نظام تبلیغ و تبیین در هر بازه زمانی و گستره مکانی نیازمند شناخت دقیق از مناسبات اجتماعی و ابزارهای اطلاعرسانی است که جا ماندن از آن امکان برقراری ارتباط صحیح میان خواص و توده جامعه را مسدود میکند. شاید در سادهترین وجه از این قاعده بتوان به تحولات ابزارهای ارتباطی اشاره کرد که هندسه جدیدی را برای ارتباطات اجتماعی تعریف کرده است اما از سوی دیگر تحولات نسلی، اجتماعی و سیاسی نیز زبان جامعه را تغییر میدهد. آنچه در ادبیات سیاسی به آن دال مرکزی گفتمانها گفته میشود ناظر بر آن وجه مرکزی سوژه سیاسی هر گروه و جناح است. این دال مرکزی نمیتواند مجزا از خواستههای جامعه طرح شود (که اگر چنین شود از همراه ساختن جامعه با خود محروم میشود) و اگر تعریف نیز یکسره به جامعه و جو موجود سپرده شود، عملا جریان سیاسی سوژگی خود را به عنوان گروهی که به دنبال جهتبخشی به جامعه است از دست میدهد. در این فضا طبیعی است حیات و ممات گروههای سیاسی مرجع یا آنچه از آن به عنوان «خواص» یاد میشود، در تعادلبخشی به این 2 وجه باشد.
با این حال در آستانه 11 اسفند و برگزاری 2 انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، به نظر میرسد جایگاه تضعیفشده مراجع سیاسی بار دیگر خود را در فضای عمومی جامعه نمایان ساخته است، به گونهای که بسیاری از مراجع سنتی موثر بر سیاست و جامعه از خلق ارتباط با توده عاجز ماندهاند؛ مسالهای که رد آن را در بیانات چندی پیش رهبر انقلاب نیز میتوان پیدا کرد. ایشان در سخنرانی 16 بهمنماه در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، در طرح بحثی در چارچوب تکلیف خواص در انتخابات، نسبت به لزوم پیگیری این مساله تاکیدات جدی داشتند. رهبر انقلاب با تعریف خواص به «شتابدهندگان حقیقی»، دایره افرادی که جزو خواص به حساب میآیند را از تعاریف سنتیاش فراتر برده و خاطرنشان کردند: منظور از خواص، صرف نام و نشاندار بودن نیست، بلکه خواص کسانی هستند که در همه قشرها و صنوف ملت، با فکر، شناخت و قدرت تشخیص عمل میکنند و بدون تبعیت از جو و فضاسازیها، با قدرت و شجاعانه و بهنگام، به وظایف خود عمل میکنند. ایشان وظیفه و نقشآفرینی خواص در موارد حساس را سنگین خواندند و گفتند: خواص باید جهت عمومی حرکت جامعه را حفظ کنند و نگذارند این حرکت دچار انحراف شود که اگر از این وظیفه غفلت شود، حوادثی پیش خواهد آمد که ضربههای تاریخی به همراه میآورد. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای با تأکید بر اینکه جبهه دشمن برای خواص برنامه خاص دارد، افزودند: هدف دشمن این است که خواص با گرفتار شدن به تردید و تعلل و جذب شدن به چرب و شیرین دنیا، در بزنگاهها و مواقع حساس، کار لازم و نقش شتابدهندگی خود را انجام ندهند. ایشان با اشاره به در پیش بودن انتخابات 11 اسفند، این میدان سیاسی مهم را از جمله مصادیقی دانستند که نیازمند حضور فعالانه خواص در جهتدهی به افکار عمومی است.
طرح بحث خواص موضوع جدیدی در منظومه فکری رهبر انقلاب به حساب نمیآید و ایشان از نخستین سخنرانیهای دوران رهبری خود به نقش مثبت و منفی خواص در تحولات اجتماعی نگاه ویژهای داشتند. با این حال از نظر فراوانی بحث، سالهای ۷۷،۷۵ و 88 را باید 3 سالی دانست که ایشان بیش از زمانهای دیگر به این انگاره در سخنرانیهایشان تاکید کردهاند و از قضا هر 3 سال مذکور سالهایی یا در آستانه یا در میانه تحولات سیاسی تاثیرگذار بوده است.
* تبیین تودهای، رسالتی انقلابی
استفاده از تعابیری چون جنگ ترکیبی در تحلیل رهبر انقلاب از شرایط حاضر کشور گویای این واقعیت است که فضای تبلیغاتی در سالهای گذشته شرایطی چندوجهی و مجزا را در قیاس با ادوار پیشین داشته است. در این فضا طبیعتا واگذار کردن میدان تبیین و توصیف شرایط به دشمنان باعث میشود روایت غالب نسبت به شرایط کنونی و چشمانداز آینده توسط کسانی تعریف شود که اساسا به دنبال تضعیف اهرمهای اقتدار ایران اسلامی هستند.
تاکید رهبر انقلاب در 3 سال گذشته بر کلیدواژه «جهاد تبیین» همین جا معنا پیدا میکند. در «جهاد تبیین» اساسا رسالت اصلی روشن کردن دستگاه محاسباتی توده جامعه است. در این جنگ محاسباتی «تبیین تودهای» حوادث و تحولات امری ضروری برای پیشبرد انقلاب اسلامی است. آنچنان که در نمونه حاضر یعنی انتخابات به راحتی میتوان اهمیت چنین مسالهای را درک کرد.
هرچند به شکل طبیعی گروههای مرجع باید پیشران «تبیین تودهای» باشند اما خب ضعف این گروهها در سالهای اخیر باعث شده در عمل از بسیاری از جریانهای اجتماعی نیز عقب بمانند با این حال نباید ضرورت ایده «تبیین تودهای» را تضعیف کند.
مختصات کلی این تبیین را در چند مورد میتوان به صورت مختصر تعریف کرد:
1- تبیین تودهای پشتوانه تئوریک و نظری دارد اما جامعه هدف خود را صرفا در میان نخبگان جستوجو نمیکند؛ به همین خاطر اهتمام خود را بیش از هر چیز به نزدیکترین موضوع جامعه و نخبگان معطوف میکند. این قرابت موضوعی میتواند در نهایت به یک ادراک جمعی مشترک تبدیل شود.
2- این تبیین نیازمند زبانی فراگیر است که جامعه را با تمام تکثر و تنوعش با خود همراه کند. زمانی که زبان تبیین، پیوند حداکثری به نظام ارزشی یک بخش از جامعه داشته باشد، در همراه کردن دیگر بخشهای جامعه ناکام خواهد ماند.
3- آینده را در نسبت با حال حاضر توضیح میدهد. زمانی جامعه میتواند با یک روایت سیاسی احساس همسویی کند که میان وضع مطلوب یا نامطلوب موجودش با نقشه راهی که برای آینده طرح میشود پل بزند. بسیاری از فعالیتهای تبلیغی و تبیینی به علت فقدان این ارتباط در قانع کردن مخاطبان خود ناکام میمانند.
4- خاستگاه این تبیین باید در پیوند با مردم باشد. اساسا چیزی که مراجع سیاسی را از نهادهای سیاسی جدا میکند اعتباری است که این مراجع از سوی مردم دارند، به گونهای که در صورت از دست دادن نهادهایشان نیز حد بالایی از اعتبار خود را حفظ میکنند. طبیعی است گروههای مردمی و چهرههای مورد اعتماد بین آحاد جامعه توانایی بیشتری در «تبیین تودهای» خواهند داشت.