر با کرونا فرصت مناسبی برای اثبات ظرفیت بی بدیل تمدن سازی شیعه گردید.
حدیث مشهوری از رسول گرامی اسلام در وصف حال عاشقان حسین بن علی است: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً» شهادت امام حسین (ع) داغی بر دلهای مؤمنان گذاشته که هیچگاه سرد نخواهد شد.
هر کس میخواهد معنای این حدیث را از عمق جان بفهمد خود را به رودخانه جاری و ساری عظیم اربعین در ایام ماه صفر در طریق الحسین برساند. آتش عشق به امام حسین بن علی هرگز سرد و خاموش نخواهد شد.