ضدیت رژیم پهلوی با اسلام و پرچمداران اسلام که روحانیت و مراجع عظام تقلید باشد، ماجرای تلخی است که سرانجام کار دست این خاندان داد. خاندان پهلوی با دو هدف به مواجهه با اسلام آمده بود. اول آنکه بهمثابه یک دستنشانده اوامر بیگانگانی را در این کشور دنبال میکردند که همانا اسلامستیزی بود. دوم آنکه برای بسط اقتدار خود، روحانیت را مهمترین رقیب و مانع میدیدند، بنابراین بر آن شدند تا روزبهروز از قدرت حوزههای علمیه و روحانیت بکاهند.
در همین مسیر بود که «آن مقاله موهن» در دی ماه سال ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات نوشته شد و خود به عاملی برای شعلهور شدن «آتش انقلاب» و سقوط خاندان پهلوی بدل شد. «آنتونی پارسونز» سفیر انگلستان در ایران در کتاب «خاطرات دو سفیر» (غرور و سقوط) به این ماجرا چنین اشاره میکند:
«اولین قدم در راه بیاعتبار کردن آیتالله خمینی انتشار مقاله مفصلی در یکی از روزنامههای معتبر و پرتیراژ تهران بود که ضمن آن آیتالله با عبارات و کلمات مستهجن مورد حمله قرار گرفته و مطالب زنندهای درباره اصلونسب و زندگی خصوصیات اخلاقی او عنوان شده بود. نویسنده مقاله از این هم فراتر رفته و صلاحیت آیتالله خمینی را بهعنوان یک مرجع روحانی مورد تردید قرار داده بود. انتشار این مقاله در شرایطی که هیجانات سیاسی و احساسات مذهبی مردم به غلیان آمده بود واکنش تندی بهدنبال داشت. روز نهم ژانویه اغتشاشات شدیدی در شهر مقدس مذهبی قم پایگاه روحانی آیتالله خمینی روی داد، کنترل اوضاع از دست پلیس خارج شد و برای نخستینبار پس از سال ۱۹۶۳ نیروهای مسلح ارتش برای سرکوبی اغتشاش به میدان آمدند. نظامیان طبق نقشه و دستور قبلی یا برای ایجاد وحشت و متفرق کردن جمعیت بهسوی مردم آتش گشودند. تعدادی کشته شدند، که منابع دولتی شماره آنها را کمتر از ده نفر و مخالفان قریب یکصد نفر اعلام کردند. این واقعه همه را تکان داد و بین دولت و مقامات روحانی کشور بحران شدیدی بهوجود آورد. بعضی از مساجد تهران بسته شد و رهبران مذهبی مردم را به برگزاری مراسم سنتی یادبود و سوگواری و چهلمین روز شهادت قربانیان واقعه فراخواندند.»