صبح صادق >>  راهبرد >> گفتگو
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۷  ، 
کد خبر : ۳۶۵۹۸۴
هادی محمدی، تحلیلگر ارشد مسائل منطقه در گفت ‎وگو با صبح صادق

اسرا برای تل‌آویو هیچ ارزشی ندارند!

پایگاه بصیرت / حسن نوروزی

آنچه رژیم صهیونیستی در سال‌های پس از ۱۹۴۸ از خود نشان داد، این است که خون و نژاد یهودی برای صهیونیست‌ها بالاترین جایگاه را دارد؛ چنانکه در عملیات تبادل اسرای «الجلیل» و «وفاداری آزادگان» هزاران نفر از اسرای فلسطینی در برابر سه صهیونیست آزاد شدند. معنای این تبادل این نیست که صهیونیست‌ها برای نیرو‌های خود ارزش قائلند! مسئله این است که رژیم صهیونیستی برای نگه داشتن صهیونیست‌ها در فلسطین اشغالی و جلوگیری از مهاجرت معکوس آنها، این گونه رفتار می‎کند؛ اما چرا در جنگ غزه و پسا «طوفان‌الاقصی» وضعیت تغییر کرده است و تل‎آویو بی‌توجه به اسرای خود از باران بی‌امان موشک‌های خود به سمت مردم غزه دریغ نمی‌کند؟ چنانکه «تامر باردو» رئیس اسبق موساد می‎گوید: «نتانیاهو می‌داند که هر بمبارانی در غزه ممکن است به کشته شدن اسرای اسرائیلی منجر شود؛ اما نگران و ناراحت نیست. جان اسرای اسرائیلی در غزه برای نتانیاهو اهمیتی ندارد.» هر چند نتانیاهو از موضوع اسرای صهیونیستی برای تبلیغات رسانه‌ای و سیاسی بهره می‌برد، اما به هلاکت رسیدن آنها در این روز‌ها برای نتانیاهو اهمیتی ندارد!

«فرانچسکا آلبانیز» گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل متحد در فلسطین در این زمینه می‎گوید: «رژیم صهیونیستی از اسرای خود برای مشروعیت بخشیدن به قتل عام و گرسنگی دادن فلسطینیان در غزه و در عین حال تشدید خشونت علیه غیر نظامیان فلسطینی در بقیه سرزمین‌های اشغالی استفاده می‌کند.»

برای درک بهتر وضعیت رژیم صهیونیستی در منطقه و چرایی بی‌اهمیتی اسرای صهیونیستی برای نتانیاهو با «دکتر هادی محمدی»، تحلیلگر ارشد مسائل منطقه به گفتگو نشستیم که در ادامه مشروح آن آورده می‌شود.

چرا به هلاکت رسیدن اسرای صهیونیستی برای نتانیاهو و رژیم صهیونیستی اهمیتی ندارد؟
تجربه نشان می‌دهد، رژیم صهیونیستی تنها زمانی مدعی خون و نژاد یهودی می‎شود که موجودیتش در معرض تهدید نبوده است؛ به شکلی که در مقابل یک جنازه صهیونیستی، بسیاری از اسرای فلسطینی و لبنانی را آزاد می‎کند؛ برای نمونه می‎توان به تبادل بر سر جسد «الی کوهن» جاسوس بزرگ صهیونیستی در سوریه اشاره کرد!

در طوفان‌الاقصی ما با دو مسئله روبه‎رو بودیم که سبب شد، رژیم صهیونیستی دیگر نژاد و خون یهودی را اولویت خود قرار ندهد. 
نخست اینکه ارکان رژیم صهیونیستی به دست فلسطینی‌ها هدف قرار گرفت؛ به‎گونه‎ای که در حماسه «هفتم اکتبر» وقتی نیرو‌های مقاومت وارد سرزمین‎های اشغالی شدند و توانستند افرادی را اسیر کنند، صهیونیست‎ها دستور حمله به نقطه نفوذ نیرو‌های مقاومت را دادند؛ نقطه‎ای که ساکنان یهودی سرزمین‎های اشغالی هم در آن حضور داشتند! در اینجا دیگر مسئله خون و نژاد یهودی مطرح نبود و صهیونیست‌ها موجودیت خودشان را در معرض نابودی دیدند؛ لذا تصمیم گرفتند به سمت مردم شلیک کنند، ولو اینکه بسیاری از افراد خود را نیز در این بین از دست بدهند! حرکت طوفان‌الاقصی توانسته بود دیوار‌های امنیتی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها را نشانه بگیرد که همین موضوع برای شکستن ارکان رژیم صهیونیستی کافی بود. 

البته نیرو‌های صهیونیستی از شعار آزادی اسرا برای کسب جواز حمله‌های وحشیانه خود استفاده می‌کنند تا به این بهانه بگویند ما می‌خواهیم طرف مقابل‌مان را تسلیم و اسرای خود را آزاد کنیم، این هم چیزی جز بهره سیاسی و تبلیغاتی نیست؛ همان‎گونه که گفتیم طوفان‌الاقصی ارکان سیاسی، امنیتی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را نشانه گرفته و نژاد و خون یهودی به اولویت‌های درجه چندم تبدیل شده است.

مسئله دوم، نتانیاهو تنها رهبر دارای کاریزمای صهیونیست‌ها، به سبب افول در زمینه‌های گوناگون در دوره پیشا طوفان‌الاقصی، در دوره پسا طوفان‌الاقصی با بحران مواجه شده است؛ به گونه‌ای که معتقد است اگر تبادل اسرا و آتش‌بس جنگ را اعلام کند، عمر سیاسی‎اش به پایان می‎رسد. نتانیاهو این روز‌ها با دوگانه تهدید موجودیت رژیم صهیونیستی و پایان عمر سیاسی خود دست و پنجه نرم می‌کند. به این دلیل نیرو‌های صهیونیستی اگر احتمال بدهند در ساختمانی نیرو‌های مقاومت حماس حضور دارند، ولو اینکه در آن نقطه اسرا هم باشند، موشک‌های دو‎هزار پوندی شلیک می‌کنند و تفاوتی هم نمی‌کند که اسرای صهیونیستی در آنجه کشته می‌شوند یا نه!

این موضوع در برخورد رژیم اشغالگر با حزب‌الله لبنان هم وجود دارد؛ چرا که ترس از تهدید موجودیت رژیم صهیونیستی، همه ارکان تل‎آویو را درگیر کرده است؛ به همین دلیل صهیونیست‌ها راضی هستند در محیط داخلی خودشان هم کشته بدهند، اما جلوی حذف رژیم صهیونیستی را بگیرند؛ آنها به خوبی متوجه شده‌اند که اساس رژیم صهیونیستی در معرض نابودی و نیستی است. 

 اگر صهیونیست‌ها از تهدید موجودیت خود ترس دارند، چرا دامنه جنگ را به سمت لبنان گسترش دادند؟ آیا افزایش دامنه جنگ، روند حذف آنان را در منطقه تسریع نمی‌کند؟

رژیم صهیونیستی ضعف و ناتوانی خود را در مقابل غزه و جبهه مقاومت می‌داند. او با گسترش دامنه جنگ به لبنان و دیگر جبهه‌‎های مقاومت سعی دارد در یک حرکت رو به جلو، پای آمریکا و کشور‌های عضو ناتو را به میدان مبارزه بکشاند تا از این طریق بتواند از جیب و سرمایه دولت‎های حامی بهره‌مند شود؛ همانگونه که گفته شد، پذیرش شروط مقاومت شکست سیاسی نتانیاهو و همچنین تهدید موجودیت رژیم صهیونیستی خواهد بود.

 بنابراین، صهیونیست‌ها با اجرای طرح «آبراهام» که همان طرح آمریکایی برای عادی‌سازی روابط با کشور‌های عربی ـ اسلامی است، به دنبال آن هستند که از جیب و سرمایه کشور‌های آمریکایی بهره ببرند. نکته دیگر این است که اگر صهیونیست‌ها از نیرو‌های حماس شکست بخورند، باید شروط انصارالله و حزب الله را نیز بپذیرند؛ برای نمونه در لبنان هفت نقطه است که تحت اشغالگری صهیونیست‌ها وجود دارد که در صورت شکست باید همه این نقاط را برگردانند. 

 آیا آمریکا به کمک نیرو‌های صهیونیستی می‌آید؟
بی‎تردید، با این جنگ موافق نیستند، اما با جنگ فرسایشی بر پایه تکنولوژی موافق هستند و برای اجرای آن به نیرو‌های صهیونیستی کمک خواهند کرد. ببینید همانگونه که جنگ ۲۰۰۶ یک جنگ آمریکایی بود، جنگ امروز صهیونیست‌ها در غزه و لبنان هم یک جنگ آمریکایی است؛ این جنگ‌ها چیزی جز یک جنگ فرسایشی کوتاه‌مدت نیست، علت حضور آمریکایی‌ها هم این است که شکست صهیونیست‌ها، منافع هژمونیک آمریکایی در منطقه را در معرض خطر قرار خواهد داد. 

 با این اوصاف سرانجام جنگ غزه را چگونه ارزیابی می‌کنید، رژیم صهیونیستی می‌تواند خود را از این مخمصه بیرون بکشد؟ 
در داخل رژیم صهیونیستی از نیرو‌های امنیتی، اطلاعاتی و ارتش تا سیاسیون همگی خواستار پیروزی صهیونیست‌ها به شکل قدرتمندانه و وارد کردن بیشترین صدمات به جبهه مقاومت هستند. حتی «لاپید» که یک معارض چپ‌گرای نتانیاهوست، دوست دارد که بیشترین و وحشیانه‌ترین صدمات را به گروه مقاومت فلسطینی، لبنانی، یمنی و ایرانی وارد کند؛ اما بحث هزینه ـ فایده یک بحث عقلانی است که نیرو‌های صهیونیستی داخل فلسطین اشغالی و آمریکایی‌ها به خوبی به آن واقف هستند؛ از این رو نه رژیم صهیونیستی تاب و توان ادامه جنگ را دارد و نه آمریکایی‌ها خواستار ادامه جنگ هستند.

آمریکایی‌ها می‌‎خواهند اقتدار صهیونیست‌ها حفظ شود و جنگ فرسایشی را نیز تدارک ببینند؛ آنها می‌خواهند با پیچیده کردن موضوعات جنگ و گسترده کردن دامنه موضوعات، مانند ورود بحث هسته‌ای ایران و اجرای آتش‎بس‌های کوتاه‌مدت آن هم با شروط یک طرفه و به نفع صهیونیست‌ها، نیرو‌های مقاومت را وارد چرخه جنگ فرسایشی کنند تا صهیونیست‌ها را که محافظ منافع هژمونیک آمریکایی‌ها هستند، سرپا نگه دارند.

از طرفی هم تاب‌آوری آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در مواجهه با مقاومت‌های منطقه بسیار کمتر است. جنگ‌های شش روزه، بیست‌ویک روزه و سی‌وسه روزه همه گواه این هستند که تاب‌آوری صهیونیست‌ها در مواجهه با این جنگ بسیار کمتر است، جابه‌جایی دو میلیون نفری مردم صهیونیست از «حیفا» شرایطی را برای رژیم صهیونیستی رقم زده که آنها برای اعتمادسازی دوباره مردم حیفا مجبورند به یک آتش‌بس آن هم با قبول شروط حزب‌الله لبنان تن بدهند؛ این موضوع هم با سیاست آمریکایی‌ها می‌سازد که می‌گویند جنگ در مقابل نیرو‌های مقاومت باید به صورت مرحله‌ای باشد، نه به صورت مستمر تا از این طریق خودش را بازسازی بکند.

دغدغه اصلی این روز‌های آمریکا را می‌توان جنگ روسیه و اوکراین دانست؛ چرا که امکان دارد آمریکایی‌ها را وارد وضعیت سختی قرار دهد، اما همه اینها یک نکته دارد و آن، اینکه صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها به فکر پایان جنگ نیستند و آتش‌بس‌های موقت را در نهایت محدود به تبادل اسرا می‌کنند، چون آمریکایی‌ها این اجازه را به صهیونیست‌ها داده‌اند که در هر شرایطی می‌توانند دوباره جنگ را آغاز کنند، حتی اگر اعلان پایان جنگ هم داده باشند، وقفه‎ها فقط برای بازسازی توانمندی‌های رژیم اشغالگر است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات