مهدی سعیدی
ماجرای بزرگترین شکست صهیونیستها
یدا... جوانی
با اجرایی شدن توافق آتشبس میان رژیمصهیونیستی و حماس در غزه، بزرگترین شکست رژیمصهیونیستی رقمخورد. این شکست قطعا تأثیرات ویژهای بر معادلات منطقه، آینده آن و سرنوشت محور مقاومت خواهد گذاشت. جنگ صهیونیستها در غزه، مقاومت مردم و دیگر اضلاع مقاومت در مقابل حملات رژیمصهیونیستی، حدود ۱۱ماه به درازا کشید و صهیونیستها درنهایت تن به توافقی دادند که تمامی شروط مقاومت را پذیرفتند.
این آتشبس معنای ویژهای دارد: به این معنا که مقاومت به اهداف خود دستیافت، درحالیکه صهیونیستها به هیچیک از اهدافی که از روزهای نخست پس از عملیات طوفان الاقصی اعلام کرده بودند، نرسیدند. این موضوع نشاندهنده شکست رژیم صهیونیستی و پیروزی مقاومت است. درواقع، در همان ماههای اولیه پس از عملیات طوفان الاقصی، مذاکرات چندین بار مطرح و انجام شد، اما هر بار صهیونیستها از توافق شانه خالی کرده و مذاکرات را با شکست مواجه نمودند. آنها معتقد بودند که تندادن به چنین توافقی در آن شرایط، به معنای شکست برایشان است و به همین دلیل به جنگ ادامه دادند تا شاید بتوانند شکستهای خود را جبران کرده، روندها را تغییر دهند. درواقع این مقاومت بود که اراده و شروط خود را به رژیمصهیونیستی تحمیل کرد. امروز موجی از شادی را میان مردم غزه میبینیم و این شادمانی حق آنهاست، زیرا مقاومت آنها نتیجه داده و رژیمصهیونیستی مجبور به عقبنشینی و تندادن به خواست مقاومت شده است. حال این سؤال مطرح است که با توجه به این آتشبس و توافق، آینده منطقه و مقاومت چگونه خواهد بود؟ آینده مقاومت بسیار روشن به نظر میرسد. این مقاومت در تحقق مهمترین اهداف خود همچون نابودی رژیمصهیونیستی، اخراج نیروهای آمریکایی و پایاندادن به نفوذ بیگانگان در منطقه، به گونهای قویتر، پویاتر و مؤثرتر از امروز عمل خواهد کرد. در دو قرن گذشته، غربیها با نفوذ در منطقه ما، رژیمصهیونیستی را به نفع منافع خود ایجاد کرده و به چپاول منافع ملتها پرداختهاند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مقاومت با فرهنگ و ادبیات جدیدی شکلگرفت. آنچه امروز در منطقه بهعنوان مقاومت مطرح است، گروههایی در داخل سرزمینهای اشغالی مانند حماس، جهاد اسلامی و مجموعههایی همچون حزبا... لبنان و انصارا... یمن، اکنون یک نگاه مشترک دارند و آن این است که فلسطین باید آزاد شود، رژیم جعلی صهیونیستی باید نابود گردد و مردم فلسطین باید ادارهکننده سرزمین خود باشند. در سالهای نهچندان دور صهیونیستها میتوانستند حرکات اینچنینی را سرکوب کنند، اما در سالهای اخیر شاهدیم در هر مرحلهای که مقاومت فلسطین وارد رویارویی نظامی با رژیم صهیونیستی شده است، این رژیم تحت فشار افکارعمومی و ناتوانی در سرکوب و نابودی کامل مقاومت، تن به توافق و آتشبس داده است. امروز میتوان به وضوح مشاهده کرد که مانند رویه چندین سال گذشته، مقاومت پس از هر آتشبس قویتر شده است. این جنگ ۱۶ماهه نهتنها هیچیک از اضلاع مقاومت را تضعیف نکرده، بلکه آنها را تقویت کرده است. حماس امروز ممکن است ضرباتی از حیث تجهیزات و برخی اعضا متحمل شده باشد، اما از نظر نیروی انسانی قویتر خواهد شد، زیرا مردم غزه با انگیزه و عزم بیشتری به عضویت حماس درمیآیند. همینطور انصارا... در مسیر این کمکی که در طول یکسال و ششماه به غزه انجام داد، با توجه به رویایی مستقیم نظامی با دور زدن پدافند موشکی اسرائیل و آمریکا، پویایی بیشتر و دانش و تجربه بهروزی از جنگ با ابرقدرتهای جهانی بهدست آورده است. همین امر درباره حزبا... هم صدق میکند.
در طرف مقابل، رژیمصهیونیستی آسیبهای جدیای متحمل شده است که هرگز قادر نیست آنها را جبران کند. گذشته از شکستهای فاحش و بیسابقه نظامی، امنیتی و اطلاعاتی بهاضافه تعمیق بحران سیاسی و اجتماعی و ایجاد بحران اقتصادی و همینطور بحران بیاعتباری و بیحیثیتی در سراسر دنیا ازجمله ضرباتی است که این رژیم دریافت کرده است. صدور حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت از سوی دادگاه لاهه و این امکان که در ادامه بررسیها فهرست حکم بازداشتها بیشتر شود، نشان میدهد که این رژیم قادر نخواهد بود این بیاعتباری بیسابقه خود را تغییر دهد. قطعا صهیونیستها در بدو جنگ چنین پیامدهایی را متصور نبودند.
عبدالرضا فرجی راد
معلوم نیست انتشار خبر ملاقات مقامات ترکیه با دکتر ولایتی چقدر صحت دارد ولی اگر صحت داشته باشد نشان میدهد که ترکها در مساله شمال سوریه با توجه به حمایتی که امریکا و اخیرا هم اسراییل از کردها میکنند چقدر نگرانند.
در واقع امریکا به نوعی مانع حملات ارتش ترکیه به کردها شده و دیروز امریکایی ها رسما اعلام کردند که بین کردهای سوریه و پ ک ک تفاوت قائلند و آن ها را شریک خود در مبارزه با داعش میدانند و در دولت دونالد ترامپ هم این سیاست دنبال خواهد شد. هر چند که این نظر امریکایی ها چندان با واقعیتها همخوانی ندارد و پ ک ک مشترکا و همراه نیروهای کردی سوریه با ارتش ملی سوریه میجنگند و یا در مقابل ارتش ترکیه مقاومت میکنند. از طرفی هفته گذشته خبرهایی منتشر شد که پهپادهایی از سوی جمهوری اسلامی به کردهای سوری تحویل داده شده که این خبرها هم معلوم نیست چقدر صحت داشته باشد که نه تایید و نه تکذیب شد. بنظر میرسد مزه شیرینی پیروزی تحریرالشام در سوریه و سقوط اسد در دهان مقامات ترک از بین رفته ولی خیلی زود است که گفته شود این شیرینی به تلخی تبدیل شده است. اگر تا دیروز ترکها و بویژه هاکان فیدان با صدایی طعنه آمیز در مقابل جمهوری اسلامی سخن میگفتند ولی بنظر میرسد که در مقابل سیاست امریکا و اسراییل و حتی اروپا و بویژه فرانسه، به ستوه آمده اند.از طرفی بشدت نگرانند که کمکهای جمهوری اسلامی به کردها و بویژه ارائه پهپاد شرایط را برای آنها چنان سخت نماید که خروج از این بحران علیرغم فرصتهای خوبی که سقوط اسد در داخل مناطق عربی سوریه برایشان فراهم کرده بسیار سخت باشد.
البته استیصال ترکیه در شمال سوریه میتواند امتیازی برای جمهوری اسلامی باشد زیرا که اولا نگرانیها در قفقاز تا حدودی کاهش می یابد و حتی شاید بتوان با ترکها به توافق رسید که خط مواصلاتی مورد تاکید علی اف از داخل ایران هم عبور کند و ارتباط ایران با ارمنستان قطع نگردد هر چند که بنظر میرسد اگر قرار باشد که معامله ای صورت بگیرد علاوه بر قفقاز اولویت جمهوری اسلامی پیدا کردن یک روزنه ای برای ارتباط با لبنان با کمک ترکیه است. آنچه مسلم است هر چه زمان به جلو حرکت میکند حمایت امریکا و اسراییل از کردها افزون میگردد و اسراییل مصمم است که اجازه ندهد که ترکیه نفوذ و تسلطش بر سوریه اجرایی شود و در نظر دارد علاوه بر مشغول کردن ترکیه در شمال کردی آنها را به یک نوعی از خود مختاری برساند که البته امریکا و اروپا هم نباید نسبت به این سیاست مخالفتی داشته باشند ولی ملاحظاتی برای یک عضو مهم ناتو یعنی ترکیه در نظر میگیرند که ببینند در آینده و با گذر زمان چه پیش می آید.
بنظر میرسد ترکیه علاوه بر منطقه کردی نگرانیهای دیگری هم در سوریه دارد. یکی انکه علاوه بر ارتباط اسراییل با حوزه کردی دولت یهود در داخل سوریه هم از نفوذ زیادی برخوردار شده است بر اقلیتها بطور گسترده اثر گذار شده و بر نفوذ اطلاعاتی خود افزوده است.
۱- مهمترین نشانه هماهنگی ارکان اداره کشور، تعریف وظایف و حیطه کاری نهادهای مختلف و گوناگون کشور است تا مشخص باشد چه نهادی و سازمانی متولی پیشبرد اهداف و وظایف قانونی است و در صورت عدم کامیابی، چه نهاد یا اشخاصی باید پاسخگوی مسائل پیشآمده باشند. به سخن دیگر، مسئولیتپذیری دو وجه و شاخص عمده دارد؛ یکی اجرای وظایف و برآوردن انتظارات است و دیگری پاسخگویی در برابر مسئولیت. بر اساس چنین رویکردی، تداخل فعالیت نهادهای متنوع و پرشمار کشور در مسائل اجرائی، ضمن آنکه مخل تفکیک قواست، مغایر با پذیرش مسئولیتها و در نتیجه ناکارآمدسازی نهادهای قانونی است. هر نوع ورود به وظایف سازمانی دیگر سازمانها و نهادها میتواند به هرجومرج و نابسامانی بیشتر در فضای رسمی کشور منجر شود. در حوزه سیاست خارجی نیز ورود نهادها، سازمانها و افراد گوناگون میتواند به تداخل سازمانی منجر شود و به این ترتیب برای منافع و مصالح ملی چالشساز باشد. از این منظر، ورود ائمه جمعه شمال غرب در موضوع سیاست خارجی نهتنها هیچ کمکی به تنظیم سیاست خارجی نمیکند، بلکه گاه به پیچیدهترشدن مسائل کشور نیز منجر میشود. اتفاقی که در حضور امامجمعه اردبیل در هفتههای گذشته روی داد، نمونهای از آسیبهای واردشده به کشور است که کسی هم بابت آن بهصورت رسمی و علنی مورد پرسش قرار نگرفت، اما اثرات خود را بر جای گذاشت. دراینباره باید متذکر شد که مناسبات ایران با کشور همسایه در شمال غرب دارای ظرایف، پیچیدگیها و ابعاد نهان و آشکاری است که مدیریت آن نیازمند مهارتها، تخصص و هدفگذاریهای سازمانی با کمک متخصصان امر است و ورود غیرکارشناسی نهادهایی همچون ائمه جمعه به ازهمگسیختگی در ارکان سیاست خارجی دامن میزند.
۲- دستگاه سیاست خارجی متولی تنظیم مناسبات با همسایههای ایران و دیگر کشورها و نهادهای بینالمللی است.
اگر ائمه جمعه محترم شمال غرب نسبت به عملکرد دستگاه سیاست خارجی در قبال کشور جمهوری آذربایجان گلایه یا انتقادی دارند، بهتر آن است که با استفاده از ظرفیتهای قانونی مانند مشورت با نمایندگان مجلس حوزه انتخابیه، برای تذکر یا طرح سؤال و استیضاح استفاده کنند تا خود بهصورت مستقیم و علنی وارد موضوع شده و سیاست خارجی کشور را درگیر مباحث و چالشهایی تازه کنند. به عبارت دیگر، اگر ائمه جمعه محترم شمال غرب به وزارت خارجه اعتماد ندارند، بهتر است از راههای قانونی اقدامکنند تا اینکه خود نقشی در سیاست خارجی بر عهده گیرند. ورود نهادهای دیگر به عرصه سیاست خارجی، دردسرساز و موجب وهن دستگاه سیاست خارجی است تا فرصتسازی.
۳- در صورت سرایت رویکرد ائمه جمعه به دیگر استانها، دستگاه سیاست خارجی با چالشهای بزرگتری مواجه میشود. به این معنا که اگر قرار باشد در هر استان مرزی ائمه جمعه به بهانه مشترکات تاریخی و فرهنگی با آن سوی مرز خود وارد موضوعات مرتبط با سیاست خارجی شوند، هرجومرجی گسترده بر کشور حاکم میشود. تصور کنیم که ائمه جمعه غرب کشور مانند سنندج، مهاباد و پاوه برای تحولات کردستان عراق احساس وظیفه شرعی کنند و به دخالت در سیاست خارجی بپردازند یا ائمه جمعه جنوب و جنوب شرق هم درباره عربستان و یمن و اهل سنت چنین رویکردی در پیش گیرند. در این صورت آیا امنیت ملی بهشدت تحت تأثیر این اقدمات قرار نخواهد گرفت.
ابوالفضل چمندی
معینالدین راد
آتشسوزی در لسآنجلس، همچون زبانههای آتشی است که نهتنها بر تن شهر، بلکه بر روح جهانیان سایه افکنده است. این حادثه، در ظاهر، فاجعهای طبیعی است که زیستبوم و جامعه شهری را به خاکستر بدل میکند اما در لایههای عمیقتر خود، بازتاب ساختارهای قدرتی است که در پس پرده سرمایهداری جهانی نهفتهاند. آتش شعلهور در لسآنجلس، استعارهای است از سیستم اقتصادیای که به نفع اقلیتی از جهان شکل گرفته و بقیه را به حاشیه رانده است. وقتی تصاویر آتشسوزی به رسانههای جهانی راه مییابد، موجی از همدردی در میان مردم جهان به پا میخیزد. مردم در جنوب جهانی، از دهلی تا لاگوس، پیامهای همدردی ارسال میکنند. اما آیا این همدردی واقعی است یا صرفاً بازتاب ذهنیتی استعمارزده است که ارزشهای جهانی را به واسطه معیارهای غربی تعریف میکند؟ آیا زخمهای بیدرمان فقر، بیکاری و استثمار اقتصادی در جوامع خود این مردمان، کوچکتر از ویرانی لسآنجلس است؟ این پرسش، ما را به بازاندیشی در روابط قدرت و مناسبات جهانی فرامیخواند.