وحدت منافع هر دو رژیم پهلوی و صهیونیستی، آنها را به همکاری نزدیک در امور امنیتی سوق میداد. هدف اصلی این دو رژیم از این همکاری را میتوان ناشی از ایجاد و توسعه سیاستهای ضد عربی و موافق رژیم صهیونیستی در بین مقامات پهلوی دانست. البته روابط این دو رژیم در این سالها به صورت سرّی و نهان انجام میگرفت. در اسناد به جا مانده در سفارت آمریکا در ایران، سندی ذکر شده است که به نقل از «تورگمن» دبیردوم هیئت نمایندگی رژیم صهیونیستی وضعیت ارتباط رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس را بیان میکند: «عملیات اسرائیل در ایران بیشتر نهانی است.» تورگمن گفت: « در حالی که دولت اسرائیل مایل است روابطش را با ایران گسترش دهد، موقعیت حساس دولت ایران را در شناسایی اسرائیل و نیز بسیاری از دول عرب در نظر میگیرد و بنابراین زیاد برروی تماس در روابط پافشاری نمیکند.»
بنابراین، رژیم پهلوی به دلیل موقعیت حساس در منطقه و نیز جو ضد صهیونیستی در بین مردم ایران و مسلمانان جهان، نمیتوانست به طور علنی با این رژیم رابطه برقرار کند؛ به همین دلیل، با وجود رابطه پنهانی، در ظاهر خود را ضد صهیونیست نشان میداد و در سازمان ملل و سازمانهای بینالمللی تخصصی همیشه علیه رژیم اشغالگر قدس رأی میداد و در ردیف کشورهایی قرار داشت که رژیم صهیونیستی را محکوم میکردند.
ارتباط ایران در دوره پهلویها با رژیم صهیونیستی یکی از رازآلودهترین موضوعاتی است که قابل بحث است. موضوعات گوناگونی در عرصههای اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و... وجود دارد که شواهد نشان میدهد در تمامی این موضوعات ارتباط عمیقی بین این دو رژیم جنایتکار وجود داشته است.
در بخشی از کتاب «آمریکای کوچک» به قلم رضا زارع فاروقی در این باره میخوانیم: «روابط سی ساله ایران و اسرائیل به اندازهای ناشناخته است که میتوان آن را از اسرارآمیزترین و ناشناختهشدهترین روابطی دانست که با هیچ یک از کشورهای دیگر خاورمیانه قابل مقایسه نیست. یعقوب نیمرودی بهعنوان یکی از فعالترین نمایندگان اسرائیل در تهران که به مدت سیزده سال در ایران بوده است و این دوران را شادترین دوران زندگیاش میداند، دراینباره اظهار میکند: «اگر روزی به تو اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران انجام دادهایم، آگاه شوی، از آنچه میشنوی وحشت خواهی کرد و حتی نمیتوانی آن را تصور کنی.»