سال ۱۳۶۵ است، هنوز خیلی از خیابانهای مشهور پایتخت آسفالت نشده و خبری از پاساژهای بزرگ و مالها نیست. آپارتمانها مانع دیدن آبی آسمان نمیشوند و یکرنگی و صفا را در هر جای شهر میتوان از نگاه مردم و همصحبتی با آنان پیدا کرد. ابر سیاه جنگ با همه تاریکی و سنگینی اش نمیتواند مانع عبور نور شود؛ نور همه جا هست، کوچه به کوچه و خانه به خانه میتوان رد نور را گرفت، همه مردم یا مسافری در جبهه دارند یا دستهایشان به دعا بالا رفته که پشتیبان مردان دفاع از ایران است.
هر روز مسافرانی از جبهه به خانه باز میگردند؛ البته خفته در تابوت شهادت، همه شهر پر میشود از عطر شهدا. کم کم نامشان زینت شهر میشود و یادشان در ذهن و قلب مردم، با خاطرهای خوش از بزرگمردی و رشادت و حماسه حک میشود.
هر ایرانی به فاصله نزدیک یا کمی دورتر، با شهیدی نسبتی پیدا کرده است و خانوادهای پیدا نمیشود که در او گل شهادت نروییده باشد. کشور پر است از لاله های سرخ خونین کفن که از جبهه برگشتهاند، شهدا در همه جا هستند، از دورترین روستاها تا وسط پایتخت ایران. هر جایی که زندگی جاری است، شهیدی را میشود پیدا کرد، اینجا ایران بزرگ، شهید آباد است.
سال ۱۴۰۳ است، از روزهای جنگ چند دهه ای گذشته است و پیشبینی میشود همه بعد از این همه سال شهدا را از یاد برده باشند؛ اما تصور فراموش کردن مردان روزهای سخت، از این مردم بیهوده است، اغراق نمیکنیم؛ ولی این مردم، هنوز وقتی نام شهیدی را میشنوند، اشک گوشه چشمشان راتر میکند، هنوز با دیدن جانبازی، دست ارادتشان را بر سینه میگذارند، یا زمانی که از روزهای دفاع مقدس سخن گفته میشود، از ایستادگی و مقاومت و شجاعتهای آن دوران میگویند.
خیابانها و کوچه ها به نام شهیدی مزین شده و تصویر و نامشان را در سر در کوچه میتوان داد. هنوز مادران شهدا را از بین خانمهای اهل مسجد میتوان تشخیص داد، و هنوز گه گاهی که جمعی از شهدا به آغوش کشور و خانواده باز میگردند، خاطره تشییعهای دهه شصت تکرار میشود. اینجا تهران است، پایتخت شهدا. همه آنچه گفته شد مقدمهای بود بر اینکه بگوییم هرچقدر هم که سر پنجه مدرنیته و تجدد برای برهم زدن سیمای شهر از تصویر دهه شصت قوی باشد، اما در رویارویی با پهلوانهای مردم و اثری که در این شهر دارند، ناتوان است. هنوز میشود خاطره مردان جبههای را پیدا کرد و اثری از آنان را در جمعهای هفتگیشان در گلزار شهدا دید. میشود سری به تپه های زیبای «عباسآباد» تهران زد و روزهای دفاع مقدس را در آنجا به نظاره نشست یا سری به خانه شهدا زد تا گنجینهای از آثار معنوی شهدا را از زبان اعضای خانواده آنان شنید.
پرسهزنی در قطعات بهشت
سالهاست پنجشنبههای هر هفته، بدون تعطیلی و بدون توقف جنوبیترین نقطه شهر تهران که به نام حضرت زهرا (س)، محل خفتن درگذشتگان است، میزبان عاشقانی میشود که به شوق دیدار و توسل به شهدا در این بهشت کوچک پا میگذارند. حال و هوای این نقطه از تهران، با همه مناطق دیگر فرق دارد و این را میتوان از مهمانان ثابت آن فهمید. جوانهایی که شهدا را چراغ راه خود کردهاند و پنجشنبهها برای عرض ارادت به آنان، برای عهد و پیمان بستن دوباره سری به شهدا میزنند؛ یا یادگارانی که برای خاطره بازی با همسنگرانشان فرصت پنجشنبه ها و دیدار با دوستانشان را مغتنم میشمارند و در این میان با برپایی ایستگاههای صلواتی، میزبان مهمانان بزرگترین گلزار شهدای جهان میشوند. هنوز هر پنجشنبه در گوشه و کنار گلزار شهدا بساط پخش نذری و ایستگاههای صلواتی که تداعیکننده روزهای جبهه است، پهن است. از ایستگاه صلواتی کوچک یک خانواده که پشت صندوق عقب ماشینشان برپا کرده اند، تا واکسیهای صلواتی جوانها که بساطشان را میشود در بین قطعات پیدا کرد. مادران و پدران پیر شهدا هم با وجود کهولت سن، هنوز به قرار پنجشنبه های خود با فرزندان شهیدشان پایبند هستند. مزار شهدای مدافعان حرم هم چند سالی است که به آخرین روز هفته به بهشت تهران رونق و شور تازهای بخشیده است.
وجود ۳۰ هزار شهید دارای نام و نشان و ۴ هزار شهید گمنام در این بهشت سبب شده است تا گلزار شهدای تهران، به بزرگترین گلزار شهدای جهان تبدیل شود. بیشتر این شهدا، شهدای دوران دفاع مقدس هستند و البته این بهشت شهدایی از زمان انقلاب، شهدای مدافع حرم و دیگر شهدا را نیز در خود جای داده است. وجود نامهای بزرگی، چون «شهید چمران»، سردارانی، چون «حسن باقری»، «حسن طهرانیمقدم» یا شهدای معروفی، چون «محمد حسین فهمیده» سبب شده است که گلزار شهدای تهران افزون بر مقصد شبهای جمعه بسیاری از تهرانیها به محلی برای حضور مردم دیگر نقاط کشور و مهمانانی از کشورهای دیگر تبدیل شود.
گلزار شهدای تهران کوچک شده جبهه است، با همان حال و هوا و با همان فضای پر از معنویت و روحیه. بیشک دلتنگ شدههای جبهه و راهیان نور، وقتی خسته از هیاهوی شهر و زندگی بخواهند ساعتهایی بدون فکر کردن به دغدغهها و مشکلات، آرامش را برای خود بخرند، هیچ کجا بهتر از گلزار شهدا را نمییابند.
نام دفاع مقدس بر بلندای پایتخت
در بخش غربی تپه های زیبای عباسآباد که تهران بخش اعظم هوای خوب و سرسبزیاش را مدیون آن است، موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در محلی به وسعت ۲۵۰ هزار متر مربع، یکی از بزرگترین باغموزههای کشور را پدید آورده است که در هفت تالار مجزا چگونگی وقوع جنگ، جانفشانی مردم و حضور گروههای گوناگون در دفاع مقدس، وضعیت جبهه و رزمنده ها، شهدای شاخص و... را به تصویر میکشد. هر تالار از این موزه متعلق به بخشی خاص است که بازدیدکنندگان را با دورههای مختلفی از آن روزها آشنا میکند.
وجود حوض بزرگی در وسط باغ این مجموعه، به نام «هورالعظیم» و مسجدی در گوشه آن به نام «مسجد خرمشهر» یادآور مکانهایی است که در جنگ نقش مهمی داشتند.
برای آنهایی که جنگ را از نزدیک دیده و لمس کردهاند، بازدید از تالارهای موزه آن هم در یکی دو ساعت، تنها یادآوری سریعی از جنگ هشت ساله است، اما برای نسل جنگندیده، بازآفرینی اقدامات، عملکردها و شرایط موجود در آن روزهاست که باید در جایی و مکانی ماندگار شود.
هر زمان که به موزه دفاع مقدس بروید، احتمالاً چند گروه از بچههای مدرسهای را میبینید که برای بازدید از موزه آمدهاند، بچه های دهه نودی که باید آثار و نشانههای رشادتها و حماسههای دوران دفاع مقدس را از موزهها و گفتههای بازماندگان جبهه ها دریافت کنند. موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، بچههای پایتخت ایران را از سال ۱۴۰۳ به دهه شصت و از تهران به خوزستان و کردستان و کرمانشاه میبرد تا این تاریخ بینظیر، سینه به سینه و نسل به نسل در ذهنها و قلبها امتداد یابد و بازآفرینی شود.
اینجا خانهها حرف میزنند
خانه «شهید قدمی»، خانه موزه «شهیدان اقبال» و خانههای دیگری که هنوز آثاری از شهدا را درون خود به یادگار دارند، اگرچه در شهر تهران اندک هستند، اما همین اندکها هم در جایی که میلیونها نفر هر روز برای کار و درس و زندگی گرفتار زمانه خود میشوند، فرصتی را فراهم میکند که دقایقی به روزهای جنگ، که مأمن همدلی و ایستادگی و گنجینه مقاومت بود، بروند. خانههایی که اغلب به دست خوش ذوق خانواده شهدا و رزمنده های قدیمی به موزه تبدیل شده اند و یادگاریهایی که در آن به معرض دید عموم در میآید، گوشهای از همه آن چیزی است که دفاع مقدس را رقم زدهاند.
افزون بر این، خانه هزاران خانواده شهید با وجود پدران و مادران شهدا، آلبوم عکسهای شهید و یادگاریهای کوچکی که از شهیدان باقی مانده است، این خانهها نزدیکترین و صمیمیترین جای جهان هستند برای هر مهمانی که در آن قدم بگذارد. صفای این خانه ها به وجود مادران و پدران شهداست، به آن حال خوبی است که میهمانان از دیدن مهمان شهدا پیدا میکنند. بی واسطه شنیدن از شهدا و درک روزهای دفاع مقدس، در کلام همین خانوادهها و در همین خانه های ساده رقم میخورد، چیزی که نه در موزه میتوان آن را پیدا کرد و نه در هیچ کجای دیگر. تهران شهری است که ۲۰ هزار خانه شهید دارد و پایتخت ایران، هنوز بوی دفاع مقدس میدهد.