بازتعریف تروریسم تکفیری، تبدیل به یکی از اهداف و راهبردهای غیر اعلامی، اما محسوس واشنگتن در منطقه و نظام بینالملل شده است. ژنرال جوزف ووتل، رئیس پیشین ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا، مدعی شده است که احتمالا واشنگتن برای رسیدگی به تهدید القاعده و طالبان به منطقه برمیگردد، زیرا این گروهها فقط به حمله و تحمیل ایدئولوژی خود در افغانستان و منطقه بسنده نخواهند کرد. او در مصاحبه با صدای آمریکا، از افزایش حضور القاعده در افغانستان ابراز نگرانی کرد و گفته که شبکه القاعده توان احیای مجدد دارد.
او گفت: «این همان نکتهای است که پس از خروج از افغانستان نگرانش بودیم؛ اینکه طالبان به تعهداتشان مبنی بر آنکه نگذارند القاعده جای پایی در افغانستان پیدا کند، عمل نخواهند کرد.»
زمینهسازی برای مواجهه با دشمن خودساخته
اظهارات این ژنرال آمریکایی را میتوان نقطه آشکار ساز یک راهبرد دائمی در سیاست خارجی واشنگتن تلقی کرد: خلق تهدیدات خودساخته و متعاقبا، حضور در مناطق گوناگون جهان برای مقابله با آنها! زبگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا قبل از مرگ خود، چندین بار اذعان کرد که القاعده ساخته و پرداخته دست داعش در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی بوده است. اساسا تعلق خاطر غیر مستقیم، اما آگاهانه سران القاعده و شاخههای جدا شده از آن به سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا محرز است. اکنون ژنرالهای آمریکایی مدعی شدهاند که شبکههایی مانند القاعده خواهند کوشید تروریسم را به منطقه و جهان صادر کنند و این باعث خواهد شد که آمریکا برای مبارزه با این تهدید، به منطقه برگردد. با این حال ژنرالهای آمریکایی به علتالعلل ظهور تروریسم القاعده و داعش یعنی خود آمریکا اشارهای نمیکنند.
تلاش برای بازگشت به یک طرح شکست خورده
به نظر میرسد برخی مواضع و سیگنالهایی که از سوی آمریکا، آن هم مبتنی بر بازگشت القاعده و داعش مخابره میشود، اسم رمز مداخله گرایی خطرناک واشنگتن در غرب آسیاست. در ابتدای قرن بیست و یکم، شکست آمریکا در افغانستان و عراق، نقطه آشکارساز شکست طرح «خاورمیانه بزرگ» بود. در عراق آشفته و افغانستان چند تکه نه «لیبرالدموکراسی دروغین» نه «آمریکای قدرتمند»، هیچیک ظهور و بروزی نداشتند. حتی حضور اوباما، ترامپ و بایدن در کاخسفید نیز نتوانست آمریکا را از این گرداب رها سازد. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا نیز در این خصوص با تکیه بر طرح «تجزیه عراق» براساس قومیت و مذهب، تلاش کرد تا به فرمول ترکیبی و خطرناک «یکجانبهگرایی در دل چندجانبهگرایی» معنای جدیدی بخشد! تاسیس داعش در حوزه شامات (عراق و سوریه) بر همین مبنی صورت گرفت. قرار بود تا سال ۲۰۱۵ میلادی، تروریسم تکفیری مورد حمایت پشتپرده آمریکا، حکومتهای عراق و سوریه را نابود کرده و سپس زمینسوختهای بهنام «شامات» را تحویل کاخسفید و رژیمصهیونیستی دهد، اما پایداری همهجانبه مقاومت، محاسبات غرب و صهیونیستها را در بغداد، دمشق و متعاقبا منطقه غرب آسیا برهم زد. اکنون در سال ۲۰۲۴ میلادی قرار داریم و بازتولید تروریسم تکفیری و جایابی انها در منطقه در دستور کار رئیس جمهور آمریکا قرار گرفته است.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در چندین گزارش، از حضور گروههای تروریستی، از جمله القاعده و داعش، در افغاستان ابراز نگرانی کرده است. با این حال قطعا در شورای امنیتی که سه عضو دائمی و ثابت آن فرانسه، انگلیس و آمریکا هستند، قطعا سخن از مصدر اصلی تروریسم به میان نمیآید. در این معادله، نمیتوان نقش خاص بایدن را نادیده انگاشت! درست در سال ۲۰۰۶ میلادی، زمانی که تنها سه سال از اشغال عراق توسط دولت جرج واکر بوش سپری میشد، جو بایدن در کسوت سناتور ایالت دلاویر در سنای آمریکا، طرح موسوم به "فدرالیزه کردن عراق" را به عنوان پیش درآمدی بر طرح کلانتری به نام "تجزیه عراق" بر روی میز استراژیستها و آیندهپژوهان حوزه سیاست خارجی ایالات متحده قرار داد.
بایدن معتقد بود که میتوان بر اساس مولفههای قومیتی و مذهبی، عراق را به سه کشور براساس هویت کردی، شیعی و سنی تقسیم کرد. فراتر از آن، جو بایدن معتقد بود که میتوان طرح تجزیه عراق را به مبنایی برای تجزیه کل منطقه و جهان اسلام تبدیل کرد، به گونهای که "قومیت و مذهب" در خدمت " نقشه ژئوپلیتیکی مطلوب آمریکا" در غرب آسیا، شمال آفریقا و شبه قاره هند درآید! بنابراین، استفاده از ظرفیت گروههای تروریستی برای خلق بحرانهای مزمن و پایدار در مناطق غرب آسیا و افغانستان و شبه قاره هند، تبدیل به یک راهبرد کلان در واشنگتن شده است.
صورت مسئله مشخص است: بایدن معتقد است که "خلق بحرانهای مزمن سیاسی" و " تقویت شکافهای قومیتی-مذهبی" باید با مکملی به نام "تثبیت بحرانهای امنیتی" و "فقدان آسایش حداقلی" در منطقه همراه شود تا در نهایت، بتوان نقشه شومی به نام "تجزیه کشورهای مسلمان" را در سایه آن کلید زد. استراتژی تاسیس گروههای تروریستی تکفیری و بازتعریف آنها در مقاطع گوناگون زمانی، فرمول کلانی است که پیاده سازی آن در حوزه سیاست خارجی آمریکا مدتهاست تبدیل به موضوعی متعارف و تکراری شده است! در سال ۲۰۱۸ میلاد، در هم شکسته شدن دژ غربی-عبری داعش توسط رزمندگان مقاومت و از بین رفتن خلافت خونین و خودخوانده تروریستهای تکفیری، بدترین خبر برای بایدن محسوب میشد. "بازتعریف تروریسم تکفیری" در کنار "بازتولید خشونت در منطقه براساس الگوهای جدید"، پس از نابودی داعش به یک مشی کلان در سیاستگذاری منطقهای آمریکا تبدیل شد. اکنون آمریکا در صدد است از یک سو القاعده و داعش را بازتعریف کرده و از سوی دیگر، حضور خود در منطقه را به بهانه بازگشت آنها توجیه کند! این همان شبکه همکاری تروریسم مولد (آمریکا) و تروریسم القاعده -داعش است. در چنین شرایطی باید مراقب بازی آمریکا در عراق، سوریه و افغانستان بود. البته جبهه مقاومت در طول سالهای اخیر نشان داده که به وضوح بازی واشنگتن، تل آویو و متحدان منطقهای و فرامنطقهای امریکا و صهیونیستها را در منطقه و جهان رصد کرده و نسبت به هر یک از اجزای این بازی خطرناک، موثرترین و قاطعانهترین واکنش ممکن را نشان میدهد. اکنون در مواجهه با استراتژی بازتولید و بازتعریف تروریسم تکفیری توسط آمریکا نیز جبهه مقاومت آگاهانه و محکم عمل خواهد کرد.