14 مردادماه مصادف با صدور فرمان «مشروطیت» بود. شناخت صحیح از ابعاد گوناگون این خیزش مردمی فرصت مغتنمی است برای شناخت برخی بازیگران سیاسی معاصر و اینکه چگونه از تجربیات این قیام برای امروزمان استفاده کنیم. از این رو، در این نوشته موضوع امام راحل(ره) و مشروطیت در دو حوزه، یعنی شناخت امام(ره) از بازیگران این جنبش و تجربه ایشان از این خیزش را بررسی میکنیم.
شناخت سهگانه امام (ره) از مشروطیت
جایگاه حقیقی روحانیت در قیام ملت: کسی نمیتواند تاریخ معاصر را بخواند و از نقش محوری علما صحبت نکند. دوره قاجار دوره خیزش علما و روحانیون علیه استعمار و استبداد است. ملاعلیکنی، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و... هر یک نقش بزرگی در این خیزش داشتند. حـضرت امام(ره) بر نهضتهای روحانی که در واقـع مـتّکی بر مرجعیت است، تکیه خاص داشت؛ برای نمونه، برخی از جریانهای مشروطه و کلّیت جریان تنباکو، نهضت حاج آقا نـورالله در اصفهان و نیز حرکت مرحوم آقامیرزا صادق آقا و نیز مرحوم انگجی در آذربایجان مورد تأیید ایشان قرار گرفت. بـا شـناخته شدن قدرت روحانیت در جریان تنباکو و سایر نهضتها، دشمنان خارجی کوشیدند ایـن قدرت را از صحنه سیاسی جامعه ایران حذف کنند. امام(ره) در این باره میفرمایند: «اینها فهمیدند باید این قدرت را بگیرند، تا این قدرت زنده است نمیگذارد کـه ایـنها هر کاری دلشان بخواهد بکنند و دولتها عنانگسیخته باشند و هر طوری دلشان بـخواهد عـمل بـکنند و لهذا با کمال کوشش تبلیغات کردند بر ضد روحانیت.»
امام(ره) و شناخت غرب: آنچه در بینش امام در جریان مشروطه قابل تـوجّه اسـت، نقش اجنبی در مشروطه است. تحلیل امام(ره) شامل دو قسمت است که در واقع بیان دو جهت نفوذ انگلیسیها در مشروطه است: اول جنبه سیاسی و مـنافع انـگلیسیها در بـرابر روسهاست؛ انگلیسیها میترسیدند خیزش مردمی منجر به تسلط روسها بر ایران شود. تسلط روسیه بر ایران میتوانست امنیت هند به عنوان مستعمره اصلی بریتانیا را به خطر بیندازد، موجب تسلط روسها بر خلیج فارس شود، انگلیسیها را از منابع غنی ایران دور بدارد و دهها دلیل دیگر. به همین دلیل امام (ره) میدانند که بخشی از حضور انگلیسیها در قیام مشروطیت به موضوع رقابت دیرینه قدرتهای وقت، به ویژه جلوگیری از قدرتیابی روسیه در ایران برمیگردد. دوّمین نگاه و تحلیل امام(ره) از انگلیسیها به نگرانی ایشان نسبت به سیاستهای روباه پیر انگلیس درباره بسترسازی برای نفوذ فکر غربی برای از بین بردن دین مربوط است.
دفاع از روحانیت اصیل در برابر منورالفکرها و روحانیت منحرف: اگـر بـنا باشد تاریخ معاصر نوشته شود به عنوان اوّلین عامل باید سخن از روحانیت بـه مـیان آیـد؛ روحانیتی که پرچمدار این نهضتها بوده و همیشه در تحریک و بسیج مردم نقش اوّل را داشته است. این تـجربهای اسـت که هر کس اندکی در آن تردید کند، یقیناً فاقد یک نگرش اصـیل تـاریخی اسـت. البته این به معنای نفی نقش دیگران به صورت مثبت یا منفی نیست. با ایـن حـال، در دوره اخیر، یعنی سالهای پس از مشروطه، به دلیل سلطه سیاسی و فکری مخالفان روحانیت، تـاریخ مـعاصر بهگونهای نوشته شده است که نه تنها خواستند سهم روحانیت را در مبارزات استقلالطلبانه از بین ببرند؛ بلکه آنـها را بـه عنوان عوامل ارتجاع و مسّببان عقبماندگی جامعه نشان دادند. ترور وجهه روحانی شخصیتی، همانند شهید شیخ فضلالله نوری در راستای همین پروژه تحریف است.
از نکات مهمی که در بـینش تـاریخی امـام درباره مشروطیت حائز اهمیت است، دفاع از موضع شهید نوری است. منوّرالفکران مشروطهخواه بـا تـمام قوا شیخ را مستبد و حامی استبداد معرفی کرده و او را به منزله سـمبل دفـاع از حـکومت مشروطه مورد حمله قرار دادند. «شـما میدانید که مرحوم شـیخ فـضلالله نوری را کی محاکمه کرد؟یک معمّم زنجانی یک ملاّی زنجانی محاکمه و حکم قتل او را صادر کرد وقتی معمّم و ملاّ مهذّب نباشد فسادش از همه بیشتر است.» با پیروزی انقلاب اسلامی که در واقـع پیـروزی تفکّر اسلامی بر اندیشههای غـربی بـود، امام(ره) بـه دفـاع از شـیخ برخاست؛ به ویژه از اقدامی که شیخ بـرای تـصویب متمّم قانون اساسی و اصل مربوط به نظارت پنج نفر از مجتهدان بر مصوّبات مـجلس داشـت که شورای نگهبان الگویی از نگاه شیخ فضلالله نوری است.
تجربه سهگانه امام(ره)
از مشروطیت در انقلاب اسلامی
در انقلاب اسلامی دوگانه شرق و غرب كه با آمریكا و شوروی عینیت مییافت، از نظر امام(ره) همان دوگانه روس و انگلیس در مشروطه بود. امام(ره) با طرح راهبرد تغییرناپذیر نه شرقی و نه غربی، استقلالخواهی و هضم نشدن در سیاستهای قدرتهای بزرگ و در یک كلمه تكیه بر مردم و سازشناپذیری را به اجرا گذاشتند. امام(ره) با طراحی سیاست نه شرقی نه غربی به دنبال یک سیاست موازنه عدمی بین این دو قدرت هستند. موازنه عدمی و نه شرقی و نه غربی به معنای انزوا نیست؛ چرا که امام مخاطرات انزوا را میدانند و این سیاست و راهبرد بر مبنای مشارکت فعال و ارتباط با همه کشورها طراحی می شود، ولی مبنا بر عدم تعهد و سرسپردگی به هر یک از این دو جبهههاست.
انقلابها دو نوع هستند؛ یا سیاسی یا اجتماعی. انقلابهای سیاسی تنها در تغییر اشخاص میمانند و به تغییرات اجتماعی مانند تغییر ایدئولوژی، تغییر نظام حکمرانی و ... منجر نمیشود. امام(ره) هم سران سیاسی را تغییر دادند، هم گفتمان را، و هم از دل این تغییرات نهادسازی و نظامسازی کردند. بنابراین، نظامسازی از دیگر دستاوردهای امام(ره) در انقلاب اسلامی بود كه در مشروطه ابتر ماند، ایجاد و معماری سیستمی كه هم دین را در عرصه اجتماعی به رسمیت بشناسد و هم نقش مردم را در اداره كشور تثبیت كند، شاهكار امام(ره) بود كه مشروطه نسبت به آن سردرگم بود.
هرج و مرج ناشی از مشروطه به مدت 15 سال تمام ایران را فراگرفت؛ به صورتی كه ملت منتظر یک دیكتاتور مقتدر بودند تا آزادی را تقدیم او كنند و امنیت را از او بخواهند. نویسنده کتاب «تاریخ مشروطیت» آن زمان از تاریخ ایران را روایت میکند که مردم در کوچه و بازار میگفتند: «این مملکت چوب استبداد میخواهد هنوز.» به همین دلیل مملکتی را که به واسطه مشروطیت از چاله استبداد قاجاریه بیرون آمده بود، به چاه دیکتاتوری رضا شصت تیر سپردند. امام(ره) در صدر انقلاب با همین هرج و مرج در قالب تجزیهطلبی مواجه بودند؛ اما تدابیرشان از هرگونه واگرایی جلوگیری كرد. ایشان اجازه ندادند که تغییر منجر به هرج و مرجی شود که اساس مملکت و خیزش مردم را بر باد دهد.
این توانمندی و کارکرد امام راحل زمانی اهمیت مییابد که به تعبیر رهبر معظم انقلاب بدانیم که غربیها در نشست گوادلوپ به هرج و مرج پس از انقلاب از طریق طراحی «سیاستِ راهبردیِ [ایجادِ] بحرانهای پیدرپی»(بیانات26/5/1402) امید بسته بودند. البته با اینکه «آن سیاست هنوز در حال جریان است»، اما دشمنان انقلاب همواره طعم شکست را چشیدهاند.